قومي تكثر و ايران
ايران در كردي زبان علمي همانديشي نخستين در مهاجراني عطاءالله دكتر سخنراني متن
گمان ما كه نيست روزمره مكالمات به محدود صرفا زبان.است گنج يك كليد زبان *
براي است امكان يك زبان.است انسان زندگي روزانه نيازهاي رفع براي فقط زبان كنيم
انديشيدن
آسيب ايراني قوميتهاي فرهنگي هويت كه كنيم عمل گونهاي به نبايد ما ملي عرصه در *
نيست كافي سخن و لفظ تنها هويتها اين ماندن مصون براي ببيند ،
اشاره
تهران در گذشته خردادماه نهم پنجشنبه روز كردي زبان همانديشي نخستين
.گرديد برگزار
رئيس مهاجراني عطاءالله شد ، برگزار كرد فرهنگي انستيتو همت به كه همانديشي اين در
.داشتند شركت ايراني كرد فرهيختگان از شماري تمدنهاو وگوي گفت بينالمللي مركز
قوميتهاي مسئله تشريح به سخناني طي تمدنها وگوي گفت مركز رئيس همايش اين در
كردي زبان علمي مجمع اعضاي همانديشان آن ، از پس.پرداخت آنها زبانهاي و ايراني
عطاءالله دكتر سخنان اينجا دربرگزيدند است كردي زبان فرهنگستان واقع در كه را
:ميخوانيم باهم را مهاجراني
انديشه و فرهنگ گروه
پرجذبه خاطره با است همراه كه ايام اين و امروز تهنيت براي ميشمارم مغتنم را فرصت
مجيد قرآن تعبير به ويژگيهايش مهمترين از يكي كه پيامبري اسلام ، پيامبر ميلاد
اين او بودند ، سختيها دچار و ميبردند رنج انسانها اگر:است (...عليها عزيز)
دغدغه اين در همواره.بود گران هم او بر و ميفهميد خوب را سختيها و دشواريها
حتي و.رساند حداقل به و داد كاهش را انسانها سختيهاي ميتوان چگونه كه بود
اين با و ملاحظه اين با ميكند ذكر كه وقتي را پيامبر توجه و رنج همه اين خداوند
اين تو نبود قرار".(لتشقي قرآن اليك انزلنا ما) كه هست هم لطف از سرشار كه پيامي
نسبت ، اين كه داشت مردم با نسبتي او كه است نشانههايي اينها."بيافتي زحمت به قدر
رفع براي ميكوشيد هم لزوما و بود دشواريها سختيها ، رنجها ، به او شناخت نسبت
دين پيامبر كه كنيم پيدا را توفيق اين ما همه كه انشاءالله.سختيها و دشواريها
انساني هيچ كه نيست هم ترديدي و بشناسيم است شايسته كه چنان را خودمان كتاب و
ميشود كه بكند گمان انساني اگر يعني كند ، زندگي معنويت بدون نميتواند هيچگاه
با ميخواندم كتابي دانشگاه دوران در.نيست ممكن روند اين كرد ، زندگي معنويت بدون
كتاب اين ماركسيست دوست يك كه "بود خوب ماركسيست يك ميتوان چگونه "كه عنوان اين
كه بود اين سوالهايمان ، و اخلاق مورد در بوديم كرده باز را بحثي.داد من به را
چگونه ميدهيد؟ تشخيص چگونه را ارزشها و بديها و خوبيها شناخت مبناي شما
يا بديها و خوبيها شناخت پندار و معيار يعني بد؟ يا است خوب كاري كه ميفهميد
شما را انديشهها و اعمال (قبح و حسن) شده ، مطرح هم ما فلسفه در كه تعاريفي همان
لئو" عنوان با سال 1353 در داد من به را كتابي ايشان ميكنيد؟ شناسايي چگونه
نتيجه اين به خواندن از بعد من كه چيني ، ماركسيست تئوريسينهاي از يكي "شائوچي
انديشهاي ، يا گرايشي هر با كند زندگي معنويت بدون نميتواند انسان گويي كه رسيدم
تا كند برقرار را نسبتي ضدارزش و ارزش بدي ، و خوبي ميان خود ذهن در بايستي بالاخره
مطرح اختصار به شما خدمت در ميتوان كه بحثي در ميكنم گمان من.بشناسد خوبي به
.است ملي وفاق درباره ميرسد نظرم به كه نكتهاي كرد ،
ملي وفاق از كه ميخوانيم مقالات در و ما روزنامههاي و نظرها اعلام در معمولا
داشته ميتواند نسبتي چه ما فرهنگي هويت يا و ملي هويت با ملي وفاقميشود صحبت
يعني بگيرد ، شكل ايران در ملي وفاق بايستي كه ميگوييم ما اگر كنيم فرض باشد؟
زبان يعني آذري ، زبان بلوچي ، زبان تركمني ، زبان عربي ، زبان كردي ، زبان ما بايستي
به ملي وفاق آيا بگيريم ، ناديده ميشود تكلم بدانها ايران در كه را قوميتهايي
موثر و مهم بسيار بستر يك زبان لزوما است؟ آن به مشروط و زبانها اين نفي معني
نيز و ميگيرد شكل زبان بر مبتني كه آنچه و ادب انديشه ، براي است ، فرهنگ يك براي
يعني ميشناسد كه است زباني تاثير تحت انسان انديشه واقع در كه زبان فلسفه بحث در
نميتواند بسترش و مسير از باشد توفنده و پرخروش قدر هر رودخانه يك كه همانگونه
را بستر كه است سيلابي رودخانه ، نه است سيل ديگر اسمش شود ، خارج هم اگر شود ، خارج
كه ميكنند مطرح را نسبت اين زبان فيلسوفان.است نموده انتخاب ديگري مسير و شكسته
هم خاطر همين به.ميشناسد كه زباني و انسان انديشه دنياي بين است نسبتي كاملا
مادري زبان به ميآموزند را ديگري زبان يا سوم دوم ، زبان كه كساني معمولا
آن با كه انديشهاي و ذهنيت نخست يعني.ميگويند سخن ديگر زبان آن به و ميانديشند
فرضا يعني شده ، فراهم آنها براي مادري زبان با كه است ذهنيتي همان ميشوند مواجه
سيب با وقتي گرفته ياد چهارم سوم ، دوم ، زبان كه كسي سيب ، ميشود گفته كه وقتي
اين و واژهها ساير بعد ميآيد ، پديد ذهنش در مادري زبان واژه اول ميشود روبهرو
مطلب مطلب ، اين خاطر همين به و گرفت انسان از را آن نميشود مطلقا كه است نسبتي
يعني.گرفت ناديده زبان آن متكلمان با را نسبتش و را زبان يك نميشود كه است درستي
روبهرو طبيعي پديده يك با وقتي ما كرد هموطن يك داشت انتظار نميتوان مثلا
اين شود مواجه مساله اين با خود مادري زبان چارچوب و كادر از خارج بتواند ميشود
ملي وفاق كه كنيم تعريف را ملي وفاق چگونه ما كه است اين مهم نكته.است واقعيتي يك
نسبت نشود؟ قومي زبانهاي و خردهفرهنگها يا فرهنگها پاره حذف يا تضعيف معنيش
.گستردهتر سطح يك در.كرد برقرار بايد را دو اين بين
ميكنيم انتقاد ما مثل كشورهايي شدن ، جهاني بحث در.است مطرح شدن جهاني بحث امروز
كه ميكند ، تهديد را ملي فرهنگهاي است نظر مورد كه سازياي يكسان با شدن جهاني كه
كه ببرد پيش را يكسانسازي بهگونهاي نبايد شدن جهاني يعني.است درست بحثي اين
و باطن شدن جهاني كه دارند اعتقاد بعضي هم خاطر همين به.آمريكاست نظر مورد فرضا
يك كه خاطر اين به.شدن جهاني نه است ، آمريكانيزيشن يا شدن آمريكايي روش واقع
امنيتي ، سياسي ، اقتصادي ، ويژه توانايي از كه سياست يك نظريه ، يا تمدن يك و فرهنگ
بحث و بگستراند كاملا را خودش سايه كه ميكند ، تلاش است برخوردار تبليغاتي نظامي ،
فرهنگ كه هستيم نگران ما كه همانگونه نيز غرب در بلكه.نيست شرق به محصور تنها
در و فرانسويها در نگراني اين نبيند آسيب آمريكايي فرهنگ تاثير تحت ما ملي
درجه شخصيتهاي از نظرخواهي و گفتوگو به است مستند صحبتها اين هست ، نيز آلمانها
آنها ، جوانان چگونه كه دارند را نگراني اين نيز آنها.كشورها اين فرهنگي اول
.كند حفظ را خودش هويت بتواند ميشود روبهرو جهاني فرهنگ يك با وقتي آنها جامعه
رمان نام به اخيرارماني.ميكند تهاجميپيدا شكل جهاني فرهنگ آن وقتي ويژه به
نوشته "طاهر" نام به هندي تواناي بسيار رماننويس را رمان اين خواندم ، هندي بزرگ
مقدمه در.است نيويورك در متحد ملل سازمان ارتباطات و تبليغات بخش مسئول ايشان كه
بحث آنها با و ميشدم روبهرو هندي جوانهاي با كه ميدهند توضيح طور اين كتاب
جوان كه پرسش اين برابر در من با صحبت هنگام هندي جوان كه ميديديم بعد ميكردم
بودن هندي چه ، يعني بودن هندي نميداند اصلا.ندارد جوابي نه؟ يا است هندي هندي ،
به ميكند؟ فرقي چه بودن آمريكايي با بودن هندي ميكند؟ فرقي چه نبودن هندي با
به ميكنند ، هجرت خودشان مادري سرزمين از طولاني نسبتا سالهاي كه جواناني ويژه
ريشههاي هم مرور به و ميگيرند قرار ديگري جاي در ميشوند ، كنده معنا يك
اگر.ميبيند آسيب گاه و ميشود تضعيف ميدهد ، شكل را آنها هويت كه نگهدارندهاي
در ملاحظاتي با حالا) است يكسانسازي ويژگي داراي جهاني فرهنگ كه ميپذيريم ما
جهاني اين برابر در ميگوييم يعني نميپذيريم ، را آن كه (تبليغات و سياست حوزه
اين برابر در را پلوراليزمداشت اعتقاد تكثرگرايي گونهاي به بايستي سازي
بايد نيز ملي عرصه در كه ميرسد نظر به خوب ميكنيم ، مطرح يكسانسازي و جهانيسازي
.كرد عمل و نگاه گونه همين
ايراني قوميتهاي فرهنگي هويت كه كنيم عمل گونهاي به نبايد ما هم ملي عرصه در
كه اين يعني نيست ، كافي سخن و لفظ تنها هويتها اين ماندن مصون براي ببيند ، آسيب
ما بله كه ميكنيم مطرح را محور دو صرفا وفاق براي و داريم وفاق هم با بگوييمما
ديگر محور يك.هستيم ايراني همه ما و -هستيم 2 مسلمان همه -كه 1 دومحور اين براساس
هم كه است طبيعي فرهنگ اين البته كه است ، فرهنگ محور آن و است لازم وفاق براي هم
بكنيم تلقي گونه اين ما اگر يعني.است مرتبط بودن مسلمان با هم و بودن ايراني با
زندگي آن در كه است سرزميني راسش يك است ، ديني ريشه راسش يك كه هست ملت يك كه
.ميگيرد قرار راس اين در زبان كه كردناست زندگي چگونه هم ديگرش راس ميكنيم ،
بودن بلوچ بودن ، كرد مساوي فقط بودن ايراني نيست ، بودن فارس مساوي فقط بودن ايراني
دارد اهميت كه ديگري نكته.است بودن ترك و بودن عرب بودن ، لر و قشقايي مساوي است
ما كه نيست روزمره مكالمات به محدود صرفا زبان.است گنج يك كليد زبان كه است اين
است امكان يك زبان.است انسان زندگي روزانه نيازهاي رفع براي فقط زبان كنيم گمان
ضربالمثلهاست ، داريم اختيار در ما كه ميراثهايي از يكي مثلا.انديشيدن براي
از يكي ميكنم گمان من.است انسان انديشه و زندگي طولاني دوره محصول ضربالمثلها
شناخت دريابد خوبي به را ملتي هر انديشه عصاره و حكمت ميتواند انسان كه راههايي
زندگي محصول ضربالمثلها برسد مشام به باغ يك از كه عطري مثل ضربالمثلهاست ،
.كرد ترجمه ديگر زباني به نميشود را ضربالمثل كه است اين نيز عجيبتر و آنهاست
ترجمه تركي زبان به را حافظ غزل ميخواهند كه كساني:ميگويد معروف شاعر حكمت ناظم
صداي در قناري اهميت.ميكشند گوشتش خاطر به را قناري كه هستند كساني مثل كنند
بكنيم ترجمه ميخواهيم ما كه اين محض به قناري ، جثه و گوشت مقدار در نه است قناري
شناسايي خودش ظرف در را كلمه كاملا بايستي.ميشود خاموش كلمه آواز و كلمه صداي
استغنايش موجب كه كرده فراهم ما ملت براي را امكان يك قوميتها تنوع البته.كرد
زبانها آلماني شمال ، در.هستند بزرگ سلسله چهار داراي سوئيسيها مثال براي و گردد
جامعه ميان گسيختگي سبب تنوع ، اين غيره و هستند فرانسهزبانها ژنو در هستند ،
منتها دارد ، خود همراه نيز را خود فرهنگي آثار بالطبع كه زبانياست نشده سوئيس
و آداب نوع در فرهنگي تفاوتهاي هستند پيشرفتهاي بسيار جامعه كه اين دليل به آنها
اين عقبماندگي ، علت به ما جامعه در.است شده تمام تقريبا غيرهشان و لباس و رسوم
به ديگر سال و 300 ديگر سال است 200 ممكن كه است طبيعي و است بيشتر تفاوتها
كردستان ، :مثلا ميشود گفته وقتي ولدبيگي آقاي قول به كه كنيم پيشرفت گونهاي
اتوبانها و وآپارتماني مدرن مجتمعهاي بلكه نشود تداعي ذهن در كاهگلي ديوار
كه ميكنم گمان من و ميماند باقي زبان اما شد ، خواهد گونه اين بيشك.شود تداعي
گرفتن ناديده با نه كرد حفظ ميشود بهتر قومي فرهنگهاي تقويت با را ملي وفاق بحث
تقويت با را اينكار ببريم پيش را ملي وفاق بحث كه ميخواهيم ما اگر يعني.آنها
ما اگر يعني آنها ، گرفتن ناديده با نه كرد حفظ ميشود بهتر قومي فرهنگهاي
زبان اين با كه كرد هموطن يك به بايد بگيرد شكل ما كشور در ملي وفاق كه ميخواهيم
او برداشت با و فهم با زبان اين و ميكند زندگي بهتر ميكند ، احساس بهتر را خود
كار اين كه است طبيعي.بگذاريم احترام است ، فهمتر قابل ديگران با گفتوگوي براي
اساسي قانون كه خبرگان را امر اين هم ، اساسي قانون در خوشبختانه و بگيرد صورت بايد
كشور اين زبان كه اين ضمن كاملا نمودهاند ، يعني درك خوبي به كردهاند تصويب را
كاربردهاي كه اين دليل به زبانها از بعضي است ، فارسي ما ملي زبان و رسمي زبان
زبان با.نگرفتهاند ناديده نيز را ديگر زبانهاي بوده ، محدود فرهنگيشان و اجتماعي
.كردهاند پيشرفت كمتر يا و داشتهاند تعامل فارسي
فارسي زبان بهتر شناخت براي مواقع بعضي حتي كه ميكنم گمان كردي زبان با رابطه در
فارسي زبان ميشود كه است كردي زبان زاويه از يعني بگيريم ياد را كردي زبان بايد
حفظ كردي ادب و زبان در پارسي واژههاي از بسياري كه اين خاطر به.آموخت بهتر را
كنيم پيدا را ريشهها و بگرديم بايستي است ، نشده حفظ موجود فارسي زبان در ولي شده
.كردهاند كار زمينه اين در هم مختلفي افراد و زبانشناسان خوشبختانه خوب كه
|