اين زمين آبروي ها بلوط ;معمولان
ناحيهاند
عمومي خدمات
اين زمين آبروي ها بلوط ;معمولان
ناحيهاند
پنهاني داوود
كه انگار دريده پهلو نامريي دشنهاي به را كوهستان كسي
به سر كوهستان.اينجا شده نمايان زاگرس بر دره همه اين
هم سهمي تا جا به گذاشته آسمان آنقدر همه اين با هوازده ،
برفراز هرازگاه عقابي كني اگر نگاه.برسد عقابها به
.ناحيهاند اين زمين آبروي.ها بلوط.غرور به ميچرخد
رشته بر ناديده پدراني از مانده جاي بر ناشناخته ، ميراث
را اين.است وحشي هنوز تعبيري به طبيعت.بلند رشتههاي
بر پاهاشان غريب نقش كه ميگويد حيواناتي ناشناخته نشان
همه.ميغرد هنوز كه "كشكان" رود و است انداخته رد خاك
هنوز كه آدمها حتي.است غريب ناگويا زباني به چيز
از ما با ميوزد كه اگر باد.نشدهاند ماشيني ماشيني
روندهاي حيران هنوز كه ميگويد صخرههايي هزارساله سكوت
حيواني طبيعت ، خلوص او سهم باشد اگر انساني نيامدهاند
منطقه.سالي يا ماهي شبي ، دهد پناهش تا كنامي اگر
صخرههاي ميان جايي.پيش بيحرف است ، جايي چنين معمولان
بنهيم ، سر پشت اگر را خرمآباد.دور دورهاي از مانده كهن ،
فراموشمان "رود كشكان" و باشيم داشته كوهستان با اگر دل
سهم است انتظاري كيلومتر ميرسيم ، 60 جا آن به نشود ،
در رفته پيچ در پيچ جادههاي.شماست با باقياش جادهها
ميرسانند آنجا به را بزرگ و كوچك خودروهاي كوهها ، دل
در "كلهر پل" مينمايد ساله هزار تاريخاش سابقه كه
كه شود معلوم را رهگذران تا زنده است سندي شهر آستانه
چندان نه بينام ، چندان نه است جايي گونه ديگر جا اين
است دروازهاي را شهر.ميطلبد ديدار به رخصت.بينشان
تلاش در فرهادگونه دستي كه تونلهايي.كوه دل از كنده
.نبودهايم ما كه روزي به لابد بوده كندنشان
تلاش از زيبايياند اين از جنوب جاده سهم تنها آنها
آبشاري به شهر ورودي.طبيعت ناگزير تسخير براي انسان
.است كوهستان رگهاي بريدن حاصل آبشار.يافته تزيين زنده
طرح زماني كه ماشينآلاتي نقش از باقيمانده يادگاري
تعدد.ميشود نفر هزار معمولان 20 جمعيت.ريختهاند جاده
محليها.ميشود ديده هم شهر در جادهاي بين رستورانهاي
".ميكنند استراحت خوب جا اين خسته مسافران":ميگويند
پناه خستهاي طبيعت ، و تاريخ ساده جمع حاصل معمولان ،
گويي تو.ميماند را هوا و آب خوش درهاي به آورده
كشكان به را خود تا آمده كوهها سوي آن از كه است مسافري
.كند خنكتر آب به لبي و دره ميان بزند زانو و برساند رود
كه كلهر پل.ميگذرد شهر ميانه از كشكان رود
قدمت از نگاشتهاند ، كوه بر كتيبهاي چون را شناسنامهاش
ادعايند اين بر كساني حال اين باميدهد خبر قرنياش 10
در باستانشناسان برخي.ميرسد ساسانيان به پل تاريخ كه
و غارها.يافتهاند هم اشكانيان از نشان شهر كنار گوشه
است ، مسافران ديدن انتظار چشم اطراف فراوان بيشههاي
بر در درختاني پوشش را اطراف درههاي ميانه هنوز انگاري
فصلهاي متفاوتند ناحيه معمول گياهي پوشش با كه گرفته
اگر بهار.ناحيهاند نشاندار نيستند ، نامريي سالاش
عطر باميشوند شما گوي آمد خوش زيبا ارغواني به برويد
اگر ، تابستان.ميكند معجزه دارويشان كه گياهاني
آنها به طبيعتاش ناخوانده ميراث كه وحشتي با ميوهجات ،
...و گلابي انجير ، زالزالك ، بادام ، پسته ، بخشيده
ناشناخته ، مرغاني پرنده ، و بلوط و دارد عسل پاييزش
كه از جا اين نشاني است ، عجيب).جهان سوي آن از برآمده
اين به آمدن از را آنها تفنگي هيچ لوله و (پرسيدهاند؟
سالهاي عهد همان با ميآيند ساله هر نميكند پشيمان جا
اين در فصلهاست راز.است بيفصلي فصل كه زمستان و پيش
.ميآيد كه هنگام دارد ، خود با ناشناخته عطري زمين سوي
كه ميدانند بهتر اين خرس هم گاهي و گرگ كبك ، تيمو ،
اگر دلميدهند نشان غريبهها به رخ و ميآيند آن همراه
آزارشان انساني كه جا آن طبيعت ، هواي به باشي داشته
كهنسال صخرهاي پستوي در كوچك كنامي به.ميلولند نرساند
.دلخوشاند
به هنوز.نيست كم ديدنيهاش باشي ، اگر ناحيه اين مسافر
.بداند قدرش و بكشد غريبهها انتظار تا هست چشم كافي قدر
روز و آرامگيري آن در تا خانهاي مسافر باشد اگر شب
بخشش از سوغاتياش ، جا اينعشاير ميهماني و طبيعت دامان
ميوهجات تا گرفته لبنيات ازميرسد آدمي به طبيعت
به هم چوبي صنايع و فرش و جاجيم يادگار رسم بهمختلف
نميشناسند ، مسافر اسم به كسي مردم.ميبخشند ميهمان
مردم براي.ميهمان يعني غريبه ، كه آموخته آنها به طبيعت
دل و گشاده روي همه ارمغان نميكند ، فرقي غريب و آشنا
سال هزار كه ميكنند زندگي طوايفي معمولان در.است باز
اينان براي ميهمان كنار در نشستن.دارند ياد به خود پيش
دو.رفتار اين به خوگرفتهاند.ميشود تلقي خوشايند رسمي
.ميآيد شمار به ديدني جايي خود شهر بيرون در گرم آب چشمه
آن آب از محليها بينظيرند ، خود نوع در گفت ميتوان
روستاهاي) از يكي افرينه زيباي آبشار.ميكنند درمان طلب
به را شهر از گريزان خستگان تا است بهانهاي خود (منطقه
از ناحيه اين به بيشتر توجه اندكي كند مجموع خويش گرد
خويش گرد به را فراواني مسافران سالانه تا است كافي كشور
.بسوزاند دل جا اين بر كه باشد كسي بايد.نمايد جمع
است ناخواستهاي ميراث ناحيه اين به بيتوجهي متاسفانه
رنجاش كه كشور اداري ساختار در مديريتها سوء از رسيده
اندكي با.ميرساند آزار منطقه اين زيباييهاي و مردم بر
پذيراي استعداد ناحيه اين توريسم جلب در سرمايهگذاري
گرفته درختاش و دار و طبيعت از.دارد را مسافران انبوه
براي كه دارند را آن توانايي همه ، محلي ، غذاهاي تا
.ديگر ميخواهد جاذبه سفر.كنند جذابيت ايجاد جهانگردان
براي را آدم كه هست جذاب قدر آن جا اين طبيعت و تاريخ
غذاهاي نمكگير ميتوانكند خود مسحور متمادي روزهاي
كه ميكند افسونت ترفندي هر با طبيعت ساحرهشد محلياش
آمدي ، كه لرستان به كني امتحان بار يك است كافي.بماني
قدر آن لرستان.نسپار خاطر به را فلكالافلاكاش تنها
يكي معمولان.بگيرد ما از وقت روزها كه دارد ديدني جاي
بدهي ، اگر دل.هياهوش و سكوت با.ديدنيهاست اين از
.است كافي آمدن براي باد هوهوي
عمومي خدمات
كارافتادگي از مستمري
پزشكي كميسيونهاي نظر طبق كه اجتماعي تامين بيمهشدگان
با باشند ، داده دست از را خود توانايي از قسمتي يا تمام
مشمول خود بيمهاي سوابق و كارافتادگي از ميزان به توجه
.شد خواهند ماهانه مستمري دريافت
:است شرح اين به كارافتادگي از ميزان تعيين روش
و درصد شده 66 بيمه كار قدرت كاهش درجه هرگاه - الف
.ميشود شناخته كلي كارافتادگي از باشد بيشتر
تا 66 بين 33 شده بيمه كار قدرت كاهش ميزان چنانچه - ب
افتاده كار از باشد كار از ناشي حادثه علت به و درصد
.ميشود شناخته جزئي
درصد تا 33 بين 10 شده بيمه كار قدرت كاهش درجه اگر - ج
دريافت استحقاق باشد كار از ناشي حادثه آن موجب و بوده
.داشت خواهد را مقطوع نقص غرامت
يا كار از ناشي حادثه اثر در كه شدهاي بيمه - د
بدون شود ، شناخته كلي كارافتاده از حرفهاي بيماريهاي
مستمري دريافت استحقاق بيمه حق پرداخت مدت گرفتن نظر در
.داشت خواهد را كار از ناشي كلي كارافتادگي از
كارافتادگي از مستمري ميزان محاسبه نحوه
شرح اين به مختلف موارد براي كارافتادگي از مستمري ميزان
:است
از 30/1 كار از ناشي كلي كارافتادگي از مستمري ميزان
از مستمري ميزان و بيمه حق پرداخت سنوات x متوسط دستمزد
متوسط دستمزد از 30/1 كار از ناشي از غير كلي كارافتادگي
محاسبه ماهانه پرداخت صورت به بيمه حق پرداخت سنوات x
.ميشود
مشمول ماهانه حقوق يا مزد كل جمع از) نيز متوسط دستمزد
كار از ناشي حادثه وقوع از قبل روز ظرف 720 بيمه حق كسر
دست به كاركرد روزهاي بر تقسيم 30x (بيماري شروع يا
.ميآيد
از درصد از نيز جزئي كارافتادگي از مستمري ميزان
استحقاقي كلي كارافتادگي از مستمري ميزان xكارافتادگي
.ميشود محاسبه
مستمري برابر از 36 نيز مقطوع نقص غرامت پرداخت ميزان
افتادگي كار از درصد ميزان x استحقاقي كلي كارافتادگي از
.است يكبار فقط پرداخت شيوه كه ميشود محاسبه
ساير محاسبات در جزئي كارافتادگي از مستمري ميزان
هممبناي دستمزد از بخشي عنوان به همواره مستمريها
.ميگيرد قرار محاسبه
|