تاريخ تابوتكش فوكوياما ،
فيلسوفان تاريخ
فلسفي پرسش يك و صد
2_ زندگي يك بسط و قبض
تاريخ تابوتكش فوكوياما ،
زندگينامه
رو نيكلاس
نعيمي وحيدرضا:مترجم
متمدني و جدي نظاممند بديل هيچ كه است ايدئولوژيك تكامل اوج دموكراسي ليبرال
است رسيده پايان به بنيانها مورد در بحث رو اين از و ندارد
گفت و كرد پيشبيني را شوروي اتحاد فروپاشي نوعي به دهه 1990 در فوكوياما فرانسيس
ليبرال كه است دورهاي آغاز و دموكراسي ليبرال نهايي پيروزي معناي به اين كه
معنا اين به و ماند خواهد جهان در حكومت نوع آخرين و بهترين عنوان به دموكراسي
چپ از بسياري منتقدان تنها نه او افراطي ليبرالي نظريه.است رسيده پايان به تاريخ
در.گرفتند چالش به را نظريه اين نيز داد رخ پس آن از كه وقايعي بلكه داشت راست به
بررسي به كه ميخوانيم را گاردين چپگراي نشريه از مقالهاي اول بخش ترجمه جا اين
اين از.است پرداخته سپتامبر يازدهم از پس خصوصا فوكوياما نظريه پيشروي چالشهاي
خواهيد صفحه اين در بهتدريج را رو قلمنيكولاس به فوكوياما زندگينامه پس
.خواند
* * *
ساختمان هفتم طبقه در خود كار دفتر در فوكوياما فرانسيس سپتامبر ، يازدهم روز صبح
هواپيمايي شركت شماره 77 پرواز وقتي.بود كار سرگرم واشنگتن در بينالمللي مطالعات
دودي و رفت ساختمان ديگر سوي به فوكوياما كرد ، برخورد پنتاگون به ايرلاينز آمريكن
خطور ذهنش به كه فكرهايي اولين كه وجودي با.كرد نگاه را بود شده جمع شهر روي كه
.ميكردند كار دفاع وزارت در كه بود دوستانش و خانوادهها خود ، ايمني مورد در كرد ،
بعد هفته خلال در.است شده هم شخصي حرفهاي دغدغه دچار فوكوياما شد معلوم زودي به
از ميخواست گاردينماند بيثمر انديشمند اين به دسترسي براي گاردين نشريه تلاش
بار اول كه خود "تاريخ پايان" مقاله بر تكملهاي بايد كه نميكند فكر آيا بپرسد او
قصد همين نيز خبري رسانههاي بقيه ميرسيد بهنظر.بنويسد شد ، منتشر سال 1989 در
را كمونيسم سقوط اعجابآور شكلي به كه ميگشتند مردي دنبال به و داشتند را
.ندارد وجود دموكراسي ليبرال براي بديلي ديگر كه بود گفته و كرده پيشگويي
به تا ميگشتند جهاني پيروز سرمايهداري درباري فيلسوف اين دنبال به رسانهها
.دهد پاسخ پرسشهايشان
كه هنگامي.نيست بيگانه عقايدش علني تمسخر گاه و مخالفت خردهگيري ، با فوكوياما
وي جايگاه ميرسيد نظر به ريخت ، فرو برلين ديوار مقالهاش انتشار از ماه چند از پس
داد رخ فارس خليج جنگ سال يك ظرف اما است ، شده تقويت خردمند و پيشگو شخصي عنوان به
ساموئل هاروارد دانشگاه سياسي علوم دانشمند سال 1993 در آنگاه.رسيد پايان به و
در ما تاريخ ، آخر به رسيدن جاي به ميگفت كه كرد منتشر را بديلي نظريه هانتينگتون
در نسلكشي و بالكان جنگ متعاقب.هستيم تمدنها برخورد مرحله به پرتاب آستانه
دنبال به.كرد خلاصه فوكوياما پايان جلد روي تيتر در را چيز همه نيشن مجله رواندا ،
طلوع پيش بيشاز درخششي با هانتينگتون اقبال ستاره نيويورك ، و واشنگتن به حملات
.كرد افول فوكوياما ستاره كه حالي در كرد
ميكند نشان خاطر (communitarian) انديشمند اتزيوني اميتاي كه گونه همان اما
اغلب افراد گونه اين.است ماندگار شده شناخته روشنفكران معدود از يكي فوكوياما
را آنان دقيقه از 15 پس و ميشوند بلعيده رسانهها وسيله به كه هستند ستارههايي
".است مانده او اما ميكنند تف
تدريس به بهار در و كرد سپري سپتامبر پيامدهاي 11 انديشه در را پاييز فوكوياما
كار اين كه است روشن":ميگويد وي.پرداخت تكميلي تحصيلات دوره در مورد اين در درس
هستيم؟ روبهرو چيزي چه با واقعه اين در كه بود اين پرسش.بود تحليلي عظيم چالش يك
حتي ميچسبند آن به و ميگيرند را موضعي طرف كه باشم كساني از يكي نميخواستم من
اطلاعات از جديدي كاملا مجموعه واقعه اين.باشد شده دفاع غيرقابل موضع آن كه وقتي
كه بود اين وي اميدوارانه نتيجهگيري ".آمد ما سوي به واقعي جهان از كه است
زمان طول در كه است فرهنگي توسط بيهوده و ناچاري سر از اقدامي اساسا تروريسم"
نيز اسلام جهان در حتي هواپيماربايان":ميدهد توضيح وي ".شد خواهد مدرنيزه
و شوند روبهرو شدن مدرنيزه با بايد زمان طول در و نيستند غالب جريان نماينده
".شد خواهد پيروز مدرنيزاسيون
گونه اين خورد ، گوشش به فوكوياما نظريه بار اولين وقتي تاچر مارگارت ميشود گفته
نظر از و ظريفتر البته وي نظريه اما "!چرند آغاز تاريخ؟ پايان":داد نشان واكنش
معنا اين به تاريخ.ميكند القا آن عنوان ظاهري سادگي كه است آن از پيچيدهتر فكري
ايدئولوژيك تكامل اوج دموكراسي ليبرال.مردم و رخدادها تاريخ نه است ، تاريخ سير
به بنيانها مورد در بحث رو اين از و ندارد متمدني و جدي نظاممند بديل هيچ كه است
.است رسيده پايان
فيلسوف كوژو الكساندر تفسيري روش خصوص به و هگل آموزههاي از شدت به نظريه اين
مدعاي كه بود معتقد كوژو.است پذيرفته تاثير هگل ، از بيستم قرن روسيتبار فرانسوي
پيروزي) فرانسه ، انقلاب آرمانهاي نماينده ناپلئون ، پيروزي با كه مورد اين در هگل
بوده درست اساسا معنا يك به رسيد پايان به تاريخ (سال 1806 در ينا در پروسيها بر
است معرفت اين به انسان نياز نيز دموكراسي ليبرال سوي به جهان پيشرفت موتور و است
.ميكنند رد نيز را رفاهآور ديكتاتوريهاي حتي نهايتا ميكندمردم تضمين كه
انسانها راستي به آنچه زيرا ميپنداشت ، هدف فينفسه را حقوق هگل":نوشت فوكوياما
نفسشان عزت شدن شناخته رسميت به باشد ، مادي رفاه كه آن از بيشتر ميكند راضي را
".است
اين منطقي استواري و انسجام به ميكنند ، رد را وي نتيجهگيريهاي كه كساني حتي
ماركسيستي ديدگاه از را فوكوياما نيكوس ، كاني آلكس پروفسوردارند اذعان نظريات
حد از بيش سادگي با فوكوياما كه است معتقد وي مثلا كه وجودي با.است كرده بررسي
به كه ميكند تاييد داد ، رخ شوروي اتحاد در كه دانست آنچه مترادف فقط را سوسياليسم
فوكوياما نظريه نظري چارچوب":ميگويد وي.كرد رد را فوكوياما نظريه ميتوان سختي
خليج جنگ مانند واقعهاي به ميدهند اجازه او به كه است انعطافپذير و پيچيده چنان
سرمايهداري جوامع ميگويد وي.است تاريخي اشتباه يك اين كه بگويد و بنگرد فارس
عقبماندهتر مناطق اما رفتهاند ايدئولوژيك مناقشه و تاريخ از فراتر غرب پيشرفته
امكان كه ميدهد فلسفي چارچوب نوعي او به اينهستند اسير تاريخ دام در هنوز جهان
".ميگذارد اختيارش در را سپتامبر و 11 اسلامي بنيادگرايي مانند چيزهايي توضيح
دست اوليه مخالفان.است شده پذيرفته كل طور به وي آراي كه نيست معنا بدان اين
جناح و است خوشبين كمونيسم مرگ مورد در حد از بيش وي كه بودند مدعا اين بر راستي
.است خيال خوش غربي ، جوامع تضادهاي مورد در فوكوياما كه ميگفت چپ
.بود هاروارد در فوكوياما سابق همكاران جانب از انتقادات گزندهترين از برخي
راستين معتقدان بسا چه" كه چند هر است ، رسيده پايان به كمونيسم بود نوشته فوكوياما
".باشند داشته وجود ماساچوست در يا يانگ پيونگ ماناگوا ، مانند مكانهايي در منفردي
سال ايدئولوژي 30 پايان نام با وي كتاب كه هاروارد اجتماعي علوم دانشمند بل دانيل
و "واسطه سه با هگل" فوكوياما اثر كه داد پاسخ بود ، شده منتشر فوكوياما از پيش
شده مطرح اقتصاد شدن ضدجهاني جنبش سوي از نيز انتقادي اخيرااست اشتباه همچنين
عمل از غرب سيستم كه ميكند استدلال اما ميپذيرد را آزادي غربي ارزشهاي كه است
.است ناتوان وعدهها به كردن
سردبير هريس.شدهاند ترديد دچار نظريه اين به نسبت افراد همدلترين از برخي حتي
.كرد منتشر سال 1989 در را مقاله اين كه بود كسي نخستين ملي منافع محافظهكار نشريه
طور به كردم تصور امانكردم قبول دربست را فرضيه اين هرگز من":ميگويد او
سياست دنياي پايان زنگ ميافتاد اتفاق آنچه ميكرد فكر فرانسيس.است جالب بينظيري
زمان از كه است جهاني [ نوع] درباره صحبت براي راهي اين ميكنم فكربود زور
چهار يا سه براساس تا بود زود قدري و است بوده مسلط كاملا تاكيسينجر به توسيديدتا
هريس حال اين با ".ميرود نيستي روبه چيز همه كه بگوييم گورباچف زمامداري سال
درستي به را اثرش وقت هيچ كه مبتذلهايي" برابر در فوكوياما از است مايل
هريس.كند دفاع ،"ميرسد پايان به فردا تاريخ ميگويد او ميانديشند و نخواندهاند
گفت وي.است بوده محتاط بسيار فوكوياما نيز جسارت هنگام به حتي":ميگويد
روند درباره واقعا و داشت خواهد وجود همچنان كه هست گذشته از عظيمي باقيماندههاي
".بود تاخير گونه هر به قائل وي ميكرد صحبت اصلي
را خود موضع آن از بعد بايد ديگر كس هر كه است اين فوكوياما تاثير بزرگترين شايد
مشاور اواخر همين تا كوپر رابرت.كند تعريف است ، گرفته فوكوياما كه موضعي برابر در
رئيس سولانا خاوير با زودي به است قرار و بود خارجي سياست مورد در بلر توني شخصي
عقيده ابراز مقام در وي.كند همكاري بروكسل در اروپا اتحاديه امنيت و خارجي سياست
هوادار من":ميگويد او.ميكند تاييد سطوح بالاترين در را فوكوياما تاثير شخصي ،
ابرقدرت يك فقط و ماندني سيستم يك ميگويدفقط او كه اين من ، گمان به هستم او
همين دقيق توصيف ميكند توصيف فوكوياما كه دنيايي.است انكارناپذير دارد ، وجود
".ميكنيم عمل آن در كه است دنيايي
اعلام را خود انديشههاي آخرين كرد مجبور را فوكوياما سپتامبر ، كه 11 وجودي با
يك":ميگويد وي.بود نظريهاش مجدد ارزيابي مشغول كه بود مدتي واقع در كند ،
پايان درباره ميتوانيد چگونه كه بود اين تاريخ پايان موضوع كل بيپاسخ انتقاد
باشيد؟ نداشته علم پايان اگر بزنيد حرف تاريخ
فيلسوفان تاريخ
(1) ارمني فيلسوف آناخت داويت
سنآروشاتيان
ساركسيان گارون:ترجمه
فرهنگ بزرگان ميان در ميلادي ، و 6 سدههاي 5 برجسته انديشمند آناخت ، داويت نام
فلسفي انديشههاي از دفاع خاطر به آناخت داويتدارد چشمگير بس درخششي ارمني
نقشي ايفاء و دانش ، نيروي به عميق باوري داشتن مستقل ، انديشهاي ارائه باستان ،
حتي و خود ، ميهن در بسيار اعتباري و بلند آوازهاي فلسفه ، دانش پيشرفت در استثنايي
آثار.است آورده دست به ميانه سدههاي مهم علمي مراكز ميان در آن ، مرزهاي از بيرون
بينش در و داشته جدي تاثيري ارمنستان در فلسفه دانش آمدن پديد در آناخت داويت
.است نهاده جا بر عميق اثري نيز همسايگان فلسفي
نامداران كه است ناحيهاي تارون.دارد نام (Taron) تارون آناخت داويت زادبوم
ميلادي سال 480 حدود در داويت.است داشته ارزاني ارمنيان فرهنگ و تاريخ به بسياري
نزد اسكندريه ، شهر در سالها و رفت بيزانس به تحصيل براي مدتي از پس و شد زاده
كارهاي به فراوان شوري با آنجا در.آموخت دانش المپيادوروس نام به بزرگي فيلسوف
سوي از و آمد بيرون سربلند فلسفي بحثهاي و مناظرات از بارها و گمارد همت علمي
اين.نمود دريافت را [شكستناپذير معني به] آناخت پرافتخار لقب يوناني فيلسوفان
به دانش ، پيشرفت راستاي در و آمد باز ارمنستان به چندي از پس ميهنپرست دانشمند
اخلاق علم و منطق شناختشناسي ، بنيانگذار آناخت داويت.كرد كوشش سخت فلسفه ، ويژه
را همميهنانش علمي ديد توانست خويش نوشتههاي با او.است ارمنيان نزد در
.رساند ياري خداشناسي از فلسفه دانش استقلال روند به و سازد گستردهتر
تحليل" ،"فلسفه تعريفهاي":چنيناند كه دارد فلسفي ارزشمند اثر چهار داويت
گفت بايد."ارسطو مقولات بر تفسيري" و "ارسطو تحليلهاي بر تفسيري" ،"پرفير مقدمه
و منطق فلسفه ، از خويش ، روزگار فلسفي موضوعات همه برگيرنده در نوشتهها اين كه
.ميباشد غيره و زيباييشناسي روانشناسي ، وجودشناسي ، تا اخلاق علم
فلسفي پرسش يك و صد
كوهن مارتين
صالحي آرش:مترجم
باصره خطاي هجدهم مسئله
بين كمرنگ خاكستري لكههاي آيا شويد؟ خيره شطرنجي تصوير اين به لحظه چند براي
است؟ شما ديد خطاي يا دارند وجود مربعها
:هفدهم مسئله يادآوري
.است درست و راست زير جمله.است واضح كاملا چيز يك _
.است نادرست و اشتباه بالا جمله _
:هفدهم مسئله توضيح
قبل قرن چهار از.نميدانم جايز را كلام اطاله بنده كه است واضح چنان مطلب البته
از يكي اگر.بودند درگير دروغگو پارادوكس با باستان يونان فيلسوفان ميلاد ، از
او گفته از شما ،"هستند دروغگو كرت جزيره اهالي تمام" بگويد كرت جزيره اهالي
باشد ، دروغگو هم شخص اين اگر.است دروغگو هم شخص اين خود آيا.ميگيريد نتيجهاي چه
.هستند راستگو جزيره اين اهالي از بعضي حداقل پس
چهرهاي با او.است كرت اهل كه دارد وجود جهان در نفر يك تنها كنيد فرض حال
است معادل گفته اين "هستند دروغگو كرت اهالي تمامي" ميگويد شما به مصمم كاملا
خود گاهي حال عين در و برميگردند خود به گفتهها اين تمامي !"هستم دروغگو من" با
كسي نمونه براي.خواندهايم و شنيده بسيار گفتهها دست اين از.ميكنند نقض نيز را
ميتوان چگونه:ماخذ) "نميخورم قسم من والله" بگويد حرفش اثبات براي عصبانيت با
.(n+شماره 15 چهارهزارم ، سال نبود ، احمق
هرچه دو اين و است شده درگير راننده با مسافري كه باشيد ديده اتوبوس در شايد
فلان" ميگويد بلند صداي با آداب مبادي شخصي ناگهان كه ميكنند هم نثار ميخواهند
كلاس به ورود هنگام يا !"نشسته بچه و زن ماشين توي نميبينيد مگه شدهها ، فلان
!"خراست بخواند را اين هركس":است نوشته سياه تخته روي گذشته خود از يك كه ميبينيد
هم رندي و !"خره بزنه حرف هركه" ميگويد و ميزند داد كلاس ميان از يكي يا
چون بنده" مينمايد عرض جلسه ابتداي در كه سخنراني و !"عزيز برادر چطوري" ميگويد
نيمساعت و "نميگيرم را عزيزان شما وقت خيلي ،..و است گرم هم هوا و دارم كسالت
و كمگوي" درباره ساعت كسي 6 مثلا ياميكشد طول عذرخواهي و مقدمه همين
يا گفته هر قائلند كه نظريههايي يامينمايد رودهدرازي "در چون گزيدهگوي
.است طبقه منافع خدمت در يا و است جنسي عقدههاي از برخاسته عملي
چنين حل براي فلاسفه.مييابد ارجاع خود به نوعي به سخن موارد ، اين همه در
.پرداخت خواهيم آنها به آينده در كه دادهاند ارائه زيادي راهحلهاي مشكلاتي
2_ زندگي يك بسط و قبض
مولانا و فلسفه
سروش باعبدالكريم صدري1 محمود گوي و گفت
تيموري اميرحسين:ترجمه
دانشجويان براي را سياست عالم به ورود ايران ، در سياسي مبارزات و آشوبها پيداش
شده آشكار پيش از بيش شاهنشاهي رژيم ديكتاتورمابانه سرشتبود ساخته اجتنابناپذير
اينها ميان در.بود شده آغاز محبوبيت و وجهه كسب براي چريكي گروههاي اقدام و بود
اين به.داشتند آن بديع مذهبي فحواي خاطر به دينگرايي به خاصي علاقه خلق ، مجاهدين
.كرد جلب خود سوي به توجهمرا بار نخستين براي سياست و دين بين ارتباط مسئله دليل
در بود شده داده تعليم دبيرستان در من به كه چه آن هر با ارتباط اين كه آن ويژه به
نسبت علم اين به كه بيموردي بسيار اتهام با سياست ، به ورود از جلوگيري:بود تناقض
وينستون نظير اساتيدي نزد تلمذ متمادي ساليان از پس تنها كه است علمي كه ميدادند
.بود آنها جملات عين اينهاشد خبره آن در ميشود چرچيل
سياسي حساسيتهاي بسا چه ميداد را لازم درسهاي من به جنجالي دهه آن اتفاقات اگر
به مرا شده ياد چريكي اسلامي گروههاي تعاليم با آشناييام.نميشد تهييج من
در ماركسيسم حضور نخستين.كرد متقاعد چپگرا تفكرات و ماركسيسم باب در مطالعه
سال 1320 در ايران به متفقين هجوم از پس مكتب اين كه بود پيش سال حدود 80 ايران
تاثير.كرد مستقر ايران در پايگاه يك شوروي جماهير اتحاد زمان آن در كه شد تقويت
اقدامات و هويت دوره ، اين اعظم قسمت در.يافت ادامه شاه سلطنت طول در ماركسيسم
طرفدار كمونيست حزب كه اين درعين.بود ماركسيسم با همگام بيش و كم روشنفكرانه
بود متداول كاملا ماركسيستي تفكر اما.بود شده تعطيل _ توده حزب _ ايران در شوروي
در.داشتند شدهاي شناخته ماركسيستي گرايشهاي ايراني مشهور شاعران از تعدادي و
.داشت شديدي جاذبه مدرن و متداول سياسي ايدئولوژي يك عنوان به ماركسيسم نتيجه
دوران طول در كه كنم ذكر را كوتاه رويداد چند بدهيد اجازه بحث اين ادامه از قبل
سالهاي در حجتيه انجمن به ورودمن اتفاق ، اولين.داد رخ برايم دبيرستان در تحصيل
دبيرستانهاي از ميكرد تلاش و بود مذهبي سازماني انجمن اين.بود دبيرستان آخر
.كند عضوگيري اخص طور به علوي دبيرستان از و اعم طور به مذهبي
علمي ماهيت حفظ براي گروه اين.بود بهايي مسلك كلامي چالش با مقابله گروه اين هدف
ميكرد دنبال را بود ، پرمحتوا بسيار گهگاهي كه تحصيلي ، _ آموزشي برنامه يك مشاجرات
گروه اين تاكيد.ميكرد بحث بهايي مسلك و شيعه مذهب متون تاريخي ، منابع مورد در كه
برايم اخص طور به مذهب اين ناشناخته حوزههاي از برخي و اعم طور به شيعه مذهب بر
.بود شگفتانگيز بسيار
علاقهام خاستگاه.بيابم علاقه اين براي ردي ميتوانم فكريام توسعه به نگاه با
تفسير مذهبي فرقه هر كه اين و مذهبي سنن غيرمتعارف تفاسير از فرقهگرايي ، موضوع به
[حجتيه انجمن] گروه اين با من همكاريميگشت باز ميدانست ، دين حقيقت عين را خود
به و نيست علمي كاملا اهدافشان دريافتم كه اين خاطر به.بود مختصر بسيار
.نداشتم خوش را آنها كه ميانجاميد روياروييهايي
بودند فعال تهران مختلف محلههاي در كه بود گروههايي با آشناييام رويداد ، دومين
كه ميكردند استدلال آنها.ميشناساندند دوست قرآن مسلمانان عنوان به را خودشان و
دست در را قرآن بينقص تفسير و هستند شيعه و سني مدارس فرقهاي تقسيمات وراي در
مواضع ، مباحث ، با نتيجه در و ميكردم شركت آنها قرآن درسي جلسات در.دارند
گذرا و كوتاه نسبتا رويداد دو دو ، اين.شدم آشنا آنها متون و عمليه رسالههاي
.كردهاند حفظ من ديني و فكري حساسيتهاي روي بر را خود اثر حال ، اين با كه بودند
ايراني ، عرفان و فلسفه شعر ، ادبيات ، با را مصاحبتم و مطالعه سالها اين خلال در
متفكر سه با كه بود سالها اين طول در همچنين.دادم ادامه مولانا كتب خصوص به
اولين.بود مطهري آقاي شد اشاره پيشتر كه همانطور آنها اولين.شدم آشنا معاصر
رئاليسم روش و فلسفه اصول كتاب بر وي زيرنويسيشده تفسير خواندم وي از كه مطلبي
كه كنم ادعا ميتوانم حتي.گذاشت من روي عميقي تاثير كتاب اين.بود طباطبايي آقاي
اين.كرد ايجاد فكرم و ذهن در را فلسفي برتريجويانه حس گونهاي كتاب اين مطالعه
باور اين و پذيرفتم اسلامي فلسفه چراي و بيچون برتري بر نشاني عنوان به را كتاب
و انتقادات تمام به ميتوانيم ما و است ما پر زير جهان تمام كه كردم قبول را
.دهيم پاسخ فلسفي پرسشهاي
ميآورم خاطر به را وصفناپذيري شوق شورو و هستم شريك شما با تجربه اين در نيز من
.بود كرده ايجاد ما اذهان در كتاب اين كه
با.خواندم را كتاب اين كه بودم ساله حدودا 21.نميدانم را آن دليل است درست
يا جهان معماهاي تمام كردم احساس كه داد دست من به احساسي چنان كتاب اين مطالعه
خواهم نياز كمتري تحقيق به آنها حل براي كه اين يا و است شده حل برايم اسرارش
يك به زمان آن تا.بود غرب فلسفه با من آشنايي اولين جهت يك از كتاب اين.داشت
ديگر كتب بعدها.بودم نورزيده مبادرت زمينه اين در منظم و آكادميك اجمالي مطالعه
شعفي احساس آن جايگزين كدام ، هيچ مطالعه در احساسم اماخواندم نيز را مطهري آقاي
از يكي كه طباطبايي ، مرحوم كتب همچنين داد دست من به كتاب اولين خواندن از كه نشد
:بود خويش شاهكار اتمام حال در كه فردي ;كردم مطالعه نيز را بود ، مطهري آقاي اساتيد
متعدد تفاسير كامل ، و منظم طور به سالها اين طول در.قرآن جامع تفسير الميزان ،
بسيار عملكرد اين از اكنون.ميكردم مطالعه سني و شيعه منظر دو هر از را قرآن
تفسيري تئوري خودم ضمن در.دارد تعلق دوره اين به قرآنم تفسير فهم زيرا راضيام ،
انديشمندان توسط شده ارائه تفاسير از قبول قابل معرفت يك شدهام موفق اما.ندارم
.نمايم كسب اسلامي
.است تگزاس دانشگاه استاد صدري محمود _1
|