|
|
جهاني عرصه در همگرايي
2- شدن جهاني و تمدنها گفتوگوي بينالمللي واقعگرايي تبيين چارچوب تمدنها ، نبرد نظريه وقايع تبيين براي غالب پارادايم تمدنها برخورد نظريه .است بينالمللي روابط حوزه در نظريهاي و سرد جنگ از بعد حوزه به محدود هانتينگتون ساموئل برداشت و معنا در تمدن .است قدرت .است فرهنگي موجوديت يك تمدن":ميگويد هانتينگتون گروههاي و مليتها قومي ، گروههاي سرزمينها ، -روستاها سطوح در كه هستند مشخص فرهنگهاي داراي همگي مذهبي ، (10)".ندارند فرهنگي تجانس يكديگر با مختلف نظريه شكلگيري اصلي زمينههاي وتاريخي ، واقعي شواهد سال در تمدنها نبرد نظريه.ميدهد نشان را هانتينگتون را ويژگي سه دوران آن زماني ظرف.شد مطرح 1993ميلادي روابط تبيين در تئوريك خلاء -ميسازد1 برجسته در تازه ظهورقدرتهاي -سرد 2 جنگ پايان در بينالمللي متفاوت جغرافيايي حوزههاي به كه آمريكا با رقابت عرصه در انقلابي و اسلامي وجهه با ايران.داشتند تعلق همسايگي در اروپا اتحاديه و آسيا در چين خاورميانه ، كشورهاي حوزه درون در تكنولوژيك رقابت فشردگي -آمريكا ، 3 .داد قرار آمريكا برابر در را آلمان و ژاپن توسعهيافته ، ستيز نظريه طرح از قبل سال دو سال1991 ، در هانتينگتون "چيست براي غوغا" بهنام مهم نسبتا مقالهاي در تمدنها ، هانتينگتون ، نظريات (11):است كرده اشاره نكات اين به وجه كه آمريكاست سياسي سنتي دكترين فهم و درك بر مبتني حوزه تمامي تقريبا و كشور اين سياسي انديشههاي غالب را جهاني دوم جنگ از پس نيمقرن در غرب سياسي توازن و واقعگرايي از آميختهاي نظريه اين.دربرميگيرد .است بينالملل حوزه در قدرت معادله در قدرت در توازن وزنههاي از يكي كه شد باعث سرد جنگ پايان كه است طبيعي و شود خارج صحنه از (سابق شوروي) بينالملل بينالملل روابط در خود تلقي استمرار براي آمريكا هانتينگتون ، درتئوري.بود مناسبي جايگزين نيازمند .است شده شوروي كمونيسم جايگزين غرب با معارض تمدنهاي وجود مطرح و غالب سياسي نظريه دو بينالملل روابط در تئوري جهانگرايي ، و واقعگرايي عبارتنداز كه دارد .است گرفته قرار نوين واقعگرايي حوزه در هانتينگتون (سرد جنگ دوره) سنتي باواقعگرايي نوين واقعگرايي تفاوت بهعنوان ملي دولت جاي به تمدني واحد درجايگزيني تنها عمده شاخصهاي از.است بينالمللي سياست اصلي بازيگران انديشههاي ريشه است ، برخورد و واگرايي واقعگرايي ، به بينالمللي روابط و قدرت سياست ، حوزه در واقعگرايي به اخير قرن نيم در سپس و هابز ماكياول ، توسيديد ، ساموئل و برژينسكي كيسينجر ، هنري چون تئوريسينهايي مكتب ، اين انديشههاي اصلي اصول.برميگردد هانتينگتون انديشه.است محوري دولت و قوا توازن نظامي ، نيروي كارايي روابط تبيين در اعتنا قابل ظرفيتي بهعنوان جهانگرايي از.است نئوليبراليستي جهانبيني بر مبتني بينالمللي آن در كه است جهاني سرد جنگ از پس جهان مكتب ، اين ديدگاه سياسي جغرافياي با شدن جايگزين حال در اقتصادي جغرافياي اولويتهاي نظامي ، منازعات جديد ، قطببنديهاي اساس.است هويتهاي براساس ملي ، منافع تعريف و امنيتي و سياسي از تنهايكي تمدني هاي هويت و است تبيين قابل تمدني مفهوم قديميترين جهاني شهروند.هستند موجود واقعيتهاي در ملل ثروت كتاب در اسميت آدام كه است مكتب اين در آن كالا مطلق مزيت مبناي بر جهاني تجارت ويژگيهاي تبيين عناصر پيوستگي مشترك ، نياز همگرايي ، .است كرده توصيف را مكتب اين شده شناخته اصول از جهانمحوري و فرهنگي تمدني ، جزيي ميتوان را ايده يك بهعنوان تمدنها گفتوگوي.است :ميگويد اسپوزيتو.ال.جان.كرد تلقي كلان نظريه اين از فزاينده ارتباط و پيوستگي با جهان در مذهبي -سياسي چالش" (12)".ميكند ايجاب را مشترك و مختلف منابع شناخت به نياز خاستگاه كدامين بستر بر شدن ، جهاني دشمن نه داردو هميشگي دولت نه كشوري هيچ واقعي جهان در" ".است جامعه كلان منافع است هميشگي و دائمي آنچه.دائمي (13) عمده شاخص ويژهاي ارزشهاي بشر تاريخ از دورهاي هر در مرتبه عاليترين را شدن جهاني گيدنز آنتوني.است عصر آن عصر و تاريخ پايان را آن فوكوياما و ميداند مدرنيته امر يك ديدگاه دو اين در.دموكراسي ليبرال مطلق پيروزي جهاني سرمايهداري تلقي هم آن و دارد وجود مشترك از.ايدئولوژي عصر پايان و مدرنيسم رفيع قله بهعنوان اشاعه بشر روي پيش افق تنها كه فهميد ميتوان تلقي اين و فرهنگي سياسي ، اجتماعي ، هاي ظرفيت تمام با تفكر اين .است آن اقتصادي و فكري :ميداند انكارناپذير واقعيتي را شدن جهاني كوكس روبرت بعد دو فشردگي مبين باشد كه خاستگاهي هر با شدن جهاني" شدن جهاني (14)."است اجتماعي روابط در مكان و زمان ملتها روابط كه است فرايندي.است كنوني عصر مهم واقعيت و زبان هويت ، بر و داده قرار تاثير تحت را دولتها و درباره نظري اشتراك هيچ.است گذاشته اثر جوامع فرهنگ فوكوياما ، ندارد وجود آن آغازين مبدا و فكري ريشههاي .ميكند تلقي شدن جهاني انديشه سرآغاز را سرد جنگ پايان به منجر كه را جهاني اول جنگ از پس رخدادهاي واقعگرايان قرار ملاك شد بينالمللي اقتصاد و استعماري اقتصاد ادغام بخصوص مردمشناسي مكاتب به معتقدان.ميدهند بشري فرهنگ كه ميفشارند پاي باور اين بر اشاعهگرايان ، تاريخ همين از و است يافته تكامل و تحول اشاعه ، طريق از است شده ايجاد وفرهنگ صنعت هنر ، حوزه در شدن جهاني ظرفيت و تعامل بر مبتني شدن جهاني ديدگاه اين از اساسا و فرهنگ و تمدن جامعه ، هيچ به متعلق و است فرهنگي تكامل انسان اجتماعي حيات و تاريخ قدمت به اي ريشه و نيست خاصي .دارد انكارناپذير واقعيتي شدن جهاني واقعگرايان ، نگاه از .ندارد وجود آن از خاصي شكل پذيرش براي ضرورتي اما است ، ارتباطات و علم رشد مثل اجتماعي زندگي در تغييرات فرايند تلقي پذيرش سوي به را ما راه خود به خود مدرنيسم ، و گروه چه واقعگرايان.ميكند باز شدن جهاني از واقعي كه معتقدند هانتينگتون چون نوين واقعگرايان چه و سنتي بهوجود را جهاني نظم كه هستند نيروهايي واقعيتها ملتها دولت ، كه است اين آنها اساسي مفروضات.ميآورند (نوين ديدگاه) تمدني واحدهاي و (سنتي ديدگاه در) :عبارتنداز واقعيتها اين.هستند اصلي بازيگران قرن سياسي رخداد مهمترين بهعنوان سرد جنگ پايان -1 راهبردي تعيين در تئوريك خلاء آمدن پديد موجب كه بيستم جايگزينها از يكي شدن جهاني و شد جهان آينده و تحولات .است خلاء اين كردن پر براي و درنورديده را ملي مرزهاي ارتباطات علم شگرف پيشرفت -2 بهسوي جهان است كرده پيشبيني مكلوهان كه همانطور و مقدورات همه و ميرود پيش جهاني دهكده يك به تبديل .است خورده پيوند هم به وي سرنوشت و يكسان بشر ضروريات اقتصاد مشترك ، فرهنگ جهانگرايي ، يكپارچهسازي ، همگرايي ، .است شدن جهاني پديده از تلقي اين عالي نمونههاي يكسان جهاني" اينكه آن و وجوددارد اشتراك يك تلقي دو هر در شدن پديدار مويد كه است دوبعدي نظمي از بغرنجي تلقي شدن است يافتهاي نظام روند اولا ميدهد نشان كه است شرايطي بازرگاني و مالي جريانات و تجاري بازارهاي با ثانيا و دولتمدار جهاني نظم كه دارد ملازمت فراملي و غيراقليمي (15)".است كشانده چالش به را درباره گوناگون تلقيهاي در مختلف رهيافتهاي درك براي قابل و كلي عمومي ، چارچوبهاي به آن تبديل و شدن جهاني و دشوار كاريبس نهاد آن بر نظريه نام بتوان كه پذيرش نقاط موضوع ، آسانتراين فهم براي اما است نشدني نوعي به جهاني از عام تعريف به منجر كه تلقيهايي تمامي اشتراك .ميكند آسان را كار حدودي تا است شده شدن بر مبتني تحول اين.است دگرگوني و تحول يك شدن جهاني تلقيهاي مختلف مكاتب كه است هستيشناسانه نگرشي نظر امراشتراك يك در آنها همه اما دارند گوناگوني داشته مثبت اثر چه است شدن جهاني سمت به حركت آن و دارند بر مبتني هستيشناسانه نگرش اين.منفي چه و باشد و معنويت مدرنيته ، عصر عنصر مهمترين بهعنوان عقلگرايي و تجدد عصر در معني بحران از مدرن پست تلقيهاي و مذهب درمكاتبي نگرشها اين.است دوران اين از عبور ضرورتهاي پرداختهاند تحولات تبيين به عام تئوريهاي مبناي بر كه .دارد عينيتري ظهور ياد آن از فوكوياما كه آنگونه حسابگر عقل با ليبراليسم به توجه با جهان ملل كه دارد تاكيد نكته اين بر ميكند آن اصول از بايد ليبراليسم برتر قدرت موقعيت و مقبوليت اين يعني بگذارند ، كنار را خود داشتههاي و كنند تبعيت عصر پايان دموكراسي ليبرال كه بپذيرند را ديدگاه و است مكتب اين نهايي پيروزي از نمادي و ايدئولوژيها و ميرسند رستگاري به آن از تبعيت و پيوستن با جوامع آن از فرار كه است نهفته آن در اجباري اينكه آن از مهمتر رخ كه است واقعيتهايي همان اجبار اين.نيست امكانپذير .ميدهد و داده و رااوج شدن ، جهاني بينالملل نظام در واقعگرايان اما اين در هانتينگتون ساموئل.ميدانند قدرت بازي استمرار قدرت بازي شكل كنوني شرايط در كه است معتقد وي.است زمره در ها قدرت بازي را جهان سرنوشت زماني است ، شده عوض و تمدنها امروز اما ميكرد تعيين دولتها رقابت و تقابل رقابت در كه همانطور.شدهاند دولتها جايگزين ها فرهنگ نظامي ، قدرت اتكاي به غربي دولتهاي دولتها ، ميان رسيدهاند ، پيروزي به برتر تكنولوژي و پيشرفته اقتصاد اطلاعات ، برتري عقلگرايي ، بهدليل غرب تمدن در ظرفيت اين اجتماعي الگوي برتري فرهنگي ، انطباقپذيري و فني دانش دولتهاي دولتها ، رقابت عصر در كه آنگونه.دارد وجود تمدنها ، ستيز عصر در بودند روبهرو چالش با غرب تمدن اين امانهايتا.دارند وجود ستيزهجو تمدنهاي گرايان ، واقع مقابل درمييابد استيلا كه است غربي ديگران و نقد مكتب حاميان و پستمدرنها گرايان ، انقلاب اسارت از بايد انسان" ميگويند فمينيستها.دارند قرار اوج اگر كه معتقدند هم گرايان انقلاب و "شود رها مرحله بالاترين شدن جهاني است امپرياليسم سرمايهداري نقطه به مكاتب و ديدگاهها اين همه.است امپرياليسم و ضروري امري دگرگوني اينكه آن و ميرسند اشتراك نقطه به را انسان دگرگوني روند و است اجتنابناپذير .است شدن جهاني نقطه آن و ميرساند يكساني قدرت و اطلاعات فناوري ميان اتحاد شدن جهاني اصلي موتور ارتباطي شبكه سال 1989 دراست كامپيوتر دادهپردازي تضارب شبكه اين نتيجه.آمد پديد تيمبرلي توسط گستر جهان به فرهنگي و اطلاعات و كالا فراگير تجارت و آرا ، تقابل شد باعث تحولي چنين.است جهان در پذيرش قابل اصل عنوان آيد ، بوجود شگرفي تغييرات انسان زيست محيط در كه توليد در مشاركت.گيرد قرار عام پذيرش مورد كثرتگرايي همه از مهمتر و شود جنوب و شمال به جهان تقسيم جايگزين فرهنگي چند و شده كمرنگ سياسي قطبي چند نظام آنكه نظام در اصلي قرائت يك تنها سال 1989 تا.يابد مقبوليت آن و داشت بيشتري شموليت و عام كه داشت وجود جهان فرهنگي تبلور دوران كه است بعد به اين از اما بود مدرنيته روند عنوان به شدن جهاني.ميشود آغاز مدرن پست نمادهاي در را خود عمومي نمادهاي جهان بركل تاثيرگذار يافته نظام آن از خاصي نوع حاكميت و پول.ميسازد نمايان كلي وجه سه نهادهاي ميسازد ممكن را جهاني اقتصاد يكسانسازي كه جهاني بانك و پول بينالمللي صندوق مثل فراملي و معتبر تغيير ، نوع هر آرامي به جهاني تجارت سازمان همراه به در خود كنترل به جهاني اقتصاد در را روندي و تحول قرار تاثير تحت كشورها درون در را تحولي هر و ميآورند حوزه دوم عامل.ميكنند تبديل فراملي روندي به و داده يكسان فرهنگ و تفكر اخلاق ، ايجاد روند با كه است انديشه پيش همگرايي سوي به و داده تغيير را فرهنگي مرزهاي .ميرود آرامي به كه است سياسي روندهاي در موثر حوزه دموكراسي حكومتي نظامهاي و جوامع و داده تغيير را اقليمي مرزهاي بر مبني سياسي اجتماعي ، ارزشهاي با يكسان نسبتا .ميآورد بوجود را واحدي سياسي ريشههاي حال در شيوه سه با شدن جهاني":ميگويد فالك ريچارد از شدن جهاني اول نوع يا و اول شيوه (16)"است تجربهشدن قوي نوع اين در است سرمايه آن حركت محوريت كه بالاست مالي بازارهاي سرمايه ، جابجايي اقتصادي ، سائقه بودن اهميت فراملي موسسات و بانكها ادغام همگن ، و گسترده مردم يعني پائين از حركت دوم نوع در امادارد زيادي نيروهاي فعاليت محصول شدن جهاني نوع اين در.است محور مثل خاص عرصههاي از ميكوشند كه است فراملي اجتماعي و جسته سود آن مشابه مسائل و توسعه بشر ، حقوق محيطزيست ، نمايانگر نگرش نوع اين".بگذارند اثر سياسي روندهاي بر ايجاد و استقرار طرح مطمئن بردن پيش براي است كوششي مدني جامعه مشتركا كه عرصهها و چارچوبها از مجموعهاي (17)".ميبخشد مشروعيت را جهاني .است فرهنگ و اخلاق شدن جهاني همسانسازيهاي سوم نوع صورت تلقي اين با شدن جهاني روند در نوع اين به رويكرد و فرهنگها ميان پيوند در عاملي اولا كه ميگيرد ثانياخلا.ميكند ايجاد انساني مشترك اخلاقي ارزشهاي ميكند پر را مدرنيته دوران چالش مهمترين عنوان به معنوي نيروهاي ميتواند كه است عاملي تنها اين كه اين ثالثا و جامعه يك ايجاد و يكديگر به پيوستن جهت را اجتماعي متفرق مشترك معنوي و اخلاقي حساسيتهاي بنيان بر جهاني مدني در بينالملل نظام ساختار در تحول.نمايد تشويق و ترغيب جهان با اقتصادي حوزه در گرچه بيستم قرن پاياني دهه ارتباطي حوزه در فناوري انقلاب اما است يافته نمود گرايي و فردي سطوح در انسان انديشه و هويت و ارزشها بر خلا به سياسي حوزه در و است گذاشته قاطعي اثر بينالمللي و انديشه رو اين از است شده منجر رخدادها تبين در تئوريك شده تبديل مباحثه و منازعه اصلي محورهاي از يكي به فرهنگ .است يونسيان مجيد دارد ادامه :پانوشتها مطالعات دفتر تمدنها ، برخورد نظريه اميري ، مجتبي -10 محمد -سال 1101374 خارجه ، وزارت بينالمللي و سياسي سال قبسات ، تمدنها ، برخورد نظريه در گسل خطوط قراگوزلو ، سال خارجي ، سياست مجله -ص 120130 شماره 14 ، چهارم محمد -ص 140999 همان ، -ص 130999 زمستان 76 ، دوازدهم ، سياست مجله بينالمللي ، روابط در جهانيشدن سمتي ، هادي فالك ، ريچارد -پائيز 15079 شماره 3 ، چهاردهم ، سال خارجي ، شماره 5 ، اول ، سال گوناگون ، نشريه مرددشتي ، عبدالرحيم .همان -همان170 -تيرماه 16079 |
|