همگاني عرصه قدرتو
(آخر بخش)سياسي نظامهاي در قدرت كار و ساز
به را سياسي قدرت(حكومت و جامعه)خود كتاب در آيور ، مك
ناظر احوال ، همه در سياسي قدرت:است نموده تبيين زير شرح
اقتداري و ماموريت سياسي ، قدرت.است اجتماعي نظام غايي
ديگري قدرت هيچ كه (است بالفعل قدرت يك يعني)دارد
از ركني كه است قدرت اين فقط.باشد آن مدعي نميتواند
را كساني تمام اطاعت همچنين و ;آمده شمار به جامعه اركان
اين تنها.ميكند ايجاب ميبرند ، بسر آن قلمرو در كه
قدرت مقاصد.دارد معين جغرافيايي مرزهاي كه است قدرت
و مناقشات فصل و حل آن ، تقويت و نظم حفظ قبيل از)سياسي
چنين كه نميكند ايجاب (غيره و افراد منافع اختلاف تنظيم
ساير بر كه دارد ضرورت يقينا اما ;باشد مطلقه قدرتي
نيز و ;اساسي قانون به محدود تنها و داشته تفوق قدرتها
زور اعمال حق تنهايي به امر ، غايت در كه ميكند ايجاب
آن از منظور اين براي كه باشد نيرويي داراي و داشته
.كند استفاده
جامعتري طور به را سياسي قدرت تا است ضروري خاتمه ، در
تبيين دقيقتر را آن و نموده مشخص قدرت وجوه ديگر از
بيشتري ژرفاي با (ديگران به نسبت) دوورژه موريس.نماييم
جامعهشناسي علم مشمول و مرتبط را آن و نگريسته موضوع به
گفتن:كه دارد اشاره ، جهت همين به.است دانسته سياسي
.نيست كافي است ، قدرت علم سياسي شناسي جامعه اينكه
است ، مبهم و وسيع بسيار كه را قدرت مفهوم اين بايستي
و فرمانروايان ميان دوگي توسط كه تمايزي.كرد روشن
نظر به امر بادي در كه گونه آن گرفت ، انجام فرمانبران
عين در تعريفي يافتن پي در بايد پس ;نيست روشن ميرسد ،
آن ، توسط بتوان كه بود قدرت از محدودتر و دقيقتر حال
ديگر صور از را سياسي قدرت يا كلمه اخص معناي به قدرت
زمينه چندين است ممكن مورد اين در.ساخت متمايز اقتدار
:شوند گرفته نظر در تمايز اين براي
مجموعههاي و ابتدايي گروههاي بين تفاوتگذاري -الف
هم برابر در از است عبارت نظريه ، شايعترين:پيچيده
يك از ابتدايي گروههاي يا كوچك گروههاي در اقتدار نهادن
گروههاي تركيب از متشكل پيچيده مجموعههاي در قدرت و ;سو
شده بست و قفل هم با و شده تنيده يكديگر با كه ابتدايي
جامعهشناسي به مربوط دوم قسمت فقط.ديگر سوي از باشند ،
اجتماعي روانشناسي به مربوط اول ، قسمت و ميشود سياسي
.است
ديگري تمايز وجه:خاص جوامع و كل جامعه ميان تفاوت -ب
;ندارد تكيه اجتماعي گروههاي پيچيدگي و بعد بر كه هست
هم به گروهها اين در كه است همبستگيهايي بر متكي بلكه
برابر در خاص جوامع غالبا سان بدين ;ميخورند پيوند
هدفهاي با گروههايي خاص ، جوامع.ميشوند نهاده كل جوامع
سنديكاها ، چون) محدود همبستگيهاي از كه هستند تخصصي
جز و صنعتي يا بازرگاني موسسات هنري ، ادبي ، ورزشي ، جوامع
مختلف انواع اين از هركدام ميباشند برخوردار (اينها
.دارند انطباق انساني فعاليتهاي مقولهاياز با اجتماع ،
جوامع همه كه) كل جامعه يك به مادي حيث از انساني هر
متعلق (است وسيعتر نيز آن حدود از و برگرفته در را خاص
.دارد خودآگاهي تعلق اين به هم رواني جهت از و ميباشد
تحليل سياسي ، جامعهشناسي موضوع مولفان ، برخي بهگمان
جوامع اين در.خاص جوامع در نه و است كل جوامع در قدرت
مربوط مسائل و دارد فني خصيصهاي احتمالا اقتدار اخير ،
قدرت پايه خود كه) ديگران به نسبت را افراد برخي تعلق به
.نميكند مطرح (ميدهد تشكيل كلمه اخص معني به را
جاي به:اقتداري روابط و يافته نهاد قدرت ميان تفاوت -ج
(سياسي قدرت تعريف براي) جامعه گوناگون انواع كردن مشخص
در اقتداري روابط گوناگون انواع كه ميرسد نظر به مرجح
و خاص پيچيده ، و ابتدايي كوچك ، و بزرگ جوامع كليه درون
نابرابري رابطه اقتداري ، رابطه از منظور.شوند تعيين كل
و ميشوند مسلط ديگران بر فرد چند يا يك آن ، در كه است
اغلب.ميدهند قرار خويش اراده بازيچه بيش و كم را آنان
فقط عمل ، در و بوده خصيصهاي چنين داراي انساني روابط
.ميشود يافت برابر صورت به روابط اين از كمي تعداد
قدرت كه آناني اقتداري روابط ميان بايد كه است اين مسئله
اين در كه آناني و ميدهند تشكيل كلمه اخص معناي به را
معني به روابط در.شد قائل تفاوتي نميگيرند ، جاي مفهوم
به ساده و سو يك از نهادها تمايز با شايد كلمه ، وسيع
نظر بهگردد يافت راهحلي ديگر ، سوي از كلمه اخص معني
يعني ;اقتدار به مربوط نهادهاي مجموع توسط به قدرت ما ،
لذا ;است شده ساخته ديگران بر افراد برخي تسلط به مربوط
يا نيستند نهادي خصيصه داراي خود كه را نابرابري روابط
بالا تعريف شمول از نشدهاند ، ناشي نهاد يك از اينكه
.ميكند خارج
(سياسي قدرت نوع به توجه با) سياسي نظامهاي مقايسه
مقايسه نيز و مختلف اجتماعي -سياسي نظامهاي مطالعه براي
رابطه تعيين جهت) سياسي گونهشناسي نوعي يكديگر ، با آنها
نمونه ، براي.ميشود گرفته نظر در (گوناگون متغيرهاي
با را مختلف سياسي نظامهاي تا ميكند سعي آلموند گابريل
درجه و شدن تخصصي ساختاري ، تنوع چون پارامترهايي به توجه
يكديگر ، با سيستمها زير و ساختارها نقشها ، استقلال
طبقهبندي از وي رابطه ، اين در همچنين ;نمايد مقايسه
و فئودالي موروثي ، پدرسالاري ، مانند) سنتي سياسي نظامهاي
چون دانشمنداني توسط كه (تاريخي ديوانسالاري امپراطوري
بدين و نموده استفاده گرفته ، صورت ايزنشتات و وبر ماكس
مورد را مدرن و سنتي سيستمهاي از هريك ويژگيهاي ترتيب
.ميدهد قرار ارزيابي و بررسي
مذكور ، پارامترهاي از الهام با و بعد مراحل در آلموند ،
توتاليتر و دموكراتيك صورت به را سياسي سيستمهاي
را سيستم دو عمده تفاوت وي ، نظر از.ميكند طبقهبندي
و ساختاري وابستگي همچنين و استقلال ميزان در بايد
در كه معنا بدين ;كرد جستجو آنها از هريك عملكردي
گروهي ، رسانههاي كه را نقشهايي توتاليتر ، نظامهاي
ذينفوذ و فشار گروههاي و صنفي نهادهاي سياسي ، حزبهاي
بوروكراسي و حاكم نخبگان كنترل از مستقل ميكنند ، ايفا
و كثرتگرا سيستمهاي در كه حالي در ;نيست حكومتي
بيشتري استقلال از مزبور ساختارهاي دموكراتيك ،
انحاء از نحوي به ويژگيها ، اين مجموعهبرخوردارند
.بگذارند تاثير سياسي نظام دادههاي در ميتوانند
نظامهاي با آنها سروكار كه تطبيقي بررسي هر در البته
تاريخي خاص جنبههاي به بايد لزوما است ، اجتماعي پيچيده
بررسيها ، گونه اين آزمايش منظور به.كرد دقت جامعه هر
سري يك از سياسي ، نظام سنخ و نوع برحسب كه است ضروري
تعريفها مطالعه ، اين در.گيريم بهره تجربي معيارهاي
كشورهاي بهوضوح ، كه شوند ارائه گونهاي به بايد
فردي لغزشهاي.گردند متمايز دموكراتيك غير از دموكراتيك
قابل ميشود ، دموكراسي از خاصي جنبههاي به مربوط كه
بين دقيق خطوط ترسيم جهت ضمن ، دراست چشمپوشي
به وسواس دموكراتيك ، كمتر و دموكراتيك بيشتر سيستمهاي
دموكراسي تنها كه ميگردد تصور زيرا ;نميشود داده خرج
همين به.باشد اجتماعي نظام يك كيفيت گوياي نميتواند
و كرده تقسيم گروه دو به را كشورها بررسي ، اين در دليل
.ميكنيم احتراز ادني و اعلا صورت به آنها دستهبندي از
طبقهبندي از متفكرانسياسي از يكي دوورژه ، موريس
:دارد اشاره و نموده صحبت جديد جامعهشناسي در رژيمها
رژيمهاي ميان اختلاف وجوه گذشته ، حقوقي طبقهبنديهاي
طبقهبنديها اينگونه.نميكند مشخص خوبي به را معاصر
داده ديگر طبقهبنديهاي به تدريج به را خود جاي عملا
يا كثرتگرا رژيمهاي ميان اساسي تمايز برپايه كه
سالار قدرت يا وحدتگرا رژيمهاي نيز و مردمسالار
.است استوار
نظامها تا ميكنيم سعي حتيالامكان بررسي ، تحت زمينه در
.كنيم دستهبندي سياسي قدرت ساختار ماهيت براساس را
ساختار ، و ايدئولوژي كاركرد ، برحسب را حكومتها معمولا
موارد ، دربرخي گرچه.ميكنند تقسيم گوناگوني اشكال به
حتي كه ميگيرند قرار خاص طبقهبندي يك در دولتهايي
سياسي و ايدئولوژيك اقتصادي ، ساختارهاي لحاظ از است ممكن
از لزوما كه ميكنيم ملاحظه عمل در اما ;باشند مشابه
به لذا و ;نميكنند پيروي يكسان خطمشيهاي و جهتگيريها
رفتارهاي و كنشها داراي گوناگون ، منافع وجود علت
.هستند متفاوتي
لاپير از ميتوان باره اين در:دموكراتيك نظامهاي -1
زمره در را نظامها اينگونه ضمني ، بطور وي.برد نام
مباني از سياسي قدرت آن ، در كه ميداند سيستمهايي
.است پيشرفته مدني جوامع خاص و گرفته بهره شرعي -قانوني
كه اين حقيقت:ميگويد چنين سياسي قدرت كتاب در لاپير ،
امور مصنوعي تنسيق و تنظيم از ميتوانند انساني جوامع
در كه زيرا ;بپوشند چشم (سياسي قدرت تنفيذ راه از) خود
اين و ميشوند دگرگون اجتماعي روابط جامعهاي هر
چه نشوند ، هدايت و نيامده در قاعده به اگر دگرگونيها ،
جامعه امور تمشيت براي.كشانند نيستي به را جامعه كه بسا
صور و اشكال به سياسي قدرت كه است ضروري آن ، تكامل و
با ميتوانند جوامعي.باشد داشته وجود خود متمايز
قدرت آن ، در كه كنند پيشرفت و شده سازگار دگرگونيها
.كند پيدا شرعي -قانوني مباني و گيرد قوام سياسي
جامعه آن ، قانونمندي و سياسي قدرت يافتن قوام صورت در
ويژگيها اينميشود محقق خويش خاص ويژگيهاي با مدني
به و ;بوده فراگير مدنيجامعهاي جامعه -از1 عبارتند
با كه گروههايي تعدد از متشكل و متنوع است كليتي علاوه
جامعيت ، اين.دارند (منفي يا مثبت از اعم) همديگرروابطي
نتايجي چنين كه است تمدن توسعه و بوده محصولتمدن
.است متشكل جامعه يك مدني ، جامعه -ميآورد20 بهبار
جامعه گروهايسازنده متقابل وابستگي همزيستيو لازمه
.طرفينميباشد مناسبات در نسق و نظم و ثبات نوعي مدني ،
ساختمان ، بلكه ;نيست آن تنوع فقط مدني ، جامعه يك خصلت
يك تنها نه صورت ، اين غير دردارد هم قاعده و انتظام
هم از بينظم ، تودهاي بلكه ;مشخصنيست و كليتمتعين
.ميباشند شلوغ و پاشيده
به سياسي قدرت به نيل طريقه نظامهايدموكراتيك ، در
خويش گزينش و اصليانتخاب معيار مردم ، كه است گونهاي
تصميمگيرنده مرجع نظامها ، اين در همچنين ;ميباشند
كشور ، و مجريه برترينمقام واختيارات بوده متنوع و متعدد
قدرت اينكه دليل به نيز و ;شده تقسيم ديگري باقدرت
;گرفته سرچشمه قوانين از بلكه ;آدميان از نه سياسي
به التزام.سياسيميباشد بهتريننظم داراي بنابراين
عاليترين(باشد داشته وجود اگر البته) نظمي چنين حفظ
.است مدني جامعه يك قانون
قدرت ساختار بررسي با ميتوان دموكراتيكرا نظامهاي
خصلت به سياسي ، رژيم اصطلاح.نمود مشخص سياسي رژيمهاي
بر خاص ، كشور يك در كه برميگردد رويههايي و نهادها
و نهادها اين كه آنجا از.است حاكم جامعه -دولت روابط
رژيمهاي ;جامعهاند سياسيگروههاي قدرت تجسم رويهها ،
درجامعه قدرت توزيع بازتاب رفته هم روي نيز سياسي
و نهادها معمولاداراي دموكراتيك ، رژيمهاي.ميباشند
گروههاي همه به كه هستند كارآمدي و شده تثبيت رويههاي
در.باشند داشته تاثيري دولت ، بر تا ميدهد اجازه جامعه
متوسط طبقه گروههاي تاثيرگذاري كه آنجا از نظامها ، اين
لذارژيمهاي ;است جمعي صورت به جامعه پايين و
احزاب قبيل از مكانيزمهايي داراي دموكراتيكناگزير
تشويق را تودهاي مشاركت كه هستند آزاد انتخابات و سياسي
درجايي دموكراتيك رژيمهاي عموما جهت ، همين بهميكنند
نتيجه در و ;يافته انجام سياسي قدرت توزيع كه دارد وجود
و نهادها تا ساخته قادر را متوسط طبقه گروههاي برخي
.كنند تحميل جامعه گروههايمسلط به را نمايندگي رويههاي
سياسيبه معمولاقدرت دموكراتيك ، نظامهاي در
مديران منصبانيچون صاحب از كه متعلقاست سياستمداراني
بزرگ وديپلماتهاي بزرگ نظامي سرداران بزرگ ، اقتصادي
كار در بخواهد اگر سياستمدار ، .ميباشند متمايز بسيار
را خود حزب دستگاه بايداعتماد بشود ، ابتدا موفق خود
شوق و شور قدري رايدهندگان ، اكثريت در سپس و ;كند جلب
هم مشابه روي هيچ به مرحله ، دو اين ويژگيهايآورد پديد
.ميباشند آن از يكي حائز فقط مردم ، از بسياري و نبوده
كه هستند مرداني گاه آمريكا ، جمهوري رياست نامزدهاي
از كه آن حال ;برانگيزند را مردم توده شوق نميتوانند
خود ، نمودنگردانندگانحزب متقاعد و آوردن بهدست هنر
ميتواند شخص يك برعكس ، نيز گاهي.نيستند بيبهره
و مانندهيتلر ، موسوليني) كند خودخلق براي دستگاهي
سياسي قدرت از حالت ، اين در البته كه (سوم ناپلئون
دموكراتيك ، نظامهاي در.بود نخواهد خبري دموكراتيك
اينجا ، در.ميباشد انتقال قابل گونه به سياسي قدرت ماهيت
اعلام حاكمه هيات به را خود منويات كه عمومي اراده
اين در.پذيرفتهميشود آن غموضواقعي تمام با ميكند ،
داراي نيز دو هر و دارد وجود مخالف ، هم و موافق هم رژيم ،
و كمي امتياز با) اكثريت ولي ;هستند مساوي امتياز و ارزش
اما ;آورد بهدست را قدرت ميشود موفق (دارد كه عددي
گرديدهو منتشر شده ، شنيده هم مخالف گروه نظرات و عقايد
اضافه.ميگيرد قرار عمومي قضاوتافكار مورد بهعلاوه
نخواهد مسدود جناحمخالف روي كليبر به قدرت آن ، بر
بتواند روزي كه ميماند باقي برايش اميد اين زيرا;بود
نتواند مخالف اگرگروه حتي.نمايد جلب را عمومي افكار
و گرديده برخوردار عمومي عقايد تغيير از خود نفع به
امتيازاترا بعضي كه خواهدداشت حق هم بشود ، باز اكثريت
احزاببوده تعدد مستلزم چنيننظامهايي ، .باشد متوقع
قبضه در هميشه (سياسي قدرت ساختار) عمومي قدرت ودستگاه
.نميماند باقي عقايد از دسته يك انحصاري
مشخصه صفت:(دموكراتيك غير) استبدادي نظامهاي -2
معناي به و است خودكامگي و استبداد نظامها ، اينگونه
هرگونه مخالف اصل در كه است خودكامه مطلقو قدرت انحصار
-سياسي وگروههاي نهادها افراد ، ميان استقلال و خودمختاري
تا استبداد ، موجبميشود.جامعهميباشد اجتماعي
;گردد نابود اجتماعي طبقات كاركرديبين تمايز هرگونه
و ;مختلف درآمدهاي داراييها ، طبقاتبا اين اگر حتي
اجتماعي مختلفسياسي كفايتهاي و تواناييها از همچنين
به توجه بدون را كس همه استبداد ، .باشند برخوردار
دليلش سادهترين.ميكند بدل منفعل عامل يك به جايگاهش ،
است (حكومت) سياسي قدرت مرهون را خود موقعيت هركس كه اين
دليل اينكه بدون) كند اراده كه لحظه هر قدرت ، اين و
متحول جامعه در را افراد وضعيت (باشد داشته منطقي و كافي
بر را آنها يا و ;تنزلداده را آنها ساخته ، مقام
.ميگرداند سوار اريكهقدرت
منش الهي حسن محمد
|