13_ روباهاست قاتل
تمام و همين ، نوشتن ، كشف
شعر وآينده اكنون

13_ روباهاست قاتل
كويين الري
كيهان خجسته:ترجمه

The murderer is fox
! سال دو و بيست فقط دارد ، سال دو و بيست او":گفت خود با ليندا
مشكل باشد ، آمده وجود به گذشته او بر آنچه اثر بر تنها نميتواند تغيير همه اين
.است ديگري چيز
قديمي...مشكل يك
.بازماند انديشيدن از عمدا ليندا لحظه اين در ولي
بيمار روباه - 3
از.بگيرند خانهاي رايتزويل جديد محلات از يكي در كه بود اين ليندا اصلي طرح
خانه يك.بود افتاده فكر اين به بازگردد شهرشان به ديوي است ممكن بود شنيده وقتي
داشته تاك و رز گل گيلاس ، و سيب درختان شده ، گلكاري باغچه كه تروتميز ويلايي كوچك
تزئين و مبله را بچه اتاق حتي و پايين تا بالا از را خانه آن خيال در او.باشد
به دلخوري در.نميشد پيدايش چيزهايش از خيلي چون ;بود مشكلتر بچه اتاق.بود كرده
مرموز كودكي براي و نداشت وجود حتي كه خانهاي در - ميخواست آنچه نكردن پيدا خاطر
كه كودكي براي.بود نهفته شيرين و غريب رضايتي - مينمود دور بسيار بسيار حضورش كه
از پيش...بود ديوي رسيدن از پيش به مربوط اينها همه اما.نباشد هرگز بود ممكن
عنوان به را فاكس ديوي كاپيتان بعد ماه چند تا است قرار كه شود مطمئن ليندا اينكه
.كنند اخراج محترمانه متحده ايالات هوايي نيروي از "رواني و عصبي مصدوم"
چيزي او ولي بود ، آزرده را او و كرده تهي را دروناش خيالي خانه نابودي اكنون
.نميداد بروز
احمقانهاي فكر البته":گفت اميلي به شاد ظاهري با ديوي.بازگشت شب همان ليندا
كاملا حالش و كند عادت چيز همه به دوباره كه بدهيم فرصت ديوي به بايد اولبود
".بشود خوب
".ميكنم صحبت پدرت با امشب.البته عزيزم ، بله":گفت اخم با اميلي
داده چيز همه ترتيب بچهها ، خب":كرد اعلام تبسم با اميلي صبحانه سر بعد روز صبح
".كرديم صحبت هم با ديشب تالبوت و من شده
"شده؟ داده چيزي چه ترتيب":پرسيد كندي به ديوي
نه.باشيد چيزي نگران نبايد شماها.ديوي بگذرانيد خوش حسابي بايد ليندا و تو -
تالبوت؟
والا ديوي ، برميگردي زودي اين به تو نميدانستيم ما.البته":گفت بلند تالبوت
طبقه در ميتوانيد جوانت قهرمان اين و تو ليني ، ميكرديم آماده برايت را چيز همه
"است؟ موافق كي.حالا همين از.كنيد زندگي بالا
"نه؟ عاليه گفت؟ چه پاپا شنيدي ديوي":گفت بلند ليندا
".است خوب خيلي البته":گفت لب زير ديوي
چيزهايي ميتوانم باشي داشته هم آشپزخانه ميخواهي اگر ليني ، ":داد ادامه تالبوت
به ميشود را بالا طبقه اضافي شمالي اتاق آن.كنم تهيه برايت فوسديك فروشگاه از
".كرد آشپزخانه به تبديل راحتي
گرماي با بردهها مثل ليندا نميگذارم حالا من تالبوت ، نه":گفت قاطعانه اميلي
هتل در كنند فكر بايد.بدهيم فرصت آنها به بايد.باشد داشته كاري پختن غذا و اجاق
خواست دلشان هم وقت هر تا و باشند داشته واقعي عسل ماه يك بايد.ميكنند زندگي
"تالبوت؟ نه مگر بدهند ، طولش
ميخواهي كار چه كردهاي فكر ديوي...راستي...البته":گفت خوشحال تالبوت
"بكني؟
"كار؟":كرد نگاه او به ديوي
پيش كارخانه بيايي فورا كه اين يا كني تمام را مهندسيات دوره ميخواهي يعني -
كني؟ كار خودم
بدهيد اجازه اگر":گفت سرانجام و رفت فرو فكر به ميرفت ، ور كيكاش با كه ديوي ،
".تال عمو كدام هيچ
كار چه نميداند هنوز ديوي البته داريد؟ عجله چقدر پاپا":كرد اضافه فورا ليندا
".است بسيار وقت تصميمگيري براي بكند ، ميخواهد
"رفت؟ كجا لبخندت":گفت شوهرش به بلند اميلي
وقت هر ديوي ، بگيري تصميم فورا كه نبود اين منظورم بله ، ":گفت فورا تالبوت
".بگو بودي آماده
تنبل آدمهاي مثل نميتوانم من اما عموتال ، متشكرم":گفت و كرد بلند را سرش ديوي
".كنم زندگي شما پول با
"!زدي بود حرفي چه اين !فاكس ديوي":گفت اميلي عمو زن
پسرم اماميكند احساس طور اين ديوي اميلي ، ببين":گفت نفس به اعتماد با تالبوت
برايت پدرت و گذراندهاي ارتش در را تعليماتيات دوره كه كردهاي فراموش انگار
ميشود تو مال پسانداز صندوق آن حال.ميكردم اداره برايت من كه گذاشته پساندازي
".ديوي
- اه":گفت خفهاي صداي با.كرد ناخوشايندي و خشك صداي و افتاد ديوي دست از چنگال
".است طور همين.بله
گود چشمان با "ليني؟ ميكني فكر چه تو":گفت بعد.بود افسرده كاملا حالتش
.ميكرد التماس رفتهاش
.بخواهي تو هرچه.عزيزم بگويي تو هرچه -
بمانيم اينجا اگر.لين ندارم ، را كاري هيچ حال..زياد هنوز من راستش -
.بپردازيم اميلي عمو وزن تال عمو به صندوق درآمد از را بالا طبقه اجاره ميتوانيم
"اجاره؟":گفت تعجب با اميلي
.ميكند صحبت مرد يك مثل و شده مرد ديوياميلي ببين" گفت ، و شد خيره او به شوهرش
".ميدهم انجام را صندوق انتقال كارهاي من.بخواهي تو كه طور هر ديوي ، ميفهمم من
پول از چيزي من.بدهيد ادامه آن اداره به شما عموجان":گفت اكراه با ديوي
".نميدانم
".ديوي هستي خوبي مالي شريك تو":گفت بلند فاكس تالبوت
به خندان را صبحانه و افتادند خنده به نيز تالبوت و اميلي ليندا ، و خنديد ديوي
.رساندند پايان
تبديل قديمي و بزرگ منزل همان بالاي طبقه در اتاق چهار به ليندا خيالي خانه و
بود ، آمده اسلوكم پرورشگاه از پاپاتال كهنه دوج اتومبيل بر سوار وقتي از كه شد
به اميلي مادر آغوش در و بود چهارساله هنگام آن در ليندا.بود كرده زندگي آن در
.بود آمده خانه
مادر و پدر و ليندا براي را كار آنچه ولي.نبود ترديدي اين در بود ، بيمار ديوي
بتواند پير ويلوبي دكتر كه نبود چيزي بيمارياش كه بود اين ميكرد مشكل خواندهاش
به نمونه فرستادن يا ايكس اشعه عكسهاي به كردن نگاه يا نسخه يك نوشتن با
با مدتي ، از پس حال ، اين با.كند مداوا يا دهد تشخيص را آن رايتزويل آزمايشگاه
ظاهرا عمو زن آشپزخانه از "دارد دوست ديوي كه چيزهايي" رسيدن و ليندا دايمي توجه
.يافت بهبود ديوي
تمام و همين ، نوشتن ، كشف
سال 81 در رمان سه انتشار مناسبت به چهلتن اميرحسن با
داستان
خرم يزداني مهدي
پيش طولاني وقفههاي داستانهايشان چاپ بين كه است نويسندگاني از چهلتن اميرحسن
نوجواني دوران كردن سپري از پس وي.است تهران در ماه 1335 مهر متولد او.است آمده
ميگويد كودكيش باب در مصاحبهاي در او.آورد روي هنري _ ادبي آثار مطالعه به
صحبتهاي و حرفها اين بلكه نميگفت قصه برايم مادربزرگها ساير برخلاف مادربزرگم"
".آورد وجود به من در را داستان ذهنيت كه بود خانواده زنان ديگر و او روزمره
نخستين صنعت و علم دانشگاه از مدرك اخذ و برق دررشته تحصيل اتمام از پس چهلتن
مجموعه اين چاپ از پس وي.رساند چاپ به "صيغه" نام تحت سال 1355 در را خود مجموعه
بازار روانه را "فولاد پنجره بر دخيل" معروفش داستان مجموعه سال 1357 در داستان
انگ نخست:شد مواجه عمده مشكل دو با كار ابتداي همان در چهلتن متاسفانه.كرد
اين.ايراني كهنسال جامعه در مذهبي خرافات به جديد نگاهي دوم و آثارش بودن سياسي
اين چنانكه بيايد حساب به حاشيهاي كتابهاي رديف در او آثار كه شد باعث مشكل دو
بعد سالهاي در بود ، آمده وجود به آثارش مورد در انقلاب از پيش دوره در كه ذهنيت
.گرديد وي براي چند مشكلاتي باعث و شده وي دامنگير نيز انقلاب از
در و رفت اروپا به تحصيلاتش ادامه براي چهلتن درسال 1358 يعني انقلاب اوايل در
ليسانس فوق مدرك اخذ به موفق الكترونيك مهندسي رشته در انگليس دانشگاههاي از يكي
نشر توسط "قاسم روضه" يعني وي رمان جنجاليترين ايران در او مجدد بازگشت از پس.شد
.رسيد چاپ به نو
 |
 |
در رمان تازه چاپ.ميشود خمير جلدش طرح علت به و ميرسد چاپ به سال 62 در رمان
و نميدهد پخش اجازه اثر اين به كتاب شوراي وقت مسئول ولي ميشود انجام سال همان
دارم علاقه واقعا" ميگويد اوميگيرد قرار فراموشي محاق در امسال به تا كتاب
وي "بدانم را بودند نوشته كتاب اين روي كه را يادداشتهايي و علتها انگيزهها ،
:ميگويد و ميداند نويسنده يك مقام به بيحرمتي نوعي را وقت مسئولين توضيح عدم
كتاب رد براي محكمي دليل و داد اثر درباره كلي توضيحاتي فقط دوره آن كتاب شوراي
كه برخوردهايي گاهي و كردم تعقيب را كتاب بارها سال بيست اين طي من".نكرد ارائه
رنجآور بسيار من براي اين و بود تحقيرآميز و غيرفرهنگي !غيرمودبانه ميگرفت انجام
در درخشانش نقطه و بود شده چاپ شصت دهه اوايل در كه قاسم روضه حال هر به "بود
روضه.گرفت قرار بيمهري مورد دوره آن كتاب شوراي توسط ميآمد حساب به چهلتن آثار
سنت نوعي از استفاده با چهلتن كه بود روايت و زبان در مهمي تجربه نوعي به قاسم
در كه نمود ايجاد آهنگين شدت به زباني داشت وجود جامعه در كه اسطورهسازي و اغراق
بسياري استفاده با چهلتن.ميرسند نظر به واقعي ملموسي طرز به شخصيتها زبان اين
و فرم لحاظ از كه كرد خلق پارادوكسوار قصهاي جامعه در موجود عناصر و مضامين از
هستند چهلتن مهم دغدغههاي از يكي كه زنان.ميرسيد نظر به نو بسيار كاري محتوا
فرهنگ نوعي حاوي كه زناني ميگيرند ، عهده بر را محوري مهم نقشهاي كتاب در
در بيشتر حضور و بالايشان تخيل قدرت علت به زنان دارد اعتقاد چهلتن.ميباشند
فضاهاي علت به و ساختهاند را خانواده فرهنگي بنيادهاي مهمترين خانواده ارگان
حال هر به.بودند مسخشدگي نوعي دچار بود شده ساخته برايشان قديم در كه محدودي
.سنتي انديشهاي مقابل در مدرن انديشهاي.است انديشه دو تقابل داستان قاسم روضه
خاك سال بيست از پس قاسم روضه.ميآيد حساب به دهه 60 درخشان آثار از كتاب اين
و شد پخش نيمه و نصفه صورت به و آمد بازار به گذشته سال اواخر در چاپخانه در خوردن
!بنويسيم حالا مينوشتيم پيش سال بيست بايد كه را نقدهايي ميتوان حال
خودش قول به كرد سكوت سال هفت مدت به چهلتن قاسم روضه تراژدي و سال 62 از بعد
سال در سال گذشت 7 از بعد.نمود جديتر بسيار نوشتن در را او عزم قاسم روضه ماجراي
به نوعي به كه رماني.كرد چاپ نگار نشريه توسط را "آينه تالار" رمان چهلتن 69
براي چهلتن ميشود گفته كه طوري به ميپردازد قاجاري سنتهاي زوال بررسي و نقد
.بود كرده مطالعه را متعددي قجري متون كتاب اين نوشتن
دوره به او زماني فلاشبك.كرد مطرح دوباره را چهلتن سال از 7 پس آينه تالار
تالار.كند كمرنگ را گذشته مسائل از ناشي حساسيتهاي كمي كه كرد كمك وي به قاجار
دهه همان اوايل در گويا و كردهاند مقايسه گلشيري مرحوم احتجاب شازده با را آينه
چهلتن تا 77 سال 70 از.است گرفته در اثر دو هر متقابل ارزشهاي باب در بحثهايي
يك در را خود كتاب دو سال 1377 در و ميگذراند سر از را ديگر ساله هفت سكوت يك
دومي و "است نمانده فردا به چيزي" داستان مجموعه اولي.ميرساند چاپ به زماني برهه
.بود "گياه مهر" رمان
و زباني تنوع علت به و مييابد اقبال است نمانده فردا به چيزي داستان مجموعه
رمان يك هم گياه مهر.ميگيرد قرار بررسي و نقد مورد داستانياش سوژههاي همچنين
ايجاد را خاص داستاني قديمي اسطوره و نماد يك از استفاده با باز كه رماني.است
چهلتن نويسندهكشي ، دردناك تراژدي و و 77 سالهاي 76 مسموم فضاي در.است نموده
تجربه يعني او مهم دغدغه سياسي زودگذر مضامين كردن كمرنگ با كه نوشت داستانهايي
رمان همچنين و "است نمانده فردا به چيزي" داستانهاي.داشتند همراه به را زبان
اكثر فضاي ادبي ژورناليسم نوعي كه دورهاي.آمدند وجود به دوره اين در "گياه مهر"
قرار محور با كتاب دو اين در نوعي به چهلتن.بود برگرفته در را داستاني آثار
.دارد را شاخصهها اين از شخصي خوانشي ارائه در سعي ايران ، ملت آشناي عناصر دادن
داستانياش تمايلات كردن دروني و بودن شخصي همين در چهلتن ويژگي مهمترين شايد
و روايت به مشخص و مستقيم كه است سوم نسل نويسندگان نخستين جزو نوعي اوبه.باشد
فلسفههاي خلط و تئوريزدگي جو هنوز كه دورهاي در است ، داده اهميت روايي زبان
كشف در سعي آثارش از يك هر در او.بود نيامده وجود به داستاني ادبيات و ترجمهاي
.ميباشد داستانهايش در خاص لحني و زبان
ايتاليا عازم نويسندگان بينالمللي پارلمان دعوت به سال 1378 در چهلتن اميرحسن
از جالبي خبرهاي او.ميپردازد نوشتن و مطالعه به اروپا در سال دو حدود و ميشود
.است غرب در ايراني نويسندگان آثار ترجمه گرفتن قوت آن مهمترين و دارد اروپا
به آمد و رفت طي گذشته سال چند اصلاحطلبانه جريانات از پس ايراني نويسندگان
.است غرب در ايشان آثار چاپ براي علتي اين و شدهاند شناخته بيشتر مختلف كشورهاي
شهر تهران".ميكند چاپ آماده را كار چند ايتاليا از بازگشت از پس چهلتن
منتشر نگاه نشر توسط دو هر كه هستند جمله اين از "ناتمام بانوي و عشق" و "بيآسمان
دو اين نيز ما بحث محور.شد خواهند عرضه بازار به تهران كتاب نمايشگاه در و شده
.است بيآسمان شهر تهران بالاخص كتاب
با دهه 80 در و است شخصي بسيار نويسندهاي چهلتن اميرحسن شد بحث كه طور همان
مشخص سياق و سبك داراي هنوز وي خسروي ابوتراب و مندنيپور قصه اپيدمي و شكلگيري
تاكنون وي است درگير آن با چهلتن كه مشكلاتي و حواشي تمام با.است داستان در خود
تهران ، رمان.است نكرده بلند را تعهد و رسالت علم و پرچم ادبي انجمن و نهضت هيچ در
فلورانس در سال 79 در آن نگارش كه است نويسنده آخر كتاب دو از بيآسمان شهر
شهر تهران ، .است شده چاپ نگاه نشر توسط سال 81 در و است رسيده پايان به ايتاليا
مختلف حالتهاي قديمي ارزشهاي از استفاده با چهلتن كارهاي اكثر مانند بيآسمان
در هم و گذشته در هم كه مردي.است لمپنيسم درباره داستان.ميكند تجربه را شخصيت
حال و گذشته بين آمد و رفت حال در رمان در و دارد خوبي مالي تمكن چاقو زور با حال
هر كه مختلفي عشقهاي تا زده كارد را مردم آن در كه مرداد كودتاي 28 از.است خود
خود در را چهلتن رنگين زبان "بيآسمان شهر تهران".ميسازند را وجودش از جزئي يك
متن در لحن كاركرد سمت به بيشتر و است تهراني لهجه نوعي كه زباني است ، كرده منعكس
خواستهام قاسم روضه مانند...شهر تهران ، در من":ميگويد چهلتناست پرداخته
زوال به رو قاسم روضه دغدغههاي مانند كه سنتي.بكشم تصوير به را سنت يك اقتدار
بسيار كه آدمهايي.آشناست آدمهاي قصه بيآسمان شهر تهران طرفي از.ميرود خويش
با قاسم روضه مانند روايت ".بردهايم لذت حركتشان از فيلمها در يا و ديديمشان
از اگر شده انجام موفق بسيار كه تكگويي اين.است شده ساخته بلند تكگويي يك
.ميباشد ما داستاني ادبيات در مهم كاري بگذريم ساختاريش كمي و ظاهري ضعفهاي
ميكوشد او.ميباشد تجدد و سنت بين آدمهايي نويسنده چهلتن شد گفته كه طور همان
ويژگيهاي مهمترين از يكي درباره است شايع هم جامعه در كه پديده اين از استفاده با
آثارش در خود هويت دنبال به معمولا چهلتن آدمهاي.كند بحث هويت يعني انساني
ميگويد شخصيت اين درباره او است اينگونه نيز چهلتن شخصيت كرامتسرگردانند
كليدي و مهم نقشي داراي و دارند وجود ما جامعه در هم اكنون كرامت قبيل از آدمهايي
دليل آثارش در پايه زبان و تهراني لهجه از او استفاده.ميباشند جامعه ساختار در
يك من داستانهاي زبان":ميكند اشاره آن به حياتنو با مصاحبه در كه دارد جالبي
من كه دليل اين به شايد.هستم راحت آن با خيلي من كه است زباني ندارد ، بافت و جنس
زبان تهراني زبان حاضر حال در كه آنجا از و آمدهام دنيا به تهراني خانواده يك در
.ميگيرم كار به را زبان اين راحت خيلي من مبناست
لمپنيسم يعني كل يك در كه است داده قرار لايه چند در را بيآسمان شهر تهران چهلتن
ميزند حرف خودش با قدر آن و ميزند حرف خودش با چهلتن آدمميزنند دور اجتماعي
.ميبرد سر به اضمحلال به رو ارزش يك حسرت در هنوز او است شده خويش مخاطب گويا كه
شده زمان دستخوش كه عشق يك داستان.دارد زيبا داستاني ناتمام بانوي و عشق رمان
.است نوشته خواندني رماني ويژه ، رويكرد چند از استفاده با چهلتن محور اين در.است
آدمهاي خميره و زبان تفسير با تهران اين جنس ولي ميپردازد تهران به هم باز او
عين در كه است شده تبديل قديمي خاطره يك به شهر اين.است كرده پيدا تغيير رمان
نمونه شايد كه تهراني است فراموشي و محو حال در كمكم مخاطبانش براي بودن آشنا
كنشي با بار اين باشيم ديده دوايي پرويز و عليزاده غزاله آثار در را آن شاعرانهتر
شهري فضاهاي نويسنده چهلتن اصولا.ميگيرد شكل ناتمام بانوي و عشق رمان در جديد
از نويسندهاي چهلتن بگيريم ، شهري پديدهاي را رمان مندنيپور قول به اگر و است
.ميشود كنش و تغيير دچار آثارش تمامي در او شهراست شهري دغدغههاي با و شهر دل
ساخته متني نيازهاي با متناسب كه ميبينيم را ديگر تهراني ما لحني و زبان هر با
سادهاند رمان آدمهاي است ساده زباني نيز ناتمام بانوي و عشق رمان زبان.است شده
حالت همان با و درخشان طور به ديدها زاويه شدن عوض ميكنند ، روايت ساده زباني با و
رمان اين اصلي مشخصههاي از هم باز كمرنگتر طرحي با البته خاطرهوار و گويي من
رمان موفق نسبتا پايان گفت ميتوان ناتمام بانوي و عشق درباره كه مهمي نكته.است
.ميباشد
به آن نگارش تاريخ و است شده نوشته بيآسمان شهر تهران از قبل ناتمام بانوي و عشق
و نگاه نشر توسط رمان.برميگردد سال 77 يعني نويسنده دوباره سكوت سالهاي آخرين
نمايشگاه در (چاپ تجديد) است نمانده فردا به چيزي و بيآسمان شهر تهران همراه به
.شد خواهد عرضه سال 81 در تهران كتاب
نويسنده اينكه و ميداند نويسنده يك براي امر لازمترين را نوشتن تمرين چهلتن
اعتقادات مهمترين از باشد او آثار از يك هر در تازه تجربهاي و كشف دنبال به بايد
مهم و مفيد كاري جوان نويسندگان براي را هنري روزنامهنگاري دوره يك او.است وي
نوشتن براي مهمي تمرين را آن امر اين خوبيهاي و بديها تمام از گذشته و كرده تلقي
است اميدوار و دارد چاپ و نوشتن دست در جديد كارهايي چهلتن اميرحسن.ميداند
.بپردازد ادبيات به حاشيه بدون بتواند و بداند شده تمام را گذشته بيمهري سالهاي
شعر وآينده اكنون
شعر شناسي مخاطب بر حاشيهاي
شعر
آزرم محمد
گفتماني را شعر ميتوان بيندازيم ، شعر به نظري "گفتمانها" منظر از كه هنگامي
با قراردادها و قاعدهها اين.ميشود تعيين خودش درون در قاعدههايش كه دانست
.است تفكيكناپذير آنها از شعر هستي و دارند دوسويه كاملا رابطهاي شعر "هستي"
ناشي آنها از كه روابطي و متني درون قراردادهاي اين به توجه بدون را شعر نميتوان
.يافت دست هستيشناسانه برداشتهاي و دريافتها به و داد قرار "خواندن" مورد ميشود
سينماي گفتمان با مثلا و نيست شعر گفتمان از بيرون امري نيز شعر خواندهشدن پس
.نميرويم آن سراغ به جامعهشناسي گفتمان يا داستاني
فرهنگهاي با روابط اثر در و نيست ثابت و ساكن امري اگرچه فرهنگي ، گفتمان طرفي از
و تغيير دچار آن ، نظاير و اقتصادي جامعهشناختي ، فلسفي ، گفتمانهاي مبادله و ديگر
شعر ، گفتمان دگرگونيهاي و تحولات سرعت به نسبت تغييرات اين سرعت ولي ميشود ، تحول
كه فرهنگي گفتمان كه ميشود باعث امر همين.است كند بسيار ما ، كشور در ويژه به
آمدن پديد با - شعر كلاسيك گفتمان - ميكرد اشغال شعر را آن فضاي بيشترين زماني
علوم گفتمانهاي رشد و ديگر ، هنري و ادبي انواع رسانهها ، مثل جديد گفتمانهاي
دوش بر را آنها بار تنهايي به ميكرد سعي شعر زماني كه طبيعي علوم حتي و انساني
متن اين ابتداي در.باشد نداشته شعر اكنون گفتمان با چنداني مراوده اكنون بكشد ،
"خودمختاري" كلمه از كه همانگونه البته كه كرديم اشاره شعر گفتمان خودمختاري به
نكته اين بر تاكيدي بلكه نيست ، ارتباط و پيوستگي كننده نفي مفهوم اين درمييابيم ،
بازنماي يا پيرو نه هستند خود نماينده و بيانگر شعر گفتماني درون روابط كه است
.ميشود ناميده فرهنگ سنتي گفتمان آنچه
تغييرات به باتوجه و نيست همگون و يكدست مجموعهاي نيز فرهنگي گفتمان طرفي از
برتري نميتوان سادگي به كه است پيچيده و متنوع روابط از مجموعهاي آن ، پيوسته
.پذيرفت ديگر بخشهاي بر را آن از بخشي
وجه است قرار وقتي ويژه به ميگردد ، فراموش شعر پيرامون بحثهاي در اغلب نكته اين
مسئله منظور بدين و گيرد قرار شديد اعتراض و حمله مورد شعر كنوني گفتمان متفاوت
يك صرفا ميخوانيم ، روزها اين كه چه آن برخلاف شعر ، مخاطب.ميشود مطرح "مخاطب"
از بخشي است ، كيفيت يك بلكه دهيم تقليل شعر كتاب خريداران به را آن كه نيست كميت
در و باشد نكرده درك را فرهنگي دگرگونيهاي اگر شعر مخاطب.است شعر اكنون گفتمان
شعر مخاطب و شعر متن.نيست آن مخاطب اصلا باشد نشده واقع شعر اكنون گفتمان درون
.شود ايجاد آنها بين گفتوگو توانايي تا باشند داشته قرار شعري گفتمان يك در بايد
آن فرهنگي جامعه در چون بود؟ خود شعر مخاطب تنها دهه دو از بيش "نيمايوشيج" چرا
كلاسيك شعر گفتمان به نسبت نيما شعر گفتمان چون خير نداشت؟ وجود شعر مخاطب روز
چرا.داشت فرهنگي گفتمان از بخشي كيفي تغيير به نياز شعرش خواندهشدن و بود متفاوت
اخوان" ،"شاملو احمد" ،"نيمايوشيج" براي سي دهه در "ايراني هوشنگ" شعرهاي اهميت
تمسخر و طرد مورد و ماند باقي نشده كشف شعر ، نيمايي گفتمان كلي طور به و "ثالث
شود؟ داده توضيح شعر اكنون گفتمان سوي از هفتاد دهه پاياني سال در تا گرفت قرار
مخاطب و بيمعناست و بيهوده چيزي شعر ، اكنون گفتمان متفاوت وجه ميشود عنوان وقتي
مخاطباني سوي از آگاهانهاي و دقيق نقدهاي حال همان در و سردرنميآورد آن از شعر
را شعرها اين تمايز و تفاوت وجوه و ميشود نوشته دارند قرار گفتمان اين در كه
به متعلق اول گروه كه است اين جز آيا است؟ افتاده اتفاقي چه ميدهند ، توضيح
فراموش و داده تعميم آن كلي مفهوم در معنا به را معنا از خاصي تلقي كه است گفتماني
او قرارگرفتن از ناشي و ممكن صورتهاي از يكي تنها او تصور مورد معناي كه است كرده
از بودن بيرون دليل به نيز متفاوت شعرهاي بيمعنايي توهم و است خاص گفتمان يك در
و كرد محدود مخاطبان از گروهي به صرفا را معنا نميتوان.آنهاست گفتماني حوزه
اگر.كرد تلقي پايانيافته را چيز همه شعري متفاوت گفتمان يك بايكوت يا حذف با
داراست ، را - كتاب خريداران - خوانندهها بيشترين كمي نظر از هنوز شعر سنتي گفتمان
كتاب پخش و انتشارات تبليغات ، رسانهاي ، قدرت آن ، انشعابهاي و نيمايي گفتمان اگر
رقم را شعر آينده و اكنون شعر ، متفاوت گفتمانهاي است ، گرفته اختيار در را
برخلاف كه - متفاوت شعرهاي بيمخاطببودن نتيجه در و بودن بيمعنا توهم.ميزنند
تنها - است مشخص و محدود كاملا تعدادشان كه ميشوند نوشته شاعراني توسط رايج تصور
آن برابر در شعر متفاوت گفتمان كه است شعري گفتمان ثبات و ادامه براي توجيهي
خود جامعه اجتماعي رفتارهاي پيچيدگي و پراكندگي در است كافي ولي ميكند ، مقاومت
براي كوششي هر دريابيم تا بشناسيم را آن اتفاقي كاملا ويژگيهاي و كنيم دقت
به منجر شعري مسلط گفتمان يك براساس معنا هنجاركردن به و سازي يكسان و جمعبندي
متفاوت وجه بايكوت و طرد عوض كه است بجا پس.شد خواهد آن تاريخ و امروز شعر تحريف
"واسازي" راه از شعر قبلي گفتمانهاي امكانات همه دربردارنده كه امروز شعر
كشور فرهنگي گفتمان در خود موقعيت به نسبت روشنگري و توضيح امكان آن به آنهاست
.شود داده
|