نكنيد نگاه اينجوري ما به
سيما نقد
اراده پيروزي
ساز ستاره
نكنيد نگاه اينجوري ما به
كوئتزي گريك اثر "خوشبخت بوميان" تئاتر به نگاهي
ايزدپناه پارميس :ترجمه
خاصي هدف و انگيزه نمايشنامهنويسي وظيفه گرفتن برعهده با (Greig Coetzee) كوئتزي گريك
و جنوبي آفريقاي درباره را رايج انديشههاي و تفكرات تا است آن بر او ميكند ، دنبال را
.سازد آگاه را آنان و كند اصلاح مردمانش
تلاشهايم براي من انگيزه":گفت چنين رويتر با مصاحبهاي در جديدش نمايشنامه درباره او
فرهنگ به نسبت مردم سادهانگارانه ديدگاه بردن بين از و مردم ساختن آگاه جز چيزي
قاره تمام تا آنم خواستار حقيقت در و است نبوده مردمانش ، و سنتها جنوبي ، آفريقاي
.بشناسانم مردم به را آفريقا
و آفريقايي كشورهاي تمامي يگانگي به آنها هستند ، متحد و متعهد انسانهايي ما مردمان
و دارند بسيار تمايل بودهاند ، آن از محروم يا و آن انتظار در همواره كه اجتماعي عدالت
عدم باشند ، داشته ذهن در ما از نادرست پنداري و تصور تا داشته آن بر را ديگران كه آنچه
.آفريقاييهاست و آفريقا به نسبت آنها صحيح شناخت
با آنها متمادي ، ساليان طول در همواره كه چرا گلهمندم نيز خودمان مردمان از من
تغيير و خود سرنوشت با ارتباط در سهلانگاري و كشيدنها واپس پاورچين ، و كند حركتهاي
هم اگر نداشتند ، پيشرفتي و دانستند امور و جوامع حاشيه در را خود كشورها ، مردم نظريات
ديگر فرهنگ و مردم قالب در كه بود زمانهايي در گرفتند پيشي ديگران از مواردي در
نژاد و فرهنگ و شخصيت قالب در كه است ارزشمند زمان آن در موفقيت و پيشروي اما درآمدند ،
تلاش وجودياش ارزشهاي حفظ براي كه انسان يك.يابي دست خود اهداف به اصالت حفظ با خود
تغيير بر سعي بلكه نميسازد ، خود دفاعي سپر را كنارهگيري و تسامح سكوت ، هرگز ميكند ،
ديگران كه بودهايم ملتهايي جزء همواره ما كه چرا دارد آنان سياستگذاريهاي و سياستها
ناشكيباتر مرا امر اين.دارند پذيرش به عادت نيز ما مردم و كردهاند تعيين را ما سرنوشت
".ميسازد پيش از
با نمايشنامهاش نخستين با و داده اختصاص خود به تاكنون را بسياري جوايز هنرمند اين
هنرپيشه اينشد بدل معروف هنرمندي به بورو ارين جشنواره در "اسلحه با سفيدپوستان" نام
فرياد ديگر بار "خوشبخت بوميان" نام با نمايشنامهاش آخرين با ساله طنزپرداز 35 و
.است داده سر را خود اعتراض
را سياهپوستان مشكلات از بسياري ميشود اجرا لندن در سوهو تئاتر سالن در كه نمايش اين
نژادي تبعيض از پس دوران سفيدپوست مردمان به و ميكشد تصوير به سفيدپوستان با مواجهه در
در اوبودهاند استوار خود ديرين تعصبات بر همواره كه ميدهد نشان جنوبي آفريقاي در
بلژيك و هلند آلمان ، از كه سياهپوست مردمان به نگاه چگونگي بر دارد سفري نمايشنامه اين
.بازميگردد جنوبي آفريقاي خود به آمريكا و استراليا از پس نهايت در و ميكند آغاز
آفريقاي چهره ميخواهم نوشتهام و تئاتر با من":ميگويد چنين باره اين در كوئتزي
و شناساند ما چون كشورهايي به را چهرهاش جهان كه همانگونه بشناسانم جهان به را جنوبي
تئاتر در را كليشهاي تصاوير و گفتارها از بسياري آگاهانه من.كرد تحميل را آن پذيرش
كارگيري به از هدفم.ماست به نسبت مردم تفكرات اصلي ريشه اينها همه كه چرا گنجانيدهام
قالبي پندارهاي همين از استفاده با و واپسگراييهاست ، بردن ميان از كليشهها اين
".كنم نمايان پيش از بيش را دروغها و تضادها تا خواستهام
بوده مينيماليستي تئاترهاي بازيگر كه جيكوبو جيفران "خوشبخت بوميان" تئاتر در
محور را ثروتمند سياهان و سفيدپوستان همزيستي تئاتر اين.است اصلي نقش ايفاي عهدهدار
درباره كوئتزي.است جوامع خوشبختي و موفقيت به رسيدن راه بسياري ديدگاه از كه داده قرار
كه چرا دادم قرار داستان روايت اساس و پايه را طنزآلود و كميك بيان من":ميگويد تئاتر
پوششي تنها نه خندهها كه چرا ميشوند منتقل ديگري راه هر از بيش شيوه اين با پيامها
چرا.ميكند عريان را زشتيها پيش از بيش بلكه نيستند جامعه تاريك و تيره قسمتهاي بر
".شادماني نه است ، درد از حاكي و است زهرخند همگي كه
سياهان اجتماعي مصائب به سياسي منظري از خانوادگياش سياسي پيشينه با كه كوئتزي
مردم انديشههاي" گفت آخر در او.است كرده آغاز لندن در را جديدش تئاتر اجراي ميپردازد
".شود پالاييده كذب پندارهاي و نادرست تفكرات از بايد آفريقا به نسبت
آمريكا دموكراتيك متحد جبهه در كه بود سرزندهاي و فعال دانشجويان از يكي كوئتزي گريك
و نمايش هنر با ميتواند كه دارد اعتقاد او.است داشته بهسزايي فعاليت ساليان 1980 در
.بازتاباند جامعه آيينه در را سياسياش فعاليتهاي ساليان تجربيات نمايشنامهنويسياش
ماندلا نلسون كنار در سال ساليان و بوده نژادي تبعيض مبارزان از كه كوئتزي عموي زندگي
.است گذاشته جا به گريك رفتارهاي و انديشهها بر فراواني تاثيرات برده سر به زندان در
او اما فعاليتكردهاند تبعيضنژادي عليه مختلف احزاب در نيز او خانواده اعضاي ديگر
اين در او.كرد رد را جنوبي آفريقاي ارتش به پيوستن پيشنهاد و نگرفت دست به تفنگ هرگز
هراسند در مردم كه چرا است اسرار و دروغها از سرشار جنوبي آفريقاي:ميگويد چنين باب
.دارد پي در را فساد كه است سكوت و ترس اين و.آورند بهزبان كلامي تا
رويتر:منبع
سيما نقد
تلويزيون در بداههپردازي
شبكه 2 از "رمان" برنامه پخش بهانه به
آشفته رضا
بينندگان باز بيآنكه و شد پخش بگيرد ، صورت آن پخش براي تبليغي بيآنكه "رمان" برنامه
.شد حذف شبكه 2 برنامههاي گردونه از بگيرند ، قرار آن يافتن پايان جريان در
و جهان معاصر ادبيات به جدي طور به تاكنون چون مينمايد بينظير خود نوع در برنامه اين
تلويزيوني وجه هيچ به برنامه ساختار البته.است نشده پرداخته كشورمان تلويزيون در ايران
برنامه طراح و ميكرد بيان را بحث مورد نويسنده زندگي برنامه گوينده كه لحظاتي در.نبود
راديويي كاملا برنامه كليت وگرنه.ميشد تصويري برنامه مينمود ، كاغذ بر را او چهره
و ساخت در تصويربرداري دوربين به بخشي جان و تصوير از استفاده عدم دليل به اين و بود
.است بوده تلويزيوني كاملا برنامه يك ساز
پيرامون ميتوانستند علمي لحاظ به..و منتقدان ادبيات ، اساتيد برنامه مدعوين البته
بدون (سليمي دكتر) نويسنده و مجري اما.كنند جدل و بحث لازم حد در بحث مورد رمانهاي
مجريگري درس كلاس اداره همانند بگيرد ، شكل منتقدانه و اديبانه چالشي بخواهد آنكه
نقش اينجا در.دارد مبذول توجهي برنامه شنيداري - بصري جاذبه به بيآنكه ميكرد
جاذبه و پركشش جنبههاي از برنامهساز عنوان به چرا كه ميرود سوال زير برنامه كارگردان
براي برنامهاي كه است قرار وقتي ;نيست پذيرفتني عنوان هيچ بهاست كرده پرهيز
در برنامه آن براي بيكشش و بيجنبوجوش ساختاري بايد حتما شود ، ساخته جامعه فرهيختگان
جذاب برنامه يك در ميتوانست را پركششي و پيچيده بحث "رمان" موضوع كه حالي در.گرفت نظر
جذابيت ايجاد باعث خوبي به عوامپسند برنامههاي در كه نكته يك.كند ايجاد تلويزيوني
تكيه با نيز "رمان" برنامه اگراست برنامهها آن مجريان "بداههپردازي" همانا ميشود
لازم جاذبه از است ، گفتوگو و مجري به متكي برنامههاي لازمه كه تكنيك و فن نوع اين بر
تغيير برنامه به نسبت ناخواه خواه نيز برنامه بينندگان نظر وقت آن ميشد برخوردار
چون.ميكردند ياد ماندگار و ضروري برنامهاي عنوان به آن از مثبت نظر با و ميكرد
است ارزش قابل و مثبت اول قدم بنابراين بوده ، كمبود و ضرورت مبناي بر برنامه شكلگيري
كارگردان ، سوي از ميتوانست كه است جانبه چند خلاقيت نيازمند هم برنامه ساز و ساخت اما
.شود ممكن مدعوين و مجري نويسنده ،
از را جدل و بحث باشد ، برداشته در سازندگان براي را مضاعفي خرج بيآنكه بداههپردازي
دو بداههپردازي بر تكيه با كه "تهرون شباي" برنامه.ميآورد بيرون بيروح و خشك حالت
ديدني و جذاب قدر آن ميشود ، ارائه تركيبي صورت به - احمدزاده و حسيني - برنامه مجري
ابدا و اصلا كه برسد درخوري ريتم به حد اين تا ميتواند برنامهاي كمتر كه است
صميمت به ميتوانند بداههپردازي بر تكيه با نيز جدي برنامههاي.نباشد خستهكننده
برنامه اماكنند ايجاد مخاطب در برنامه كردن دنبال براي را لازم جاذبه كه برسند درخوري
باز برنامه كردن نگاه از را فرهيخته تماشاگر همان باشد ، مخاطب جذب پي در بيآنكه "رمان"
هسه ، هرمان پيرامون مدعوين زبان از متنوع حديثهاي و حرف شنيدن كه حالي در ميداشت
ميتواند برنامه اين البته بود خواهد جذاب هميشه ديگران و بك اشتاين جان همينگوي ، ارنست
و برجسته اساتيد و مترجمان منتقدان ، از دعوت با تا شود ، داده پيشنهاد ديگري گروههاي به
ايجاد دنيا برجسته رمانهاي پيرامون داغ جولانگاهي باتجربه مجري دو يا يك از استفاده
.كند سوئيچ را پويا و بكر تصاوير مدام خبره تصويربردار كمك 3 به هم كارگردان و شود ،
.بود خواهد داغ و پويا عجيب ، برنامهاي نتيجه
تا ميكند مخاطبسازي كافي اندازه به تلويزيوني شبكههاي در "رمان" به پرداختن واقعا
فرهيخته اقشار بين در تلويزيون گسترش باعث و بگذارد فراتر را پا سطحينگرانه حالت آن از
.باشد هم
اراده پيروزي
شد صدساله ريفنشتال لني
بهار اميد
شيوهاي به را سياسي كاملا رويداد يك ميخواست كه بود اين ريفنشتال براي مهم مسئله
خودش قول به هم ديگري چيز هيچ و ميخواست ريفنشتال كه بود چيزي همه اين دهد نشان هنري
نبود ذهناش در
اين حال عين دركردم ملاقات برلين ورزشگاه در مه 1932 ماه در بار اول را هيتلر آدولف"
ميديدم كه اين از.كردم شركت آن در عمرم طول در كه بود سياسي گردهمايي آخرين و اولين
استاد يك مانند ميتوانست هيتلر.بودم شده شگفتزده دارد ، حاضران روي نفوذي چه هيتلر
انجام ميگويد او را چه هر تا كند وادارشان و برد خواب به را شنوندگاناش همه هيپنوتيزم
هيجانانگيز حضور فقط همه اين با.گرفت هم مرا حرفهايش آتش و بود هراسآوري صحنه.دهند
ميان خلسهوار رابطه جور يك ميرسيد نظر به داد ، قرار تحتتاثير مرا كه نبود او
شده برانگيخته احساساتام ديگران مانند هم من.است شده برقرار مجلس گوينده و شنوندگان
.نميكردم فكر او حرفهاي به اصلا كه بود رمزوراز پر و عجيب قدر آن احساسات اين و بود
بيشتر او مورد در ميخواست دلام دارد؟ شباهت كسي به كيست؟ آدم اين:ميپرسيدم خودم از
نامهاي سادگي ، سر از.كنم ملاقات نزديك از را او ميخواست دلام كه بود طبيعي و بدانم
فيلمي ميخواستم.كردم گفتوگو يك تقاضاي و فرستادم مونيخ در او فرماندهي ستاد براي
نامه به كه نميكردم تصور هيچ چيست؟ نمايش چيست؟ واقعيت چيست؟ قدرت كه اين درباره بسازم
چند را نامه جواب.رسيد دستام به زود خيلي نامه تعجب ، عين در اما.شود داده پاسخي من
به و بود كرده تماشا "مقدس كوهستان" در مرا بازي هيتلر كه كردم دريافت آن از پس روزي
حدس.ديدهام عمرم طول در كه است بازيهايي قشنگترين از يكي اين بود گفته آجوداناش
را فيلم ساخت پيشنهاد كه اين از.بود داده قرار تحتتاثير را او "نورآبي" فيلم ميزنم
پيشواي نه":دادم جواب و بودم شده شوكه او حرف از.شدم حيرتزده كردم دريافت او طرف از
رضايت آن ساخت به دلام كه ميدهم انجام را كاري تنها من.نميآيد بر من از كار اين من ،
".نميسازم سفارشي فيلمهاي وقت هيچ من.دهم انجام را آن باشم داشته دوست واقعا و بدهد
وقت آن رسيدم بلوغ به و شدم بزرگتر وقتي گفت بود شده دلخور من حرفهاي از كه هم هيتلر
".است بوده چه او پيشنهاد معناي ميفهمم
بيشتر زماني جذابيت اين و است جذاب شدت به هيتلر درباره "ريفنشتال لني" حرفهاي خواندن
سالها اين همه در و شده زندگياش سال صدمين وارد تازگي به او بياوريم ياد به كه ميشود
در كه است هنرمنداني جمع از زنده هنرمند آخرين ريفنشتال.است زده كله سرو مخالفاناش با
او حال عين در.ببخشند او به اسطورهاي وجهي هنرشان با كوشيدند و ايستادند هيتلر كنار
با هميشه و نيامد در نازي حزب عضويت به وقت هيچ ريفنشتال ميگويند كه دارد مدافعاني
از پيش و دارند را خودشان دلايل نيز او مخالفان داشت ، مشكل هيتلر تبليغات وزير گوبلز
چنان "هيتلر" ريفنشتال ، چشم در.ميگيرند ايراد هيتلر به نسبت ريفنشتال نگاه نوع به همه
بارها سالها اين در او كه اين وجود با.گرفت ناديده را آن نميشد كه داشت جذابيتي
دروغ را او ادعاهاي كه كساني هستند هنوز اما كند آشكار را پرابهاماش گذشته كوشيده
در ريفنشتال جايگاه اينها همه با.ميكند دفاع خودش از دارد او ميگويند و ميدانند
.است شده تثبيت جايگاهي (1936) "المپيا" و (1934) "اراده پيروزي" مشهور فيلم دو با سينما
سراغي سينما زيباييشناسي به مربوط مباحث در كه نميشود پيدا سينمايي محقق يا مدرس هيچ
دو هرنزند حرف آن زاويههاي و دوربين حركات و قاببنديها از و نگيرد فيلم دو اين از
از بديعي شكل حال عين در و زيباييشناسي و اخلاقيات پيوند از هستند نمونههايي فيلم
.شود نزديك خودش اوج به ميخواست داستانگو سينماي كه سالهايي در مستند سينماي
از كه آلمان سوسياليست _ ناسيونال حزب ششم كنگره درباره است مستندي "اراده پيروزي"
پانزده كه ساعته دو مستند يك.شد برگزار نورمبرگ در سپتامبر 1934 ماه دهم تا چهارم
و گرفتند عهده به را آن لحظههاي تمام ضبط فيلمبردار دستيار سه و بيست و فيلمبردار
كنيم نگاه كه منظر هر از فيلم ، كردند عرضه را كارشان ريفنشتال زيرنظر نهايتا
از يكي حال عين در و مانده جاي به هيتلر دوران از كه است فيلمي مهمترين و مشهورترين
متمادي سالهاي طول در مستند ، فيلم دو همين با ريفنشتالسينماست تاريخ مستندهاي بهترين
نيم حدود كه اكنون حتي و است كرده خود آن از را سينما تاريخ زن فيلمساز بزرگترين لقب
ميان در.كرد ترديد نظر اين صحت در نميتوان هم هنوز ميگذرد آن اول نمايش از قرن
جنبه خاطر به را فيلم ميكوشند كه كساني هستند اما سينما منتقدان و تاريخنويسان
چند هر ريفنشتال.ببرند سوال زير را آن هنري وجهه و دهند جلوه بيارزش بودناش تبليغاتي
مدام كنند حمايت او از كه آن جاي به گوبلز مانند كساني كه گفته بارها سالها اين در
براي مهم مسئله.است داده گوش حرفهايش به كسي كمتر اما تراشيدهاند ، مانع او براي
اين.دهد نشان هنري شيوهاي به را سياسي كاملا رويداد يك ميخواست كه بود اين ريفنشتال
.نبود ذهناش در خودش قول به هم ديگري چيز هيچ و ميخواست ريفنشتال كه بود چيزي همه
قول به.زد حرف و كرد قضاوت دربارهاش ميتوان راحتتر ميگذرد آن از سالها كه اكنون
آن و جا اين ساختاش زمان در كه حاشيههايي و خبرها همه از فارغ را فيلم اگر منتقد يك
فقط را فيلم آن بايد و داريم كار سرو هنري اثر يك با دهيم ، قرار سنجش مورد شده پخش جا
از فارغ را خوب هنري اثر يك كه ميكند تفاوتي چه واقعا.كرد تماشا هنري اثر يك مقام در
است ، خوب مستند يك مسلم قدر "اراده پيروزي".دهيم قرار سنجش مورد سياسياش كاركردهاي
براي ساختن حاشيه كرد ، رد را "ايزنشتاين" ساخته "پوتمكين رزمناو" نميتوان كه طور همان
سوم ، رايش سقوط از پس البته فيلم ، تبليغاتي وجهنيست درستي كار هم "اراده پيروزي"
در سوررئاليست فيلمساز بونوئل لوييس كه رسيد جايي به كار و گرفت قرار توجه مورد بيشتر
"ضدنازي" فيلمي به مجدد تدوين يك با ميكرد كار نيويورك مدرن هنرهاي موزه در كه سالهايي
.كرد تبديل
.دقيقه صدوپنج دوم قسمت و است دقيقه صد اول قسمتاست قسمتي دو مستندي "المپيا"
تاريخ مستند بلندپروازانهترين تا ريخت را طرحي اراده پيروزي فيلم از پس "ريفنشتال"
و كند برگزار را المپيك مسابقات ميخواست هيتلر سالها همان حال عين در.بسازد را سينما
كمك به ريفنشتال لني بار اين.ببخشد سوم رايش حكومت به را انساني وجههاي گونهاي به
پايان از پس ماه هجده و گرفت فيلم متر هزار صد چهار حدود چيزي فيلمبردار ، شش و چهل
و است ورزشي مستند بهترين هنوز فيلم ، .كرد تدوين را دقيقهاي پنج و دويست فيلم المپيك
.كردهاند ثبت را درخشاني لحظههاي پياپي دوربينهاي
درباره ناتماماش طرح "فاستر جودي" هنوز كه شده گرفته جشن حالي در ريفنشتال صدسالگي
بود گفته پيش ماه چند فاستر.نيست آن از هم خبري و نينداخته جريان به را "ريفنشتال"
هر.باشد هنري كاملا اثر يك كارش دارد دوست و دربيايد آب از آبكي فيلماش ندارد دوست
.ميترسد كند بازي فيلمساز زن اين نقش به كه اين از فاستر دارند عقيده بعضيها چند
نيست؟ او ديگر نام "اراده پيروزي" آيا.است بزرگي نام هم هنوز ريفنشتال
ساز ستاره
خيالي دنياي تصاوير
خيالي دنياي تصاوير
جواهريان نگار
تا 1989 سال 1950 از كه سينماست تاريخ بيهمتاي كارگردانان از يكي "فليني فدريكو"
_ مستقيما _ آثارش با ايتاليا نئورئاليسم دوران در فليني.ساخت فراموشناشدني فيلمهايي
.داد قرار مخاطب را بازار و كوچه مردم
تصوير به فيلمهايش در را كودكياش خاطرات كه بوده كارگرداني "فليني" معتقدند بسياري
زندگي خيالي دنيايي در كودكي دوران در _ خودش گفتههاي طبق _ او هم واقعا.است كشيده
عين در او فيلمهاي در افراد بين ارتباط و انسان روح و انسان كلي طور به.است ميكرده
تصوير به خلاقانه نگاه با و ميشوند ظاهر عميق شكلي به بودنشان ، نامتعارف و تخيلپردازي
.ميشوند كشيده
در سال 1945 در.ميكرد همكاري "روسليني روبرتو" با فيلماش اولين كارگرداني از قبل او
كارگرداني نيز و فيلمنامه نوشتن در در 1946 ،"بيدفاع شهر رم ، " فيلمنامه نوشتن
بازي هم و فيلمنامه زمينه در هم "معجزه" فيلم در و 1947 "پاييزا" فيلم از قسمتهايي
نئورئاليسم در شده شناخته چهره يك به شد تبديل جنبوجوشها همين با و.كرد فعاليت
.ايتاليا
در يا فيلمبرداري شروع از قبل كه است طرحهايي ،"فليني" كارگرداني شيوه خصوصيات از يكي
ميز پشت را وقتم بيشتر من فيلم هر اول":ميگويد اينباره در خودش.است ميزده آن حين
اين وسط از است ، اين فيلمم شروع براي من روش.ميكشم قورباغه خرچنگ و مينشينم كارم
".ميكشم بيرون را فيلمم قورباغه خرچنگ
ميبريم ، پي او خيالات عمق و "فليني" ذهن سيال حركت به طرحها اين به كردن نگاه با
تيزبين چشماني با و ميگذرد عيني عناصر از او.ميخورد چشم به نيز فيلمهايش در كه چيزي
.ميكند دنبال نيستند ديدن قابل ظاهر در كه را اتفاقاتي
ميبرد سر به خانهاش در او.كرد لمس را آنها نميتوان عينيت بر تكيه با كه اتفاقاتي
"فليني" است ، وقوع حال در حادثهاي چه خانه پشتي كوچه در كه بود فكر اين در ولي
.باشد حادثه آن دل در ميخواست
كارگرداني را "واريته روشناييهاي" فيلم "لاتوادا آلبرتو" مشاركت با سال 1950 در او
.بود مستقلش فيلم اولين ،(1952) "سفيد شيخ".كرد
كه جاده.ساخت را (1945) "جاده" و (1953) "ازدواج بنگاه" ،(1953) "ولگردها" آن از پس و
بيچارگي از او ، فيلمهاي از بسياري مانند است ، "فليني" يادماندني به و شاخص فيلمهاي از
خود او كه هستند غريب تماشاگر براي طرزي به فيلم اين شخصيتهاي اما.ميگويد سخن فقر و
.است خوانده واقعيت سختي و تلخي تعديل گونهاي به را شخصيتها بودن غريب اين
(1959) "شيرين زندگي" و (1956) "كابيريا شبهاي" ،(1955) "كلاهبردار" فيلم اين از بعد
"بردارانش و رمكو" و (آنتونيوني) "حادثه" فيلم همراه به آخر فيلم اين كه.ساخت را
كه انقلابي و دگرگوني از و بودند ايتاليا سينماي در سال 1959 در پديدههايي ،(ويسكونتي)
پايهگذاري با بود همزمان اين و.ميدادند خبر است ، وقوع حال در سينما تاريخ در
چهارصد".پرداختند كارگرداني به كه جواني منتقدان فيلمهاي و فرانسه در نو موج جريانات
.(مثال براي گدار) "افتاده نفس از" و (تروفو) "ضربه
مارچلو" بازي با سال 1963 در كه بود "فليني" شاخص فيلمهاي از ديگر يكي "نيم و هشت"
فيلمهاي از وشده ساخته "فلايانو" و "فليني" از داستاني براساس و "ماستروياني
.بود سينما تاريخ در كارگردان اين تاثيرگذار
را (بنيني روبرتو بازي با) "ماه آواي" فيلماش ، آخرين كه سال 1989 تا فاصله اين در او
اسكار پرافتخار كار عمر يك براي سال 1993 در.كرد خلق زيادي يادماندني به آثار ساخت ،
باقي دنيا اين در را ناباش تخيلات و طرحها فيلمها ، سال همان اكتبر در و كرد دريافت
از را بيهمتا پديده يك سينما:زدند تيتر روزنامهها او از بعدمرد ايتاليا در و گذاشت
.داد دست
|