تصوير گمشده جنسيت
كودكي طعم از خالي
ميرود دست از كه فرصتي
خالي پيالههاي
تصوير گمشده جنسيت
مشكيني مرضيه و مخملباف سميرا فيلمسازي به نگاهي
نقدهايي و گزارشها به را خود صفحات senese of cinema مجله از شماره دومين و بيست
فيلمهايي نيز ايراني سينماگر زنان ميان از.است داده اختصاص جهان سينماگر زنان درباره
رئيس دنكس ، آدريان قلم به زير مطلب.شدهاند انتخاب مشكيني مرضيه و مخملباف سميرا از
.است شده نوشته RMIT دانشگاه سينمايي استوديوي و ملبورن تك سينما
تاجيك امين:ترجمه
كه است روشي است توجه سميراقابل و مشكيني فيلمهاي مورد در كه چيزهايي از يكي قطعا
باقي متصل آن به حال عين در و ميشوند جدا مخملباف كارهاي از فيلمها اين آن با
ميمانند
كيفيت سر بر ميگيرد ، در مخملباف فيلمسازي مدرسه توليدات سر بر كه بحثهايي از بسياري
و مفاهيم در او مولف حضور معتقدند گروهي كه فيلمهاست ، اين در محسن پدرسالارانه حضور
اين.ميكنند رد را عقيده اين هم برخي و است مشهود كاملا آثار تكتك فيلمسازي روشهاي
جنسيتگرايانه و قطعي نگرشي با كه عام منتقدين از گروهي ادراك به است پاسخي تكذيب ،
،(مخملباف ، 1997 سميرا) "سيب" يعني مشكيني ، مرضيه و مخملباف سميرا فيلمهاي درباره
اغلب عامهپسند و كلي نظريات اينميكنند نظر اظهار ،"شدم زن كه روزي" و "تختهسياه"
درگير را آنها محسن انگشت اثر آنها ديد به كه نمونه چند اين خصوص به و زنان تاليفهاي
تاليفي ، اثر دو اين از هيچكدام وجود ، اين با.ميدهند تنزل امكان حد تا را است كرده
از يك هيچ بلكه محسن دخالت تنها نه)ندارند خود در همكاري اين تشخيص براي كاملي مدرك
مشاور معلم ، يك عنوان به محسن فيلمسازي تمرينهاي البته.(ايران ديگر سينمايي شخصيتهاي
ظهور متفاوت شكلي به فيلمها ، اين از هريك در عظيمي نمود با زيباييشناسي ، الگوي يك و
.مييابد
اتفاقات شخصيتهايشان ، موقعيت به ظريف و دقيق صورت به ميتوانند سميرا فيلمهاي
ميتواند كه است اختلافي اولين اين ميرسد نظر بهشوند نزديك...و جامعه پيرامون ،
دوره":ميكند اشاره نقدهايش از يكي در وود رابين.دهد تمييز محسن از را سميرا فيلمهاي
خاصي دورههاي به را آن نميتوان كه است گريخته و جسته آنقدر مخملباف محسن فيلمسازي
ميآورد ، روي بنيادگرايي به گاهي سياسي ، گاهي دارد ، اجتماعي مبدا گاهي.كرد تقسيمبندي
فيلم دو اما.ناخودآگاه و نماد به گاهي و خودآگاه ضمير به گاهي انسانگرايي ، به گاهي
به راجع هستند تمرينهايي دو هر ميرسند ، نظر به هم به نزديك شدت به اول نگاه در سميرا
.ناشناخته بومي نواحي كشف و جامعه شناسايي
مخملباف فيلمسازي مدرسه توسط كه است فيلمي برجستهترين احتمالا "شدم زن كه روزي"
ميشويم متوجه بعد امادارد كوتاه فيلمهاي شبيه ظاهري ابتدا در و است شده توليد
يك متفاوتي طرز به هريك در كه دارند ، هم با ارتباطهايي فيلم اين داستان سه از هركدام
نام بقيه ، همچون فيلم ، اول قسمت.ميكند بيان را خودش دوره خاص وخيم مشكلات زن شخصيت
را فيلم موضوع او محتوم تقدير و حركات فعاليتها ، كه ميكند افشا را زنش متضاد شخصيت
عنوان با بقيه از بيش (حوا) داستان اولين اين دارند اعتقاد منتقدين اكثرميكند بيان
به نمايش صرف فيلم در كه كوتاهي زمان يعني داستان اين اساسي موضوع.دارد ارتباط فيلم
بقيه ترتيب اين به.ميدهد نشان را فيلم عنوان وضوح به ميشود ، دختربچه يك رسيدن بلوغ
از نيز دوم داستان دوچرخهسوارميكنند مطرح را "شدن زن" برابر شكلي به هم داستانها
.ميكند حركت ميشود ديده داستان آخرين در كه پيرزني سوي به بالقوه صورت به منزوي ، زني
حال در را پيرزني آخر داستاناست نوسان حال در مرگ و زندگي دريا ، و خشكي بين كه پيرزني
حال به تا شايد و ندارد را آنها بهاي پرداخت توانايي كه ميكشد تصوير به وسايلي خريدن
سوررئاليستي گاهي و درخشان بسيار تصاويري مشكيني فيلم.است نميكرده آنها به هم توجهي
بند در و تصويربرداري در كه است راهي با ارتباط در آن عمده نيروي ولي ميدهد ، ارائه را
ميكند تمركز محورياش زن شخصيت بر وضوح به فيلمدارد زندگيشان محيط در شخصيتها كردن
كرده ، محاصره را او كه ناهمواري طبيعت و جامعه در يا ميشود گم يا اغلب شخصيت اين ولي
فيلم حساس لحظه اما (است ارتباط در مردانگي با واضح طور به كه جامعهاي).ميشود محو
بودهاند او همبازي كه پسرهايي از را او و ميكند دخترش سر چادر حوا مادر كه است زماني
اتفاق قاب از خارج صورت به هم آن اغلب كه است فيلم براي اوجي لحظه درست اين.ميكند جدا
توجه يا كردن توجه در كه هستند جذاب روشي دليل به درست فيلمها اين از هركدام.ميافتد
دوربين دوم ، داستان از نهايي لحظه در مشابه ، طور به.دارند دوربين جلوي فضاي به نكردن
عين در و قطعي تقدير كه ميپردازد زمينهاي ماجراهايي به و ميكند رها را مركزي شخصيت
خود در معلوم پيش از و پيشبيني قابل امري عنوان به را درمانده و نااميد زن مبهم حال
دو كه زمانيميشود حمل آخر فيلم تا بحث مورد فيلم سه هر در ابهام اين.ميكنند بيان
هم با زن جنس محتوم سرنوشت سر بر دارند هم با كه توافقي عدم با دوم داستان سوار دوچرخه
.ميشود منتقل بعد داستان به ابهامي چنين ميدهند ، مسابقه
مكان و فضا از ملموس و فيزيكي حسي آن با كه است روشي فيلم سه اين ديگر توجه جالب خاصيت
"شدم زن كه روزي" مياني داستان در زيادي قدرت با پيشزمينه اين.ميشود آورده ياد به
تلاش و زن يك دوچرخهسواري مسابقه بر كامل طور به داستان اين.است گرفته قرار توجه مورد
و كارگردان ديدگاه اگرچه.است استوار مسابقات ادامه از او جلوگيري براي خانواده مردان
به ما مياني قسمت اين در ولي ميشوند يافت ندرت به ايران سينماي در واكنش _ كنش نماهاي
دو از دوچرخهسوارها.ميكنيم پيدا دست چشمانداز نماهاي و زن دوچرخهسواران از تركيبي
سوي از و است حركت حال در نرمي به كه دوربيني با سو يك از ميشوند ، واقع هجوم مورد طرف
سنت برخورد گونهاي به تصاوير اين.هستند اسب سوار كه عرياني سينه مردان با ديگر
حركات دوچرخهها ، ) مدرنيته شبيه چيزي با را (ميكشند حبس به را دوربين اسبها ، )
.ميكنند مطرح (ميبخشند تصاوير به را آزادانهاي
مخفي راي فيلمبرداري محل كه خليجفارس در آزادي منطقه _ كيش جزيره توجه قابل چشمانداز
به افق ، و دريا خورشيد ، ;ميدهد بدوي كيفيتي فيلم به _ است بوده نيز دموكراسي تست و
از تركيبي وسيع فيزيكي چشمانداز اين.محلي زنان لباس سياه و زرد آبي ، رنگهاي اضافه
و دنيس كلير ساخته (1992) Beau Travail بيبار و خشك مناظر و ويرانكننده درياي
و ويسكونتي لوكينو ساخته (1947) La Terra Tremay در دريا كنار نئورئاليستي اجتماعات
تصويرپردازي حال ، اين با.ميآورد ياد به را روسليني روبرتو ساخته (1949) Stromboli
يافت ايران سينماي كارهاي ديگر در كه دست اين از نماهايي با مشخصي شكل به مشكيني فيلم
مشخصات پوياترين از يكي مرزي نواحي و مختلف محيطهاي كشف.است ارتباط در ميشوند ،
كه ميدهند ارائه را چيزي دو هر "سياه تخته" هم و "سيب" هم بنابراين.است ايران سينماي
ميكنند زندگي آن در آدمها كه ميشود ارائه دنيا آن در صميميتي هنوز ولي رفته ، دست از
و نزديكتر اينجابسيار در كه زمينهايي _ سياه تخته در مرزي نواحي.ميكشند نفس و
ابوالفضل) "دلبران" همچون "مرزي" فيلمهاي ديگر در كه ميرسند نظر به چيزي آن از آشناتر
(سياه تخته اصلي بازيگر _ قبادي ، 2000 بهمن) "اسبها مستي براي زماني" و (جليلي ، 2001
قابل غير و بومي شده ، محدوده ديدهايم ، سيب در كه ممنوعهاي مناطق مشابه _ شدهاند ديده
.هستند عبور
به مربوط موضوعات و نمادها از مجموعهاي هم كنار در شدم زن كه روزي و سياه تخته سيب ،
شدم زن كه روزي دوم قسمت در كه حيواناتي همچون _ اينها از برخي.ميدهند تشكيل را هم
آهوست ، زنها از يكي نام).ميدهند انعكاس را فيلم شخصيتهاي مستقيما _ ميشوند ديده
بقيه (.است داده انجام دويدن حال در آهوهاي و سوارها دوچرخه بين موازي تدويني هم فيلم
به سيب مثلا.هستند معني و مبدا در بيشتري معماگونه و ابهامآميز خاصيت داراي كارها
و ايراني فرهنگ در چه تعبير اين كه است ، رفته كار به زندگي و تجربه وسوسه ، نماد عنوان
و زندگي تجربه ، درباره معاني از مجموعهاي هم سياه تخته.است يكسان غربي فرهنگ در چه
كه تاريكي و منفي نگاه برخلاف گفتهاند مفسرين از برخي.ميكند حمل خود در را دانايي
بسيار ميشود ارائه فيلم در كه واقعيتي دارد ، ايران در تعليم و آموزش به نسبت فيلم
بين نزديكي ارتباط ميتوان.ميشود ديده ظاهر به كه است چيزي از پوياتر و پيچيدهتر
تحصيل از سميرا خود انصراف با فيلم در يادگرفتن از بچهها و آموزش از معلمين زدن سرباز
براي را فيلمسازي مدرسه محسن گفت ميتوان حدودي تا).كرد پيدا تهران آموزشي سيستم در
(است كرده تاسيس فرزندانش براي جنسيتگرايانه كمتر و سادهتر هدفمندتر ، آموزشي به رسيدن
و خطرناك منطقه اين در معلمين موقعيتنميدهد انعكاس را فيلم ديدگاه دقيقا اين اما
به گاهي ميكنند ، پيدا فيلم در فراواني كاركردهاي سياهها تختهاست مبهم ريا از پر
و پيامها انتقال براي گاهي ميكنند ، عمل مختلف چيزهايي استتار و زمين براي پوششي عنوان
هليكوپترها پرندهها ، با مرتبط و استعارهآميز مجموعهاي براي تكيهگاهي عنوان به گاهي
سياههايشان تخته با ابتدا در كه معلمهايي).ميافتند فرو آسمان از كه ديگري چيزهاي و
حال در و پريشان پرندگاني همچون ميكنند ، زندگي آن با كه مالي فشاري تحت ميشوند ، ظاهر
(.ميخورند تلوتلو زدن ، بال
كليد به را ما دارد وجود آنها روابط ظريف جزئيات و اجتماعي مقامات بين كه ارتباطي
نمايش از مشكيني فيلم كه حالي در.ميكند هدايت سميرا كارهاي به شدن نزديك براي ديگري
يا و مشغولند همديگر به يا غالب طور به فيلم زنهاي ميكند ، خودداري بالغ مرد شخصيتهاي
.ميكنند پيدا ارتباط شدهاند جمع ساحل در كه افغاني يا سياه پسربچههاي از انبوهي با
.ميكنند خود مرد شخصيتهاي دنياي درك و كشف صرف را توجهي قابل زمان سميرا فيلمهاي ولي
به امادارد منفي كاملا شخصيتي كه ميرسد نظر به ابتدا در سيب ، تنبيهگر و سرسخت پدر
و دخترانش به نسبت مرز و بيحد عشق از آميزهاي او رفتار كه ميشويم متوجه ما تدريج
ترتيب همين به.است مذهبياش عقايد و فرهنگ جامعه ، خاص مقررات به متعصبانه پايبندي
سوي از پذيرش يا و شكوه از درجاتي تا ميكوشند هم سياه تخته نااميد و بيخانمان معلمين
عرضه را متفاوت كاملا جهان دو تختهسياه و سيب حال ، اين با.آورند دست به را ديگران
و ميدهد نشان تركخانه حال در را مادر و پدر سيب ، پاياني نماي كه حالي در.ميكنند
را نوميدانهاي و تلخ نگاه سياه تخته ميدارد ، عرضه فيلم به را تغيير و اميد از نيرويي
نشان را پيرمردهايي.ميكند حفظش پايان تا و نميدهد دست از دارد وجود فيلم طول در كه
سرزمين به مرز ميان از و كردند سفر ايشان با بينندهها و سياهها تخته كه ميدهد
در موجود غبار و مه و قومي جنگهاي از ناشي ويراني خاطر به كه سرزميني رسيدند ، مادريشان
ايران مرزي نواحي در ظاهرا كه _ سياه تخته در.نيست تشخيص قابل هم خودشان براي حتي هوا
نگاهي سياه تخته.ندارد وجود تغيير يا و كردن فكر براي مكاني و زمان _ است شده ساخته
و بدن برپايه چيزش همه كه طاقتفرسا و وحشي جهاني در كه دارد فرهنگي به غمبار و تلخ
.ميدهد دست از را خود ارزش است ، استوار بقا
است ، توجه قابل مخملباف سميرا و مشكيني مرضيه فيلمهاي مورد در كه چيزهايي از يكي قطعا
متصل آن به حال عين در و ميشوند جدا مخملباف كارهاي از فيلمها اين آن با كه است روشي
آنها ولي ميشوند وارد محسن فيلمهاي مشابه مكانهايي و فضاها به آنها.ميمانند باقي
لحظه يك.ميدهند تغيير و ميكنند تركيب را آنها ميدهند ، نمايش ديگري روشهاي به را
و ميشوند دور دوربين جلوي از كه ميبينيم را پدرشان و دختر دو ما سيب پايان به مانده
.ميكنند زدن قدم به شروع خيابان طول در باشد ، بارشان اولين كه انگار آرامش ، و آزادي با
ناديدني تجربيات و روابط زمان ، فضا ، ميتواند كه درمييابيم را نيرويي ما صحنه ، اين در
امكاناتي چنين به مخملباف سميرا و مشكيني مرضيه فيلمهاي.بگشايد جوان زنان اين براي را
.ميپردازند
كودكي طعم از خالي
نوجوان و كودك سينماي به نگاهي
نجفي نسيم
آثاري از ميدهد دست به كارنامهاي نگاه ، يك در اخير ، سال چند در نوجوان و كودك سينماي
عرضه ايران سينماي در آثاري گهگداري خاص ، برنامهريزي و سياستگذاري بدون كه پراكنده
ايران سينماي تامل قابل توانايي از حاكي نمونههايي آنها ، ميان در كه آثاري.است كرده
براي سينماگران اميدواركننده و خوب اثر هر با گويا اما.است بسيار زمينه اين در باشد
از ايران كودكان اينكه از غافل نميبيند ، نوجوان و كودك فيلم توليد ادامه به نياز مدتي
"كودكي" واقعا بيآنكه ميگذارند پا بزرگسالي به و ميكنند عبور خود نوجواني و كودكي
آنها ولي دارد قرار ما كودكان انتخاب ليست راس در ديسني والت آثار هم هنوز.باشند كرده
موشها ، شهر برايشان كه كودكاني گفت بتوان شايد.دارند محدودي ايراني قهرمانان خود براي
و شاد دنياهاي آن با) را كلاهقرمزي بعدها و عروسكها دزد جوجوام ، من الوالو گلنار ،
كه نوجواناني و بودند خوشبختتر ميساختيم (شدهشان انگاشته بعدي كودكانه غصههاي
از كردند لمس را "نياز" بعدها و شدند همراه "باشو" سكوت با كجاست ، دوست خانه دانستند
تكرار به فانتزي و عروسكي آثار زمينه در ما امروز ، .شدهاند درك بيشتر امروز نوجوانان
آنقدر و ميكنيم تكيه گذشته موفق تجربههاي بر همچنان و ميپردازيم ديروز مكررات همان
.كند جوابمان سينما جلوي مخاطب بلند چندان نه صف تا ادامهميدهيم
قهرمان تنبل فيلم از صحنهاي
بچههاي _ برنج كيسه _ سفيد بادكنك) چون ماندگاري نمونههاي اگرچه رئال آثار زمينه د
ميزنيم دور محور يك حول بدانيم خود اينكه بدون اما آفريديم را (..خدا رنگ _ آسمان
كودك سينماي قالب در را كودكانمان شهري جنوب زندگي و فقر در گمشده معصوميت دائما و
تدريج به فيلمها اين كودكان اما هستند قوي آثاري هنري لحاظ به اگرچه كه ميكنيم عرضه
جنبه بر بودن ، كودك سبب به كه شدهاند بدل ترحمي قابل قهرمانان به و نهاده فراتر پا
نقصهاي از نمادي عنوان به را زندگيشان كاستيهاي و گذاشته فراوان تاثير سوژه دردناك
براي زماني سيب ، ) گذاشتهاند جهاني معرفي به بودن ايراني كودك و بودن ايراني ايران ،
(...باران اسبها ، مستي
به و داخلي مخاطب جلب در و ميشوند محسوب ايران سينماي خوب نمونههاي گرچه آثار اين
با هربار محوري به كه) آنها گزنده و تلخ سيريناپذير حس اما نيستند ناموفق خارجي خصوص
كودك سينماي هم و كاست خواهد آنها بيان تاثير از هم (است شده بدل متفاوت برگهاي و شاخ
بيخبري و تخيل و هيجان با مطابق نمونههايي از خالي آثاري مجموعه به را ايران نوجوان و
جشنوارهپسند سينماي تازه موج كه ميرود آن بيم واقع به و ميكند تبديل سني دوران اين
از مناسبتر خود بيان در نظر مورد تلخي به رسيدن براي را ايراني نوجوان و كودك ايران ،
بر صرفا راه اين ادامه با.ببرد خود با را او كودكي روح و داده تشخيص دستمايهاي هر
ايراني فرزندان كه كاستيهايي ديد خواهيم امروز ، كودك مناسب بدعتهاي از دور مسيرهايي
در حد از بيش شدن شريك همراه به كه) ميكنند حس گوناگون امكانات نظر از شرايط لحاظ به
نيز فيلمهايشان در (شوند بزرگ كودكي سنين همان در ميشود ، سبب اقتصادي و اجتماعي مسائل
سياستگذاريهاي صرف اخلاقگرايي كه ميشود ناشي آنجا از اين و نميشود داده آنها به
و سپرده فراموشي به را بودن كودكان براي و بودن كودكانه لزوم تدريج به فيلم ، توليد
كه رسانهها و تكنولوژي رشد با هماهنگ آثاري جاي چنانكه.است برگزيده را يكبعدي نگاهي
.است خالي نامبرده آثار كنار در ميدهد تشكيل را امروز نوجوانان و كودكان دنياي اعظم بخش
را نوجواني و كودكي تكرارناپذير سنين تخيل باور غيرقابل اعجاز گهگداري نيست بد
.دهيم نشانشان
با خويشاوندي عجيب حس آن ، متعلقات و فردا از منحصربهفرد تصورات عجيب ، آرزوهاي تجسم
پر ايراني كودكان ذهن در تخيلات اين آيا..(!) آنست به متعلق آنچه هر و كامپيوتر
گذاشته دست روي دست اكنون كه سنجيدهايم را خود توانايي بسترها تمامي در آيا نميگيرد؟
بسنده بزرگسالان دلنشين چندان نه و نابهنجار فيلمهاي ديدن به فرزندانمان ميشويم سبب و
كودكان به مربوط اثري غلطاندازش نام لحاظ به را "شيرينيفروش دختر" سادگي سر از و كنند
!بپندارند؟
ميرود دست از كه فرصتي
قادري امير
ايران ، سينماي صنعت.نميكنند كاري هيچ ما نسل بچههاي و بر و ميرود دست از دارد فرصت
هيچ ما كه است حالي در اينندارد نسل اين تفكر و همت و كار از نشاني هيچ روزها اين
اساسي دلمشغوليهاي از يكي هميشه كه هم سينما و نيست كمتر قبلي نسلهاي از چيزمان
و نبودهاند پرتعداد قدر اين وقت هيچ ايران سينمايي مطبوعات بوده ، دوره اين جوانهاي
هنرهايي هم ، چندنفري بحثهاي در.هستند جوانها محلات ، اين اصلي خريدار كه ميدانند همه
.دادهاند سينما به را جايشان داستان ، و شعر مثل ;بودند روبهرو اقبال با اين از پيش كه
.ميگيرند بر در را وسيعي طيف كيشلوفسكي ، تا گرفته فينچر از جدي ، سينماي هواداران حالا
از سينما ، حوزه در فرهنگي جدي محصولات توليد كه آنقدر.بكنيد را فكرش كه آني از وسيعتر
پرفروش فيلمهاي.شده تبديل تجارت جور يك به مجله ، و كتاب تا سيدي تا گرفته فيلم
همان پرفروشترينها معمولا.ديدهايد كه هم را گذشته سال چند در سينما سالنهاي
..ترانه من" ،"سگكشي" ،"شهر پوست زير" ،"شوكران" مثل پرفروشهايي.بودهاند بهترينها
فيلمها ، اين اصلي مشتري كنم تكرار كه نيست لازم خب ، و "هزار موتور...عشق نان ، " و ".
آمده ، پيش فرصتش وقت هر هم ديگر حوزههاي در.هستند ساله سي تا بيست بين جوانهاي همين
وحشتناك ما ، در حضور اعلام و وجود اثبات شهوت.است كشيده همه رخ به را حضورش نسل اين
امكاناتي از رسيده ، راه گرد از تازه نسل اين كه استفادهاي به باشد حواستان مثلااست
.افتاده راه وبلاگ تا چند ببينيد آورده ، عمل به است ، اختيارش در اينترنت حوزه در كه
اين صاحبهاي وجود اثبات و معرفي البته و ديگران با ارتباط اميد به همه كه وبلاگهايي
در اينترنت فناوري كه عملي اختيار و آزادي از دارند جوانها.شدهاند تاسيس وبلاگها ،
اين از تا چند به نيست بد باز و ميكنند را استفاده حداكثر داده ، قرار اختيارشان
چيزها ، جور اين از و فيلم نقد و سينمايي مطالب چقدر كه بفهميد تا بزنيد سر وبلاگها
.بيايد گير زياد بينشان پرت و چرت كه گيرمميشود پيدا لابهلايشان
در جوانها حضور كه ميبيند وقتي ميخورد حسرت و ميشود غصهاش آدم دلايل ، اين همه به
حضورشان داشتهاند ، را فرصتش وقت هر كه جوانهايي.است اندك و ناكافي اينقدر سينما ، اين
كرده ، اشاره جايي هم روزنبام جاناتان كه جور همان كه خصوص به.كشيدهاند همه رخ به را
از يا حضور اين.كند اعلام را اجتماعياش حضور تا كرده فراهم نسل اين براي فرصتي سينما
تشكيل حتي يا و كوتاه فيلم ساختن يا بوده ، سينمايي مطبوعات خواندن و نوشتن طريق
خود همنيست كافي اصلا اين اما.كردن نظر ابراز و نشستن هم دور و چندنفره اجتماعات
آن.است بلند فيلم ساخت عرصه در جوانها حضور نيازمند ايران سينماي صنعت هم و نسل اين
اين در حتي كه اينجاست مسئله.شده مد جوانها همين درباره ساختن فيلم كه دوراني در هم
ديدگاه خلق در چنداني نقش آنها اما ميشود استفاده جوان بازيگرهاي از بيشتر هم فيلمها
فيلمها اينجور ساخت در حرفها اين از بيشتر بايد جوانها ميگوييم اينكه.ندارند اثر
بيشتر را نسلشان مشكلات و دلمشغوليها آنها كه نيست خاطر اين به فقط باشند ، داشته نقش
خطشكني اگرميآيد گير جوانها در فقط كه است شوري و روح و جسارت سر قضيه.ميفهمند
در كه گذشته نسلهاي نه و جوانهاست كار حاصل بيشتر باشد ، داشته معنايي هنر حوزه در
از دارند حالا و كردهاند تجربه جوانيشان دوران در را شور اين حالت ، بهترين
.است احترام قابل بسيار البته نسل آن دستاوردهاي.ميكنند استفاده سالها آن اندوختههاي
نكته اماباشد بهتر جوانها آثار از ميسازند ، آنها كه آثاري از بعضي هم هنوز شايد
فرسوده سينماي اين به ميتوانند جوانها كه است حالي و شور رفتن دست از بحث ، اين اصلي
.كنند تزريق
اين مشكلات مهمترين از يكي كه مثلا "كوچك بانوي" بهكنيد نگاه پرده روي فيلمهاي به
اعظم بخش خواسته و داده قرار اصلياش موضوع را سرپناه نداشتن يعني جوانها ، ما سالهاي
سكانسهايي همان از.بگيرد جوانها همين ميان برخوردهاي از كه داستان از نه را جذابيتش
سالها اين در رايجشان اطوار و ادا و زبان از تا ميكند جمع هم دور را جوان تا چند كه
هم اگر تازه و درميآيند آب از مسخره اصليشان نمونه برعكس معمولا كه ;كنند استفاده
با كه كنيد نگاه هاليوود سينماي به.نبودند كافي اصلا تنهايي به باز درميآمدند خوب
پرشور ، جوانهاي آورده ، كم هروقت كليشهپسندياش ، و سرمايهسالاري و محافظهكاري همه
كه هفتاد دهه اوايل و شصت دهه اواخر مثلا.است گرفته خدمت به را تروتازهشان باافكار
جوانها هنري ، لحاظ به چه و تجاري وجه در چه بعد كه بود احتضار حال در استوديويي سيستم
كه بود سينمايي همان شدن كشيده تكرار به دوران كه نود دهه اوايل در يا و آمدند كمكش به
بار ، اين و ميآمد شمار به هفتاد دهه در اسپيلبرگ و لوكاس مثل جوانهايي كار محصول
آثار با كه بودند سودربرگ و فينچر و كوتنها و تارانتينو و برتون مثل پرشوري بروبچههاي
پوسيدن حال در و محافظهكار سيستم آن نجات به تروتازهشان و طنازانه و خشمگينانه
نسل كه باشيم داشته انتظار نبايد طبيعتا و است نيرويي چنين محتاج ما سينماي.شتافتند
آثار ساختن با هم را فرصتهايمان اندك متاسفانه.كن باز برايمان را راه راحتي به قبل
هدر چيزها جور اين از و نماد و استعاره از پر كوتاه فيلمهاي و بيخاصيت جشنوارهاي
پيشقدم كسي چه.دارد احتياج "قيصر" يا "رايدر ايزي" يك به بدجوري ما نسل.دادهايم
پايين پرده از كساني چه را ها"تختهسياه" و ها"نرگس و سام" و ها"كوچك بانوي" ميشود؟
مطبوعات عرصه در رسمي نوشتار تلپ و اهن پر زبان سر كه را بلايي همان بايد كشيد؟ خواهند
...منتظرند سينما پردههاي.بياوريم هم ديگر چيزهاي خيلي سر آورديم ،
خالي پيالههاي
ساقي فيلم بازيهاي به نگاهي
كمانگري بابك
تماشاگر تكليف ميكند ، سردرگمي دچار را تماشاگر كه است پرده روي فيلمهايي اوقات گاهي
بترسد؟ بايد بخندد؟ بايد باشد؟ داشته احساسي چه فيلم اتمام از بعد نميداند نيست ، معلوم
دچار هست ديدنش امكان الان كه فيلمهايي اكثر.بگيرد قرار تاثير تحت يا شود هيجان دچار
بيشتر روز به روز بازيگري بحران.ميگيرد فرا نيز را ما سردرگمي همين.هستند وضعيت همين
خود متن در نه "ساقي".مينماياند رخ كارگرداني ، و فيلمنامه بحران از فراتر و ميشود
در مجزا طور به است ممكن كه مشكلي هرگونهندارد ارائه براي چيزي نيز حاشيهاش در بلكه
كه مشكلاتي.دارد وجود اجماع طور به "ساقي" در باشد داشته وجود چنيني اين فيلمهاي بقيه
.نباشد حل قابل ديگر سينما ، وانفساي اين در ميرسد نظر به
صنعت در تعيينكننده شاخه يك و ميشود محسوب هنري رشتههاي بهترين از يكي ،Casting
در.ميكنند فعاليت زمينه اين در ديدهاي آموزش و ماهر افراد و ميآيد شمار به فيلمسازي
دارد وجود شده شناخته Casting متخصص يك امضاي موفقي فيلم هر پاي آمريكا و اروپا سينماي
به فيلم اين مورد در گرچه.است هنري شاخه اين مديون بازيگري موفقيتهاي عمده قسمت و
مشكلات از سرشار فيلم چه ، است ، نمانده باقي Casting درباره صحبت براي محلي خصوص ،
كليت در تغييري چه ميشدند انتخاب درستي به بازيگران اگر كه كنيد فرض.است فيلمنامه
قرار ميزانسنها همان در و ميگفتند را ديالوگها همان بايد آنها ميكرد؟ ايجاد فيلم
.ميگرفتند
كردهاند سينما وارد را او امثال و او شايد نيست ، تازهكار پورعرب يك حتي رادان بهرام
بازيگر يك به تبديل را او و كنند غلبه گذشته سال چند خوشتيپسالاري ضد سياست بر تا
است ، قضيه اين از فراتر نظر به بحث ، دارد؟ را قابليت اين او آيا ولي نمايند ، گيشهساز
بياستعداد ، بازيگران از جديدي نسل تزريق كنوني ، بنبست از ايران سينماي خروج راه آيا
فرضيهاي باشد ، چه هر سوال اين جواب است؟ سينما بدنه به خوشچهره دلالان ، زعم به اما
اين از را سينما بتوان خطا ، و آزمون بدون البته و آن ، طريق از تا بگذارد راه پيش بايد
صنعت اين از بيش نميتوان و شده سپري خطا و آزمون وقت ديگر اينكه چه ، داد ، نجات وضعيت
.كرد ناكارآمد را سينما
به موادمخدر ساقي عنوان به _ افعي كارگردان _ اعلامي فيلم آخرين در رادان بهرام
اتفاق ايناست قلابي دندانپزشك يك او ميشود معلوم بعدها كه ميآيد در شخصي استخدام
ميدهد رخ وي شخصيت چگونگي از تماشاگر به قبلي اطلاعدهي هيچ يا و قبلي پيشينه هيچ بدون
و كار شروع ابتداي همان در.ميكند روشن موضوع كل با را تماشاگر تكليف آغاز همان از و
صرافت اين به را تماشاگر تا ميدهد هديه پاترول يك رضا به دكتر حيرتانگيز ، اقدام يك در
دنياي قسمت همين از.شد پاترول صاحب كار ، آغاز در ميتوان بودن "ساقي" با كه بيندازد
را تماشاگر آخر ، تا و ميگيرند دست به را فيلم فضاي كاذب شخصيتهاي و غيرواقعي
.ميآزارند
آبي ، در او بازي با فرقي _ گذاشت بازي را آن نام بتوان اگر _ ساقي نقش در رادان بازي
كه است پاك قلبي با ولي امروزي ظاهر با جوان همان هميشه مانند او ندارد ، عشق شور در يا
كه هست نيز دختري هميشه مثل و ميشود گرفتار جامعه كجرويهاي و بدبختيها چنبره در
همه اين ، .ميشود كشته رادان يا و ميرسند هم به يا بسيار ، مشكلات از پس و ميشود عاشقش
خواهد و داده انجام ايران ، سينماي عرصه در حضورش سال چند در بازيگر يك كه است چيزي آن
به اجتنابناپذير بازيگري هنر شتابآلود سقوط فارسيسازي ، فيلم به رجعت ادامه در.داد
همان تا ميخواهند بازيگران نسل اين از تهيهكنندگان ، و كارگردانها و ميرسد نظر
بايد نيز آنها كه ميقبولانند تماشاگر به را اين عملا و كنند تكرار را خود قبلي نقشهاي
در بنابراين.ببينند بازيگرشان از را قبلي شخصيتهاي همان تا بيايند سينما سالنهاي به
نقش تلويزيون ، سريالهاي اندازه به هم سينما مخاطب ، توقع سطح آوردن پايين پروسه يك
تبديل بازيگران نوع اين راستا ، همين در.كند مبرا جرم اين از را خود نميتوان و داشته
و ميكنند بازي را هميشگي تيپ بارها و بارها خود ، فيلمهاي در كه ميشوند تيپ يك به
شايد مراتب به كه ميشود بلند سريال از قسمت يك به تبديل فيلمهايشان از كدام هر عملا
نقش كه ناصر يكتا وضعيت بين اين در.شد خواهد تلويزيون سريالهاي از بعضي از مبتذلتر
فيلم در او كه بازياست مقابلش مرد هنرپيشه از اسفبارتر مراتب به ميكند ايفا را آرزو
حتي شايد كه تفاوت اين با دهد ، انجام ميتواند خيابان در معمولي فرد هر داده ، ارائه
واقعيت اين براي آوردن مثال كه حالي در.دهد انتقال بهتر را نيامده ، در حسهاي از بعضي
كه صحنههايي در مثلا ولي است گفته اين شاهد فيلم اين لحظهبهلحظه زيرا است ، آساني كار
قادر نسل اين بازيگر هر كه كاري _ كند ابزار رضا به را خود عشق و علاقه آرزو است قرار
اقتصادي ميزگرد مثلا با فرقي هيچ كه آمده در ساختگي و مصنوعي قدري به _ است آن انجام به
.ندارد كارشناس دو بين
وجود قضيه اين پشت تفكري چه و است آمده ما كارگردانهاي سر بر چه نيست معلوم حال هر به
شود انتقاد هم فيلمسازها از اگر.ميكنند پيدا ساخت امكان فيلمها اين كه دارد
طرز به هم انتقاد ، تحمل سطح كه است اين نشاندهنده كه ميكند پيدا بروز واكنشهايي
شد؟ خواهد ختم كجا به راه اين عاقبت.است آمده پايين ناراحتكنندهاي
|