آرزو يك بازنويسي
امروز مثل آيندهاي
ايراني جوانان ماليخولياي
آرزو يك بازنويسي
بهشت باغ:تامكان بيست و صد:سرعت
ابروي حكايت كه هم ماشين درهاي و سقف و كاپوت حكايت
ديگران براي باورش.بودند پريشان زلف و رعنا قامت و كمان
بود سخت
حسيني عليرضا
تا نبود كس هيچ سركار بروي تا ميشدي بيدار كه صبح
كند صدايت ماندي ، خواب اگر حتي يا كند درست صبحانه برايت
پير مادر.بيحال بود افتاده گوشهاي كس هر.شوي بلند كه
كنند؟ كمك تو به ميتوانستند چقدر مگر كوچكت برادر و
راه در.بود تنها خيلي كه دنيايي با خودت و بودي خودت
كوچه زده يخ گلهاي روي را پايت وقتي "مكانيكي"
مدل ماشين سنگين چرخ روز يك حتما ميكردي فكر ميگذاشتي
.كرد خواهد خرد را گلها اين سختي تمامي بالايت ،
شالگردن و بودي بسته را پدرت كهنه كت دكمههاي
جانت به سوز تا گردنت بيخ بودي بسته محكم را قهوهايات
.حلقات توي نريزد سرما و نرسد
.دارد بستگي گردنش به آدم گرماي تمام كه ميگفت مادرت
توي كه پايت.ميشود سرد جايت همه باشد سرد گردنت اگر
سفت را شالگردن ميزد ، يخ گرفتهات خاك پوتينهاي
سردتر مدام لاكردار اما.دهد نجاتت گرمايش تا ميكردي
در.ميزد يخ هم شكمت حتي و زانوهايت به ميرسيد.ميشد
بفهمي و شالگردن و كت توي ميرفت فرو سرت تعميرگاه راه
.ميخوابيدي نفهمي
ماشينهاي پيش ميبرد را فكرت صبح ، سر بيداري در خواب
وقت چند چون بودي شده سوار زياد مدل 54 پيكان.بالا مدل
اين ولي ميكردي ، كار مادرت پسرعموي قسطي ماشين روي
عوضكردن از بعد وقتي.بود ديگري چيز بالا مدل ماشينهاي
طرف آن شلوغ خيابان به ميرسيدي واحد شركت اتوبوس تا سه
و هستي مكانيكي شاگرد يك تو كه ميآمد يادت تازه شهر ،
خواهر و مادر براي درآوردن پول فكر به بايد حالاها حالا
هم را مدل 54 پيكان فكر حتي باشي اجارهخانهتان و
فرمان خارجيهاي ماشين به برسد چه بكني ، نميتوانستي
روي آب قطره يك حتي و بود برقي بغلشان آينه كه هيدروليك
اين بود ساخته چه لامصب.نميماند باقي عقبشان شيشه
كه تعميرگاه به ميكرد؟ حيرانت طور اين كه خارجي مهندس
ماشين همان آرم با بلند نردههاي پشت همان از ميرسيدي
مدل ماشين اسپرت رينگهاي روي ميشد كليد چشمت خارجي ،
.تعميرگاه صاحب بالاي
كه نبود حواسش كس هيچ ميكردي سلام بچهها برو به وقتي
و بودي آرام.ميزني ديد را اوستا ماشين چشمي ، چار تو
صبح سر هم گاهي.شنيدم دوستانت از را اين.سربهزير
همه ميخواندي كه ترانههايي:ميخواندي ترانهاي زيرلب
را كارت لباس.شدهاي عاشق حتما تو كه بود كرده فكري را
.ميكردي شروع را سياهداري چشم تا دو و ميگرفتي دستت
:ميگفتي بلند كه جايي به ميرسيدي ميشد تمام كه لباست
و "..ميسازي زنده يكدم به..را ما ميكشي يكدم به"
تا چنان را خودت لباس.ميكردي عوض را كفشهايت بعد
درآوردند حرف همه كه ساكت توي ميگذاشتي شيك و ميكردي
يكي.ميشد بلند قارقارشان بچهها ميشد ، كه ظهر.سرت پشت
كه ميآمد يادت ميشدي ، خسته و "نباشيد خسته" ميزد داد
.بودي نكرده نگاه پر دل هم را ماشين يك ظاهر حتي صبح از
گردنت تا سرما و سوز همون تو ولي بود روغني بالت و دست
سنگگ نونبخوري ناهار كه مينشستي تميز.ميشستي هم رو
وقت بهترين ناهار سر.پنير و ديشب مونده خوردن سبزي و
يك به ميشدي خيره كه بس از بشوي سير غذا از قبل كه بود
به نگاهي و ميكردي جمع را حواستبالا مدل ماشين
را بهترينها از يكي و ميانداختي تعميرگاه ماشينهاي
از.بود تك تهران در كه همانها از.ميكردي انتخاب
.بود تاج ماشينها بقيه بين وكيلي خدا كه همانها
.كاپوتش روي بودند انداخته هم را تاج عكس اصلاانگاري
ابروي حكايت كه هم ماشين درهاي و سقف و كاپوت حكايت
ديگران براي باورش.بودند پريشان زلف و رعنا قامت و كمان
پرت را حواست چنان ماشينها از بعضي گاهي ولي.بود سخت
فرياد.بخوري را غذايت ميرفت يادت كه ميكردند خودشان
را تو "!آفتاب زير نپوسي":ميگفت كه اوستاكارها از يكي
خواهر و پير مادر و واحد شركت اتوبوس و تعميرگاه ياد
چرخهاي زير ميخورد قل حواست و هوش و ميانداخت كوچكت
و ميللنگ و روغن فقط چاله توي.چاله توي خراب ، ماشين يك
از همه.ميدادي انجام جدي را كارت.زنگزده كاربراتور
.بودند راضي كارت
ماشين و تعميرگاه در روبهروي مينشستي هم غروب دم
كه ميدانستي خوب.ميزدي ديد را خيابان توي خارجيهاي
بالا را كاپوتشان اگر و است خبر چه رودهشان و دل توي
فرمان محو بيشتر تو ولي.است رنگي چه رادياتورش بزني
خسته كه جايي.موتورش ايرادهاي فكر به تا بودي شده دادن
جارو يك تو و ميرفتند يكي ، يكي بروبچهها ميشدي ،
جارو را تعميرگاه حياط تا آب سطل يك با دستت ميگرفتي
..رفتيم ما..عليرضا...علي":ميزد داد يكي.كني
بازم بيخيال عليرضا ، ":ميگفت يكي آن ".نباشي خسته.
همينطور و "..نگير جدي قدر اين ميشه ، كثيف فردا
تعميرگاه صاحب تا خداحافظ ميگفتي لب زير سرهم پشت
چيزي و ميكرد نگاهت.باكلاسش خارجي ماشين طرف ميرفت
.بود گفته اما.نميشنيدي و بود دور خيلي.ميگفت
ميديدي هميشه و ميرفتي "دارم كارت جا اين بيا عليرضا"
حسابي وقتي كه ميانداخت يادت فقط ندارد ، كاري هيچ كه
كيوسك به بده را تعميرگاه كليد كردي ، تميز را جا همه
.روزنامهفروشي
ظهر تا تو و بود گرفته را اطرافش مقدسي هاله انگاري
رفتي تميز صورت و سر با شد كه ظهرنرفتي طرفش اصلا
نور زير خوابيده.كردي نگاهش و سكو يك روي نشستيكنارش
بچههاي از يكي.ميكشيد خميازه بيحوصلگي از و آفتاب
و طرفش برگشتي ولي نفهميدي.كرد بارت متلكي تعميرگاه
كه داد توضيح برايت خنده با پسرك و اينجاس؟ چرا":گفتي
.دنبالش ميآيد صاحبش ديگر ساعت يك.ندارد مشكلي هيچ
كردي نگاه را اطرافت.تپيدن به كرد شروع قلبت.رفت پسرك
جايش از و كردي شل را باترياش سيم.كاپوتش طرف رفتي و
جايي به ميكشيدي خجالت شب تا.بستي را كاپوتش و درآوردي
از يكي.شوي بيخيال كردي سعي.كني نگاه بود ماشين آن كه
ور ماشين اين با كه بس از بود كرده قاطي كارها اوستا
.بود رفته
عصباني ماشين صاحب به نگاهي مستاصل و و خسته غروب دم
طرف "..ببريدش فردا بايد نداره راه":گفت و انداخت
ديگر گرفتي دستت جارو وقتي.رفت تعميرگاه از عصبانيتر
عليرضا.ميآمد كش خداحافظيها.نميگذشت زمان
رفتي رفتند ، كه همه.ميكشيد طول روز دو گفتنهايشان
كاپوت اولبود شلوغ سرش.روزنامهفروشي كيوسك روي روبه
.رل پشت نشستي.كردي رديف را باتري سيم.بالا زدي را
آرام.شد روشن اول استارت.اتومات دنده با چرم ، تودوزي
.سگپدر ميرقصيد انگار.دادي فشار پدال روي را پايت
خيابان.بيرون زدي تعميرگاه در از.آمد جلو و خراميد
نبود حواست.ميدادي گاز آرام ماشينها بين.بود شلوغ
رفتي خيابان از.ميكنند نگاهت همه ميكردي فكر ولي
سوار ابرها توي كن انگار.اتوبان توي پيچيدي و پايين
.دادي گاز و افتادي نفس نفس بهباشي پرنده قاليچه
دادي گازميزد تندتند قلبت نود.وپنج هشتاد.تا هشتاد
.صدودهتا...صدتا.ميكشيدي لايي ماشينها بين.بيشتر
خوشگل چرخهاي اين هرچه ميشد تندتر.شد تند نفست..
.آمد بند نفست كردي ، رد كه را صدوبيست.ميچرخيدند تندتر
كوچكت خواهر و پير مادر و واحد شركت اتوبوس.تا صدوبيست
هم سوخته روغن بوي و گرفته گل كوچه.كردي فراموش را
ماشين بهترين پشت.اتوبان توي تا ، صدوبيست.نميآمد يادت
هم چيز هيچ ديگر...بودي ديده عمرت تو كه خارجي
...ميرفتي تا صدوبيست...لامصب بابا...نميديدي
امروز مثل آيندهاي
صفحات در را سرشان كه بيكار فارغالتحصيلان آوارگي
كردهاند فرو روزنامهها آگهيهاي
است دقيق بسيار برنامهريزي يك غمانگيز پايان
حجتي سعيدي منصور
يك حتما ميبيند را دماغش نوك فقط زندگي در كه آدمي
زندگي در ميخواهيد اگر.خورد خواهد زمين به سر با روزي
بعد سال هزار تا كنيد سعي دقيق برنامهريزي با شويد موفق
يا.شنيدهايم بارها را جملات اين.كنيد پيشبيني هم را
جوانان جنگهاي مجريهاي از يا و دبيرستان معلمهاي از
است بزرگ پتك يك ،"آينده" براي "برنامهريزي".تلويزيون
.ميشود كوبيده آدم سر به ناكامي هر ابتداي در معمولا كه
.سوم پتك از قبل است دوم پتك هم "خامي و بيتجربگي"
كه ميگويد پيشدستي با و ميآيد خودش به آدم عموما
پيش برنامه با بعد به اين از و تجربهاند همه شكستها
اما كمي و بيپاسخ سوال چند ميان اين در اما.رفت خواهد
از جدي شكلي به اخير سال چند در گويا كه دارد وجود اگر و
.است شده پاك خانواده بزرگترهاي از بسياري ذهن
...اما.است هيجانانگيزي و خوب بسيار كار برنامهريزي
متراكم ابرهاي برروي دبيرستاني
دنده از پرورش و آموزش وزير امروز ميكنيد فكر شما اما
آموزش وزير اگر كن ، ولش اصلا راست؟ دنده يا شود بلند چپ
خواب از آرامش و آسايش با مشكلي بيهيچ امروز هم پرورش و
ميشود؟ چه كشور سنجش سازمان رييس تكليف وقت آن شد ، بلند
كه دارد امكان آيا كرد ، شروع خوشي به را امروز هم او اگر
از سر كه زماني شود؟ بيخيال هم جوانان ملي سازمان رييس
كه ميشويد وارد دنيايي به بهواقع درميآوريد ، دبيرستان
اساسي تحولات و تغيير يعني !نيست بند سنگ روي سنگ اصولا
اين بدون دهند ، رخ زدني هم به چشم در ميتوانند شگرف و
مطلع آنها دادن رخ چگونگي حتي يا علل از لحظهاي شما كه
برايتان هم را دوري بس افقهاي شايد "برنامهريزي".شويد
چندين تا پرورش و آموزش وزير از آيا اما.كند تصوير
افق به هم دبيرستان مدير حتي تا كل مدير و مشاور و معاون
اين تجربه ;وفادارند ساله جوان 18 يك برنامهريزي دور
آن اهداف عليه تحولات همه عموما كه داده نشان سال چند
.شدهاند پايهريزي ساله جوان 18
تغيير" بازي تحولات ، اين شنيدني بسيار نمونههاي از يكي
يقه سال 71 از كه است دبيرستان "آموزشي نظام
سال هر كه خوشمزهاي بازي.است گرفته را دبيرستانيها
.واحدي سالي بعد ترميواحدي ، اول.دارد تازهاي قربانيان
بعدتر كمي حرفها ، اين و واحد و ترم بيخيال اصلا بعدتر
بعد سال خط ، اول به بازگشت بعد چندي واحدي ، سالي دوباره
!...بعد سال خط ، آخر تجربه
ميافتد؟ آموزشي نظام براي اتفاقي چه آينده ، سال واقعا
به دبيرستان آموزشي نظام بعد سال كه ميكنيم پيشبيني ما
كنكور در سالگي سن 15 از جوانان و شود حذف كلي
مدت 8 ظرف را خود ليسانس عوض در و كنند شركت دانشگاهها
.هميشگي بازيهاي همين از..و بگيرند سال
دو پيشبيني براساس چه و ما پيشبيني براساس چه حالا
ساله جوانان 18 سرنوشت به بيكاري سر از كه دلسوزي آدم
محترم خانمهاي و آقايان ميدهند ، نظري و شده علاقهمند
خود دقيق برنامهريزي ميتوانند دبيرستان دوره در محصل
كه باشد دنيايي از كوچكي چشمه شايد اينكنند تدوين را
معجزهگون پيشگوييهاي و گمان و حدس از پايههايي بر
تصور خام خيالي بر تكيه با وصف اين بااست شده بنا
اين ميان در خود عميق آيندهنگري با جوانان كه ميكنيم
.بگيرند را خود ديپلم و شوند موفق پيشبيني غيرقابل دنياي
متفاوت رنگهاي با ديواري
كارتونهاي به بيشتر كه ما هيجانانگيز دنياي اين اما
دارد ، وجود آن در اتفاقي هر احتمال و است شبيه ديزني والت
هيجانانگيزي فرودهاي و صعود شهربازي ، هوايي ترن مانند
تا اساسا كه حرفي پنج واژه اين."كنكور" مثلا.دارد هم
به نيز ماند خواهد باقي ايرانيان جمعي حافظه در قيامت
نوسانات دچار وصف مورد دنياي نامعقول روابط همان دنبال
و باشد داشته وجود مناطق سهميه ديگر سال اگر.است بسيار
اگر و بشود جداگانه آزمايشي گروه يك خارجي زبان اگر
هنر آزمايش گروه در مختلف آزمايشي گروههاي داوطلبان
كنكور پشت جوان برنامهريزي شايد...اگر و نكنند شركت
.باشد داشته مطابقت ميافتد اتفاق كنكور نام به آنچه با
هنرند كنكور داوطلبان همان هم ماجرا اين غمانگيز مثال
شدند متوجه ناگاه به كنكور در شركت سال نخستين در كه
در محدوديتي بدون ميتوانند هم گروهها ديگر داوطلبان
تمامي كه اتفاقي تنها.كنند شركت هنر كنكور
هيچ كه بود اين كرد نابود را جوانان اين برنامهريزيهاي
رياضي رشته خوانهاي درس بچه چون نشدند قبول كنكور كدام
آنها توانستند خود عمومي دروس بالاي درصدهاي با تجربي يا
.كنند خارج كنكور رقابت دور از هميشه براي را
شد آشفته فرمانده خواب وقتي
از غير به ميكند برنامهريزي خود آينده براي كه جواني
بايد ديگري وزير چند و پرورش و آموزش وزير راحت خواب
اگر حتي.باشد هم نظامي فرمانده چند راحت خواب نگران
قانوني كه دادند قول شما به قاطعيت با هم مجلس نمايندگان
باشيد نداشته خاطر اطمينان وجه هيچ به كردهاند تصويب را
و كند تغيير سال وسط دولت يك مصوب بودجه دارد ، امكان چون
ولي.بفرستد سربازي خدمت به را شما و برسد راه از كسي
خود آينده براي "برنامهريزي" ما كه نميشود موجب اينها
.نباشيد نگران چندان هم سربازي خدمت در.كنيم فراموش را
براي قوانين حال هر به.بدهد رخ دارد امكان تحولي هر
اگر.كنند عوض رنگ راحتي به تا شدهاند نوشته روزها همين
بوده دوم گروهبان نظام ، خدمت در ديپلم مدرك با شما دوست
مدت در و كند استفاده درجهداري مزاياي از توانسته و
ارتباطي هيچ شما به شود قبول كنكور و بخواند درس خدمت
شويد صفر سرباز شما است ممكن آساني به چون.نميكند پيدا
ساعت دو براي را شما يكبار ساعت چهار هر دوش ، به اسلحه و
برجك ، در داري جرات اگر حالا.بفرستند برجك به نگهباني
چون.نيست اينها فقط.بياور زبان به را درس و كتاب اسم
نانوشته قوانين همان از شما خدمت زمان مدت شكل هر به
.ميكند پيروي "آليس" داستان از گرفته الهام خوشگل دنياي
.شود زياد و كم ميتواند لحظه هر هم سربازي خدمت بازي
و درس سر به ماهه كني ، 18 خدمت مرز لب و بياوري شانس اگر
چهارراههاي مثل جايي در بخواهي اگر و ميگردي باز كتابت
خدمت در را ماه بگيري ، 21 دستت سوت تهران دم و دود پر
سربازي خدمت موقعيت و شدن زياد و كم حساب پس.بود خواهي
...ميكني منظور خود برنامهريزي در هم را
بيارزش كاغذي تكه:بازي آخر
.ميگيرد خود به آبرومندانهتري رنگ بازي ، بعد به اين از
از عدهاي.ندارد وجود بيشتر راه دو.دانشگاه يا بازار
از هم عدهاي و درميآورند سر...و تجارت و پول و كار
شك بدون اينجا در !هميشگي تحصنهاي و پروژه و واحد و درس
به لحظه تحولات خم و پيچ در چنان درآمده گل و آب از جوان
.تا چهار تا ، دو دو بدون حتي كه شده محتاط اطرافش لحظه
تنها نفسگير احتياط همه اين از امانميرود هم دستشويي
كه است تحولاتي و تغيير شد ، خواهد او نصيب كه چيزي
.است شبيه كوليها فالگيري به روزها اين آنها پيشبيني
پرنوسان بازار.نيست توضيح به نياز البته صد كه تجارت در
كه ميكند بازي بيتجربه خام جوان يك سرمايه با تنها نه
كه تجربه با سالخورده حاجي يك ندار و دار به حتي
.نميكند رحم شده خرد بازار در هم استخوانهايش
شبيه چيزي هر يا ماشين يا خانه خريد براي "برنامهريزي"
.اين به
بستگي...و دارايي و بازرگاني وزير راحتي خواب به
از ميتواند ساله جواني 29 ;كشوري در وقتي.داشت خواهد
در هم بعد و برسد سرمايه تومان ميلياردها به بستنيفروشي
شك بدون بياورد ، در سر زندان گوشه از كوتاه لحظهاي
.بود خواهد انسان جان با كردن بازي مدت دراز آيندهنگري
.نيست خاصي جغرافيايي محدودي مختص قاعده ، اين وصف اين با
دنيا تمام بيزينسهاي درد بازار ، شدن پايين و بالا درد
در شما اگر.ميكند فرق چيز همه دانشگاه در اما.است
كسب و خواندن درس با بخواهيد خود زندگي سوم دهه ابتداي
را اجتماعي و اقتصادي خوب موقعيت تحصيلي عالي مدارك
از يكي در ميكنيد سعي حتما ميكنيد؟ چه بياوريد بهدست
اگر اما.شويد فارغالتحصيل و بخوانيد درس خوب رشتههاي
خانم يا آقا پرطمطرق برچسب به فارغالتحصيلي از بعد
آن نكرديد ، پيدا كاري هيچ و شديد سرگردان شهر در مهندس
دانشگاههاي فارغالتحصيلان بيكاري نرخ ميكنيد؟ چه موقع
آوارگي واقع در.است پرسشي چنين طرح سند كشور ،
آگهيهاي صفحات در را سرشان كه بيكار فارغالتحصيلان
برنامهريزي يك غمانگيز پايان كردهاند ، فرو روزنامهها
پس از كه خارقالعادهاي برنامهريزي.است دقيق بسيار
جوانان توانسته و كرده عبور سلامت به اگر و اما هزاران
مدرك يك مانند معلومي نقطه به را ما داستان استعداد خوش
برخلاف عالي تحصيلي مدرك اين اما.برساند عالي تحصيلي
بر كه است بيارزش ظاهر به كاغذ تكه يك تنها همه تصور
ليسانسيه":نوشتهاند نستعليق طلاكوب حروف با آن روي
...هيچ ديگر و "..رشته
ايراني جوانان ماليخولياي
كنكور از بعد كنكور از قبل
پارسا سارا
بسيار مكان يك دانشگاه.نميكند فرقي آرزو يا است اميد
و ميدهند اهميت بسيار آن به ايران در كه است معمولي
.ميكنند عجيب كارهاي آن به رسيدن براي ساله جوانان 18
موهاي دانشگاه در شدن قبول براي كه كنيد تصور را جواني
خانه در تا ميزند تيغ را ابروهايش حتي و صورت و سر
با و ميگيرد سكوت روزه كه كسي يا.بخواند درس و بنشيند
برنامهريزيها.نشود گرفته وقتش تا نميزند حرف كس هيچ
و دخترها خواندن ، درس ساعت و 20 خواب ساعت چهار براساس
زماني اماميكند تبديل عجيبي موجودات به را جوان پسرهاي
از يكي ساختمانهاي يا حياط در كوتاه چند هر ساعتي كه
وقت آن كه ميبينيد تصاويري بزنيد ، قدم كشور دانشگاههاي
براي ايراني جوان پسرهاي و دخترها ميگوييد خود با حتما
هيچ وگرنه بودهاند ، ماليخوليا دچار جايي چنين به ورود
نميكشد جايي چنين بند به را خود راحتي اين به عاقلي آدم
.ميدهد ادامه زندگياش به منطقي و معقول عوض در و
اتاقهاي با است بزرگ ساختمان يك واقع در دانشگاه ،
به بيشتر كه مكان اين در.بسيار شكسته صندليهاي و تاريك
ميشوند وارد جوانان است ، شبيه جليلي ابوالفضل فيلمهاي
هيچ به و شوند بيزار زندگي و درس از ترم ، يك طول در تا
و آقايان همين هم ترم پايان.نروند كلاس سر به قيمتي
امتحان براي را سختي شبهاي فرهيخته ، خانمهاي
به امتحانات نتايج شدن مشخص از بعد تا پشتسرميگذراند
كه هم دانشگاه اساتيد.بيافتند معظم اساتيد پاي و دست
اقوام تمامي بر ابوالبشر آدم زمان از آنها به احترام
مقابل در اصولا كه هستند موجوداتي است ، بوده واجب انسان
نشان خود از واكنشي هيچ دانشجويان عجز و التماس گريه ،
شوند مشروط دانشجويان تا منتظرند عموما آنها.نميدهند
نيم به دانشگاه از اخراج گاه و مشروطي از نجات براي و
دانشگاه محترم استاد شك بدون.باشند داشته احتياج نمره
دانشجو به را نمره نيم آن كه نميشود حاضر قيمتي هيچ به
سوزناك گريههاي و بسيار اصرار از بعد احتمالابدهد
به غرور روي از و فخر با نگاهي كه حالي در استاد دانشجو ،
تا ميآورد بيرون را او امتحاني ورقه مياندازد ، دانشجو
از 90 بيش.است زيادي او براي نيز نمره همين كه دهد نشان
دانشجو ورقه به تعجب با استاد لحظهاي ، چنين موارد ، درصد
نمره ، حداقل 3 اشتباه ، به كه ميشود متوجه و ميكند نگاه
خيلي اما ميشود ، سرخ كمي اول او.است شده كم دانشجو از
نميخواهد اصلا كه حالي در و ميكند كنترل را خودش زود
ديگر بار را امتحاني ورقه دانشجو چشم جلوي بيايد ، كوتاه
تخصصي بسيار عمليات يك در ديگر عبارت بهميكند "تصحيح"
است ، لازم تجربه سالها يادگيرياش براي احتمالا كه
اينبار و ميكند مرور را پاسخها دوباره محترم استاد
دارد ، وجود كارنامهاش در كه نمرهاي زير نمره دانشجو 2
.ميگيرد
دانشجو به نگاهي خونسردي با استاد جناب لحظه اين در
."زياده سرت از هم همين":ميگويد و مياندازد
آن در چون.دارد خاصي اهميت دانشگاه در تاريخي جمله اين
دانشگاه در.است زياد دانشجو سر از اصولا چيز همه جا
.باشد زياد دانشجو سر از كه هستند چيزهايي دنبال به همه
جمله از.هستند بياهميت بسيار چيز چند ميان اين در
سر از او كه هستند نوشتههايي عموما ، دانشجو ، تحقيق
دانشجو وقت اصولا.ندارد ارزشي هيچ و نوشته خود حماقت
راحتي به را او ميتواند استاد.ندارد اهميت وجه هيچ به
از خيلي حتي يا دارد ، نگاه سرپا خود اتاق در دم ساعتها
ترم يك از بعد اگر باشيد مطمئن.نيايد كلاس سر روزها
خانمهاي از يكي آمد ، كلاس سر بار ، فقط 3 استادي تحصيلي ،
دادند تشخيص استاد":ميگويد شما به "آموزش" برخورد خوش
"!است كافي ترم اين دانشجويان براي جلسه سه كه
هميشگي حضور دارد ، حياتي اهميت چه آن ميان اين در
ترم طول در بدشانسي دانشجوي اگراست دانشگاه در دانشجو
ميشود محروم امتحان از حتما كند ، غيبت جلسه چهار از بيش
با استاد آن كند ، درازي زبان خيلي اگر و ميگيرد صفر و
صفر هم را درسهايش بقيه تا ميكند صحبت ديگر اساتيد
حرف خود حقوق و حق از و كند شقي كله هم باز اگر.بگيرد
دانشجو اخراج موضوع تا ميدهد ترتيبي استاد جناب بزند ،
.شود پيگيري انضباطي كميته در
لحن با و استاد روي به رو ايستادن كه نكنيد فراموش
زدن ، حرف دانشجو انساني حقوق از ملتمسانه و مودبانه بسيار
بهتر شما مواقع اين در.است استاد به هتاكي معناي به
انضباطي كميته به كه باشيد استادي نامه منتظر است
و ،"توهين" ،"فحاشي" چون عباراتي از آن در و شده فرستاده
.است شده استفاده "يقهگيري"
اخراج دانشگاه از دانشجو هم قضيه اين از بعد احتمالا
اين چهره بار يك فقط نيست ، بد لحظه اين در.ميشود
خاطر به كند شركت كنكور در ميخواست كه زماني را ، دانشجو
بيرون حدقه از و سرخ چشماني با ژوليده ، جوانكي:بياوريد
.دست در بسياري كتابهاي با گيج ، كمي و تهريش آمده ،
نشده اخراج هم اگرشده اخراج اكنون او ، هم اما
دانشجويان همه احساسات با دانشگاه به نسبت احساساتش
ياس ، دلزدگي ، تنفر ، با آميخته احساساتي.است يكسان ايراني
..و پشيماني سرخوردگي ،
|