فلسفي پرسشهاي
اعظم وحي شايسته اعظم قلب
3- همه براي تاريخ

فلسفي پرسشهاي
فلسفي پرسش يك و صد
كوهن مارتين
صالحي آرش:مترجم
زمان ماشين: پانزدهم مسئله
خانه زنگ صداي كه ميكرد تنظيم پاپيونش با را سبيلهايش محور آينه جلوي ون دكتر
عشق اين ثمره.ميگذرد لوسي دستيارش به ون دكتر دلدادگي از بهار سه حالا.شد بلند
سوار بار يك كافيه فقط.منه اختراع آخرين اين !لوسي سلام".است زمان ماشين سردرگم ،
ماشين به حاليكه در لوسي."ميبيني آينده در رو خودت شدي ، پياده وقتي.بشي ماشين
ون دكتر "كنم؟ انتخاب خودم رو زمانش ميتونم !جالب چقدر !جدا":گفت ميشد نزديك
:پرسيد زنانه اكراه با لوسي "خوبه؟ آينده سهشنبه" گفت و كرد جور و جم رو خودش
:داد پاسخ مكث اندكي با ون دكتر "برم؟ آينده قرن به ماشين اين با ميتونم آيا"
از برگشت راه نتونستم هنوز من اينكه اول داره ، وجود زيادي مشكلات كار اين براي"
خود مسافر ميتونه هفته يك تا حداكثر ماشين اين ثاني در.كنم پيدا رو آينده زمان
چي من تكليف پس بري جلو زمان در قرن يك تو اگه كه اين سوم.ببره جلو زمان در رو
اينو اسم من":گفت تندي با لوسي.گفت دلش توي را سوم مورد ون دكتر البته "ميشه؟
بهتره ، اين از كنم حبس خونه كمد توي هفته يك رو خودم اگه.نميگم زمان ماشين
.بود اوراقچيها بازار در ون دكتر زمان ماشين بعد روز "!پروفسور
دارد؟ خصوصيتي چه زمان ماشين پس نيست ، زمان ماشين اين اگر ميپرسد خود از ون دكتر
چهاردهم مسئله يادآوري
ميبينيد؟ چه تصوير اين در
:چهاردهم مسئله توضيح
بههم كه سيهپوش دختر دو يا فاخر كلاهي با سفيدپوش بانوي يك از است تصويري اين
فعاليت نحوه نمايانگر ميبينيد آنچه بگويند ، روانشناسان است دوختهاند؟ممكن چشم
معرض در همواره پهلو ، چند و نما متناقض نشانههاي.(است چنين البته كه) شماست ذهن
.نميكنند ما نصيب چيزي سرگيجه ، جز نيز گاهي و دارند قرار متفاوت تعابير و تفاسير
اعظم وحي شايسته اعظم قلب
طباطبايي علامه دانشگاه در حكيمي محمدرضا استاد سخنراني از گزارشي
به تا گرفته تصميم گويا.است نهاده ركاب در پاي دوباره پيشين ، سالهاي مرد فرزانه
گفته بدانچه او.كند آگاه است دانسته و است يافته چه آن از را ديگران و بيايد ميدان
در او زعم به كه نابي اسلام با او عهد ;است گذارده عهد اين سر بر عمري و است معتقد
پلههاي از مدتها از پس گذشته ، چهارشنبه حكيمياست شده جلوهگر تفكيك مكتب
از تن دو ميلاد مناسبت به تا رفت بالا علامهطباطبايي دانشگاه ادبيات دانشكده
كه شود يادآور گلآلودگان بر هم باز و بگويد سخن حقيقتش و معرفت آسمان ستارگان
.زلالند هنوز سرچشمهها
اسلامشناسي
حيدري يعقوب
طاغوتهاانسانها با مبارزه ضمن بودندتا آن بر و داشتند ائمهوظيفه و پيامبران
كنند بشريت تقديم را ابدي سعادت و برسانند آگاهي به را
مورخه چهارشنبه روز ،(ع) جعفرصادق امام و (ص) اكرم پيامبر مبارك ميلاد مناسبت به
محمدرضا استاد سخنراني شاهد طباطبايي علامه دانشگاه ادبيات دانشكده در 8/3/81
رئيس حبيبي دكتر شد برگزار تاخير ساعت نيم با كه مراسم اين ابتداي دربوديم حكيمي
و گفت تبريك را خجسته ميلاد دو اين و خيرمقدم ميهمانان به طباطبايي ، علامه دانشگاه
اين مبارك ميلاد دو اين تبريك ضمن حكيمي.آورد عمل به دعوت سخنراني براي استاد از
نقش انسان هدايت در جريان دو كلي طور به بشر ، تاريخ طول در كه كرد آغاز گونه
امامت و نبوت جريان به را آنها برميشمرد ، الهي را جريان دو اين كه او.داشتهاند
خاتم ، پيامبر چون و داشته تداوم خاتم تا آدم از نبوت جريان گفت حكيمي.كرد تقسيم
اين تا باشند كساني كه بوده لازم عقل حكم به است داشته قرار نبوت سير انتهاي در
لزوم جا اين از لذا.بگيرند دست در و دهند ادامه همچنان پيامبر از بعد را هدايت
.ميگردد آشكار انسان هدايت عرصه در ائمه حضور و امامت جريان
امامت راه سر در كه پرداخت مشكلاتي تشريح و طرح به سخنانش از ديگر بخشي در وي
حضرت زندگي به اشاراتي با خصوص اين در اواست داشته قرار آنان الهي حكومت و ائمه
ضمن و دانستند نبوت دوره مشكلات همانند را امامت دوره مشكلات رسالتش و (ع) موسي
ذيل موارد به را آنها كردند ياد "طاغوت" عنوان به موانع و مشكلات اين از كه اين
.سياسي طاغوت - اقتصادي 3 طاغوت - فكري 2 طاغوت _ 1;نمودند تقسيم
و اعتلا راه سر و ميخواستند خود برده و بنده را انسان جريان سه اين گفت حكيمي
.ميشدند مانع انسان آزادي
طاغوتها ، اين با مبارزه ضمن تا بودند آن بر و داشتند وظيفه ائمه و پيامبران لذا
حد به مردم تا كنند بشريت تقديم را ابدي سعادت و برسانند آگاهي به را انسانها
"عبادات افضل" عنوان به مردم به دادن آگاهي از كه او.شوند نزديك انسانيت اعلاي
بودند چشيده را رهايي و آزادي مزه چون معصومين ائمه و پيامبران كه افزود كرد ياد
كه بودند آن بر و نميكردند كوتاهي هم خود جان تقديم از حتي آن به رسيدن راه در
.بچشانند نيز ستمديده مردم به را حريت شيرين شهد
اشاره (ع) علي حضرت امامت به (ص) اكرم پيامبر زندگي مختلف دوران تحليل در حكيمي
و درستترين":كه شاهدآورد ايشان امامت تاييد در ابنسينا از را جمله اين و كرد
".كنند تعيين نصب با را خود وصي پيامبر ، كه است اين منطق صحيحترين
انجام قبيح كار معصوم و است معصوم پيامبر كه كرد استدلال گفته اين اثبات در او
.نميدهد
براي بايد اجتماعي مصلح كه گفت "قربين الا عشيرتكم انذر و":آيه به اشاره با او
به آنها و خود اصلاح صورت در و كند شروع خود اطرافيان و خود از جامعه اصلاح
او دادند ، انجام رسالتش آغاز در (ص) اكرم رسول كه كاري شبيه درست ;بپردازد ديگران
دين بودن تشكيلاتي بر دليل خود وصي عنوان به پيامبر طرف از را (ع) علي حضرت نصب
.بود بيبهره ممتاز ويژگي اين از مسيح دين كه كرد نشان خاطر و دانست اسلام
با خلق رابطه تصحيح اول:كرد خلاصه نكته دو در را انبيا دين چكيده حكيمي محمدرضا
را آن كه خلق با خلق رابطه تصحيح دوم ، و كرد ياد "توحيد" عنوان به آن از كه خالق
وجود فقر باشد حاكم عدل جامعهاي در اگر كه گفت عدل تشريح در او.ناميد "عدالت"
بطن به خير ، يا است حاكم عدالت جامعهاي در بدانيد كه اين براي گفت او.ندارد
به رسيدن را عدالت اوكرد شك عدل وجود در بايد پس بود فقر اگركنيد نظر جامعه
عدالتپرور و عادلانه فعاليتهاي به اشاراتي خصوص اين در و كرد تعريف فقر فقدان
نان ديگران چشم از دور به و پنهاني شب ، نيمههاي در كه كرد (ع) صادق جعفر امام
.ميرساند آنان به را نيازمندان
در است داستان يك غدير ميگويند كه آنها":گفت "غدير" بحث به اشاره با او
حضرت با رابطه در پيامبر سفارشهاي كليه جمعبندي و خلاصه غدير كه چرا.اشتباهند
دوران كرد ، ياد "شيخالمعصومين" عنوان به (ع) صادق امام از كه حكيمي "است امير
قلمداد انسان هدايت دورههاي حساسترين از يكي كشيد طول سال كه 34 را ايشان امامت
مبين دين توسعه و حفظ راه در امام آن كه پرداخت موانعي و مشكلات طرح به و كرد
:بودند درگير آن با اسلام
راستين اسلام با مخالف فتوايي اسلام ، اسم به كه بودند فقهايي ;فقاهت مسئله _1
.ميدادند
.اسلام توسعه نه بود قدرت استحكام جهت در دولت سياست ;سياست _2
.عاشورا واقعه مورد در ويژه به بود رايج كاري كه ;تاريخ تحريف _3
از را مردم و ميدادند رواج را ظاهري ژندهپوشي عملكردشان با صوفيان ;اخلاق - 4
توسعه تكيهگاه نه بودند ظالم خلافت تاييد ستونهاي آنها.ميكردند دور ناب اسلام
.اسلام محمدي ديني
و فلسفي تاملات فاقد دين اين و است اخلاقيات فقط اسلام كه بود گفته راسل برتراند
رد ضمن حكيميگرفتند وام يونان از را عقلي مباحث اسلام علماي بعدها و است عقلاني
مطالب از گنجينهاي اسلام از ميشود كه گفت و كرد اشاره تفكيك مكتب به گفته ، اين
.باشد نداشته غيراسلامياي مبناي هيچ كه آورد دست به را عقلي
ندارد وجود فلسفياي متفكر ما جامعه در اينكه از خود سخنراني از ديگر بخشي در او
كه افزود و كرد تاسف ابراز بپردازد فلسفي نقد به و كند مطرح را تازهاي مباحث كه
همچنان و هنوز ما كه حالي در ميآيد جديد فلسفه يك سال ده هر غرب جهان در
.ميكنيم تكرار را ملاصدرا نوشتههاي
استدلال و كرد معرفي "اعظم قلب" صاحب را (ص) پيامبر گفتههايش از قسمتي در استاد
در اواست كرده "اعظم وحي" نزول شايسته را كهاو است ويژگي همين داشتن كه كرد
ديگر و تزكيه يكي:بود پيامبر برنامههاي راس در كار دو كه افزود صحبتهايش ادامه
پيامبر جانشين كه كسي و است قرآن از برگرفته حقيقي حكمت اين كه حكمت و علم تعليم
.دهد انجام ايشان رفتار با منطبق را خود كارهاي بايد ميشود
تكليف و گرانبها امانت و (ع) صادق امام زندگي دوران حساسيتهاي معرفي براي حكيمي
خوبي به جمله اين.است بوده "قاچاقي كالاي" حضرت آن دوره در قرآن كه گفت ايشان سخت
و ناب اسلام حفظ جهت در را ايشان وجودي عظمت ديگر طرف از و وظيفه سنگيني طرف يك از
كه آنقدر ما كه كرد تاسف ابراز اوميكند نشان خاطر بعدي نسلهاي به آن انتقال
(ع) صادق امام معنوي و علمي شخصيت به ميشناسيم را كرماني خواجوي مثلا
قيام همپاي اسلام ، نگهداشتن زنده جهت در را (ع) امام فعاليتهاي و پينبردهايم
.كرد ياد قيام يك عنوان به آن از و كرد قلمداد عاشورا
و كرد روز مسائل به گذرا نگاهي سخنرانياش از قسمتهايي در تفكيك مكتب سردمدار
كه گفت خصوص اين در ميروند ، اشتباه به رياضت بحث در كه شد متذكر را بعضيها غفلت
.داشت نظر اعمال باطن به بايد بلكه نيست ظاهري صرفا امري رياضت
آمده انسان براي دين گذاشت پا زير دين نام به نميتوان را انسان كرامت افزود او
به احترام و توحيد رابطه به اشاره با او.است امور راس در انساني كرامت و است
احترام انسان به بيشتر اندازه همان به باشد بيشتر توحيدش كس هر كه افزود انسان
.ميگذارد
چيز دو او.بگذارد احترام خداست مخلوق كه انسان به بايد باشد قائل خدا به كسي اگر
براي كه گفت حماسه تشريح در او ;تعهد ديگري و حماسه يكي دانست انسان لازمه را
به را تعهد و داشت حضور حماسه ميدانهاي در همواره كه است لازم ارزشها از پاسداري
(ع) صادق امام از كه اندازه اين افزود انتها در حكيمي.دانست بودن انسانها همه ياد
.است نرسيده ما به متفكري هيچ از است انسانها ما ميراث واكنون است رسيده بشريت به
3- همه براي تاريخ
ايلخان دينورزي صناعت
حيدرينيا صادق
خوارزمشاهي حكومت دقيقتر عبارتي به يا ايران آسيا ، غرب به مغولان ناگهاني يورش با
دستخوش هم اجتماع و فرهنگ سياست ، نهاد كنار در.شد نابساماني و تشتت دچار
تاسيس و ايران در استقرار از پس مغولان البتهگشت ملاحظهاي قابل دگرگونيهاي
مسلمان تنها نه سال چند گذشت با و شدند متمايل اسلام به اندكاندك ايلخاني حكومت
توجه مغول ايلخانان مذهبي گرايشهاي به اگر وليكن.شدند نيز اسلام مبلغ بلكه
و ديگر دين به ديني از و ايلخانان شدن رنگبهرنگ كه مييابيم در كنيم ، دقيقتري
در مشروعيت كسب براي يا موارد بسياري در آنها ، آمدن در نو طريقتي به مذهبي از
مراد از نيز مقصود اين كه خود قدرت مباني تحكيم و مردم بيشتر فريب يا و است حكومت
.نيست جدا نخست
در مغول حاكمان مشهورترين جمله از (ق._(716703ه مغول ايلخان هشتمين اولجايتو ،
جماعتي و تاخت برگروهي و درآمد مذهبي به روز هر كوتاهش سلطنت طول در كه است ايران
كودكي در بود شده متولد مسيحي مادري از كه وي.انداخت در ديگر فرقهاي جان به را
كرد اختيار مسلمان همسري مادر ، مرگ با.گرفت نام نيكولاس و يافت تربيت آيين آن بر
سايه در و پرداخت حنفي آيين تبليغ به ابتدا در محمد.نهاد خود بر را محمد نام و
مزاج بعد اندكي اما.تاختند فرق ديگر بر و يافتند قدرت و آزادي حنفيان او ، حمايت
علماي از كه را "مراغي عبدالملك نظامالدين" و شد متمايل شافعي مذهب به ايلخان
بين بيشتر جدال سبب امر همين.كرد منصوب مملكت القضاتي قاضي به بود مذهب شافعي
دوباره مغولان از گروهي كه گرفت بالا چنان مسلمين نزاع.گرديد شافعيان و حنفيان
.بازگشتند خود اجدادي دين به و شدند "شمنپرست"
مرجع بزرگترين عنوان به خلافت نهاد خلا مغول ، دوره اواخر از كه ، آن ويژه به
جماعت ، فرق منازعات كنار در.گرديد نمايان پيش از بيش اسلام جهان در گيرنده تصميم
فقه گسترش و تدوين به !مغولان مذهبي آزادي بهرهبردن با تا يافتند فرصت هم شيعيان
علامه و طاووس ابن سيد طوسي ، نصيرالدين خواجه چون دانشمنداني ظهور.پرداختند شيعه
هم شيعه روحانيون مذهبي مجادلات و منازعات در رو اين از.است فوق مدعاي شاهد حلي ،
.پرداختند ديگر مذاهب علماي با بحث به و شدند ميدان وارد
هجوم مقابل در همچنان روزگار آن تا كه - گيلان فتح از فراغت از پس اولجايتو
و فقهي مباحث كه شرايطي در.افتاد ذهنش به شدن شيعه هوس _ بود كرده مقاومت مغولان
سني و شيعه علماي از استعفا به ايلخان داشت ، گرمي بازار مختلف فرق بين در كلامي
همسر بود ، مشهور محمد سلطان به ايام اين در كه اولجايتو.پرداخت همسرش طلاق درباره
بازگرداند خود حرم به را وي دوباره كه داشت تصميم و بود كرده طلاقه سه را محبوبش
را سني و شيعه علماي لذا.ميشد تلقي حرام عمل اين سنت اهل موازين اساس بر وليكن
فهم براي.كنند برطرف را او مشكل و پرداخته مباحثه به تا كرد جمع خود دربار در
او مغولي صحراگرد و جنگجو روحيه كنار در را ايلخان متشرع شخصيت بايد ماجرا بهتر
در هرگز نداشتند ابايي شهر يك مردم قتلعام از كه بيابانگرد مغولانداد قرار
يورش در محمد سلطان ايام ، آن مقارن كه ويژه به.نميدادند شريعت به تن زن يك تصاحب
.ريخت بسيار خونهاي و كرد ديار آن مردمان با سخت نبردي گيلان به
عصر بزرگ فقيه) حلي علامه جمله از سني و شيعه سرشناس علماي از خود مجلس در ايلخان
برخلاف حلي علامه شد ، جويا را روحانيون و مفتيان نظر كه هنگاميكرد دعوت (مغول
حادثه اين از پس.كرد اعلام باطل عادل شاهد دو نداشتن خاطر به را طلاق ديگران نظر
بناي احداث از پس وي شد شيعه غلات از راه اين در و گرويد تشيع به مغول ايلخان
به عراق از را (ع) حسين امام جمله از شيعه ائمه قبور گرفت تصميم سلطانيه ، باشكوه
از پس محمد سلطان.شد مواجه شيعه علماي هوشمندانه مخالفت با كه كند منتقل جا آن
كوتاه عمرايلخان البته.شد معروف "خدابنده" به شيعيان از گروهي سوي از شدن شيعه
ادامه خود تكاپوهاي به نتوانست و درگذشت سالگي سن 35 در ق._ه سال 716 در و بود
هرچند.بود مذهبي ستيز و نزاع وي مكرر آيينهاي تغيير پيامد مهمترين وليكن دهد
مهم نتيجه يك برخوردها اين اما داد رخ كلامي و فقهي مباحث عرصه در بيشتر نزاع اين
جامعه شدن مشغول كه چرا.بود ايلخاني حكومت بنيانهاي تقويت همان كه داشت دنبال به
عدم نتيجه در و مغولان بودن متجاوز از آنها ذهن شدن دور سبب چنين ، اين مسايلي به
.ميشد حاكميت و سياست عرصه در آنان حضور با جدي برخورد
|