اثباتگرايانه روش و جامعهشناسي
بخش واپسين - جامعهشناسي در روشها و نگرشها
ماركوزه هربرت
وبر ماكس
و رفت اشاره جامعهشناسي پرسشهاي مهمترين به حاضر مقاله بخش نخستين در:اشاره
از ديگر يكي به بخش ، واپسين در اينك.شد پرداخته آن در نسبيگرايي روش به آنگاه
.ميگردد اشاره باشد ، پوزيتيويستي بينش كه جامعهشناسي روششناختي ويژگيهاي
جامعهشناسي ، در عمده گرايش امروزه كه ميرسد نتيجه اين به مقاله پايان در نويسنده
:ميخوانيم هم با.است نخستين پوزيتيويستي بينش برخلاف چيزي
انديشه و فرهنگ گروه
***
يك اين ولي است وارد جدي هاي انتقاد پوزيتيويسم امروزهبه:"پوزيتيويستي بينش"-3
آن امروزه اگر و است گرفته پوزيتيويسم از فراواني كمك شناسي جامعه كه است واقعيت
از نيز را روشمنديش جامعهشناسي.است آن وجود بركت از ميكنند محسوب علم را
دكتر ترجمه آرثربرت ادوين نوشته "نوين علوم مابعدالطبيعي"كتاب دردارد پوزيتيويسم
به كه بود تاريخ بزرگ پوزيتيويست نخستين نيوتن گفتهاند:است آمده اينگونه سروش
كرد متافيزيك به پشت آنان ، از منطقيتر و استوارتر بلكه و بويل ، و گاليله از تبعيت
مكتب اصلي مدعاي..آورد روي پيشرونده و فزاينده اما اندك دقيقه علوم به و
اشياء حقايق باب در نظريهاي هيچ دانستن و داشتن بدون كه است اين پوزيتيويسم
بدون ميتوان:ديگر عبارت به و نمود كسب صادقي ادراكات اشياء به نسبت نميتوان
خرد"كتاب در.كرد پيدا اجزاء به نسبت صادقي علم كل ، طبيعت به نسبت علمي هيچ داشتن
از پس دهه يك:است شده بيان اينگونه پوزيتيويسم ماركوزهآغاز هربرت اثر "انقلاب و
به را خود پوزيتيويسم اين.شد "پوزيتيويسم" عصر وارد اروپائي انديشه هگل ، مرگ
آگوست "اثباتي فلسفه درباره درسهايي"كتابكرد آشكار اثباتي فلسفي دستگاه گونه
و سالهاي 1830 ميان اشتال اثر دولتي اثباتي فلسفه و و 1842 سالهاي 1830 ميان كنت
سال 1827 از كه اثباتي فلسفه درباره را سخنرانيهايش شلينگ و يافت انتشار 1837
.كرد آغاز سال 1841 به بود ، آن تكميل سرگرم
سده در اجتماعي نظريههاي پوزيتيويسم شكلگيري از بعد كه است معتقد ماركوزه هربرت
پوزيتيويسم اين از جامعهشناسي.ميگرفتند آن از را خود انگيزش بزرگترين نوزدهم
علت ماركوزه.يافت تحول تجربي مستقل علم يك گونه به آن تاثير تحت و گرفت ريشه
عام جزم"كنت.برميگرداند كنت به پوزيتيويسم در را جامعهشناسي گرفتن ريشه
اين ميخواهد او.ميخواند پوزيتيويسم راستين روح "را فيزيكي قوانين تغييرناپذيري
و مابعدالطبيعه از اجتماعي نظريه آزادساختن براي ابزاري عنوان به را مسلم اصل
واكنش يك اثباتي فلسفه:مينويسد درادامه وي.بندد كار به علم يك به آن رساندن
.بود فرانسوي و آلماني عقلگرايي وانتقاد نابودكننده برابرگرايشهاي در آگاهانه
فلسفه"آن انتقادي گرايشهاي خاطر به هگلي دستگاهبود تند بسيار آلمان در كه واكنشي
در او كه اصولي ;بودند داده تشخيص اينگونه هگل معاصران.بود شده ناميده "منفي
عيني حقيقت زمان آن تا كه چيزي هر از انتقاد به را او بود داشته اعلام فلسفهاش
درجهت را اجتماعي نظريه يك عام چارچوب اثباتي فلسفه...ميداشتند وا ميشود دانسته
از ايدئولوژيك دفاع به فلسفه اين.مينهد بنياد عقلگرايي منفي گرايشهاي اين مقابله
.ميپاشد را اقتدارگرا فلسفي توجيه تخم گذشته اين از و مييازد دست طبقاتي جامعه
كنتپيوستگي:ميدهد توضيح اينگونه را جامعهشناسي شدن پوزيتيويست نحوه ماركوزه
او.داد قرار پوزيتيويسم مدار در را آن و گسست منفي فلسفه با را اجتماعي نظريه
گونه به را جامعه و كرد رها اجتماعي نظري ريشه عنوان به را سياسي اقتصاد درضمن ،
جامعهشناسي.پيوستهاند هم به دوگام هر اين.درآورد جامعهشناسي مستقل علم موضوع
صورت به جامعه پس اين ازدرآمد علم يك گونه به فلسفي نقد فراگذرنده ديدگاه ترك با
عام بيش و كم قوانين تابع كه اموري گشت ، تلقي واقع امور از مشخص بيش و كم مجموعه
.داد قرار بررسي مورد علمي تحقيق ديگر رشتههاي مانند بايد نيز را رشته اين.هستند
علمي نظريه يك به فلسفي نظريه تبديل بر كه بود جدلآميز اصطلاحي اصطلاحاثباتي
وسيلهاي عنوان به را آئين اين كه كرد موظف را شناسي جامعه نيز كنت.ميكرد دلالت
قوانين اصل به دادن در تن.كند متضمن سياسي عمل هرگونه عام حدود استقرار براي
آماده موجود سامان از فرمانبري و انضباط پذيرش براي را انسان جامعه ناپذير دگرگوني
نظريه با پوزيتيويستي نظريه تضاد كنت.مينمايد تقويت را آن به تسليم و ميكند
اوهام با شدن سرگرم جاي اثباتيبه شناسي جامعه:ميكند مختصر اينچنين را فلسفي
به مفيد دانش با فارغدلانه ، ژرفانديشي جاي به و واقع امور بررسي با فراگذرنده ،
همه در.دارد سروكار سازمان با نابودي ، و نفي جاي به و يقين با بيتضميني و شك جاي
از و ميبندد موجود اجتماعي سامان واقع امور به را خود نوين شناسي جامعه موارد اين
مفهومي علاقه نتيجه در.مينمايد پرهيز سامان اين نفي يا واژگوني براي كوششي هر
.باشد داشته تاييدي و توجيهي بايدصورتي اثباتي شناسي جامعه
يك بر تاكيد معناي به نظريهپردازي جاي به مشاهده گرفتن قرار كنت شناسي جامعه در
قوانين اقتدار معني به همچنين امر اين و است آن در گسستگي هيچگونه بدون سامان
در كه سامان تصور.هست نيز بيساماني جاي به اتحاد و آزاد كنش جاي به طبيعي
شناختي روش معناي به چه و اجتماعي معناي به چه دارد ، اساسي جنبهاي كنت پوزيتيويسم
يكپارچه علم يك تصور بر پوزيتيويسم شناختي روش تاكيددارد توتاليتر محتوايي آن
كنت.دارد چيرگي نيز پوزيتيويسم اخير تحولات بر كه تصوري همان بود ، استوار
كه اصولي.نهد بنياد شده شناخته باز كلا اصول از نظامي بر را فلسفهاش ميخواست
رضايت اين و آورد خواهند دست به عموم داوطلبانه رضايت از تنها را غاييشان حقانيت
منتج آزاد كاملا بحث از اصول اين كه كرد خواهند تصديق عامه كه است اين بر مبني
به عامه اين ميشود تاكيد نيز نوين پوزيتيويسم در همچنانكه درست اما.شدهاند
.برخوردارند آموزش و دانش لازم تجهيزات از كه ميگردد اطلاق دانشمندان از جماعتي
برگزيدگان از كوچكي گروه دست به بايد پيچيدهشان سرشت دليل به اجتماعي مسائل
.گردند حل روشنفكر
سامان تصور:ميدهد توضيح اينگونه را "پوزيتيويستي سامان" مفهوم ماركوزه
دلالت ديالكتيكي قوانين با متفاوت يكسره قوانين از مجموعهاي به پوزيتيويستي
آنكه حالميسازند را ثابتي سامان و ايجابياند ذاتا پوزيتيويستي قوانين.ميكند
را جامعه نخستين ، قوانين.هستند ثبات كننده نابود و منفي ذاتا ديالكتيكي قوانين
گونه به را جامعه دومي قوانين آنكه حال مينگرند طبيعي هماهنگي از قلمروي گونه به
خود سامان يك تصور برگيرنده در طبيعي قوانين مفهوم.ميبينند تعارضها از نظامي
پوزيتيويستي شناسي جامعه.است همراه هماهنگي از مفهومي با هميشه كه است انگيخته
است همساز پوزيتيويستي آئين اين با كاملا و است اجتماعي ايستايي بر مبني اساسا
برقرار جامعه ، در موجود گوناگون اوضاع ميان ثابت و حقيقي هماهنگي يك ميگويد كه
است اين كرد بايد كه كاري تنها دارد وجود خود خودي به هماهنگي اين كه آنجا از.است
.آن بازآفريدن جهت در نه بينديشيم آن مقتضي اصلاح جهت در تنها موجود سامان به كه
ميكند ، نكوهش را آنها نه و ميستايد را واقع امور نه پوزيتيويستي شناسي جامعه
جامعه هنگامي.ميگيرد نظر در مشابه مورد چيزهاي عنوان به را آنها صرفا بلكه
اجتماعي صورت ارزش به توجهي هر از كه ميآيد در پوزيتيويستي علم يك گونه به شناسي
تحقق راه ممكنترين همچنين و انسان براي شادي جستوجوي.گيرد مي كناره موجود
.گيرند قرار علمي بررسي مورد كه نيستند مسائلي او ، آرزوهاي و استعدادها
:مينويسد اينچنين وي درباره ماركوزه.است بوده پوزيتيويسم تاثير تحت هم سيمون سن
علوم در كه برد كار به را روشي همان بايد اجتماعي نظريه كه بود معتقد سيمون سن
در شده پذيرفته روش از پيروي جاي به بايد استدلال سخن ديگر به.ميرود كار به ديگر
اشاره مورد واقع امور پايه به ميبندد باز تعقل به را واقع امور همه كه نظري علوم
غايي اصل عنوان به را پوزيتيويسم اين سيمون سن.شود استوار گرفته ، قرار بحث و
واقع امور از رشتههايي استقرار به كارم ، بخشهاي همه در من:كرد اعلام خود فلسفه
.ميآيد شمار به دانش استوار جزء تنها اين كه شدهام متقاعد كه چرا پرداخت ، خواهم
روش آزمون تحت بايد فراگذرنده مفاهيم همه اين ، بر فزون و مابعدالطبيعه و خداشناسي
استوار مشاهدات بنياد بر سراسر دانش ، همه كه آنجا از.درآيند دقيق علم پوزيتيويستي
انسان ، علم بدينگونه ، .شود سپرده اثباتي علم قدرت دست به بايد نيز روحي ، است ، امور
گرفتن قرار با ميبايست علم اين.گشت طبيعي الگوي تابع اجتماعي ، نظريه ديگر نام
يك ميشود اعمال نيز ديگر درشاخههاي كه روشي به آن بررسي با و مشاهده پايه بر
.گيرد خود به مثبت خصلت
روش گمان ، بي:مينويسد ماركوزه.شود گفته پوزيتيويسم روش درباره كوتاهي نكته
طبيعي ، علوم در بهويژه و برداشت ميان از را مابعدالطبيعه وهمهاي از بسياري اثباتي
بلندي گامهاي با فراگذرنده فلسفه به پوزيتيويستي حمله.برد پيش به را آزاد انديشه
آرون ريمون.گرديد تقويت شد ، برداشته گذشته سده نخستين نيمه در طبيعي علوم در كه
علوم همه در را اثباتي روش كنت آگوست كه ميدانيم:مينويسد كاملتر را سخن اين
بر مبتني روش اين كه ميگيرد نتيجه رهگذر اين از و ميداند اجرا قابل امروزي
اختيار در امروز حتي كه زمينههاي در بايد و است قوانين اثبات و آزمايش مشاهده ،
از دسته آن ديگر عبارت به شود ، داده تعليم دارند قرار مابعدالطبيعه و الهيات
اول علل و موجوديتها طريق از خواه متعال ، موجودات طريق از خواه كه را نمودها
كه است روشي اثباتي روش.كرد بررسي اثباتي روش از استفاده با بايد ميشوند تبيين
.نجوم در هم و بست كار به ميتوان سياست در هم را آن و دارد عمومي اعتبار
امروزه وليكرد فراواني كمك جامعهشناسي به پوزيتيويسم كه گفتيم ابتدا در
صنع تفرج كتاب در را سروش دكتر انتقاد ابتدا.وارداست آن بر هم انتقادهايي
علوم ميكند گمان كه است اين ميكند و كرده پوزيتيويسم كه خطايي اما:ميخوانيم
حاليكه در باشند ، جهانبيني و فرهنگ و فلسفه از گرفتنپيراسته شكل و تولد درمقام
كذب و صدق تعيين هنگام يعنيهستند تجربه بر متكي داوري درمقام فقط تجربي علوم
شدن بنا و علوم اين تولد هنگام اما.فلسفي روشهاي نه ميآيد كار به تجربه آنها ،
شخصي انديشههاي با كاملا آنها خام ، مواد جمعآوري مقام در و گرفتنشان وشكل
آنها از و درآميختهاند او انسانشناسي و عرفاني و وفلسفي علمي آراي و دانشمند
چهرههاي و جلوهها هم علوم اين است ممكن آنها نوع حسب وبر ميپذيرند رنگ و نشان
از بعضي ميتوانند شناختي وجهان كلي انديشههاي همين اساسا و كنند پيدا گوناگوني
برش كاوش امور در وي كه شوند باعث يا و دارند نگه دور عالم نظر از را خام مواد
و نبيند اساسا چيزي يا و شود روان خاصي رابطه بررسي دنبال به يا و بزند خاصي
.نيابد
كه است اين سر بر سخن:ميخوانيم را ديگري انتقاد نوين علوم مابعدالطبيعه كتاب در
داد خواهد نشان موشكافانه تحليلي نه؟ يا است آزاد مابعدالطبيعه از آيا پوزيتيويسم
و عبارات متضمن اولا كه چرا.ميزند موج آن در مابعدالطبيعه مصادرات اصناف كه
و "كل طبيعت" ،"صادق علم" ،"اشياء حقايق"مثل.دقيقاند تعريف فاقد كه است تعبيراتي
.است نهفته مهمي متافيزيكي مصادرات دقتاند فاقد چنين كه تعبيراتي در همواره
مدعا آن خود مگر آورديم ، دست به تعبيرات اين از معقولي تعريف كنيم فرض ثانيا
ميپسندند همگان كه همانطور را آن ندارد؟ عالم كل درباره جالبي و مهم بس مدلولات
استثناي به)يعني.بني چند است جهان ، جهاني كه ندارد اين بر دلالت مگر.كنيد معنا
حادثه هر از لذا و ندارند ، يكديگر به اتكايي و ربطي آن در واقعه حوادث (زبان و فكر
پوزيتيويستهاي.داد دست به اشياء و مفاهيم ساير از مستقل و كلي مفهومي ميتوان
ميگويند.ميدهند گواهي بني چند متافيزيك اين به گوناگون انحاي به خود علمگرا ،
به ميتوان را رفتارشان وجوه كم دست و رفتارشان كه هستند مستقلي و منعزل نظامات
در نامحسوس خطري دليل همين به.نداشت بعدي تحقيقات از خوفي و درآورد قانوني جامه
.كرد فرار نميتوان متافيزيك از.است نهان و خزيده پوزيتيويسم دل
كه ميدهد شهادت وضوح به تفكر تاريخ:ميدهد ادامه اينگونه را خود انتقاد نويسنده
:است غوطهور متافيزيكي مهم انديشه نوع سه در خود متافيزيك در طاعن و نافي متفكر هر
همفكر چيست ، پرسشها واپسين سراينكه بر خويش ، عصر متفكران ديگر با متفكر اين اولا
برنيانگيخته را يااعتراضش نداشته منافات تعلقاتش با پرسشها اين وقتي تا و است
و مهم كاوش به و باشد تحقيق اهل اگر متفكر اين ثانيا.نميگويد سخن آن درباره
ميكند وسوسه را او دائما روش اين و باشد داشته روشي بايد لاجرم بزند دست ارجمند
غايي ساختمان كه كند فرض چنين كه معني بدين. درآورد مابعدالطبيعهاي آن ، از تا
كه آنجا از بالاخره و است كامياب و خور آندر در تحقيق براي وي روش كه است چنان
زبردستي خردمند هيچ دارد ، نياز متافيزيك به خويش عقلايي اشباع براي آدمي طبيعت
منبعث كه سوالاتي بخصوص.كند خويشتنداري سوالات واپسين درباره تامل از نميتواند
فكر چون ليكن.باشد دين مثل علمي فوق قوي تعلقات يا و پوزيتيويستي تحقيقات از
به صحنه اين در ، است نكرده تربيت دقيق متافيزيكي تاملات براي را خود پوزيتيويستي
.رسيد وهمآلود و ومشوش نارسا اندوهبار نتايجي
از خود پيشرفت با معاصر جامعهشناسي:كه گفت ميتوان جمله يك در نتيجه عنوان به
.است فراگذشته پوزيتيويست
اسلامزاده وحيد
:منابع
.صبوري منوچهر جامعهشناسي ، ديدگاه از پرسش ده شارون ، جوئل -1
.صبوري منوچهر جامعهشناسي ، گيدنز ، آنتوني -2
.صنع تفرج سروش ، عبدالكريم -3
.سروش عبدالكريم اجتماعي ، علوم در تبيين ليتل ، دانيل -4
.ترديد كتاب احمدي ، بابك -5
.نيكگهر عبدالحسين وبر ، ماكس جامعهشناسي فروند ، ژولين -6
.سروش عبدالكريم نوين ، علوم مابعدالطبيعي آرثربرت ، ادوين-7
.ثلاثي محسن انقلاب ، و خرد ماركوزه ، هربرت -8
.پرهام باقر جامعهشناسي ، انديشه اساسي مراحل آرون ، ريمون -9
|