ميكنم تقديم خواننده به را كتاب
منتقد + خواننده + نويسنده
كوتاه داستان
رخ نيم
نازيسم از تبري
خارجي كتابهاي
انقلاب از پس ايران
نقد
اصلاحطلبان روزگار و اصلاحطلبي حكايت
ميكنم تقديم خواننده به را كتاب
"كوچك چيزهاي خداي" نويسنده روي ، آرونداتي با گفتوگو
روابط از روشنتر و خشنتر بسيار غيرشهري مناطق در موجود طبقاتي اختلاف و انساني روابط
پنهان نظرها از شهري پيچيدگي لفافه و ديوارها پس در چيز همه كه شهري در است ، شهري
ميماند
خود آن از را بوكر جايزه "كوچك چيزهاي خداي" خود رمان نخستين انتشار با روي آرونداتي
بهخاطر هندوستان ، او ، وطن در شده منتشر دنيا كشور بيست از بيش در كه رمان اينكرد
"كوچك چيزهاي خداي".شد كشيده دادگاه به و محكوم ابتذال به آن پاياني اروتيك صحنه توصيف
.است تغزل و ريتم استعاره ، تشبيه ، از سرشار
محمديسرشت مريم:ترجمه
تمام رو اين از و است هند استقلال سالگرد پنجاهمين با مصادف (سپتامبر 1997 30) امروز&
اين و شما متوجه نگاهها همه همزمان طور به علاوه به و است سرزمين اين معطوف نگاهها
دارد؟ مفهومي چه بودن هندي نويسنده امروز:ميپرسند خود از دنيا سراسر مردماست رمان
"كوچك چيزهاي خداي" در را خود سوالهاي پاسخ خواننده آيا چي؟ يعني بودن هندي اصلا
مييابد؟
كه چه هر گرفت ، آن از را چيزي هر ميتوان است ، آب سطح مثل داستان من نظر به ميدانيد ،
كفر هم كاوش اين و ايده اين اما.است آن قدرت گوياي داستان زبانآوري.باشد طبعمان باب
"كيه؟ هندي چيه؟ هند چيه؟ هندي" كه سوالها قبيل اين پرسيدن از آخر.درميآورد را آدم
چي؟ يعني بودن آمريكايي":ميپرسيم خود از دائم هم نسبت همين به آيا داريم؟ منظوري چه
اين من.باشد پرسشها قبيل اين به نيازي لزوما نميكنم گمان "چي؟ يعني بودن بريتانيايي
بودن انسان" كه است اين كنيم مطرح بايد كه سوالي گمانم به.نميكنم نگاه مسئله به گونه
.بدهيم ارائه سرزمينمان از تعريفي بايد كه نيفتاده جا برايم مسئله اين حتي "چي؟ يعني
و واحد زندگي شيوه يك نه و واحد فرهنگ يك نه دارد ، وجود واحد زبان يك نه كه آنجا از
از مراد" يا "است هند اين":بگويد و بكشد خطي كشور اين دور نيست قادر هم كسي مسلما
سادگيها اين به مسئله اما است مسائل كردن ساده پي در دنيا تمام."است چنان و چنين هندي
به را بودن هندي مفهوم باشد قادر هوشمندانه فيلم يك يا كتاب يك نميكنم فكرنيست
همان كند ، درك را پيراموناش جهان ميكوشد داستاني نويسنده هر البته.كند منتقل خواننده
كه نميكنم ادعا مثلا.دارم ابا كارها بعضي انجام از من گرچه.دادم انجام من كه كاري
زماني.نميكنم "دفاع" كتابم از هم هرگز و گرفتم تاثير كساني چه از كتاب اين نوشتن براي
.ميكنم خواننده تقديم دستي دو را كتاب و ميگذارم زمين را سلاحها مينويسم كه
كسي چه داستان قهرمان بفهمم تا كشيد طول مدتي گرفتم ، دست را كوچك چيزهاي خداي وقتي &
يعني است ، رمان مكان كتاب محور كه ميگفت من به حسي رفتم جلو كه تدريج به اما.است
.هندوستان كرالاي
مكان كه ندارد وجود دليلي.است اصلي شخصيت يافتن آن از هدف كه كاوشي.است جالبي كاوش
ولوتا ، بيبيكوچاما ، آمو ، :باشد هسته ميتواند كسي هر يا هرچيزي واقع در.باشد رمان هسته
.هستند رمان اصلي شخصيت آدمها اين همه...راحل استا ،
- هندي نويسنده ،"كاروني ديوا بنرجي چيترا".است شما نثر غنايي سبك كتاب ديگر "هسته" &
ريتمهاي با همگام او كه كرده اشاره موضوع اين به (سالن مجله نويس ستون و) آمريكايي
جمع ، مقابل در و بلند صداي با را داستانهايش گاهي و.مينگارد را آثارش هندي موسيقي
هم شما آيا كند تشديد را نثر بودن آهنگين گونه اين تا ميخواند موسيقي ، پخش با همراه
اين؟ مثل روشي يا داريد روشي چنين
.است طراحي شبيه من نظر از نوشتنندارم موسيقي شنيدن به عادت نوشتن حين در من نه ،
نقشهايي و طرحها ساختماني هر در.است معماري همانند نيز نوشتن و بوده معماري من رشته
تكرار مدام كه منحنيهايي و طرحها ميشوند ، تكرار بارها و بارها كه ميخورد چشم به
.ميكنيم راحتي احساس فيزيكي فضاي يك در ما كه است نقشونگارها اين مدد به.ميشوند
در طرحها اين كه اندازه همان به من نظر از.ديدهام چشم به هم نوشتن در را كار همين
يا كاغذ ، صفحه بر پاراگرافها و نقطهگذاري واژهها ، گرفتن قرار نحوه اند ، مهم معماري
اين شاهد كه است دليل همين به درست و است اهميت داراي زبان ، گرافيكي طراحي عبارتي به
دليل اين به و دوقلوها انديشههاي و واژهها بازي ;هستيم كاغذ صفحه بر كلمات بازي همه
به دوباره گاهي و ميشوند تكهتكه واژهها.گرفتهام كمك خلاقيتام از آنها طراحي در كه
رمانم در را آن ميدهد ، امنيت احساس من به كه جهت اين از و تكرارم عاشقميچسبند هم
.كردم پياده
ميكنند ، القا خواننده به را گهواره نوسان حس ميشود ، ظاهر مكررا كه جملاتي و كلمات
پيرنگ از منظورم.ميشود زايل پيرنگ از حاصل ضربه تكرار اين مدد به و خواندن لالايي مثل
;است رمان مكان معلول كه وحشتي يا است زندگي پاشيدن هم از و مرگ همچون حوادثي سلسله
.داستان شوم سينماي معلول يا پراحساس و آشفته عجيب ، خانهاي معلول
آن و كردهاند بررسي شما رمان در را كلمات با بازي خود نقدهاي در منتقدان از تعدادي &
اين قبال در واكنشتانكردهاند قلمداد "نويسندگي فوتوفن" جزء يا "خودآگاه" كاري را
چيست؟ نقدها سري
وجه هيچ به هم رمان اين و نميكند مشغول را فكرم ابدا كه است مقولاتي آن از زبان
را صفحه دو فقط كتاب اين كل از.نميكنم هم بازنويسي.است حقيقتي اين و نيست خودآگاه
فرآيند يك من براي رمان اين نگاشتن.ميكنم بازنويسي را جملهاي ندرت به.كردم عوض
آن.فيلمنامه نوشتن از لذتبخشتر درجه صد.بود هم لذتبخشي كار كه بود شهودي بسيار
.ندارد كيفي "رودخانه نماي آغاز !كات" نوشتن ميبرم ، لذت رودخانه يك توصيف از كه قدر
دسته دو به هم نويسندهها ، بهترين حتي كه داشتم ايمان مسئله اين به هميشه ميدانيد ،
نويسنده يك كتاب خواندن با.نظر بلند نويسندههاي و خودبين نويسندههاي:ميشوند تقسيم
بلندنظر نويسنده يك كتاب خواندن با اما ميماند جاي بر او كتاب از خاطرهاي تنها خودبين
را انساني و كردن زنده را دنيايي.ميماند جاي بر شده زنده او دست به كه دنيايي خاطره
مرز نويسنده گروه دو اين ميان مرز.معشوق براي است نامهاي نگاشتن چون ساختن آشنا آن با
هديهاي عنوان به را آن كتاب يك مطالعه هنگام.است هديه يك من نظر از كتاب.است باريكي
خواننده تقديم را آن هديهاي عنوان به كتاب اين نوشتن هنگام و ميپذيرم نويسنده جانب از
.بكند آن با بخواهد كه معاملهاي هر كه است مختار خواننده البته و كردم
براي و كرديد طي را فرآيندي چه شد؟ آغاز صورت چه به آن نوشتن.شماست رمان نخستين اين &
ميكرديد؟ هدايت را خود چگونه رفتن پيش
اين داشتي قصد كتاب ، اين نوشتن از پيش تو بگويند ، كه من براي است باوري غيرقابل حرف
آخري و اول بخش.نكردم پيروي توالي قانون از رمان اين نوشتن براي.بنويسي را آن مدلي
آن كمك به كه بود ذهني تصوير يك مخيلهام در فقط.نداشتم مدنظر پاياناش و آغاز براي
حركت يك كه دوقلو پسر و دختر يك سقفاش زير پلايموت ، آبي آسمان:كردم آغاز را كار
آغاز در زبان و گرفت شكل رمان كه بود نقطه همين از و.كرده احاطه را آنها ماركسيستي
.شد تنيده هم به و پرداخته و ساخته جمله به جمله
خواننده كه جهت اين از ;ميكنند مقايسه نويسندهها بعضي آثار با را شما رمان منتقدان &
.دارد نياز مشابه اثر يك به استعاره ، يك به گمنام نويسنده يك اثر شناخت براي
نويسندههاي رديف در مرا خواننده چرا كه نميآورم سردر منتهي است ، دركي قابل نياز
هندي نويسندههاي از تعدادي تصورش به كه سبب اين به فقط ;ميدهد قرار "جادويي رئاليسم"
.ميكنند اثر از نادرستي تعبير مردم گاهي بهانه همين به و مينويسند "جادويي رئاليسم"
معطوف را كودكانهاش نگاه راحل يا ميكند خيالپردازي "كوچاما بيبي" وقتي مثال براي
كه نيستم نويسنده من اين ميرود ، فرو رويا عالم در من كتاب در آمو يا ميكند چيزي
را تجربيات اين من و ميكنند تجربه را اموري شخصيتها.ميآفرينم را "جادويي رئاليسم"
اين و.است شخصيتها خود برداشتهاي ميخواند خواننده كه چه آن و ميآورم كاغذ روي به
جادو از هرگز من.ميكنند القا و زنده را ذهني تصاوير سري يك كه هستند شخصيتها خود
.رئاليسم سبك به مينويسم ، را محض واقعيت من واقع در !نكردهام استفاده
مقايسه فاكنر با هميشه..و جويس ماركز ، گارسيا مثل نويسندگاني با مرا علاوه به
را فاكنر كتابهاي لاي قبلا كه حالي در.ميكنند مقايسه فاكنر با همه از بيش ميكنند
نويسندگان از.نيست من كار نويسنده اين مورد در اظهارنظر بنابراين !بودم نكرده باز حتي
من عقيده به و لي.اس هارپر تواين ، مارك مثل خواندهام ، را تعدادي كار آمريكا جنوب
به ما كار نظر اين از و گرفته الهام روستايي مناطق چشمانداز از احتمالا آنها ادبيات
نوع بيزحمتترين و راحتترين كه نيست قبلي مقايسه مثل مقايسه اين البته.است نزديك هم
لحاظ به غيرشهرياند مناطق خاك و آب از كه نويسندگاني كه است طبيعي امر اين.است مقايسه
چهره باران ريزش و رودخانه تلاطم و باد وزش با و نيست انسان دست ساخته كه محيطي به تعلق
طبقاتي اختلاف و انساني روابط من ، عقيده به.باشند داشته هم با مشتركي وجوه ميكند ، عوض
چيز همه كه شهري در است ، شهري روابط از روشنتر و خشنتر بسيار غيرشهري مناطق در موجود
.ميماند پنهان نظرها از شهري پيچيدگي لفافه و ديوارها پس در
منتقد + خواننده + نويسنده
باباچاهي علي سروده"است خيليمشكوك كه قيافهام" شعر مجموعه بر نقدي
فروخورده تجربههاي
پورمحسن مجتبي
برخوردارند مشابهاي ظاهري ساختار از كه باباچاهي علي از شعر مجموعه سه پي در پي انتشار
بار هر و است داده قرار هدف را اي"نتيجه" شاعر اين كه باشد نكته اين نشانه ميتواند
احتمال اين ميشود ديگر طريق از.شود نزديكتر آن به شعرهايش از مجموعهاي با ميخواهد
تغيير قبلي مجموعه به نسبت مجموعه هر در شعر به باباچاهي نگاه شايد كه كرد بررسي نيز را
ميكند ثابت باباچاهي شعرهاي ساختار.است كرده دگرگون را قبلياش دستاوردهاي و است كرده
.است منتفي كاملا دوم احتمال كه
كمترين بدون مجموعه اين در "ميدهد عذابم عقل" مجموعه شعرهاي زباني ساختهاي وجود
كتاب از است نتوانسته "است مشكوك خيلي كه قيافهام" كتاب شاعر اينكه يعني تغيير ،
.بگذرد قبلياش
...را خودت سال و همسن دختر چند تن گوشت بجوي و / را كجا هر تا اينجا از آدامسهاي
(نميآد گل بوي - است مشكوك خيلي كه قيافهام)
حادثه چه هر بوي كه را خودم دست كف و / دست كف عين كه ميشناسم را خودم چشمهاي حداقل
برنخورد شما به / اتفاق و
(گفتن براي چيزي - ميدهد عذابم عقل)
ديگر كتاب دو چونان نيز كتاب اين شعرهاي شاكله كه نيست باقي عيبي نيز و شك هيچ جاي
توسط) شده تعيين فرمولهاي اساس بر را ابترنويسي كه است هايي(/) بر استوار شاعر همين
.ميكنند پياده شعر سطرهاي در (ديگر شاعر يا شاعر خود
معناهاي معنايي گروههاي شده ناقض مدل دادن قرار هم كنار با ميخواهد باباچاهي اگر
.است كرده استفاده شعر نوشتن براي شيوه دمدستيترين از كه بداند بايد بيافريند جديدي
نظر بهندارد مخاطب بر را شعرش ماهيت تحميل قابليت هست / باشد پيشبيني قابل كه شعري
.است شده زباني سوءتفاهمي موقعيتهاي خلق به معطوف تنها كتاب اين در شاعر تلاش ميرسد
بنيانهاي در بردن دست" در موفقيت عدم و شده تجربه موقعيتهاي تكرار و تكرار آنكه حال
حداقل با اغماض كمي با "است مشكوك خيلي كه قيافهام" كتاب در كه است شده باعث "پيشين
.باشيم روبهرو شعر تعريف
عبارت اين چه اگر ميزند موج "ميدهد عذابم عقل" كتاب شعرهاي سطرهاي پس در "ماجراجويي"
فكر به "پيرانهسري" با كه شاعري اما.كند كمرنگ را معنا غياب اهميت متن پس در حضورش و
.است پرداخته ابترنويسي به تنها اخيرش شعرهاي در است ، شعري دستبافتههاي خود از عبور
ساختارهاي ايجاد قصد به مشابه كلمات داراي جملات قراردادن هم كنار و جملهها كردن كوتاه
شعرهاي با چنداني تفاوت كه است شعرهايي آفرينش براي شاعر تلاش عمدهترين جديد ،
.ندارد او قبلي مجموعههاي
آشناي موسيقي در تغيير براي راه سادهترين جملات ابتداي در اضافه حروف از مكرر استفاده
حروف همه اين از ناشي موسيقايي سكتههاي.است باباچاهي شعرهاي در جاري قطعي مفاهيم
مشاركت لذت از را مخاطب شدهاند ، گرفته كار به جديدي ساختار خلق قصد به ظاهرا كه اضافه
.ميكند محروم متن در
شده خيره و / تو چشمهاي در قدري به دنيا و / ايستگاه آخرين در گذاشته كنار تو براي و
و / ايستگاه آخرين كه ميكني قبول بالاخره كه / قدري به تو چشمهاي در ممتاز كلاغي است
قاه قاه:كه مخفي بلندگوهاي از و /قار قار:كه ممتاز كلاغي نزديكيهاست همين در
(!رواني - است مشكوك خيلي كه قيافهام)
متنهاي در شده خلق مكرر تجربه كردن برجسته در سعي و توجه قابل زباني چالشهاي فقدان
آغاز آستانه در باباچاهي حتما.ميشود ديده وضوح به مجموعه اين شعرهاي تمام در ديگر
نم نم" كتابهاي در كه آنچه.است كرده درك را تجربه واقعي معناي خود زندگي هفتاد دهه
قطعا بود اغماض قابل نيامده دنيا به تجربههاي بهانه به "ميدهد عذابم عقل" و "بارانم
.ميرود شمار به ضعف وي آخر كتاب شعرهاي بررسي در
شاعر شعري زبان "است مشكوك خيلي كه قيافهام" مجموعه شعرهاي فريبنده ظاهر عليرغم
.است نشده تغييري هيچگونه دستخوش
شيطان.باشد شعر محور زبان ماهيت گرفتن كم دست محصول ميتواند امروز شعر در "انتزاع"
بالا ميروم / بلند خيلي نخلهاي از / حالا همين / نرود كلمه پوست زير اگر
(هيچ كه چاقو - است مشكوك خيلي كه قيافهام)
كه باشد همين فضا اين ايجاد جهت در تلاش و شعر در زباني دنياهاي تكثر از منظور اگر
برخوردار خصوصيت همين از كه نوشت شعرهايي نور سرعت با ميشود وقت آن آمد بالا نمونهاش
ميتوان وگرنه باشد "ايجاد" خاطر به ميبايست پيشين زباني دنياهاي "تنافر" اما.باشند
شعر توجهي قابل تعداد احتمالي ، مختلف درحالتهاي معنايي گروه چند نوشتن هم دنبال به با
دچار را مخاطب كه تنافري كه چرا.نيست شعر كدامشان هيچ كه ميدانيم حتما و كرد توليد
.است شعر موعود كند شده گشوده معنايي گروههاي و سابق معنايي گروههاي به نسبت تفاهم سوء
.نميشود ديده كم كتاب اين شعرهاي خصيصه اين درك عدم از حاصل "انتزاع"
دارد نشده تجربه زباني ظرفيتهاي ارائه به نياز شعرياش دوره هر از بيش باباچاهي شعر
.ميكند درك را زبان در چالش ايجاد اهميت خوبي به او كه است داده نشان تجربه كه چرا
كوتاه داستان
حقيقت از بخشي
نجمآبادي فريده
سوار گرفتم تصميم ميكردم امضا كه را طبيعي تاريخ موزه بازديدكنندگان براي يادبود دفتر
.مهشيد و عموجان با ميام ، ديگه روز يك":گفتم لب زير.بودم ديدن مشغول سرسري شوم ، مترو
.بود باشكوهي روز برايم.شدم سرازير موزه پلههاي از كه نگذشت ديري
رسيدم كه سي صدو پلههاي به شدم ، پياده مترو ازميشدم مترو سوار كه بود بار اولين
".تاس پنجاه و صد":گفت و دويد بالا يكي نشستم مدتي
"تاس؟ پنجاه صدو چي":پرسيدم
"پلهها":گفت
.گفتم خودم به كه بود حرفي "طبقهاي؟ چند ساختمان يك تا پنجاه و صد":گفتم
ساعت.بود افتاده كار از هم ميدان ساعتنبود مچام روي ساعت بردم ، بالا را آستينم
بيداد و داد صداي بدو و خورد من به متشخصي خانم.ميشدم حاضر كارم محل در بايد يازده
.گذاشتم سر پشت را خيابان
كم پلهها ميرسيد كه شهر بالاي به قطار.ميرسي خانه به زود ديگر است مترو ميگفتند
از چطور":پرسيد بود مرز بدون راديوي پروپاقرص شنونده كه اسي عمو.كمتر و كم ميشد ،
"پايين؟ ميياي پلهها از چطور بالا ، ميري پلهها
".بالا مييام دير پايين ، ميرم زود":گفتم
به رفتن از كلي به او.ميگفتند اسي عمو اسفنديار عمو به همهبود شده معمايي برايش
.نميكرديم تشويق را او هم ما بود ، كرده صرفنظر مترو
خانه.آسانسور از نه و بود خبري برقي پله از نه.پله مترو پله ، خانه ، پله ، كار محيط
.قبليتر خانه و قبل خانه و فلزي و بود مارپيچ پلهها قبلي
بازمانده تنها.ميكرديم زندگي خانه اين در من و اسي عمو اسي ، عمو دختر مهشيد
رسمي شغل وقت هيچ كه اسي عمو.گرفتم انتقالي من و آمديم شهر اين به كه قديمي خانوادهاي
داده ترتيب نيز مطالعهاي اتاق.ميگذراند راديو به دادن گوش با را روزمره زندگي نداشت
:ميگفت و رفت پايين و بالا پلهها از و نميشد اتاقبند آن در مهشيد اما بودم ،
."دلبازه"
كه بود اين قصدم و نبود بدجنس برود ، پايين و بالا پلهها از ميگذاشتم راحت را او
.كنم عوض را اتاق توري پردههاي
اولين براي داشتم را او سن دوبرابر كه من و ميداد كنكور بار دومين براي امسال مهشيد
سالياني دايناسورها":گفت و آمد پايين پلهها از مهشيد.بود دايناسورها شيفته او.بار
".نيستند كه است دراز
بر آلاش چوب از الكل لاك بوي هنوز.زدم زانو دايرالمعارف محتوي لاكالكلي قفسه جلوي
"دايرالمعارف؟":گفتم.نبود سرجايش دايرالمعارف.ميخاست
".نشده نوشته دايناسورها از چيزي مطالعه اتاق تو بردم":گفت مهشيد
"شدن؟ چي !نيست كامل حتما":گفتم
"كيا؟":گفت
"دايناسورها؟":گفتم
.رفت بالا پلهها از و ".طاقتي كم چقدر":گفت
آسانسور برقي ، پله پلهها ، .گذشتند چشمهايم جلوي از درختها طولاني رديف مثل بالابرها
دورتر و آمد فرود آن طلايي لبه روي آسيايي كوكوي كه پاككني شيشه بالابر لحظه همين در و
زدهاي زنگ بام
.بود بهار اواخر.برف كم و تيز نوك قلههاي آن از دورتر و ميشد ديده
.ميشد دور من از و ميكرد يكي پله دو را مترو پلههاي هميشه مهشيد.شديم خارج مترو از
را بادبزنم.نشستيم خشكيدهاي درخت زير پرسياوشان و خطيها نقرهاي ، سرو به بياعتنا
تابستان.داشت مسافرتي چمدان به شباهت بيشتر اسي عمو قول به كه كيفي گذاشتم ، كيفم توي
"مردن؟ خشكي از حتما":گفتم مهشيد به بود
"كيا؟":گفت
"دايناسورها":گفتم
خانم و آمدند جلو خانمي و آقا كه ".بودن نوح طوفان از قبل احتمالا":گفت مهشيد
"شديد؟ مترو سوار حال به تا":پرسيد
".متروه عصر از بهتر دايناسورها دوره":گفت مهشيد
"نداشتن؟ پله":گفتم
"!چي":گفتند دوتايي آقا و خانم
".كنيد امتحان هم شما بهتره شديم سوار بله":گفتم
".ممنونم":گفت آقا
و شد باز دانشگاهها و آمد پاييز.گرفتيم پيش در را خانه راه ما و شدند دور ما از
مطالعه اتاق به تا رفتم بالا پلهها از هم من.رفت دايناسورهايش دنبال به مهشيد
اين و پربرف و تيز نوك قلههاي دورتر و بود زمستان بيحفاظ پنجره پشت.بدهم سروساماني
.تيز نوك كوههاي و دايناسور پلهها ، .بود حقيقت از بخشي فقط
رخ نيم
داستايوفسكي فئودور زندگي به نگاهي
مرد بيوه براي آخر يادداشت
رشيديان مهيار
.ميافتد تن به لرزه ميشوند صدا تا كه مييابد حضور نامهايي هميشه كلمات سلوك در
.آنهاست از يكي داستايوفسكي فئودور
دستوويه ده موروثي مالك ايرتيشويچ ، تبار از اشرافزادهاي فرزند داستايوفسكي فئودور
كه رنجي با.ميآيد دنيا به بعد و ميزند لگد فدرونا ماري به ماه نه كه نابغهاي.بود
نامي.استالين.ميگذارد استالين شكنجهگاه به پا كه نروز آ تا شايد نميداند ، را علتش
شوروي قلمهاي تمام چكمههايش با كه مردي.دارد انتظار شنونده از را عكسالعملي هر كه
نفره پنج خانوادهاي فرزند.است استالين عصر متفكران از داستايوفسكي فئودور.شكست را
چانه زير دست بعد و ميآموزد مادرش از را الفبا.اكتبر 1821 متولد 30 دوم ، پسر او و است
.نوح كشتي و طوفان حديث يا ميگويد مسيح مرگ و رنج از وقتي است ، سرخانه معلم صداي مبهوت
.ميرود پترزبورگ سن تا پدر با بعد و ميشود چرماك پانسيون ساكن ميشل برادرش با در 1839 ،
اسكات والتر و ديكنز آثار با سالها اين در.ميشود الكل در غرق هميشه براي پدر كه شبي
.ميبيند را بالزاك حضوري بهطور در 1842 اينكه تا.ميشود آشنا
"انساني كمدي" خالق ديدار شوق در داستايوفسكي تا ميگذارد را تاثيرش پدر سختگيريهاي
تو:مينويسد ميشل به كه است روزگاري در اين و.كند ترجمه روسي به را گرانده اوژني
من.ميخواهد زمان درام يك رفتن صحنه به اما است ، درام نوشتن در من نجات راه كه ميگويي
".ميخواهم پول
چطور راستي به اما.است مهم برايش خوب نوشته از بيشتر پول مينويسد ، پول براي كه كسي
كرد؟ ثبت تاريخ در جاودان شاهكارهاي اندك پولي خاطر به كوتاهمدت قراردادهاي با ميتوان
بيست به قريب ساعت از 24 كه مردي به.دارد نياز نابغه يك به تنها كار اين كنيد باور
.بخواند را شيطان خاطرات يا بنوشد چاي ليواني مگر گاه.ميكند سر كار ميز پشت را ساعت
جمعههاي جمعيت به مه 1846 ماه در ميشنوند را رستاخيز بوي كه نويسندههايي همچون او
جلسات همين در و است كنجكاوي يا بيكاري داستايوفسكي حضور دليل تنها ولي.ميپيوندد حزب
روانه سالهاي 1849 حدود داستايوفسكي.ميشود پابرجاتر روز به روز استالين حكومت كه است
كريدور در شدن باز با مردي چكمههاي صداي صبح حوالي 6 دسامبر ، در 22 تاميشود زندان
آنجا است ، نويسنده زندگي در اوجي نقطه كه آنجا.دار چوبه پاي.شود خراب جوان مرد سر روي
زندگي از دقيقه پنج وقتياعداميهاست صف نفر ششمين كه وقتي.ميكشد قد رويش پيش مرگ كه
_ سالهاي 59 حدود ;ميگيرد را وجودش سراپاي هولناك غمي طبعا باشد ، مانده باقي كسي
.شاقه اعمال با زندان بعد و كرد دنبال را مشتركش زندگي سيپالانينسك در 1858
چيست؟ اسمت _
.دورف _
.تو اسم و _
...جزء افسر داستايوفسكي ، _
بعد و بتراشيد قراولان دسته مثل را سرشان و ببريد اجباري كار خانه به را آنها فورا _
تا ميكند نفس تزكيه به شروع و ميشكند نويسنده مرد كاذب غرور كه است اينجا و شكنجه فقط
سفيد و سرد حياط در شاقه محكومان.است آرام بسيار داستايوفسكي.رسد فرا آزادي ساعت
جدا ماري اولش همسر از زودي ميگويندبه تبريك او به و ميكنند برخورد او با زندان
:ميشود
داستايوفسكي در 1857 ، بعد و "است حيرتانگيز.نكرده اعتراض اصلا پذيرفته؟ هم ماري"
سرباز نويسنده يك حالا.سيپالانينسك به سفر بعد و ميكند ازدواج ارتدكس كليساي در كه
ورانگل به فوريه 1866 هجدهم در و ميرساند اتمام به را تازهاي رمان مدت اين دراست
رمان اينميرسد چاپ به درپيكيروس من رمان نخستين قسمت كه است هفته دو":مينويسد
شامل كتاب.شنيدهام بسيار تمجيد و تعريف آن درباره حال به تا و است مكافات و جنايت
خود والدين خانه آناگريگوريو كه روزهاي 1866 از يكي صبح ".است تازه شوقانگيز نكتههاي
اين از بعد و ميافتد راه داستايوفسكي خانه سوي به و ميخرد مداد تا چند ميكند ، ترك را
همين در و هستند درسد خانه ساكن در 1869.ميانجامد طول به سالها كه ازدواجي آشنايي
روزها ، تكتكميكند تنظيم را روزانهاش يادداشتهاي و ميشود نوشته تسخيرشدگان سالها
اين."كارامازوف برادران":ميآفريند وجودش در آنا كه شاهكاري بعد و را آخر روزهاي حتي
.ميرسد خود حد بالاترين به داستايوفسكي افتخار رمان
خاطرات اول جلد در 1881 ، ميكند ترك را مسكو فاتحي بزرگ همچون ژوئن 1880 دهم در
شعري قطعه پوشكين مرگ سالگرد مناسبت به ميپذيرد ژانويه در 29 و ميكند چاپ را نويسنده
سر دكتر تا اما ميزند ، بيرون دهنش و دماغ از خون گاهبهگاه تاريخ همين ازبخواند
را دورش فرزندانش و زن.ميكند غش ناگهان شبها همين از يكي در و ميشود قطع ميرسد
صبح كه جمعيتي همان.ميكنند حمل را جنازه ژانويه روز 31.مرده ديگر پدر ولي.ميگيرند
كه كسياست زمين در مرد اين جسم وجود از لحظه آخرين اين و شدهاند جمع خانهاش بيرون
.همين.ميناميد مرد بيوه را خود
نازيسم از تبري
تشكر دانشگاه رياست سمت در خاطرنطقتان به شما از من !عزيز هيدگر:مينويسد ياسپرس
مينمايم
به را ياسپرس كارل اثر "من فلسفي زندگينامه" كتاب روز فرزان انتشارات پيش سال چند
از منزه را خويش دامن كتاب اين در بود كوشيده ياسپرس.كرد منتشر فولادوند |عزتا ترجمه
سرنوشت دچار هم او آيا اما.بداند نازيسم از سياستمدارانه و فيلسوفانه روايت هرگونه
منفي هم چندان ميآيد پي در كه مطلبي نگارنده زعم به سوال اين پاسخ شد؟ نخواهد هيدگر
.بود نوشته هيدگر به ياسپرس كه پرداخته نامهاي انتشار به رنجبر.نيست
رنجبر محمد
و دوستي كه آلماني معاصر فيلسوف ياسپرس كارل از است كتابي عنوان "من فلسفي زندگينامه"
ترجمه به پيش سال چند كتاب ايناست خورده پيوند معاصر تفكر با هيدگر با او مودت
را مذكور كتاب هرمس نشر اخيراگرديد منتشر و ترجمه فارسي زبان به فولادوند عزتالله
هيدگر فصل يعني كتاب از مهمي بخش ياسپرس كه است آن در كتاب اهميت.است نموده چاپ تجديد
گرفتار ساله وچند چندين تاخير به مهم اين و ;نداد انتشار اجازه هيدگر مرگ از پس تا را
.درگذشتند سال 1976 در هيدگر مارتين آن از پس و سال 1964 در خود ياسپرس ابتدا كه آمد ،
آمد؟ گرفتار محاق به همه اين دليل چه به و چرا فصل ، اين انتشار عدم يعني امر اين اما
شان كدام با و ملاحظاتي؟ چه بپنداريم چنين اگر است؟ داشته اخلاقي ملاحظات ياسپرس آيا
او از متفقين استعلام به پاسخ در جهاني دوم جنگ پايان از پس ما فيلسوف مگر.اخلاقي
ندانسته سوسياليسم ناسيونال طرفدار و دانشگاه در تدريس صلاحيت فاقد را او هيدگر ، درباره
است؟ واداشته كار بدين را او اخلاقي شئون رعايت كدام و ملاحظه كدام پس بود؟
.گفت بايد سخن فيلسوف دو از آنكه خصوص به است ، دشوار و سخت بسيار امر اين از گفتن سخن
.بخشيم قرار نازل سطحي به را آن بخواهيم كه ميشود شكنندهتر و سختتر آنگاه سختي اين و
عام عرصه به سياسي - فلسفي ماجرايي از را خويش روايت و است كرده چنين ما فيلسوف اما
درباره كه وقتي".بگوييم سخن آن از ميتوانيم خاطر اطمينان كمي با پس.است كشانده
هيدگر واقعي ارتباط مسئله يكي.ميبينم خود برابر در مستقل مسئله دو ميانديشم ، هيدگر
مسئله در ناچار دوم مسئله.عمومي افكار در هيدگر فعاليت بازتاب مسئله ديگري و است من با
.است عمومي افكار هيدگر با "واقعي ارتباط" براي ما فيلسوف ملاك پس 1.ميبخشد اثر اول
افكار":ميگويد ديگر جاي امادر.داد قرار ملاك بايد را عمومي افكار اينكه نهايتا و
باز و 2.است اشباح آن از يكي اگزيستانسياليسم امروز و ميسازد خود براي اشباحي عمومي
آنچه درباره متقابل اعتماد با توام و احتياطكاري از عاري دوستي تنها":ميدهد ادامه
ميشود همبستگياي به مبدل روحي ، حالت و عمل و سخن در يكرنگي و است ، نادرست آنچه و درست
".كند گلآلودش نميتواند عمومي افكار كه
و.كنيم چه نميدانيم و نميكند روشن عمومي افكار با را ما تكليف سرانجام ما فيلسوف
فلسفياش زندگي از سال ده چند از خاطراتي فقط او آورده بخش همين پايان در او كه آنچنان
خود ميان معماآميز پرونده او و ندهد پاسخ خصم آنكه براي هم آناست آورده اشارهوار را
.ميداريم نگاه مفتوح همچنان و نميبنديم را پرونده اين هم مانبندد هيچگاه را هيدگر و
افكار كردن قانع بل "چند خاطراتي" تنها نه ميآورد فصل اين در ما فيلسوف كه را آنچه
ناسيونال طرفدار هم را او عمومي افكار همان است ممكن او مرگ از پس كه آنچه از است عمومي
آنچه از سپس و كرد دور هيدگر از را خود ابتدا گونهاي به بايد پس.بداند سوسياليستها
كه بود كرده چه هيدگر راستي به.جست تبري و تولي ميداند مذموم را آن عمومي افكار كه
جدال كه است گفته اشپيگل هفتهنامه با گفتوگو در خود او شد؟ واكسينه او به نسبت بايد
و ملك به ربطي چه جدال اين كه آنجاست عجيب اما.گشت خواهد آغاز نو از همواره من ضد بر
و معاندت او ، نوشتههاي از سطر يك حتي خواندن بدون آنكه عجيبتر و دارد ما سرزمين
سوي از فقط معاضدتها و معاندتها اين اگر.ميشود دنبال شدت به و همواره او با معاضدت
اما نميشود ، تعجب و حيرت مايه چندان باشد ، ناخواندگان هيدگر و مغرضان و بياطلاعان
به را هيدگر آنان از يكي اخيرا.هيدگرند تحصيل داعيهدار كه است كساني از تعجب و حيرت
(خودخواه يعني) باواريايي محلي خصلت داراي و دهاتي برلين ، دانشگاه دعوت كردن رد دليل
و آمريكائيسم مابعدالطبيعه ، بر درآمدي درسگفتار در در 1929 هيدگر چون و مينامد30
آن و باشد داشته خاطر تعلق سومي قطب يك به بايد پس مينهد ترازو كفه يك در را كمونيسم
خطري پس ندارد ، سخني چنين فرگه گوتلب يعني آلماني فيلسوف ديگر اما.است نازيسم و فاشيسم
.بگذريم.باشد كرده هم دفاع هيتلر از اگر حتي نيست ، او متوجه هم
و ميكند تخطئه را آنان يكبار فيلسوف ياسپرس كه عمومي افكار شدن روشن براي اينجا در
فرزند هيدگر ، هرمان با گفتوگو يك از برشي ابتدا ميانگارد مهم را آنان نظرات يكبار
به هيدگر سخنراني از پس هفته يك ياسپرس كه را نامهاي سپس ميآوريم ، را هيدگر مارتين
ما فيلسوف چرا گردد روشن آنگاه تا.بود كرده ايراد دانشگاه رياست پذيرفتن مناسبت
آن تنگناي از را خود كه ميكوبد قفس ديوار و در به را خود جسورانه و بيپروا اينچنين
.سازد آزاد
داريد؟ جريان كل مورد در عقيدهاي چه مختصر طور به &
ميكرد فكر هم او بعد ماه چند.است مسلم امري شد ، اشتباه مرتكب سال 1933 در پدرم اينكه
كه نبود فردي تنها او.كند اصلاح را دانشگاه سوسياليستها ناسيونال كمك با ميتواند كه
كسي كمتر.شد مرتكب بزرگي خبط كرد ، لعن را او بعدا كه ياسپرس حتي.بود شده اشتباه دچار
پدرم موقع آن در كه آنچه با كاملا نوشت ، سال 1933 به ياسپرس كه را آنچه است اطلاع با
.ميكرد تطبيق بود ، نوشته
!است؟ تعجبآور ميگوييد ، ياسپرس به راجع شما كه را آنچه &
نسبت را كلياش اظهارنظر ياسپرس آن در كه است دست در سپتامبر 1933 تاريخ 6 به نامهاي
اين.است نهاده ميان در بود ، كرده ايراد دانشگاهياش رياست مراسم در پدرم كه سخنراني به
رياست سمت در نطقتان خاطر به شما از من عزيز ، هيدگر":ميشود آغاز جمله اين با نامه
".مينمايم تشكر دانشگاه
است؟ يافته انتشار نامه اين آيا.نبوديم مطلع نامهاي چنين وجود از اصلا ما &
ياسپرس علاوه به.است رسيده چاپ به هيدگر و ياسپرس مكاتبات مجموعه در سال 1990 در !بله
اصرار و فشار با كه كرد تاليف را عالي نوسازيمدارس مسائل به مربوط نظريات سال 1932 در
در.رسيد چاپ به ياسپرس كارل اتريشي انجمن توسط كتاب يك قالب در در 1989 متاسفانه من
قرار شماتت مورد آنها خاطر به هيدگر كه را قاعدهبنديهايي تمام بيش و كم كتاب اين
.يافت ميتوان گرفته ،
&&&
چيزي آن از ياسپرس دادن جلوه منزه در سعي كه آناني همه و ايراني خوانندگان براي حال
:ميآوريم را نامه متن ميخوانند ، بشر حقوق كبيره گناه و فاشيسم نازيسم ، كه دارند
!عزيز هيدگر
بود داشتني دوست بسيار.مينمايم تشكر دانشگاه رياست سمت در خاطرنطقتان به شما از من
ارزيابي در شما فراوان تمايل.شدم آشنا آن مستند متن با روزنامه در آن مطالعه از بعد كه
اين در و ساخت مواجه بديهي حال عين در و نو حقيقتي با ديگر بار مرا باستان "يونانيت" از
شما بود ، اميدوار ميتوان كه تفاوت اين با البته داريد ، نظر اتفاق نيچه با شما مورد
.بخشيد خواهيد تحقق ميگوييد آنچه به فلسفيتان تغيير لحاظ به روزي
نميگويم سخن آن قوام و سبك از من.است حقيقت از هستهاي حاوي شما سخنراني ترتيب بدين
اقدامات از بيهمتا سندي به را سخنراني اين - ميبينم من كه آنجا تا - خود اين كه
كه دارم ، شما فلسفهپردازي به من كه اعتمادي.ميكند تبديل ما دوران ماندگار آكادميك
;است مانده برجاي نشدني زائل شدتي با قبليمان صحبتهاي و گذشته بهار از من بر آن تاثير
.سازد وارد آن بر خدشهاي بهنگام سخنراني اين ويژگيهاي گذاشت نخواهد كه تاثيري
.بنامم گنگ پژواكي را آن جملات ميكند وسوسه مرا اندازهاي تا خود محتواي با كه سخنراني
مرزهاي به گويي كه بگويد سخن چنان آن ميتواند كسي كه خوشحالم من مجموع در حال ، هر به
.است يافته دست ناب سرچشمههاي به و ناب
سپتامبر 1933 هايدلبرگ 23
:پينوشت
ص 172 روز ، فرزان نشر فولادوند ، عزتالله ترجمه ياسپرس ، كارل من ، فلسفي زندگينامه - 1
ص 173.همان - 2
بهمن 80 - شماره 51 - نگاهنو مجله نيكفر ، محمدرضا - 3
خارجي كتابهاي
انقلابي ايران
مسعود توسط كه است كتابي "مدرنيزاسيون فرايند در دولت و مدني جامعه:انقلابي ايران"
پي در آنچه.است شده نگاشته ايران در اخير سده انقلابهاي تطبيقي بررسي درباره كمالي
.نوشته را آن بيات آصف كه است كتاب اين معرفي از خلاصهاي ميآيد
انقلاب و (سال 1285) مشروطه انقلاب تطبيقي بررسي قصد به مولف كه است اثري حاضر كتاب
بهعنوان را "مدني جامعه" مولف.است درآورده تحرير رشته به را آن (سال 1357) اسلامي
گذشته.است برده كار به تطبيقي بررسي اين در ابزاري مثابه به و كتاب نظري و عمده مفهوم
جاي بر خواننده ذهن در را چند سوالاتي خير ، يا است نتيجهبخش اثري كتاب اين كه اين از
.ميگذارد
جامعه" هم كه كند ثابت را مطلب اين تا ميكوشد رايج ، شناختي شرق ديدگاه برخلاف كمالي
دو اين هرچندبرخوردارند تاريخي سابقه از ايران در "مدرن مدني جامه" هم و "سنتي مدني
به نهادها و گروهها مقابل ، در ولي نميشوند شامل را خاص شهروندان مدني جامعه از شكل
در را آنها شبيه نهادهايي و گروهها و صنفي اتحاديههاي بازار ، مساجد ، علما ، ويژه
كه گروههايي و نهادها همچون مدني جامعه به وابسته سازمانهاي كمالي روايت.برميگيرد
مخالفتها افزايش موجب كه چارچوبي در سازماني و نهادي زمينه مثابه به شد ذكر نامشان
مخالفتها افزايش اين نتايج.ميكردند وظيفه انجام ميشد ، پهلوي و قاجار رژيمهاي عليه
حكومت مشروطه انقلاب هرچند.بود اسلامي و مشروطه انقلاب دو وقوع رژيم دو اين برعليه
يعني رضاشاه ، فرزندكرد "علما" تضعيف به شروع كه داشت دنبال به را رضاشاه ديكتاتوري
ادامه مدرنيزاسيون ، سياست توسط روحانيان قدرت زيرساختهاي گسترده تضعيف به نيز محمدرضا
از كه مذهبياي موقوفات بر اتكا با را بينيازياش و استقلال روحانيت ، وجود اين باداد
موجب كه فردي شريعتي ، علي كه است معتقد كمالي.بخشيد تداوم ميشد ، وقف مومنين جانب
حكومت) فقيه ولايت تئوري محبوبيت براي را راه شد ، اسلامي نهضت شدن برانگيخته و تحريك
كه ميكند ادعا كمالي واقع در.كرد هموار خميني ]امام[ آيتالله (مقام عالي فقيه
تئوري يا فقيه ولايت تئوري پشتوانه از روحانيت ;كرد آغاز را اسلامي انقلاب روحانيت
.بود درك و فهم قابل فقرا و محرومين براي كه داشت زباني و بود برخوردار جايگزين حكومت
"بيرونق و راكد" جوامعي را مسلمان جوامع كه است شرقشناختياي ديدگاه منتقد كتاب اين
در اين ، بر علاوهندارد تازگي ادعا اين هرچند.است مثبت اثري نظر اين از و ميداند
اما.دارد وجود مدني جامعه چالشخيز و جدلبرانگيز مفهوم پيرامون موجزي تئوريك بحث كتاب
مفهوم اين بتواند كه نميپردازد مدني جامعه باب در گستردهاي و ژرف ادبيات به نويسنده
.كند مربوط خاورميانه به را
.مينگرد [پديده يا پديدار مقابل در] فرآيند مثابه به انقلاب به درستي به مولف همچنين
حوادث سيرميدهد "علما" خصوص به هوشمند و آگاه تاريخي كنشگران به زيادي اعتبار وي
ميكند القا را برداشت اين ميشود ، بيان كتاب اين در كه اسلامي انقلاب و مشروطه انقلاب
به و هستند چه دنبال به و ميخواهند چه ميدانستند نويسنده ادعاي بنابر علما گويي كه
تاملبرانگيز و سوالبرانگيز تجربي لحاظ از ادعا اين.شدند نائل ميخواستند كه آنچه
به كه ميانگارد ناديده را تاريخياي شرايط كامل بهطور كه رويكردي اينكه ضمن است
و محوري نقش بر كمالي همچنين.ميداد را ميخواست كه مسيري در عمل و كنش اجازه روحانيت
مهمترين بهعنوان را طبقات اين وي كه (پايينشهري طبقات مثل) "فقرا و محرومين" مهم
مدرك و قرينه وليكن.ميكند تاكيد ميآورد ، حساب به انقلاب از حمايت احتمالي شالوده
ايفا انقلاب فرآيند در عمدهاي نقش هرگونه پايينشهري طبقات كه باشد اين گواه كه موثقي
در گروه فعالترين مشهودا ، و محسوسا":بگوييم اينكه به برسد چه ندارد ، وجود كردند ،
تظاهرات در "فقرا و محرومين".(ص 182) "بودند پايينشهري طبقات سالهاي 571354 نهضت
و قدرت كه شاه رژيم اضمحلال از پس آن از پيش و انقلاب مرحله آخرين در هم آن و خياباني
همچون موضوعات ، ساير و موضوع اين باب در.شدند فعال بود ، داده دست از را خود سابق سلطه
پيرامون كاظمي فرهاد كتاب:چون مشهور آثار برخي محترم مولف روحانيت و بازار بين ارتباط
احمد [مشترك] كتاب و "روحانيت بازار" پيرامون اشرف احمد كتاب ،"انقلاب و شهري فقراي"
شخص كتاب و "انقلاب طول در عمومي بسيج اشكال" پيرامون عزيزي بنو علي و خاور خسرو اشرف ،
.گرفتهاست ناديده "صنعتي كارگران" پيرامون من
وقايع با كه عوام و غيرمتخصص خوانندگان براي انقلابي ، ايران حاضر كتاب اينكه مطلب لب
و نظران صاحب چند هر.شود واقع ميتواند مفيد اثري نيستند ، آشنا ايران در انقلابي
.خواهنديافت دست كتاب مطالعه خلال از اندكي نوين و بديع تحليل و بينش به امر ، متخصصين
:پينوشتها
:عنوان با كتابي پيرامون شده انجام معرفي از است ترجمهاي حاضر مقاله _ 1
"Revolutionary Iran: Civil Society & State in the Modernization Process"
:در شده معرفي
The Middle East Journal. Vol 54.No 3.Sum 2000. p467
كتابهاي او از.است قاهره آمريكايي دانشگاه در جامعهشناسي استاد بيات آصف (2
.است شده ترجمه فارسي به خياباني سياستهاي
انقلاب از پس ايران
تيموري اميرحسين:ترجمه
ديويد كه است كتابي عنوان "قدرت و جامعه دين ، ;اسلامي انقلاب از پس ايران در سياست"
كتاب اين معرفي و تحليل به ميخوانيد كه مطلبي در انتصار نادر.است نگاشته مناشري
تاريخ پژوهندگان براي نفعي و ضرورت چه كتاب اين مطالعه كه است داده نشان و پرداخته
.دارد ايران اسلامي انقلاب
&&&
در جهتگيري و داخلي سياست در شگرفي تغييرات موجب ايران ، در (م 1979) بهمن 1357 انقلاب
از خارج در چه و داخل در چه هم ، هنوز اسلامي انقلاب تاثيرات.شد ايران خارجي سياست
مناشري ، ديويد توسط كه "اسلامي انقلاب از پس ايران در سياست" كتاب.است محسوس ايران
به كه اثرياست است ، درآمده تحرير رشته به تلآويو دانشگاه استاد و ايران مسائل متخصص
.ميشود افزوده است ، شده تاليف اسلامي انقلاب از پس ايران ، مورد در كه مكتوبي آثار حوزه
بر دوم بخش كه حالي در ميپردازد ، ايران داخل مسائل به اول بخش:است بخش دو شامل كتاب
ايدئولوژيكي عرصه بررسي با اول بخش.است شده متمركز اسلامي جمهوري خارجي سياست روي
به [بخش اين در] مناشري.ميشود آغاز انقلاب متمايز اسلامي وجوه و ايران اسلامي انقلاب
از برخي كه چالشهايي و فقيه ولايت اخير مفهوم و امامخميني سرنوشتساز نقش پيرامون بحث
كردند ، ايجاد كلامي نظريه اين پيرامون اول طراز روحانيون برخي جمله از برجسته متفكرين
در جناحها صفبندي و اسلامي جمهوري در قدرت كشمكش پيرامون بحث به سپس وي.ميپردازد
ميانجي بهعنوان خميني امام نقش پيرامون را نافع بسيار بررسي يك مناشري.ميپردازد كشور
رياست پست تصدي هنگام رفسنجاني هاشمي آقاي كه معضلاتي و چالشها و جناحي برخوردهاي
.است داده انجام داشت ، روي پيش (م 1989) سال 1368 در امامخميني ازرحلت پس جمهوري
جمهوري رياست انتخابات در خاتمي يعني اصلاحات طرفدار كانديداي سراسري و چشمگير پيروزي
منعكس تغييرات براي را ايران جوان جمعيت اشتياق (م و 2001 1997) و 1380 سالهاي 1376 در
_ سياسي چشماندازهاي ساختن دگرگون به قادر هوادارانش دلخوري وجود با خاتمي هرچند.كرد
فرهنگ تغيير در وي اما ورزد ، مبادرت كار اين به نخواسته يا است نبوده ايران اجتماعي
در سياسي گفتمان تغيير در او نقش خاتمي ماندگار ميراث شايد.است بوده موفق ايران سياسي
عظيم معضلات و مشكلات آدمي كه هنگامي است ممكن مهم نقش اين وجود ، اين با.باشد ايران
هنگامي يا و بدهد دست از را خود اهميت كند ، ملاحظه را است مواجه آن با ايران كه اقتصادي
.كند مشاهده را اجتماعي _ سياسي آزاديهاي نشدن عملي يعني آن از مهمتر مسئلهاي كه
.است داده انجام ايران داخلي معضلات مورد در را عيني و دقيق بررسي يك اول بخش در مناشري
آمريكا ، مورد در خصوصا غرب ، مورد در را اسلامي جمهوري خارجي سياست مناشري دوم بخش در
مهمترين ميكند ، اشاره وي كه بهطورياست كرده بررسي ايران همسايگان و اسرائيل
و حوادث وجود با.پيوست وقوع به خاتمي ، آقاي موفقيت از پس ايران خارجي سياست در تغييرات
را ديپلماتيكش روابط و بخشيد بهبود اروپا با را روابطش ايران ارتباط ، راه سر بر موانع
مذاكره باب فتح تا ايران و متحده ايالات هرچند.كرد بازسازي اروپايي كشورهاي تمام با
تهران و واشنگتن ميان سرد بسيار روابط ميرسد نظر به وليكن رفتهاند ، پيش يكديگر ميان
آمريكا و ايران روابط كه است دهه دو از بيش.ندهد را دو آن ميان روابط سريع بهبود اجازه
و است شده كشده تصوير به سياسي منازعات و خصمانه اتهامات متعدد ، سوءظنهاي توسط عمدتا
اشاره مناشري كه طوري به.است بوده آمريكا و ايران روابط بارز مشخصه ويژگيها اين
در روابط بهبود شاخصترين شايد.است يافته بهبود همسايگاناش با ايران روابط ميكند ،
شمالياش همسايگان خصوص در ايران.شد حادث سعودي عربستان و ايران روابط در منطقه ، اين
كشورهايي از يكي اسرائيل اما.است شده صلحطلب و پراگماتيك محسوسي و چشمگير نحو به ;نيز
وي كه همانطور.است بوده ثابت همواره آن به نسبت انقلاب از پس ايران ، موضع كه است
نسبت ادعايي و نداده رخ آنها ميان جنگي ندارند ، مشتركي مرز" اسرائيل و ايران:ميگويد
(ص 261) ".ندارند يكديگر قلمرو به
كه ميدهد توضيح مناشري.گشتهاند منطقهاي عمده دشمنان به بدل دولت دو اين اكنون
با ايران مخالفت [دليل به] و ايدئولوژيكي مناسبات در عمدتا ايران و اسرائيل ميان خصومت
بر گذاردن تاثير در عمدهاي نقش عامل دو اين هرچند.است فلسطين در "صلح فرآيند"
ايران چند ، استراتژيكي دلايل به اما ميكند ، ايفا اسرائيل به نسبت ايران ديدگاههاي
نظامي ماهيت افزايش نمونه بهطور.است ظنين و بدگمان اسرائيل منطقهاي اهداف به نسبت
قلمداد ايران ملي امنيت براي تهديدي مثابه به تهران سوي از تركيه ، _ اسرائيل پيوند
مثابه به اسرائيل ، سوي از غيرمتداول و متداول نظامي تجهيزات افزايش علاوه به.ميشود
.ميشود قلمداد ايران منطقهاي اهداف عليه تهديدي
غيرمتخصصين براي هم و متخصصين براي هم كه است محققانه و جامع خواندني ، اثري كتاب ، اين
.است سودمند يكسان بهطور
Middle East Journal. volume 56:منبع
Number 1. winter 2002
نقد
بيمخ شعبان درباره هم باز
از.داشت بازتابهايي پيش هفته دو جمعه همشهري در "جعفري شعبان خاطرات" كتاب معرفي چاپ
بود شده صحبت كتاب مولف حق نقض درباره مطلب ليد در اينكه از جرايد اصحاب از بعضي جمله
و دارد مشكل..و سياسي نظر از كه ميدانند فردي را او كه چرا بودند كرده انتقاد
ديگر كه است "حق" اگر ;ندارد نويسنده مرام به ربطي مولف حق درباره بحث.ندارد صلاحيت
خود دستكم كه ميآيد نظر به.نه يا بشود رعايت حق كه است اين مهم كيست "حق" نيست مهم
خود نقد و باشند همگان براي شده شناخته قانوني حقوق از محافظت نگران بيشتر بايد قلم اهل
اهل قانوني حقوق حوزه كه چرا.كنند دنبال محتوايي حوزه همان در اثر يا نويسنده از را
باشد فردي او اگر حتي است نادرست كاري كسي هر كتاب اجازه بدون چاپ و است همگان شامل قلم
.باشد درست ميدهيم او به كه هم نسبتهايي همه و ندانيماش صلاحيت واجد نظر هيچ از ما كه
تربتي محمود تازگي به.است نبوده "جعفري شعبان موزه" مطلب بازتاب تنها اين اما..
به است ، نگاشته "باور قربانيان" و "كودتاسازان" جمله از تاريخي كتاب چند كه سنجابي
در جعفري اظهارات رد به كه را توضيح اين از قسمتي كه فرستاده توضيحي ما مطلب چاپ مناسبت
سنجابي نوشته كلمات از بعضي پوزش عرض با كه توضيح اين با.ميخوانيد دارد ، اختصاص كتاب
:برداشتهايم داشت زيادي فاصله روزنامه عرفي ادبيات از كه را
خاطرات كتاب مولف سرشار هما خانم پاسخ در توضيح اين چاپ به نسبت است مستدعي احترام با"
روزنامهنگار سرشار خانم.است امتنان موجب فرماييد ، اقدام شريفه جريده آن در لمپن يك
تاريخ لمپن سرشكستهترين خاطرات انتشار به خود ژورناليستي كار با اخيرا كه آمريكا مقيم
زندان در مرداد روز 28 ظهر از بعد تا كه لمپن اين از قول نقل به است ، پرداخته ايران
داشته نقشي مصدق دكتر ملي حكومت براندازي و دوستانه شاه تظاهرات در نميتوانسته و بوده
از شماري با همراه را او مصدق دكتر دولت سقوط از پس روز آن عصر ميداندار افراد و باشد
و اخلاق از دور و گرفته خرده اينجانب تاليف كودتاسازان كتاب بر كردهاند آزاد زندانيان
در [جعفري]...اين.است تاخته من بر ناپسند واژههاي كارگيري به با كلام در ادب رعايت
فرمانداري دادگاه در و دستگير مصدق دكتر خانه به حمله جرم به اسفند 1331 نهم جريان
وزير فاطمي حسين دكتر مرداد 1332 از 28 بعد نيز و شد محكوم زندان سال يك به تهران نظامي
و نظامي فرمانداري مسلح سرباز گردان يك حضور در شهرباني عمارت در را مصدق دكتر خارجه
فاطمي سلطنت خانم اگر كه كرد مجروح سختي به چاقو و كارد با شهرباني پاسبان و افسران
او پشت به چاقو ضربه چند و نميافكند برادرش روي را خويشتن شيونكنان خارجه وزير خواهر
واضح.ميرسيد هلاكت به لمپن اين كارد ضربات با اعدام و محاكمه از قبل فاطمي نميخورد ،
است مرداد كودتاي 28 عوامفريبانه توجيه او چون وقايعنگاراني و سرشار خانم هدف كه است
درباره وقايعنگاران قبيل اين قضاوت.شد اجرا ايران در آمريكايي استعمارگران سوي از كه
تا است گرفتن انتقام بيشتر آنان نيت بلكه نيست استوار حقيقت بر روز آن نابكار بازيگران
"...وقايعنگاري
اصلاحطلبان روزگار و اصلاحطلبي حكايت
امور كارشناسان و آينده ساز سرنوشت روزهاي بيانگر پيشرو تحولات و منطقه خاص شرايط"
اقدام به دست دور چندان نه آيندهاي در آمريكا كه ميدهند را آن احتمال امنيتي و سياسي
شفافتر روز به روز جامعه سياسي فضاي بينالمللي ، وضعيت چنين در.بزند عراق عليه نظامي
جريان رودررويي احتمال نيست ، منتفي نيز ايران به نظامي حمله خطر كه شرايطي در و شده
"...اصلاحطلبان با ضداصلاحات
شده منتشر تازگي به كه است "آفتاب" ماهنامه هفدهم شماره مقاله سر آغازين جملات اينها
.داده جا خود در را مطالب از زيادي حجم است شده منتشر تاخير با كه حاضر شماره.است
و اصلاحات" يافته ، اختصاص علويتبار عليرضا و ثقفي مراد بين گفتوگوي به كه بخشي نخستين
اعتقاد به كه گرفته انجام شرايطي در گفتوگو اين.دارد نام "اصلاحطلبانه شيوههاي
سر بر بحث به طرف دو و شدهاند بحران دچار اصلاحطلبانه رهيافتهاي و اصلاحات همگان
به پرداختن با ثقفي را گفتوگو.پرداختهاند آن از خروج راهكارهاي و رويداد اين چرايي
ايران ، آينده" نام با آفتاب در علويتبار گذشته نوشتههاي از يكي مضمونهاي و مفاهيم
و اصلاحات خواهان نيروهاي طيف بررسي با بحث و است كرده آغاز "اصلاحطلبان راهكارهاي
كساني براي گفتوگو اين مهم نكات.است يافته ادامه عرصه اين در آنان حضور نحوه و چرايي
حاتم آن از كه بعدي مقاله.نميگنجد معرفي اين در و است بسيار هستند مسئله اين نگران كه
"رسمي" كارگزاران نقد اين در قادري.است "اصلاحات رسمي كارگزاران بر نقدي" است قادري
سياستگذاران آيا" است اين آنها عمدهترين كه ميدهد قرار پرسشي سه برابر در را اصلاحات
در سالارانه مردم و دموكراتيك نهادهاي تقويت با كه كردهاند سعي مدت اين در رسمي ،
جمعيتهايشان و سازمان و احزاب جمله از غيردولتي يا دولتي از اعم خود ، سلطه زير تشكيلات
و رسمي كارگزاران شعارهاي كلانترين از يكي مدني جامعه":ميگويد قادري "بپردازند؟
شفافيت جهت در آگاهي و اراده روي از گامي كمتر تنها نه وليبود خرداد دوم نيمهرسمي
دست به تدريج به نيز شعار عالم در حتي كه شد ، برداشته آن با مناسب سياستهاي و شعار اين
"شريعتي علي دكتر سكوت قرن ربع مناسبت به" مقالهاي حجاريان سعيد ".شد سپرده فراموشي
كافي تاريخي فاصله و فرصت ميكنم گمان سال ، از 25 بعد اكنون":ميگويد آن در كه نوشته
را او كارنامه عزيز آن تجليل كنار در تا است آمده دست به شريعتي آثار منصفانه نقد براي
"شريعتي منابع" درباره مقالهاي نيز رجايي عليرضا ".كنيم تحليل و سنجيده زمانهاش در
.است نوشته
بررسي و طرح به "جديد عصر چيستي و خاستگاه" عنوان با مقالهاي در نيز نيكفر محمدرضا
و مدرن عصر مدافعان از بلومنبرگ.است پرداخته آلماني متفكر بلومنبرگ هانس ديدگاه
.ميكشد نقد به را گنوستيك تفكر آن دفاع و طرح در كه ميشود شمرده مدرنيته
|