نوبل صلح برنده و ايران
حل راه آخرين
10_ ايراني خليج
كيارستمي دو
حقوقي اكسپرسيونيسم
نوبل صلح برنده و ايران
رضوي حسين
مبني كرد درج خبري رويتر خبرگزاري صلح نوبل كسب در كارتر پيروزي اعلام از پس بلافاصله
تسخير را تهران در آمريكا سفارت كه امام خط پيرو دانشجويان از "عبدي عباس" آنكه بر
است خوانده "ناعادلانه" را كارتر به صلح نوبل اعطاي كردند
كميته.است شده جاري سال نوبل صلح جايزه برنده آمريكا پيشين جمهور روساي از كارتر جيمي
براي مسالمتآميز راههاي يافتن در كارتر آقاي بيوقفه تلاش سال دهها" از اسلو در نوبل
كميته اينكرد ستايش "اجتماعي و اقتصادي توسعه ترويج همچنين و بينالمللي بحرانهاي
به كارتر فراگرفته ، را جهان همه زور از استفاده تهديدهاي كه وضعيتي در":است كرده اضافه
همكاري و ميانجيگري طريق از بايد ممكن حد تا را مناقشات كه ماند پايبند اصل اين
".كرد حل اقتصادي توسعه و بشر حقوق به احترام بينالملل ، قوانين بر مبتني بينالمللي
ترميم را خود وجهه داشت ، قرار تمسخر مورد ضعيف رئيسجمهور يك عنوان به زماني كه كارتر
صلح جايزه بينالمللي ، مناقشههاي حل براي ميانجيگري در موفقيت خاطر به اكنون و كرده
.است كرده دريافت را نوبل
تغييري سال 1977 در آمريكا رئيسجمهور نهمين و سي عنوان به "كارتر ارل جيمز" انتخاب
اعتماد من به" شعار با جورجيا ايالت از ناشناختهاي مزرعهدار عنوان به او.مهمبود
.رسيد جمهوري رياست به "كنيد
كارتر شعارهاي بود ، نشده خارج واترگيت انتخاباتي رسوايي شوك از هنوز آمريكا كه حالي در
روز در و شود خطاب "جيمي" كه داشت اصرار بيسابقهاي سنتشكني با او.داشت زيادي جذابيت
كنگره متري صد چند فاصله با يكديكر دست در دست "رزالين" همسرش و او جمهوري ، رياست تحليف
.كردند طي پياده را سفيد كاخ تا
نخستين به سال 1932 از پس و رفت كنار قدرت از ساله چهار دوره يك از پس تنها كارتر اما
.ميخورد شكست جمهوري رياست دوم دوره براي انتخابات در كه شد بدل آمريكا رئيسجمهور
داخل در.شد متحمل رئيسجمهور عنوان به او كه نبود تحقيرآميزي حادثه تنها اين البته
را آمريكاييها داشت تقلا او و بود شده گسترده بيكاري و شديد تورم باعث نفت بحران كشور ،
دنبال براي او تلاشهاي كشور ، از خارج در.بپذيرند را او اقتصادي رياضت برنامه كند قانع
جمهوري رياست اوج.ماند ناكام اميدواركننده آغازي عليرغم اخلاقي خارجي سياست يك كردن
به را صهيونيستي رژيم مصر آن براساس كه بود سال 1978 در ديويد كمپ پيمان امضاي كارتر
رخ انقلابي ايران در نخست ، .شد تمام كارتر ضرر به شدت به بعدي حوادث اما.شناخت رسميت
اعلام براي شاه به رو فشار از پس اوضاع كنترل از كارتر ناتواني نتيجه را آن برخي كه داد
متحد مهمترين رفتن دست از و شاه سقوط به منجر انقلاب اين.ميدانستند "باز فضاي" سياست
پس ماههاي نخستين همان در كه بهطوري.شد دشمن يك به آن تبديل و خاورميانه در آمريكا
و 66 شد تسخير امام خط پيرو مسلمان دانشجويان توسط آمريكا سفارت انقلاب ، پيروزي از
افغانستان به سابق شوروي نيروهاي بعد ، كمي.شدند گرفته گروگان به تهران در آمريكايي
اما كرد تحريم را مسكو سال 1980 المپيك بازيهاي كارتر دولت حمله اين پي در.كردند حمله
.شود منجر بازيها لغو به كه نگرفت قرار جهاني جامعه حمايت مورد آنقدر اينتحريمها
كشور اين عليه تجاري تحريمهايي و كرد قطع را ايران با آمريكا ديپلماتيك روابط كارتر
داده نشان سرسختي كافي قدر به او كه نميكردند باور آمريكا مردم عموم اماكرد اعمال
نجات براي او تلاش كه زماني.داد دست از را خود محبوبيت او ترتيب اين به و است
را كارتر وضعيت كه اقدامي در ايران.شد هم بدتر حتي كارتر وضع ماند ، ناكام گروگانها
به جديد ، رئيسجمهور ريگان ، رونالد سوگند از پس تا را گروگانها آزادي ساخت ، بغرنجتر
.انداخت تاخير
و "كارتر مركز" راهاندازي جمله از جمهوري رياست دوران پايان از پس كارتر عملكرد اما
كارتر جيمي امروز كه بود گونهاي به كره دو ميان و خاورميانه در صلح براي تلاش
واشنگتن در زماني كه نوبل ، صلح جايزه برنده و دارد كردن افتخار براي زيادي دستاويزهاي
مورد آمريكا سابق رئيسجمهور بهترين عنوان به جهان در اكنون ميگرفت ، قرار تمسخر مورد
ميتوانست كارتر ، با ايراني انقلابيون ميان باقيمانده اختلافات.ميگيرد قرار ستايش
.باشد آمريكا خبري رسانههاي براي توجهي قابل سوژه
خبري رويتر خبرگزاري صلح ، نوبل كسب در كارتر پيروزي اعلام از پس بلافاصله رو ، همين از
تهران در آمريكا سفارت كه امام خط پيرو دانشجويان از "عبدي عباس" آنكه بر مبني كرد درج
خبر ، اين انتشار.است خوانده "ناعادلانه" را كارتر به صلح نوبل اعطاي كردند ، تسخير را
به اينك آمريكا سفارت تسخيركنندگان اغلب كه چرا.بود تعجببرانگيز سياسي محافل براي
.ميكنند حمايت تشنجزدايي از كه شدهاند تبديل ميانهرو چهرههايي
مسير اين در نيز گامهايي بلكه نيست ، بيبهره تحول اين از نهتنها نيز خود عبدي
با مشترك جلسهاي در شد حاضر خرداد 76 دوم از پس ماههاي اولين در او.است برداشته
.بپردازد گفتوگو و مناظره به آمريكا سفارت گروگانهاي سرشناسترين از "روزن باري"
سايت در كه توضيحي در عبدي امابود ابهامآفرين رويتر خبر مسائل ، اين به توجه با
:است آمده عبدي توضيح در.داد توضيح را موضوع كرد ، منتشر مشاركت جبهه به وابسته "رويداد"
رئيس كه است نبوده اين من سخن اما نديدهام را رويتر شده مخابره خبر اصل بنده چه اگر"
دهد ، ترجيح خودش كشور ملي منافع به را ديگر كشورهاي مصالح و منافع بايد كشور يك جمهور
براي كه بود اين گفتم من كه آنچه.است خائن يك بلكه نيست ، جمهور رئيس نهتنها كسي چنين
برميداشت ، جدي گامهايي جمهورياش رياست زمان در ميبايست كارتر آقاي صلح ، جايزه گرفتن
نه و _ را جهاني صلح اصول بايد و جنوبي ، آفريقاي در نژادي تبعيض با رابطه در ويژه به
صلح با را خويش ملت منافع يا ميداد قرار خويش منافع بر مقدم _ ديگر كشورهاي منافع
".ميكرد همخوان جهاني
قالب در فعاليت كه بود نكته اين توضيح گفتم كه آنچه":ميافزايد روزنامهنگار اين
در وي موثر و اصلي شخصيت ولي.باشد جالب نوبل آكادمي ديدگاه از ميتواند "كارتر بنياد"
چند در ما كه كرد اضافه همچنين ".كرد قضاوت آن براساس بايد و بوده جمهورياش رياست زمان
ملي منافع بر مقدم را جهاني صلح اصول آمريكا در جمهوري رئيس كه نديدهايم گذشته دهه
.دهد قرار خويش
صلح جايزه دادن رد يا تاييد درباره بنده كه اين ديگر نكته":است آورده پايان در عبدي
اصل درباره كه ندارم آشنايي نوبل بنياد معيارهاي با من گفتم و نكردم اظهارنظري هيچ نوبل
".كنم قضاوت جايزه مصداق و
حل راه آخرين
پاياني بخش _ دادگستري وكلاي كانون در تحول
دهقان سعيد
در تا كنند انتخاب وكيل چند خود براي است كرده توصيه همكارانش به وكلا كانون رئيس
دهند شهادت وكيل آن سوي از تخلف وقوع عدم يا وقوع بر است غيرعلني دادگاه كه مواقعي
در كه تهران دانشگاه سياسي علوم و حقوق دانشكده استاد و دادگستري وكيل رهامي ، محسن
شعبه سوي از هم را خواستي كيفر دانشگاه ، كوي حادثه سالگرد در سخنرانيهايش با ارتباط
مصونيت نسبت" كه ما پرسش اين به پاسخ در ميبيند ، مقابلش در روحانيت ويژه دادگاه دوم
در وكلا هرگز دارند ، قضاوت مقام در قضات كه امنيتي:گفت "ميبيند چگونه را قضات و وكلا
ركن مهمترين دفاع ، در امنيت و وكالت امنيت كه حالي در ندارند ، موكلانشان از دفاع مقام
بهعنوان ;ميشود مربوط جامعه افراد عمومي حقوق به زيرا ميآيد ، حساب به كيفري عدالت
اين به واقع در باشد ، نداشته دفاع حق وكيل دانشگاه ، كوي مثل ملي پرونده يك در اگر مثال
.است شده سلب دفاع حق جامعه آحاد از كه معناست
كرده تجربه را مردم نمايندگي اسلامي ، شوراي مجلس دوم و اول دورههاي در كه روحاني اين
از پيگيريهايي ;نيست مطرح اصلا "شخص" بحث كه ميكند تاكيد گفتوگو ، اين پايان در است ،
شخصي از را بحث خودبهخود هم ، جامعه حق و است "جامعه دفاع حق" از دفاع براي دست ، اين
.ميكند خارج بودن
اتفاق "جامعه دفاع حق" بر حقوقدانان همه تقريبا و است نظر همين مويد نيز بشري تجربه
ضمن دارد ، نيز قضاوت سابقه سال چهار كه وكيلي ظفرقندي ، مهدي محمداسماعيل.دارند نظر
مصونيت حائز قاضي كه همانطور ميكند ، حكم جمعي خرد":ميگويد "رهامي" اخير نظرات تاييد
متعرض نميتوان نكرده ، صادر را او "تعليق" حكم قضات ، انتظامي دادگاه كه زماني تا و است
از وكيل مصونيت باشد قرار اگر كه چرا باشد ، برخوردار مصونيتي چنين از نيز وكيل شد ، او
از مطلوب نحو به بتواند او تا گذاشت نخواهد "دغدغه" شود ، واقع تهديد مورد دادگاه سوي
".كند دفاع موكلش
تحت تهران ، اسلامي انقلاب دادگاه شعبه 21 رئيس شكايت پي در كه وكيلي دادخواه ، محمدعلي
"دادگاه از خارج غيرعلني مذاكرات بيان" و "افترا" ،"دادگاه رئيس اغفال" اتهامي عناوين
از دفاع حين در را وكيل صلاحيت سلب است ، شده محكوم تهران عمومي دادگاه شعبه 1410 سوي از
عمل مانند دقيقا دادگاه در وكيل دفاع":ميگويد و كرده بررسي ديگري زاويه از موكل ،
پزشك اين كه نميكند ايجاب منطقي هيچ و ميباشد بيمار روي بر قلب متخصص پزشك يك جراحي
وكيل تنها هم من ;كنيم رها صحنه در را بيمار و سازيم جدا بيمار از شرايطي چنين در را
پرونده در ادخال و دادگاه در حضور و دفاع ادامه از دادرسي حين در و بودم موكلم مدافع
و بوده حبس در كه متهمي زيان به بيگمان كيست؟ زيان به همراهي عدم اين خب ، .شدم محروم
.است شده جدا تكيهگاهش تنها از نيز دفاع صحنه در و نداشته تماس و آمدوشد امكان
تشخيص كه قانوني از انتقاد با "وكالت" نشريه شماره تازهترين با گفتوگويي در "دادخواه"
سابق قانون ميدهد ، قرار دادگاه رئيس اختيار در منحصرا را محاكمه بودن غيرعلني يا علني
اعتبار مناط خصوص اين در را "دادستان" تشخيص كه را (عدليه محاكمات اصول قانون ماده 227)
توسط دادگاه نظم خوردن برهم صورت در":ميكند تاكيد و كرده اعلام مترقيتر ميدانست ،
از را طرف اينكه نه كند ، تصميمگيري نظم زننده برهم حبس خصوص در بايد دادگاه رئيس وكيل ،
".دهد ادامه رسيدگي به و كرده هدايت خارج به دادگاه
اساسي قانون اصل 35 صريح مفهوم همان است ، ايراد مورد دادگستري وكيل اين سوي از آنچه
همه در زيرا كند ، انتخاب وكيل متهم ، براي بايد دادگاه آن ، برمبناي كه است اسلامي جمهوري
در نيز محاكم بودن علني اينكه مضافا.است شده داده تشخيص ضروري وكيل حضور رسيدگيها ،
سوي از كه دادگاهي در زيرا ميشود ، قلمداد موثر بسيار موكل حقوق احقاق در شرايطي ، چنين
از بيرون به او هدايت و وكيل از صلاحيت سلب با خودبهخود شده ، اعلام غيرعلني آن رئيس
محال تقريبا و سخت بسيار اخراجي ، وكيل و موكل حقوق عيني و واقعي احقاق دادگاه ،
.مينمايد
خصوص اين در داشت ، "دادياري" سمت وكلا ، انتظامي دادسراي در زماني كه "ظفرقندي مهدوي"
پروندههاي به رسيدگي اگر":ميگويد است ، محاكمات بودن علني بر اصل اينكه بر تاكيد با
نيز دادگاه شدن غيرعلني از قطعا ميبود ، قضايي صرفا دست ، اين از وكلايي و متهمان
فزوني به رو حد ، اين تا غيرعلني محاكمات تعداد نتيجه ، در و گرفته صورت مضييق تفسيري
".نميگذاشت
در وكيل حق كه مشكل اين تاييد با هم مركز وكلاي كانون سابق رئيس "كرمانيپور جندقي"
اساسي قانون خلاف را وكيل از دفاع حق سلب ميشود ، گرفته ناديده آساني به غيرعلني محاكم
وكيلي اگر حتي":ميكند تاكيد و دانسته نظام مصلحت تشخيص مجمع سوي از شده ياد مصوبه و
دادسراي طريق از و شده داده اطلاع وكلا كانون به بايد موضوع باشد ، شده تخلف مرتكب
را وكيل و كرده اقدام راسا كانون ، از غير دادگاهي اينكه نه شود ، پيگيري وكلا انتظامي
دادگاه در شاهد بهعنوان كه حقوقداني محمدشريف ، با باره اين در ".كند محروم وكالت از
به مربوط اطلاعات از هم كه مذهبي _ ملي فعالان از تعدادي وكيل) سلطاني عبدالفتاح
.نشستهايم گفتوگو به ("وكالت انجام" از هم و ماند محروم موكلانش اتهامات
در مجلس مصوبه نگهبان ، شوراي چون" كه استدلال اين با دادگاه قاضي:است معتقد "شريف"
اصل از ناشي خود تكليف "نداريم سياسي مجرم كشورمان در ما پس نكرده ، تاييد را سياسي جرم
با سپس كرده ، اعلام مردود نيست ، استثناپذير كه را علني محاكمه بر مبني اساسي قانون 168
او.مينمايد برگزار غيرعلني بهطور را دادگاه اساسي ، قانون اصل 165 از حاصله اختيارات
كه ميشود محول قانون به است اجتماعي روابط آن مبناي كه سياسي جرم شكلگيري":ميگويد
غالبا نيز او كه ميشود محول قاضي اراده به نيز محاكمات بودن علني اصل و است صوري امري
موضوعيت غيرعلني جلسات همين در غالبا هم وكلا پيگرد.ميكند اعلام سري را رسيدگي
بدون محاكمه ، و شده اخراج محاكمه جلسه از وكيل كه آمده پيش گاهي كه همچنان ;مييابد
".است يافته ادامه او حضور
به او.است شنيدني همكارانش به مركز وكلاي كانون رئيس كشاورز ، بهمن توصيه سرانجام ، و
اين تا كنند انتخاب وكيل چند خود براي موارد گونه اين در ميكند ، توصيه وكيلش همكاران
آن سوي از تخلف وقوع عدم يا وقوع بر است ، غيرعلني دادگاه كه مواقعي در بتوانند وكلا
اين در كه وكلايي همه سوي از اگرچه كشاورز آقاي توصيه اين بودن منطقيدهند شهادت وكيل ،
وجود با اينكه ، است مسلم آنچه اما است ، گرفته قرار تاييد مورد شده ، صحبت آنها با گزارش
انتظامي دادگاه انحصاري حق خصوص در دادگستري وكلاي كانون استقلال لايحه ماده 17 "صراحت"
در نظام مصلحت تشخيص مجمع مصوبه سوم تبصره "شفافيت" و وكيل تعليق حكم صدور در وكلا
اسلامي جمهوري اساسي قانون اصل 35 "امر" وجود با همچنين و قاضي با وكيل دانستن همشان
رئيس توصيه نبايد و نميتوان نميشناسد ، رسميت به وكيل حضور بدون را دادگاهش و متهم كه
.كرد قلمداد "حل راه آخرين" را دادگستري وكلاي كانون
10_ ايراني خليج
جزاير امارات ، ايران ،
گنابادي محمد
و شارجه پرچم سال 1904 از كه است مدعي انگليس خارجه وزارت نامههاي اساس بر امارات
حالي در اين.است بوده جزيره بر آنها حاكميت نشانگر اين و بوده نصب جزاير بر راسالخيمه
دولت تنها ايران دولت كه ميدهد نشان انگلستان دولت رسمي نقشههاي و نوشته دهها كه است
در ملي جشنهاي و مذهبي اعياد روزهاي در ايران پرچم و است بوده جزاير اين بر حاكم
بوده اهتزاز در بيست قرن اوايل تا نادرشاه دوره در فارس حاكم نماينده يك توسط ابوموسي
.است
كه ميدهد نشان مكاتبه چند.دارد وجود جزاير خصوص در متناقضي نامههاي حمدي كتاب در
و مطرح را جزاير اهميت و كردهاند پرچم نصب به وادار زور به بار چند را شيوخ انگليسها
به اعتقادي كه شيوخ اما نمودهاند ، گوشزد جزاير اين بر را روسيه يا و ايران سلطه خطر
از پس يا و خودداري پرچم نصب از نداشتهاند ، جزيره در سرمايهگذاري سودمندي و مالكيت
شديداللحن اعتراضات با كه هنگامي و كردهاند رها خود حال به را پرچم و جزاير مدتي
حاكم نمود ، فارسها با همدستي به متهم را آنها انگليس و شدند ، مواجه انگليسها
نصب را پرچم نتوانستيم دليل اين به نداشتيم طناب چون كه است ميآورده بهانه راسالخيمه
اين اگر است ، جزاير مالكيت به اعتقاد عدم از حكايت پرچم نصب به بيتوجهي اين.نماييم
يك حتي اعراب چون ميكردند قرباني را خود آن وجب يك از دفاع براي بود ، شيوخ ملك جزاير
خريد براي پول نداشتن پس.است فلسطين آن بارز مثال و نميدهند كسي به را خود خاك از وجب
در حمدي خود اينكه دوما.باشد حاكميت اعمال در اهمال و سستي بر دليلي نميتواند طناب
در كرد اعلام شارجه شيخ به صدام عراق ، و ايران جنگ از قبل كه است آورده خود كتاب مقدمه
اينجا دربگيرد بازپس ايران از را جزاير كه دارد آمادگي عراق بخواهد ، حاكم آن كه صورتي
خود اين و ميكند رد را جزاير بازپسگيري براي اقدام و ادعا گونه هر شارجه حاكم نيز
و شارجه وقت حكام مورد چند در و است نداشته تعلق آنها به جزاير اين كه است ديگري دليل
.نمودهاند اعتراف صراحتا جزاير بر ايران مالكيت و حاكميت به راسالخيمه
جزاير اين مادي ارزش برابر چندين تاكنون نفتي دلارهاي يمن به امارات فعلي نسل اينكه و
و اعراب وحدت ميان اختلاف موجبات و است كرده خود توهمات اثبات براي تبليغاتي هزينه
به نسبت كه كساني.دارد جهاني استكبار پنهاني عوامل در ريشه يقينا است ، شده ايران
و ندارند ايران نظامي توسعه از نگراني هيچگونه ندارند ، توسعهطلبانه و سوء نيات ايران
.ميپرورانند سر در ايران خصوص در شيطاني اهداف كه هستند كساني نگرانند ، كه آنها
مدوني و تاريخي آثار هيچ و است بوده سكونت فاقد تاريخ طول در بزرگ و كوچك تنب جزيره دو
بام ، معناي ، به است پارسي كلمه يك تمب ندارد ، وجود آن بودن عربي بر مبني شاهدي هيچ و
شفاهي تاريخ بنابر و ميگويند ، كردن تمبه و تنب نيز را غلات كردن خرمن و گردآوري و گنبد
.است بوده ايراني حجاج و مسافران صيادان ، موقت استراحتگاه تاريخ ، طول در مكتوب و
يكصدسال طي (بوموسي) بومف كه تفاوت اين با فقط.است داشته را وضعيت همين نيز ابوموسي
جزيره اين انگليسها بار اولين براي كه هنگامياست شده تبديل مسكوني جزيره يك به گذشته
يا و بلوچ خانوار و 30 فارس خانوار شامل 30 خانوار را 60 آن جمعيت درآوردند اشغال به را
به انگليسها كه هنگامي.است برده نام كردهاند مهاجرت بندرلنگه و دبي از كه اعرابي
كردند اخراج جزيره از را فارسها شدند ، مشغول آن معادن از بهرهبرداري و ابوموسي اشغال
دو يا جايگاه دو معني به است ايراني كلمه نيز دبي اينكه توضيح.آوردند هندي آن جاي به و
طوايف و اعراب آن ساكنان اولين و است بوده دبار آن اصل.كالا باراندازي و استراحت محل
پاسپورت عرب عنوان به الان همين كه كساني تمامي كردند ، مهاجرت ايران از كه بودند بندري
قبل سال سرشماري 20 در آنها از بسياري را اين و است ايراني آنها نسب و اصل دارند امارات
اما هستند ، ساكن كنارك و بندرلنگه چابهار ، شهرهاي در آنها اقوام حتي و كردهاند اعتراف
.ميكنند معرفي عرب را خود ميگيرند توجهي قابل حقوق امارات دولت از چون
منطقهاي توافق و انگلستان توافق اساس بر سال 1971 در بلكه نيست ، شده اشغال جزاير اين
پرشكوه استقبال با و گرديد منضم اصلي ميهن به و خارج انگلستان اشغال از بينالمللي و
بودن عربي ادعاي.نشد اقدام اين به اعتراضي نيز عرب جهان در و شد روبهرو ابوموسي مردم
سندي الاهرام نويسنده اگر حال هر به.است خليج بودن عربي واهي ادعاي همانند جزاير اين
روزنامه در را اسناد اين دارد امارات دولت به جزاير تعلق يا و بودن عربي بر دال تاريخي
محكمهپسند بايد سند كه است توضيح به لازم.شوند مطلع آن از نيز ايران مردم تا كند چاپ
ابوموسي معادن غارتگري ادامه براي خود له بر كه انگليس سفارت نامههاي نه باشد
.كردهاند نامهنگاري
به -گردد10 بينالمللي دادگاه در حضور پيشنهاد پذيرش به حاضر نبايد دليل سه به ايران
سال 1820 از تنها و است داشته حاكميت جزاير اين بر سال ايران 2500 مورخين ، و تاريخ گواه
را آن استعمارگري ، دوره پايان در و ساخته خارج ايران حاكميت از را آن انگلستان تا 1971
.است داده عودت ايران به مجددا
توافق يك اساس بر و تاريخي نقشههاي و اسناد اساس بر جزاير گرفتن تحويل و اعاده
سوي از مخالفتي هيچگونه و گرفته صورت بينالملل حقوق اساس بر و منطقهاي و بينالمللي
.است نگرفته صورت آن با جهان كشورهاي
به اراضياش از بخشي براي كه ندارد وجود دليلي و دارد خود حاكميت تحت را جزاير ايران
.برود حكميت و دادگاه
براي را اعراب پيشنهاد بايد ايران فوق مطالب صحت عليرغم معتقدند آگاهان ، از بعضي
اوراق.ندارد محكمهپسندي سند هيچگونه امارات زيرا بپذيرد ، بينالمللي دادگاه
اقرار است ، حقوقي ارزش فاقد خودش نفع به انگليس استعمارگر كارگزاران بيارزش مكاتبهاي
.است غيرقابلپذيرش خودش نفع به انگلستان اعتراف و
كيارستمي دو
روح محمدجواد
حاشيهاي اتفاقاتي تهران ، به انگليس خارجه وزير "استراو جك" سفر با همزمان گذشته هفته
رواديد ارائه عدم اتفاق ، اين.گرفت قرار رسانهاي و سياسي محافل توجه مورد كه داد روي
از او اجباري شدن پياده و ايران در حضور براي ان.انسي خبرنگار "امانپور كريستين" به
.بود راه نيمه در استراو هواپيماي
در كه بود ايران خارجه وزير "خرازي كمال" استدلال اتفاق ، اين از توجهتر جالب اما
به عكسالعملي را آن باره اين در پرسشي و پاسخ در استراو با مشترك خبري كنفرانس هنگام
عباس" جمله از كشور فرهنگي چهرههاي برخي براي آن مشابه كه كرد عنوان آمريكا اقدامات
.است نداده راه آمريكا به را آنها واشنگتن دولت و داده رخ "كيارستمي
و فرهنگ اهل به ايران حكومت توجه نشانگر ميتوانست خارجه وزير سوي از موضوعي چنين طرح
قبال در كشورها ديگر نادرست رفتارهاي مقابل در تا است شده حاضر دولت كه چرا.باشد هنر
.بدهد مقابل طرف به قاطع پاسخي احتمالي ، هزينههاي وجود با و دهد نشان واكنش شهروندانش ،
ديگر خبري خرازي ، اظهارات از پس روز يك تنها.نيافت تداوم چندان خوشبيني اين اما
اين ساخته آخرين از دقيقه داشت ، 30 حكايت كه شد درج روزنامهها در كيارستمي درباره
كشور داخل در آن اكران از او نتيجه ، در و شده سانسور كشور داخل در اكران براي كارگردان
در عملا گرفته ، صورت ارشاد وزارت سينمايي معاونت سوي از كه اقدام اين.است كرده خودداري
ذهن به را فرهنگ اهل جايگاه و شان به توجه كه داشت قرار خارجه وزارت ادعاي با تناقض
.ميساخت متبادر
تنها وزيرخارجه سوي از كيارستمي موضوع طرح كه ميآورد ذهن به را شبهه اين موجود ، تناقض
اين غير در.است بوده "شده اتخاذ پيش از تصميمي" توجيه براي فرهنگ اهل از "استفاده" يك
ساخته با برخورد نوع درباره ارشاد وزارت مسئولان يا دولت سخنگوي است ضروري صورت ،
در چه ، .بدهند درخور پاسخي است ، عنايت و توجه مورد دولت سوي از حد اين تا كه كارگرداني
مواجه "كيارستمي دو" با ما آنكه مگر كرد اقامه نميتوان استدلالي هيچ صورت اين غير
كشور داخل خاص برخوردهاي و محدوديتها با ديگري و دارد خارجي استفاده يكي كه هستيم
.ميكند نرم دستوپنجه
حقوقي اكسپرسيونيسم
هدايي ياشار
ميزيستند بيستم ، قرن ابتدايي رشد به رو صنعتي جوامع در كه ، هنرمنداني رمانتيك تمايلات
.گرفت نام تعبيرگرايي يا اكسپرسيونيسم كه گرديد هنر عالم در مكتبي ظهور به منتهي
هنري واقعگرايي از مرسوم ، هنري توليدات به جامعه بياعتنايي به پاسخ در تعبيرگرايان
هنرمند دست يا و ذهن ساخته انعكاس كه كنند القا مخاطب ذهن به را مفهومي تا شستند دست
قسمتي انكار يا و كردن كمرنگ و واقعيت از قسمتي بزرگنمايي با را خود مقصود آنان.بود
كشيدن به دست كودكي عوالم دادن نشان براي اكسپرسيونيست نقاش مثلا.ميكردند دنبال ديگر
حالتي با را كودك جسماني خصوصيات ميكند سعي بلكه نميزند ، بازي حال در كودك از تصويري
.كند منتقل بيننده به دارد كودكي و كودك از كه را تعبيري تا كشد تصوير به مبالغهآميز
.نيست مذكور هنرمندان كار به بيشباهت دولت ، دوگانه لوايح مخالفين نقد محورهاي از برخي
و انگاشتهاند ناديده را ديگر بخشي حقوقي ، مفاهيم از بخشي بزرگنمايي با بعضا منتقدين ،
از نتيجه در و شده منجر حقوقي زاويه تنگي به كه گشودهاند چنان را سياسي نقد زاويه گاه
:بودهاند ناتوان جامعالطرفين و منسجم استدلال يك ارائه
از چنان رئيسجمهور ، اختيارات تبيين لايحه نقد در منتسكيو ، آموزه ايراني راويان:يكم
از هستند سهگانه قواي بين نظارتي رابطه هرگونه منكر گويي كه گفتهاند سخن قوا تفكيك
مجريه قوه بر را ديگر قوه دو نظارتي ابزارهاي ميتوان چگونه كه سوال اين تنها نه رو اين
دانست؟ "قوا تفكيك اصل نقض" ديگر قوه دو بر را قوه اين نظارتي ابزارهاي ولي پذيرفت
حق اصل 113 ، به توجه با رئيسجمهور" كه نگهبان شوراي تفسير اين بلكه نهادهاند ، بيپاسخ
قوانين ، درست اجراي وظيفه بر ناظر) اصل 156 بند 3 با منافاتي و دارد را تذكر و اخطار
قوا تفكيك اصل نقض اثبات براي منتقدين ، .نميشود آورده خاطر به "ندارد (قضاييه قوه توسط
بوي [تبصره اين در]":مينويسند و ميكنند اشاره دولت پيشنهادي لايحه از تبصرهاي به
تشخيص به كه صورتي در:است آمده تبصره اين درميرسد مشام به مستقيم مطلقه ديكتاتوري
اجراي بر نظارت و پيگيري هيات نظر كسب جمله از كارشناسي بررسيهاي از پس رئيسجمهوري
رئيسجمهور باشد ، اساسي قانون مغاير قضايي مراجع سوي از صادره قضايي تصميم اساسي قانون
رسيدگي هنگام.ميدهد ارجاع...كشور عالي ديوان در خاص شعبهاي به را آن نقض درخواست
هيات انتخاب به حقوقدان سه و اسلامي شوراي مجلس انتخاب به حقوقدان سه از مركب هياتي
.داد خواهند ارائه شعبه به را خود توضيحات و نظرات و داشت خواهند حضور جلسه در وزيران
استقلال اصل كردن مخدوش و قضايي كار در دخالت مجريه و مقننه قوه از حقوقداناني حضور اگر
(رسالت 21/7/81 _ افروغ عماد دكتر) "چيست؟ پس نيست ، قضاييه قوه
شده تاكيد وزرا ، هيات و مجلس منتخب حقوقدانان حضور بر چنان دست ، اين از انتقاداتي در
قضاييه قوه از بخشي به هم آن ،(مستقيم نقض نه و) رئيسجمهور نقض درخواست ارائه از كه
توضيحات و نظرات از تبعيت به قضات الزام عدم از همچنين و (كشور عالي ديوان از شعبهاي)
ميباشند قضاييه قوه استقلال و قوا تفكيك رعايت براي روشهايي مجموع در كه _ حقوقدانان
.نميآيد ميان به سخني _
به استناد با آنها كه ميگيرد شكل زماني لايحه مخالفين حقوقي نقد محور دومين:دوم
دليلي را اساسي قانون اصل 113 در آمده وجود به تغييرات سال 68 ، در اساسي قانون بازنگري
اساسي قانون تذكر ميتواند نه اساسي قانون طبق رئيسجمهور" كه ميدانند مدعا اين بر
وجود ترتيب بدين و "كنند اجرا را اساسي قانون بخواهد ديگر قواي از ميتواند نه و بدهد
لاجرم و ميشود فراموش كلي به اصل آن در "اساسي قانون اجراي مسئوليت" نام به واژهاي
در "مجريه قوه رياست" كنار در "اساسي قانون اجراي مسئوليت" شان گرفتن قرار كه پرسش اين
كه آنجا از.ميشود رها بيپاسخ است؟ بوده منظور چه به بازنگري ، از پس حتي اصل 113 ،
مسئوليت" ذكر نميزند ، سر قانونگذار ناحيه از بيهوده و لغو كار حقوقي ، فرض يك بنابر
_ مسئوليت اين بر اساسي قانون تصريحاست نبوده عبث شده ، ياد اصل در "اساسي قانون اجراي
حق انكار در لايحه مخالفان از برخي استدلال حقوقي انسجام از _ سال 68 بازنگري از پس حتي
.ميكاهد رئيسجمهور ، تذكر و اخطار
به كه است رنج در سياست فربهي از چنان انتخابات اصلاح لايحه مخالفان نقد اما:سوم
اين شاهد.كرد حقوقي نقد به تعبير را آنان انتقادي محورهاي ميتوان عين غمض به و دشواري
يكي است ، تصور قابل قانون تنظيم در نگرش نوع دو" است معتقد كه است نقدي از بخشي مدعا ،
و مشخص مجلس سياسي آرايش مردم ، سياسي اراده به دادن جهت با كه فعال ، انتخابات قانون
نوع.نميكند هدايت را مردم سياسي اراده كه خنثي انتخابات قانون ديگري و ميشود معين
كشور آن قبول مورد ارزشهاي به اهميت و استحكام و پايداري بر كه سياسي نظامهاي در اول
".ميشود مشاهده ليبرال دموكراسي با نظامهاي در دوم نوع و دارد وجود شده ، بنيانگذاري
اصل طبق برائت اصل" مينويسند حقوقي نقد ارائه براي تلاش در منتقدين (9/7/81_ رسالت)
يا و مسئوليت اعطاي با ارتباط در نه است ، مجازات و جرم با ارتباط در اساسي قانون 37
همان) "باشد؟ برائت بر اصل كه كنند قلمداد مجرم را افرادي بناست مگر.نمايندگان انتخاب
حقوق بين بايد" است معتقد كه است نگرهاي ترجمان برائت ، اصل محدوده و معنا تقليل (منبع
حقوق..." و ".شد قائل تفاوت حاكميت در حضور حق و قانوني مخالفان حقوق _ شهروندي
سبز بينش ماهنامه) ".نيست حاكميت در حضور حق معناي به قانوني ، مخالفان حقوق و شهروندي
در برائت اصل دادن قرار با ترتيب بدين (منازعه اصلي خاستگاه ايماني ، ناصر _ شماره 11 _
براي متقاضي افراد صلاحيت رد يا تعيين براي آن از استفاده ضرورت شهروندي ، حقوق محدوده
را ، انتخابات كانديداتوري ليست از افراد ، حذف منتقدين ، اگرنميشود نفي حاكميت ، در حضور
برائت اصل براي كاربردي و نميكنند تلقي آنان براي مجازات يا و محدوديت ايجاد منزله به
و جرم به آن دامنه تقليل و اصل اين براي محدوده تعيين اما نيستند ، قائل حوزه اين در
قابل و سازگار "شده تنظيم ليبرال دموكراسي نگرش مبناي بر لايحه" كه ادعا اين با مجازات
استواري عدم "ليبرال دموكراسي نظريه بر مبتني قانون" از منتقدين منظور چنانچهنيست جمع
معنايي در برائت اصل كه ميكنند فراموش را نكته اين آنان باشد ، ديني ارزشهاي بر آن
اسلامي ، فقه در رايج عمليه اصول از يكي عنوان به مجازات ، و جرم محدوده از فراختر
.دارد كاربرد
|