فرهنگي يادداشت
ارمني الفباي پيدايش
9_ زندگي يك بسط و قبض
فلسفي پرسش يك و صد
18_ نبود؟ احمق ميتوان چگونه
فرهنگي يادداشت
ايران در تفكر انجماد نقطه
سفيري مسعود
به هم آن امثال تيراژ ما كشور در روزگاري اميدوارم كه دارد خاطراتي آرون ريمون
از پس غربت در خويش خاطرات از آرون كتاب اين از بخشي در.برسد كتابها برخي تيراژ
نشريهاي بايد "آزاد فرانسه" دولت كه اين و ميگويد سخن انگليس در فرانسه سقوط
.است بوده حاكم ديدگاه دو امر متوليان بركند منتشر
(خبري).سازد آشكار را فاشيسم و نازيسم سبعيت كه نشريهاي:اول
به آيندگان تا كند بررسي را نازيسم رسيدن قدرت به دلايل كه نشريهاي:دوم
(تحليلي).شوند مجهز آن بازدارندگي تفكر شايد و استراتژي
شيراك امروز نبود تفكر آن اگر شايد و ميكند زندگي دوم دسته در خود آرون
انديشه عرصه در سارتر و آرون چون مرداني كه تاريخي به استناد با نميتوانست
هراسي اين كه كنيم باور بايد.كند خارج صحنه از را افراطي راستهاي آفريدند ،
نخواهد را فرانسه فرهنگي و اجتماعي سياسي ، حيات تهديد اجازه هرگز آگاهانه و تاريخي
.ميگشايد سر كه دغدغهاي اكنون اما و.داد
تيراژ انجماد نقطه ميتوان چگونه كه ميپرسم خود از روزنامهنگار يك عنوان به
در.كنيم زندگي بيخبر ميتوانيم چرا و كرد ذوب سرزمين اين در را كتاب و روزنامه
هنوز روزنامهها تصويري ، خبري شبكه دهها وجود با آبها سوي آن در كه حالي
دست ميليوني تيراژ به رقمي دو چاپهاي به كتابها و دارند تيراژ ميليونها
.مييابند
اصل در آنان نبودن يا بودن و ميشود گرفته ناديده روشنفكري جايگاه كه وقتي
كرد؟ ميتواند چه نميكند ، ايجاد تغييري معادلات
چنبره در كه است انديشه والاي جايگاه به سيستماتيك نگاه فرهيختگان شومنيزم مملكت
.است نداشته ستروني فرصت هرگز اقتصادي حتي بسيار ، دغدغههاي
در بنابراين شد ، نميتوانند عالم شدند ، علم عرصه وارد رانت با كه آنان
از حياتي علائم سالها كه كوشيد خواهند بيماري نجات به تنها شرايط ايدهآلترين
تاليفات با را شده ترجمه كتابهاي تعداد نميكنيد باور اگر.نميكند ساطع خويش
.كنيد مقايسه
ملت يك حيات مبرم ضرورت انساني علوم رشتههاي در تحصيل كه نكردهايم باور هنوز ما
زنان و مردان بخشيدهاند ثمنبخس به راه اين در را خويش زندگي كه آنان و است
گرفته شكل ما ذهن در پرسشي كه آن از پيش دليل همين به.هستند وارسته و تاريخساز
ناقابل ، و محدود دانايي اين و ميدانيم را پاسخها همه كه ميكنيم فكر فقط باشد ،
.نميدانيم را درمانش كه است ، علاجناپذير دردي
مراجعه اول و دوم نسل به پاسخ يافتن پي در - امروز جوانان - سوم نسل دليل همين به
.ميجويد سو ديگر در را پاسخهايش و نميكند
پرسش يا و ".خواندهايد كه كتابي آخرين به" دهيد اختصاص را ستوني ميتوانيد اگر
پاسخها از بسياري گاه آن تا ".كردهايد ديدن فروشي كتاب يك از كه باري آخرين"
.شود آشكار
كشورمان در والا انديشه يك جايگاه هنوز كه ميكنم پافشاري باور اين بر صادقانه
كه نميپرسد كسي است نيافته خود براي راهي خلا در برآمده صدايي اگر و است نشده درك
دكتر سروش ، عبدالكريم دكتر قادري ، حاتم دكتر بشيريه ، حسين دكتر چون چهرههايي
درخواست بدون سرزمين اين آينده آيا و ميكنند زندگي چگونه..و سريعالقلم محمود
.شد خواهد امكانپذير نو ايران يك معماري براي اينان از ياري
دريافته خوبي به او كه چراباشد شگفتانگيز نبايد هابرماس يورگن شگفتي بنابراين
ديدگاههايش پيرامون هزار يا 3 تيراژ 2 در كتاب جلد يا 3 تنها 2 كه كشوري در است ،
اجتماع سخنرانياش شنيدن براي جوانان از عظيمي خيل چرا است شده منتشر و ترجمه
امضا گرفتن خواهان مشتاق دست صدها كه هنگامي مييابد پاسخ پايان در اما.ميكنند
اين از نمونه دهها جهان بزرگ حراجيهاي در امروز ميبايست بود چنين اگر.ميشوند
.باشد اتاقها تزئينگر تا ميرسيد فروش به شده ، گردآوري امضاهاي
كتابخانه از را بزرگ هابرماس امضاي اكنون عزيزم هموطنان از تن چند نميدانم من
آيا و دارد وجود هم هابرماس از كتابي آنان كتابخانه در آيا و آويختهاند خويش
.داريم خانههايمان در كتابخانهاي اصولا
نمايشگاه ديدن از حتي و نكنيم زندگي نااميدي و وحشت در شايد باشد اين دغدغه اگر
طبيعي بنابراين.ببريم لذت نيست ثروتمند سرانه درآمد لحاظ به كه كشوري در خودرو
.نميرود هم بهشت به شومن كه است
.است شده نوشته پورنجاتي احمد و قوچاني محمد مقاله دو ادامه در مقاله اين *
ارمني الفباي پيدايش
ارمني الفباي آورنده پديد ماشتوس مسروپ تولد سال چهلمين و ششصد و هزار مناسبت به
معرفي
ساركسيان گارون
الفباي بيافريند ارمني زبان با سازگار كاملا و ويژه خود حروفي توانست ماشتوس
ميشود نوشته راست به چپ از و دارد حرف مسروپ 36 ابداعي
نام مسروپ را او كه شد زاده كودكي مسيح ، ميلاد از پس سال ارمنستان ، 362 سرزمين در
زبانهاي در و آموخت دانش ،(Taron) تارون خود ، زادگاه در ماشتوس مسروپنهادند
پايتخت (آباد بلاش) واغارشآباد شهر به سپس گشت چيره پارسي و سرياني يوناني ،
پيشه نخست.يافت راه ارمنستان اشكاني پادشاه سوم خسرو دربار به و رفت ارمنستان
و كشيد دست كار اين از چندي از پس او.شد دربار ديوان دبير سپس.برگزيد سپاهيگري
خود روح و جسم پالودن براي او.درآمد كاهنان جرگه به و كرد تن بر روحانيون جامه
و ترويج براي آنگاه.كرد پيشه عبادت و نيايش و گرفت پيش زاهدانهاي و سخت زندگي
.شد رهسپار ارمنستان گوناگون شهرستانهاي به مسيحيت تبليغ
;داد رخ بزرگي سياسي رويداد ارمنستان در بود ساله پنج و بيست جواني مسروپ كه زماني
سرانجام ميراندند ، فرمان ارمنستان بر ميلادي سال 66 از كه ارمني ، اشكانيان قلمرو
به ارمني شاه يك آن بخش هر در و شد تقسيم روم و ايران دولت دو ميان سال 387م در
پادشاهي به ارمنستان رومي بخش در آرشاك و ايراني بخش در خسروشد گمارده پادشاهي
.نشستند
فرو انديشه در اونهاد برجاي بسياري تاثير ماشتوس زندگي در ارمنستان گشتن دوپاره
.سازد يكپارچه و دهد پيوند باره ديگر را خويش دوپاره ميهن بتواند گونهاي به تا شد
كه مسيحيت يافت ارمنيان ديني و فرهنگي كردن يكپارچه در را كار اين چاره سرانجام او
بايد كه گونه آن هنوز بود شده پذيرفته ارمنستان بزرگان سوي از م سال 301 در رسما
موعظه كه بود اين علت.بود نيافته گسترش ارمنستان روستايي و عامي تودههاي ميان در
مردم توده براي اين و ميشد انجام سرياني و يوناني زبانهاي به شريف انجيل
چون اما ميگفتند ، سخن ارمني به آن از پيشتر سدهها گرچه ارمنياننبود فهمپذير
زبان نبود.مينوشتند سرياني و يوناني زبانهاي به ناگزير نداشتند الفبايي هنوز
برايشان بيگانه تاثير و سخت مسيحيت نوآمده آيين با را مردمان آشنايي ارمني نوشتاري
پديد و ارمني حروف آفرينش با تا شد آن بر مقدس ماشتوس روي همين از.ميكرد آسان را
.دهد پيوند هم به را گسسته قوم يكپارچهاين كتابت آوردن
دودمان از Partov) پارتو ساهاك كه ارمنستان ، ديني رهبر با را خود تصميم سپس او
آنگاه.دارد سر در انديشهاي چنين نيز او كه ديد و گذاشت ميان در داشت ، نام (پارتي
(شاپور بهرام) ورامشاپوح نام به ارمنستان پادشاه نزد خويش تصميم ساختن عملي براي
.يافتند كار اين با موافق نيز را او و رفتند ارمني اشكانيان دودمان از
شده ديده حروفي چنين دانيل نام به آسوري اسقفي نزد گويا كه گفت آنان به پادشاه
و ستاندند را او حروف و يافتند را او و فرستادند دانيل اسقف دنبال به كسي پس.است
دريافتند چندي از پس اما.نهادند نام دانيلي حروف را حروف اين.آوردند پادشاه نزد
ارمني زبان آوايي نظام با سازگاري نداشتن و بودنشان عاريتي سبب به حروف اين كه
.نيست ارمني كتابت نيازهاي پاسخگوي
.رفت ادسيا شهر به و برگرفت را جوانان از گروهي مسروپ كه بود تجربه اين از پس
براي را برخي و گماشت سرياني زبان آموختن به آنجا در را شاگردان از بخشي آنگاه
آنجا علمي بزرگ مركز در نيز خودفرستاد (سميساط) ساموسات به يوناني زبان آموختن
و هجايي و نظامآوايي مطالعه با چندي و گرفت پيش را گوناگون زبانهاي در پژوهش
و سخت كار اين.آورد فراهم را ارمني زبان حروف آفرينش علمي زمينه زبانها آن كتابت
به موفقيت با چندي از پس بود نيرومند ارادهاي و علمي بنيه نيازمند كه طاقتفرسا
ارمني زبان با سازگار كاملا و ويژه خود حروفي توانست ماشتوس مسروپ و آمد پايان
صوت هر.ميشود نوشته راست به چپ از و دارد حرف مسروپ 36 ابداعي الفبايبيافريند
ويژگيهاي از.(استثنا مورد يك با) صوت يك داراي نشانه هر و است نشانه يك داراي
در نشانهها ديگر يا نقطه خط ، مانند تشخيصي نشانههاي فاقد كه است اين الفبا اين
حركت يا صدا هر.ميكند جلوگيري نوشته شدن شلوغ از اين و است حروف روي يا زير
كه چنان.ميكند آسان بياندازه را آنها درست خواندن اين و است مشخصي حرف داراي
.خواند ديگر گونهاي به نميتوان وجه هيچ به را شده نوشته واژه
آن توانايي دادن نشان براي كرد مرتب و راآفريد ارمني الفباي آنكه از پس مسروپ
حضرت امثال كتاب نخست جمله ارمني ، زبان اصوات درست بيان و پيچيده مفاهيم ترجمه در
ارج ارمنيان نزد اكنون تا زمان آن از جمله اين كرد ترجمه ارمني زبان به را سليمان
خرد و حكمت":است ارمني حروف ابداع بزرگ رويداد يادآور و يافته ويژهاي اهميت و
يوناني خوشنويس يك به را جمله اين ماشتوس ".شنو [دانشمندان] هنجاران سخن و بياموز
و حروف ترتيب تا دارد آراسته شكل بهترين به را حروف تا سپرد روفينوس نام به
نيز جهت اين از را آن چون و ببيند چشم به را ارمني زبان به جمله تشكيل و واژهها
باز خود ديار به شادماني با و برگرفت را آن آنگاه يافت ، چشمنواز و زيبا كاملا
كرانه تا مهتران و بزرگان از گروهي با شنيدند را اين چون رهبر ساهاك و پادشاه.رفت
پايتخت به مذهبي سرودهاي و شادي هلهله با را او و رفتند پيشباز به ارس رود
.بردند ارمنستان
حروف اين آموختن بهر دانشآموزاني و نهاد بنيان مدرسههايي آن از پس مسروپ
اندازهاي تا را حروف آموزش كار چون سپس.كرد پيشه آموزگاري سال دو و گردآورد
نخست.دهد ادامه را خود كار نيز آنجا در تا رفت ، ارمنستان رومي بخش به داد سامان
به سپس نمود ، بيان را خود قصد و كرد ديدار آناتوليس نام به آنجا سپهسالار با
باز درباري فرمانهاي با و كرد دريافت نيز را او موافقت و رفت قيصر نزد قسطنطنيه
.نمود آغاز نيز جا آن در را آموزش كار و نهاد بنيان ديار آن در مدرسههايي و آمد
فرهيخته و چيره بس يوناني علوم و زبان در كه رهبر ساهاك همكاري با آن از پس مسروپ
عهد و عتيق عهد كتابهاي توانفرسا كوششي با و كرد آغاز را ترجمه دشوار كار بود ،
ظرافت و دقت نظر از مقدس كتاب ارمني ترجمه.نمود ترجمه ارمني زبان به را جديد
زبان آموزش در زندگي پايان تا مسروپ.است گشته معروف "ترجمهها ملكه" به ترجمه
آفرينش از پس سال سرانجام 35 و كرد كار ديني آثار ترجمه و مسيحيت ترويج ارمني ،
از پسدرگذشت ميلادي سال 440 در رهبر ، ساهاك مرگ از پس ماه شش و ارمني ، الفباي
.داد جاي قديسان سلك در ارزندهاش خدمات پاس به را او ارمنستان كليساي مسروپ ، مرگ
خويش استاد زندگينامه كوريون1 نام به او شاگردان از يكي مسروپ درگذشت از پس چندي
.درآورد نگارش به را
مسروپ با كه ارمني زبان به روزگار آن مطرح كتابهاي ترجمه و ارمني حروف آفرينش
علمي نهضت يك به و شد گرفته پي وي شاگردان دست به بود ، شده آغاز رهبر ساهاك و مقدس
شاهد ميلادي پنج سده سراسر و است معروف ترجمان نهضت به ارمنيان ميان در كه انجاميد
زبان به سرياني و يوناني فلسفي و ديني آثار مهمترين سده اين در.بود نهضت اين رشد
آمد پديد ارمني زبان به نيز گرانبهايي فلسفي و تاريخي نوشتههاي و شد ترجمه ارمني
.گشت معروف "ارمني فرهنگ زرين سده" به ميلادي سده 5 روي همين از و
:پينوشت
پنجم ، چاپ آبغيان ، مانوك پروفسور تصحيح به ماشتوس ، مسروپ زندگي كوريون ، - 1
.ايروان ، 1994
9_ زندگي يك بسط و قبض
سروش باعبدالكريم صدري محمود گوي و گفت
انقلاب از بعد انساني علوم
تيموري اميرحسين:ترجمه
مجدد بازگشايي به موفق نيم و يكسال از پس سرانجام فرهنگي انقلاب عالي شوراي
هنگامي.شدم مشغول تدريس به مجددا شورا از استعفا از پس نيز من و شد دانشگاهها
زندگي جهان كدامين در _ عنوان با سخنرانيهايم مجموعه اولين بازگشتم ايران به كه
.شد منتشر كتاب يك قالب در سخنرانيها بعدااين.شد پخش راديو در ميكنيم
سياسي و ايدئولوژيكي آشوبهاي به متمايل كه انقلاب از پس ناآراميهاي با دوره اين
تسلط تدريج به حكومت اينكه تا يافت تداوم سالي چند شرايط اين.بود همزمان بودند
.كرد قطعي را خود
رگبار زير هميشه من مردم ، نامحدود ايدئولوژيكي و سياسي آزاديهاي از دوره اين در
از برخي با.داشتم قرار ايدئولوژيكي مناظرات به ورود براي درخواستهايي و سوالات
به.نمودند موافقت ديگران و خود نزد موضعام و موقعيت ايضاح براي درخواستها اين
كشمكشهاي دوره عنوان به را [تا 1375] انقلاب پس سال فكري 18 دوره تمام دليل ، اين
را خودم ارتباط كه كردم تلاش دوره اين طول در.ميگيرم نظر در نيافته تسكين فكري
به شروع دوره همين در.دهم توضيح اجتماعي نهادهاي و دين نسبت و دينداري و دين با
و هابرماس وينچ ، فلسفه تدريسها اين در.كردم طبيعي و اجتماعي علوم فلسفه تدريس
هردر هگل ، همچنين.گنجاندم ديگران و خلدون ابن مطهري ، فلسفههاي علاوه به را هايك
.كردم تدريس تاريخ فلسفه حوزه در را ماركس و
.نيافتهام موضوعات اين درباره يادداشتهايم چاپ و گردآوري براي مناسبي فرصت هنوز
نسبت به كه بود جديد كلام پرداختم تفحص و تحقيق به آن در كه ديگري تحصيلي رشته
الهيات دانشكده در را گفتارها سلسله اين.ميپرداخت دين با علم و انسان ميان
را دانشجويان از بسياري توجه دين ، از جديد فهمي به نياز.كردم آغاز تهران دانشگاه
گسترش را فكريام افقهاي كه ساخت مجبور مرا جديد كلام.كرد جلب سخنرانيها اين به
.بخشيدم نظم را افكارم تدريج به مداقهها و مطالعات اين وسيله به.دهم
خوابگردهاي كتاب ميكردم پيشنهاد مطالعه براي دانشجويانم به مرتبا كه كتبي از يكي
را آن ارزش معدودي واقعا اما است شده ترجمه فارسي به كتاب اين.بود كوستلر آرتور
اين.داشت دين به نسبت پنهاني عشق يك بود ، زيرك روزنامهنگاري كه كوستلر.دريافتند
احساس از كوستلر كه چيزي است ، دينداري به نسبت مشتاقانه آرمانهاي از لبريز كتاب
از برگزيدهاي قطعات شامل همچنين و بود عاجز ماركسيستياش تربيت خاطر به آن
.است مذهبي نظران صاحب با ديگران و كپلر كپرنيك ، گاليله ، ميان مكاتبات
ميان تضاد مسئله كه ميكردم آماده را خودم تدريج به موضوعات اين تدريس و تحصيل با
به تدريج به.كنم حل را اعم طور به ديني فهم ماهيت و دين و اخص طور به علم و دين
ويتگنشتاين از را انديشه اين كه است تصور قابل.شدم كشيده رقابت و بازي نظرات سوي
عمده تصور.بودم ناآگاه امكان اين به نسبت روزها آن در اما بودم كرده اخذ كوهن و
يك ماهيت و سرشت در و است آورده وجود به رقابت يك عقايد و افكار دنياي كه بود اين
گونه بدين علم فرايند.است مستتر آن بودن ارزشمند نتيجه ، و پيامد از مهمتر رقابت ،
جمعي حركت اين دانشمندان ميان احتجاجات و گفتوگوها همكاريها ، رقابتها ، كه است
تلاش خطمشيشان و تئوريها توسعه براي دانشمندان بنابراين.ميبرد پيش به را
حمل مستقل شيء يك مثابه به جمعي شانههاي روي بر را علم دانشمندان.ميكنند
خويش سوم جهان تئوري در رويكرد اين به پوپر كه فهميدم بعدا همچنين.ميكنند
سيستم عنوان به علم تمايز به تا كرد هدايت مرا بينش اين.بود داده نشان تمايل
علمي مناظرات مشاهدهبپردازم جمعي و عيني فعاليت مثابه به علم برابر در تفكرات ،
تفكر خلوت در حتي دانشمند يكاست گفتوگو جهان افكار ، جهان كه كرد متقاعد مرا
.ميشود گفتوگو وارد خويش
.ميشدند تلقي...و غربي و ناپاك انساني و اجتماعي علوم ايران ، انقلاب اوايل در
متهم علوم اين.كردم منتشر علوم اين از دفاع در قسمتي شانزده مقالات سلسله يك من
به انساني و اجتماعي علوم.بودند جديد نسل كردن سكولار و جوانان كردن تباه به
كه ميشد تلقي گونه اين.ميشدند گرفته نظر در غربي فاسدكننده تفكر محصولات عنوان
.كرد تصفيه و پاكسازي دانشگاهها از كلمه دقيق معناي به را علوم اين بايد
تحصيل رشتهها اين در كه دارد افرادي به بستگي كشور آينده كه ميكنم فكر من اما
.داشت جانانه دفاع يك به نياز علوم اين دادن قرار بيلطفي مورد گونه اين ميكنند ،
علوم اندازه همان به انساني و اجتماعي علوم كنم ثابت كه بود اين من عمده تلاش
تهاجم كه موضوعي منبع عنوان به بايد را علوم اين.باارزشاند و بااهميت طبيعي
و انساني علوم از دفاع] مباحث آن در.كرد تفكيك است ، گرفته نام غرب فرهنگي
به مفهوم اين تعميم بعديام قدم كردم ، اشاره دانش و علم رقابتي ماهيت به [اجتماعي
قلمرو وارد بودم علم فلسفه از فهمي به مجهز كه حالي در بنابراين.بود دينداري
.شدم دين فلسفه
سلسله يك تجربي ، علوم فلسفه و تاريخ فلسفه اخلاق ، فلسفه جديد ، كلام بر علاوه
اين.كردم آغاز تهران دانشگاه الهيات دانشكده در مولوي مثنوي باب در را گفتارها
براي علاقه مورد آموزشي دوره يك و خودم براي جذاب موضوع يك واحد آن در مباحث
[شمس ديوان و مولوي مثنوي] مولوي كتاب دو پيرامون بحث براي خدا شكر.بود دانشجويان
يك در و ديگر ترم سه در را مباحث اينداشتم خوبي اقبال و بخت متوالي ترم در 8
.كردم تكميل ديگر دانشگاه
و شعف با را موضوعات اين.بودند كارم قسمتهاي لذتبخشترين از برخي دروس اين
هرگز.ميكردم احساس نيز درسهايم ساير در كه بود حسي اين.ميكردم تدريس سرخوشي
در.بودم علاقهمندترين آن در خودم كه وقتي تا برنميگزيدم تدريس براي را موضوعي
از سختتر اينكه خاطر به ميگرفتم فرا دانشجويان از بيشتر موضوعات ، اين تدريس طول
.ميكردم تلاش آنها
فلسفي پرسش يك و صد
كوهن مارتين
صالحي آرش:تدوين و ترجمه
:بيستم مسئله
شاخ؟ يك يا دارد شاخ دو شاخدار اسب
:نوزدهم مسئله يادآوري
در.داد ترتيب مفصل ميهماني يك آن ميمنت به و خريد نقاشي تابلوي يك اسنوتي لرد
به و رسيد راه از سرزده معروف هنرشناس دانس ، موريس اثر ، اين ارزشهاي توضيح حين
كه داشت عقيده موريس زيرا.خنديد بيمقدار تابلوي اين خريد بابت اسنوتي لرد ريش
بعد سال چند.واندراير نه و است وانروگ اثر اسنوتي ، لرد تصور برخلاف تابلو اين
آثار تمامي كه نوشتند روزنامهها اسنوتي ، لرد شدن گوشهنشين و بزرگ شرمندگي آن از
و تكراري ايدههاي روگ وان.است شاگردش روگ ، وان به متعلق واندراير بزرگ
با اسنوتي لرد.كرد بدل بزرگ آثاري به و بخشيد تازه جاني را استادش خستهكننده
اصولا و چيست هنر پرسيد خود از او.رفت فرو فكر در سخت و شد متحير خبر ، اين ديدن
...چيست؟ در هنري اثر ارزش
:نوزدهم مسئله توضيح
نقاشيهاي از بسيارياست نكرده تغيير اسنوتي لرد نقاشي تابلوي است مسلم آنچه
و بكند تقليد خاصي سبك از بسا چه هنرمند.نيستند "اصيل" كلمه دقيق معناي به مشهور ،
فناوريهاي وجود با ديگر اما باشند ، ديگر نقاشيهاي شبيه اتودهايش ، اينكه يا
.ميرسد نظر به نظري موضوعي صرفا اصل ، و كپي بحث كپيسازي ، امر در پيشرفته
پشت در.ميپردازد هنر و زيبايي تعريف به كه است فلسفه از شاخهاي زيباييشناسي ،
عيني امري زيبايي آيا كه است مطرح سوال اين رشته ، اين پيچيده و مغلق اصطلاحات همه
حال.است لازم آموزش آن درك و فهم براي باشد ، عيني زيبايي اگر نه؟ يا است خارجي و
شد خواهد تبديل شخصي موضوعي به صورت اين در باشد ، سوبژكتيو و ذهني امري زيبايي اگر
افلاطون سركردگي به عدهاي.داشت خواهند اعتبار ميزان يك به افراد ، برداشتهاي و
خارجي زيبايي آن با داشتن نسبت دليل به و "است بيرون آن زيبايي ، " كه باورند اين بر
اول گروه برخلاف نيز عدهاي.هستند زيبا زيبا ، اشياي كه است (مثالي زيبايي)
|
|
ناچار به باشد ، ذهني مقولهاي زيبايي اگر.است نسبي و ذهني امري زيبايي معتقدند
كه چيزي هر معتقداند نيز عدهاي ميان اين در.بپذيريم را عمومي افكار مرجعيت بايد
شخص يك از سرحال و سالم فرد يك نمونه ، براي.است زيباتر باشد ، داشته بيشتري كارايي
برق و پرزرق كليساي يك از شكل مستطيل سولهاي.است زيباتر ول و شل و رنگپريده
در.است زيباتر بيخاصيتش ، منارههاي و طويل و عريض پنجرههاي آن با وسطايي ، قرون
و گرفت پيش در را مشابهي مشي خط آلمان ، در "باهاوس" هنري نهضت بيستم قرن اوايل
صندليهاي قبيل از ،"نخراشيده و زمخت" حتي و كاربردي ، اشيا از بسياري نمونههاي
كه ميدادند اهميت "زيبايي" به چنان باستان يونانيان.آورد وجود به دستهدار
در هم هنوز يوناني سنت اين.ميدانستند اجباري حاكم ، طبقه براي را آن فراگيري
ابدا كه ميروند سمتي به گويي معاصر هنري فعاليتهاي.پابرجاست مدارس از بسياري
خود آثار مشمئزكننده اشياء از استفاده با هنرمندان.باشند نداشته زيبايي از رنگي
و تحريك براي موسيقيدانان.كنند "شوك" دچار را خود مخاطب تا ميكنند خلق را
و سينمايي فيلمهاي وضع.ميسازند اصواتي خياباني خشونتهاي و تجاوزات با همنوايي
مردم كه است سبب بدان اينها همه.نيست اين از بهتر نيز تلويزيوني آبكي سريالهاي
آنچه يا شدهاند ، "زيبا" مردم نظر در اينها يا پس.دارند دوست را زشت چيزهاي اين
به روحي لحاظ به مردم اين يعني است ، يافته تحقق داشت ، واهمه آن از افلاطون كه
.شدهاند كشيده تباهي
تابع بايد هنر آيا چيست؟ در زيبايي و باشد چگونه هنر كه بگويد كسي چه چيست؟ ميزان
مستبدي هم شايد بازار ، يا است هنر ملاك هنرمند باشد؟ عمومي افكار دنبالهرو و
.باشد ملاك متفرعن
آثاري ;هستيم معاصر برتر هنر شاهد طرف يك از هنري ، موزههاي و گالريها در ما
سردر آن از هم تعداد اين از كمتر و ميكنند نگاه آنها به اندكي تعداد كه پيچيده
آنها ، فروش ميزان كه آثاري.هستيم كماهميت و سافل هنر شاهد ديگر طرف ازميآورند
.است موفقيتشان ملاك
گسترده نظرسنجي يك طي آمريكا ، مقيم روس هنرمند دو ملاميد الكساندر و كومار ويتالي
مورد رنگ":كردند دست اين از سوالهايي مختلف كشورهاي افراد از كثيري تعداد از
يا ميبينيد را بيروني نماي با نقاشيهايي بيشتر ، شما" ،"چيست؟ شما علاقه
يا ميپسنديد را شاد رنگهاي با نقاشيهايي بيشتر شما" ،"را؟ بسته فضاي نقاشيهاي
"سنگين؟ و جدي رنگ با نقاشيهايي
نمايانگر كه كشيدند نقاشيهايي ملاميد و كومار آمده ، دست به نتايج اساس بر
علاقه مورد كه نقاشي يك كشور ، هر براي.بود ناخواستهها و خواستهها بيشترين
.باشند بيعلاقه آن به اكثريت كه نقاشي يك و باشد اكثريت
و سافل" هنر اصطلاح نقاشيها ايننبودند بيش افتضاحي آمده ، دست به نقاشيهاي
كه معنا اين به يافت ، ديگر معنايي هم برتر هنربخشيدند ديگري معناي را "بيمقدار
!شد همهفهم و دمدستي بسيار برتر هنر
از نظر صرف مردم ، اغلب.بود نامحسوس عمدتا ملي تفاوتهاي نقاشيها ، اين در
.ميدادند ترجيح رنگها ساير بر را آبي رنگ و ميپسنديدند را منظره سرزمينشان ،
تا دادند فرصتي نيز خود مردم به بودند ، سابق شوروي متولد خود كه ملاميد و كومار
مردم منافع جهت در كه بود مدعي روسها قبلي دولت.كنند اعمال را سليقهشان
و.نميشد داده نظر ابراز اجازه مردم به هرگز اين ، وجود با اما است ، شده طرحريزي
.روسها براي بود مناسبي فرصت اين البته
آبي رنگ كه كشيدند مناظري ملاميد و كومار ملتها ، بيشتر خوشامد براي حال ، هر به
در كوههايي.ميشدند ديده راست سمت در درختاني نقاشيها اين در.ميزد موج آن در
(ايسلند) گرفته شناگران از.نقاشي جلوي در افرادي و تصوير ميانه در آب زمينه ، پس
.(تركيه) كودكان و (روسيه و فنلاند) كار به مشغول افراد ،(دانمارك) بالرينها تا
فضاي آمريكاييها.ميخوردند چشم به نيز (ع)عيسي و واشنگتن جورج تصاوير اين در
ناچار به ملاميد و كومار همين براي.ميخواستند حياتوحش و طبيعت رئاليستي ، و باز
تصوير به آبي اسب يك محبت ، سر از همچنين.كردند اضافه خود نقاشي به گوزن يك
پوشيده تمام افراد مردم اغلب كه بود اين از حاكي همچنين نظرسنجيها نتيجه افزودند ،
.ميدهند ترجيح نقاشيها در را
عمومي افكار تابع بايد هنر آيا داشتيم؟ انتظار ما كه است هنري همان اين آيا اما
باشد؟
به محدود طرح اين نتيجه روس ، هنرمند دو اين شيرينيهاي و شيطنتها از صرفنظر
هنرمند ، دو اين ممكن ، شيوه دموكراتيكترين اساس بر.نميشود هنري نقد يا هجو مرزهاي
و كومار.گفتيم كه شد همان نتيجه و آوردند وجود به را اكثريت علاقه مورد هنر
.بردند حمله غربي فرهنگ سنت ريشههاي عميقترين به درواقع ملاميد
18_ نبود؟ احمق ميتوان چگونه
نكنيد صادر نقد از معافيت
موسويان نصير سيد
پاپر رايموند كارل و راسل برتراند به احترام با
تفكر آنها براساس كه داريم نياز اطلاعاتي و معلومات به هم ما انديشيدن ، درست براي
نحو به آنها ، كارگيري به با كه نيازمنديم قالبهايي و ابزارها به هم و كنيم
به را مطلب اصل بدهيد ، اجازه.برسيم جديد و درست انديشههاي به بتوانيم شايستهاي
و كردن بحث و انديشيدن اساسا ببينيم بياييد.دهم توضيح معمولي عبارات با و سادگي
تنهايي ، حالت در حتي ما خود كه است اوقاتي يا وقتي چه ميدهد؟ روي هنگامي چه تفكر
وقتي" كه است آن سوال اين ساده جواب ميكنيم؟ كردن فكر و انديشيدن به نياز احساس
اعتقاد خاصي ، اطلاعات يا و ديگري شخص آراي يا "ميشويم ترديد دچار چيزي درباره
انديشيدن امااست انديشيدن آغاز هنگامه هنگام ، اين ميكند ، تزلزل دچار را ما قبلي
چگونه وارد بگيريم ، ياد چيزي تا ميشويم گفتوگويي وارد كسي با وقتي است؟ چگونه
مشغول موضوعي درباره تامل به خودمان ذهن در خودمان كه هنگامي حتي ميشويم؟ كاري
پاسخي سوالات اين به اينكه از قبل هستيم؟ فرايندي چه درگيرودار دقيقا هستيم ،
صرفا انسان اينكه آن و شد غافل نبايد نكته يك از (!ندهم هم شايد )بدهم ، اجمالي
آرا ، و عقايد معرفتي تحليل با فقط كه نيست ماشيني آدميزاد.نيست انديشنده دستگاهي
عاطفه ، هوس ، عقل ، از است دريايي انسان.بگذارد كنار را انديشهاي يا بپذيرد را نظري
را عقيدهاي اشتياق ، و وجود تمام با ما وقتي اينكه..و اميد بيم ، شهوت ، احساس ،
ميافتد ، اتفاق فرايندي چه دقيقا ميگذاريم ، كنار را آن كامل يقين به يا ميپذيريم
اما نيابيم در را آن وقت هيچ هم شايد بدانيم ، درستي به را آن اكنون كه نيست چيزي
را قواعد كدام و گرفت كار به را ابزارهايي چه بايد معرفتي و عقلي نظر از اينكه
بخواهيم اگر نظر اين از.ميدانيم آن به راجع اندكي كه است چيزي كرد ، مراعات
"بازي" يك به شبيه را آن ميتوانيم كنيم تصوير "انديشيدن" فرايند از كاريكاتوري
و كارت چندين با كه بدانيم بچهها بازي كارت مانند را انديشيدن ميتوانيم بدانيم
و ندارد بيشتر بازيكن تا دو بازيمان كه ميكنيم فرض فعلا.ميشود انجام بازيكن چند
هر و كنند بازي قواعدي مطابق بايد آنها و دارد دست در كارت تعدادي بازيكن هر
"عقيده" يك به شبيه "بازيكن" هر تمثيل اين درشود برنده خودش ميكند سعي بازيكن
برنده يكي تا ميكنند بازي هم با دارند "باور" تا چند گويي واقع در است "باور" يا
است استدلالهايي و توجيهات و دلايل مانند ميكند بازيكن هر كه بازيهايي و شود ،
بازيكن ، يك مثل عقيده يا باور هر ديگر عبارت به ميشود ، آورده باوري هر نفع به كه
توجيههاي و استدلالها يعني بشوند ، خودش شدن برنده باعث كه ميكند را بازيهايي
است ، كرده بهتري بازي كه عقيدهاي يا باور نهايت در و ميكشد پيش را خودش مويد
خود چيست بهتر استدلال اينكه) ميشود برنده است آورده بهتري استدلالهاي يعني
برنده بازي در كسي وقتي چه؟ يعني شدن برنده اما (!باشد كاوش مورد قرنها ميتواند
است برده را ديگري پاداش هر يا را جايزه او يعني چه ، يعني ميفهميم تقريبا ميشود
معني چه به نميبرد را جايزهاي كه برندهاي چه؟ نباشد كار در جايزهاي اگر اما
.همين.است بوده بقيه از بهتر كه باشد اين آن معني ميكنم گمان است؟
برنده بهتر توجيههاي و تاييدها آوردن با "باور" يك كه ذهن انديشه بازي در اما
بر عقيدهها و باورها ساير پس از باوري اينكه دارد؟ معنايي چه شدن برنده ميشود ،
كه باشد اين پاسخ اولين شايد چه؟ يعني ميشود برنده ذهنمان ، تفكر بازي در و ميآيد
درست پاسخ اين نميكنم گمان اما.نادرست باورها بقيه و است درست باور اين يعني
را آنها از يكي آخر دست ايده چند بررسي و فكر و تحليل از پس ما وقتها خيلي.باشد
را ديگري عقيده بايد و بوديم كرده اشتباه كه ميفهميم بعد چندي اما ميكنيم قبول
بد خاطر به است ، نادرست كه حال عين در باوري كه ميشود اين بنابر.ميكرديم انتخاب
وجود ديگري شايسته بازيكن اصلا آنكه خاطر به يا باورها و عقيدهها ساير كردن بازي
اشتباه كه دريابيم بعد چندي اما شويم ، معتقد باور آن به ما و شود برنده ندارد ،
در و شد ارزيابي و بررسي بار يك عقيدهاي يا باوري اينكه بنابراينبوديم كرده
آن به ما و داد نشان را خودش شايستگيهاي اعتقاد ، بهمان و عقيده فلان با مقايسه
.نميكند صادر باور آن براي نقد از دائم معافيت گواهي هرگز شديم معتقد
صدق بر دليلي اين اما شود برنده بارها و بارها است ممكن بازيكن يك مانند باور يك
پس آزمايش و شوند ارزيابي دائما بايد بازيكنان مثل باورها.نيست اعتقاد آن هميشگي
شايد ميداند چه كسي اما است بوده برنده هميشه سال سالهاي عقيدهاي شايد بدهند
اينكه آن و بدهم تذكر را ديگري نكته ميخواهم آخر دست.ببرد را او بهتري باور فردا
شايد اينكه احتمال خاطر به نبايد هرگز است ، ممكن انتخاب بهترين فعلا باوري اگر
كه بازيكني.بگذاريم كنار را مذكور باور الان بيابيم ، آن از بهتر عقيدهاي روزي
كس شايد ميدانيد؟ كجا از شما" كه استدلال اين با نميتوان را است بهترين الان
و گفتوگوها در ما اگر آنكه سخن نتيجه.گذاشت كنار "باشد او از بهتر ديگري
هرگز رسيديم ، باوري به خودمان يا كرديم معتقد چيزي به را ديگران انديشههايمان ،
اشخاص چند هر كنيم ، صادر نقد از معافيت گواهي عقيده يا باور آن براي نميتوانيم
.باشد برخوردار معافيتي چنين از نظرياتشان كه باشند داشته دوست زيادي
|