10_ زندگينامه:هابز توماس
علم و ماركسيسم:هوركهايمر
چيست؟ حرفتان براي شما دليل
آكسفورد دانشگاه نشر تازههاي
همه براي فلسفه
مبادي و مباني ;بشر حقوق
10_ زندگينامه:هابز توماس
مارتينيك.پي.اي:نوشته
معظمي علي:ترجمه
وستپورت مالمزبري
هابز با آوبري كه بود او بهوسيله زيرا.هستند مديون لاتيمر به حدي تا نيز محققان
استوارت خاندان بزرگان از بسياري زندگينامه كه شد عتيقهشناسي به تبديل او.كرد ملاقات
غناي به ميتوان را او واقعي اشتباههاي.كرد قلمي نيز را آكسفورد شهر تاريخ و نوشت را
زندگينامه جاندارترين بيترديد ، و نخستين آوبري.بخشيد دقيقش توصيفهاي و حكايتها
نحيف چهرهاي و شبحگون موجودي تاريخ در هابز نبود ، آوبري نوشته اگر.نوشت را هابز
هابز":بود ساله هشت او كه وقتي آگوست 1634 يا ژولاي در كه ميآورد ياد به آوبري.ميشد
آقاي قديمياش معلم ديدن براي ميان آن در و ببيند را خود دوستان تا بازگشت زادگاهش به
اين...بودم كليسا مدرسه در خردي كودك من هنگام آن در.آمد لايتدلامر به لاتيمر
خود لطف مورد مرا سپس او.يافتم را ارزنده مرد اين ديدن افتخار من كه بود باري نخستين
;بود آراسته بسيار و چالاك ثروتمند ، مردي او.آمد من بستگان ديدن به بعد روز و داد قرار
آن اطراف و مالمزبري در بيشتر يا هفته يك براي هابزبود مشكي هنوز موهايش هنگام آن در
".ماند
شاعر بنجانسون از را سبقت گوي مسئله اين در و دارد اعتماد خودش به خيلي ظاهرا آوبري
.است ممكن باشد ديده سالگي هشت در را آوبري هابز كه اين.است ربوده هم قصهپرداز و
مدتي لاتيمر زيرا آمده لاتيمر ديدن به تابستان آن هابز كه بوده خوشبخت آوبري همچنين
.مرد سال همان در بعد
آكسفورد
او.كند دنبال آكسفورد در ماگدالنهال كالج در را خود تحصيل كه گرفت تصميم هابز
كه اينباشد رفته در 1603 كه هست هم امكان اين اما رفت جا آن به سال 1602 در احتمالا
مدارك كه است آن دليل به بزنيم حدس را آن مجبوريم و نميدانيم دقيق را تاريخ اين ما
:است اين تاريخ 1603 بودن درست استدلال.نماندهاند باقي هابز ثبتنام به مربوط
شده ياد نوشت خود نامه زندگي در هم هابز.است قطعي سال 1608 در هابز فارغالتحصيلي
هم اين ميشود 1603 هم از 1608 قبل سال پنج:است بوده آكسفورد در سال پنج كه ميگويد
رفته ما راه از هم او كه دارد وجود بسياري احتمال و ميگويد آوبري كه است تاريخي همان
از اولي دست اطلاع او كه ميدانيم ما زيرا.باشد كرده تفريق هم از را سالها يعني باشد
يادداشتي نوشته هابز براي او كه زندگينامهاي دستنويس حاشيه در زيرا ندارد تاريخ اين
اما.بپرسد وود آنتوني از را سال اين دقيق تاريخ كه ميكند يادآوري او به كه دارد وجود
آن.كنيم شك هابز نام ثبت سال عنوان به تاريخ 1603 در ما ميشود باعث كه هست هم دليلي
چهاردهسالگي در كه ميگويد نوشته خودش براي كه زندگينامهاي دو هر در هابز است اين هم
قطعه است شده هابز نوشت خود زندگينامههاي از كه ترجمهها بعضي).است رفته دانشگاه به
ترجمه "سالگي سيزده" را كرده نام ثبت "سالگي چهارده" در او ميگويد كه را مشكلسازي
(.باشد "چهاردهسالگي" همان لاتين متن درست فهم كه ميكنم تكميل من اما
;كردهاند
به ورودي دانشجويان سن متوسط.ميآيد نظر به مناسبتر هم ديگر نظر يك از سالگي چهارده
دانشجو سه تنها تا 1630 سالهاي 1601 فاصله در.است بوده سال شانزده بالاي ماگدالنهال
پذيرفته دانشجويان بيشتر.است ميرسيده سال چهارده حدود به آنها پذيرش سن كه بودهاند
.است داشته سن سال يك و بيست هم يكي و داشتهاند سال هجده تا شانزده بين سني شده
از او آموزش.داشت خوبي آمادگي اما بود جوانتر كلاسيهايش هم بيشتر از اگرچه هابز
به او ورود از پيش هم را يوناني و لاتين آموختن سال شش كه بود شده آغاز چهارسالگي
.بود پيشرس كودكي هابز و ميشد ، شامل آكسفورد
در 1608 و ماند جا آن در سال پنج رفت ، آكسفورد به در 1602 هابز كه فرض اين براساس
و طاعون شيوع ميتوان وقفه سال يك اين مناسب توضيحميآوريم كم سال يك شد فارغالتحصيل
.باشد آكسفورد در شدن فارغالتحصيل مقدمات نيز
علم و ماركسيسم:هوركهايمر
فلسفه
برنشتاين جم
نجفزاده رضا:مترجم
پوچ آدمهاي به تبديل كاركردي ، تماما سيستم يك درون كهافرادرا افسونياست مدرن جهان
ميكند گمنام و
در هوركهايمر ماكس اهميت.فرانكفورت اجتماعي تحقيقات موسسه پايهگذاران و آغازگران از
تحقيق پروژه تدوين به آنها در وي كه دهه 1930 ، در او نظاموار مقالات از فلسفه ،
نگارش در تئودورآدورنو با بعدياش همكاري از و بود ، مشغول موسسه آن در ميانرشتهاي
هوركهايمر ، نظر از جامعه ، انتقادي نظريهميگيرد سرچشمه (1947) "روشنگري ديالكتيك"
فلسفي تفكر با را تجربي تحقيق كه گونهاي به است ، ماركسيستي نظريه مجدد صورتبندي
.درميآميزد
.بود يهودي ثروتمند خانواده يك پسر تنها او.شد متولد اشتوتگارت حوالي در هوركهايمر
رساله و دكترا نامه پايان و خواند فلسفه فرانكفورت جديدالتاسيس دانشگاه در
تازه موسسه رئيس دهه 1930 در.نوشت كانت "حكم قوه نقد" موضوع در را استاديارياش
نيويورك به سپس و جنوا به ابتدا را موسسه هجرت و شد فرانكفورت اجتماعي پژوهشهاي تاسيس
يعني موسسه ، آوانگارد مجله سي دهه طول در وي.كرد سازماندهي در 1934
بكري و عمده مباحث كه را (اجتماعي تحقيقات مجله) "Zeitschrift fur Sozial Forschung"
جهاني جنگ از پس هوركهايمر.كرد منتشر ميساخت مطرح والتربنيامين و ماركوزه آدورنو ، از
دانشگاه رئيس عنوان به تا 1953 از 1951 و ساخت مستقر فرانكفورت در دوباره را موسسه دوم ،
.كرد مهاجرت ايتاليا به بازنشستگي از پس وي داشت ، فعاليت فرانكفورت
با بورژوايي جامعه از كارلماركس ماترياليستي نقد اتحاد براي تلاش در هوركهايمر فلسفه
است گرفته شكل بيمعنا جهاني بحبوحه در انسان رنج از آرتورشوپنهاور سفيد و سياه برداشت
يا تغيير قابل هوركهايمر ديد از رنج تجربه.پيداست آثارش سراسر در امر اين و
تاريخ بيشمار قربانيان بر كه مصايبي رنج نيز آينده آرماني جامعه حتي ;نيست ترميمپذير
هسته سوختن ، شادي آرزوي در و ديگران رنج براي ترحم.كرد خواهد حمل خود با را است رفته
يك صورتبندي در فلسفه ، براي وي عمده سهم وجود اين بااست هوركهايمر انديشه اخلاقي
ميداند تباهيبنياد و دگماتيسم او آنچه بر كه است جامعه از جديد ماركسيستي نظريه
.آيد فائق
|
|
كه دهد بسط و شرح ميكند تلاش (1937) "سنتي نظريه و انتقادي نظريه" در هوركهايمر
به كه استانداردوقت ، علمي دانش پارادايم از موسسه ، ميانرشتهاي پژوهش برنامه چگونه
نظريه چه آن.ميشود جدا ميشد ، ترسيم مستقل كاملا اشياء از حوزهاي نظري تصوير منزله
دانايي ، اين اجتماعي متعلق هم و "دانستن" فعاليت هم كه است اين است انداخته قلم از سنتي
دارند ، تاريخي ماهيت انساني ، گروههاي كه جا آن از.يافتهاند ساخت تاريخي ، زمينه يك در
اجتماعياي ، گروههاي چنين كه جا آن از و ;شود تكميل اجتماعي علمي تحقيق با بايد فلسفه
يك تنها رو اين از.فيلسوفانهاند روشنگري و شرح نيازمند هستند ، انساني خصيصههاي حاصل
تاريخ ، جامعهشناسي ، ) اجتماعي علوم و فلسفه ميتواند كه است منسجم رشتهاي ميان برنامه
پيچيدهاي مسائل عهده از و دهد پيوند هم به را (روانكاوي و اجتماعي روانشناسي اقتصاد ،
دهه اواخر در ميانرشتهاي تحقيق علمي برنامه.برآيد است مواجه آن با معاصر جامعه كه
نسل پيشواي اما.بود كرده فروكش آن به اميد و بود باخته رنگ ديگر هوركهايمر نظر در 1930
.داد قرار كار دستور در دوباره را پروژه اين -هابرماس يورگن - انتقادي نظريه شارحين دوم
نقد" از آن تركيب ميسازد ، "انتقادي" را انتقادي نظريه كه چه آن هوركهايمر ، راي در
اين كانتي شق كه است معتقد هوركهايمراست كانت "خردناب نقد" و ماركس "سياسي اقتصاد
فهم بين كانتي تمايز سنتي ، نظريه نقادي در وي.گيرد قرار كملطفي مورد نبايد مسئله
مورد را (Vernunft) عملي خرد محور غايت كلگرايانه ادراك و (Verstand) نظري خرد علي
به دومي و ابزاري يا ذهني دليل /خرد صورت به اولي هوركهايمر ، قاموس در.ميدهد قرار نظر
انتقادي نظريه براي كه برنامهاي در هوركهايمر.ميشود پديدار عيني دليل / خرد صورت
سازد ، عيني خرد جايگزين را پيچيده ميانرشتهاي فعاليت يك داشت نظر در بود ، ديده تدارك
پيگير نقد يك به او فلسفه بنيادين ، اجتماعي تغيير اميدهاي تمام نهادن زوال روبه با اما
.شد تبديل ابزاري خرد
نظري تعميم يك ارائه صدد در شد ، تاليف آدورنو همراهي به كه (1947) "روشنگري ديالكتيك"
كتاب اصلي مدعاياست موجود هگل "روح شناسي پديدار" در كه است روشنگري نقد در تاريخي و
طبيعت كنترل جهت در تلاشي - است بوده ابزاري و روشنگر خرد از شكلي اسطوره ، كه است اين
.است يافته اسطورهگون صورت خود موهوم ، پندارهاي و اسطوره از روشنگري نقد و - سركش
تحت خود سرخورده ، مدرن جهان كه است اين آخر عبارت اين از هوركهايمر و آدورنو منظور
به تبديل كاركردي ، تماما سيستم يك درون را افراد كه دارد قرار طلسمي و افسون سيطره
داري ، سرمايه اقتصاد عقلانيت عنوان به - ابزاري عقلانيت.ميكند گمنام و پوچ آدمهاي
آن از.است يافته سيطره جهان در علم ، پوزيتويستي درك مثابه به و ،"فرهنگ صنعت" طريق از
خرد كل كه دارد تمايل وجود اين با ليكن است ، خرد از جزئي تنها ابزاري عقلانيت كه جا
جامعه كل كه گزافي ادعاي فراسوي به كه است انديشهاي همان اين.است غيرعقلاني پس باشد ،
.است برده راه ميداند طبيعت را
است ، شده ارائه كلمبيا دانشگاه در سخنراني صورت به اصل در كه (1947) "عقل كسوف" در
;است كرده تكرار باريكبينانهاي طرز به را "روشنگري ديالكتيك" محوري براهين هوركهايمر ،
در كه است معتقد وياست گرائيده نرمي به آنها ، مشترك اثر شديد انكاري جنبه كه اينجاست
كه دادهاند ارائه عيني خرد از تعابيري كدام هر فلسفه ، و دين اسطوره ، تاريخ ، طول
مستقل ، انديشه چند هر.است افتاده محاق در ذهني خرد توسط اخيرا ، هم آن و رفتهرفته
و طبيعت پيوند در ميتواند ندارد ، را عيني خرد فرسوده و كهن ايدهآلهاي بازسازي ياراي
آمدهاند ، دست به هنر طريق از كه معادلها ، اين كه افسوسدهد بدست معادلهايي انسان ،
سرانجام.ببخشند سامان خرد ، احياي در را هوركهايمر مقدماتي مجاهدههاي نميتوانند
اشتياق در و گفت وداع را انديشه جهان زندگاني رنجهاي اندوه و ترحم با تنها هوركهايمر
.درماند بود انديشههايش اصلي محرك كه انگيزي شوق مسرت
چيست؟ حرفتان براي شما دليل
(2) نبود؟ احمق ميتوان چگونه
موسويان سيدنصير
پاپر رايموند كارل و راسل برتراند به احترام با
هم روزها اين.ميگذرد ازدواجشان از ماهي دو حدودا كردند ، ازدواج بالاخره حميد و ليلا
.ميروند خريد به هم با گهگاه
!زيباست چقدر تيرهاش زمينه با نقاشي قاب اين ببين:حميد
...ولي آره ، :ليلا
.ديدهايم حالا تا كه است قابي قشنگترين اين ميكنم فكر زيباست ، واقعا:حميد
زردرنگش زمينه با نقاشي آن بهنظرم كن ، نگاه را يكي آن ولي ، هست زيبا راستش:ليلا
.است زيباتر
.است زيباتر خيلي تيرهرنگ نقاشي آن كه است معلوم قشنگ كن ، نگاه خوب نه ، نه ، :حميد
...ببين آخه ، :ليلا
.ميكني اشتباه داري كه كني قبول نميخواهي هم باز ميكني ، لجبازي داري باز:حميد
اما ميكنم ، قبول اول لحظه همان را درست حرف من اتفاقا نيست ، اينطور هم هيچ:ليلا
زور ميخواهي هميشه تو ندارد ، خاصي زيبايي اصلا تيره نقاشي آن كه ميداني هم خودت
...بگويي
فوق جملات مشابه محتوا و معني نظر از كه جملاتي با ساعتها ميتوان را گفتوگو اين
.كنيم قطع را حميد و ليلا گفتوگوي لحظه يك بدهيد اجازهداد ادامه ميباشند
اين به سادهلوحانه بخواهند حميد و ليلا اگر كردند؟ پيدا بگومگو و بحث هم با آنها چرا
را درست حرف دارم من است ، من با حق كه بگويند ميتوانند كدامشان هر بدهند ، جواب پرسش
احوال و اوضاع واقعا كه است وقتي تازه اين.كند قبول نميخواهد يكي اون ولي ميزنم ،
نه كدام هر ميشد ، داشت گفتوگويشان اواخر ظاهرا كه بشود ، بدتر وضع كمي اگر.است خوب
سوي از حرفش نشدن پذيرفته براي بلكه عاقلانه ، را خودش حرف و ميداند حق بر را خود تنها
.ميشود كلافهكننده واقعا بحث ديگر اينجا.بياورد مختلف دلايل ميكند سعي ديگر ، طرف
پذيرفته ليلا سوي از حرفش ميبيند حميد وقتي كنيد ، دقت ليلا و حميد آخر جملات به
صاحب را خودش آنكه از گذشته بخرند ، را تيره زمينه با نقاشي آن نيست حاضر ليلا و نميشود
ميتراشد ، هم دليل ليلا ، مخالفت براي ميكند ، اشتباه ليلا ميكند فكر و ميداند حق
هم ليلا ديگر اينجا.مخالفي تيرهرنگ نقاشي خريدن با "لجبازي بهخاطر تو" ميگويد
درباره اصلا بعد به اينجا از كند دفاع خودش از است مجبور ديگر هم او ندارد ، چارهاي
و همين !ميكنند حمله ديگري شخصيت به دارند هركدام نميشود ، گفتوگو آن خريدن و نقاشي
هر البته كه زورگويي ، پسر واقعا هم حميد و باشد لجبازي دختر واقعا ليلا است ممكن !بس
شدن تبديل كه دانست بايد اما است ، رفعشدني مراقبت و تمرين زمان ، مرور با اينها دوي
اينگونه اينكه.آنهاست گفتوگوي نوع بودن احمقانه از ناشي مشاجره يك به آنها گفتوگوي
اما است درست كاملا ميشوند ، تشديد زورگويي و لجبازي مانند صفاتي با نادرست گفتوگوهاي
يك به هم باز آنها گفتوگوي زورگو ، نه و بودند لجباز نه هم واقعا حميد و ليلا اگر حتي
ياد به دوباره گرفتيم ياد قبلا كه را آنچه بگذاريد چرا؟ نميانجاميد ، مشترك نظر
بحثمان بدانيم تا دهيم انجام گفتوگويي هر ضمن در بايد كه آزمايش اولين ;بياوريم
و "داريم؟ نظر اختلاف چيزي چه سر بر ما" بپرسيم يكديگر از كه بود اين نيست بيفايده
اين به ميتوانند حميد و ليلا اينجا در.باشيم داشته روشني جواب پرسش اين براي بايد
دقيقا اينجا تا بنابراين."بخرند را نقاشي قاب كدام اينكه سر بر" دهند ، پاسخ پرسش
حميد و ليلا گفتوگوي ديگر دليل يك به اما.ميكنند گفتوگو چيزي چه سر بر كه است معلوم
از هركدام كه درمييابيم كنيم ، دقت گفتوگو اين از جملهاي چند به انجاميد ، مشاجره به
جاي به واقع در است ، كرده تكرار مختلف صورتهاي به را خودش ادعاي "تنها" گفتوگو ، طرفين
اينجا.ميكند تكرار را حرفش متفاوت شكلهاي به مكررا بياورد ، دليلي حرفش براي آنكه
به حميد و ليلا كه است آنجا از بحث اين بودن غلط.است گرفته در احمقانه گفتوگوي يك نيز
به حدي تا مشكل اين خود واقع در.پرداختهاند ادعاهايشان همان تكرار به آوردن ، دليل جاي
يا است؟ خوبتر كار كدام يا است؟ زيباتر شيء كدام اينكه.ميشود مربوط آنها بحث موضوع
قرار اخلاق و زيباييشناسي هنر ، حوزه در كه دست اين از موضوعاتي درباره قضاوت كلا
در باشيم داشته ياد به بايد بگذريم موضوع پيچيدگي از اگر اما.است پيچيده بسيار دارند ،
سليقه بيان به تنها بلكه نداريم ادعاهايمان براي دليلي تنها نه ما موارد اين از بسياري
يا زورگويي از ميتوانيم راحتتر اينصورت در مشغوليم ، خودمان شخصي احساس و
.برداريم دست لجبازيهايمان
كدامشان هر از اگر كه است آن حميد و ليلا گفتوگوي بودن احمقانه دليل آنكه خلاصه
.ندارند ادعايشان تكرار جز پاسخي "چيست؟ حرفت براي تو دليل" بپرسيم
اجتناب براي شديم ، بحثي و گفتوگو وارد يا كرديم پيدا نظري اختلاف هرگاه اينكه ، آخر سر
ما":باشيم داشته روشني پاسخهاي ترتيب ، به زير ، سوال دو براي ميبايد احمقانه ، بحثي از
"چيست؟ ادعايمان براي ما دليل" ،"داريم؟ نظر اختلاف چيزي چه سر بر
كه موضوعي سر بر بحث خاطر به ليلا و حميد عاشقانه زندگي از شب يك تنها ايكاش
ميشود صدچندان ما تاسف.بود انجاميده تلخي به ندارند ، حرفشان براي روشني دليل هيچكدام
ميساخت آشكار تامل اندكي كه است شده تباه نزاعهايي ، سر بر زيادي زندگيهاي بدانيم اگر
.ندارند ادعايشان براي دليلي طرفين
آكسفورد دانشگاه نشر تازههاي
عناوين با كتاب سه ،"آكسفورد مصور تاريخ" سري از سال 2001 در آكسفورد دانشگاه انتشارات
.است كرده منتشر "انجيل مصور تاريخ" و ،"صليبي جنگهاي مصور تاريخ" ،"مسيحيت مصور تاريخ"
است ، آكسفورد دانشگاه تاريخ استاد مكمنيز جان ويراسته "مسيحيت مصور تاريخ" نخست ، كتاب
متخصص خود رشته در هركدام كه است شده نوشته محققان از تيمي بهوسيله كتاب مطالب
كلي طرحاست افزوده آن جذابيت بر شده گنجانده كتاب در كه تصويري از 350 بيش و ميباشند
بخش ميپردازد ، ميلادي تا 1800 آغاز از مسيحيت بررسي به اول بخش است ، بخش سه حاوي كتاب
وضعيت بررسي به كتاب سوم بخش و ميدهد قرار كاوش مورد را معاصر دوره تا از 1800 دوم
.ميپردازد آن آينده و امروز دوران در مسيحيت
|
تاريخ استاد اسميت ، _ رايلي جاناتان ويراسته "صليبي جنگهاي مصور تاريخ" ديگر ، كتاب
.ميباشد فصل شامل 15 و است شده نوشته متخصصان از گروهي بهوسيله نيز كمبريج دانشگاه
هم و ميشود دين تاريخ و اروپا تاريخ به علاقهمندان شامل هم كتاب اين خوانندگان طيف
مصور تاريخ" سوم كتاب.علاقهمندند جنگها اين تاريخ به مستقيم بهطور كه كساني شامل
.است ويراسته را آن راجرسن جان شفيلد ، دانشگاه مقدس كتاب مطالعات استاد كه است ، "انجيل
را مقدس كتاب تكامل و تكوين چگونگي خاص بهطور و است شده منتشر فوريه 2001 كتاب 22 اين
اين در متخصص از 17 متشكل بينالمللي تيمي قلم به كتاب اين.است داده قرار بررسي مورد
عناوين با ترتيب به دوم ، و اول بخش است ، بخش شامل 4 كتاب اين.است شده نگاشته زمينهها
عنوان تحت سوم بخش آمدهاند ، "ترجمه و متن:انجيل تكوين" و "تاريخي زمينه:انجيل تكوين"
به "جديد تعبيرهاي" چهارم ، بخش نهايتا و است مقاله حاوي 8 خود "انجيل كاربرد و مطالعه"
.است پرداخته مسيحي كلام حوزه در ليبرالي و فمينيستي رهيافتهاي
همه براي فلسفه
فلسفي پرسش يك و صد
كوهن مارتين
صالحي آرش:مترجم
دردنخور به اخبار و اطلاعات انجمن:مسئله 5
با روز هر طفلكيها.ميسوزد دردنخور به اخبار و اطلاعات انجمن گردانندگان براي آدم دل
انجمن موسسين بالاخره كه اين تا.مواجهاند داوطلبين عضويت درخواست فرمهاي از سيلي
يك تا شد خواسته متقاضيان از.بكنند سختتر را عضويت شرايط پس اين از گرفتند ، تصميم
انجمن عضويت به تا كنند پيدا بيفايده و نخور درد به كاملا اطلاعات يا و خبر قطعه
شايد و) انجمن مطالعه سالن به دسترسي يعني عضويت ، مزاياي از البته و شوند پذيرفته
.شد اجرا تمام دقت با و شدت به جديد آئيننامه.كنند استفاده (دخانيات سالن آن از مهمتر
با دردنخور به اخبار و اطلاعات انجمن رئيس آئيننامه ، تصويب از پس سال دوازده اما
نپيوسته انجمن به هيچكس جديد مقررات اجراي از پس كه شد متوجه او.شد روبرو تلخي حقيقت
.شود تخته بايد انجمن در ميآيد نظر بهاست
دارد؟ ايراد كار كجاي
مسئله 4 يادآوري
آيا و كنيد طي را پنجره تا خود فاصله دشمن نارنجك از فرار براي ميتوانيد شما آيا
ميرسد؟ شما به نارنجك
آن نصفنصف بعد و آن نصف بايد ابتدا كنيد طي را مسير اين بخواهيد اگر باشيد داشته توجه
.كنيد طي..و
مسئله 4 درباره بحث
قرن در افلاطون.است قديميتر نيز افلاطون و ارسطو از حتي باستان يونان فيلسوف زنون
.ميكند بازگو سقراط ، دهان از را زنون استدلالات و دلايل از برخي ميلاد از پيش چهارم
توسط هم عمدتا كه است گريختهاي و جسته نوشتههاي به محدود تنها زنون از ما اطلاعات
.ميدهد ما به زنون باب در را اطلاعات بيشترين ارسطو ميان اين از.است شده نوشته ديگران
خود به سخت را زنون انسان ، ادراكي تناقضات باستان ، يونانيان از ديگر بسياري همچون
و جاويدان جهان با و است توهم حسي جهان بودند معتقد ايليايي فيلسوفان.ساخت مشغول
مطلب هيچ حقيقت در او.است پارمنيداس سخت و سفت پيروان از زنون.ندارد مطابقت نامتغير
مخالفان نظرات رد به سر يك را خود وقت و نكرد اضافه پارمنيداس فلسفه به تازهاي
كثرت و حركت سراسر حسي ، جهان كه جا آن از پارمنيداس ، عقيده به.داد اختصاص پارمنيداس
سكون حقيقي وجود.ندارد وجود كثرتياست مطلق يگانه حقيقي ، وجود.نيست بيش توهمي است ،
.است نامتغير و محض
با زنون دليل همين به.ميگيرد خندهشان است هنوز كه هنوز حرفها ، اين شنيدن با مردم
بهره تفكرمان دقيق اصول از اگر كه دهد نشان مردم اين به ميخواهد خود پارادوكسهاي
به و درنميآيد جور عقل با هم چندان انساني ، عادي حواس به اعتماد كه درمييابيم جوييم ،
كثرت قبول است ، عجيب جهان در وحدت قبول اگر يعنيدارد درپي نامطلوب نتايج اندازه همان
به ميشود ، تقسيم قسمتهايي به جهان بپذيريم اگر.ميانجامد قبول غيرقابل نتايجي به هم
طي را مسيري طول بتواند شيء يك است غيرممكن ديگر رسيدكه خواهيم نتيجه اين به ناچار
با لاكپشت يك يا باشد افسانهاي ، دونده آشيل ، شيء اين نميكند فرقي ديگر حالكند
لاكپشت يا دونده اين ميشود ، تقسيم قسمت بينهايت به مسير اين كه جا آن از زيراحوصله
.برود جلو به ذرهاي توانست نخواهد گاه هيچ عملا كه كند طي را مسير تكه بينهايت بايد
كه است سال هزار دو از بيش..و ميشود تقسيم قسمت بينهايت به نيز ذره اين چون
فني بسيار تبيينهاي با نيز امروزه.است شده رد فلاسفه وسيله به زنون حركت پارادوكسهاي
پارادوكسها اين همه اين با.دادهاند پاسخ پارادوكسها اين به رياضي _ علمي تخصصي و
دليل آنها حل براي است نتوانسته كسي هنوز زيرا.باقياند خود قوت به همچنان
نيم خويش عاج برج از كه ميداند خود شان كسر اصولا رياضيات.كند ارائه قانعكنندهاي
به اشارهاي هيچ مسئله اين رياضي جوابهاي رو اين از.بيندازد واقعيت عالم به هم نگاهي
يك هشتم ، يك چهارم ، يك دوم ، يك مجموع از ميتوانيم رياضيات در.نمينمايند زمان و حركت
بايد اما.نميآيد پيش هم مشكلي هيچ و برسيم يك عدد به...و دوم و سي يك شانزدهم ،
به كه گودل كورت حتي.است رياضي قراردادي اصول براساس كاملا نتيجهاي چنين داشت توجه
در سازد ، استوار محكمي پايههاي بر را رياضيات تا كرد تلاش برگشته ، بخت راسل از تاسي
اثبات را چيز همه بود نخواهيد قادر شما نظريه اين طبق.رسيد "تماميت عدم نظريه" به عوض
آمدند ، دست به اوليه اصل چند از كه گزارهها از مجموعهاي در هميشه ديگر عبارت به.كنيد
اصول با اين وجود با اما نميآيد دست به شما اصول از كه ميشود پيدا گزارهاي هميشه
زنجيرهاي چه واقعيت كه است اين زنون محوري مسئله حال هر به.است سازگار شما اوليه
باشد ، شده تشكيل مجزا و گسسته لحظههاي از چه و باشد كوچك بينهايت لحظههاي از پيوسته
بيرون به را خود نارنجك ترس از ميتوانيد هم شما.نيستند حركت به قادر لاكپشت و آشيل
.نميرسد شما به هرگز هم نارنجك و كنيد پرت
جهان كه گفت اما كرد رد را جهان در كثرت پارمنيداس استادش از طرفداري به زنون كه ديديم
زنون پارادوكسهاي به هم باز آينده در.ندارد وجود جهاني است معتقد او شايد.است واحد
.پرداخت خواهيم
مبادي و مباني ;بشر حقوق
تاسيس و هنجارها و قواعد وضع زمينه در بينالمللي تلاش قرن نيم از بيش رغم به بشر حقوق
مسائل ميان اين دراست روبرو بزرگي چالشهاي با همچنان اجرايي ، سازوكارهاي و نهادها
دين ، چون اجتماعي پرنفوذ نهادهاي با آن سازگاري ميزان نسبت بشر ، حقوق معرفتشناختي
و كاوش و است برخوردار ويژهاي جايگاه از آنها ميان تعامل شيوههاي و فرهنگ و اخلاق
.ميكند كمك بشر حقوق علمي كارآيي و نظري استواري به آنها ، درباره علمي گفتوگوي
قصد بود ، كرده برگزار را بشر حقوق بينالمللي همايش اولين سال 2001 در كه مفيد دانشگاه
در را بشر حقوق همايش دومين سال 1382 ماه ارديبهشت هشتم و بيست و هفتم و بيست در دارد
نام "تمدنها گفتوگوي و بشر حقوق" مفيد دانشگاه اول همايش كند ، برگزار بينالمللي سطح
و مصر سوئد ، پاكستان ، اوكراين ، آلمان ، ايتاليا ، انگلستان ، كشورهاي از متفكراني و داشت
مقالات مجموعه و همايش در شده ارائه مقالات خلاصه.داشتند حضور همايش اين در آمريكا
.شدند منتشر اول همايش با همزمان كه بودند مجموعهاي دو همايش ، برگزيده
و جهانشمولي ;بشر حقوق دين ، و بشر حقوق بشر ، حقوق فلسفه:از عبارتند دوم همايش محورهاي
از دليل همين به و است "بشر حقوق نظري مباني" دوم همايش عنوان.فرهنگها تنوع
داشته نظر مد را نظرشان مورد مقالات نظري جنبه اهميت تا است شده درخواست علاقهمندان
دبيرخانه) 29225761- تلفن 4 با بيشتر اطلاعات كسب براي ميتوانند علاقهمندان باشند ،
.بگيرند تماس (قم شهر در واقع همايش
.بود خواهند مفيد دانشگاه ميهمان همايش برگزاري مدت در برگزيده مقالات نويسندگان
|