عاشورا تا غدير از
محرم ماه مناسبت به"نخلگرداني" كتاب
شد منتشر
عاشورا تا غدير از
بالاست عالم از حكم كاين نبي فرمود
است اعلي همه از علي رتبه در چو امروز
والاست و والي و ولايت ، ولي درملك
است"اولي" همه از او كند تصرف هرگونه
مولاست و سيد علي كه بداند بايست
سالار و ميداند مولي مرا كه كس آن
المتمسكين من جعلنا الذي الحمدالله
السلام عليهم الائمهالمعصومين و اميرالمومنين بولايه
در و همينسانميجوشند كه چشمهساراناست از سخن
.ميروند فرو سبزهزارها ميان شبان مهتاب
و زندگي و جوشش واصالت است روشنايي اصالت از سخن
.آفتاب و اصالتروز
. و حديثي و غدير درباره كنيم بحثي فقط كه نيست اين سخن
.همين و..
چگونه و است؟ شده چه است؟ بوده چه كه است اين سخن
باشد؟ كه بايسته
تاريخ مسائل مسلمترين از كه است واقعهاي از سخن
.است اسلام
.است تاريخي زندهترينسند از سخن
خدا رسول سخنراني رسميترين و مهمترين از سخن
.است بعثت دوران سراسر وسلمدر وآله عليه صليالله
:است مقام يك معرفي از سخن
.امامت و خلافت والا ، مقام مقامي
غدير ، عصاره افتخار كه اوست ، او فضائل و علي از سخن
قلبها با بيعت از سخن.است غدير جاودانگي سبب غديرو
.است زبانها و
صراط تعيينكننده كه غدير پيام:است پيام يك از سخن
.است دنيا روز آخرين تا مستقيم
ثمره و اسلام دين اساس و ما عقيده عنوان:غدير آري ،
.است پيامبر نبوت
.است اسلام آبرويابدي غدير ،
غدير ، است رسيده الهي امضاي به كه است معجزهاي غدير ،
ممتاز روزه سه غدير ، .است خلافت غاصبان بساط رد باور
رسالت خط استمرار غدير ، .است "الولايه ايام" تاريخ
.است خاتم پيامبر
با كه اصلي.است اصل يك كشيدن تصوير به غدير ،
پيشواي توسط رسميترينشكل در و صورت تشريفاتيترين
مصطفي محمد حضرت مسلمانان بزرگ
تاريخ در باشكوه صحنهاي صلياللهعليهوآلهوسلمدر
.كرد ظهور
انتخاب خداوندي ويژه فرمان به كه صحنهاي صحنه ، اما و
.شد
كمي مدينه و مكه راه ميان در "خم غدير" چون مكاني در
محل كهنسال درخت چند و خاطرآب به كه جحفه ، از قبل
آفتابي با گرم شدت به هوايي دركاروانيانبود استراحت
سفر آخرين با مقارن زماني در.داغ زميني در و سوزان
.(ص)پيامبر حج
حج هزارنفرانبوه بيست و يكصد از بيش حضور در و
و بوده (ص)پيامبر همراه حج ايام تمام در گزارندهكه
به و پيامبرآموخته خود از حجرا مناسك و اعمال
.بودند كرده اقتدا ايشان
به آنها رفتن و مختلف گروههاي شدن جدا از قبل اينك ، و
.ميدهند "ايست" فرمان (ص)پيامبر سرزمينهايشان
داشتن نگاه و رفته جلو كه آنهابازگشت و "توقف"فرمان
(ص)پيامبر كه است حالي در اين و ميرسند عقب از كه آنان
ابلاغ به جبرئيل ، وحي ، فرشته توسط بار سومين براي
:ميشوند الهيمامور پيام
تفعل لم ان و ربك من اليك انزل ما بلغ الرسول ايها يا"
"منالناس يعصمك والله رسالته بلغت فما
است شده نازل تو پروردگارتبه از آنچه پيامبر اي "
به را رسالتخداوندي نكني ابلاغ اگر كه كن تبليغ
(كه مكن پروا كسي از كار اين در) و نرساندهاي انجام
".ميكند حفظ مردم از را تو خدا
:است رسيده فرا ابلاغ زمان اكنون ،
زير عمار و مقداد و ابوذر و سلمان فرمانپيامبر ، به
برنامه براي محل تا ميكنند آماده را كهنسال درختان
ودرمكان شود مساعد داشتند نظر در پيامبر كه سهروزهاي
شتران جهاز از استفاده با سنگها تخته مرتفعيروي
را حضرت آن بتوانند همه تا ميسازند ايشان براي منبري
نماز اقامه از پسبشنوند را آسمانياش نداي و ببينند
ميگيرند قرار منبر فراز بر پيامبر جماعت ، نيمروزبه
ودستور ميخوانند فرا را عليهالسلام اميرالمومنين و
پله يك ايشان راست سمت در و بيايد منبر بالاي ميدهند
چهار خطبه يك ايراد به شروع و گيرد قرار پايينتر
.مينمايند ساعته
غدير خطابه در سخن محور
وسلم آله و عليه صليالله پيامبر سخنراني در محورسخن
ايشان امامت شئون و عليهالسلام دوازدهامام ولايت
خارج موضوع سه از سخنراني اين در مهربان پيامبر است ،
:نشدند
دوازده امامت و ولايت درباره صريحا خطبه از مواردي
ديگربهعنوان مواردي.است عليهمالسلام امام
هم مواردي.است ولايت مساله براي تمهيد مقدمهچينيو
و ايشان فضائل و امامان ولايت وحد امامت شئون بيان در
و ايشان دشمنان درباره نيز و آنان اجتماعي برنامههاي
.است انحراف و ضلالت روساي
:خطبه مطالب از آماري
:است مدنظر خطبه در كه موضوعاتي -الف
مورد تعالي110 خداوند صفات
مورد وسلم10 وآله عليه صليالله پيامبر مقام
مورد عليهالسلام50 اميرالمومنين ولايت
مورد عليهمالسلام20 ائمه ولايت
مورد عليهالسلام20 مهدي حضرت
مورد ايشان25 دشمنان و عليهمالسلام بيت اهل شيعيان
مورد عليهمالسلام10 امامان با بيعت
مورد تفسير12 و قرآن
مورد حرام20 و حلال
:است شده تصريح بدانها خطبه در كه مباركي نامهاي-ب
"علي" عنوان به بار عليهالسلام 40 اميرالمومنين نام
.است شده تصريح عليهالسلام
.است صريحاآمده بار عليهمالسلام10 "ائمه" كلمه
"مهدي" عنوان به بار عليهالسلام 4"زمان امام" نام
.است آمده عليهالسلام
اميرالمومنينوائمه درباره خطبه ، اكثر البته
آمده عطف يا اشاره يا ضمير صورت به عليهمالسلامكه
صليالله پيامبر تصريحهاي فوق ، موارد از منظور است ،
اهميت كه است مبارك ايننامهاي وسلمبه وآله عليه
.ميرساند را آن فوقالعاده
:است آمده خطبه در كه قرآني آيات -ج
آمده 50 تفسير يا شاهد عنوان به غدير خطبه در كه آياتي
جلوهگر را اسلام بزرگ سند اين اهميت كه است مورد
.ميسازد
:غدير خطبه به نگاهي اينك ،
با را خطبه وسلم آله عليهو صليالله اكرم رسول حضرت
به سخن اثناي در و مينمايند الهيشروع ثناي و حمد
صفات و كرده اشاره توحيد در پرمعنايي و والا عبارات
آن از بعد و ذكرفرموده را تعالي حق رحمت وصفات قدرت
ذات مقابل در خضوع و خشوع اظهار و خود بندگي به شهادت
و ثبوتي صفات دوره يك ودرمجموع ميشوند يادآور را الهي
:ميگردند متذكر را پروردگار سلبي
در و بلندمرتبه خود يگانگي در كه را خدايي سپاس و حمد
خود سلطه و قدرت دراست نزديك خود بودن فرد و تنهايي
چيز همه به او علم.است عظيم خود اركان در و جلالت با
مخلوقات همه و است خود جاي در كه حالي در دارد احاطه
...دارد سيطره تحت خود برهان و قدرت با را
ميداند را ضماير و است آگاه سريرهها و باطنها از
اومشتبه بر مخفيها و نميماند اومخفي بر پنهانها و
...نميشود
نمييابدمگر دست آشكار و سر از او چگونگي به هيچكس
...است كرده راهنمايي جل و عز خداوند خود آنچه به
به كارها كه كرمكنندهاي و نميكند ظلم كه است عادلي
كه خدايي اوست كه ميدهم شهادت.بازميگردد او سوي
در همهچيز و كرده اوتواضع عظمت مقابل در چيز همه
سر او قدرت برابر در چيز وهمه شده اوذليل عزت مقابل
خاضع او هيبت برابر در چيز همه و آورده تسليمفرود
...شدهاند
و يكتا.است نبوده اومعارضي همراه ، و ضد او براي
اوهيچ براي و نميزايد و نميشود زاييده است ، بينياز
.عظمتاست با پروردگار و يگانه خدايي نيست ، همتايي
مقدر پس ميكند ، اراده و ميرسد انجام به پس ميخواهد ،
و ميميراند ميآورد ، شماره به پس ميداند ، و مينمايد
و ميخنداند مينمايد ، غني و ميكند فقير ميكند ، زنده
...ميگرياند
از كه خدايي عالميان ، پروردگار و مومنين اختيار صاحب
و شكر حالي هر در را او كه است مستحق كرده خلق آنچه هر
شكر دائما و ميگويم بسيار سپاس را او.گويند سپاس
...و مينمايم
براي را الهي فرمان" الهي ، ثناي و حمد از بعد سپس و
من به خداوند:ميگويند و مينمايند بيان "مهم مطلبي
نازل من بر "علي" حق در آنچه اگر كه فرموده اعلام
من براي و نرساندهام را او رسالت نكنم ، ابلاغ نموده
و كننده كفايت خدا و نموده ضمانت را مردم شر از حفظ
.است كريم
كرده نازل برمن خداوند آنچه رساندن در من مردم ، اي
شما براي را ابلاغ آيه نزول سبب من و نكردهام كوتاهي
پيام نزول بار سه كامل طور به حضرت آن) ميكنم بيان
كامل متن در كه مينمايند بيان را تاخيرش و را الهي
.(است آورده خطبه
اعلان" به غدير خطبه در خود سخنان سوم بخش در خدا رسول
و ميپردازند "(ع)امام دوازده امامت و ولايت رسمي
و بدانيد او درباره را مطلب اين مردم ، اي:ميگويند
اختيار صاحب شما براي را او خداوند كه بدانيد و بفهميد
مهاجرين بر نموده واجب را اطاعتش كه داده قرار امامي و
شهري ، و روستايي بر و نيكي به آنها تابعين بر و انصار و
بر كوچك ، و بزرگ بر بنده ، و آزاد بر عربي ، و عجمي بر
و شونده اجرا او حكم يكتاپرستي هر بر سياه ، و سفيد
او با كس هر.است نافذ او امر و عمل مورد او كلام
او و باشد او تابع هركس و رانده درگاه از كند مخالفت
هر و را او خداوند.است الهي رحمت مورد نمايد تصديق را
.است آمرزيده كند اطاعت را او و بشنود او از كه را كس
پا به اجتماعي چنين در كه است باري آخرين اين مردم ، اي
...و ميايستم
امر به شما امام و شما اختيار صاحب "علي" من از بعد
فرزندان از من نسل در امامت او از بعد و است خداوند
..كرد خواهيد ملاقات را رسولش و خداوند كه روزي تا اوست
من به حرامش و حلال و كتابش از پروردگارم آنچه و.
...سپردم او به آموخته
علي حضرت كرامت و فضائل شيوا كلامي با حضرت
:ميكنند بيان را عليهالسلام
شيء كل و" يس سوره قرآن گواهي به "مبين امام" را او
"الله جنب" را او و مينامند "مبين امام في احصيناه
كه كسي درباره عزيزش كتاب در خدا ميگويند ناميدهو
حسرتا يا نفس تقول ان":است فرموده كند مخالفت او با
درباره آنچه بر حسرت اي":"الله جنب في فرطت ما علي
او:ميفرمايند و "!كردم كوتاهي و تفريط خداوند جنب
و آورد ايمان رسولش و خدا به كه است كسي اول (علي)
با كه اوست.نگرفت سبقت او بر من به ايمان در هيچكس
با كه اوست.كرد فداكاري خدا رسول راه در خود جان
او همراه مردان از هيچكس كه حالي در خدابود پيامبر
اول و نمازگزاردن در مردم نميكرداولين عبادت را خدا
به خداوند طرف از.كرد عبادت را خدا من با كه است كسي
كه حالي در اوهم بخوابد ، من خوابگاه در تا كردم امر او
.خوابيد من جاي در بود كرده من فداي را جانش
است داده فضيلت را او خدا كه دهيد رافضيلت او مردم ، اي
اي.است نموده منصوب را او خداوند كه كنيد قبول را او و
را او ولايت كس هر و است امام خداوند طرف از او مردم ،
را او و نميپذيرد را توبهاش هرگز خداوند كند انكار
او با كه كسي با كه خداوند بر است حتمي نميبخشد ،
ابديت تا شديد عذابي به را او و كند چنين نمايد مخالفت
با اينكه از بپرهيزيد پس.نمايد معذب روزگار آخر تا و
مردم آن آتشگيره كه شويد آتشي گرفتار و كنيد مخالفت او
...است شده آماده كافران براي و هستند سنگها و
بر آنچه همه در كند شك من گفتار اين از چيزي در كس هر
شك امامان از يكي در كس هر و است كرده شك شده نازل من
در ما درباره كننده شك و است كرده شك آنان همه در كند
...است آتش
من از بعد مردم افضل او كه دهيد فضيلت را علي مردم ، اي
نازل را روزي خداوند كه مادامي تا است زن و مرد از
مورد است ، ملعون است ، ملعون هستند باقي خلق و ميكند
و كند رد مرا گفتار اين كه استكسي غضب مورد است ، غضب
خداوند جانب از جبرئيل كه بدانيد نباشد موافق آن با
با كس هر":ميگويد و است آورده من براي را خبر اين
بر من غضب و لعنت نپذيرد را او ولايت و كند دشمني علي
..."باد او
من موالاته و.وصيي و اخي ابيطالب بن علي هو و مولاه"
."علي انزلها وجل عز الله
ثقل" او نسل از فرزندان از پاكان و علي مردم ، اي
از دو اين از يك هر است ، "اكبر ثقل" قرآن و "اصغرند
يكديگر از آنها است ، موافق آن با و ميدهد خبر ديگري
.شوند وارد برمن كوثر حوض سر بر تا نميشوند جدا
او حاكمان و مردم بين خداوند امينهاي آنان كه بدانيد
.هستند زمين در
كردم ، ابلاغ من كه بدانيد نمودم ، ادا من كه بدانيد
نمودم ، روشن من كه بدانيد شنوانيدم ، من كه بدانيد
خداوند جانب از من و است فرموده خداوند كه بدانيد
برادرم اين جز اميرالمومنين كه بدانيد ميگويم ، عزوجل
براي من از بعد بودن اميرالمومنين كه بدانيد نيست ،
.نيست حلال او جز احدي
"ايشان دشمنان و بيت اهل پيروان" غديربه خطبه در پيامبر
:ميفرمايند و ميكند اشاره
به را شما كه هستم خداوند مستقيم راه من مردم ، اي
سپس و من از بعد علي سپس و نموده امر آن تابعيت
هدايت حق به هدايتند ، امامان كه او نسل از فرزندانم
.ميكنند رفتار عدالت به حق ياري به و ميكنند
:كه مينمايند اشاره نكته اين به سپس و
شده نازل امامان و (پيامبر) ايشان درباره "حمد" سوره
...است
خداوند كه كسانياند (بيت اهل) ايشان دوستان كه بدانيد
آمنوا الذين":است فرموده و كرده توصيف را آنان عزوجل
"مهتدون هم و الامن بهم اولئك يضلم ايمانهم يلبسوا لم و
ظلم با را ايمانشان و آوردهاند ايمان كه كساني ،
آنان و است امان برايشان كه آناناند نپوشاندهاند ،
كسانياند ايشان دوستان كه بدانيد..يافتگانند هدايت
ملائكه ميشوند ، بهشت وارد امن حال در و سلامتي با كه
بر سلام":ميگويند و ميآيند ايشان ملاقات به سلام با
...شويد بهشت داخل هميشه براي پس "باشيد پاكيزه شما ،
عزوجل خداوند كه هستند كساني ايشان دشمنان كه بدانيد و
يا الم خزنتها سالهم فوج فيها القي كلما":ميفرمايند
ما قلنا و بنا فلذ نانذير قدجاء بلي قالوا نذير ، تكم
قسحقا الا..كبير ضلال في الا انتم ان شي من الله نزل
جهنم در را (ايشان از) گروهي هرگاه" "السعير لاصحاب
آيا:ميپرسند ايشان از دوزخ خزانهداران مياندازند
ما براي بلي ، ميگويند ، نيامد؟ شما براي ترسانندهاي
:گفتيم و كرديم تكذيب را او ما ولي آمد ترساننده و نذير
بزرگ گمراهي در شما و است نكرده نازل چيز هيچ خداوند
."آتش اصحاب باشند دور پس..هستيد
:ميكنند مطرح را "بيعت" پيامبر
و فهمانيدم ، شما به و كردم روشن برايتان من مردم ، اي
...ميفهماند شما به من از بعد كه است علي اين
بيعت من با علي و كردهام بيعت خدا با من كه بدانيد
بيعت شما از او براي خداوند جانب از من و است ، كرده
...ميگيرم
و حلال مسائل" ذكر به رسمي گرفتن بيعت از قبل پيامبر و
:ميگويند پرداخته "محرمات و واجبات.حرام
همه من كه است آن از بيش حرام و حلال كه بدانيد..
به مجلس يك در بتوانم و كنم معرفي و برشمارم را آنها
پس.كنم نهي حرامها همه از و دهم دستور حلالها همه
آنچه كنيد قبول براينكه بگيرم بيعت شما از كه مامورم
و علي اميرالمومنين درباره عزوجل خداوند طرف از
اويند و من ازنسل آنان كه آوردهام او از بعد جانشينان
خواهد پا به آنها در فقط كه است امانتي (موضوع آن و)
و قضا مدبر خداي كه روزي تا است مهدي ايشان آخر و بود
.كنيد ملاقات را قدر
هر و كردم راهنمايي بدان را شما كه حلالي هر مردم ، اي
آنها از هرگز نمودم ، نهي آن از را شما كه حرامي
ياد به را مطالب اين.ندادهام تغيير و برنگشتهام
كنيد سفارش يكديگر به و كنيد حفظ را آن و باشيد داشته
.ندهيد تغيير و نكنيد تبديل را آن و
علي از بعد امامان كه ميشناساند شما به قرآن مردم ، اي
نسل از آنان كه شناساندم شما به هم من و اويند فرزندان
:ميفرمايد كتابش در خداوند كه آنجا.اويند نسل از و من
به را (امامت) آن":"عقبه في باقيه كلمه جعلنا و"
شما به نيز من و "داد قرار او نسل در باقي كلمه عنوان
هرگز كنيد تمسك (بيت اهل و قرآن) دو آن به اگر":گفتم
"...گمراهنميشويد
طرفي از انبوه ، جمعيت آن از گرفتن بيعت كه آنجا از
به افرادي داشت امكان هم طرفي از و بود غيرممكن
نيابند ، حضور و كنند خالي شانه بيعت از مختلف بهانههاي
:فرمودند خود سخنراني اواخر در حضرت لذا
يك در و دست يك با كه هستيد آن از بيش شما مردم ، اي
است كرده مامور مرا پروردگارم و كنيد بيعت من با زمان
نمودم منعقد آنچه درباره بگيرم اقرار شما زبان از كه
ميآيند او از بعد كه اماماني و اميرالمومنين علي براي
كه فهماندم شما به چنانكه اويند ، و من نسل از و
.اويند صلب از من فرزندان
:بگوييد چنين همگي پس
تسليم سر و هستيم راضي و ميكنيم اطاعت و شنيديم ما
خودت و ما پروردگار جانب از آنچه درباره ميآوريم فرود
علي اماممان امامت امر درباره.رساندي ما به
.ميآيند دنيا به او تبار از كه اماماني و اميرالمومنين
و زبانمان با و باجانمان و قلبهايمان با مطلب براين
دست با توانست هركس...ميكنيم بيعت تو با دستانمان با
در هرگز.ميكند اقرار زبانش با وگرنه مينمايد بيعت
از (باره اين در) خداوند و نيستيم عهد اين تغيير پي
...نبيند دگرگوني نفسهايمان
و پيامبر سوي به خطابه ، مردم يافتن پايان با
بيعت عنوان به ايشان با و آوردند هجوم اميرالمومنين
.گفتند تهنيت و تبريك و دادند دست
خود يكي در شود ، برپا خيمه دو تا دادند دستور پيامبر
دستور عليهالسلام اميرالمومنين به و فرمودند جلوس
.فرمايند جلوس ديگر خيمه در تا دادند
و آله و عليه صليالله پيامبر خيمه در دسته دسته مردم
خيمه به تبريك و بيعت از پس و حضورمييافتند سلم
و امام عنوان به و ميرفتند عليهالسلام اميرالمومنين
به و ميكردند بيعت حضرتش با پيامبرشان از بعد خليفه
اين و ميكردند سلام حضرت برآن "اميرالمومنين" عنوان
.ميگفتند تهنيت و تبريك را والا مقام
اين در حضرت و يافت ادامه روز سه تهنيت و بيعت برنامه
.داشتند اقامت غدير در مدت
اين تمامي و خطبه اين كه است توجه و تذكر به لازم
پيامبر چون معصومي و مقدس وجود از شد بيان كه سخنان
عن ينطق ما":قرآن صريح نص به كه او.است شده نقل
سخن نفس هواي به هرگز:"يوحي وحي الا انهو الهدي
.نيست خدا وحي غير هيچ او سخن و نميگويد
مطاع را فرمانش و ميشماردش مخلوقات اشرف خداوند كه او
و فخذوه الرسول اناكم ما..":ميفرمايد و ميداند
رسول كه را آنچه شما و...:"..فانتهوا عنه كم مانها
...واگذاريد كند نهي هرچه و بگيريد ميدهد دستور حق
***
غدير تاييد و الاهي معجزهاي
غدير تاييد و الهي معجزه يك عنوان به كه عجيبي واقعه
آخرين در.بود "قهري نعمان حارثبن" جريان است شده ثبت
اصحابش از نفر دوازده همراه به او سوم ، روز از ساعات
اي":گفت و آمد سلم و آله و عليه صليالله پيامبر نزد
خداوند يگانگي به شهادت آيا:دارم تو از سوال سه !محمد
از يا آوردهاي پروردگارت جانب از را خودت پيامبري و
جانب از را جهاد و حج و زكات و نماز آيا گفتي؟ پيشخود
عليبن اين آيا گفتي؟ خود پيش از يا آوردهاي پروردگار
از "..مولاه علي فهذا مولاه كنت من" گفتي كه ابيطالب
گفتي؟ خود پيش از يا گفتي پروردگار جانب
وحي من به خداوند":فرمودند سوال سه هر جواب در حضرت
اعلان من و است جبرئيل خدا و من بين واسطه و است كرده
را خبري پروردگارم اجازه بدون و هستم خدا پيام كننده
".نميكنم اعلان
جانب واز حق ميگويد محمد آنچه اگر خدايا":گفت حارث
برما دردناكي عذاب يا ببار برما آسمان از سنگي توست
".بفرست
سنگي خداوند افتاد راه به و شد تمام حارث سخن كه همين
پائينش از شدو كوبيده سرش بر كه فرستاد او بر آسمان از
.كرد هلاك را او همانجا و رفت در به
للكافرين واقع ، بعذاب سائل سال:آيه جريان اين از بعد
:فرمودند اصحابشان به پيامبر.شد نازل...دافع گه ليس
.آري:گفتند وشنيديد؟ ديديد آيا
منبع از "غدير" كه شد مسلم معجزه ، برهمگان بااين و
.است الهي فرمان يك و گرفته سرچشمه وحي
گونه به تاريخ خلافت پيامبر رحلت از پس كه افسوس ولي
حفظ خاطر به خدا رسول راستين جانشين.خورد ورق ديگر اي
خوندل و فرمودند صبر سال پنج و بيست اسلام مصالح
وفيالحق قذي فيالعين و صبرت":ميفرمودند و خوردند
گلو ودر خار چشم در كه كسي مانند كردم صبر "شجا
هرگاه پنجسال و بيست اين حال عين در.دارد استخوان
اصلاح راه و ميكرد ارشاد ميكرد ايجاب مسلمين مصلحت
.ميگذاشت مسلمين پاي پيش
آن دور مردم عثمان شدن كشته با سال پنج و بيست از پس
حضرت ازآن زياد ابرام و اصرار با و گرفتند را حضرت
هيچ ايشان خود كه آن وبا رابپذيرند بيعتشان خواستند
و وظيفه انجام براي ولي نداشت خلافت به دلبستگي گونه
را ظاهري خلافت قانونالهي به عمل و عدالت و حق اقامه
.پذيرفت
مخالفت بناي كه نگذشت چيزي دنياپرست مردم همان ولي
امير حضرت حكومت ساله پنج كوتاه مدت در و گذاشتند
شروع را خارجي و داخلي مبارزه حضرت آن با عليهالسلام
ابتداجنگ.كردند برپا ترتيب به را مهم جنگ سه و كردند
با صفين جنگ سپس و وزبير طلحه و عايشه سركردگي به جمل
وآنها خوارج با نهروان جنگ آن از پس و معاويه
ببينند را متقيان مولاي نظر دقت و عدالت نميتوانستند
.ميكردند كارشكني گونهاي به روز هر و
فراموشي به غدير اينكه براي جز نبود كارشكنيها اين
.شود سپرده
.شد فراموش غدير
.گرفت پا سقيفه كه شد فراموش غدير
.شد شكافته علي فرق كه شد فراموش غدير
.ماندند تنها پيامبر يادگارهاي كه شد فراموش غدير
و مسموم عليهالسلام حسن امام كه شد فراموش غدير
.شد تيرباران
.گشت برپا كربلا كه شد فراموش غدير
شد فراموش غدير آري ،
.يافت تحقق "عاشورا" كه
به صورت بدين پيامبر سنت آيا نميشد ، فراموش غدير اگر
ميرسيد؟ ما دست
رواميگشت؟ ظلمها اينگونه خدا رسول عترت بر آيا
كربلا در آنچنان بيتش اهل و عليهالسلام حسين امام آيا
ميشد؟ كشيده آتش به خيمههايشان و ميشدند؟ شهيد
نميشد ، فراموش غدير اگر
وانحرافات ظلمها مبناي پايه ، كدامين و علت كدام ديگر
.مينمود فراهم را آينده
آري ،
پيشبيني آتش ميخواست پيامبر كه بود آبي بركه غدير ،
.كند خاموش آن با را آينده هاي
كه بفهماند مردم به ميخواست خدا كه بود جايي جحفه ، و
علي بيولايت اسلام و است ، ناقص معصوم بيرهبري دين ،
.نيست اسلام عليهالسلام
.است اصل همين استمرار نيز عاشورا و
برومند ناهيد
محرم ماه مناسبت به"نخلگرداني" كتاب
شد منتشر
ايام درعزاداري گرداني تابوت آيينهاي و پيشينه
از تمثيلي نمايش:گرداني نخل" كتاب در محرم ماه
پژوهشهاي دفتر سوي از "شهيدان حيات جاودانگي
.شد منتشر فرهنگي
نگاشته "بلوكباشي علي" قلم به كه كتاب اين در
سوگواري مراسم در تابوتگرداني آداب و رسم شده ،
شده بررسي فصل پنج در تاكنون زمان كهنترين از
.است
يا گرداني ، تابوت:آمدهاست كتاب مقدمه از بخشي در
عماري ، نخل ، مانند تابوت از شكلي هر كلي طور به
برگزاركننده ديندار مردم براي گرداني شبيه و حجله
اعمال از بخشي مذهبي آيينهاي و رفتارها نوع اين
.است عادي زندگي در آنان عبادي
مذهبي -آييني نمايشهاي:است شده اضافه مقدمه در
مردم آرماني و معنوي حيات در"گرداني نخل" همچون
قديسان با را آنان نهاني ، رشتهاي با و ميكند تجلي
.ميدهد پيوند مذهبي و ملي فرهنگ
تمثيلي صورتهاي كه است شده تصريح مقدمه اين در
در نمادين اشياي كاربرد و مذهبي رفتارهاي رمزي و
است ويژهاي معاني داراي مذهبي مراسم و مناسك
حوزه از بيرون معيارهاي با آنها ارزشيابي و كهدرك
دشوار حدودي تا مردم ، عقايد با بيگانه ديني تفكرات
.مينمايد
تابوت پيشينه" به كتاب اين دوم و اول فصل
،"اسلامي دوره و اسلام از پيش ايران در گرداني
مردم كه تابوتهايي انواع و مذهبي وارههاي تابوت
علامت و نشان شماري همراه دين شهيدان نام به
اختصاص ميكنند حمل خود دستهرويهاي در مذهبي
و نخل واژه مفاهيم و معاني تشريح.است يافته
و فارسي ادب و فرهنگ در آن به مربوط اصطلاحهاي
را كتاب سوم فصل اسلامي ايران در آرايي نخل آداب
تاريخي پيشينه به چهارم فصل در و ميشود شامل
شده پرداخته شيعيان و مسيحيان ميان در نخلگرداني
.است
گرداني نخل رسم به "گرداني نخل" كتاب پنجم فصل
مردم و كويرنشينان فرهنگي -جعرافيايي حوزههاي در
.است يافته اختصاص تهران استان
و استنباطها نويسنده كتاب ، "پاياني سخن" بخش در
كاركرد و نقش چگونگي و موضوع از را خود استنتاجهاي
تحليلي در شيعه مسلمانان جامعه در گرداني تابوت
كتاب از بخشي استدر كرده بيان شناختي مردم
در و خرماست درخت معناي لغت در "نخل":آمدهاست
تابوت نام و بالا قامت و قد از كنايه تداولعام ،
در بويژه (ع)حسين امام عزاي در كه است وارهاي
مي عزاداري دستههاي در و ميكشند بردوش عاشورا روز
و حجيم و چوبي اتاقكي واره ، تابوت "نخل".گردانند
.است شيبي دو بامي با و مستطيل مكعب شكل به
و ميبندند محرم در عزاداري براي چون را نخل
عزاداري اسباب از چون و محرم نخل ميآرايند ،
را آن عاشورا روز در و است حسيني عاشواري ويژه
.ناميدهاند عاشورا نخل ميگردانند و ميكنند بلند
در اينكه دليل به دهد مي احتمال كتاب نويسنده
كه خرما درخت چوب از را واره تابوت اين قديم
و بدنه و دارد زياد خمپذيري قابليت و نرم چوبي
درخت اين شاخههاي از را آن پس و پيش جبهههاي
"نخل" به ميساختند ، دارند ، كماني و خميده حالتي كه
.يافت شهرت
ماتم و عزا مراسم در نخل كاربرد با تدريج به
نخل" ،"تابوت نخل" اصطلاحهاي كربلا ، شهيدان
"عاشورا نخل" و "ماتم نخل" ،"عزا نخل" ،"شهيدان
در را نخل.شد متداول ايران مردم مذهبي فرهنگ در
از پيش روز سه دو در بيشتر و محرم دهه نخستين
طول روز چند تا يك نخل آرايش و بستن.ميبندند تاسوعا
سال صد چند از نخل آذينبنديكردن و آيينه.ميكشد
نخل عاشورا روز.است بوده معمول ايران در پيش
آداب با و كنند مي بلند را بسته آذين پوش سياه
.ميگردانند خاصي
ميدانهاي يا حسينيهها در را نخل ايران جاهاي برخي در
محلههاي و گذرها در مناطق برخي در و روستا و شهر
و جوان مرداني نخل ، كردن بلند براي.ميگردانند شهر
و ميروند نخل زير به هيكل قوي و تنومند
"حسين يا" و ميگيرند را آن چهارجانب دستگيرههاي
روي را دستگيرهها سرك و ميكنند بلند گويان
قرار خود سرشانههاي بر كه پارچهاي بالشتكهاي
.ميگذارند دادهاند ،
حيات جاودانگي از تمثيلي نمايش:گرداني نخل" كتاب
"؟ ميدانم چه ازايران" كتابهاي سري از "شهيدان
در گرداني نخل از عكس و 35 صفحه در 117 كه است
.است رسيده چاپ به جهان نقاط ساير و ايران
|