آفريقايي عروسي براي توريست جذب
راهاندازي كار كودكان براي مهمانسرا ده
ميشود
درجه صفر مدار
نگاه يك در تهران سينماي
ايران كنار و گوشه
ديه پرداخت عدم خاطر به زنداني نفر هزار 6
گور چهار با اي خانه
خبر دنياي دور
سپتامبر يازده واقعي قهرمان
آفريقايي عروسي براي توريست جذب
رشته در واقع ،"موروكون" منطقه در كه "بربر" قبيله افراد از بسياري سال هر ماه شهريور
ميان اين در و ميآيند هم گرد گمشده عروس يافتن براي ميكنند زندگي آفريقا اطلس كوههاي
ايستادهاند غريب و عجيب مراسم اين تماشاي به كه جهانگرداني زده بيرون حدقه از چشمان
است گاريهايي و درشكه دارد وجود منطقه اين در كه عمومي نقليه وسيله تنها.است تماشايي
هم بلدي و راهنما كند استفاده آنها از بخواهد كسي اگر و ميشود حمل چهارپايان توسط كه
رفتهرفته مناسب اقليمي شرايط و كافي آب از برخورداري عدم علت به موروكون.نيست كار در
.يافتهاند تقليل نيز رفتوآمدها كمي ، جمعيت چنين با و است داده دست از را خود ساكنين
و قومي تعصبات نه دارند احساساتشان ابراز و تفريح براي جايي نه بربر پسران و دختران
و پدر هزار هزاران كه است سال پانصد به قريب.ميدهد آنها به را اجازهاي چنين قبيلهاي
تا كردهاند سفر "چيل ايميل" به فرزندانشان سعادت و خوشبختي خاطر به بربري مادر
فرا پاييز اكنون.كنند انتخاب خود آينده زندگي براي مناسبي شريك بتوانند پسرانشان
به بزرگتري دلمشغولي آن كنار در و مشغولند همه.است محصول برداشت و درو زمان و رسيده
به را پاييزه كار موعود لحظهاي رسيدن فرا انتظار در كشاورزان.ميدهد مضاعف نيروي آنها
پايكوبي و جشن به "چيل ايميل عروسي جشن" براي و ميشوند جمع هم دور ميرسانند ، پايان
ميانجامد طول به مداوم طور به روز سه كه شادي و جشن مراسم در آنها.ميپردازند
باشند متمول خيلي اگر و ميكنند ، تجارت ميفروشند ، ميخرند ، ميخوانند ، آواز ميرقصند ،
.ميكنند دعوت هم خصوصي ميهمان و ميگيرند هم ميهماني
"چيل ايميل عروسي جشن" به آن در كه دارد كتابي بربر بومي تاريخنويس ،"لافكه ليسن"
عربها آنكه از پيش البته برميگردد ، سال 1520 به سنت اين قدمت است معتقد و ميپردازد
به خود كتاب در او.دهند رواج آن در را اسلام درآورده ، خود تصرف به را "موروكون"
آن در ريشه "چيل ايميل عروسي جشن" بررسيهايش طبق كه ميكند اشاره اسطورهاي داستاني
دليل به كه ستيزهجو قبيله دو از ،"ايسلي" و "تيسليت" نامهاي با عاشق ، دو افسانه:دارد
آن ازدواج مانع قبيلهاي نزاع همين و بودند ستيز در يكديگر با قبيلهاي و قومي اختلافات
از را رودخانه دو تا گريستند آنقدر نافرجام ، عشقي از ناكام دو ، آنبود يكديگر با دو
طايفه دو اتفاق اين.كردند غرق آن در را خود نهايت در و كردند سيراب اشكهايشان
به و نهاده كنار را خصومت گناهي ، چنين از پريشان و آشفته آنها.آورد عقل سر را ناسازگار
تا كنند برپا جشني منطقه همين در ساله ، همه بستند پيمان هم با رفته دست از زمان جبران
قرن پنج از بيش كه هم امروز حتي".نمايند انتخاب را خود دلخواه همسر بتوانند فرزندانشان
آينده از ترس يكجور و نگراني و دلشوره كه مادراني و پدران هستند ميگذرد واقعه اين از
فرزندشان كه است نمايان هراسي نگاهشان در خوبي به ميزند ، موج چشمهايشان در فرزندانشان
اوقات گاهي نيست مطرح سن اساسا بربرها براي.گزيد برخواهد همسري به را كسي چه بالاخره
براي كه زماني.ندارد بيشتر سال ميگيرد 13 قرار ازدواج موقعيت در كه پسري يا دختر
آن والدين ابتدا ميشود پيدا دلخواه عروسي پسري ، براي و مناسب دامادي قبيله ، از دختري
و ريشسفيد هم نهايت درميشود منعقد ميانشان عقدي و قرارداد سپس و ميكنند خبر را دو
است نعنايي چاي قوريهاي سازند ، فراهم را مراسم سات و سور ميدهند دستور طايفه بزرگان
بزم به اهالي همه و ميشود بدل و رد كه است چپق و قليان و ميشود خالي و پر كه
.مينشينند
نخورده دست قرون گذشت با و دوران طي كه است رسومي معدود از موروكونها عروسي مراسم
تلقي مقدس امري را آن بربرها همچنان كه چرا است نشده كاسته آن اهميت از و مانده باقي
مقوله اين بر سال 1965 در موروكون دولت كنترل و تسلط شد ايجاد كه تغييري تنها.ميكنند
با تا ميكردند دعوت مراسم اين به را غيربربر غريبههاي موروكون توريستي آژانسهاي.بود
ديوار بر "چيل ايميل" نام كه نپاييد ديري.باشند آن برگزاري شاهد نزديك از و خود چشمان
هر بر آن ديدن كه گرفت قرار مكانهايي اسامي ليست در و گشت پديدار مسافرتي آژانسهاي
و ميزد هم بر را آنها آرامش زيرا بود بزرگي معضل بربرها براي اين و است واجب توريستي
و اروپاييها بار هر كه شده باز ناحيه اين به هم چرخ چهار آهنپارههاي پاي امروز
با ماجراجو مسافر هزارانميآورند آنجا به "چيل ايميل" از بازديد براي را آمريكاييها
و ميشوند سرازير "چيل ايميل" به سيل همچون رنگارنگ ظروف و ظرف و لباسها از كولهباري
آلت جديدترين از ميشود ، يافت چيز همه كه جايي ميآورند ، هجوم فروش مراكز و بازارها به
.شده پخته شتر كله تا بگيريد بربرها موسيقي
سال كه حالي در بستند زناشويي پيوند يكديگر با جوان زوج شش فقط امسال دليل همين به
پنج گذشته به نسبت جاري سال در ازدواج آمار يعني.شد برگزار زوج سي ازدواج مراسم گذشته
با بودند رفته موروكون به گزارش تهيه براي امسال كه خبرنگاراني.است كرده نزول برابر
و بود افتاده اندامشان بر لرزه نگراني و اضطراب شدت از كه شدند مواجه دامادهايي و عروس
دوربين جلوي نشدند حاضر حتي آنها.نميشد ديده سرور و شادي از ردپايي يك هيچ چهره در
.كنند مصاحبه و گرفته قرار
بازي نقش همه گويي.نبود هيچكس لب بر لبخند بار اين اما شد برگزار مراسم بالاخره
از يكي.ميرسيد نظر به مصنوعي و ساختگي كاملا جشن مراسم.نيستند خودشان و ميكنند
را آنها از نيمي حالا كه حاضرين ميان از جشن در حاضر زوج شش طرف از نمايندگي به عروسها
آواز دورش مطربان ميآيد ، بيرون چهارپايي بر سوار ميدهند تشكيل توريستها و مسافران
و بهترين امروز":ميگويد مجلس عاقد ،"صديق ابي".مينوازند ساز نوازندگان و ميخوانند
بيخود خود از و نشناسند پا از سر بايد آنها و دامادهاست و عروس اين زندگي روز زيباترين
بر توريستها حضور و ميرسند نظر به متشنج و آزرده بسيار بنگريد ، چهرهشان به اما شوند ،
همين به وضع اگر كه دارد ايمان ديگر برخي همانند نيز او ".ميافزايد اضطرابشان شدت
سازمان اماكرد نخواهند شركت مراسم در آينده سال بربرها از بسياري برود پيش منوال
خود سنن و آداب تقسيم از بلكه نيستند ناراحت تنها نه بربرها است معتقد موروكون جهانگردي
طبيعي امري را دامادها و عروس اضطراب و ناراحتي آنها.ميبرند هم لذت دنيا مردم ديگر با
.ندارد جهانگردان حضور به هم ربطي هيچ كه ميدانند
روز دنيا ديگر نقاط همه مانند هم موروكون دامادهاي و عروس كه است معتقد مسئولان از يكي
.ميكنند توجيه را خود كار ترتيب بدين و هستند نگران و دارند اضطراب ازدواجشان
راهاندازي كار كودكان براي مهمانسرا ده
ميشود
ده بار نخستين براي:گفت عاطفهها جشن حاشيه در گذشته روز كشور بهزيستي سازمان رئيس
دكتر.ميشود ايجاد استانها مراكز در خياباني كار كودكان سلامت مهمانسراي واحد
قم ، مشهد ، شهرهاي در بقيه و تهران در مهمانسراها واحد چهار:افزود راهچمني محمدرضا
.شد خواهد ايجاد سال دوم نيمه در رشت و اصفهان ساري ، شيراز ،
كار جوانان و نوجوانان كودكان ، :گفت و كرد بيان نفر را 30 سلامت مهمانسراي ظرفيت وي
وي.ميپردازند استراحت به مهمانسرا اين در روزانه اشتغال از فراغت از بعد خياباني
و بوستانها در خواب كارتن جوانان و كودكان مهمانسرا ، ايجاد با بهزيستي سازمان:افزود
.كرد خواهد هدايت مراكز اين به را خيابانها
مهارتهاي و تربيتي فرهنگي ، آموزشهاي تحت مهمانسرا اين در خياباني كار كودكان:گفت وي
.گرفت خواهند قرار حرفهآموزي ، و زندگي
واحد هر جاري هزينه ريال ميليون ماهانه 30 بهزيستي كه مطلب اين بيان با راهچمني دكتر
كودك هزار ساماندهي 20 طرح همچنين آن بر علاوه:گفت كرد خواهد پرداخت را مهمانسرا
سبب به كه خانوادههايي به:افزود وي.است شده آغاز نگهداري مركز در 41 كشور خياباني
از ريال هزار ماه 300 هر و ماه شش مدت به ميشوند خياباني كودكانشان اقتصادي مشكلات
اين براي ماه شش از بعد بهزيستي سازمان:گفت "راهچمني".ميشود كمك "بهزيستي" سوي
"خانهدار زنان بيمه" طرح درباره همچنين وي.كرد خواهد ايجاد شغل محروم خانوادههاي
به كاشمر و بردسكن نوشهر ، اردستان ، ياسوج ، رودبار ، اروميه ، شهرهاي در امسال از":افزود
زن ميليون آينده 14 سال طي 10 طرح اين كامل اجراي با":گفت وياست آمده در اجرا
:گفت كشور معتادان آمار درباره همچنين وي ".ميگيرند قرار "بيمه طرح" پوشش زير خانهدار
را كشور بالغ جمعيت درصد پنج رقم اين كه هستند معتاد كشور جمعيت از درصد سه اكنون"
مصرف افيوني مواد تن چهار روزانه ايران در":افزود راهچمني دكتر ".ميدهند تشكيل
".است نگرانكننده بسيار مسئله اين كه ميشود
دارد اساسي نقش اجتماعي آسيبهاي درصد تا 50 در 30 اعتياد كه مطلب اين بيان با وي
و خودكشي روسپيگري ، خياباني ، كودكان نظير آسيبهايي رشد در مخرب پديده اين":كرد تصريح
".است موثر بسيار نيز طلاق
درجه صفر مدار
شدم نمي كاشبزرگ اي
ميگويي خودت ميكني؟ سير كجاها ميشوي ، خيره و ميكني سكوت وقتي ميكنم فكر هميشه
و سوال هزار به كه نيست لازم حتي.ميكنم باور هم من هستم ، شما آرزوهاي دنبال
هر ميآيي ، باز كه شب هر ميروي ، كه صبح روز هر ميدانم مندهي جواب من كنجكاويهاي
لحظههايت همه ميدانم ميشود ، هوار شانههايت روي خستگي و ميشوي يله زمين روي كه بار
.ميكني خرج من براي را
.ميخريدم برايت بود خريدني اگر گفتي ميخواهم را ستاره آن گفتم كه روز ميآيدآن يادت
گريستم من كه خيره قدر آن.ماندي خيره ستاره به متمادي لحظههاي تو اما خنديديم دو هر
من.ريشهدارتر و عظيمتر تو و شدم بزرگتر و بزرگتر من نميخواهم ستاره ديگر گفتم و
تكيه من شانههاي.شدي پير من كنار تو و شدم من تو ، كنار من.ريشهدواندي تو و كشيدم قد
تو و من بازيهاي و شدم بزرگتر و بزرگتر من.خدا به تكيه تو شانههاي و بود تو به
چسبيده محكم را دستانم كه را دستانت زمختي ميكنم عبور خيابان از وقتي هم هنوز خاطره ،
و بزرگتر من.ميكردم باور را تو من و ميچسبيدي محكم مرا ميآيد ، يادت.ميكنم باور
تو ، و من اكنون ، .بيشتر و بيشتر.انداخت فاصله ما ميان خود بهجبر زمان و شدم بزرگتر
هميشه ، مثل تو ، من ، قدرتنماييهاي همه ميان اما.قدرت تا دو.شدهايم بزرگ آدم تا دو
فكر تو براي ;ميگوييدور جاهاي به ميشوي خيره و ميكني سكوت ديروز ، از بيشتر حتي
.تو فرداي براي.ميكنم
نسل از غير ديگري نسل از من گفتهاند من به كتابها.است سكوت تو و من ميان ديگر حالا
و شدهات عضله بازوان گزيدهات ، آفتاب صورت صورتت ، شكسته خطوط را اين.هستم تو
محتاطي و ميروي راه سكوت در ساعتها پا و كمر درد از شبهاميگويد پنهانت خستگيهاي
فاصله از كتابها وقت هيچ كاش اي نريزد ، درهم را ما شبانه خواب تو ، كشيدن درد صداي تا
.ميكشيدم درد همراهت تو پاي به پا شبها هم من تا نميگفتند تو و من نسل
نسل از من و خودت نسل آرزوهاي و افكار و اعتقاد با ديگري نسل از تو گفتهاند من به
و جملهها اين ميان كتابها ، اين ميان اما هستم ، ديگر نسل آرزوهاي و اعتقادات با ديگري
هم زبان تو و من اگر باشد ، فاصله تو و من ميان هم نسل هزار اگر نگفت كس هيچ نظريهها ،
تنه به من شانههاي هم هنوز باشد ، انداخته فاصله را تو و من ميان زمانه اگر نفهميم ، را
برايت بيشتر دلم شدم ، بزرگ كه وقتي از.ميدانم خوب خودم را اين.دارد تكيه تو تنومند
بالاي از مرا تا ميماندم منتظر بيتابانه كه وقتي كودكي ، زمان از تنگتر شده ، تنگ
ميآيد يادت ميزدم ، چنگ را هوا سرشانههايت روي كه زماني از بيشتر حتي بازگيري سرسره
و آرزو همه.برويم راه خيابانها توي هم با شدي بزرگ وقتي ميخواهد دلم ميگفتي هميشه
فكر فرصت وقت هيچ من و !نه نيست ، زيادي چيز من ، براي تلاش همه اين مقابل در تو خواسته
وقتي از شدم ، بزرگ ديگر بار كه وقتي از اما.نداشتم را تو خواسته تنها يادآوري و كردن
بازنشستگيات كارهاي دنبال گفتي كه وقتي از كرد ، پر را چشمانم حجم همه سپيدت ، موهاي كه
نداري ، را كار كوچكترين انجام توان و ميشوي يله زمين روي ساعتها كه وقتي از باشم ،
من نوبت حالا بگويم و بچسبم محكم را دستهايت ميخواهد دلم.است شده تنگ برايت عجيب دلم
قدر آن ريشهداري ، و بلند قدر آن.ميكنم نگاهت.نميچرخد زبان اما.كن تكيه.است
يك.هستم طفل يك فقط هنوز تو براي مننميكنم جرات كه عظيمي قدر آن قطوري ، و تنومند
.ميگويد متماديات سكوتهاي را اين.كلهشق و قدبلند طفل
من تا نميانداخت فاصله تو و من بين اندازه اين تا زمانه جبر داشتم دوست.توست روز فردا
حالا ميگفتم بعد و ميبردم بيرون خستهات تن از را خستگي ميگرفتم ، را شانههايت راحت
قفل.نميچرخد زبان اما.تو آرامش براي و است تو مال من فكر و ذهن ثانيههاي همه ديگر
مثل.شوم نزديكتر و نزديك تو به و بردارم قدم يك ميخواهم.پيش سالها مثل است شده
نميخواهي كمك ميپرسيدي من از و ميكشيدي سرك اتاق توي امتحان شبهاي وقتي پيش سالهاي
كمك بگويم و بروم دنبالت ميروي بيرون در از وقتي ميخواهد دلم حالاميخنديدم من و
نگاه تو رفتن به و ميايستم سنگيناست شده قفلنيست من مال پاهايم اما نميخواهي
و ميانديشم تو بودن به نيستي كه ثانيههايي همه من كه بداني خودت دارم آرزو.ميكنم
بگويم تو به ميخواهد دلم ميدانستي كاش اي.ميكنم فكر خودت به هستي كه لحظههايي همه
.دور نقطهاي به ميشوي خيره و مينشيني مقابلم وقتي حتي ميشود تنگ برايت دلم هميشه
داشت خواهم دوستت برابر هزار شوم بزرگ كه وقتي ;ميگفتم تو به كودكي وقت همان كاش اي
.نياورم زبان به را آن هم بار يك اگر حتي
نگاه يك در تهران سينماي
قشنگ ، شهر تماشا 1 ، شهر سروش ، جديد 1 ، عصر (طهماسب ايرج:كارگردان) شيرينيفروش دختر &
المپيك ، دهكده ، كارون ، رودكي ، حافظ ، قيام ، بهمن ، پيوند ، گلريز ، ماندانا ، مراد ، پيروزي ،
.فردوسي و توسكا شاهد ، جي 1 ، ستاره ،
جي تهران ، سعدي ، بلوار ، ايران 1 ، بهمن 1 ، آفريقا ، (قادري ايرج كارگردان) نرگس و سام &
.المپيا و اروپا جديد 3 ، عصر ملت ، گلريز 2 ، سايه ، 2 ،
شيرين ، آسيا ، مركزي 1 ، ايران 3 ، آستارا ، استقلال ، (سجادي محمدعلي:كارگردان) اثيري &
.كانون جي 3 ، سپيده ،
و شقايق جمهوري ، پارس 1 ، جوان ، صحرا ، قدس ، (صباغزاده مهدي:كارگردان) كوچك بانوي &
.ناهيد
كنارايران گوشهو
تهمينه برج
زيبا آرامگاهي بناي ميدانك ، آبادي در عسگري رستوران روبهروي و چالوس جاده شرقي ضلع در
.است معروف ميدانك يا تهمينه برج يا گچسر سنگي برج يا ميدانك قصر به كه ميشود ديده
از بنا.است جاده غرب به رو آن ورودي در كه ضلعي هشت بناي يك از شده تشكيل ميدانك برج
.است شده ايجاد گوشوارهمانند تزئينات آن بالاي كه است مانندي محراب تزئينات داراي بيرون
كاربندي با سقف نزديك و بالا در كه دارد وجود مانند محراب تزئينات نيز آرامگاه داخل
و سنگ با ميدانك برج بناي.است شده آن مدور سقف نهايت در و دايره به تبديل ضلعي هشت
ميدانك برجاست شده مرمت تهران استان فرهنگي ميراث توسط تازگي به و شده ساخته ساروج
.دارد قرن حدود 7 در قدمتي و است مغولي بناهاي شبيه
ديه پرداخت عدم خاطر به زنداني نفر هزار 6
نفر هزار از 6 بيش حاضر حال در:گفت كشور تربيتي و تاميني اقدامات و زندانها كل مدير
:افزود بختياري سيدمرتضي.ميبرند سر به زندان در ديه پرداخت در ناتواني خاطر به
با وي ".هستند آزادي براي ديه پرداخت مستعد زندانيان سوم دو ديه ستاد تحقيق براساس"
آزادي و ديون پرداخت براي نهاد مناسبترين مردمي تشكلهاي كه مطلب اين بر تاكيد
نفر هزار هماكنون 17 چك به مربوط قوانين نقصان دليل به":افزود هستند آبرومند زندانيان
در همچنين ".هستند شاكيان تعقيب تحت نيز تعداد اين از بيش و ميبرند سر به زندان در
و دنيا كشورهاي از بسياري در":گفت نيز مجلس قضايي و حقوقي امور كميسيون رئيس مراسم اين
در قضاييه قوه و دولت ما كشور در ولي شده حل چك به مربوط قوانين اسلامي كشورهاي حتي
".است شده اقتصادي نظام در اختلال موجب و داشته مستقيم دخالت مردم پولي مسائل
نيست خود ديون پرداخت به قادر كه فردي كردن زنداني":افزود قوامي سيدناصر حجتالاسلام
".ندارد حقوقي مبناي اسلامي مجازات قانون ماده 696 براساس
گور چهار با اي خانه
در.كشيدهاند صف پوند هزار قيمت 500 با مناقصهاي در شركت براي لندن مردم از بسياري
پيتر" است شده تعبيه گور چهار آن زيرزمين در كه شده گذاشته حراج به خانهاي مزايده اين
را متروكي كليساي توانسته پوند هزار صرف 200 با غريب ، و عجيب بناي اين معمار ،"رابينسون
،"بروكلهرتز" آقاي به كليسا سرداب در موجود قبرهاي":ميگويد وي.سازد مبدل سكونت محل به
زندگي.دارند تعلق خدمتكارش و دختر همسر ، همراه سال 1904 به متوفي معروف ، مزرعهداري
خيلي بلكه نشدند ناراحت تغيير اين از تنها نه آنها نيست ، سختي كار اصلا آنها كنار در
"!!نيستند تنها ديگر حالا زيرا خوشحالند هم
خبر دنياي دور
انگلستان &
كافئين مجاز حد از بيش مصرف با جنوبي ولز در شيمي رشته ساله دانشجوي 20 "برد كريستوفر"
او از كه دوستانشبود كرده خريداري كافئين قرص بسته محله 4 فروشگاه از وي.كرد خودكشي
زنگ صداي كه دوستانش از يكي.است رفته منزل به تعطيلات براي ميكردند فكر نداشتند خبر
ماموران.بود كرده خبر را امنيتي ماموران شنيده ، اتاقش از را وي همراه تلفن بيجواب
كه گذاشته جاي به خود از يادداشتهايي كريستوفر.يافتند را جسدش و شدند او اتاق وارد
به منجر كه است كافئيني مقدار دقيق محاسبه يادداشتها از يكي.اوست عمدي خودكشي بيانگر
اطلاعاتي آوردن دست به براي وي كه ميدهد نشان او شخصي كامپيوتر به نگاهي.ميشود فوت
و "نيست موثر چندان".است كرده جستوجو را اينترنت متفاوت سايتهاي كافئين ، مورد در
گرفته ، خوبي خيلي نمرات كريستوفر.بودهاند ديگر يادداشت دو نيز "بميرم ميخواهد دلم"
بوده كافئين مجاز حد از بيش مصرف مرگ علت قانوني پزشكي گزارش به.بود ممتازي دانشجوي
كارشناسان گفته به كه شده يافت وي خون ميليليتر در 100 مخدر ماده اين از گرم است1500
زده ، خودكشي به دست عمدا كريستوفر است مشخص اينكه با.است كافي فوري مرگ ايجاد براي
.نيست معلوم تصميمي چنين اتخاذ علت
تركيه &
نگاه آپارتمانش بالاي طبقه در را گاوهايش كه "كوكومان فاطمه" استانبولي ترك خانم
.كرد فراهم را همسايگانش خشنودي موجبات و گرفت آنها فروش به تصميم بالاخره ميداشت ،
و كرد صادر را خانم فاطمه گاوهاي اخراج حكم همسايگان مكرر شكايات متعاقب بهداشت ، اداره
است ممكن چطور.نيست باوركردني":ميگويد بهداشت مامور "ترزي" !داد نجات را محله ساكنان
همسايگان.كنيم برخورد او با بايد چگونه نميدانستيم باشد؟ داشته گاو آپارتمان در كسي
به توسل با نهايت دربود كرده كلافهشان آلودگي و بد بوي سروصدا ، .بودند عصباني شدت به
".كنيم بيرون منزل از را گاوها شديم موفق زور
بلژيك &
شلوارهاي آن توسط كه كردهاند ابداع روشي اخيرا بروكسل در جين شلوارهاي سازندگان
اين ساخت در آنها.ميدهند نشان مقاومت خود از همراه تلفنهاي امواج به نسبت شده دوخته
بلژيك در "داكرز" كارخانهدارد ضداشعه خاصيت كه ميكنند استفاده آستري از شلوار نوع
آينده بهار از جديد اختراع اين است قرار و گرفته عهده به را شلوارها اين توليد امتياز
.بيايد بازار به
هلند&
زهره ترس از داشتند دفن و كفن بنگاه يك از دزدي قصد كه را سارق سه هلند ، در مردي جسد
بودند درآورده سردخانه از سر و زده كاهدون به دزدي دنبال به كه بدشانس سارقين.كرد ترك
قرار بر را فرار و كرده سنگكوب بود افتاده بيرون قفسهها از يكي از كه مرد جسد ديدن با
اما نميشد يافت سردخانه در ميخورد دردشان به كه ارزشمندي چيز چند هردادند ترجيح
!آمد كار به جايي هم آدمها مرده بالاخره
سپتامبر يازده واقعي قهرمان
با.نبود هاشمي شهرام به متعلق شده چاپ عكس سپتامبر يازده قهرمان خبر در گذشته هفته
.شود مي تصحيح اشتباه اين ايشان از پوزش
|