مرده كتابهاي غياب و حضور
منتقد + خواننده + نويسنده
بيستم قرن سمبل كافكا
رخ نيم
باشد درستكار نميتواند كافر
فرهنگي نشريات
فرهنگي گردش
ميخواهند چه فردا زنان

مرده كتابهاي غياب و حضور
لسينگ دوريس با گفتوگو
ميخواندهنگام را بعدآنها نسل كه هستند كتابهايي احتمالا مشكل كتابهاي
است غمانگيز خيلي شده خارج چاپ از كتاب اين:بگويم چندبار مجبورم كه اين سخنرانيهايم
است مرده كتابهاي غياب و فهرستحضور شبيه كار اين
گارنر دووايت
شميراني لطفي ميترا:ترجمه
مادري تنها نه شما.است سال 1949 ميآييد ، لندن به "جنوبي رودزياي" از كه هنگامي&
نوعي با چيزها اين آيااست گرفته طلاق و كرده ازدواج دوبار كه هستيد زني بلكه مجرد
نبود؟ همراه اجتماعي بدنامي
ديگري "مجرد مادرهاي پدر ، " ولي بود ، نشده ساخته "مجرد مادر و پدر" نام به واژهاي هنوز
آدم قبل از صورت هر به كه منهستيم فردي به منحصر آدمهاي كه نميدانستيم ما.بودند هم
از بلكه ازدواجام ، دو خاطر به نه.شد شروع "جنوبي رودزياي" از اين و بودم غريبي و عجيب
در سياهپوستان داشتن دوست.بودم (كمونيست) "سرخ" يك و سياهپوستان عاشق من كه رو اين
من خاطر اين به باشي "سرخ" يا كمونيست كه بود اين از بدتر بار هزاران يا جامعه چنين
تنفر و انزجار مورد داشتيم را ديدگاهها اين كه ما از كلي تعداد بودم بسيار انزجار مورد
.بود برخوردار فراواني محبوبيت از ما ميان در (استالين) عموجو.شديم مطرود و گرفتيم قرار
ولي.بوديم جبهه يك در همه چون ;نداشت عيبي بوديم ، سرخها از جنگ زمان در ما كه اين
نزديكمان دوستان زماني كه شديم كساني دشمنان به تبديل شبه يك.شد شروع سرد جنگ بعد
.ميرفتند خيابان طرف آن نشوند روبهرو ما با كه آن براي خيابان در آنها.بودند
ملاقات كه كس هر با.بود افسرده خيلي اينجا فضاي جنگ خاطر به آمدم ، انگلستان به وقتي
بود ، دلگيري منظره پاك.بود گذاشته سر پشت را جنگ يا بود برگشته جبهه از تازه يا ميكردم
غيرقابل قهوهاش.بود شده يكسان خاك با و خاكستري رنگ ، و بيآب لندن.ميگويم جدا
از فرهنگي دلايل به من.داشتند فجيعي وضع كه هم لباسها و بود وحشتناك غذابود نوشيدن
اكنون كه بود كرده ايجاد فكرياي چارچوب جنگ ولي.بودم هيجانزده بسيار آنجا در بودن
داشتن پول به اهميتي كس هيچ.است مشكل بسيار موقعيت آن در خودتان قراردادن و بازگشت
اكنون كه چيزي و نميكرديد فكر مسئله اين به خصوص به.نداشت پولي كسي چون ;نميداد
يا هستيد مالكاش آنچه يا ميپوشيد آنچه وسيله به خودتان تعريف يعني _ است رايج بسيار
.ميشد تلقي ابتذال نهايت مطلقا چيزها اين ميخوريد
و حال و فضا:كشيديد بسيار رنج موضوع دو دادن نشان و بيان براي كه مينويسيد جايي شما&
.بود متفاوت چقدر كتاب نشر صحنه كه اين و سرد جنگ هواي
.بودند موضوعات دشوارترين اينها ميكنم فكر
سرد؟ جنگ چرا&
پيش روز چند.داشت وجود جنگ از مدام ترس نوعيبود انداخته چيز همه بر را سايهاش جنگ
مدام ترس اين ياد به مرا ميبرد سر به ميانسالي سنين در ديگر اكنون كه مردي حرفهاي
هم دوره آن بچههاي ما همه كودكي و من كودكي سراسر كه ميفهميد آيا":ميگفت او انداخت
همه عكسالعمل يعني.بود وهمانگيز بسيار و مسموم بسيار بسيار فضا اين "بود؟ بمب از ترس
راه پايان به و شده تمام كارش.بود مرده كاپيتاليسم.مخالف چه موافق چه بود ، افراطي
دستمزد برابري ، عدالت ، بود قرار ما.بود كمونيسم يا سوسياليسم آن از آينده و بود رسيده
كوتاه ، زماني در را ، چيز همه نهايت در و را سياهپوستان و معلولين زنان ، براي عادلانه
كه است چيزي همان اين.داشتند اعتقاد مهملات اين به هوشمند غايت به افرادي.باشيم داشته
.ميانگيزد بر مرا علاقه
ميناميد؟ "تودهها هيپنوتيسم" را اعتقادات اين شما&
مزخرف داشتيم اعتقاد آن به كه چيزي چون ;مينامم "تودهها رواني آسيبشناسي" را آن من
.نداشت ميگذشت دنيا در كه وقايعي به ربطي هيچ اين.بود
بود؟ مزخرف تماماش واقعا آيا&
در مردم كه معنا اين به داشت ، قرار آن پس در عاطفي عظيم بار يك ولي.بود مزخرف بيشترش
ميدانيد ، .باشند داشته بيشتري دستاوردهاي ميتوانستند چيزها جور اين به اعتقاد صورت
.ميدهيد انجام شگفتانگيزي كارهاي برانگيزانند ، خالص اعتقاد اين با را شما اگر
به خود باور براي همه اين كه مينويسيد دلسوزي و پرشور جالب ، آدمهاي اين تمام از شما&
شوخي جور يك اين.بود "استالين" آمد گيرشان كه چيزي عوض در و كشيدند زحمت كمونيست
.بود بيرحمانه
:ميگويند جوانها چون.است مرده زمان براي سوسياليسم ، كه است خاطر همين به خوب ،
اتحاد و چين.ميكرديد حمايت چيزي چه از ببينيد - هستيم سرخها شما با خوب ، بسيار"
جماهير اتحاد براي اروپاييها چرا بپرسيد ، خودتان از كه است اينجا جالب "شوروي جماهير
چرا نداشت ما به كاري چين.نداشت ما به ربطي هيچ دادند؟ زحمت خود به اينقدر شوروي
نميساختيم؟ خودمان كشورهاي درون جامعهاي كنيد ، رجوع شوروي جماهير اتحاد به كه بيآن
چه آن.بود فاجعه كه داشتيم را لعنتي شوروي اين دغدغه _ نوعي به يك هر _ همه ما نه ، اما
.دادند ادامه آن توجيه به همچنان آنها و.بود ناكامي و شكست ميكردند حمايت آن از مردم
.داشت مترقي انديشه گونه هر _ است ديگر كليشه يك هم اين ببخشيد _ روي فجيعي تاثير اين و
مقايسه امروز سياسي اصلاحات با ديگر كليشهاي از استفاده براي را انديشه نوع آن شما&
است؟ درست چقدر موضوع اين.ميكنيد
.است يكسان آن پس در نهفته ذهن رفتار من گمان به.است درست ميكنم فكر
هستند؟ رفتارهايي چه اينها&
عقايد به نسبت عظيم بدبيني و كردن كنترل موضوع ، براي كردن ساده حد از بيش براي نيازي
سر به اشتباه در همه ديگران و است ما با حق:گونهاند اين سياسي جنبشهاي همه.بكر و نو
ما دشمنان به تدريج به و گذارند بدعت هستند ، ما مخالف كه ما طرف آدمهايميبرند
.است خودتان اخلاقي برتري به نسبت راسخ كاملا اعتقاد اضافه به اين.ميشوند تبديل
شما براي كار اين شايد.است كمونيسم با رابطه قطع درباره جهات ، بسياري از شما ، داستان&
ولي.سياست به تا ميداديد اهميت بيشتر نويسندگي به شما چون ;بود ساده ديگران از بيش
مشكل بودند كرده اشتباه كمونيسم مورد در كه اين به اعتراف افراد از بسياري براي بايد
.باشد
ميزنم حرف شوروي جماهير اتحاد از من.بود جريان در كار آغاز همان از درست روند اين
با ميرفتيد كه هرجا شماميكردند رها را آن و بود قرار چه از اوضاع كه ميديدند مردم
درك را رويا اين مخاطرات خوبي به كاملا و بودهاند كمونيست كه ميكرديد برخورد كساني
ميكنم فكر من.بودند عصباني خود دست از رويا اين به بستن دل خاطر به حالا و ميكردند
به نسبت تنفر و تحقير نوعي آمد سربازان سر بر جنگ طي كه بلايي و اول جهاني جنگ از بعد
واكنشي ناخودآگاه طور به بلافاصله جواني ، هر تقريبا.گرفت شكل مردم ميان در حكومت
من.شد آغاز اول جهاني جنگ در مسئله ، اين من ، گمان به.ميدهد نشان خود از قدرت مخالف
و خشم اين حال و.شد كمونيسم به منجر كه گرفت شكل آنجا خشم و تلخي نوعي ميكنم فكر
اين ميبينيد ، كه طور همان است من نظر اين حال هر به.ميزند دامن تروريسم به دلخوري
.است شده ساده اندازه از بيش موضوع
به بوده ، حرارت و شور از مملو شما بيروني زندگي كه حقيقت اين و شما سياسي تجربيات آيا&
باشد؟ داشته شركت خود زمان حوادث در بايد نويسنده آيا كرد؟ كمك نويسنده يك عنوان به شما
يا تحصيلات معناي به عملا برايشان كمونيست حزب كه نبودم آنهايي مثل من ببينيد ، - نه
تراژدي افراد اين براي رويداد اين شد ، فروپاشي دچار كمونيست كه هنگامي.بود خانوادهشان
به دست افراد از بسياري.شدم متاسف برايشان واقعا من.نبودم طور اين من.بود بزرگي
.زدند خودكشي
اين كه شما.است دشوار و كند روندي نوشتن.ميدانيد "خيالپردازي" نوعي را نوشتن شما&
كار اين عهده از چگونه ميكرديد بزرگ را كودكي بايد و بوديد شده سياست درگير همه
كنيد؟ پيدا نوشتن براي وقتي هم باز كه برآمديد
برجسته نقاط توصيف به من.نبودم سياست درگير هم آنقدرها من كه ، است اين مسئله
رودزياي اهالي آفريقاييها به پرداختن يا شوروي جماهير اتحاد به رفتن مثل _ پرداختهام
انجامدادن براي كمي بسيار كار ميان ، اين در ولي.زامبيايي آفريقايهاي يعني ;جنوبي
.داشتم حضور آنها نشست ده يا هشت در.بودم كمونيست حزب نويسندگان گروه عضو من.داشتم
نبود؟ مشكل هم آنقدرها نوشتن براي وقت كردن پيدا پس&
قابل كه نداشتهام اجتماعي زندگي گونه هيچ من.است سخت كاري ولي.بود سختي كار بله ،
مسئله اين با من ، گمان به جوان ، نويسندگان.كرد آسانتر خيلي را كار اين.باشد صحبت
.دارند مشكل خيلي
كردن رها به آن در كه كتابتان ، اولين نوشتن از پس كه انتقاداتي از شما آيا&
كرديد؟ چرت بوديد ، كرده اشاره خود اول ازدواج از فرزندانتان
چون ;بودم مجبور من ولي بود ، وحشتناكي كار اين كه بود اين مسئله.نشدم متعجب كه البته
كشيده تيمارستان به كارم يا بودم الكلي يا بودم نكرده را كار اين اگر كه ندارم شكي هيچ
اين از قضيه.نبودم تحملاش به قادر اصلا.كنم تحمل را زندگي نوع آن نميتوانستم.بود
كه چيزي با ميكنيد سعي روز ، و شب هستيد ، دادن و بخشيدن حال در هميشه شما كه است قرار
كار اين انجام به قادر شود ، ديوانه كه بيآن كس ، هيچ.بياييد كنار هستيد متنفر آن از
همسري داشتن توانايي او.بود مقام ترفيع حال در روز هر كه بود دولت كارمند شوهرمنيست
نوههايم با و شدم دوست بچهها با بعدهانميآوردم دوام من.نداشت را چپگرا عقايد با
.است نيفتاده وحشتناكي اتفاق هيچ كه نميكنم تظاهر من.آخر الي همينطور و
آنها از خودتان كه گفتهايد اين وجود با و نوشتهايد عصبي اختلالات درباره خيلي شما&
.باشيد داده انجام را كار اين آنها درباره نوشتن طريق از شايد.كردهايد اجتناب
كه كساني به خيلي ولي نشدهام ، رواني اختلال دستخوش هرگز من.است طور همين ميكنم فكر
براي راهي اين آيا كه ميپرسم خود از بنابراين.پرداختهام بودند رواني اختلال مرز در
كه باشيد كسي مواظب شما اگر نبوده؟ رواني اختلالات به خودم شدن مبتلا از جلوگيري
.شويد رواني اختلال دچار نميتوانيد اصلا دارد ، وحشتناكي گرفتاري
بود اين شديد ، مواجه مشكل با كتاب اين در آن كردن زنده براي ميگفتيد كه ديگري مسئله&
.بود متفاوت چقدر زمان آن در نشر صحنه كه
شده بدتر خيلي نويسندگان وضع حالا ميكنيد فكر شما كه است معنا بدان اين ميكنم تصور
را كتابها اين آنها.است خوب شدت به عامپسند بزرگ كتابهاي براي نشر فعلي صحنه.است
انجام را آن به مربوط كارهاي همه و ميكنند بازاريابي ميرسانند ، فروش به عالي خيلي
كه كتابهايي دادند اجازه آنها و.نيست خوب كوچك كتابهاي براي وضع اين.ميدهند
اين كه ميدانستند ناشران قديمها آن.شوند خارج چاپ رده از بودند ارزشمند واقعا
بسيار درازمدت در ميآمد ، خوش مردم اقليت مذاق به تنها كه كتابهايي مشكل ، كتابهاي
.ميخواند را آنها بعد نسل كه هستند كتابهايي احتمالا اينها چون ;ميشوند سودآور
خيلي ".شده خارج چاپ از كتاب اين":بگويم چندبار مجبورم كه اين سخنرانيهايم ، هنگام
.است مرده كتابهاي غياب و حضور فهرست شبيه كار اين.است غمانگيز
ناگهان و آمد تلويزيون كه مينويسيد كتاب اين در شما ميدانيد؟ مقصر را تلويزيون آيا&
.ميكنيد توصيف "خانه گوشه قارقاركي" عنوان به را تلويزيون شمارسيد پايان به دوران يك
فرهنگ يك بخش پايان تلويزيون.است خوب تلويزيون از بخشي چون ;است سادهانگاري اين
.ميزدند حرف هم با و مينشستند هم دور كه آدمهايي شدن جمع هم دور پايانبخش بود ، شفاهي
جهاتي به را ، شما كه است كتابي اين.بپرسم "طلايي يادداشت دفتر كتاب" درباره ميخواهم&
اين وجود با است ، شما كتاب بهترين اين ميگويند اغلب.كرد فمينيستي نماد يك به تبديل
.ميكنيد انتقاد خود اثر اين از شما
كتاب ، اين از غير ميكنم فكر من چون ;مانده برگردنم لعنتي طوق يك مثل كتاب اين
را كتاب اين نميخواهد دلم كه جهت اين از حدي تا و.نوشتهام هم ديگري جالب كتابهاي
در طور هميندارند دوست را كتاب اين همه.بدانند فمينيستي كتابي كوتهبينانه ، اينقدر
كارش و مرده كتاب اين ديگر كه ميكنم فكر وقت هر.ميكند پا به صدا و سر مختلف كشورهاي
.ميگيرد جان و ميخيزد بر ازجا دوباره نميافتد ، پا از شده ، تمام
را آن مردم ولي نوشتيد خونسردي با را كتاب اين ميگوييد كه چيست حرف اين از منظورتان&
پذيرفتند؟ جنونآميز طرزي به
كه ميبينيد بفهميد ، را منظورم اگر.نميكنيم نگاه افراد مشتركات به وقت هيچ ما
با كه چيزهايي به نه ميكنند ، نگاه تفاوتها به سو ، دو هر در سفيدپوستان و سياهپوستان
يك مثل موضوع اين به من نگاه شيوه و.آخر الي و جوانان و پيران زنان ، و مردان.دارند هم
.هستند مشتركات داراي تفاوتها از بيش زنان و مردان حقيقت در زيرا.است ذهني بيماري
زندگي خوبي زمان ميكنيد فكر هستيد؟ خوشحال شدهايد متولد زمان آن در كه اين از آيا&
پرهيجان؟ برهه يك در ميكرديد
حال زمان در يا گذشته ، فرهنگهاي در زني نميخواست دلمنميشد جالبتر اين از خوب ،
.بودهام شانس خوش ميكنم فكر مجموع ، در.باشم
منتقد + خواننده + نويسنده
گرفت تعلق يوسا به مارچ بارتولومه ادبي نقد جايزه
خوب خواننده يعني خوب نويسنده
مولايي رامين:ترجمه
عنوان به "دروغها راستي" كتاب با را "مارچ بارتولومه" جايزه "يوسا بارگاس ماريو"
.كرد خود آن از ادبي ، نقد حوزه در سال 2002 ، اثر برترين
صاحب منتقد و نويسنده متفكر ، از 9 مركب "مارچ بارتولومه" معتبر جايزه داوران هيات
،"گويتيسولو لوئيس" ،"اينفانته كابررا گييرمو" ،"مندوسا ادواردو":جمله از ادبي اعتبار
به "يوسا بارگاس ماريو" به را جايزه اين آرا اتفاق به "ولپي خورخه" و "ساباتر فرناندو"
.دادند اختصاص "دروغها راستي" عنوان تحت ادبي نقد حوزه در مقالاتش مجموعه انتشار خاطر
شنيدن از واقعا من":گفت خبر اين از آگاهي از پس خود اظهارنظر اولين در يوسا بارگاس
كدام هيچ اما كردهام ، دريافت بسياري جوايز تاكنون.شدهام خوشحال و هيجانزده خبر اين
هيچ من گمان به.بودند نگرفته تعلق من به مقام عالي چنين داوراني سوي از آنها از
".نيست يكي اين همسان آن داوران ادبي اعتبار حيث از ادبي نقد زمينه در دنيا در جايزهاي
هستم شادمان جهت اين از خصوصا":داشت اظهار يوسا بارگاس ماريو تلفني گفتوگوي اين در
كه ادبيات از شاخهاي ميشناساند ، جامعه به را ادبي نقد ارزش و اهميت جايزه اين كه
".است بوده مهجور همواره
در حضور با گذشته روز "مارچ بارتولومه" يورويي هزار جايزه 12 اعطاي سال دومين داوران
هيات اعضاي از يكي ،"بالتاسار باسيليو" توسط كه بيانيهاي در مطبوعاتي كنفرانس يك
نويسندگان كار ويژگيهاي از بخشي شمردن با را "دروغها راستي" كتاب شد ، خوانده داوران
كه عظيمي روايي توان با نويسنده":آنكه جمله از برشمرد ، جايزه اين دريافت شايسته آن
ذهن در آن حيات و پويايي و رمان كاركرد مورد در را عميق تفكري است ، اثر اين خاص ويژگي
از شده گرفته كار به تكنيكهاي پيرامون را نابي و برجسته نكات و ميبخشد سامان خواننده
يوسا بارگاس تلفني ، مصاحبه اين در ".ميشود متذكر خواننده به معاصر رماننويسان سوي
از پيش خوب نويسنده":كه كرد تاكيد و تكرار است آورده خود كتاب از بخشي در كه را آنچه
كه گرفت سراغ نميتوان را خوبي نويسنده هيچ و است بوده خوب خواننده يك شدن ، نويسنده
واقع در.باشد نياموخته كردهاند مسحورش كه آثاري خواندن با را خود حرفه اوليه اصول
".ميرساند ياري نويسنده به واقعي سبك و لحن يافتن در معتبر آثار خواندن
در شده منتشر كوتاه داستانهاي و رمانها به راجع است مقالاتي مجموعه "دروغها راستي"
بازي تشريح به خيرهكننده و عالي شكلي به يوسا بارگاس ماريو آنها خلال از كه گذشته قرن
در مجموعه اين اول چاپ ميپردازد ميدهند شكل را روايت كه واقعي دروغهايي مفرح و جذاب
ده افزودن با كتاب اين دوم چاپ در نويسنده سال دوازده از پس اكنون و شد منتشر سال 1990
ارزشمند جايزه اين دريافت به موفق پيشين مقاله روي 26 بر كلي بازنگري يك و تازه مقاله
.است شده
يورويي هزار جايزه 6 امسال ، ادبي نقد مقاله بهترين ارائه زمينه در همچنين داوران هيات
و اهدا شد ، منتشر "دليبروس ربيستا" در گذشته ژانويه كه ،"لاگو ادواردو" مقاله به را خود
جيمز" سترگ اثر از گوناگون ترجمه سه دقيق مقايسه با خود مقاله در نويسنده":كرد اعلام
درباره قضاوت و بازشناسي در را خواننده عالي ، نمونههايي ارائه با ،"اوليس" يعني "جويس
سبب ترجمه ، و تاليف دشوار و تنگاتنگ رابطه منطقي تبيين با و ميرساند ياري اثر اصلي متن
".ميگردد زمينه اين در وي آگاهي و ذهن تنوير
ترويج و بسط هدف با "مارچ بارتولومه بنياد" سوي از ميلادي ، سال 2000 از جوايز سري اين
بنا.ميشود اهدا ايشان به ادبيات از حوزه اين نويسندگان از قدرداني و ادبي نقد مقوله
در وي هدف اولين بيتسوك انتشارات مدير و نويسنده منتقد ، "بالتاسار باسيليو" گفته به
خوانندگان ميان از برجسته داوراني كردن جمع هم دور":جايزه اين اعطاي از دوره دومين
".است بوده فوقالعاده
جايزه اين اهداي و كنفرانس اين در حضور با گذشته روز فوقالعاده خوانندگان اين اما و
نقادي سبك نيز و ارزشمند ادبي تجارب خاطر به" وي از خود قدرداني بر يوسا ، بارگاس به
سوال او از گفتوگويمان ، ادامه درورزيدند تاكيد "جهان ادبيات آثار از او متهورانه
در":ميشنويم پاسخ و كنيد؟ بازنگري مجددا را اثر اين ميدهيد احتمال شما آيا:ميكنيم
ايجاب را آن كامل تقريبا دوبارهنويسي و بازنگري لزوم زمان گذر !نه؟ كه چرا آينده ،
را كتاب اين من كه هنگامي از نمونه براي.دادم انجام آن روي امسال كه كاري همان ميكند ،
من تمايل باعث همين است كرده منتشر مهم اثر چندين "ماركز گارسيا" نوشتم بار اولين براي
به مجدد پرداختن توفيق روزي شايد بنابراين.شد قبلي نسخه روي بر اساسي و دوباره كار به
".ميدهم ترجيح را داستان نوشتن فعلا اما باشم ، داشته را مقوله اين
در بهشت" خود رمان آخرين شده حروفچيني نمونه تصحيح مشغول يوسا بارگاس حاضر حال در
منتشر تا و آمد خواهد بيرون نوامبر اواخر رمان اين":ميگويد او.است "ديگر گوشهاي
او از وقتي پايان در اما "!ببرم را بندنافاش و كنم خلاص آن از را خودم نميتوانم نشده
بزرگ افتخار جز به مگر چي؟":ميگويد"كرد؟ خواهد خرج چطور را جايزه مبلغ" كه ميپرسيم
خرجش يقينا اما كنم ، فكر بهش بايد !نميدانستم است؟ كار در هم پولي جايزه ، اهداي
"!ميكنم
سپتامبر 2002 27
بيستم قرن سمبل كافكا
عجيب كس هيچ براي كه برخوردارند قدرتي و صلابت چنان از كافكا فرانتس ادبي آثار
در نيكويي به اكنون كه صفتي ;گيرد قرار استفاده مورد صفت نقش در وي نام كه نمينمايد
جهانيان كه ميرسد نظر به نيز و !"كافكايي قرن":ميشود كاربرده به بيستم قرن حال وصف
عظيم اما معدود آثار ميان از شايد اما.پذيرفتهاند و كرده درك درستي به را تركيب اين
نويسندگان برجستهترين از يكي غريب دنياي به ورود براي كليد بهترين "مسخ" خواندن وي ،
از حيرت در بينديشد ، آن درباره كه چه آن از بيش خواننده كه رماني.باشد ادبيات تاريخ
گرگوار" داستان خواندن از پس خوانندهميشود غوطهور آن نويسنده روايتگري خاص سبك
است شده بدل غولپيكر حشرهاي به كه مييابد در و برخاسته خواب از روزي كه مردي "سامسا
ترس تحير ، .ميماند جاي بر حيرتزده مدتي تا ميكند ، فكر او ماجراي به گاه هر هميشه ، تا
را اينها از بيش بسيار و انساني موجودي فروريختن و ارتباط برقراري توانايي عدم و
زمان در كافكا كه است آثاري معدود از رمان اين.نشست تجربه به و ديد مسخ در ميتوان
از يكي در كه چنان بود ، آمده در ادبيات خدمت به يكسره كه حياتي ساخت ، منتشر خود حيات
به كمال و تمام را خود يعني نوشتن":ميخوانيم "فليس" نامزدش به نويسنده نامههاي
در گزيدن عزلت من براي زندگي بهترين كه كردهام فكر خود با اغلب" و ".سپردن ادبيات
خاتمه در و ".است نوشتن براي لازم اسباب و روشنايي چراغ يك با وسيع و عميق زيرزميني
.."!ميكند بر را انسان ريشههاي كه ملالي از !نوشت خواهم چيزهايي چه سپس و":مينويسد
كافكا براي عميقي زيرزمين هيچ گاه ، هيچ نيز آخر تا كه است مدعا اين گواه وي آثار اما.
!نشد فراهم
كافكا كتابخانه
را وي كه "مسخ" مولف از تصوير اين اشاعه در "برود ماكس" دوستاش كافكا مرگ از پس
معذلك.نمود فراوان كوشش ميداد ، نشان نظريهپردازي به تمايل بيهيچ صرف ، روايتگري
درست ايناوست از تصويرسازي اين نافي كافكا كتابخانه در موجود كتابهاي به گذرا نگاهي
كوتاه داستان رمان ، شعر ، كتابهاي از منتخبي را كتابخانه اين فضاي از زيادي بخش كه است
نيمي اين وجود با اما ،"شكسپير" از كاملي آثار مجموعه جز به ميكند پر نمايشنامهها و
ون" گرفتن قرار هم كنار در ميدهند ، تشكيل غيرداستاني آثار را كتابخانه اين قفسههاي از
رهبر يا و تولستوي روزانه يادداشتهاي با "فلوبر" و "داستايفسكي" ،"گوگ
يا "ماركس" ،"كييركگارد" افلاطون ، فلسفي آثار رديف در و "هرتسل تئودور"صهيونيستها
بر را كافكا فرانتس احاطه "شوپنهاور آرتور" از كامل تقريبا اثري مجموعه كنار در "نيچه"
.ميدهد نشان فلسفي ادبي ، نظريههاي انواع
رخ نيم
پروست مارسل زندگي به نگاهي
محبت قمارباز غريب حديث
رشيديان مهيار
موناليزاي با را آن ميتوان كه است برخوردار شهرتي چنان از او اثر تنها كنيد باور
حواس وراي حسي.است او احساس تجربه زاده قطعا شهرت اين و كرد قياس داوينچي لئوناردو
.بدهد زمان دل در درازمدت مكاشفهاي به تن تا ميشكافد را هستي عمق كه حسي.بشر پنجگانه
.مادرش لبهاي شبانه جستوجوي همانند برخاست ، جستوجويش به او كه رفته دست از زماني
نبودش كه چيزي.بكارد وجودش در را آرامش نهال كه بوسهاي براي متوهم و گنگ جستوجويي
را جهان او با بار اولين كه بود كسي آن براي شوق همه اين و.ميشد عمرش شدن كوتاه باعث
حيران و گمگشته نوزادي پاريس شهر حومه در كه ژوئيه 1871 دهم نقرهاي سحرگاه همان ;ديد
به يهودي مادري از ;ميگذارد ناسوت نام به جهاني به پا اجدادياش گمشده زمان دنبال به
اولين سحرگاه 1871 همان در آنها.پروست خانوادگي شهرت به نام آدرين شوهري با وي ژن نام
بعدها تا نهادند نام مارسل آمده ، زمين به كار چه براي نميدانستند كه را ، فرزندشان
از كه غريب و شكننده موجودي پروست مارسل" ;بگويند موردش در اينگونه گوناگون آدمهاي
تا داشت نگاه زنده را خود اراده قدرت و دارو با ميبرد رنج جانكاهي جسمي حساسيتهاي
منتقدين از بسياري ".برد پايان به است تاريخ موجود روايت طولانيترين شايد كه را آنچه
پاسخ بر گفت نميتوان كه است اثري "رفته دست از زمان جستوجوي" در كه باورند اين بر
در را خيالي رد گاه هر احوال اين با.پروست شخصي زندگي شانههاي بر يا است استوار خيال
.دارد واقعي زندگي و شخصي تجربه در ريشه كه نهفته اتفاقي آن پشت در كنيم دنبال اثر اين
نه كودكي كه زمان آن يا.ميداند مادر احساسات فوران و عصبيت وارث را خود كه آنجا مثلا
ظاهر او بر آسم هيبت در كه ميكند تقديري با كردن نرم دستوپنجه به شروع و است ساله
كالبدش و روح عمق خورهوار كه تقديري.است اعصاب موروثي اختلالات زاده كه آسمي ;ميشود
و شود خراب سرش روي هستي تا ميكند فراموش را بخيرش شب بوسه مادر كه زماني ميشكافد ، را
و.باشد "سوان خانه طرف ;رفته دست از زمان جستوجوي در" مجلد اولين دستمايه تصوير همين
را بخير شب آن" ;است او زميني و عيني زندگي آبستن خطوط اين تمام انگار كه است اينجا
."برسد پيش شب از ديرتر ميكردم آرزو شب هر كه ميداشتم دوست چنان
واقعي زندگي "مارسل" و اثر "من" ميان كه اعتقادند اين بر بسياري اسناد همين براساس و
در حتي پروستاست اثر خالق بستر تفاوت اندك اين عامل تنها واست موجود تفاوتي اندك
كه مادري.ميكند ياد مادرش با رنجور پسربچه آن رابطه از دردباري حالت با نيز بزرگسالي
اينگونه جوابش در تنها او و ميكند خطاب مغز سبك را او بارها آتشيناش عشق آن با
آسم شروع سرماخوردگي اين اگر خوردم ، سرما عصر ديروزنيست بار اولين اين" ;مينويسد
غمانگيز اين و.شد خواهي مهربان من با دوباره كه ندارم شك دارد ، احتمال هم خيلي باشد ،
خود بيماري اثبات براي گواه تنها همين و ".داشت نخواهم جا يك را سلامت و محبت كه است
محبتي ;ميبازد محبت به را سلامت كه است قمار اين در او حقيقت در و.است پروست خواسته
از بيش چيزي هنر مشتاقان محافل.نيافت گذاشت آن به پا بعدها كه محافلي در هيچگاه كه
قدم همان در او.بگذارد اعيان محفل به پا كه شد آن بر پس.نبود كودكياش آغاز احساسهاي
.كرد آشنا فرهنگ نقادان با را جوان مارسل كه كسي.شد يواستروس ژنوي تالار وارد اول
يعني آثارش دفترچه اولين و ميگذارد سالگي پنج و بيست به پا كه است دوران همين در
و پريشانگويي را آن بسياري كه كتاب ، اين ابتداي او.ميكند منتشر را "روزها و خوشيها"
سوم در كه هيث ويلي دوستم به" ;بود نوشته ميدانند ، امپرسيونيستي و گسيخته طرحهايي
افزايش به رو او افسردگي و كسالت كه است تاريخ همين از و "مرد پاريس در اكتبر 1893
پدرش در 1903 ;شود هموار او بر يكجا مصائب تمام دهه 90 آغازين سالهاي در تا ميگذارد
.مادرش يعني هستي الهه تنها بعد سال دو و مرد
و سي يتيمي تا گرفته كودكي بوسههاي همان از پس ;بودند كلمات مونساش تنها پس اين از و
آدمهايي تمام كه گفت ميتوان جرات به نهايت در و.آورد در تحرير رشته به را سالگي چهار
شخص البته.داشتند او زندگي واقعيت در ريشه بودند ، "رفته دست از زمان جستوجوي" در كه
سال هشت جوان مرد اين نميكردم باور" ;كه كرد اعتراف موجود واقعيت اين به در 1919 پروست
دوستياش.بياموزد را پرواز سوان مارسل عنوان با و شود كتابهايم از يكي اصلي شخصيت بعد
اين نه بنشانم ، شخصيتهايم از يكي نام كنار در را خودم نام او اسم انتخاب در كه شد سبب
كشته هواپيما سقوط در سالگي شش و بيست در نميكردم باور كه همچنان نميكردم ، باور را
".شود
آدمهاي همين دردهاي حديث "رفته دست از زمان جستوجوي در" جملههاي تمام نهايت در و
تا.ميگرفت فرا را او بيشتر كهولت درد ميشد مسنتر چه هر پروست.است او اطراف غريب
ذاتالريه ناگاه بود ، نوشتهاش آخرين اصلاح و حك انديشه در وقتي سالگي ، در 51 اينكه
آن نتوانست هيچگاه ديگر...و بيفتد دستش از قلم نوامبر 1922 هجدهم در تا كرد گرفتارش
.بردارد را
باشد درستكار نميتواند كافر
ماركس كارل از رساله دو درباره
است باطلي تمناي مذهب الغاي خيال و نميميرد هرگز مذهب است داده نشان ماركس از پس جهان
است پرورده خويش پرباد دماغ در را آن ماركس كه
يهود مسئله درباره
هگل حق فلسفه نقد در گامي
ماركس كارل:نوشته
محيط مرتضي:ترجمه
مرتضوي حسن و حكيمي محسن:ويراستاران
اختران ، 1381:ناشر
تومان قيمت800
است بيجان اوضاعي جان و بياحساس جهاني احساس ستمديده مخلوق آه مذهب:ماركس
قوچاني محمد
دريچه را او معروف جمله و كرده اكتفا [...]ماركس ، مشهور جمله شنيدن به است سالها
سخن حاشيه و متن كه آن بدون دادهايم قرار مذهب از ماركس شناخت و ماركس از خود شناخت
دشنامگويي به بيايماني فرط از كه شناختهاند چنان را ماركس گروهي.بشناسيم را ماركس
به شيفتگي فرط از خود ديگر گروهي و كردهاند لعن و طعن را او رو اين از و است افتاده
بياهميت را جمله اين ماركس سخن اصلي متن با نامرتبط حواشي استناد به كوشيدهاند ماركس
اجازه ايران در نيز آن حواشي كه متن فقط نه.است شده منتشر متن اين اينك و.كنند قلمداد
.است كرده پيدا انتشار
مصاحبهها ، مجموعه) فوكو ميشل از كتابي در پيش سال دو را مذهب درباره ماركس ناقص جمله
گفتار فهميدن ناقص در همگان اشتباه ميكوشد نيز فوكو كه آنجا.خواندهايم نيز (ني نشر
:شود يادآور را جمله آن اصل و كرده تقبيح را ماركس
افيون مذهب.است بيجان اوضاعي جان و بياحساس جهاني احساس ستمديده ، مخلوق آه مذهب"
".است مردم
سالنامه در سال 1844 اواخر در ماركس كارل كه است مقدمهاي از بخشي تنها جمله اين اما
.است كرده منتشر آلماني _ فرانسوي
نوعي خود نقد ، از فراتر درواقع كه است هگل "حق فلسفه" بر نقدي مذكور رساله
البته مقدمه اين.ميآيد حساب به آن اجتماعي سياسي ، جايگاه و مذهب پيرامون نظريهپردازي
چاپ به "هگل حقوق فلسفه از انتقاد درباره" عنوان تحت كه دارد نيز مفصلتري متن و موخره
از (كرمان ، 1358 شعبه ديامات ، انتشارات نيكي ، تيرداد) فارسي ترجمهاي گرچه و است رسيده
درباره" رساله همراه به هگل حق فلسفه نقد مقدمه تنها حاضر حال در اما دارد ، وجود آن
.(تهران ، 1381 اختران ، نشر محيط ، مرتضي)است رسيده چاپ به تهران در "يهود مسئله
اين از فريبنده.دارند فريبنده عناويني آمدهاند گرد اخير كتاب در كه مقالهاي هردو
نقدي واقع در "يهود مسئله درباره".آنهاست عنوان از فراتر بسيار كتاب محتواي كه جهت
آزادي باب در ديگري كتاب حال عين در باوئر.باوئر برونو اثر نام همين به كتابي بر است
توجه مورد نيز آن كه دارد (شدن آزاد براي امروزي مسيحيان و يهوديان شايستگي) مذهبي
در تنها رساله دو هر اما.است گرفته قرار مذهب اجتماعي و سياسي جايگاه نقد براي ماركس
.بپردازد زمينه اين در نظريهپردازي به تا اوست براي بهانهاي حكم
بود يهودي خانوادهاي از ماركس اما كنيم انكار را ماركس ضدمذهبي گرايش نميتوانيم گرچه
در حتي مذهب كه انكاري غيرقابل نقش به او توجه اينرو از بودند شده پروتستان بعدها كه
در اما بود عاجز يهودي دولتي تاسيس از هنوز گرچه يهوديت.شد برانگيخته دارد مدرن جامعه
در اقليتي مثابه به يهوديان.است داده ادامه خويش اجتماعي و سياسي حيات به مسيحيت ظل
يهودي انسان در آيينشان و دين توسط كه سرمايهدارانه روحيهاي با غرب مسيحي جامعه
به غرب سياست و فلسفه تاريخ از عمدهاي سهم.شدهاند جديد تمدن مظاهر از ميشود دميده
گونهاي به دولت فقدان دليل به يهوديان ديگر سوي ازاست يافته اختصاص يهوديان
مورد قدرت حوزه بر تاثيرگذاري رسيدن ، قدرت به از بيش آن در كه زدهاند دست سياستورزي
امتناع به توجه با و بودن اقليت در سبب به يهودي روشنفكران ديگر سوي از.است بوده توجه
پرشور آزاديخواهاني دادهاند ترجيح مسيحي جوامع در قدرت هرم به دستيابي از موجود ، منطقي
ظهور ماركس از بعد و قبل كه يهوديتباري يا يهودي فيلسوفان اينرو از بمانند باقي
حقوق از كه بودهاند ليبرالهايي عمدتا (برلين آيزايا و پوپر كارل مانند) كردهاند
.كردهاند دفاع اقليت
برابر در اقليت آزادي ميكنند دفاع آن از يهودي فيلسوفان و روشنفكران آنچه درواقع
.ميگيرد بر در را سياسي آزادي تا مذهبي آزادي از گستردهاي دامنه كه است اكثريت حكومت
غيرقابل و طبيعي حق داراي انسانها تمام" اينكه از است عبارت معنا اين به مذهبي آزادي
خلاف بر نميتوان حقوقي طور به را كس هيچ و هستند خويش وجدان با مطابق متعال قادر فسخ
در بشري مقام هيچ.كرد كليسايي يا مذهب هيچ از حمايت يا برپايي پيروي ، به مجبور ميلش
(ص 34) ".كند كنترل را روان نيروهاي يا كرده دخالت وجدان امر در نميتواند شرايطي هيچ
با يهوديان" كه نميداند اين از فراتر چيزي را مذهبي آزادي و مطالبه واقع در ماركس
كه جاست همين از درست و "بردارد دست مذهبياش تعصب از مسيحي دولت ميخواهند آزادي خواست
يهوديان آيا اما":ميگويد باوئر آراي استناد به و ميشود آغاز مذهبي آزادي بر او نقد
خود مذهب كه بخواهند ديگري از دارند حق آيا پس برميدارند؟ دست مذهبيشان تعصب از خود
هواداران توسط مذهبي آزادي مطالبه دليل همين به باوئر ماركس ، نظر به (ص 12) "كند؟ رد را
است "ويژهاي آزادي" تنها آزادي از گونهاي چنين كه چرا ميداند "خودپرستي" را مذهب يك
آلماني عنوان به بايد":ميكند صرفنظر مذهبي آزادي نفع به آزادي عاليه اهداف از كه
از خاص شكل اين و بكوشيد بشر نوع آزادي براي انسان عنوان به و آلمان سياسي آزادي براي
قاعده بر تائيدي عكس به كه قاعده بر استثنايي نه رنجيد در آن از كه را ننگي و ستم
(ص 11) ".بدانيد
به باوئر آراي نقد در اما ميگويد باوئر آراي تفسير و شرح در را جملات اين ماركس
كه گونه همان":ميكند ياد زمينه اين در آمريكاييها تجربه از و ميرود آلمان فراسوي
مذهبي كشور يك شمالي آمريكاي ميگويند اطمينان با جملگي انگليسي هميلتون و توكويل بومن ،
نه آمريكا ، در":است گفته كه ميجويد مدد باوئر خود از آنگاه (ص 18)".است تمامعيار
بر كيش يك تسلط نه و باشد شده اعلام اكثريت مذهب كه مذهبي نه دارد ، وجود دولتي مذهب
با ماركس رو اين از.(همان) "ميدارد نگه جدا كيشها تمام از را خود دولت.ديگر كيشهاي
يهوديان ميخواهد سو يك از باوئر "ميكشد چالش به را او مدعاي باوئر خود آراي به استناد
يك كاملا منطق با ديگر سوي از و يابند دست مدني آزادي به تا بكشند دست يهود آيين از
(ص16) ".كند تلقي كلمه دقيق معناي به مذهب الغاي را مذهب سياسي الغاي دستي
.است تمامعيار كافري ;نيست سكولار يك باوئر همچون اما ماركس
راه مثابه به (دولت از دين جدايي) سكولاريسم از چرا كه ميگيرد ريشخند به را باوئر او
و ميشود سياسي آزادي مفهوم نقد وارد مرحله اين از درواقع ماركس.ميكند دفاع رهايي
كسي چه بپرسيم كه نيست كافي رو هيچ به" ميگيرد ريشخند به را باوئر نظر مورد مدني آزادي
نوع چه:كند بررسي را سومي موضوع بايد نقد شود؟ آزاد بايد كسي چه و دهد؟ آزادي بايد
را يهود مساله ميتوان سياسي آزادي خود نقد با تنها..است؟ بحث مورد آزادياي
اما ماركس (ص16) ".كرد ادغام ما زمان عمومي مسئله در واقعي طور به را آن و نقد قاطعانه
عبارت آزادي كل":ميشناسد ميكند تعريف ليبراليسم آنچه از فراتر معنايي به را آزادي
...سياسي آزادي [اما] انسان خود به انسان روابط و انسان جهان بازگرداندن از است
فتوا جسور ملحدي همچون ماركس بنابراين (ص43) "مدني جامعه از عضوي به است انسان تقليل
از است عبارت عام طور به مذهبي انسانهاي و مسيحيان يهوديان ، سياسي آزادي" كه ميدهد
سياسي آزادي محدوديت" ميافزايد او "عام طور به مذهب و مسيحيت يهوديت ، از دولت آزادي
محدوديتي از را خود ميتواند دولت كه ميشود آشكار واقعيت اين با بيدرنگ [ليبرالي]
دولتي ميتواند دولت و باشد شده آزاد محدوديت آن از حقيقتا انساني بيآنكه كند آزاد
(ص 19) ".باشد آزاد انساني خود انسان بيآنكه باشد آزاد
مغايرت":ميتازد نيز بشر حقوق اعلاميه به كه است راسخ چنان خود باور اين در ماركس
جا به و بشر بودن مذهبي حق كه است بيگانه بشر حقوق مفهوم با بشرچنان حقوق و مذهب ميان
".است شده گنجانيده بشر حقوق مواد ميان در آشكارا شخصي برگزيده مذهب مذهبي ، فرايض آوردن
مواد از هيچيك":مينويسد و ميگذارد هم كنار در را مالكيت و مذهب آزادي حق او (ص 34)
منافع اسير و خود در فرورفته يعني مدني جامعه عضو عنوان به انسان از بشر حقوق اصطلاح به
مذهب ، ضد ماركس كه است چنين اين (ص 37) ".نميرود فراتر جماعت از جدا و شخصي هوسهاي و
دفاع شهروند حقوق از آن برابر در و ميشورد نيز بشر حقوق عليه ليبراليسم ، ضد مالكيت ، ضد
همه كه چرا.ميدهد قرار خود اصلي هدف را انسان و ميكند تقبيح را مدني جامعهميكند
:است تضاد در ماركس نظر از رهايي مفهوم با اين و است موجود وضع حفظ خدمت در مفاهيم اين
مالكيت از آورد ، دست به را مذهبي آزادي بلكه نشد آزاد مذهب از انسان سياسي آزادي در"
آزادي بلكه نشد آزاد خودپرستانه سوداگري از آورد ، دست به را مالكيت آزادي بلكه نشد آزاد
".آورد دست به را سوداگري به پرداختن
مسيحيان و يهوديان شايستگي" به اول نقد از بيش باوئر برونو بر خويش نقد دومين در ماركس
دنياي بر يهوديت عملي چيرگي شمالي آمريكاي" او نظر از.ميپردازد "شدن آزاد براي امروز
وعظ و آسماني كتاب موعظههاي حتي آنجا در".است "خود عادي و بيپرده شكل در مسيحيت
گونه همان ميپردازد انجيل به ورشكسته بازرگان و شدهاند تبديل تجاري كالاهاي به مسيحيت
".كار و كسب به شده ثروتمند واعظ كه
و "شخصي نفع عملي ، نياز" ميكند معرفي چنين را يهوديت غيرمذهبي ماركس (ص 47)
از آزادي ما ، زمان آزادي" ميداند مذهب با برابر شمالي آمريكاي در لااقل را سرمايهداري
(ص 46) ".يهوديت از آزادي يعني پول
از برخاسته را مسيحيت ماركس (ص 49) ".است اسكناس يهوديان واقعي خداي" ماركس نظر از
ص) ".كرد حل يهوديت در را خود دوباره و گرفت سرچشمه يهوديت از مسيحيت":ميداند يهوديت
(50
را آمريكا متحده ايالات و ميآورد رو يهوديت نقد به بود يهوديزاده آنكه وجود با ماركس
كرده حلول مسيحيت كالبد در يهوديت روح كه آنجا ;ميداند نقد اين تحقق جايگاه مهمترين
نقطه چشم به آمريكا متحده ايالات به نيز آنان اتفاقا كه ديگري يهوديزادگان اما است
چالش به را ماركس كه شدند پيدا بعد سالهاي در مينگريستند ، مسيحي _ يهودي غرب تكامل
محسن حتي كه است "جوان ماركس" پرداختيم آن از نقل به كه رسالهاي نويسنده.خواندند فرا
در كه ميخواند ليبرالي را او (مرتضوي حسن:ديگري) كتاب ترجمه ويراستار دو از يكي حكيمي
تمامعيار راديكالي "يهود مسئله نقد" در اما ماركس (ص 92).است راديكاليسم به گذار حال
چون افرادي بعد سالها اما.ميكند فرض شماتت شايسته ليبراليسمش سبب به را باوئر كه است
گرفتند پيش در ماركس از متفاوت كاملا رفتاري ميستودند را آمريكا متحده ايالات كه پوپر
مصاحبه شماره 10 كيان مجله) ميدانستند خدا وجود در شكاك فيلسوفان از را خود گرچه آنان
اين.نبودند جامعه ساختن در مذهب اخلاقي و اجتماعي نقش منكر هرگز اما (پوپر كارل با
در يهوديت روح حلول عنوان به آن از ماركس پيش سالها كه است چيزي همان خدا بدون مذهب
اعلاميه در و ميكند دفاع دولت و خانواده مالكيت ، از كه مذهبي.بود كرده ياد مسيحيت
همچون را آن و داشت توجه البته مذهب معناي اين به ماركس.ميشود متجلي بشر حقوق جهاني
مفهومي بورژوايي جامعه در (داشت بخش رهايي نقشي فئودالي جامعه عليه كه) داري سرمايه
جهان ، اين عام نظريه مذهب":ميگويد "هگل حق فلسفه نقد مقدمه" در ماركسميداند متعالي
آن ، شوق و شور آن ، معنوي افتخار سايه است ، مردمپسند شكلي به آن منطق و فشرده دانشنامه
در (ص 53) ".است آن توجيه و تسلي شمول جهان بنيان آن ، پرابهت مكمل آن ، اخلاقي جواز
.باشد داشته گويي دشنام قصد ماركس كه آن بدون ميشود مشهورادا جمله آن كه اينجاست
و ميشود تبديل ديگر مفهومي به مفهومي چگونه اينكه ميگويد مذهب تاريخي نقش از ماركس
مذهب كه ميپردازد چيزي آن نقد به كند توجه مذهب نقد به عبارت آن در كه آن از بيش
".است آن مقدس هاله مذهب كه است پردردي جهان نقد مذهب نقد" است گرفته فرا را پيرامونش
(ص 54)
او.ميگيرد بر در خويش نقد فرضي نمونه عنوان به را آلمان جامعه بار اين ماركس مقاله
را آن قلب و فلسفه رهايي اين مغز" و.(ص 72)ميداند بشريت رهايي را آلمان رهايي
حقوق دانسته ، انسان عليه را مدني جامعه اين از پيش كه ماركس.ميكند اعلام "پرولتاريا
واقعي امكان بود ، دانسته واقعي آزادي مخالف را سياسي آزادي و خوانده شهروند عليه را بشر
از طبقهاي كه مدني جامعه در طبقه راديكال ، زنجيرهاي با طبقهاي شكلگيري" در را رهايي
"است اجتماعي گروههاي تمام انحلال كه اجتماعي گروهي شكلگيري در و نيست مدني جامعه
.(ص 70)ميداند
نيست طبيعي قوانين از برخاسته فقر ساخته" كه ميدهد را طبقهاي پيدايش بشارت ماركس
.(همان) "است شده ايجاد مصنوعا كه است فقري نتيجه بلكه
از و مذهب نقد به مسيحيت نقد از و مسيحيت نقد به يهوديت نقد از ماركس كه است اينگونه
سهگانه اضلاع ميان و ميپردازد پرولتاريا اثبات به دولت نقد از و دولت نقد به مذهب نقد
رصد خوب را تاريخ اما ماركس ميكند برقرار ارتباط دولت و مذهب مالكيت ، ;خود نقد مثلث
.بود نكرده
.دادند ادامه خود حيات به يهودي مسيحي غرب در دولت و مذهب مالكيت ، مثلث
مرحله عاليترين عنوان به آمريكا متحده ايالات.نراند را مذهب هرگز داري سرمايه دولت
تا را پروتستانتيسم پروژه و كرد تعبيه آمريكايي ايدئولوژي ذات در را مذهب داري سرمايه
الغاي خيال و نميميرد هرگز مذهب است داده نشان ماركس از پس جهانداد ادامه امروز به
به فقط نه اين و.است پرورده خويش پرباد دماغ در را آن ماركس كه است باطلي تمناي مذهب
ماركس.است كرده استناد آن به ماركس كه است چيزي همان سبب به كه مذهب ناسوتي سرشت علت
پاسخ زندگي در انسان عملي نياز به كه دنيوي مذهبي است مذهب ديگر نام يهوديت بود گفته
به حاكمان مالكيت نظريه به مالكان.عصرماست در مذهب ماندگار راز همان اين و ميگويد
به خويش لاغرشده صورت در حتي مذهب و دارند نياز اخلاق نظريه به معلمان و حكومت نظريه
.ميگويد پاسخ نيازها اين
شدن پاره تكه":بود نوشته و گرفته سخره به را ديني ليبراليسم و مذهبي پلوراليسم ماركس
تبديل آن خارجي شكل در حتي فردي ، صرفا موضوعي به را آن شمالي آمريكاي در مذهب پايان بي
بيرون كلمه دقيق معناي به انساني جماعت از و تنزليافته خصوصي موضوعي به مذهب و كرده
(ص 25)."است شده رانده
:بود نوشته "يهود مسئله" در كه بود برده ازياد را باوئر برونو جمله اين او هم اما
بهراستي ماركس كارل و "باشد كار درست ميتواند كافر كه نيستند معتقد آمريكاييها"
.بود كافر
فرهنگي نشريات
شمارگي شصت در فلسفه و ادبيات ماه كتاب
ابك حميدرضا
و است آمده كجا از بداند آغاز در كه شود منتشر نشريهاي ما سرزمين در ديدهايد كمتر - 1
كه جايي به ببيند نيز پايان در و است كرده چه نخستين آرمانهاي با دريابد ميانه در
.است درويده كاشته را بذرش روزگاري كه محصولي رسيدهو ميخواسته
راي اعلان و ميآيند هم گرد جمعي.است بداههنوازي مقوله از بيشتر ايراني مجلات انتشار
به كلي ، جهتگيريهاي و ميگيرند معدل پيشنهادها تمامي از نيز آخر در و ميكنند نظر و
منتشر زوري و ضرب هر به نخست شماره.مدد علي يا و ميكنند تعيين را كلمه ، كلي معناي
ميخواهد غليظتر هنر و ادب بعدي ، شماره ميكند تعيين كه است مخاطبان استقبال و ميشود
.باشد داشته مخاطب پرواي اندكي بايد يا شود تخصصي بيشتر بايد ميطلبد ، شديدتري انديشه يا
زده دامن آشوب اين بر نيز ما كشور در مكتوب رسانههاي جايگاه بودن نامشخص ديگر سوي از
و زيبنده تنها ميشوند منتشر امروز ، پرتيراژ روزنامههاي در كه مقالاتي از بسيارياست
فصلنامههاي از انبوهي در طرفي از.ادبياند و فلسفي فصلنامههاي تخصصيترين شايسته
كه ميشوند درج نوشتههايي ميشوند ، منتشر كشور آكادميك محافل در كه تخصصياي
و كلمات جدول بازي تمرين براي است تفنني نباشد ، مخاطب شخصيت به توهين اگر خواندنشان
علوم و ادبيات دانشكده تخصصي نشريه قبل شماره.انشايي و املايي و چاپي غلطهاي يافتن
صف نشريه در سر بر كه استاداني كرور كرور نام.كنيد مرور را بهشتي شهيد دانشگاه انساني
ببينيد.بخوانيد را مقالات از تا دو يكي هم آخر در و بگذرانيد خاطر از را كشيدهاند
استاد مستند منبع جديدترين.ببينيد را منابعش.است كرده محشري چه جامعهشناسي استاد
در.است شده منتشر چهل دهه در كه است جامعهشناسي كتابهاي از يكي مغلوط ترجمه به مربوط
و روزنامه ميان تفاوتهاي درك.است دشواري كار نشريه براي "گاه - جاي" تعيين فضايي چنين
.نيست آسان و سهل چندان نامه شب حتي و ماهنامه و هفتهنامه
هم گرد ايران كتاب خانه دعوت به امشب ادبيات ، و فلسفه اهل و فرهيختگان از شماري - 2
كه نشريهاي.بگيرند جشن را "فلسفه و ادبيات ماه كتاب" شماره شصتمين انتشار تا ميآيند
.است كرده پيدا بود ، راه آغاز در كه پيش ، سال پنج شمايل با بسياري تفاوت امروزينش شكل
الگوي همان از دولتي ، و خصوصي نشريات از بسياري همانند ابتدا ، در گرچه فلسفه و ادبيات
.افزود پيشينش برتوش ذرهاي و شد بهتر اندكي رفت ، بيشتر چه هر اما كرد ، پيروي مذكور ثابت
ماه كتاب كليات ، ماه كتاب) كتاب خانه مشابه نشريات برخلاف فلسفه و ادبيات ماه كتاب
برادرانش از و كرده پيدا را خودش مشتريان ديگر حالا (...و تاريخ ماه كتاب جغرافيا ،
.است گرفته فاصله
را كساني نام ميزني ورق را نشريه اين شمارههاي از كدام هر وقتي كه است اين اقلش
فكر و ادب شرر خردك بر دستي و كردهاند خرد بينوا فرهنگ اين براي استخواني كه ميبيني
محمد علي ميلانيان ، هرمز صفوي ، كورش پورجوادي ، نصرالله موحد ، ضيا.داشتهاند نگاه
...و جهانگيري محسن حقشناس ،
يك قالب در اگر حتي مداوم ، صورت به هم آن دولتي ، نشريه يك در نامها اين آمدن گردهم
اوصاف اين همه با آيا اما.است اميدواركننده باشد ، هم مختصر سخنراني و كوتاه يادداشت
است؟ رسيده بايد كه آنجا به فلسفه و ادبيات ماه كتاب
فصلنامهاي ميآيد ، بر فرعياش عنوان و نام از كه چنان آن فلسفه و ادبيات ماه كتاب - 3
.است فلسفه و ادبيات حوزه در شده منتشر كتابهاي نقد و معرفي بررسي ، حوزه ، در تخصصي
دو اين در زماني محدوده يك در كه كتابهايي كليه مشخصات درج از صرفنظر نشريهاي چنين
جديدي كتابهاي نقد و بررسي آن مطالب است قرار.دارد اصلي وظيفه يك ميشوند ، منتشر حوزه
به بنا نشريهاي چنين در دليل همين به.ميشوند منتشر فلسفه و ادبيات عرصه در كه باشند
درباره ميتوان مثلا.جست بهره نوشتاري متفاوت گونههاي از ميتوان مختلف اقتضائات
ميزگرد كتاب آن درباره كرد ، گفتوگو آن مترجم يا نويسنده با نوشت ، يادداشت و مقاله كتاب
انجام را نميكند و ميكند فلسفه و ادبيات ماه كتاب كه ديگري كارهاي بسياري و داد تشكيل
منتشر حوزه دو اين در ماه هر در كه كتابهايي تعداد به توجه با كه است پيدا.داد
با حال.كرد تدوين عرصه اين در متفاوتي و متنوع مطالب ميتوان تلاش اندكي با ميشوند ،
كه است اين ميشود مواجه آن با فلسفه و ادبيات ماه كتاب كه پرسشي مهمترين تفاسيري چنين
و عام معناي به كتاب با البته كه تخصصي ، و ارزشمند بسيار بعضا علمي مقالات درج
شماره شصتمين در.دارد توجيهي و دليل چه ندارند ، ارتباطي هيچ خاص معناي به ماه كتابهاي
عنوان با كواين از ارزشمندي و مهم بسيار مقاله نشده ، توزيع هنوز البته كه نشريه ، اين
نو فصلي و است كواين مقالات مهمترين از يكي مقاله اين.ميشود چاپ "علمي معرفتشناسي"
توجيهي مقاله اين اهميت آيا اما.است گشوده بيستم قرن فلسفه تاريخ در باب اين در را
هر در ميتوان تقريبا را مثالها گونه اين از ميآورد؟ فراهم نشريه اين در آن درج براي
.بازجست ماه كتاب شمارههاي از كدام
نقد و معرفي.است گرفته نظر در خود براي ارزشمندي و روشن مقصد فلسفه و ادبيات ماه كتاب
شمار به فصلي رسانههاي اصلي اولويتهاي از كه است گرانقدر و خجسته بسيار امري كتاب ،
نكرده رها را دنيا اجتماعي و سياسي نشريات بزرگترين ذهن حتي كه است دغدغهاي و ميرود
موضوع هر به پرداختن براي را جايي كه است لازم و ضروري چنان موضوع اين به پرداختناست
و بپردازد كتاب به فقط و كتاب به بايد ماه كتاب.ميكند تنگ نشريهاي چنين در ديگري
پوپر ، اگر حتي ;ميستايند و ميخوانند كه است "كتاب" خاطر به را او مخاطبانش كه بداند
مقالاتشان چاپ براي ديگري نشريه و نظرات ارائه براي ديگري تريبون بورديو ، و كواين كوهن ،
.باشند نداشته ايران در
فرهنگي گردش
ذهن فلسفه اطلاعات مركز
ادبي محمدجواد
ذهن.است گرفته قرار مداقه مورد علمي مجامع در ذهن فلسفه به مربوط مباحث كه است مدتي
فلسفي تحقيق در كه است روبهرو مختلفي پيامدهاي با انديشه و تفكر عمليات مركز منزله به
در با (ذهن فلسفه) مطالعات مركز.ميشود پرداخته پيامدها و شرايط اين به آن پيرامون
به حوزه اين در ميدهد اجازه كاربر به اطلاعاتي ، دادههاي از وسيعي حوزه برگرفتن
:ميكنيد برخورد اساسي پيوند چند با سايت اين اصلي صفحه در.بپردازد علمي دقيق مطالعات
_ كتابشناسي _ كتابها فهرست _ انحصاري و اساسي مقالات _ گزارشات و مقالات مجموعه
.غيره و مجلات
فلسفه ادراكي سوالات نظير موضوعاتي با كاربر "Articles/Reporte collection" پيوند در
علوم و فلسفه _ ذهن فلسفه موضوع به هدايتكننده عرصههاي _ ذهن فلسفه لغات فرهنگ _ ذهن
آشنا غيره و مفاهيم ذهن ، زبان ، سمينار پيرامون تحقيق _ عقلاني زندگي _ روانشناسي
"راكول تيد" مقالات از مجموعهاي "ذهن فلسفه ادراكي سوالات" زيرپيوند در مثلا.ميشود
:است دستيابي قابل ذيل آدرس با و رسيده چاپ به علمي مختلف مجلات در كه دارد وجود
با كاربر "ذهن فلسفه لغات فرهنگ" زيرپيوند در www.california.com/~mcmf/index.html
پيرامون تنها نه كه ميشود جديدي زيرشاخه وارد خود موردنظر واژه ابتدايي حرف به توجه
باب در دارد امكان كه ديگري معاني حوزه با بلكه مييابد كامل اطلاعاتي خود موردنظر واژه
phenomenology and cognitiv" زيرپيوند درميشود آشنا نيز باشد داشته وجود واژه آن
پيوستن با پيوند ، اين.ميشود متصل آريزونا دانشگاه اطلاعاتي سايت به كاربر "sciences
ميدهد اجازه كاربر به ادراكي علوم و پديدارشناسي درباره غيررسمي و رسمي شده چاپ منابع
آدرس طريق از ميتواند مستقلا كاربر همچنين كند ، استفاده سايت اين كامل اطلاعات از كه
.نمايد استفاده اطلاعات اين از نيز "ذهن فلسفه" سايت به ورود بدون ذيل
www.conscious ness. arizona. edu/pcs/ pcs.html
دارد وجود ديگري اطلاعات و مقالات نيز "(Articles/Reportes(individual" پيوند در
دايرالمعارف اطلاعات به توجه با "تئوري منزله به مردمي روانشناسي" زيرپيوند در مثلا
پيوند در شده پرداخته آموزشي زباني به مردمي روانشناسي موضوع تشريح به استنفورد فلسفه
_ كتابشناسي _ ذهن فلسفه كتابشناسي تفسير مثل زيرپيوندهايي با كاربر "Bibliographies"
در مثلا.ميشود آشنا غيره و معاصر دوره در ذهن فلسفه _ هوش و آگاهي _ غيرمرتبط مفاهيم
خلاصه به ميشود جديد ماه هر كه اطلاعاتي با كاربر "ذهن فلسفه كتابشناسي" زيرپيوند
به اين بر علاوه مييابد ، دست ذهن فلسفه كتابهاي پيرامون انتقادي مقالات از كاملي
"Books" پيوند دراست شده پرداخته زيرپيوند اين در نيز "نشانه كتابهاي" نام به مبحثي
:مثل عناويني با كتابهايي است شده پرداخته حوزه اين در شده منتشر كتابهاي جديدترين به
آزادانه ، خيالهاي و آرزوها وسوسه ، ذهن ، آرامش و احساس جهان ، و آگاهي علمي ، كنشهاي
با كاربر.كاربردي واقعيت و آگاهي منظر ادراك ، طبيعت بدن ، و ذهن ذهن ، درباره كانت تئوري
آشنا آن متن و نظر مورد كتاب سرفصلهاي با ميتواند عناوين اين از يك هر روي بر كليك
و خلاصه صورت به هم (ذهن) مجله مثل مختلف مجلات متن با كاربر "journals" پيوند درشود
.دارد هم را زيادي بهرهبرداري قابليت كه ميگيرد قرار كاربر اختيار در كامل صورت به هم
ميخواهند چه فردا زنان
اولين مطالب و سرمقاله از.شد منتشر ماه 81 مهر "فردا زنان" ماهنامه شماره نخستين
مشكلات ، مسائل ، خصوصيات ، به تخصصي شكل به كه دارد آن سر فردا زنان كه برميآيد شماره
دنبال را مشخصي ديدگاه پرداختن اين در و بپردازد امروز زنان دستاوردهاي و دلمشغوليها
.است آمده تاكنون آنچه همه از دشوارتر دارد ، پيش در را ناهمواري راه ايراني زن":ميكند
و تبعيض بار ديگر سوي از و است شريك خود ديگر نيمه با بغرنج وضعيت يك متن در سو يك از
.است راه در تفاوتهايي شايد اما...هميشگي داستان همان ميكشد ، دوش بر را مضاعفي ستم
اندازهاي تا است ، نشسته نظاره به را جهان و ايستاده كه نقطهاي از بار اين ايراني زن
"...ميكنند رصد را او ديگران هماكنون كه زاويهاي از نيز و است آگاه
در.نيستند ناآشنا چندان دارند سروكار مطبوعات با كه كساني براي مجله اين همكاران گروه
از آلمان مقيم كرد پژوهشگر يك گفتوگوي و گزارش:ميبينيم را مطالب اين شماره اين
عراق ، شمال خودمختار حكومت در زنان نظامي و سياسي مشاركت از گزارشي عراق ، در روسپيگري
"زنان زندان" ،"ده" فيلمهاي درباره مطالبي ازدواج ، در سني اختلاف درباره تحليلي گزارشي
پاپ جوان خواننده حاجيوندي اركيده با گفتوگو حاجيزاده ، فرخنده از داستاني ،"مالنا" و
بانوان ورزشي تيمهاي از گزارش تصويري ، و مكتوب طنز صفحه ديگر ، 8 هنري و ادبي مطالب و
با بشيريه حسين از مقالهاي اقتصاد ، درباره كاربردي مطالبي شدهاند ، اعزام بوسان به كه
و زنان حقوق لهستان ، در آن چالشهاي و فمينيسم ،"فمينيسم در فرهنگي نظريههاي" عنوان
كنوانسيون به ايران پيوستن درباره مجلس نماينده كولايي الهه با گفتوگويي و آن ، الزامات
انتشار دليل به ايران امروز مطبوعاتي فضاي كه چه اگر.زنان از تبعيض هرگونه رفع
حقوق زن ، پيام زنان ، مثل فرهنگي و سياسي گوناگون طيف از زنان مورد در تخصصي نشريههاي
هم باز اما نيست ، بيگانه نشريات نوع اين با...و پروين بانوان ، سروش ندا ، فرزانه ، زن ،
ميتواند فردا زنان مثل جديدي نشريات انتشار و دارد وجود خلا زمينهها بسياري در
.باشد جامعه زنان حرفهاي از ناگفتهاي بخشهاي بازگوكننده
|