هستيم سرباز ما
كوتاه برشهاي
رفاقت يا است مهمتر وظيفه
57-لينچ زبان از لينچ
هستيم سرباز ما
"رمزگويان" در آمريكا و جنگ سينما ،
آمريكا سينماي
وو جان
طلايي شاه عدنان:ترجمه
محتواي و من روي مخصوصا گذاشت ، تاثير همه روي سپتامبر يازده حيرتانگيز حادثه
.واداشت كردن فكر به مرا خشونت يعني ;ميسازم كه فيلمهايي
اين.كند ترويج را شجاعت و محبت عشق ، دوستي ، بايد ديگر سينما كه رسيد نظرم به
روزها اين.ميكنند توجه همديگر به و گرفته شدت مردم ميهنپرستانه احساس روزها
ضد است ، غيرواقعي كاملا ميدهم نشان من كه خشونتي اينهمه با.هست جا همه اميد
حتما بعدي فيلمهاي در مسلم قدر اما.ميدهم نشان شده غلو را چيز همهاست خشونت
مرد" و است شرافت و انسانيت دوستي ، من بعدي فيلم مضمون.كرد خواهم نظر تجديد
آمريكا به نوزدهم قرن در كه است ايرلندي و چيني مهاجران درباره.دارد نام "سرنوشت
.ميسازند را پاسيفيك مركز آهن راه و ميآيند
مضمون و فيلمنامه
چيزي آن از پيشآوردند برايم "جوبايتر" و "رايس جان" را "رمزگويان" فيلمنامه
گريهام به و داد قرار تحتتاثير مرا فيلم داستان.نميدانستم تلگرافچيها درباره
ميدهند اهميت وطنشان به كه مردمي به نسبت شخصا.بود راحتي داستان.انداخت
آن راه در فداكاري به حاضر و ميدانند را كشورشان قدر كه مردمي.ميگذارم احترام
بر علاوه رمزگويان در.بسازم جنگ درباره متفاوتي فيلم ميخواست دلام هميشه.هستند
داستان.دارد وجود هم رفاقت و دوستي مضمون دوم جنگجهاني تلگرافچيهاي داستان
يك حول تقريبا ماجرا و هست زيادي پرتحركت صحنههاي.است رفيقبازي درباره اصلا
.ميزند دور شخصيت
.بشناسند را تاريخ بخش اين كنم ترغيب را جوانان تا دارم دوست آمريكايي يك عنوان به
نكته.ميكند نابود و نيست را چيز همه كه جنگي.است جنگ ضد پيام رمزگويان پيام
مقايسه قابل من قبلي فيلم با كه آدمهايي.است داستان اين آدمهاي تفاوت مهم
احساس فيلم اين بادارد زيادي اهميت دوستي مضمون داستان اين در هرچند.نيستند
.ميكنم نزديكي
تلگرافچيها
كار كه هستند كساني دريايي نيروي در.ميگيرم ياد كار هنگام را زيادي چيزهاي
شباهت باايماني آدمهاي به.هستند تلگرافچي نوعي بهدارند عهده به را خبررساني
از پيش.ميكنند فكر آن به و است مهم برايشان چيز هر معنوي جنبه كه دارند
در عملكردشان به آنها.شدند خوشحال خيلي.كردم صحبت تلگرافچي چند با فيلمبرداري
سرخپوستان.ميكردند افتخار ميشد ناميده وطن به خدمت كه كاري و جهاني دوم جنگ
آنها اماميشوند معرفي كليشهاي حتي و انعطافناپذير مردمي فيلمها در معمولا
هم شوخطبعي بسيار آدمهاي.داشتنياند دوست خيلي.هستند شريف و واقعي انسانهايي
اين.باشند بزرگي مردم ميخواهند و هستند اميدوار و خوشبين چيز همه به.هستند
.گرفت ياد آنها از ميتوان كه است چيزي
واقعيت
دوم جنگ در چه آن هر درباره و داد من به را ارزشي با اطلاعات "مورگان مت" كاپيتان
آنها و شد ما الهامبخش كه كرد داستانهاييتعريف.كرد صحبت ما براي داد رخ جهاني
و بود برادروار و گروهي كار دريايي ، نيروي واقعي روحبرديم كار به فيلم در را
كنار در آنها همه ميافتد ، اتفاقي چه كه نبود مهم.داشت قوي بسيار معنوي جنبههاي
.بودند هم مراقب و هم
نيك من دوست
ذهنام در "كيج نيكلاس" تصوير خواندم را رمزگويان فيلمنامه بار اولين براي وقتي
آن در وضوح به را او ميتوانستم.كردم دعوت را او كه شد اين نتيجهاش و زد جرقه
آن از.ميبست نقش ذهنام در "نيك" از سريع تصاويري مواقع از خيلي.كنم تصور جنگ
در و كردم تبديل ايتاليايي يك به را او بود ايرلندي گروه رهبر يعني اصلي نقش كه جا
.گذاشتم نيك اختيار
جنگي فيلم قالب در تحركت
"كش آدم" يا "نقطهجوش" مثل فيلمها بقيه از متفاوتتر را رمزگويان ميخواست دلام
ساختاري لحاظ به اما است ، خودم فيلمهاي بقيه مثل رمزگويان شده غلو جنبهبسازم
ميكند حمل سنگين اسلحه تا دو كه حالي در را كيج نيك نميخواستم.دارد تفاوتهايي
كنم پيدا دست حقيقي و جدي هدف يك به ميخواستم.كنم تصوير ميپرد آهسته حركت با و
موارد همه به نسبت و كنم عمل واقعي بودم مجبور بنابراين.برسد نظر به واقعي كه
.باشم حساس
بزرگ جنگ
نيروي سرباز هزار از بيش بزرگ ، جنگ سكانس فيلمبرداري روز اولين كه است يادم
به سربازان و گرفتند قرار هم روبهروي ژاپنيها و بازيگران و بدلكاران دريايي ،
نتيجه در بود ، شده گذاشته كار صحنه در بمب هشتاد و دويستكردند حمله ژاپنيها
هر تا بودند كار مشغول فيلمبرداري دوربين سيزده.داشت همراه به مهيبي انفجارهاي
كردم پيشنهاد بازيگران به.كنند ضبط ميخورد درد به نهايي برداشت براي كه را چيزي
اگر حتي گفتم آنها به.نكردند قبول آنها اما كنند ، استفاده متعدد بدلكاران از
را آنها صورت بود خواهيم قادر باز كنيم استفاده بيشتري دوربينهاي از باشد قرار
خودشان ميخواست دلشان اصلي بازيگران.داشت همراه را زيادي خطرهاي ما كار.ببينيم
آنها.ميكنيم كار گروهي تيم يك مثل و هستيم سرباز ما ميگفتند من به.كنند بازي
همين به.كرد نرم پنجه و دست خطر با بايد كه بودند گرفته ياد واقعي سربازان از
.فرستادم نبرد سرصحنه را فيلمبردار دو.كردند بازي رمزگويان در دل و جان با دليل
اين براي زيادي سرمايه آنها.ميكرد كامل حمايت ما از مهير متروگلدوين كمپاني
.ميورزيد عشق آن به و داشت اطمينان خود هدف به كمپاني.بودند كرده هزينه فيلم
كنگ هنگ و هاليوود
مهير متروگلدوين.ميكنم احساس بيشتري عمل آزادي هاليوود فيلمسازي برنامههاي در
من از و دهم انجام ميخواهم جور هر را كار تا گذاشت من اختيار در را امكانات همه
سخت آن با آمدن كنار و داشتيم كمتري بودجه ما كونگ هونگ دركرد كمال و تمام حمايت
نوعي به هم هاليوود در.ميساختيم (اكشن) پرتحرك فيلمهاي فقط دليل همين به و بود
جلوههاي بتوانيم تا دارد وجود كار براي كافي پول و منابع اما است محدود بودجه
.بسازيم را انفجارها و پرتحرك صحنههاي و ويژه
وجان نيك
ما.است آسان بسيار آنها با كارهستند حرفهاي بازيگراني تراولتا جان و كيج نيك
و ميگيرند آسان را چيز همه واقعا جان و نيك البته.ميكنيم حفظ را يكديگر احترام
متواضع خيلي نيك.نيستند گرفتن ايراد و زدن غر اهل اصولا ميكنند كار كسي هر با
قوي غريزه آنها دوي هر نظرم به.است دوستداشتني و باهوش بسيار هم جان و است
همديگر كه است زيادي مدت.ميكنند شگفتزدهام هميشه آنها دوي هر دارند ، بازيگري
من.نميكنيم جدل و بحث خيلي كار هنگام و داريم زيادي مشتركات ميشناسيم ، را
آنها طرفي از.ميگويم چه من ميدانند هم آنها و ميخواهند چه آنها ميدانم
خود با جذابي ايدههاي هميشه.ميكنند اعتماد من به و ميشناسند مرا كار شيوه
بداهه را گفتوگوها آنها ميپرورد را فيلم در نظرشان مورد شخصيتهاي كه دارند
چهار به نياز بنابراين.است برداشت بهترين هميشه آنها از برداشت اولين و ميگويند
به كردم ، كار جان با كه بود "چهره تغيير" فيلم در اول بار.نداريم برداشت پنج يا
ميخواهد دلت چقدر هر ميگفت او و است؟ قبول ميگيرم ، تو از برداشت يك گفتم او
.است برداشت چند از اساسيتر برداشت يك بودند معتقد دو هر نيك چه و جان چه.بگير
شوخي به آنها.ميآمد نظر به ماشيني و مصنوعي خيلي ميكردم كار اين از بيشتر اگر
!برداشته يك جان:ميگفتند من به
كوتاه برشهاي
بركه روي پروانهاي
براردينلي جيمز
ميرزابيگي نگار:ترجمه
سرگرمكنندهاي و پرتحرك فيلمهاي عمدتا متحده ايالات در حضورش زمان از "وو جان"
فيلم در "وو".كرده كارگرداني را "غيرممكن 2 ماموريت" و "چهره تغيير" مثل
نمايش به "سنگين" اصطلاح به فيلمهاي ساختن در را تجربهاش اولين "رمزگويان"
تا را خشونت و آتش قدرت كه ميدهد اجازه او به جنگي ژانر حال عين در ميگذارد ،
درباره زيربناييرا و جدي پيامي "رمزگويان".بكشد تصوير به ميخواهد كه آنجا
اين به وو شدن نزديك نحوه متاسفانه اما بردارد ، در نژادپرستي بيهودگي و حماقت
موعظهوار فيلم نتيجه در ;نيست هوشمندانه و زيركانه ابدا آن پرداخت و ساخت و موضوع
اجرا خوب تكنيكي ، ديدگاه از جنگي صحنههاي اگر حتي.است آمده در آب از كليشهوار و
.ميرسند نظر به كسلكننده و بيروح تكراري ، هم باز باشند ، شده
طي.ميكشد تصوير به ژوئن 1944 در را "سايپان" ژاپني جزيره تصرف رمزگويان فيلم
زبان كلمات از رمزي _ ميكردند استفاده "ناواهو رمزهاي" از آمريكاييها تهاجم ، اين
(كيج نيكلاس) "جواندرس" گروهبان.ميشد ترجمه ناواهوها توسط و بود شده تشكيل ناواهو
رمزگويان از يكي (بيچ آدام) "ياهزي بن" وظيفه سرباز با آراسته ، بسيار و جنگي مردي
محافظت رمز از":واضحند و روشن شده داده او به كه دستورهايي.است شده همراه ناواهو
"كن
دست به اينكه مگر كند ، محافظت "ياهزي" از بايد او كه است معني بدين حرف اين
"اندرسن اكس" گروهبان.بكشد را ياهري بايد صورت آن در كه _ بيافتد دشمنان
وضعيت در هم (ويلي راجر) "هاوس وايت چارلز" وظيفه سرباز همراهش و (اسليتر كريستين)
.دارد قرار مشابهي
كنار گذاشته باقي رواني و فيزيكي اثرات او در كه گذشتهاش با دارد سعي ياهزي
جنگي فيلمهاي تمام براي نوشدارويي ولي است نشناخته را آن هنوز اينكه با و بيايد
.رستگاري:ميكند جستوجو
ياهزي و اندرس:گرفتهاند شكل يكديگر كنار در خوبي به اصلي شخصيت دو رمزگويان در
كاري هيچ مقابل نقش بازيگر جين دو نيم شدن پرداخته و ساخته براي ابدا و اصلا ولي
_ مشخصترين با كه برميگردد مقوايياي شخصيتهاي به اين و است نگرفته صورت
و متعصب فردي كه "راجرز چيك" سرجوخه نقش در "امريچ نوا":ميشوند معرفي خصوصيتشان
و خاص لهجه كه "هلمستاد گاني" گروهبان نقش در "استورمير پيتر" است ، مقدس خشكه
و نميدهيم اهميت اينها از كدام هيچ به..و دارد ريش كه مردي دارد ، خندهداري
كه گمنامند چنان شخصيتها حالتها بعضي در واقع ، در.ندارد خاصي معناي هم مرگشان
.نيست سادهاي كار اجسادشان شناسايي مرگ هنگام به
نظر به توهينآميز گاه كه شده پرداخت اغراقآميز چنان فيلم نژادپرستانه جنبه
از هيچگاه او) كند معرفي قديس يك را ياهزي تا ميزند كاري هر به دست وو.ميرسد
به و است ، فوقالعادهاي همسر و پدر است ، مودب هميشه نميايستد ، باز زدن لبخند
ندارند قبول را او همراهش مردان از بسياري كه حالي در (.ميكند ترديد كشتن هنگام
بوميان عليه كه نژادي تعصب دادن نشان با من.نيست سفيدپوست كه خاطر اين به صرفا
مخالف فيلمها در ميشد اعمال ميكردند مبارزه دوم جهاني جنگ طول در كه آمريكايي
در نژادي تعصب كه دارند وجود فيلمهايي مثال عنوان به).شكل اين به نه اما نيستم ،
فيلم يا "Glory" فيلم مثل كشيدهاند تصوير به زور به شدن متوسل بدون را جنگ دوران
را خود فيلم اين در كه است آن از زيركتر وو (."Harts war"جديد
پا پيش آنقدر را تماشاگران ذهن او آيا:ميدهد آزار مرا تصور يك اما.ميدهد نشان
و ناشيانه روش چنين با هم آن و زور با جز به ميپندارد كه كرده فرض ساده و افتاده
رساند؟ آنها به را مفهوم نميتوان بيظرافتي
ژانر "رايان سرباز نجات" از بعد كه روندي همان از است بازتابي وو فيلمسازي شيوه
كه _ روده و دل و خون از پر تصاويري _ است داده قرار تاثير تحت را جنگي فيلمهاي
سقوط" ،"رايان" مثل فيلمهايي برخلاف اما.نميكند تماشاگران نصيب چيزي نهايت در
مرگ و جنگ چالشهاي با را ما رمزگويان فيلم ،"بوديم سرباز ما" و "هاوك بلك
.نميكند درگير انسانها
هاوك بلك سقوط در جنگ صحنههاي.ندارد هم را آنها بيواسطگي و كشش فيلم اين
نميدانند كه شويم آشنا جنگ كنار و گوشه در سربازاني با بايد زيرا گيجكنندهاند
كه چرا گيجكنندهاند جنگ صحنههاي رمزگويان در.است دادن روي حال در چيزي چه
.بدهيم تشخيص كسي از را كسي نميتوانيم
هم كليشه از حتي گاه كه دارد اساسي و پايهاي مشكلات و ضعفها نقطه رمزگويان
ياهزي ، رابطه خوشبختانه.ميرسند نظر به عامدانه مشكلات اين گاه اما.ميروند فراتر
شاعرانهاي تصاوير وو گاه و نميشود كشيده ناهماهنگ بازيهاي رفيق آن به اندرس
را پروانهاي.ميافتد اتفاق فيلم اول صحنه در آنها بارزترين از يكي كه ميكند خلق
و ميگرايد سرخي به تدريج به آب است ، پرواز حال در آرام بركهاي روي كه ميبينيم
گلولهها شليك با ناگهان آرامش و سكون اين.ميگيرد قرار تصوير در جسد يك سپس
صحنههاي.است جريان در جنگ حاشيه در اتفاقات اين كه مييابيم در و ميشود آشفته
.است كرده تبديل ماندني تجربه يك به را رمزگويان قدرت اين با زيادي
به را جنگي فيلمهاي ژانر به ورود شده شناخته راههاي آخرين از يكي رمزگويان
بيشتر چيزي ژانر اين از فيلمي ساختن براي كه ميكند ثابت فيلم اين.ميگذارد نمايش
و انفجار تفنگها ، آتش كشتار ، و كشت صحنههاي در انسانها سلاخي كشيدن تصوير به از
و زيرك فوقالعاده كارگرداني بيترديد وو.است لازم ندارد قرار و آرام كه دوربيني
تصويري نتيجه و است رفته پيش ضعيف بسيار فيلمنامهاي با فيلم اين در اما.تواناست
.است گذشته قرن واقعه مهمترين از تكراري و مايه ميان
رفاقت يا است مهمتر وظيفه
"وو جان" فيلم تازهترين به تايمز نيويورك نگاه
فيلم بررسي
ميچل الويس
اشراقي فرناز:ترجمه
در آدمها ناتواني ووظيفهاستبه بيندوستي تقابل درباره كه فيلمهمانقدر
ميپردازد هم يكديگر فهميدن
و جنگي فيلمهاي در را شخصياش سبك بسيار ، وسواس با كه فيلمسازي _ "وو جان"
اداي ژانر اين قديمي عرف و اصول به "رمزگويان" ساخت با _ ميكند دنبال كليشهاي
.ندارد را ديني اداي چنين استحقاق كليشه ، اين ميرسد نظر به اما.است كرده احترام
گنجاندن با كه فيلمسازياينهاست از بيشتر او مثل فيلمسازي از ما انتظار حداقل ، يا
از پر وحشيانه و خشن فيلمهاي بطن در كلاسيك ، موزيكالهاي از يادمانده به حسرت نبض
.است داده نجات ماندن بيمصرف و فرسودگي از را پرتحرك سينماي تيراندازي ، و اسلحه
آدام) "بنيازي" و (كيج نيكلاس) "اندرس جو" گروهبان بين كشمكش شرح به فيلم ، قصه
براي ناواهو افراد ساير با همراه كه است دريايي نيروي گروهبان بن ، .ميپردازد (بيچ
به قادر ژاپنيها كه زباني) ناواهو بومي زبان به جبهه مقدم خط اطلاعات انتقال
رمزگويان يا (Windtalkers) "بادگويان".است ديده تعليم (نيستند آن رمزشكني
.شدند معروف آن به سربازان اين كه است عنواني
(Codetalkers)
كوچكش پسر و همسر ترك به مجبور اردوگاه به اعزام با وقتي مخصوصا بن ، تعليمات
مجزا مشابهش تكراري و كهنه نمونههاي از را فيلم كه است مواردي معدود از ميشود ،
هدايت كارش كه ميكند بازي را جاافتادهاي گروهبان تكراري نقش "كيج" آقاي.ميكند
:است "وو" ويژه كه ميشود ظاهر فضايي در او.است جنگ پرحادثه حلقه به تازهكارها
تيرگي به خون از رگههايي با كه آرام بركهاي فراز بر پرواز حال در پروانههاي
".ميگرايد
افراد تمام جان كه جنگي.ميجنگد "سالامون" جزاير در ژاپنيها عليه جنگي در "جو"
بكشد ، را خودش بخواهد آنكه از پيش بازمانده ، تنها بهعنوان او و گرفته را گروهانش
(اوكانر فرانسيس) مهربان و خوشقلب پرستار كمك با "جو".ميكشد دل ته از نعرهاي
ترتيب اين به و (است ديده آسيب او داخلي گوش) ميدهد فريب را دريايي نيروي پزشك
.بازگردد جنگ به ميتواند دوباره
از بسياري توسط ميبرد ، كار به پرتحرك فيلمهاي ساخت در "وو" كه روشهايي
"بوديم سرباز ما" و "هاوك بلك سقوط" مثل فيلمهايي).است شده تقليد ديگر كارگردانان
"وو" كار ميرسد نظر به حتي چنانكه (است "وو جان" نوشتههاي بريده از برگزيدهاي ،
او.است بوده او خود اصلي تخصص زماني آن نمايش كه است خشونتي از افراطي تقليدي
اسلوموشن نمايش در او مصمم شيوه:ميگيرد جدي را فيلمسازياش ادوات و لوازم هميشه
حد تا آنكه براي است راهي گذاشتهاند ، يكديگر شقيقه روي را اسلحههايشان كه مرد دو
قرار ماوقع جريان در دقيقا را بيننده و بكشد تصوير به نزديك از را واقعيات امكان
سرباز و "بن" هدفگيري).ميشود ديده هم "وو" فيلم اين در صحنههايي چنين.دهد
.(يكديگر پيشاني سانتيمتري يك در ژاپني
وظيفه مثال بهعنوان) ميپردازد دوگانگيها و تضادها به "رمزگويان" كه آنجايي از
است ، شدنشان اسير صورت در آنها كشتن طرفي از و رمزگوها از حفاظت سو يك از كه "جو"
تواناييها به بيشتر فيلم ميرسد نظر به ،(نماند باقي رمزها گشودن براي احتمالي تا
.است متكي كارگردان خاص قدرت و
"وظيفه" و "دوستي" بين تقابل درباره كه همانقدر "وو" آقاي احساساتگرايانه فيلم
آنچه به توجه با "جو".ميپردازد هم يكديگر فهميدن در آدمها ناتواني به است ،
"بن" با دوستانه رابطه ايجاد از شود ، انجامش به مجبور است ممكن وظيفه ، بهعنوان
هشدار هم دريايي نيروي ديگر سرباز ،(اسليتر كريستين) اكس به و ميكند خودداري
ميان اين در و نشود نزديك زياد (ويليامز راجر) "هورس وايت چارلي" به كه ميدهد
ناواهو رمزگوهاي چهره ميدارد اظهار طعنه با كه است متعصبي فرد (امريچ نوا) "چيك"
قرار به گذرا اعترافي و دارد را خودش خاص مشكلات "رمزگويان"اما.ژاپنيهاست شبيه
را ناواهوها:است اين ميدهد ارائه فيلم كه ديدگاهي:ميكند راهي دو سر بر گرفتن
و است نيفتاده اتفاقي هيچ انگار كه كن رفتار طوري و بكش شوند ، اسير آنكه از پيش
برافراشتن براي بومي آمريكايي يك كه حالي در جنگ همان در كه را بديهي حقيقت اين
منع سربازان مقدم خط در گرفتن جاي از حتي ناواهوها.ميكند كمك "اكيناوا" در پرچم
در هم آن كني ، ثابت را وطنپرستيات ميتواني چطور واقعا بگير ، ناديده.ميشوند
ميهنپرستي حس گرفتن نظر در با !ميشود رفتار دو درجه شهروند يك مثل تو با كه حالي
فيلم.ميرسد نظر به نااميدكننده "رمزگويان" تماشاي اخير ، جنگي فيلمهاي بيمنطق
با را آنها ارتباط و وفاداري نژادپرستي ، دوپهلوي پيامدهاي ميتوانست كه حالي در
.ميشود رد بيتفاوت حقايق اين كنار از بكشد ، تصور به تازه شكلي به زندگيمعاصر ،
و وظيفه بين تقابل به هميشگياش علاقه از چشمپوشي برگزيده ، كارگردان كه راهي
جاي به را او اين از پيش كه علاقهاي.است فيلم دراماتيكي زمينه بهعنوان وفاداري
اگرچه.بود كرده تبديل بيرقيب پرتحرك فيلمهاي سازنده به نمايش ، اجرايي مدير
"رايان سرباز نجات" از بعد كه "برتر نسل" داستاني عناصر برابر در اغلب "رمزگويان"
"وو جان" اما ميشود ، تسليم است كشانده تباهي به را دوم جهاني جنگ فيلمهاي همه
كم "اسپيلبرگ استيون" از چيزي پرتحرك طولاني سكانسهاي ساختن در كه ميدهد نشان
كه را سربازاني و ميزند هم بر خود رعدآساي حملات با را آرامش و سكوت او.ندارد
تصوير به ما چشمان برابر در ميكشند بيرون توپ داخل از كردن دود حال در گلولههاي
هدايت آتش زير "جو" گروهان كه است جايي فيلم مسحوركننده لحظات از يكي.ميكشند
.ميگيرد قرار آمريكاييها نشده
به توسل بدون بيننده ساختن مبهوت در را خود توانايي صحنه اين در "وو" آقاي
به (ميبينيم "رايان سربازان نجات" در آنچه قبيل از) ديوانهوار و وحشتناك شوكهاي
راحتي به فيلم پرتحرك صحنههاي كه شده باعث او مشكلپسندي و وسواس.ميگذارد نمايش
آتش زير از "جو" گروهان فرار مثل گيجكنندهاي صحنههاي حتي باشند كردن دنبال قابل
و سادگي از فيلم كشيدن بيرون در "وو" آقاي تلاشهاي بعضي آمريكاييها ، شده گمراه
هنرپيشه "استورمار پيتر" فريادهاي.است كرده عجيبتر را آن صرفا بودن بديهي
براي ميرسد نظر به كه است درك غيرقابل آنقدر توپخانه گروهبان نقش در سوئديالاصل
نظر به خوب كاملا ديگر نمونههاي اماداريم احتياج رمزخوان يك به ترجمهاش
با كه "كيج" آقاي برخلاف دقيقا است دلنشين بسيار "بيچ" آقاي كشدار لهجه.ميرسند
برآورده كاملا را ما انتظارات "كيج" بازي ميكند ، صحبت خليجنشينها لهجه
اولين "چهره تغيير" فيلم در او پيشين قبول قابل اجراهاي از يكي.نميسازد
.نميگذارد نمايش به را شوقش و شور همه او اينجا در اما.بود "وو جان" با همكارياش
شخصيت به "كيج" آقاي كه باشد سردي همان به ميتواند هم "رمزگويان" بر ما نقد پس
!ميبخشد "جواندرس"
57-لينچ زبان از لينچ
فيلم پخش دردسرهاي
رادلي كريس:گردآوري
پوريا امير:ترجمه
و آمدند فرود (Gatwick) گاتويك فرودگاه در كه بود انگلستان به پرواز در يكبار
و بخورند صبحانه بروند ميخواستند فردايش ، .بود فرودگاه دوروبر كه رفتند هتلي به
همين ، براي هميشه ميكرد ، دير هميشه هرببروند ديگري جاي به و شوند هواپيمايي سوار
جواب كسي زدند ، زنگ اتاقش به.نبود آنها با هرب بخورند ، صبحانه رفتند همه وقتي
خبري جواب از باز.زدند را اتاقش در و بالا رفتند.نبود كسي.زدند زنگ باز.نداد
.ميآمد بايد سرصبحانه.نيست پيدايش دوستمان اين":گفتند هتل مدير به رفتند.نبود
و كردند باز را اتاق در آمدند ".كنيد باز ما براي را اتاقشون در شما نيست بهتر
كسي هنوز ولي كردند ، كالبدشكافياش بار دو.تختخوابش توي.است مرده هرب ديدند
!مرد چطور هرب نميداند
بخشي مدتها شما كه اين به توجه با.شد شروع پخش مشكل تازه شد ، آماده فيلم وقتي *
غريب و عجيب خيلي برايتان بايد قسمت اين بوديد ، منفذ بدون و محصور دنياي آن از
.باشد بوده
نفر چند ميكرديم ، ميكس را فيلم داشتيم وقتي.ببرم كن به را آن كردم سعي اولش خب ،
كرديم ، ميكس روز هشت در را فيلم كل ما.آمدند آمريكا فيلم موسسه به جشنواره طرف از
وقت ميكس كار ديگر كه بوديم كرده آماده و حاضر چنان را صداها همه قبل از چون
و بودند سمپاتيكي آدمهاي چون اتاق ، توي بيايند نفر چند آن گذاشتم.نميبرد چنداني
بخشي يا "كارگردانها هفته دو" بخش از.آمده خوشم برخوردشان از كه گفتم آنها به
.زدند محبتآميزي و مثبت حرفهاي ،"كني پاك كله مرد" درباره.بودند آمده اين شبيه
مالياش حامي گمانم به.بود ماليك ترنس رفيق كه داديم نشان كسي به را فيلم بعد
چند ميخواهم":گفت.بگيرم پول مقداري كه كند كمكم ميخواست [ماليك ترنس] تري.بود
را فيلم از چيزي خودش وليتري ".كند كمكت شايد بدهي ، نشان آدم اين به را صحنهاي
خيلي ميداني ، من ، .نشست و آمد طرف ، و كرديم رديف را چندصحنهاي هم مابود نديده
:زد فرياد و بالا آمد طرف فيلم ، نمايش وسط.بوديم فرمان اتاق در آن با.بودم دلواپس
رفت و "!است مزخرف اين !نميزنند حرف جوري اين !نميكنند حركت جوري اين آدمها"
.شنيد را صدايش هم بالا طبقه آپاراتچي ،(RON) ران حتي !بود شده عصباني خيلي.رفت كه
كار !پسر هي ، ":كردم فكر خودم پيش ميداني.ميكردند نگاه هم به حيرتزده همه
"!ميشود سخت خيلي دارد
.بود شده تبديل هدفمان و مقصد به عملا كن ولي نميدانستيم ، كن از چيز هيچ آل و من
فقط 12.نداشتيم كاملي كپي "كني پاك كله مرد" از هنوز آخر شد ، بد حالم واقعا
فروشگاه] فارمر فروشگاه خريد كارت همين ، براي.صدا حلقه و 12 داشتيم تصوير حلقه
به را موضوع و بالا رفتم خودم حتيگرفتم را [م - فيلمبرداري و عكاسي لوازم مشهور
آن و ميرفتم نيويورك به بايد.كنم كار چه ميخواهم كه دادم توضيح.گفتم بخش مدير
جور اين چقدر ميدانستي اگر":گفت هم او.داشتم لازم كشيدن كپي براي فيلم حلقه همه
داري حق كاملا بگيري؟ اجازه من از ميآمدي هم باز ميدزدند ، جا اين از را چيزها
".برميگرداني را همه كه ميدانم چون برداري ، را اينها
و كردم استفاده خريد كارت آن از باشد ، كار در پولي كه اين بدون ترتيب ، اين به
را نيويورك بليت كه كشيدم بيرون را بانكي حساب توي پول سكههاي آخرين تا ضمنا
مخصوص نمايش تالار آن تا ماندم منتظر.را شبانه دوي درجه پرواز يك بليت ;بخرم
آپاراتچي.دادم تحويل را فيلم و رفتم شهر پايين به كردند ، باز را كن نمايندگان
:گفت آپاراتچي.بودند تالار توي بقيه لابدديدمش خودم چشم به كه بود كسي تنها
من ، از قبل ديدم ".ميدهم نشانش رسيد ، كه نوبتش.بقيه كنار جا اين بگذار را فيلمت"
و قهوه و زدم قدم جا آن را روز تمام بنابراين.است نوبت توي هم ديگر فيلم پنج
حدود سرانجام ، .ميتركيد داشت درد از سرم و داشتم آنفولانزا ميداني ، .خوردم دونات
ميدادم ، گوش در پشت از هم من.شد شروع "كني پاك مردكله" نمايش بعدازظهر ، چهار ساعت
.ميگذشت كندتر ديگري زمان هر از فيلم و ;بيرون ميآمدم و آپاراتخانه توي ميرفتم
برگشتم و نشستم هواپيما دوباره شد ، تمام فيلم بالاخره.شدم زنده و مردم بار هزار
بهم يكي چيست ، نظرشان ببينم تا گرفتم تماس آنها با وقتي بعد ، روز سه لسآنجلس ، به
را فيلم كه نبود جا آن كس هيچ.بكن را فكرش نبوده ، نمايش تالار در كس هيچ كه گفت
براي را فيلمها داشت روز ، آن در آپاراتچي و بودند رفته قبل روز دو آنها.ببيند
!كن جشنواره با ما ماجراي بود اين !ميداد نشان خالي تالار يك
لسآنجلس فيلم جشنواره":گفت مري آخرش.كرد رد را فيلم نيويورك ، جشنواره بعدش
فيلمشان دريافت مهلت آخرين امروز":گفت ".نميآيد بر من از ديگر":گفتم "چطور؟
:گفتم هم من."جا آن ميرويم.ماشين توي بگذارم را فيلم حلقههاي رفتم من.است
همين عين و جا آن رفتم "!رويش هم اين ;شدهام رد نيويورك و كن در كه من باشد ، "
كن نيست ، نيويورك جشنواره جا اين !ببينم وايسا":گفت طرف.گفتم آنها به را جمله
در را فيلمشد هم همين ".باشد راحت خيالت.ميبينيم را فيلمت جا اين.نيست هم
نبود فيلمي.كرد چاپ دربارهاش وحشتناكي يادداشت "ورايتي" و دادند نمايش شبي نيمه
.بگيرند تحويلش خوب كه
فرد خانه طرف به من و بود شب نيمه ساعت 2 حدود.خانه رفتم فيلم ، نمايش از بعد
برايش كنم ، حذف ميخواستم كه را صحنههايي همه و نشستم فرد با ماشين در.رفتم المز
.شدنش كات دقيق جاي با گفتم ،
|