سوم جنس نگاه از دوم جنس
دوبووار سيمون خاطرات و دوم جنس تازه چاپ بهانه به
فلسفه پيروان از و داستاننويسSimone de Beuvoir) 861908) دوبووار سيمون:اشاره
ارتباط اين و شد آشنا سارتر پل ژان با م سال 1929 در اوبود اگزيستانسياليستي
در اوساخت آگاه اگزيستانسياليستي فلسفه آبشخورهاي از را او سارتر ، با نزديك
اين.بود مدارانه نيست هستي براي معنايي يافتن دنبال به داستانهايش و رمانها
قرار اگزيستانسياليستي زن داستاننويس نخستين فهرست در را او آثارش بنيادين محتواي
اشاره (1954) ماندارينها و (1944) ديگران خون به ميتوان وي رمانهاي ميان از.داد
امروزه آنچه اما.ساخت خويش نصيب را گنكورت اخير ، جايزه رمان نگارش بواسطه كه داشت
و زنانگي فلسفه باب در وي تاملات ساخته ، برخوردار شاياني اهميت از را دوبووار
معاصر انديشمندان و چهرهها از بسياري رو اين از.است معاصر فمينيستي گفتمان
روزي بنجامين ، جسيكا باتلر ، ايريگاري ، جوديت لوس كريستيوا ، ژوليا مانند فمينيست
فلسفه و روانشناسي ، فرهنگ جامعه ، نقد سوي به را خويش حركت آغازگاه... و براديوتي
شده ، ترجمه فارسي به كه بووار كتابهاي مهمترين از.جستهاند وي آثار در مردسالارانه
معاصر فمينيستي رايج گفتمانهاي بر ژرف تاثيري كه "دوم جنس" كتابهاي به ميتوان
.نمود اشاره است وي خاطرات و يادها مجموعه كه "خاطرات" و است داشته
در بينديش ، واقعي و زنده موجودي بسان.باشي فيلسوف باشي انسان اينكه جاي به مخواه
.بينديش وجود متن
"باخ فوئر"
در روزها ، آن فرانسه مجله معروفترين و پرتيراژترين "ماچ پاري" اوت 1949 ، ششم در -1
"پلسارتر ژان" انديشه هم و همپا نويسنده "دوبووار سيمون" خانم از تصويري نخست صفحه
كتابي فرانسه ، زن فيلسوف اولين دوبووار ، سيمون":داخلينوشت صفحات در و كرد چاپ
اين "است كرده منتشر و نوشته فلور كافه در كوچكي ميز پشت صفحه ، در 800 انقلابي
كمي انگليس و آمريكا و زمان آن فرانسه در را بسياري هياهوي كه بود دوم جنس كتاب ،
گذشته ، دوم جنس چاپ از كه سالي سه دو و پنجاه از بعد اينك ، .آمد باعث را بعدتر
انديشه له يا عليه بسياري رسالات و است گفتوگو و جدل و بحث كتاب باره در هنوز
.ميشود و شده نوشته دوم جنس در دوبووار ، سيمون
انتقاد از هراس بدون مييافت ، فرصتي جا هر سالار ، مرد غالب انديشه دوم ، جنس چاپ تا
دليل همين به ميآورد ، فرود زنان جان و برجسم را قلم و زبان تازيانه يقهگيري ، و
روبهرو ستيزانه ، زن مقولههاي با متفكران ، بيشتر نوشتههاي در بخواهد ، دلتان تا
فيثاغورث.بيفتيم خروارها ياد به تا ميكنيم اكتفا مشت به نمونه ، براي كه ميشويد ،
اصل يك و است آفريده را مرد و روشنايي و نظم كه دارد وجود خوب اصل يك":است گفته
را تازيانه ميروي؟ زنها سراغ" سخن و "آفريده را زن و ظلمات و بينظمي كه بد
رسالات و ادبيات به اين و بزنيم دربارهاش حرفي كه است آن از مشهورتر "مكن فراموش
و زن:است كرده رسوخ نيز شرقيان ديگر و ما ادبيات در كه نميشود ختم اروپا ، و غرب
از چه باشد فردوسي از چه به ، ناپاك هردو اين از پاك جهان /به خاك در دو هر اژدها
سمت اين ادبيات در زن كوبنده سالار مرد انديشه نمودار شاهنامه ، در دخيل ادبيات
بودن بد بود شده باعث جهان ، مخدرات بيشتر ناصواب رفتار و ره اينكه جالب.است زمين
مخرب ، سيل نباشد كه رادعي و مانعناپذير چرا و چون آيد در قانوني صورت به زن
.ميرود و ميكند ويران:بخوانيد ميتوانيد شما -ميرود و ميكند فتح تازان
بايد نگاه ، اين از و انقلابي و كارستان بوده كاري دوم ، جنس انتشار و نوشتن پس -2
اين كسي دوم ، جنس انتشار زمان تا كنيم ، اعتراف دوبووار ، سيمون شجاعت و تهور به
مردسالار ، جامعه و مردان با نه و زنان خود با نه زن درباره آزادانه ، و محكم چنين
دائمي ، جوش و جنب و پركاري دليل به كه -دوبووار سيمون اينكه جالب و بود نگفته سخن
مردان هم موشكاف ، و استوار قلمي با كتاب ، اين در -بودند داده بهاو "كاستور" لقب
طرف را ، خشونت به گراينده سالار مرد جامعه مهمتر ، و زنان خود هم گرفته ، مخاطب را
.ميدهد قرار خطاب
مساله به علاقهاي خود از دوبووار ، سيمون دوم ، جنس نوشتن از پيش تا اينكه ، جالب و
در جنبشي صورت به هنوز البته كه بود ، نداده نشان فمينيسم جنبش مخصوصا و زنان
بارورياش سالهاي تمام دوم ، جنس نويسنده كه بود جهت بدان امر اين بود ، شايد نيامده
و (عربي عدن نويسنده) نيزان سارتر ، پل ژانپل چون نامآوري مردان با زمان ، آن تا را
اين با.داشت برخاست و نشست خود همجنسان با كمتر و داشت نشر و حشر آرون ، ريمون
.كند كسب را فرانسه زن فيلسوف اولين لقب سيمون ، كه شد باعث دوم جنس نوشتن وجود
.است گشته روحي عرقريزي چه متحمل و كشيده مرارتي چه درپرداخت كه ميرساند همين
.دوم جنس به باشيم داشته نگاهي خلاصه بهطور حالا
در دوبووار سيمون زماني.است نبوده دوبووار سيمون خود از دوم جنس ايده واقع در -3
به ميشود ، آشنا معلمهاي با آنجا.است ميكرده تدريس "رووان" شهر در دبيرستاني
ميكندكه جلب مضاعفي برستم را دوبووار سيمون نظر كه "C -Audryاودري كولت" نام
البته ، روشن خاص محدودهاي در زن اين كه ميشود معلومميرود نسوان جماعت بر
ميگذارد ، ميان در سارتر با را مطلب سيمون وقتي.است داشته قاعدهاي به انديشي
دوم جنس كه زنان مورد در جانبه همه رسالهاي نوشتن به ميكند تشويق را او سارتر
شوهري برادري ، پدري ، مردانه بزرگواري سايه در مجبورند و ميدهند تشكيل را آدميان
.كنند زندگي
اين ميتوانيم ، ماندارنهارا اگزيستانسياليست نويسنده حرفهاي حاصل دوم ، جنس در
زن ، به را او چند عواملي بلكه نميشود ، زنزاده زن ، ":كنيم جمعبندي و خلاصه چنين
كه است جامعهاي و نرينهگان عوامل ، اين مهمترين.مينمايند تبديل فروتر ، جنس يعني
زن موقعيت:از است عبارت زنانگي واقع در و كارهاند همه و سالار آن در نرينهگان
زن.سلطهجو و مردانه فرهنگي هم آن است ، فرهنگ نتيجه بلكه نيست ، طبيعت زاييده كه
خانه به اجبارا او كه كردهاند كاري و راندهاند (دولت شهر) قدرت مراكز از را
خانه ، خانواده ، كانون شوهر ، فرزندان ، فداي را خود كه است اين زن سهم.كند بسنده
را او و گذاشته برابرش در هميشه بورژوازي كه است حصهاي اين و كند كليسا و وطن
وجودش زن اما ميكند ، نثار را كارش و فعاليت مرداست كرده انجام و پذيرش به مجبور
از حرفي هيچ و ميپوشد تقديس جامه پروردگار اراده نام به مراتب ، سلسله اين و را
"...است آن به بخشيدن ابديت ادعاي از بحث برعكس نيست ، ميان در آن تغيير
جامعه روانشناختي حتي و سياسي و جامعهشناختي نظام در را زنها مسائل دوبووار سيمون
هنوز ميشود ، منتشر دوم جنس كه در 1949 نبريم ياد از و ميگيرد بهتحليل انسان ، و
-سخنانش تمام برابر در يا نميشناسند ، را فرويد خردورزان ، و فرهيختگان از بسياري
و هنرمندان -خاص عدهاي تنها و ميگيرند جبهه -غلط يا درست نامربوط ، يا مربوط
و عدالت باب در تازه تحليلهاي و فرويد از -آزادي و عدالت خواهان مسئول ، نويسندگان
.ميبرند بهره نويسندگان آزاديخواهي
.بناميم "سوم جنس" بايد را مردمي و آزاده هنرمندان و نويسندگان اين است مسلم چه آن
"بوواري مادام" تابناك رمان خالق "گوستاوفلوبر" بزرگ نويسنده از اصطلاح اين البته
تا است داده آزادهاي زن و نويسنده "ساند ژرژ" به فلوبر ، كه است لقبي اين و است
بدهيم تعميم را اصطلاح اگر پس باشد ، داشته پاس را او آزادگي و خواهي عدالت
نظر اين از بدانيم ، سوم جنس را مردمي هنرمندان و شاعران نويسندگان ، تمام ميتوانيم
از را خود يعني.مينوشت دوم جنس درباره بايد كه است سومي جنس هم دوبووار سيمون
ميزان چه تا مينشست ، تاليف به دوم جنس درباره بعد ميكشيد ، كنار دوم ، و اول جنس
داده روي چه آن اما.گفت خواهد ما به دوم جنس دوجلد خواندن كند ، چنين است توانسته
و پاپ از كاتوليكتر كاتوليكهاي دوم جنس انتشار از بعد كه ميگويد ما به است
در "مورياك فرانسوا" و گرفتند ناسزا و دشنام باد به سخت را نويسنده كمونيستها ،
دادگاه به نويسنده از گويا و رسيدهايم زشتي سرحد و مرز به عملا ما:نوشت فيگارو
و !بود درخشان بسيار كتابها و مطبوعات از جناب آن شكايت به دست چون و كرد شكايت
دوم جنس كه كند كاري توانست بود زده هم به قدرتي فاشيسم ، به گرايشاش با اصولا
.آيد حساب به ضاله كتابي
آزاده هنرمندي و نويسنده هر اصولا.رفت اشاره بدان كه است همان اساسي نكته اما -4
مثال ، براي.ميگيرد نظر در را عدالت از مانده دور ديده ستم بشر خواه ، عدالت و
دوم ، جنس انتشار از بعد كمي سارتر ، ژانپل دوبووار ، سيمون همراه و همفكر و همپا
گرسنه كودكي ديگر كفه در و بگذاريد ترازويي كفه در مرا كتابهاي تمام اگر:است گفته
من ، كتابهاي تمام ديگر ، تعبيري به يعني برميگزينم ، را گرسنه كودك من دهيد ، قرار را
ياد به را ما سخن اين.ندارند ارزشي دارد ، وجود خاك كره اين در گرسنه كودكي وقتي
.است شده منتشر دوم جنس كه مياندازد زماني همان در الجزاير ، مردم
چه الجزاير ، زنان براي -هم امروز شايد و -روزها آن دوم جنس سارتر ، خود تعبير به
كه همچنان ميرود ، و رفته مضاعف ستمي برآنان كه درست باشد؟ داشته ميتوانسته سودي
كشورهاي مردان واقع به.هم بسيار كشورهايي زنان بر و رفت افغانستان زنان بر
يا نابردني نام ويران ناكجاهاي و امروز افغانستان و روز آن الجزاير استعمارزده ،
استعمار به اجبارا و ميپوسند استعمارگران چكمه زير دارند كه ديگر ، بسيار بينام
عادت نادرست ، يا درست اينترنت ، و ماهواره وجود به كه همانگونه -دادهاند تن نو
هم با دوم ، و اول جنس دو هر يعني نيستند ، زنانشان يعني خود ، نيمه از جداي -ميكنند
از ما بهگمان باشد دوم جنس در خلايي اگر ميرود ، يغما به معادنشان و ميكشند رنج
براي مينگرد ، انسان به آنجا از -مردمي نويسنده -سوم جنس كه منظري است ، منظر اين
با را ريتاگيبرت مصاحبه از تكههايي زنان ، خصوص در كه نگاههاست همين تفاوت
:(است سال 1970 به مربوط مصاحبه) ميآوريم اوكتاويوپاز
نهضتهاي مهمترين زنان و دانشجويان انقلاب كه گفتهايد "متناوب جريان" كتاب در *
.است ماندنيتر و مهمتر بيشك زنان انقلاب كه گفتهايد نيز و بودهاند اخير سالهاي
زنان نهضت به كاري من كه سازم روشن بايد دهم جواب شما سوال به آنكه از قبل -
و 1964 سالهاي 1958 بين متناوب جريان در كه مقالاتي نوشتن زمان در زيرا.نداشتم
ظهور و حضور به بيشتر من اشاره.بود نيامده وجود به روي هيچ به نهضت اين گردآمد ،
سيماي يقينا و شد آغاز پيش قرن يك از كه چيزي به يعني بود ، اجتماعي زندگي در زنان
رفت فرو تاريكي در زن نوسنگي ، عصر پايان در.داد خواهد و داد تغيير را مدرن جوامع
كه بيشمار چنان نتايجي با واقعهايست گذشته قرن پايان در دوبارهاش نمودن رخ و
جانبي و كمرنگ برابرش در ما قرن درگيريهاي و كشمكشها ديگر و جوانان طغيانهاي
.مينمايند
ميكنيد؟ فكر چه آمريكا در زنان آزادي نهضت درباره *
اين در كه باشد اروتيك انقلابي ميتواند.است دشوار مورد اين در عقيده ابراز -
اما باشد زنان سياسي انقلاب مستقلا ميتواند نيز و است دو هر زنانه و مردانه صورت
عقيده زنان نهضت رهبران كه خواندم جايي مثلاآميخت هم در را مساله دو اين نبايد
اجتماعي ، رفتار هر.است ياوه سخت كه..است سياسي امري همخوابگي ، ماهيت كه دارند
جنسي عمل اما است ، آميخته در تاريخ با چيز همه.است مربوط سياست با تاريخي عمل هر
طبيعت ، با كه تاريخ ، با نه.ميشود تعريف زيستشناسي روابط با كه حاكم ، روابط با نه
.است مربوط بدن با
هستند؟ هنوز و بودهاند مظلوم زنان اما *
احتمالا كه چرا است وحشتناكي واقعيت تاكنون نوسنگي عصر پايان از شايد و بله -
زنانيم مديون را نساجي و آشپزي سفالگري ، كشاورزي ، يعني تمدنها ، همه اساسي هنرهاي
بعضي حرف اگر زن ، بردگي.بودهاند مهربان و صلحجو هنرهايي همه اين كه
پيشرفتهاي و فلز كشف با يعني.شد آغاز شهري تمدن كنيم ، با باور را انسانشناسان
مذهبي عظيم بوروكراسيهاي پيدايش نتيجه در و خط اختراع ;جنگ هنر زمينه در بشر بعدي
بدين.مردانه كار براي تقاضا نتيجه در و اوليه شهرهاي دانش دولتي انحصارات و
غيرهاش و تاريخ و دولت آنچه توسط به زن بردگي بشر ، نسل گذاشتن سن به پا با ترتيب
ميكنند ، عنوان زنان آزادي نهضت رهبران آنچه و مساله اين بين اما.شد آغاز ميناميم
.است بيهوده كاري سياهان و پرولتاريا با زنان مقايسه.است فاصله رود يك اندازه به
نبايد زنان.است عبث مطابقتهايي چنين آوردن و نژاد يك نه و طبقهاند يك نه زنان
از به كه بپردازند ، است بيگانه آنان موقعيت با كه سياسي و تاريخي طبقهبنديهاي به
هستي واقعيت از آزادي آوردن دست به ازاي در كه چراميانجامد تازهاي بيگانگي خود
.شد خواهند بيگانه خود
.گرفتهاند پيش در ضدمردانه روشي زنان نهضت رهبران از بعضي *
مردان كه شكر هزار.نيست يكسان و شكل يك من نظر در عدالت اما عدالتم شيفته من -
در آنچه دارند ، فرق زنان با مردان كه شكر هزار باز و دارند تفاوت يكديگر با يكايك
از اتحادي منزله به را جامعه بايد.تفاوتهاست اين پرورش است مهم آزاد جامعه يك
از من گمان به.است مرد و زن بين تضاد همانا تضاد مهمترين كه بدانيم مكمل تضادهاي
مرد و زن بين تضاد خاست برخواهد باورنكردني و نو آفرينشي و فرهنگ مرد و زن آميزش
مردي هر چنانكه ميشود ، زاده نو از زني و مرد هر بطن و سينه در و است مكمل نوع از
از شده صدانقل كتابهفت از مصاحبه) مذكر حدودي تا زني هر و است مونث حدودي تا
عظيما نازي خانم را صدا هفت شده ، منتشر آگاه انتشارات توسط سال 1367 كه آن دوم چاپ
.(برگرداندهاند فارسي به
و شدهاند ترجمه فارسي به صنعوي قاسم توسط جلد ، در 4 خاطرات و جلد در 2 دوم جنس
.است كرده روانه كتاب بازار به را آنها توس ، انتشارات
ايوبي محمد
|