دشوار بسيار وضعيتي
منتقد نگاه
56-لينچ زبان از لينچ

دشوار بسيار وضعيتي
نمايشي آثار از ترجمههايش درباره رستگار اصغر با گفتوگو از گزارشي
به سال 1354 در را نمايش زمينه در اثر يك از ترجمهاش نخستين رستگار اصغر چه اگر
در.نشد مطبوعاتي جنجالهاي عرصه وارد نامش سال 1381 تا اما كرد ، عرضه كتاب بازار
و جنايت" داستايوسكي فيودور شاهكار ترجمه خاطر به سو يك از رستگار كه بود سال اين
شد اسلامي جمهوري سال كتاب انتخاب مراسم در سال ترجمه بهترين جايزه برنده "مكافات
آماج "گودو انتظار در" بكت ساموئل مشهور نمايشنامه ترجمه واسطه به ديگر سوي از و
را او طرف يك از كه منتقداني.گرديد واقع منتقدان متناقض و مخالف نظرات
در را او ديگر طرف از و ميدانستند روحوضي نمايش يك به بكت شاهكار تقليلدهنده
بهاري ، گرم صبح يك در من.ميكردند ارزيابي موفق بسيار ابزورد نمايشنامه اين ترجمه
خيابانهاي از يكي در كوچك خانهاي در ;رفتم رستگار اصغر ديدار به سال 81 همين در
.زايندهرود به منتهي
نمايشي ادبيات
يوسفي حامد
ايراني جلاي و رنگ حد از بيش آثار ترجمه هنگام كه ميكنند متهم بعضا را رستگار
ميكند ايرانيزه زيادي را آنها معروف قول به و ميدهد آنها به
كتابهاي مهمترين از يكي ترجمه سال 1354 در (تهران - متولد 1328) رستگار اصغر
منتشر پيام انتشارات توسط را استانيسلاوسكي كنستانتين روسيه ، تئاتر شهير كارگردان
حدود 25 مجددش فعاليت شروع و ترجمه اين بين اما.خلاق هنر روشهاي و سيستم:كرد
ترجمه محتوا در تغييراتي با و مجددا را كتاب اين او سال 1376 در.افتاد فاصله سال
.ساخت منتشر سال 1377 در "تئاتر هنر بنيادي تئوري" نام با و كرد تنظيم و
(Magarshack) مگارشك ديويد از مقاله سه با را استانيسلاوسكي اصلي با مقاله او
اخلاق" و آمده اصلي مطلب از قبل "استانيسلاوسكي سيستم بر نقدي":است كرده همراه
.آمدهاند كتاب انتهاي در "استانيسلاوسكي سبك به بديههسازي يا ملودرام" و "تئاتري
به بازيگر با برخورد از خودداري و "الهام" بر مبتني را استانيسلاوسكي سيستم مگارشك
جنبه سه در را تئاتري اخلاق استانيسلاوسكي است معتقد او.ميداند مقلد يك عنوان
و تئاتر از خارج در هنرپيشه رفتار تئاتر ، در هنرپيشه رفتار:ميداد قرار توجه مورد
قابلتوجهي مثال مگارشك آخر مقاله در.تئاتر اداري و هنري قسمتهاي ميان روابط
و نميكند بازي متن مطابق ملودرام يك تمرين هنگام استانيسلاوسكي آن در كه ميآورد
مقابل بازيگر نقش در خودش وقت آن بكند ، چه كه درميماند مقابلش بازيگر ترتيب بدين
اول تمرين در خود او كه كند بازي نقشي در ميخواهد كهنهكار بازيگري از و شده ظاهر
بار هر و ميكنند عمل فيالبداهه كاملا دو آن دوم تمرين اين در.بود كرده بازي
اهميت بر او كه چرا ;ميكند ابداع مقابل طرف بازيگر برابر در پاسخي استانيسلاوسكي
رستگار كتاب اين انتشار از پيش تااست داشته تاكيد كار نوع اين در بديههپردازي
بخش كه پيش سال دوازده":بود يافته دشوار بسيار را نمايشي آثار انتشار وضعيت
ناشري هر به بودم ، كرده چاپ آماده و ترجمه را ايبسن هنريك آثار مجموعه از عمدهاي
.ندارد بازار نمايشنامه فقط بجا ، چيز همه خوب ، چيز همه:گفت چيز يك فقط آوردم روي
مكتوب آثار بلكه شدهاند ، خاموش تئاتر صحنههاي فقط نه كشور اين در ميكردم خيال
آثار مجموعه انتشار به تصميم فردا نشر كه آن از پس اما "است پيوسته تاريخ به نيز
فردا نشر.است نمرده ايران در نمايشي آثار انتشار كه شد ثابت گرفت ايبسن هنريك
مردم ، دشمن:ترتيب به آن از پس.كرد منتشر را "هداگابلر" سپس و "سپيد اسبهاي" نخست
آيولف برخيزيم ، مردهها ما وقتي وحشي ، مرغابي عروسك ، خانه اشباح ، معمار ، استاد
براي فردا نشر مدير شكلآبادي آقاي گرچه".شدند منتشر دريايي بانوي و كوچولو
شكل به كار اين ميخواست دلم من باز اما شد ، متحمل زيادي زحمات مجموعه اين انتشار
دو هر مثلا - منظم فاصله با كتابها ميخواست دلم مثلا.ميگرفت انجام منظمتري
بيشتر فاصله اين آن غير و مالي مشكلات دليل به اما ميشدند منتشر - كتاب يك ماه سه
عنوان چهار كرده ، منتشر ايبسن از تاكنون رستگار كه كتابي عنوان ده از گرچه ".شد
بانوي" ترجمه كه شد سبب تاخير همين اما بودند ، شده منتشر ديگران توسط اين از پيش
را دريايي بانوي حال هر به.شود منتشر ديگر مترجمي و ناشر توسط همزمان نيز "دريايي
شايد.ميدهند قرار وحشي مرغابي از پايينتر مرتبهاي در دراماتيك كيفيت لحاظ از
ريخته وحشي مرغابي از قبل را نمايشنامه اين طرح ايبسن كه باشد اين مسئله اين علت
ناشرش هم او احتمالا.كرد منتشر وحشي مرغابي از ديرتر سال چهار را آن اما بود ،
معروف نمايشنامه ايبسن ، آثار مجموعه از جلد يازدهمين "!است داشته مالي مشكل
به تاكنون كدام هيچ كه "جليلي و امپراتور" دوازدهم جلد و است جامعه ستونهاي"
حدس متاسفانه".هستند چيني حروف فني مراحل در آنها هردوي.نشدهاند منتشر فارسي
نمايشنامه اين حجم.شود روبهرو مشكلاتي با "جليلي و امپراتور" انتشار كار ميزنم
جلد و "قيصر ارتداد" نام با اول جلد.ميشود قطور نسبتا جلد دو و است زياد بسيار
فرهنگي و تاريخي اشارات به توجه با ديگر طرف از."جليلي و امپراتور" نام با دوم
راحتتر خواننده كه بنويسم فراواني پينوشتهاي شدم ناچار نمايشنامه اين در فراوان
و ميشود افزوده كتاب حجم به هم پينوشتها اين.كند برقرار ارتباط كار با بتواند
اين انتشار شدهاند ، منتشر پالتويي قطع در ايبسن آثار مجموعه اينكه به توجه با
حال هر به ".نميكند پيدا خوبي صورت پالتويي قطع در چون روبهروست ، مشكل با كتاب
گذاشت جيب در را نمايشنامه بتوان احيانا كه ميكرد را كمك اين پالتويي قطع گرچه
جيب توي جلالش و شكوه آن با امپراتور نه گويا ولي گرفت دست در آساني به صحنه سر يا
كتاب قطع گرفته تصميم ناشر ظاهرا" !كمالش و معصوميت آن با جليلي نه و ميگيرد جا
جلد چهار سه در و گالينگور جلد با رقعي قطع در را ايبسن آثار كل و دهد تغيير را
به توجه با هم مشكل اين وقت آن.كند چاپ تجديد ايبسن هنريك آثار مجموعه عنوان تحت
".شد خواهد حل چاپشان تجديد ضرورت و مجموعه اين نخست جلد پنج بودن ناياب
هيجدهم جلد تا ايبسن آثار مجموعه كرده تنظيم رستگار كه برنامهاي به توجه با
تا شوند ، ترجمه است قرار جليلي و امپراتور از بعد كه جلدي شش و ميكند پيدا ادامه
است "بورگمن گابريل يان" نمايشنامه جلد شش از يكي.شد خواهند منتشر سال 1382 پايان
صحيح تلفظ":است شده ترجمه فارسي به "بورگمن گابريل جان" عنوان با اين از پيش كه
مذهبي اسم يك يوهان.است يوهان آن سنتي تلفظ و "يان" امروز نروژي زبان در اسم اين
شدهاش مدرن صورت معروف قول به و داده شكل تغيير نروژي زبان در تدريج به كه است
شوخي به را مسئله همين شخصيتها از يكي "جامعه ستونهاي" نمايشنامه در.است "يان"
تلفظ در يوآخيم همان اسم اين."يوهان شماها قول به يا جان":ميگويد و ميگيرد
نروژي تلفظ مطابق باشد قرار اگر را ايبسن نمايشنامه عنوان بنابراين.است آلماني
".بورگمن گابريل يان:ميشود بنويسيم ،
نمايشنامهنويسي را او برخي.است فراوان اختلافنظرها ايبسن مورد در حال هر به
نمايشنامهنويس مثلا:هستند تشنه خونش به حتي ديگر برخي و ميدانند بزرگ بسيار
آثار ترجمه كنار در رستگار !استريندبرگ آگوست يوهان اسكانديناوي ، كشورهاي از ديگري
آثار اما".دارد ترجمه دست در هم را استريندبرگ آثار از گزيدهاي ايبسن ،
ايبسن خوني دشمن استريندبرگ آنكه خاطر به نه.نيست ايبسن آثار راحتي به استريندبرگ
پيش در سادگي راه ايبسن اگر و است ، ميزده وارونه فعل گاهي حتي نفرت شدت از و بوده
كتاب عمدتا استريندبرگ آثار كه دليل اين به بلكه كرد ، اختيار پيچيدگي راه او گرفت
دليل همين به ".است دشوار آثارش فهم استريندبرگ خود با آشنايي بدون و اوست زندگي
،"استريندبرگ آثار گزيده" از جلد نخستين بر مقدمهاي نوشتن با است كوشيده رستگار
كشف تا دهد قرار خواننده اختيار در او از مختصري زندگينامه ،"پدر" نمايشنامه يعني
منتشر نيز مجموعه اين از جلد سه تاكنون.شود تسهيل آثار اين گوناگون جنبههاي
با همزمان جلد سه اين آنكه دليل به اما.جوليا دوشيزه و پاك عيد پدر ، :شدهاند
نمايشگاه از پيش ماهي يك) يافتند انتشار ناشر سوي از ديگر نمايشي كتاب بيست حدود
.كنند باز شايد و بايد كه آنچنان را خود جاي نتوانستهاند هنوز (امسال كتاب
ايراني جلاي و رنگ حد از بيش آثار ترجمه هنگام كه ميكنند متهم بعضا را رستگار
:ميگويد خود او.ميكند ايرانيزه زيادي را آنها معروف قول به و ميدهد آنها به
"پدر" خواندن با احتمالا ميزند ، لطمه آثار به من كار اين معتقدند كه آنهايي"
ترجمه اين داشتم انتظار من دليل همين به.داشت خواهند حمله براي خوبي دستاويز
كه فارسي به آن قبلي ترجمه با اساس از چون باشد ، داشته همراه به زيادي جنجالهاي
بخشي در مثلا.است متفاوت بسيار گرفته صورت فروغ مهدي دكتر توسط پيش سال حدود 46
چشم به را عينكش مينشيند ، بزرگي ميز پشت "دايه" دوم ، پرده در نمايشنامه ، اين از
ادعيه از برگرفته شعر اين نمايشنامه اصل در.ميخواند شعري بلند بلند و ميزند
پنج به شايد و گذاشتم وقت خيلي آن ترجمه براي من.دارد عرفاني رنگي و است كليسايي
شعر بودن عرفاني به توجه با.نميشدم راضي اما كردم ترجمه را آن مقفي و موزون صورت
به نهايتا تا ميزدم ورق را كتابها و ميگشتم فارسي عرفاني متون در ماه دو حدود
.گذاشتم شعر ترجمه عوض به را آن از بخشي و برخوردم نيشابوري عطار از قصيده يك
"پدر" نمايشنامه از انگليسي ترجمه چندين من بدانند نادرست را كار اين كساني اگر
ديگري مشابه شعر اين ترجمه ترجمهها ، آن از كدام هيچ در كه ميگذارم رويشان جلوي
".درميآيد متفاوتي چيز بار هر شود ترجمه تحتاللفظي صورت به اگر و نيست
همسر با مكرر خانوادگي كشمكشهاي از پس را آن استريندبرگ كه است نمايشنامهاي پدر
روحيه ديگر نمايشنامه هر از بيش آن در و درآورد نگارش به اسن ، فون سيري اولش ،
نمايشنامه ، اين بر طولانياش نسبتا مقدمه پايان در رستگار.ساخت هويدا را زنستيزش
همه ، اين با":مينويسد است ، نوشته سالگي حدود 50 در را آن استريندبرگ كه
زندگي با بيوجدان رذل زن دهديك نشان كه ننوشت آن براي صرفا را پدر استريندبرگ
جهانيان و خودش به كه نوشت آن براي بخصوص بلكه كرد ، ميتواند چهها مرد يك شعور و
".است نكرده عيبي كمترين نبوغش كه كند ثابت
به استريندبرگ نمايشنامه محبوبترين بودنش ، لطيفتر دليل به شايد ،"پاك عيد" اما
با سرعت به و نوشت استكهلم در پاييز 1900 در را آن استريندبرگ.ميآيد شمار
رستگار نمايشنامه ، اين در فراوان ديني اشارات به توجه با.شد مواجه استقبال
مسيح عيسي":ميدهد توضيح چنين را آن ضرورت كه است كرده آن ضميمه كوتاهي پينوشت
.كرد قيام سوم روز و شد مصلوب بود ، شنبه يا سبت روز كه فصح ، عيد از پيش روز دو
سوم روزنهادهاند نامي روز هر بر و ميدانند مصائب ايام را روز سه اين مسيحيان
در آيينهايي و شده ناميده قيام عيد يا پاك عيد است ، مسيح رستاخيز يا قيام روز كه
ميگذرد روز سه اين از يكي در نمايشنامه از پرده هر كه آنجا ازميشود برگزار آن
ديدم لازم است ، رفته مسيح تصليب و شكنجه بازداشت ، وقايع به فراواني اشارات آن در و
براي مطلب تا بياورم كتاب پايان در چهارگانه انجيلهاي روايت به را واقعه اين شرح
".شود روشنتر زبان فارسي مسلمان خواننده
دليل همين به شايد ;است نوشته پدر از پس سال يك استريندبرگ را "جوليا دوشيزه" و
يكي نمايشنامه اين.باشد داشته منصفانهتري نگاه مرد و زن روابط به نسبت توانسته
چند به نمايشنامه تقسيم" كند ثابت تا نوشت پرده يك در استريندبرگ كه است آثاري از
بعدا خود گرچه ".ميزند لطمه آن زماني وحدت به و ميكند متلاشي را اثر وهم پرده ،
.گذاشت كنار را نظريه اين
شوند منتشر "استريندبرگ آثار گزيده" مجموعه در است قرار كه نمايشنامههايي ساير
...و جنايت تا داريم جنايت اشباح ، سونات مرگ ، رقص:از عبارتند
از حلقهاي يار و "زندهرود" فصلنامه دبيران هيات عضو رستگار ، اصغر مورد در اما
طرف ، يك به اينها همه بودند ، موسوم "اصفهان جنگ حلقه" نام به زماني كه روشنفكران
.طرف يك به هم بكت ساموئل معروف نمايشنامه ترجمه انتشار
كه چنان آن و كرد منتشر خورشيد نقش انتشارات سال 1380 اواخر را "گودو انتظار در"
آثار مجموعه" از بود عنوان نخستين كتاب اين برميآمد ، كتاب جلد روي نوشته از
".بكت نمايشي
ترجمه فارسي به طاهباز سيروس توسط ماه 1346 اسفند در بار نخستين "گودو انتظار در"
(خدا معني به) "گاد" انگليسي لفظ با "گودو" واژه بود معتقد كه طاهباز.است شده
:ميگويد باره اين در رستگاربود كرده ترجمه "خودو انتظار در" را آن دارد ، رابطه
توسط اين از پيش واژه اين.باشد كرده ابداع را آن بكت كه نيست واژهاي گودو"
خاطرم درست عنوانش كه دارد نمايشنامهاي قضا از بالزاك.شده استفاده هم بالزاك
بسيار دستمايه لحاظ از نمايشنامه اين "گودو منتظران" مشابه است چيزي انگارنيست
پرده و آمد گودو ميشود اعلام پايان در كه تفاوت اين با است ، بكت اثر مشابه
بالزاك نمايشنامه بر نقيضهاي بكت گفت بشود شايد.نميبينيم را او هم ما.ميافتد
".است نوشته
انتشار به اقدام سال 1356 در بندري دريا نجف آشنا نام مترجم طاهباز ، سيروس از پس
اين تا كنيم اضافه هم را ايماني سعيد نام اگر و نمود "گودو انتظار در" فارسي ترجمه
سال 1380 تا ترجمهها اين تمام اما بود موجود متن اين از فارسي ترجمه سه زمان
ديگر ترجمه دو رستگار اصغر ترجمه انتشار از اندك فاصلهاي با بالاخره.بودند ناياب
متن كليدر انتشارات كه فرد عابديني مصطفي توسط يكي.شد منتشر فارسي به آن از نيز
از پيش كه عليزاد علياكبر توسط ديگري و كرد منتشر هم با را آن انگليسي و فارسي
داشته ايراد "گودو انتظار در از رستگار اصغر ترجمه پيرامون نكاتي" مقالهاي در اين
.بود
اين ميدارد ، مشغول خود به كتاب اين مطالعه هنگام را خواننده هر ذهن كه آنچه اما
در":ميگويد باره اين در خود او.دارد لمپني و جاهلي لحني رستگار ترجمه كه است
و كمدي هم و است تراژدي هم يعني.است tragicomedy يك بكت خود تعبير به گودو انتظار
مرسومشان محتواي از اثر اين در اينها دوي هر چون كمدي ، نه و است تراژدي نه واقع در
من و است كرده ترجمه "سوگندنامه" را tragicomedy تركيب آشوري داريوش.شدهاند تهي
نخواستهام فارسي ترجمه در اين بر علاوه.بردهام بهره گذاشته او كه معادلي از هم
- نمايشنامه فرانسه و انگليسي اصل مطابق كوشيدهام بلكه.كنم استفاده جاهلي لحن از
در.گيرم كار به را جامعه فرودست طبقه لحن - شدهاند نوشته بكت خود توسط دو هر كه
منتها.هستند فرودستي آدمهاي ولاديمير و استراگون.است طور همين هم نمايشنامه اصل
زبان در انگليسي واژهاي يك معادلهاي ميكنند فكر دوستان بعضي كه اينجاست مشكل
ديگر زبانه دو فرهنگ هر يا آريانپور و حيم فرهنگهاي كه است همانهايي فقط فارسي
واژه جاي به فيالمثل كه ميشوند سوءتفاهم اين دچار دليل همين به.است آورده
در.كردهام خيانت "باريكلا" گذاشتم من اگر و "دقيقا" گذاشت بايد صرفا exactly
طرف كه تفسيري تاييد براي انگليسي مكالمه در.است فارسي زبان سازوكار اين كه حالي
ميگوييم فارسي مكالمه در و exactly ميگوييم داده ، ارائه ما سخنان از مقابل
كه زبان متكلمين.باشد نيامده نيامده ، لغت فرهنگ فلان در واژه اين حالا.باريكلا
و غيررسمي لحني با نيز صحنهها دستور رستگار ترجمه در اما ".ميكنند استفاده
را صحنهها دستور نمايشنامهنويس عليالقاعده كه حالي در ;شدهاند نوشته محاورهاي
است بكت ويژگيهاي از هم اين خب".مينويسد عيني نثري با و و صحنه شرح براي صرفا
.مياندازد دست دارد انگار هم را نمايشنامه خود حتي كه
است؟ طور اين متن اصل در يعني -
.بزنيد مثال داريد مشكل كه را كدامش هر !مسلما -
مالون مولوي ، :ميكند ترجمه را بكت (گانه سه) تريلوژي دارد اينك رستگار اصغر
:خودش قول به.رفت خواهد او نمايشي آثار ساير سراغ به سپس و ;نامناپذير و ميميرد
"...شنيدستم كه چين به بردن خواهم پارسي گوگرد"
منتقد نگاه
صحنه در بصري ركود
" كاكاخاني رويا" كارگرداني به "ماه خاموشي" نمايش به نگاهي
آشفته رضا
روز هر كاكاخاني رويا كارگرداني و چرمشير محمد نويسندگي به "ماه خاموشي" نمايش
.ميرود صحنه به شماره 2 تالار در عصر ساعت 30/6
و است گريخته او از شوهرش كه است (مينا) زن يك دري به در درباره نمايش اين
...و نمييابد (الياس) گوژپتش برادر و پدر پيش امن مامني هماكنون
متوسط و ضعيف آثار تجربياتش ميان در ميكند ، تجربه بسيار كه آنجا از چرمشير محمد
سياه يا دورريختني اتودهاي همانند كه او كوتاه كارهاي اكثر.ميشود يافت هم
متاسفانه.بشود مطرح حرفهاي مرحله در نبايد ميشود ، محسوب آموزشي مشقهاي
چرمشير كاري پرونده در ماه خاموشي همين و ليلا پچپچه ، شهود ، بهجت ، مثل نمايشهايي
!نميكند جلوه موفقيتآميز چندان
و كرد ، اجرا مولوي تالار در را "فنجان در ابر" متن هم گذشته سال كاكاخاني رويا
دليل به متن اين و است رفته چرمشير متوسط متن يك سراغ به حرفهايتر سطح در امسال
نمود باز نميتواند شخصيتپردازي و داستان ، معلولي و علت روابط در موجود كاستيهاي
كنار كاستيها اين اصولي بازنويسي يك با مگر.بگذارد تماشاگر ذهن در شايستهاي
تا برميآمد آن چراي و بيچون اجراي پس از خاطر فراغ با كارگردان و ميشد گذاشته
سايه در است ، مسبب را فعلي موقعيت كه ضدقهرمان چرا كه ندهد ، مخاطب دست به بهانهاي
شخصيتي چگونه مادرشوهر يا شود ، معرفي كمرنگ بايد قدر اين چرا پدر و است گرفته قرار
...؟و دارد
وسايل غلط چيدن با و است ، كرده رجوع متن اوليه سطح به تجربه اين در كاكاخاني ،
و كند ، خسته را تماشاگر ذهن و چشم ديداري لحاظ به كه ميخواهد ابتدا همان از صحنه
كار به ماجراها كليت در نوآوري و خلاقيت چندان ميزانسنها ايجاد و تركيببندي در
ماه خاموشي تاثيرگذاري ميزان بصري تنوع با اينكه جز نداشت راهي هيچ او.است نبرده
موجود اجرايي امكانات چرمشير گفتوگونويسي شيوه در.ميبرد حاضر حال از فراتر را
"ترس" غالب حس متن اين در.است نبرده بهره هم امكانات اين از حتي كاكاخاني اما است
سايه ايجاد با و دارد ، تهديدكننده و هشداردهنده تيز ، خطوط به نياز ترس اين و است
و اصلا تصاويري چنين اما درميآيد رويت به حال و حس و فضا اين مرموز روشنهاي
صرف شنونده فقط و فقط كه نيست قرار نمايش در بيننده.نميگيرد شكل نمايش در ابدا
پيامي و حس حامل كه ميگردد تصاويري دنبال به اجرا طول در او بلكه باشد ، داستان يك
هم تماشاگر لذت مطمئنا باشد ، بازتر تاثيرگذاري دامنه هرچه و باشد متاثركننده
.شد خواهد بيشتر
خلقموقعيتهاي آفرينشو در چنداني جسارت كه ميدهد نشان كار اين با كاكاخاني
برخورد متن با جسورانهتر تا كند تمرين خود با منبعد بايد و ندارد ، شگفتانگيز
.برسد بهتري نتيجه به و كند
جوابگوي بازيگران بيان و فيزيك است ، كرده عمل هوشمندانه بازيگران انتخاب در او
از فراتر گامي كه است نداده بازيگران به را امكان اين اما است متن داخل شخصيتهاي
قويتر نمايشي پارتينرهاي از بيان و حس لحاظ به كه نجفي قربان مثلا.بردارند متن
كه او.بدهد جولان صحنه در حاضرش حال از قويتر ميتوانست هم باز ميدهد ، نشان
اين بيانگر بيشتر ميتوانست "صندلي" و "عصا" از گرفتن بازي با است ، گور لب پايش
.ميگرفت خود به منطقيتر رنگ تندمزاجياش گونه اين و باشد متزلزل موقعيت
.بگذاريم نمايش به را آن كه است قرار بگوييم ، را چيزي كه نيست قرار نمايش در ما
عصا يا !ميريختند درهم را صندليها و ميز يكبار بازيگران و كارگردان كاش اي
...و ميرفت در پدر زيرپاي از صندلي يا ميشد ، پدر قالهاي و داد جايگزين
يكنواختي از مانع عاشقانه شيدايي و شور ;باشد مهشيد عاشق الياس است قرار وقتي
عدم و تكراري يا ساكن حركات طراحي با كارگردان اما.ميشود شخصيت اين بيان و حركات
.است شده صحنه در بصري ركود باعث صحنه وسايل و بازيگر بدن از استفاده
به حسها و ميبرند ، بهره دروني كشمكش ايجاد براي خود نگاه از كمتر بازيگران
به - كال بازيهاي نتيجه حالا.نيست مشهود چندان حسها تغيير و نرسيده لازم پختگي
نتيجهاي عيب و كاستي از پر متن و غيرهوشمندانه كارگرداني - نجفي قربان استثناي
.داشت نخواهد متوسط اجراي يك از فراتر
بار با و كند ، شقالقمر كه داشت انتظار تماشاگر از نبايد شرايط اين با بنابراين
استقبال با نمايش اين امروز اگر.برود بيرون سالن از مانا تاثير و سنگين محتوايي
داغتر را عرضه ميدان بايد.نيست تماشاگر برگردن تقصيري هيچ ميشود ، مواجه كمتري
.شود وسوسه خريدار تا كرد
56-لينچ زبان از لينچ
برجسته فيلمبردار دوگانهيك زندگي
رادلي كريس:گردآوري
پوريا امير:ترجمه
.كند ترك را ما است مجبور كه گفت و من سراغ آمد روزي.بود تهكشيده پولش هرب ولي
آگهي يك فيلمبرداري براي كه بودند كرده پيشنهاد او به و نداشتيم پولي هيچ ما
موسسه مادر از بعد سال بچههاي جزو Elmes) (Fred فردالمز.برود ريو به تبليغاتي ،
به.است هرب جانشين بهترين فرد نظرش به كه گفت بهم ولاني توني.بود آمريكا فيلم
هم مثلبگيرد تحويل او از را كار تا كاركرد هرب با هفته دو حدود فرد ترتيب ، اين
!بود زيادي هم سرمان از اين بودند ،
گاز راست پاي با همه مثل.ميكرد رانندگي پايش دو هر با واقعي معناي به هرب
متعادلترين.بود هم يكي درجه خلبان !ميگرفت چپ پاي با را ترمز ولي ميداد ،
كه آمده پيش برايت بارها حتما.بود او رانندگي ديدهام ، حال به تا كه رانندگي
وقتي.ميخوري ليز ماشين ديگر طرف به ميگذرد ، آن از و ميرسد پيچي به ماشين وقتي
تنظيم طوري پيچ امتداد در را سرعتشنميشدي طور اين وقت هيچ ميكرد ، رانندگي هرب
دلش توي ميكند ، حس را پيچ آدم وقتي.نميكرد حس را چيز هيچ اصلا اصلا كه ميكرد
تنش از پر را آدم سوارشدن ماشين يعني ميكند جمع و سفت را خودش و ميشود خالي
باور.ميگذارد سر پشت را متفاوتي تجربه دارد كه ميشد متوجه آدم هرب ، با.ميكند
نظر به اسرارآميز بينهايت كه هست زيادي داستانهاي هرب ، به راجع.بود نكردني
ميشد ، تمام كار كه وقتي "كلهپاككني مرد"فيلم سر.ميآيد
و ميكردند زندگي ما با هرب و آلن آخر _ برگردد خانه به ما با كه اين جاي به هرب
وقتي.ميرود كجا هرب نميدانست كس هيچ.ميرفت ديگري جاي - ميآمد هم برادرم گاهي
هنوز.بود معما مثل حرفهايش ولي ميگفت ، چيزهايي يكبود خسته هميشه ميگشت ، بر
هرب ميكردند فكر همسرش ، حتي همه ، .ميكرد كار چه داشت موقع آن هرب نميدانم هم
خوب را دومش زندگي او بود ، طور اين هم اگر ولي.ميگذراند را دوگانهاي زندگي دارد
انجام هواپيما در كه كرد پيدا كاري بعدها.بود اسرارآميزي آدم.ميكرد پنهان
كه ميكرد نصب هواپيماها در ميليمتري فيلم 16 مخصوص كوچك آپاراتهاي آن از.ميشد
اين ديگر نفر پنج و او.بود نيامده ويدئو هنوز.داد نشان فيلم ميشد آن با
هواپيما توي مختلف ، پروازهاي در و ميكردند نصب هواپيماها در را جديد دستگاههاي
.كنند برطرف را آن آمد ، پيش مشكلي دستگاه براي اگر تا ميماندند
|