دارد عالمي هم سربازي
هستي دختر چون
ايراني جوان
همسايه جوان
ميرانند تند فرانسه جوانان
دلاري هزار ليسانس 65
دارد عالمي هم سربازي
يك با كرج زگيل تهرانيها قول به و كرج نگين زورآباد ، كرجيها قول به و شد شب وقتي
باره يك بعد و كرديم نگاه و نشستيم ناهموار تپههاي روي رديف به همه شد پيدا چراغ عالمه
كرديم گريه هايهاي
به كه جواناني از بسياري سراغ به سربازي كابوس هم باز سربازي خدمت فروش شدن ممنوع با
هم آنطور سربازي خدمت كنيد باور اما.است آمده شوند ، "جيمفنگ" ميخواستند خودمان قول
جا حالش حسابي سربازي مقدس خدمت در بار يك كه ميگويد كسي را اين.نيست سخت ميگويند كه
.كنيد باور پس است آمده
سجل گرفتن
.شدهايم بزرگ ديگر ما بابا كه كرديم راضي را پدرمان حسابي و درست آدم مثل صبح روز يك
داد را سجل اين بالاخره لرز و ترس و سفارش بار هزار با خاطر همين به نداشت باور پدر اما
خدمت ميرويم داريم ناسلامتي جان بابا:گفتيمباش مواظب خيلي پسرجان گفت و دستمان
...نه سربازي
نيست چوبي كه پلي
سرمان به است قرار بلايي چه كه هستي فكر اين توي حتما ميكني ، فكر چي به پرسيد رضا
اما نميبينم چوب از اثري هيچ ميكنم نگاه هوايي پل اين به هرچه نه گفتم.بيايد
كه بود عصباني آنقدر رضا ميداني را آن دليل تو ميگويند چوبي پل آن به چرا نميدانم
نوبتمان ايستادن صف در چندساعت از بعد بالاخره جلو ، برويد زد فرياد نفر يك و نگفت چيزي
.كرديم زيارت را خدمت به آماده مبارك دفترچه و رسيد
آفتاب يعني تقسيم
همه همين خاطر به بود تقسيم همين بودم گرفته ياد خوب كه را چيزي تنها مدرسه توي
كردن تقسيم انگار اما:كردم تقسيم بار چند و شمردم بودند ، پادگان داخل كه را بچههايي
تا شماره اين از گفت و آمد نفر يك و زيرآفتاب نشستيم ساعتها.بود ديگري طور اينجا در
شماره اين تا شماره اين از و قزوين ، شماره اين تا شماره اين از كردستان ، كه شماره اين
مهمي چيز عجب تقسيم اين فهميدم تازه و تهران توي افتاديم نظاميها قول به ما و تهران
.است
شدن آدم براي جايي
شوخي.انداخت ني عرب كه جايي را آدم ميبرند ميگويند كه است جايي همان آموزش محل
بايد 45 كه كرج انتهاي در كوه يك بالاي.بود باصفايي جاي هم خيلي اتفاقا ميكنم
تحويل را لباسهايمان اول روز همان.ميگذرانديم خانواده از دور آنجا در را شبانهروز
هم آخر در و كرديم جان نوش ملسي سخنراني ساعتي چند و ايستاديم صف توي بعد و گرفتيم
همان منظور) خواب جاي يك خودتان براي و آسايشگاه داخل ميرويد سه بهشمار گفت سخنران
نميديد را جايي چشم كه شد گردوخاكي چنان گفت را يك تا.ميكنيد پيدا (بود تختخواب
پنجرهاي كنار دوم طبقه در تخت يك.بودم ايستاده محوطه وسط تنها گفت را سه شماره وقتي
گوش كسي بخوابم تخت بالاي نميتوانم كه كردم التماس هرچقدر شد نصيبم شكسته شيشههاي با
پس گفتم نميدهند گوش حرفم به ديدم وقتي ميگويم پاييز سرماي خاطر به كردند فكر و نكرد
.بدمد دولتتان صبح تا كنيد صبر
زاري و گريه
يك با كرج زگيل تهرانيها قول به و كرج نگين زورآباد ، كرجيها قول به و شد شب وقتي
باره يك بعد و كرديم نگاه و نشستيم ناهموار تپههاي روي رديف به همه شد پيدا چراغ عالمه
اولين براي كه بعد هفته سه تا و بود آمده سراغمان به عجيبي دلتنگي.كرديم گريه هايهاي
.بود راه به زاري و گريه بساط شب هر مدت اين در.داشت ادامه همچنان برگشتيم خانه به بار
ديروقت تا بودند كرده عادت هميشه آدمهاييكه براي ميزدند را خاموشي هم وقتي تازه
قزوين بچههاي از يكي.بود سختي بسيار كار شب ساعت 30/8 در خوابيدن بمانند بيدار
و ميكرد روشن را راديو ساعت 9 سر شب هر بود ، آورده خوابگاه به مخفيانه را راديويي
از بچه از بعضي گريه صداي هم هنوز و ميرفتند خواب به كوچولو بخير شب صداي با بچهها
.ميشد شنيده پتوهايشان زير
شب خشم
چيز اين تا نميرفت چشممان به خواب صبح تا شب هربود شب خشم همين كابوسمان بزرگترين
.ببينيم را غريب و عجيب
لباسها و پوتين و شدند بيخيال هم بچهها نشد شب خشم از خبري و گذشت هفته يك وقتي اما
شب.خوابيديم تخت و گذاشتيم كناري به را ماسك و كوله و كلاه و اسلحه و كنديم تن از را
گاز و گلوله پيدرپي شليك صداي با كه ميچسبيد خيلي داشت هم دوم شب چسبيد ، خيلي اول
تمامي انفجار اولين با وقتي و پريديم خواب از وحشت با آسايشگاه داخل در اشكآور
ميدانستيم فقط.بيرون رفتيم كجا از كه نشديم متوجه ديگر پايين آمد آسايشگاه شيشههاي
كرامالكاتبين با حسابمان گرنه و باشيم داشته همراه به را لوازم همه فرار هنگام بايد كه
هم را وسايلش و ميدويد سرعت به محوطه داخل وقتي آسايشگاه (مبصر همان) ارشد شب آن.بود
!ميآوري خودت با را پتو اين چرا هيچ كه وسايل ارشد پرسيد نفر يك ميكرد حمل بغلش زير
خشم ميني
بد روز چشمتان اما خوابيديم ، راحت و خوردهايم را خشم كه بود راحت خيالمان شب آن فرداي
ميبردند سينهخيزمان وقتي بيشتر ، برابر چند اما شد شروع قبل شب ماجراي دوباره.نبيند
تا و.بود مينيخشم ديشبي آن گفتند چرا ، ديگر امشب زديد خشم را ديشب پدرآمرزها گفتيم
شبها همين از يكي.نديديم را كامل شب خشم اين هم آخر و خورديم مينيخشم فقط آموزش آخر
خشم ترس از آسايشگاه همه و زمين افتادم و بپرم پرتگاه يك از نتوانستم خواب در وقتي
تخت بالاي كه داشتم اصرار چرا فهميدند ديدند ، مرا خونين سروصورت وقتي ريختند بيرون
و آزاد سقوط بار چند از پس و نكرد عوض من با را جايش كسي هم آموزش آخر تا گرچه نخوابم ،
.نيفتم تا بخوابم بايد چطور كه گرفتم ياد خوردن بخيه
شد تمام
آموزش اما باشد راست طبل زير بايد چپ پاي يا راست پاي پا ، كدام نفهميديم بالاخره گرچه
مرخصيد گفتند و كردند باز را آهني بزرگ در وقتي اما شد تمام شيرينيهايش و تلخ تمام با
.بود آموزش دوران همان فقط سربازي خدمت فهميدم دوسال از بعد و شد تمام سربازي خدمت انگار
هستي دختر چون
فقط درددل همه نداريم ، بحثي اصلا هم آن عمق و حجم و اندازه و آزادي اين مرز و حد روي
"دختري تو چون" است ، تاريخي جمله اين روي
احمدي متين
گناه.نيست جرم بودن دختر.هستي دختر تو چون !چرا؟ زشته ، نكن ، نگاه بنشين ، نرو ، نكن ،
از بسياري هنوز اوصاف ، اين همه با اما نيست ، هم امتياز حتي.نيست هم محدوديت.نسيت هم
ميشنوند ، خود بزرگترهاي و والدين طرف از بارها و بارها را تاريخي جمله اين جوان دختران
.دختري تو چون !نكن
تا آزاديها اين مرز و شده افزوده ما دختران آزاديهاي حجم به چقدر كه نيست مهم اصلا
بحثي اصلا هم آن عمق و حجم و اندازه و آزادي اين مرز و حد روي است ، شده كشيده كجا
."دختري تو چون" است ، تاريخي جمله اين روي فقط درددل همه نداريم ،
&&&
فوتبال ورزشي استاديومهاي به هم زنان و دختران پس اين از تا داده اجازه دولت هيات
فقط عمر آخر تا ميدانند فوتبال عاشق و جوان دختران از بسياري الان همين از امابروند
.كنند نگاه تلويزيون كوچك صفحه پشت از را فوتبال بازي دارند اجازه
.است باور غيرقابل مسايل برخي مورد در والدين از بعضي حسياست:ميگويد ساله سميه 17
به فوتبال حرف وقتي اما بروم مهماني يا كوه به دوستانم با دارم اجازه من مثال بهعنوان
نابخشودني و بزرگ گناهي من براي كه انگار تلويزيون ، طريق از آن تماشاي حتي ميآيد ميان
.است
در من برادران كه حالي در:ميگويد فوتبال قضيه به خود پدر حساسيت به اشاره با وي
مشغول برادرانم همراه من كه هرگاه ميكند ، بازي فوتبال و ميروند باشگاه به تابستان
:ميگويد تحكم با پدرم ميكنم تشويق و كرده احساسات ابراز هم گاهي و هستم فوتبال تماشاي
.نيستي دختر تو مگر زشته ،
تيم در را اسمم گرفتم تصميم فقط گذشته سال تابستان:ميگويد ساله نگار 19 ديگر سوي از
آبروي با است قرار انگار كه كردند پا به جنجالي چنان خانوادهام بنويسم ، بانوان فوتسال
اين دنبال خانوادهدار و آبرومند دختر يك من ، خانواده اعتقاد به.كنم بازي خانوادگيام
.دارم دوست بسيار من كه است ورزشي و است ورزش يك فقط فوتسال كه حالي در.نميرود كارها
تاب و آب با بازي زمين در زن فوتبال داور يك تحكم از بار يك مادرم كه است حالي در اين
.ميشود بد و زشت چيز همه ميرسد كه ما به چرا نميدانم.زد حرف برايم
مردانه و پسرانه علايق از برخي و فوتبال به فقط دخترانشان مورد در خانوادهها حساسيت
چنين.است مردانه ورزش يك فقط فوتبال كه كنيم قبول اگر البته نميشود ، خلاصه
حتي و قايقراني دوچرخهسواري ، كوهنوردي ، همچون ورزشي رشتههاي ساير در حساسيتهايي
.ميشود ديده هم...و تيراندازي
با ميدهد نشان را صعودهايش عكس كه حالي در است عضو كوهنوردي تيم يك در كه رشيدي فروغ
دختر مردم:ميگويد افسوس با مادرم ميكنم جمع را كولهام كه هربار:ميگويد اندوه كمي
كار در سرم فقط دخترها از برخي مثل هم من دارد انتظار مادرم.داريم دختر هم ما دارند ،
ميرود كوه به كه دختري مگر دارد ، ربطي چه ميگويم من وليباشد آشپزي و گلدوزي و خياطي
.ميشود دور بودن دختر معيارهاي از ميكند صعود را دماوند قله مثلا و
والدين:ميگويد و ميكند اشاره ايراني خانوادههاي در حاكم فرهنگ به جوان كوهنورد اين
به هم ما دارند انتظار هم آنها شايد و شده آموخته اينگونه هم آنها به نيستند ، مقصر ما
بسياري جوان دختران هم دوران همين در هرچند دهيم ، آموزش اينگونه خود دختر فرزندان
.كردند باور را فرهنگ اين كه هستند
كنم كار ميخواهم
حرف اين ديگر تا داد قسم مقدسات به مرا و كشيد جيغي گفتم مادرم به را حرف اين كه روزي
زدم را حرف اين پدرم مقابل و دوم بار براي وقتي اما.پدرم جلوي مخصوصا نكنم تكرار را
"!ميگويند چي مردم بكش خجالت" بود ، اين شنيدم كه جوابي تنها
كنكورها همه در پيدرپي سال دو نداشتم ، كردن كار جز چارهاي:ميگويد ساله مرجانه 21
تصور والدينم و هستم دختر چون اما ميكردم عوض را زندگيام مسير بايد پس ميشدم رد
خانه در مرا صحبتها ، اين از و درميآورند حرف برايم مردم شوم جامعه وارد اگر ميكنند
حالا و رسيدند دادم به برادرهايم و خواهرها ديگر اينكه تا بودند كرده زنداني محترمانه
كار زن يك مثل و خودم مثل من كه ميگويم چقدر هر ميكنم ، كار !مرد يك مثل پدرم قول به
.كارميبرد به را خود معروف تكه همان من كردن كار تعريف در همچنان پدر ميكنم ،
نميخواهند كه است بسيار داشتن دوست از برخورد طرز اين نميدانم:ميدهد ادامه مرجانه
.نداريم خبر ما كه است ديگري چيز يا بزنيم سفيد و سياه به دست دهند اجازه
&&&
رانندگان ديگر ميشود خاموش جوان خانم يك اتومبيل قرمز چراغ پشت وقتي كردهايد دقت هيچ
طلايي كاپ يك فرمول مسابقات از آنها همه و آمدهاند دنيا به راننده انگار كه محترم
مورد را فوق راننده نشدني ، تمام و ممتد بوقهاي با و چپچپ نگاهها با چگونه گرفتهاند ،
.ميدهند قرار خود بيدريغ تشويقهاي
اعضاي از هيچكدام بگيرم ، گواهينامه گرفتم تصميم كه روزي:ميگويد ساله معصومه 23
داشت ، گواهينامه گرفتن قصد برادرم كه وقتي آن برخلافندادند نشان واكنشي هيچ خانواده
سوئيچ ديگر گفت پدرم شد قبول وقتي كه آنقدر.بود اهميت حائز همه براي وي شدن قبول
جا بتوني ستون يك پاي را ماشين از نيمي كرد تصادف وقتي بود ، خواهد او اختيار در اتومبيل
غيرمجاز سرعت خاطر به پليس وقتي حتي.كردند شكر را خدا او سلامتي خاطر به فقط همه گذاشت
اما ميآيد ، پيش گاهي گفت و زد برادرم شانه به دستي لبخند با پدرم گرفت را گواهينامهاش
با پدرم بروم ، مهماني به خانوادهام اتفاق به و كنم رانندگي من گرفتم تصميم كه روزي
نكته اين به كسي هيچوقت !دختري يك تو كه كردهاي فراموش مگر كرد يادآوري تمام دلخوري
وارد خودرو به خسارتي نه و شدهام جريمه نه كردهام ، تصادف نه مدت اين در كه نكرد توجه
:ميگويد معصومه.كني رانندگي بخواهي تو كه نرفتهام من هنوز:ميگويد پدرم.كردم
محيرالعقول امور جزو دخترها ، توسط عادي امور سري يك انجام والدين از گروهي براي انگار
به مادري و پدر هيچ هرگز جنسيت به نه ببينند انسانيت به را آدمها اگر كه صورتي در.است
.هستي دختر چون بكني را كار اين نداري حق تو ;نميگويد خودش دختر
مثل اموري.ميشود گفته و شنيده بسيار مشابه واژههاي با معروف جملههاي اين از
از گروهي اعتقاد به كه ديگري عادي كار هر و كردن كار و شدن مستقل دوچرخهسواري ،
موارد اين از بسياري در.ندارد را آن انجام اجازه است ، دختر چون فرزندشان خانوادهها ،
به ميكنند تاكيد باز اما دهند نشان كار آن انجام براي را خود نسبي رضايت دلايل شايد
ندارند اجازه ما دختران از بسياري حال هر در.هستند كردن مخالفت از ناچار مردم حرف خاطر
.هستند دختر كه چون دهند ، انجام را عادي امور از بسياري
ايراني جوان
ميسوزد خانه اين در من چراغ
از كه افتادهايد فكر اين به يعني نه ، يا شدهايد هوايي حال به تا هم شما نميدانم
.ميگفتند فرنگ آن به قديميها كه ديگر خارجه كشور يك به برويد و كنيد فينيش ايران
ميديدم را كسي هر كه قدر آن بپرم ، كه شدم هوايي بدجوري بار يك بخواهيد را راستش
اگر ميدادم هم آدرس بعضيها به حتي و نيستم خدمتتان در بيشتر ديگر وقت چند من ميگفتم
هم ماشين داشتم هيچ ، كه خانه بودم رفته اصلا.بزنيد ما به هم يكسري "اتاوا" آمديد
در هم و تهران در هم كه همانهايي از حسابي درست وكيل يك پيش رفتم همين براي.ميخريدم
آقاي با حسابي و نشستيمبود قانوني قانوني هم كارهايش همه و داشت وكالت دفتر كانادا
هزار...گفت منشي خانم وقتي اما است حالي با وكيل عجب گفتم دلم توي زديم ، گپ وكيل
حسابي و دارند تشريف باحال قدر اين وكيل آقاي چرا فهميدم تازه بفرماييد لطف تومان
.گرفتند تحويلمان
چيست؟ شغلتان:وكيل
روزنامهنگار
داريد؟ را شغل يك همين فقط آيا -وكيل
.ميكنم كار ديگري جاي هم صبحها نخير
!همين:وكيل
.ميكنم ويراستاري كار هم منزل در شبها نخير ،
كني شروع صفر از بايد آنجا رسيدي كه وقتي ميداني و كشور از خارج بروي ميخواهي چه براي
دست به ميخواهي كه شغلي كه نيست هم اطميناني هيچ تازه بگردي ، كار دنبال به بايد و
.نداري دوست كه بزني كاري به دست هستي مجبور و بياوري
.دارم دوست را كار من:گفتم
ساندويچي؟ يك نظافتچي يا هتل يك در پيشخدمتي حتي:گفت وكيل
..اما بپردازي هزينه همه اين كه بروي ميخواهي چه براي ميپرسم خودم از هي روز همان از
توچي ميگي ، راست -ميگويد نيما را اين پرسيد من از هم را سوال همين اتفاقا جالب چه
و زد بالا را عينكش.كرد تعجب بدجوري.هستم بيكار گفتم معلومه خوب:ميگويد نيما گفتي ،
چه براي پس بفرماييد ميشود:پرسيد آذري لهجه با و كرد نگاهي يك عينكش زير از
.آنجا برويد ميخواهيد
.كنم پيدا كار آنجا ميروم:گفتم
بروي ميخواهي طوري چه ميكني زندگي آن در كه جايي توست كشور اينجا جان آقا:گفت وكيل
كار نتواني اينجا تو وقتي بكني كار و زندگي نميشناسي كه آدمهايي با غريب كشور يك توي
ميتواني؟ آنجا ميكني فكر كني پيدا
.ميكنم پيدا گفتم پرسيدم ، من را اين گفتي؟ چه تو
حالا است برداشته سنگ پاره عقلش پسره اين گفته وكيله حتما:ميگويم من را اين سمج ، چه
.گفت چي وكيل
؟ انگليسي زبان پرسيد برداشت كاغذ يك وكيل
متوسط حد در:گفتم
تخصص؟:پرسيد
كاري هيچ يعني:پرسيد وكيل ، كردهام تمام را درسم كه است يكسال و هستم ليسانسه:گفتم
نيستي؟ بلد
آقاجان شو بلند:گفت وكيل.هستم ليسانسه حالا و خواندهام درس هميشه من خوب:گفتم
.كنيم صحبت هم با بيا بعد كن قوي هم را زبانت بگير ياد كاري اول برو شو بلند
!كردي پيدا كجا از را آنها راستي غيرقانوني ، گروههاي سراغ رفتي همين براي پس عجب:گفتم
را نفر چندين حال به تا كه ميگفت جوان به راننده.شدم ماشين سوار روز يك:ميگويد نيما
جوان به را همراهش تلفن شماره راننده شدن پياده موقع بعد و آب طرف آن است برده خودش با
اگر گفت راننده است قرار چه از قضيه كه كردم سوال راننده از رفتيم جلوتر كه كمي.داد
راننده و گذاشتيم را مدارمان و قرار روز همان.آب طرف آن ميبرمت ثانيه ايكي كني اراده
.داد را تماساش شماره
.رفتي قرض زير هم عالمه يك و بفروشند را خانهشان كردي مجبور را مادرت و پدر هم تو
نقشه يك اينها همه و گذاشتهاند قالمان كه فهميديم راه ميانه در رفتني ، چه اما رفتيم
دست از را پولمان اگر ميكرديم خدا خدا فقط لحظه آن اما.كنند سركيسهمان تا بوده
چه جلال اين با حالا نظرت به ميپرسم نيما از.ببريم در به سالم جان حداقل دادهايم ،
!جلال:ميگويد كنيم ، كار
كرده ، حبس اتاقش توي را خودشلك توي رفته است ماهي سه دو شده هوايي بدجوري:ميگويم
نيما.نيست كردن زندگي جاي اينجا ميگويد دارد دعوا زمان و زمين با ميرود كه هم بيرون
بگويم ميخواهم من اتفاقا:ميگويم ، بيرون بيايد رفتن فكر از بگوييم بايد:ميگويد
ميزني حرف طوري:ميگويد نيما.نيست بد كردن مهاجرت برود ، بماند نميخواهد واقعا اگر
نه بلده ، كاري بهتر من از نه بروم قربانش داره پول نه جلال.رشت برود ميخواهد انگار
ميتواند اگر كند روشن خودش با را تكليفش بايد.بدهند راهش ژاپن حداقل كه تيپه خوش
هم و ميبرد بين از را خودش هم وگرنه بكند را زندگياش بايد نميتواند اگر بسمالله
.را خانوادهاش
وضعت كه حالا راستي ميزدي؟ آتش و آب به روز يك كه نيستي آدمي همان تو نيما:ميگويم
بيخيال:ميگويد نميروي؟ چرا شده فول هم زبانت و شده بهتر
؟ نميروي چرا من جان نه:ميگويم
.ميكنم مقاومت دارم:ميگويد
مقاومت؟ چرا:ميپرسم
.نميدهد پاسخي
شدهاي عاشق:ميگويم
...منه مال هم باز بديهايش همه با بده هم اگر منه مال خوبه ايران اگر:ميگويد
ميآيد ايران اسم وقت هر.ميشود جمع چشمهايش توي اشك.كند تمام را حرفش نميتواند
خانه اين در من چراغ:ميگويد و ميكند بلند را سرش.ميزند موج چشمهايش توي اشك
.ميسوزد
همسايه جوان
پارلمان و جوانان
اجراي از هدف.ميشود برگزار آلمان در سال هر كه است برنامهاي عنوان پارلمان و جوانان
ويژه به و ايالات نمايندگان و فراكسيونها كار با مختصرا جوانان كه است آن برنامه اين
و رسانهها تيم اعضاي از تن ده حضور با برنامه اين امسال.شوند آشنا فدرال مجلس كار
به و بودند دانشآموز يا و دانشجو يا جوانان اين.شد برگزار مختلف ايالتهاي از مطبوعات
.داشتند اشتغال جوانان رسانههاي و اتحاديهها در بههمكاري كارآموز يا و آزاد شكل
و جوانان برنامه تنظيم شد قرار كه بود مطلوب و ارزنده قدري به آنها كار حاصل البته
.محولشود آنها به نيز سال 2003 پارلمان
جوانان برنامه اين دربود حضار برابر در و خطابه تريبون پشت در سخنراني برنامه اولين
كرسي در خود سخنان در و بگيرند عهده به را حزبي نمايندگي صوري شكل به تا كوشيدند سخنران
در حضار از رايگيري با نيز كار پايان در.كنند آشنا خود حزب مواضع با را حضار خطابه
.اعطاشد برندگان به كه بود شده گرفته نظر در جوايزي اطلاعرساني كيفيت مورد
مواد قبال در نوين سياستي به ما آيا نظير محورهايي درخصوص پارلمان و جوانان برنامه در
كميسيون به 16 احزاب نمايندگان نقش در جوانان.شد نظر تبادل و بحث نيازمنديم؟ مخدر
نمايندگان مانند ميرسيد نفر به 450 جمعا تعدادشان كه حالي در و بودند شده تقسيم
قطعنامه گفتوگوها پايان از پس موارد از بسياري در و پرداختند گفتوگو و بحث به پارلمان
ميكردند ايفا را مجلس نمايندگان نقش بار نخستين براي كه نوجواناني براي.كردند منتشر
.نبود سادهاي چندان كار نهايي توافق انجام براي متني تهيه
ميرانند تند فرانسه جوانان
رغم به.است جادهاي تصادفهاي فرانسه در سال تا 24 جوانان 15 مير و مرگ عامل اولين
تصادفهاي راهها ، ايمني ضريب افزايش و رانندگي مقررات رعايت خصوص در گستردهاي تبليغات
مجموع از حاضر زمان درميرود شمار به كشور اين جوانان مير و مرگ عامل اولين جادهاي
از تن و 77 هزار دو ميلادي سال 2001 در فرانسه جادههاي در فوتشدگان نفر و 60 هزار 8
.بودند سال تا 24 بين 15 جوانان آنان
.شدند زخمي فرانسه جادههاي در جوانان از نفر هزار از 47 بيش سال 2001 در همچنين
از يكچهارم اما ميدهند تشكيل را فرانسه جمعيت درصد تنها 13 جوانان هماكنون
.است قشر اين به مربوط جادهها در كشتهشدگان
و هستند هويتي مشكل دچار جوانان:ميگويد مورد اين در جوانان متخصص روانشناسان از يكي
.ميكنند رانندگي رواني حالات داشتن وجود با و الكل مصرف خستگي ، وجود با آنان
نتوانسته قشر اين روي بر قوانين سختگيري و تبليغات دولتي ، مقامات پيشگيرانه اقدامهاي
.دهد كاهش ميكنند ، ايجاد ديگران و خود براي جوان رانندگان اين كه را خطري است
دلاري هزار ليسانس 65
در كويت پارلمان نمايندگان از يكي.بخوانيد كويت دانشگاههاي از هم ديگر خبر يك حالا و
توضيح كشور اين عالي آموزش وزير از الخليج فناوري و علوم دانشگاه شهريه گراني به اعتراض
واحد هر هزينه دانشگاه اين مسئولان اعلام طبق كه نوشت وزير براي نامهاي در ويخواست
درسي 4500 واحد فقط 30 گذراندن براي دانشجو هر تحصيلي يكسال هزينه و است دينار درسي 150
است (تومان ميليون 52) دلار هزار كارشناسي 65 مدرك اخذ براي و است (دلار هزار 15) دينار
بر بايد خصوصي دانشگاههاي اجرايي كميته و نيست توجيه قابل سرسامآور رقم اين كه
.باشد داشته دقيق نظارت ثبتنام هزينههاي
اخذ و كويت عالي آموزش وزارت از رسمي مجوز كسب از پس الخليج فناوري و علوم دانشگاه
اين تاسيس از هدفاست كرده آغاز را خود فعاليت آمريكايي دانشگاه يك از نمايندگي
عنوان تحصيل زمينه در موفق و ماهر افراد تربيت و منطقهاي و داخلي نيازهاي رفع دانشگاه
با اول مرحله در دانشگاه اين.كنند برآورده را خود جامعه آينده نيازهاي بتوانند كه شده
تجارت ، و بازرگاني كامپيوتري ، علوم انگليسي ، زبان رشتههاي در كارشناسي مدرك اعطاي
.است كرده آغاز را خود كار رايانهاي سيستمهاي و حسابداري
|