دموكراسي هيولاي
فرهنگي يادداشت
7_ زندگي يك بسط و قبض
بيطمطراق وقفهاي
دموكراسي هيولاي
سال 80 برگزيده كتاب درباره بشيريه حسين دكتر با گفتوگو
يك تيتر
هوشمندزاده پيمان:عكس
و دموكراسي بنيادين مفهوم كننده توجيه و اجتماعي قرارداد انديشه بنيانگذار هابز
بود مدرن دولت اساسي ويژگيهاي
خوانديد ، همشهري گذشته پنجشنبه گزارش در كه همانطور:معظمي علي _ انديشه گروه
شده گذاشته هنجني فاطمه خانم سوي از كه سال سياسي علوم و فلسفه كتاب بهترين جايزه
در مراسمي طي بود ، شده سپرده جمهور فرهنگي موسسه به آن اهداي و انتخاب كار و بود
اثر لوياتان كتاب ترجمه خاطر به بشيريه دكتر آقاي به خردادماه بيستوسوم روز
داديم انجام بشيريه حسين دكتر با گفتوگويي مراسم اين از پس.شد اهدا هابز توماس
مراحل به نيز و مدرن سياسي انديشه تاريخ در لوياتان كتاب جايگاه شرح به آن در كه
.است شده پرداخته پيشگفته جايزه و خود ترجمه كار
* * *
.دهيد توضيح سياسي انديشه تاريخ در لوياتان اهميت درباره ابتدا در *
برخي كه مطالبي برخي رغم به كه ميرسد بنده نظر به لوياتان كتاب اهميت خصوص در
و سياسي علوم اول استاد ارسطو كه گفتهاند سياسي علوم متخصصان و نويسندگان
معلم اولين هابز گفت خواهم كه دلايلي به بود ، سوم استاد هابز و دوم استاد ماكياولي
استدلال.ميرود شمار به مدرن سياست علم بنيانگذار و سياست علم استاد و سياست علم
خصوص به دقيقه علوم دستاوردهاي بر اتكا با جديد اثر در درواقع هابز كه است اين من
بر را سياست علم كه ميكرد سعي جهان به رياضيگونه نگرش گسترش و رياضيات علم گسترش
اقدامي مهمترين.درآورد كلمه مدرن معناي به دقيق دانش يك صورت به رايج ، علوم اساس
اين به.بود سياست علم زمينه در اساسي تمثيلهاي كاربرد شد مصروف زمينه اين در كه
ارگانيك تمثيلهاي معمولا بودند رايج سياست علم در كه پيشين تمثيلهاي كه معني
انديشه در كه چنان تمثيلها اينميكردند مقايسه انسان با را دولت يعني بودند
دارد وجود قوه سه انسان در كه همچنان كه هستند معنا اين بر ناظر ميبينيم افلاطون
.است موجود قوه سه هم دولت در
تمثيل كه ميرسيد نظر به درواقع جديد ابزارهاي گسترش و تكنولوژي پيشرفت با ولي
تحولات پيدايش با نتيجه در و نميكنند را سياست عالم توضيح تكافوي ديگر ارگانيك
و كرد پيدا رواج سياست علم زمينه در تازهاي تمثيلهاي جديد عصر در علمي و تكنيكي
انديشه در كه اعتباري حوزه يك عنوان به سياست علم تمثيل مهمترين كه ميرسد نظر به
در من كه چنان و مكانيكي انديشه و ارگانيك انديشه از است تركيبي دارد وجود هابز
به خودمان ، زمان تا سياست علم كل درواقع دادهام توضيح هم لوياتان ترجمه مقدمه
يك و ماشين يك همچون دولت ;است توصيف قابل تمثيلي چنين چارچوب در كلمه دقيق مفهوم
كارببريم به دقت به را تمثيل اين ما اگر بنابراين است اجزايي داراي مكانيكي دستگاه
در كه ديگر نكته.دهيم توضيح را مدرن دولت عناصر و كاركردها اجزا ، اهم ميتوانيم
و كاركردها دهنده توضيح درواقع هابز كه است اين است ذكر قابل هابز كتاب اهميت
مورد در كه ثانوي تفاسير از بسياري در كه ميكنم فكر من.است مدرن دولت ويژگيهاي
بعضي.نشده توجهي چندان او كتاب عمده پيام و اساسي نكته به شده مطرح هابز انديشه
هابز انديشه به سياسي رژيم نوع مورد در يا قدرت اعمال شيوه خصوص در مفسرين از
اقتدارطلب دولت بنيانگذاران از يكي عنوان به را هابز معمولا و ميكنند استناد
.است دور به هابز انديشه روح از تفسيرهايي چنين كه ميكنم فكر من.كردهاند معرفي
از را مدني دولت عنوان به مدرن دولت نهاد كه بود اين هابز رسالت مهمترين من نظر به
كاركردي تفكيك درواقعكند جدا سياسي زندگي عرصه در كليسايي دخالت و كليسا نهاد
محسوب هابز دستاورد مهمترين ديني عرصه از مدني عرصه يك عنوان به مدرن سياست عرصه
.ميشود
ميبينيم؟ نيز او آثار ساير در را كاري چنين*
خود در بروزش جاي بيشترين ولي ميشود مشاهده چيزي چنين هم شهروند كتاب در بله ،
به بنابراين.است آنها تفسير و مذهبي متون درباره آن نصف حدود كه است لوياتان كتاب
نتيجه در تجدد امروزيها اصطلاح به اينكه به توجه با مدرن دولت كه ميرسد بنده نظر
تجدد كه ميكند ذكر هابرماس كه همچنان ميشود ، پيدا حوزهها كاركرد و وظايف تفكيك
توجه شد ، غيره و مذهب از سياست و ;سياست از اخلاق ;اخلاق از هنر عرصه تفكيك موجب
نخستين دين عرصه از مدني عرصه يك عنوان به سياست عرصه تفكيك يعني فرايند اين به
متوجه است دولتي اساسا مدرن دولت چون بنابراين.ميكند بروز هابز انديشه در بار
نه قضايي ، عدالت مفهوم به) دادگستري امنيت ، حفظ اجتماعي ، رفاه فرد ، رفاه تامين
مدرن دولت نهاد اساسي خطوط ترسيم هابز كار مهمترين كه گفت ميتوان (توزيعي عدالت
.است
و كرديد اشاره آنها به هابز انديشه درباره كه ثانوياي تفسيرهاي به توجه با*
انديشه ماندگار عناصر درباره رقيب ، و بديل فلسفههاي رواج به توجه با طور همين
گفت؟ ميتوان چه هابز
داراي كه را لوياتان يا دولت دستگاه اين يا ماشين اين هابز باشيم داشته توجه اگر
منبع هيچ از است..و مردم براي طبيعي آزاديهاي تامين و امنيت و نظم حفظ كاركرد
.نميكند استنتاج مردم عموم رضايت از جز ديگري
فقدان در كه خطري به توجه با و ضمني يا آشكار مداري و قرار اساس بر وقتي حقيقت در
نهاد خودشان حفظ براي كه ميدهند رضايت افراد دارد وجود افراد از يك هر زندگي براي
حقوق ساير همچنين و بكند حراست آنها ، جان و آنها امنيت از كه بشود پيدا ثالثي
بلكه نيست بيروني نهاد يك نهادي چنين صورت اين در بكند ، پاسداري را مدنيشان
براي انسانها كه است احتياطي و عقل تعبيري به و خواستها تمايلات ، از برخاسته
انديشه نخستين هابز انديشه كه ميكنم فكر من بنابراين.دارند طبيعي وضع از گريز
نه ميكند ، دفاع مدني دولت اقتدار از او اگر و است كلمه واقعي مفهوم به دموكراتيك
بلكه كند محدود را افراد حقوق و آزاديها ميتواند مدني دولت كه است معني اين به
اقتدار هيچ كه باشد داشته فراگير چنان اقتداري بايد كه است معني اين به دقيقا
به.باشد آن معارض نتواند مذهبي اقتدار خصوص به و كليسايي اقتدار جمله از ديگري
براي جايي و است مردم رفاه و عدالت و حق دهنده تشخيص خود مدرن دولت تعبير اين
.نميماند باقي دولت جز نهادي
كليسا نهاد با مقايسه در هابز انديشه در لوياتان يا دولت انحصارطلبي جهت اين از
و هستند حقوق واجد كه افراد و مدني نهادهاي با مقايسه در نه بوده قدرت مدعي كه است
فرد به منحصر اقتدار بنابراين.ميگذارد صحه حقوق اين بر مختلف جاهاي در هم هابز
اقتدار كه باشد اين مدعي كه است ديگري مستقل و مدعي نهاد هر مقابل در مدرن دولت
هابز انديشه من نظر به بنابراين.است اتخاذ قابل مردم رضايت راي و منابع از قانون
انديشهاي اساسا شده ، تعبيرهايي سوء موجب كه اقتدارطلبانه ظواهر برخي عليرغم
مباني تامين همين جديد سياسي فلسفه زمينه در آن دستاورد مهمترين و است دموكراتيك
.است مدرن دموكراسي
اگر.است انسانشناسي نوعي بر مبتني ميكند ترسيم لوياتان از هابز كه تصويري*
.دهيد توضيح او انسانشناسانه پيشفرضهاي درباره است ممكن
عصر انسانشناسي مباني هابز كه ميكنم فكر من هم باز هابز انسانشناسي خصوص در
مختلفي جاهاي در.است كرده عرضه و تدوين و تنظيم آن بنيادين سطح در حداقل را تجدد
كه دارد بستگي ارزشي به انسان هر ارزش كه ميگويد ميكند اشاره انسان به كه وقتي
يعني نوزدهم قرن انديشمندان بين در بعدها كه نگرشي بنابراين.ميشود مشخص بازار در
منتقدين همچنين و سوسياليستها ماركسيستها ، كلاسيك ، اقتصاددانان بين در
است اين هابز تشخيص.دارد هابز انديشههاي در ريشه نحوي به شده ، پيدا سرمايهداري
عنوان به انسانها و است ، مادي ارزشهاي جهان:است كالاها جهان مدرن جهان كه
و استعدادشان كارشان ، ميشود مشخص بازار و كالاها عرصه در آنها ارزش كه موجوداتي
بنابراين.ميرود شمار به مدرن جهان متعلقات از يكي درواقع كه است چيزي فعاليتشان
منتقدين از برخي كه چنان كنيم ، نگاه مسئله به ايدهآليستي نحو به نخواهيم اگر
اين واقعيت.است نبرده جايي به راه هم نقدشان و ميكنند نگاه قضيه به سرمايهداري
ملاحظه هر وراي كه موجودي عنوان به را مدرن انسان اساسي جايگاه هابز كه است
ميشود مشخص اجتماعي نهادهاي با دولت رابطه در و بازار در موقعيتش ديگري ماورايي
كه است موجودي و خودخواه منفرد ، است موجودي انسان انديشه ، بنابراين.ميكند تبيين
مهمترين.است امنيت دنبال به و ميدهد ترجيح ديگران بر را خودش منافع اول درجه در
داريد شك اين در اگر كه ميكند ذكر هم جايي هابز و است ذات صيانت هم انسان دغدغه
صندوق در داريد كه را قيمتياي اشياء هستيد كه جا هر چرا كه بپرسيد خود از
گفت ميشود درواقعهستيد خود منسوبان با كه وقتي حتي..ميكنيد قفل و ميگذاريد
براي باشد تضميني من ذات صيانت آن در كه است موقعيتي تنظيم براي هابز دستگاه كه
ميرسد نظر به بنابراينباشند محدود يكديگر به آزاديها حقيقت در و شما ذات صيانت
كرده بيان خود آثار در را مدرن انسانشناسي اساس اما گذرا ، خيلي چه اگر هابز كه
.است
مثلا باشند كرده او از هابز معاصران كه نيست تفسيري ميكنيد شما كه تفسيري اما *
اعتقاد مقابل نقطه را هابز ديدگاه او كه چرا نيست همخوان لاك تفسير با مشخص طور به
انسان" جمله بر صاحبنظران از گروه اين تاكيد مثلا ياميداند عمومي حاكميت به
و منفي جنبههاي ميخواهد كه است تاكيدي آن اخلاقي پيامدهاي و "است انسان گرگ
.بازنمايد را آن بدبينانه
.هابز اساسي انسانشناسي به برميگردد "است انسان گرگ انسان" جمله درواقع بله
وضع" در خود ذات صيانت براي و هست خودش ذات صيانت دنبال انساني هر اينكه يعني
و دولتي هيچ كه طبيعي وضع شرايط در است مجاز حتي و نميشناسد مرزي و حد هيچ "طبيعي
مدني وضعيت در امابكشد نيز را ديگري خود از محافظت براي نيست كار در قانوني
طبيعي وضع مدافع طبعا هابزميكنند پيدا محدوديت آن به مربوط حقوق و ذات صيانت
طبيعي وضع مظاهر از يكي عنوان به را انگليس انقلاب او است گريزان آن از و نيست
شده پيدا مدنيت و طبيعت بين كه هم تمايزي ايناست مدني وضع مدافع و ميكند تلقي
ميان خيلي متفكر هابز مقابل در لاك كه ميكنم فكر من است ، هابز انديشههاي مرهون
و دارد عميق و فلسفي فراگير بسيار ذهنيت يك متفاوت حوزههاي در هابزاست مايهاي
مطرح امروز مدرن پست انديشه در كه را موضوعهايي از برخي زمينه حتي كنيم دقت اگر
اين خصوص در كردهام كتاب مقدمه در اشاراتي هم من.مييابيم هابز انديشه در ميشود
عامل و خير سازنده قدرت و است عدالت سازنده است ، حقيقت سازنده قدرت كه هابز اعتقاد
است چيزي چه اسكناس وگرنه) است اقتصاد اساسي قدرت همچنين و است نيكي از شر تشخيص
(شود عرضه آن مقابل در كالايي اسكناس عرضه صورت در كه ميكند تضمين حاكمي اينكه جز
نويسندگان از برخي ترتيب اين به.است نهفته قدرت در انسان زندگي اساس بنابراين و
سازنده قدرت كه نميگويند اين جز چيزي تعبيري به حقيقت در فوكو نظير مدرن پست
گاهي را مطالب اين هابز (ميگويد نيچه چنانكه) است ، اخلاق سازنده و عدالت و حقيقت
اين از مطالب اين فهمميكند بيان افتادهاي پا پيش جملههاي بردن كار به با
فكر من بنابراين.است آسانتر داده رخ كه فكري تحولات دليل به امروزه ديدگاه
در هابز انديشههاي قدر احتمالا و است كوچكي متفكر هابز برابر در لاك كه ميكنم
كردهاند ، اشاره هم تاك ريچارد و مكفرسون چنانكهاست نشده فهميده خودش زمانه
.است شده خارج خود زمانه فكري جريان از او كه ميكردند فكر هابز معاصران
اصلي مجراي از تنها نه هابز:ميگويد او دارد جالبي حرف اينباره در تاك ريچارد
ديگران و كرد حفر را مجرا كه بود كسي خودش بلكه نشد خارج اروپايي سياسي فلسفه سنت
انديشه بنيانگذار او.است نامريي خودش بنابراين.كردند عبور مجرا اين از درواقع
مدرن دولت اساسي ويژگيهاي دموكراسي ، بنيادين مفهوم كننده توجيه اجتماعي ، قرارداد
مرهون آنها خاطر به معاصر متفكران كه است مفاهيمي اينها.بود سكولاريزم و
.هستند هابز انديشههاي
توضيح ما براي نيز آن دشواريهاي و اثر اين ترجمه مراحل به راجع است ممكن اگر*
.دهيد
به توجه با من منتهيشد شروع سال 1368 در درواقع لوياتان ترجمه كار كه كنم عرض
به مانده آخر سال سه دو در اينكه تا ميكردم كار گريخته و جسته صورت به متن سنگيني
شده ترجمه كار دوسوم حدود زمان آن تا.كنم تكميل را آن گرفتم تصميم كتاب انتشار
و مطالعه مكررا و كنم حاصل مطالب از كاملي فهم تا ميكردم احتياط ولي.بود
آن از.ميخواندم بود شده نوشته هابز بر كه را شرحهايي همچنين و ميكردم بازنويسي
بسيار برايم لوياتان فهم براي كه كردم ترجمه را تاك ريچارد اثر هابز مهم كتاب جمله
.بود مفيد
گويا هابز اينكه هم است قديمي آن انگليسي هم.است دشوار متني طبعا لوياتان متن
.است مانده باقي ناقص جملهها از برخي و نميكرده بازخواني هميشه را خود نوشتههاي
دخل مطلب بهتر تفهيم جهت در ظاهرا است كتاب ويراستار كه هم مكفرسونبي.سي آقاي
.است داده شرح را آن تاريخنگاري و نوشته كتاب بر مقدمهاي بلكه.است نكرده تصرفي و
اثر اين روي بر را كارها بعضي زبانها انگليسي براي مطلب فهم براي بود بهتر شايد
.آوردم مطالب توضيح براي خودم من كه حواشياي و اضافات از برخي مثلا.ميداد انجام
و اسطورهها و مقدس متون به مكرر ارجاعات متن اين ويژگيهاي از ديگر يكي
بودهاند مشهور هابز زمانه در اينها از برخي.است لاتين و اروپايي قديم افسانههاي
گونه هيچ زبان فارسي خواننده براي بخصوص و رفتهاند يادها از امروزه كه حالي در
مراجعه مقدس كتب به كه بود اين من كارهاي از يكي.ندارد وجود آنها با الفتي و انسي
مثلا كه است اين هابز كارهاي از يكي چون.كنم مطالعه مفصل طور به را آنها و كنم
تشبيه خود دست در مطلب به را آن و ميكند اشاره مقدس كتاب داستانهاي از يكي به
كه نبود اين هدف چون نروم پيش نشوم قانع و نفهمم را مطلبي تا كردم سعي من.ميكند
كتاب اين كه بوده اين من خود دغدغه اول درجه در بلكه شود منتشر و ترجمه زود كاري
.بفهمم كمال و تمام را
ترجمه و ميبرد كار به هابز كه است لاتيني عبارتهاي دشواريها ديگر قسمت يك
مردم و بوده مشهور زمان آن در ظاهرا آمده مطلعاش فقط عبارت اين از برخي.نميكند
دوستاني طريق از كردم سعي ابتدا من...نيست چنين ديگر الان اما.ميدانستهاند
كه گفتند آنها متاسفانه.بگيرم كمك جا آن لاتين زبان اساتيد از داشتم آمريكا در كه
كه سفري در امانكردند من به چنداني كمك و است ناقص و نيست فهم قابل عبارات اين
جا آن لاتين زبان استادان از برخي با كه داد دست فرصتي رفتم اسپانيا به و آمد پيش
بود ، هم كليدي كه جملات اين از برخي فهم در آنها و كنم صحبت كشيشان با بخصوص و
.كردند كمكم بود ، اندك اگرچه
؟ داريد نظري چه شده داده شما به كه جايزهاي درباره *
به نسبت رفته هم روي كه ميكنم فكر من چون.بود غيرمنتظره دادند بنده به كه خبري
صوري صورت به گرچه.ندارد وجود كشور سطح در عنايتي چندان پرزحمت و علمي كارهاي
اما باشند نداشته دوست را اين بعضي شايد البتهميشود داده جوايز و تشويقها برخي
را آن ميشد داده من به رسمي نهادهاي سوي از جايزهاي چنين اگر كه بگويم بايد
اغراض فاقد و دارد دوستانه فرهنگ جنبه جايزه اين كه ميدانم اما.نميپذيرفتم
به كه خواسته دوست فرهنگ خانم يك كه دارد قرار من روي پيش شفافي جريان و است سياسي
روشنفكران تشويق براي كار اين من نظر به.بدهد را جايزه اين فرهنگي انجمن يك تشخيص
.نميخواند را چيزهايي چنين كسي حتي ميكردم فكر كه بود مدتي من.دارد سمبليك جنبه
.كنم قلبي سرور احساس و شود رفع من ساله چند خستگي كه شد باعث اتفاق اين خوب اما
شده ترجمه زياد هم بهتر من كتاب واز ميشود چاپ زياد خوب كتاب كه بگويم بايد البته
از انديشه اهل عزلتنشيني و نااميدي و ياس فضاي در كار اين خود كه بگويم بايد.است
فضاي.كنند تقدير ايشان تقدير اين از بايد ديگران و است باارزشتر ترجمهاي هر
قرار تعرض مورد دارند هم صرف فكري دغدغه كه كساني حتي كه است گونهاي به كنوني
روزنامهها از بعضي كه همانطور) ميشود سياسي تعبير آنها كارهاي از و ميگيرند
اگر انديشه اهل كه نميشوند توجه اما (كردند قلمداد سياسي كاري را ترجمه همين حتي
ياد به مرا هنجني خانم كار.ميپيوستند سياست بازار به كنند سياسي كار ميخواستند
و رسمي اقدامهاي با بيشتر جا اين در كه چرا مياندازد اروپايي دوستان فرهنگ اقدام
تقدير در ايشان سمبليك اقدام اين كه بگويم بايد هم باز.بودهايم روبهرو كليشهاي
.شود تقدير آن از بايد كه است كاري فرهنگ اهل از
.داديد قرار ما اختيار در را خود وقت كه متشكريم خيلي دكتر آقاي *
فرهنگي يادداشت
ناهموار ادبيات
جليلي سيدهدايت
روشنفكري.بود شريعتي علي دكتر رفتن دنيا از سالروز با مصادف گذشت كه هفتهاي
فكري مختلف جريانهاي التفات مورد همچنان درگذشتش از قرن ربع حدود گذشت بهرغم كه
.است ايران مذهبي _
در آغاجري هاشم كه بود سخنرانياي شد ، مهمتر سالروز اين يادآوري از آنچه اما
تربيت دانشگاه تاريخ استاد آغاجري ، هاشم دكتر.كرد ايراد مناسبت همين به همدان
چون مباحثي به خود سخنراني در او.است اسلامي انقلاب مجاهدين سازمان عضو و مدرس
شريعتي انديشههاي مضامين از كه پرداخت...و تقليد مسئله اسلام ، در روحانيت نقش
از بعضي گويا كه رسيد جا آن به كار و برانگيخت را بسياري خشم او سخنراني.بودند هم
واكنش در او اقدام خواستار و نوشتهاند نامه رئيسجمهور به قم علميه حوزه اساتيد
است معتقد نميداند جا به را خشمها اين اما آغاجري.شدهاند سخنرانيهايي چنين
نگاهي كه جليلي هدايت سيد از است يادداشتي ميخوانيد آنچه.است شده تحريف سخنانش
.دارد تنشها اين به ديگر
* * *
واكنشها آن پي از و ميكند اظهار سخناني آغاجري هاشم كه نيست بار نخستين اين:اول
بار چند ماجرا اين اخير سال چند در.مييابد بروز و ظهور گستردهاي انتقادات و
ملامتها محكوميتها ، سيل با وقتي آغاجري هاشم بار ، هر در و است شده تكرار و تجربه
پرداخته خود سخنان توضيح باز و تفسير باز به ناگزير است ، شده روبهرو تهديدها و
و مراد است كوشيده كند ، عدول خود سخنان محتواي و مواضع اصل از بيآنكه او.است
.گويد باز دقيقتر و شدهتر حساب عباراتي قالب در را خود مدعاي
نه" كه را دين باب ، در او از تعبيري رسانهها وقتي پيش ، سال يك نمونه ، عنوان به
و رسانهها برخي و كردند منعكس "حكومتهاست افيون بلكه تودهها ، افيون تنها
اظهار پاسخ مقام در وي دانستند ، "ماركس از ماركسيستتر" را وي مدتها تا تريبونها
از فارغ.است بوده تاريخياش بستر در دين نامطلوب كاركردهاي به ناظر وي مراد داشت
كشور اوضاع بستاند ، مقابل طرف از را دستاويزها ميتوانست ميزان چه توضيح اين اينكه
به گامي را اصلاحطلبان بيآنكه و ريخت درهم مدتي براي اصلاحطلبان شرايط خصوصا
.شد موجب اصلاحطلبان عليه را دامنهداري حملات برد ، پيش
آغاجري هاشم سوي از مناقشهبرانگيز مواضع و حساس سخنان اظهار ماجرا ، اين تكرار
از يا و دارد اين از غير انتظاري خود مخالف مخاطبان از يا وي كه ميدهد نشان
.اين از غير اي ارزيابي پيشين ، تجربههاي
انتظار آنها از و باشد شناخته خوب را خود مخالفان بايد تاكنون آغاجري هاشم:دوم
وي ، نشده حساب تعابير و هجومي ادبيات و گزنده لحن از چشمپوشي با كه باشد نداشته
كه نيست انتظار اين جز آنها از.بدوزند چشم او نظر مورد موضوع و سخن گوهر به
هاشم اگربكشند رخ به را آنها سختگيري ، نهايت در و ببينند و بجويند را لغزشها
تعابير و لحن و بگيرد سخت خود بر و گيرد فرض را مخاطباني چنين سخن مقام در آغاجري
حملات از بسياري بر را راه پيشاپيش درآورد ، خود منظور و مراد خدمت در حسابگرانه را
باز و تفسيري باز مقام در ناگزير به كه بود نخواهد نيازي و بست خواهد خود عليه
.برآيد خود سخنان توضيح
همخواني او مرام و سخن محتواي با آغاجري هاشم ادبيات مخالفان ، واكنش از فارغ:سوم
حتي.ميكند مخدوش را متكلم مقصود نيز و وي سخن "معناي" او سخنان "صورت".ندارد
درگذريم ، تسامح به تعابيروي و لحن از و بسپاريم گوش وي سخنان به "همدلانه" اگر
ساحتي.يافت وي اصلاحي رويكرد و آغاجري گفتار و ادبيات ميان تناسبي نميتوان باز
در كه ساحتي است ، نظريهپردازانه و تئوريك ساحتي ميزند ، قدم آن در آغاجري هاشم كه
هاشم كه ادبياتي.ميرود دينسخن به تاريخي نگاه از و مختلف اسلامهاي از آن
به انديشهورزي و تئوريپردازي مقام از را وي سخنان ميگيرد ، كار به آغاجري
ظرافت "تئوريپردازي" و "اصلاحگري" ميكاهد ، فرو هيجاني و عاطفي پرشور ، خطابهاي
اصلاحات ، .نميافتد سازگار ادبياتي هر با دقت ، و ظرافت اين و ميطلبد دقتي و
ادبيات.باشد انقلابي و توفنده نميتواند اصلاحي ادبيات و ميخواهد اصلاحي ادبيات
با كه برميانگيزد را كساني واكنشهاي و ميبرد محاق به را وي تئوريك جديت آغاجري
اهانتي با را اهانتي خود زعم به ميخواهند كه كساني ;ندارند تناسب وي تئوريك وجه
.شويند فرو مضاعف
7_ زندگي يك بسط و قبض
سروش باعبدالكريم صدري محمود گوي و گفت
دهه 50 سالهاي
تيموري اميرحسين:ترجمه
تطبيق قديمي دغدغههاي و احساسات با را جديد دانش تا دادم ادامه را كشمكش اين اما
كشمكشهاي كه جايي.ميشد مربوط ايران تحولات به من ديگر گرفتاري و مشغوليت.دهم
تحت نيز شريعتي بود شده بسته حكومت وسيله به ارشاد حسينيه.بود يافته شدت سياسي
تظاهركنندگان با صراحت به شاه رژيم و بودند يافته افزايش سياسي زندانيان.بود نظر
كتب مطالعه حين همين در.ميرسيد ما گوش به مدام تحولات اين اخبار.ميكرد زدوخورد
گسترش حال در دانشجويي اسلامي انجمنهاي در آموزش ، اتكاي نقطه عنوان به شريعتي ،
.بود روزافزون
بود؟ دوراني چه در وقايع اين *
مرحوم كتب از.ميكردم شركت جلسات اين از بعضي در من.بود و 53 سالهاي 52 حدود در
او تعاليم كه ميكردم احساس اما.ميكردم تحسين را آنها و ميگرفتم درس شريعتي
مبسوطي آموزشي متن به بتوانند كه اين از قبل دارند شدن تكميل به اساسي احتياج
مستحكمتر شاه با مخالفتشان در حداقل يا بودند راديكالتر كه افرادي.شوند تبديل
اعلام مجاهدين ، يعني ايران ، داخل اسلامي چريكي گروههاي با را همبستگيشان بودند ،
يا شناخت" عنوان تحت گروه اين مهم جزوات از يكي جلسات ، اين از يكي در.ميكردند
به جزوه اين به نسبت من نقد.بود شعاري و سطحي بيشتر جزوه آن.شد پخش "معرفتشناسي
با.شد منجر (بود شده معرفي ايران در كه ميزاني همان به) ماركسيسم ايدئولوژي نقد
مدت در كه كردم پايهريزي را كتاب يكسري اساس سال 1356 ، حوش و حول زمان ، گذشت
فلسفه چيست؟ علم" مجموعه اين در كتاب اولين.كردم كامل را آنها انگلستان در حضورم
سلسله.يافت ادامه "تاريخ فلسفه" كتاب با مجموعه اين.داشت نام "چيست؟
بود ديگري كتاب "ديالكتيكي تضاد باب در انتقادي ديدگاههاي" درباره سخنرانيهايم
ناآرام نهاد و ارزش و دانش كتب همچنين.شد مواجه ايران در فراواني اشتياق با كه
شكر و بود سنتي متافيزيك در من كار آخرين اخير ، كتاب.نوشتم دوره اين در را جهان
آقاي طباطبايي ، آقاي - حوزه اين در بزرگي انديشمندان.بود موفقيتآميز كار يك خدا
كرده سعي كتاب اين در.كردند تحسين و خواندند را آن - خميني امام حتي و مطهري
فلاسفه بينشهاي از برخي با فهم قابل روش يك در را ملاصدرا جوهري حركت تئوري بودم
را سنتي تفكر و بينش اين.بود ملاصدرا با من ملاقات آخرين اين.دهم پيوند جديد
بازنگري مجددا اخير سالهاي در نيز را ملاصدرا كتاب اما نكردهام ، متوقف هنوز
.نكردهام
بيطمطراق وقفهاي
لوياتان ترجمه به جايزه اهداي بهمناسبت
ابك حميدرضا
اين محتواي اما كرد منتقل زمين ايران به را "وقف" واژه كه بود اسلامي فرهنگ اگرچه
بسيار مصاديق هم اسلام از پيش تمدني دوران در انسانياش ، ماهيت دليل به واژه ،
وقف واژه كه دينياي عميق پيشزمينه وجود با كه بود هم دليل همين به داشت ، فراواني
گسترش هم اسلام از پس ايران فرهنگ در واژه اين معناي ميكرد ، همياري و همراهي را
و غيرديني ، بعضا انگيزههايي از كه شد متفاوتي بسيار مصداقهاي شامل و كرد پيدا
.ميبردند بهره ديني ، ضد نه البته
صد و مختارانه عمل يك كه وظيفه ، يك نه را وقف كه بود آموخته ايرانيان به اسلام
بود شخصي دارايي از قسمتي بخشيدن وقف ، .آورند شمار به ديني و پسندانه شريعت البته
عمارت ، يك از بخشي شامل بيشتر اسلام صدر دوران در و نداشت صرف مالي جنبه معمولا كه
.ميشد حاصلخيز مزرعهاي يا و باير زميني كوچك ، نخلستاني زمين ، تكهاي
زكات ، و خمس اولاداشت اينچنيني وظايفي و زكات و خمس با اساسي تفاوت چند وقف
مهمي نقش داشت ، مومنان دروني پالايش در كه سهمي بر علاوه شخصي ، وظيفه يك عنوان به
اسلامي حاكمان و بود شده محاسبه آن ميزان.ميكرد ايفا وقت حكومت اقتصاد در هم
ميانگين.ببخشند سامان مردمان ، مالي نيازهاي از بخشي به آن طريق از ميتوانستند
و اندازهگيري قابل نيز ميشد جمعآوري مالي سال هر انتهاي در كه زكاتي و خمس
از استفاده و بود مشخص تقريبا هم زكات و خمس مصرف موارد ثانيا.بود برنامهريزي
و خمس بودن "وظيفه" ثالثا.بود ناممكن و نامعمول تقريبا غيرمتعارف ، موارد در آنها
ديگري ديني دستورات از متمايز و متفاوت را آنها ماهيت بودنشان ، عيني واجب و زكات
مورد سه هر در وقف ;ميگنجيدند كفايي واجب حتي يا و مستحب مقوله تحت كه بود كرده
.داشت تفاوت زكات و خمس با
اساس بر شدهاي حساب برنامهريزي هيچ امكان و نداشت معيني و مشخص ميزان اولا
در آن صاحب و نداشت مشخصي مصرف مورد ثانيا نميآمد ، پديد آن از حاصل جمعي منافع
معنا بدين بود ، مستحب عملي ثالثا.داشت تام اختيار آن كاربرد و استفاده نوع تعيين
اين سر اما.بود ديني قطعي الزامات از فارغ و آزادانه كاملا انتخابي از ناشي كه
چيست؟ در تفاوتها
كه است اين در زكات و خمس نظير دينياي دستورات با وقف تفاوت دليل مهمترين شايد
كه زاهدانه عمل از ناشي خلوص به يافتن دست بر علاوه عمل ، اين انجام خلال در مومنان
مستقيم تاثيرگذاري فرايند يك در ميشود ، حاصل نيز صدقه اهداي چون عملي طريق از
افشار دكتر موقوفات كدام هر جلوي از وقتي هم هنوز ;ميجويند شركت نيز اجتماعي
تمتع و امكان ايكاش كه ميكنيم آرزو شگفتانگيزش انتخابهاي خاطر به ميگذريم ،
كه است خاص عمل اين طريق از.داشتيم را اجتماع به موقوفاتي چنين بخشيدن براي كافي
و زماني شرايط در او ، زعم به كه بپردازد چيزي آن توسعه و گسترش به ميتواند شخص
انتخاب طريق از واقف.ميگشايد آنان كار از گره و ميآيد مردمان كار به خاص ، مكاني
ساير از اساسيتر اهميتي نظرش ، به كه ميرود نشانه را هدفي نظرش ، مورد خاص بستر
.دارد اهداف
خاص مصرف خود ، موقوفه براي كه دارد وجود امكان اين وقفكننده براي ديگر سوي از
ديدهايم بسيار.كند منتفي را آن از ديگر بهرهبرداريهاي امكان و كند تعريف
جابهجايي واقف ، و شدهاند خاص كتابخانه يا مسجد يك وقف كه را كتابهايي و قرآنها
قصد واقف.است وقف سنت محسنات از هم اين.است كرده ممنوع مطالعه براي حتي را آنها
ميكند جلوگيري متمركزي نهادهاي فروپاشيدگي از كار اين با او.ندارد انحصارگرايي
از جامعه افراد و آمدهاند فراهم ديگران فراوان سعي با و زمان مرور به احتمالا كه
به را كتابخانهاي هر كتابهاي از كدام هر اگرميبرند بهره كه است تمركز همين
معنا از خالي را كتابخانه مفهوم ديگر كنيم ، منتقل كتاب دوستداران از يكي خانه
.كردهايم
به است؟ انتخاب و اختيار سر از كاملا دورهاي هر در واقفان انتخابهاي آيا اما
به منجر كه فردياي تصميمهاي نفي سر بر سخن.است منفي سوال اين پاسخ نگارنده زعم
رايج الگوهاي و سرمشقها كه است اين بحث بلكه نيست ميشوند حوزه اين در خاص نتايج
;ميكند ايفا وقف موضوع انتخاب در را اساسي نقش كه است مردمان زندگي و تفكر در
اجتماعي پارادايمهاي و هنجارها نقش بخواهيم و باشيم كوهني توماس اندكي اگر تازه
يك عنوان به وقف ، .ميشود هم پيچيدهتر اوضاع كه بدانيم اصيل انتخابها ، اين در را
باشد داشته را خود اثرگذار و مناسب كاركرد ميتواند زماني اجتماعي - فردي اصيل سنت
اندكي با كه است رسيده آن زمان.شود تعريف احتياجات درخور و نيازها با متناسب كه
براي را فضا آن ، به عاملان از سليقهگرداني كمي و مفهوم اين محتواي در تامل
وقف عرصه در محتوا و فرم ميان تناسب و تعادل به دارند قصد كه كنيم باز تلاشهايي
است ، آرماني فرهنگي و باستاني تمدني داعيهدار كه كشوري براي شايد.آيند نائل
مدرسه وقف كه باشيم داشته دست اين از توصيههايي هم هنوز كه باشد خجالتآور اندكي
از را خود ديني ريشههاي وقف نيست لازم.نيست بدك هم مطالعات مركز و كتابخانه و
ميان عاطفي و مذهبي رابطههاي و ريشهها حفظ كه است اين سخن.ابدا ;بدهد دست
پيشبرد براي وقف از كه نيست راه اين سر بر مانعي وجه هيچ به دين ، حقيقت و واقفان
.كنيم استفاده اندك طمطراقي و بسيار هزينهاي با ولو فرهنگي ، مشخص كاملا هدف يك
.كنيم ترجمه "خوب" كتاب يك بتوانيم شايد ;نكنيم بسنده ساختن كتابخانه به
|