ميآيد آسمان از موسيقي
سيما نقد
دوربين پشت نگاه
ميآيد آسمان از موسيقي
چكناواريان لوريس با گفتوگو
يگانه خسروي الهه
قطعهاي ميخواستم هميشه و شدم بزرگ رنجديده انسانهاي و تراژيك داستانهاي بين در من
دوستي اين از سمبل و يادگاري عنوان به كه اثري مردميعني اين از تشكر عنوان به بنويسم
بماند باقي
او كه چرا.كردم تعجب اتفاق حسن اين از است فردوسي هتل در او اقامتگاه كه شنيدم وقتي
كرده كار شعرهايش روي سالها او كه داشت خود با را شاعري نام كه بود كرده اقامت جايي در
شعرهاي روي بيوقفه كار سال كند250 عرضه جهان تمام به موسيقي زبان به را آن تا است
هممسلكان زماني كه ملتي از قدرداني و تشكر براي هم آن اپرا ، به آنها تبديل براي فردوسي
با را اثر اين كه خواستهاند بارها و بارها" پذيرفتهاند ، باز آغوش با را او هموطنان و
تقديمي اثر اين چون.نميكنم و نكرده را اينكار من اما بخرند من از بالايي بسيار قيمت
با كه است فردي به منحصر و برجسته موسيقيدان چكناواريان ، لوريس "...ايران مردم به است
بتهوون اشتراوس ، خانواده از ماندنياش ياد به اجراهاي با و اخير سالهاي در مستمرش حضور
موسيقي مهد در تحصيل با او.است شده موسيقي علاقهمندان براي آشنا نامي به تبديل...و
موسيقيدانهاي برجستهترين از يكي ديگران ، و ارف كارل چون بزرگي استادان نزد تلمذ و
نوايي و سنتي موسيقي روي بر عجيبي تسلط چكناواريان اين بر علاوه.ميرود شمار به جهان
به دست غرب ، كلاسيك موسيقي و موسيقي اين امكانات از عيار تمام استفاده با و دارد ايران
بيشتر او ، با من مصاحبه.آنهاست از يكي سهراب و رستم اپراي كه است زده شاهكارهايي خلق
جهان تمام با واحد زبان يك به كه زبردستي جادوگر با ديدار معجزه.بود معجزه يك به شبيه
به ايران كلاسيك ادبيات شاهكارهاي شناساندن براي او جديت و تلاش.است نشسته گفتوگو به
با بزرگ ، و اصيل انسانهاي تمام مانند او ، .بود احترام قابل و شگفتانگيز من براي دنيا ،
پيش اماگفت پاسخ من سوالات به كارياش فشردگي و خستگي تمام با و فردش به منحصر خضوع
هنگام.ميكرد بازگو را بسياري ناگفته حرفهاي چشمهايش بگويد ، سخن او آنكه از
انساني.بزرگ انساني تصوير.ماند باقي من ذهن در او از تصوير يك فقط او با خداحافظي
"...فروتني شكوهناك ارتفاع در افراشته غرور به گردن"
& & &
اپراي و دهيد قرار كار دستمايه را فردوسي اشعار گرفتيد تصميم كه شد باعث مسائلي چه &
بنويسيد؟ را سهراب و رستم
آنكه از پيش يعني جواني ، دوران از و بودم سهراب و رستم داستان عاشق بچگي از من
بنويسم ، را منظومه اين اپراي ميخواست دلم هميشه كنم ، آغاز موسيقي زمينه در را تحصيلاتم
اپرا اين نوشتن وسوسه كردم ، آغاز را موسيقي زمينه در تحصيل و رفتم اتريش به كه هنگامي
و بردارم ميخواهم را بزرگي سنگ چه كه نميدانستم من موقع آن البته شد ، بيشتر من در نيز
در تحصيلاتم كه زماني.دارم پيش در را سختيهايي چه راه اين در كه نبودم متوجه اصلا
و بيايم ايران به تا كرد دعوت من از وقت فرهنگ وزير رسيد ، پايان به وين آكادمي
حاضر حال در گفتم ايشان دعوت به پاسخ در هم مندهم ادامه ايران در را فعاليتهايم
.كنم آغاز را كار اين كه مايلم خيلي و است سهراب و رستم اپراي نوشتن من دغدغه تنها
آغاز اپرا اين نوشتن براي را مطالعاتم و آمدم ايران به من و كردند دعوت مرا هم ايشان
راه اين در دشواريهايي چه با كه نميدانستم بودم جوان چون گفتم كه همانطور اما كردم ،
.هستم روبهرو
داشتيد؟ نياز اطلاعاتي چه به شما سهراب و رستم اپراي نوشتن براي &
آن ، ريتم و زورخانه موسيقي خصوص در مطالعاتي و ميرفتم زورخانهها به ميبايست من
...و موسيقي دستگاههاي سينهزني ، سنتي ، موسيقيهاي تعزيه ، گود ، در پهلوانان حركات
فردوسي شعر مفهوم تا ميكردم كار ايران ادبيات اساتيد با ميبايست آن از بعد.ميكردم
.ميخواست وقت سالها اين و ديگر كارهاي خيلي و شوم نزديك او شعري فضاي به و دريابم را
هم اپرا حتي كه است ملي آنقدر سهراب و رستم داستان اين كه نبودم متوجه هنوز زمان آن
اجرا ميتوان را اپرايي نوع هر شكسپير مورد در مثلا.باشد داشته ملي بوي و رنگ بايد
از بايد موسيقي كه بود ملي آنقدر داستان.نبود طور اين سهراب و رستم مورد در اما كرد
.ميگرفت نشات مردم قلب
بود؟ چه سختيها اين تحمل و دلبستگي همه اين علت&
كردند تعجب دادم توضيح كه هم جمهور رئيس آقاي براي را آنها اتفاقا كه داشت دليل چند
من.است شاهكار يك سهراب و رستم داستان كه است اين دليلش اولينكردهام كاري چنين چرا
.ندارد دنيا برتر آثار از كاستي و كم هيچ اثر اين كه ميكنم فكر و هستم داستان اين عاشق
هملت و اتللو مثل آثاري تراز هم دقيقا داستان اين اما نيست بدتر و بهتر هنر در البته
.است
كرده فرار استالين زندانهاي از پدرم.آمدم دنيا به مهاجر خانوادهاي در من اينكه دوم
در ارمنيها عام قتل از هم مادرمبودند شده كشته تبر با آنجا در خانوادهاش تمام و
.بود آمده ايران به و بود گريخته تركيه
بچههايشان يا خانواده يا اكثرشان كه شدم بزرگ كساني و تراژيك داستانهاي بين در من و
كه بود اين هم آنها كردن پيدا نجات علت.بودند كرده پيدا نجات خودشان و بودند شده كشته
محبت اين مديون را خودشان جان آنها كه دادند نشان محبت ارمنيها به آنقدر ايران مردم
به بلافاصله ميديد را ارامنهاي كه جا هر روسيه در ايران سفارت و مردم چون.ميدانستند
از خيليها ترتيب اين به و بماند مصون دشمن تعرض از تا ميداد ايراني پاسپورت آن
.گريختند استالين زندانهاي
هنوز هست سالم كه 65 هم الان حتي.ميگرفتم قرار داستانها اين تاثير تحت واقعا من
نه و دادهاند نشان محبت ارامنه اقليت به چقدر ايران مردم كه هستم موضوع اين تاثير تحت
خود سرزمين در را آنها باز روي با بلكه كردهاند باز آنها روي به را مرزها تنها
.مردم اين از تشكر عنوان به بنويسم قطعهاي ميخواستم هميشه خاطر همين به.پذيرفتند
.نوشتم را اثر اين و.بماند باقي دوستي اين از سمبل و يادگاري عنوان به كه اثري يعني
قيمت با را اثر اين كه خواستهاند آن از بعد چه و انقلاب از قبل دولت چه بارها و بارها
است تقديمي اثر اين چون.نميكنم و نكردهام كاررا اين من اما بخرند من از بالايي بسيار
بوده توانم در كه آنچه من.خودم ايراني برادرهاي و خواهرها تمام به ايران ، مردم به
.ببخشند مرا بايد دارد كمبودي اگر حالا دادهام انجام
نسبت هشتم نسخه اين شده ، بازنويسي بار حال 8 به تا اپرا اين كه گفتيد صحبتهايتان در &
است؟ كرده تغييراتي چه اول نسخه به
هم يكي حتما.ضربهاي سازهاي با نسخهها از يكي يا بود كوبهاي سازهاي با اول نسخه
آورده هم را گردآفريد داستان مثلا نسخهاي درداشت فرق هم داستاني خط.بود ساز بدون
چون نكنم گم را داستان اصلي خط كردم سعي آخر طرح در حال هر به.نه ديگر جاي در بودم
تمام حال هر به.ميكشيد طول ساعت حدود 10 بنويسم اپرا ميخواستم اگر را قصه آن تمام
موسيقي به كردم احساس كه جا هر و باشد داشته ملي بوي و رنگ اپرا كه بود اين من تلاش
.دادهام تغيير را آن است نزديك غربي
يا ايرانياند اپرا خوانندههاي كه ميپرسيدند همه اپرا ديدن از قبل !چكناواريان آقاي &
تا نشده داده ترتيبي چرا كه رسيد من ذهن به سوال اين سهراب و رستم اپراي ديدن با خارجي؟
ايراني روي شما كه تاكيدي بر توجه با كنند اجرا را اپرا اين ايراني خوانندههاي لااقل
.نداشت نقصي هيچ اپرا خوانندگي چند هر.داريد اثر بودن
ملي هنر يك اصلا اپرا كه ديد خواهيم كنيم نگاه جهان در اپرا مفهوم به اگر ما اولا
در.كند اجرا ايتاليايي خواننده نبايد لزوما را ايتاليايي اپراي يك جهان تمام در.نيست
هميشه هم اپرا خوانندههاي و.شعر نه است مهم مخاطب براي خواننده صداي معمولا اپرا
صداي ميخواهند ميروند اپرا وقتي مردم.را كلمات خود تا ميخوانند را كلمات آهنگ
از ميتوانند ميگويد چه بفهمند كه باشند داشته اصرار خيلي اگر و كنند گوش را خواننده
كه آنهايي تا هست زيرنويس دنيا مختلف اپراهاي در الان البته.كنند استفاده بروشور
غيرقابل كه داريم زيادي كلمات ما فارسي زبان در اين بر علاوه.بخوانند را آن مايلند
مرحوم مثل ايراني اپراي خوب خواننده حتي.است سخت خيلي آنها خواندن يا هستند خواندن
محلي آهنگهاي كه كسي با ميكند فرق اپرا خواننده كار چون داشتند مشكلي چنين هم سرشار
اپرا خواننده تربيت براي زيادي كار ما اينكه دوما.ميخواند مختلف دستگاههاي در را
از 18 بايد اپرا خواننده.بيابد پرورش خوب خواننده يك تا ميكشد طول سالها.نكردهايم
اگر منباشد داشته گفتن براي حرفي بتواند سالگي الي 35 در 30 تا كند شروع سالگي
اگر اما.نميتوانستم كنم اجرا ايراني خوانندههاي با را سهراب و رستم ميخواستم
خوبي استادان و شوند داير آموزش براي كلاسهايي بشود ، زمينه اين در مدوني برنامهريزي
نهايتا نفر ، بين 100 از آينده سال طول 10 در ميتوانيم شوند دعوت تعليم براي خارج از
يك اپرا.نيست مهم مسئله اين اپرا در كلي طور به اما.باشيم داشته اپرا خوب خواننده 10
.نميكند موضوع اصل در فرقي چندان باشد مليتي چه از خواننده اينكه.است بينالمللي هنر
تربيت خوب شنونده بايد ما.شود گفته دارد امكان كه جايي تا تلفظها كرد سعي بايد فقط
با و ببرد لذت موسيقي از كه خوانندهاي.بداند آواز كنسرتهاي با را اپرا فرق كه كنيم
آنقدر ماكشيدند زحمت خيلي انصافا سهراب و رستم اپراي خوانندههاي البته.شود يكي او
كار موسيقي.آورديم فشار خيلي كلمات صحيح تلفظ براي آنها به كه داشتيم تعصب كار روي
شروع سالگي از 5 بايد شود خوبي نوازنده يا موزيسين آينده در ميخواهد كه كسياست سختي
آن در مهارت براي كه داريد سراغ را رشته كدام شما.برسد اوج نقطه به سالگي در 30 تا كند
برسد جايي به بخواهد موسيقيداني اگر آن بر علاوه باشد؟ احتياج وقت همه اين گذراندن به
كرده تجربه را زندگي كه باشد رسيده جايي به خودش بايد باشد داشته گفتن براي حرفي كه
.باشد
نيز نظامي منظومههاي روي كردهايد سهراب و رستم داستان روي كه كاري استثناي به شما &
و خسرو منظومه هم و كرديد كار را فرهاد و شيرين هم پيش وقت چند همين.كردهايد كار
ميكنيد؟ استفاده آن از كه ديدهايد ظرفيتهايي چه ايراني كهن آثار دررا شيرين
فلسفه ، به آلمانيهاموسيقي به ايتاليا.است معروف چيزي به دنيا در مملكتي هر
شاهكارهاي از يكي شيرين و خسرو داستان.شعر به هم ايرانيها و تئاتر به انگليسيها
اپرا فقط كه كنم درست سبكي بار اين كه كردم فكر خودم با من و.است عاشقانه داستانهاي
ما ادبيات ارزش با و قوي آثار ترتيب اين به تا شود اجرا هم شعر موسيقي همراه بلكه نباشد
.دارد وجود دنيا تمام در نظامي منظومههاي از مثلا خوبي ترجمههاي.شود معرفي جهان به
هم كه ميكردم كاري بايد پس است؟ موسيقي از بهتر راهي چه واقعا آثار اين معرفي براي
سبك ترتيب اين به ميكردم برقرار ارتباط طريق اين از مخاطب با هم ميدادم ارائه را شعر
.داد ارائه دنيا به را ادبيات و شعر ميتوان بهتر آن طريق از كه آمد پديد موسيقي و شعر
از كه هم شعر مورد در و است شده نوشته بينالمللي سطح در كارها نوع اين موسيقي
فرهاد مثل بايد است زنده كه زماني تا آدمي حال هر به.كردهام استفاده خوب ترجمههاي
.بهتر چه كه بميرد عشق با اگر هم مرگ زمانمرگ هنگام تا بكند را كوه
بود؟ چطور كشور از خارج در اجراها اين بازخورد &
را داستان اتريشيها اينكه با شد اجرا اتريش در فارسي زبان به سهراب و رستم اپراي وقتي
واكنش اين علت.ميگريستند اجرا اتمام از بعد دقيقه تا 15 بودند خوانده آلماني زبان به
درواقع.ميكند منتقل مخاطب به را احساس كلمه ، از بينياز موسيقي كه بود اين خاطر به هم
وارد رستم به را تهمينه عشق كردم سعي من مثال عنوان به.است كلمات احساس ترجمه موسيقي
به موسيقي حس از نفهمد را كلام معناي مخاطب اگر اينجا.شدم موفق ميكنم فكر و كنم اپرا
تا بخوانيد را شعر شما حتما ندارد لزومي.است عاشقانه حس يك حس ، اين كه درمييابد خوبي
.ميفهمند را آن همه كه است خاطر همين به و خداست زبان موسيقيبگيريد قرار تاثير تحت
را خود خاص بوي و رنگ هنر اين به ملتي هر كه است اين در زيبايياش و خداست صداي اين
فقط است يكي جا همه در كه غم احساس مثل است يكي جا همه در موسيقي احساس ولياست داده
خداوند گل دسته مردم اين مجموعه رنگهاست ، همين به هم ملل تشنگي و ميكند فرق رنگش
همين به.دربرگرفتهاند را حسها اين كه هستند كاراكترهايي فقط هم مرزها حتي.هستند
موسيقي درواقع.ميكنيم حس را آن ما بخواند غمانگيزي آهنگ آفريقايي يك اگر فرض بر خاطر
موسيقي باشيم ، داشته دوست و بفهميم را همديگر ميخواهيم اگر.است بينالمللي زبان
.است ارتباط برقراري راه بهترين
سنتي موسيقي بدانم صريح و واضح موردش در را نظرتان ميخواهد دلم خيلي كه من بعدي سوال &
چيست؟ سنتي موسيقي درباره نظرتان.ماست
ايراني سنتي موسيقياست جاافتادهاي و پرمايه بسيار موسيقي شرق اصولا.است قوي خيلي
با سنتي موسيقي دستگاههاي اصولا.هست هم علمي اما است حسي بسيار موسيقي يك اينكه با
استفاده موسيقي اين براي كه شعرهايي حتي.ميكند فرق كاملا محلي يا ناحيهاي موسيقي
با همزمان كه خوشحالم و هستم ايراني موسيقي عاشق من.است بالايي سطح شعرهاي ميشود ،
.ميشود ارائه هم كلاسيك موسيقي ايران در سنتي موسيقي
روح و نميكنند برخورد تعصب با كه موسيقيدانهايي زبان از را جمله اين بارها من &
همين و است شده تكرار دچار سالهاست ما موسيقي كه شنيدهام است مهم آنها براي موسيقي
شدن تكراري به شمااست شده ما سنتي موسيقي در رخوت و خمودگي نوعي آمدن پديد باعث تكرار
خير؟ يا داريد اعتقاد سالها اين طي موسيقي
حافظ شعر يا ميدهيم گوش را بتهوون موسيقي ما اگر.نيست بدي چيز اين نباشد؟ تكراري چرا
نكنيم؟ تكرار است رسيده ما به قاجار دوران از كه را قشنگي تصنيفهاي چرا ميخوانيم را
كنيم؟ آن جايگزين را جديدي چيز و ببريم بين از را آنها بايد حتما كه است تعصبي چه اين
.كرد اضافه چيزي آن به ميبايست.نيستم حذف اين موافق اصلا من
.است افتاده كم خيلي اتفاق اين هم ، كردن اضافه همين مورد در خب &
جديدي اجراهاي بلكه نيست تكرار اين اما ميشود تكرار باخ يا بتهوون آثار هم امروز !نه
.دهيم تغيير يا كنيم حذف را فرهنگي پشتوانههاي كه نيست اين اصلي كار.هستند آثار اين از
راههاي ميكنيم ، حمايت پشتوانه آن از اينكه عين در كردهايم شروع را جديدي راه ما
اين معناي به لزوما هم جديد راههاي اين.ميرويم جلو به و ميكنيم باز هم را جديد
زمان جديد راههاي اين افتادن جا براي حال هر به.باشد بهتر گذشته از بايد كه نيست
هنر اين كه است اين كرد ميشود موسيقي با كه برخوردي بدترين اما.است لازم زيادي بسيار
راكد ماندهاي ، حوض در آب مثل سنتي موسيقي كه است صورت اين در.دهيم قرار چارچوب در را
اگر.ميكند صدق فرهنگ مجموعه تمام مورد در اين.ميگندد هم زماني بالاخره و ميشود
حالا.واداشت حركت به را فرهنگ بايد آن نجات براي.ميكند خودكشي بماند ، يكجا فرهنگ
به كه نابغهاي انسانهاي آن همه اما بربخوريم فراواني بد آثار به حركت اين در است ممكن
هنرمند بايد.ترسيد نبايد فقط.ميشوند يافت يكبار سال صد هر ميزنند دست شاهكارها خلق
نشد خلق خوبي و ماندگار اثر اگر حالا.باشد نداشته واهمه چيزي از و كند حركت جلو روبه
.رسيد موفقيت به تا داشت تلخ تجربههاي اين از بايد آنقدر است تجربه يك اين.نيست مهم
من.است شنونده اصلي كننده انتخاب كه است اين دارد وجود موسيقي در كه ديگري نكته
ديگري كه راهي و است درست ميروم كه راهي بگويم ندارم هم اجازه و بگويم نميتوانم
انتخاب كه هستند مردم اين نهايت در چون برود را خودش راه بايد كس هر.نادرست ميرود
.ميكنند
سيما نقد
ايران تلويزيون در فرهيختگان حضور
طلايي فرصتهاي
آشفته رضا
تلويزيون ارزش است ، برخوردار هم بصري والاي جاذبههاي از كه سريال چند پخش اوقات گاهي
با كه ميآورد ايمان تيزهوش مخاطب و ميآورد ، بيرون سطحينگرانه و معمول حالت آن از را
.بود خواهد ممكن تلويزيون عيار رفتن بالا فرهيختگان حضور
به" تلهتئاتر همانند مجموعههايي پخش بلند شبهاي و هميشگي برگريزان پاييز ، آغاز با
و خواب حاتميكيا ، ابراهيم كارگرداني به خاكسرخ سمندريان ، حميد كارگرداني به "دمشق سوي
فرصتهاي تبريزي كمال كارگرداني به سركشي دوران و مهديفخيمزاده كارگرداني به بيدار
اين بيشتر تامل و حوصله با تا ميسازد فراهم تلويزيوني بينندگان براي را طلايياي
ايراني سريالهاي كه است شده باب ديگر روزها اين.بنشينند تماشا به را خاص سريالهاي
را خود بينندگان مرور به آن از پس و باشند ، داشته بيننده قسمت سه تا يك براي فقط
اين كه نيست مهم زياد تلويزيون برنامهريزان و مديران براي هم چندان انگاري و ميرمانند
!نه؟ يا شود ديده برنامهها
است ، شده آنها بيننده اول قسمت همان از كه كسي هر از فوقالذكر سريالهاي درباره اما
برخورد نوع اين.شد خواهيد روبهرو مثبت جواب با مطمئنا بپرسيد آنها كيفيت درباره
حميد.است كرده عمل معمول انتظارات از فراتر گاهي كه است تلويزيون نسبي موفقيت بيانگر
اساتيد از او اعتناست ، قابل و آشنا چهرهاي زمين ايران هنر و تئاتر اهل براي سمندريان
تالارهاي در مطلوب نحو به را سنگيني آثار تاكنون كه است كشور تئاتر كارگرداني و بازيگري
محسوب نقطهعطفي تلويزيون به هنرمنداني چنين ورود بنابراين.است درآورده اجرا به تهران
در برنامهسازي براي هنري موفق چهرههاي از كمتر انقلاب از پس كه جهت اين از ميشود ،
هنري فرهيختگان اكثر انقلاب ، از پيش كه است حالي در ايناست شده استفاده تلويزيون
آن از هم مردم و ساختند وقت تلويزيون براي فيلم و سريال و تلهتئاتر مستند ، آثار بارها
كيمياوي ، پرويز شهيدثالث ، سهراب تقوايي ، ناصر.دارند همراه به را خوشي خاطرات زمان
كه هستند فرهيختگاني جمله از..و صياد پرويز حاتمي ، علي غفاري ، فرخ گلستان ، ابراهيم
ماندگار و بينظير خود نوع در كه ساختهاند ايران تلويزيون براي را ارزشي با آثار يك هر
.ميكنند جلوه
هست تلويزيون در تئاتر و ادبيات و سينما برتر چهرههاي ورود سر بر بحث هم امروز البته
خواهيم آن واقعي معناي به تلويزيون دوباره گرفتن جان شاهد آنها از يكي ورود با گاهي و
بسازد تلويزيون براي را سريالي است قرار كه است مهرجويي داريوش چهرهها اين از يكي.بود
.است نگرفته شكل زمينه اين در حركتي هيچ عمل در تاكنون اما
نبودن اخير سالهاي در كه كنيم الصاق يادداشت اين به را معترضه نكتهاي اينجا در بايد
و كنند فراموش را چيزي چنين كلي به مردم كه بود شده باعث تلويزيون در زيبا تلهتئاترهاي
برنامههاي كنار در تلويزيوني تئاترهاي تله اما.نشود احساس آن ديدن براي ضرورتي اصلا
زيادي حد تا آنها نبودن و كمبود و است ، شبكهها واقعي عيار بيانگر زيادي حد تا مستند
توجه درخور چهرههاي از هم حاتميكيا ابراهيم.بود خواهد شبكهها بياعتباري باعث
شناخت با او و است درخشيده مردم ديدگان در سينماها پرده بر بارها كه است جنگ سينماي
جاري غليظ احساسات و است ، نداده دست از را بينندگان عاميترين هيچگاه بصري عناصر دقيق
بنابراين.دارد دنبال به را ناخواستهاي عاطفي و حسي جاذبه آثارش پلان به پلان در شده
ديگري افراد اگر.است ضروري و كيميا ما تلويزيون براي حاتميكيا مثل كارگرداني بودن
- امروز واقعيتهاي پيرامون آثاري ساز و ساخت به تا بشوند دعوت تلويزيون به او مانند هم
ديدني و جالب همگان براي بشوند ، مشغول آن سازنده و مخرب تاثيرات و تحميلي جنگ خصوص به
باعث تلويزيون هوشمند چندان نه تهيهكنندگان بين رايج باندبازيهاي متاسفانه.بود خواهد
گاهي كه است يافته فزوني آنان تعداد هم قدر آن كه شده متوسطالحال برنامهسازان حضور
.نميآيد نظر به خواستني و منطقي چندان هم شبكه وجود 6 با كشورمان تلويزيون ديدن اوقات
ورود (ع)حسن امام سريال ساخت با است ، كشورمان شاخص سينماگران از كه فخيمزاده مهدي
و پرقدرت چهرهاي او از (ع)رضا امام سريال اما نگذاشت نمايش به تلويزيون در را خوبي
مثبت نقدهاي با همچنان بيدار و خواب پليسي سريال در روند اين كه كرد پديدار مخاطبشناس
هر درندارند سريالها قبيل اين به دلخوشي چندان خواص از برخي چند هر است ، مواجه عمومي
خوب بازيهاي حداقل و درميآورد ، اجرا به و تحليل خوب خيلي را بازيها فخيمزاده صورت
بودن البته.بود خواهد توجه جالب مردم براي هم حد همين در كه اوست آثار امتيازات از يكي
بازيگران هدايت و تصوير شناخت به هنوز كه خيليهاست از بودن از بهتر فخيمزاده امثال
متوسط هوشي ضريب با آدمي هر حرص كه ميسازند بلندبالا سريالهاي متاسفانه و نيستند واقف
پخش و ساخته خروار خروار سال هر آبكي سريالهاي قبيل اين از !!درميآورد را بالا به
بوده موفق هم جامعه فكري روند احمقسازي در كه جريان اين مرور به كه آن بر اميد.ميشود
.شود زدوده تلويزيون از است ،
او از جامعهشناسانهاش نگاه اما كرد ، شروع جنگي فيلمبرداري با هرچند تبريزي كمال
به رويكردي ، چنين با هم سركشي دوران سريال كه كرده ايجاد اجتماعيسازي در موفق چهرهاي
.است كرده دعوت مجموعه ديدن براي را خود خاص مشتريهاي روانشناختي دقيق تحليلهاي علاوه
فرصتهايي چنين درصدد كمتر كه تلويزيون خصوص به همگان براي طلايي فرصت اين بنابراين
عروج و تعالي باعث فرهيختگان حضور بعد من شايد.بود خواهد ماندگار و باشكوه است ، بوده
خود خاص ديدني و جالب برنامههاي با اقشار تمامي از مخاطبان همه و شود ، برنامهسازي
...شايد.باشند مواجه
دوربين پشت نگاه
قبادي بهمن ساخته "مادريام سرزمين آوازهاي" فيلم به نگاهي
عراق در گمشدهاي
عباسي جميله
قبادي بهمن:كارگردان
كامكاري فريبرز قبادي ، بهمن:فيلمنامه
نيكنژاد ساعد اسدي ، شهريار:تصويربرداري مدير
صفيياري هايده:تدوين
كامكار ارسلان:موسيقي
زاهدي حسن:صدابردار
شيلا حسيني ، روژان محمدي ، فائق رشتياني ، مراد الله ابراهيمي ، شهابالدين:بازيگران
...و قبادي ايران رحماني ،
& & &
ميدهد نشان وضوح به "مادريام سرزمين آوازهاي" خود سينمايي فيلم دومين در قبادي بهمن
مردم زندگي سختيهاي و هراسها رنجها ، نمايش فيلم ساختن از اساسياش و اصلي دغدغه كه
هراسها اين براي را پاياني و هستند ابدي و ازلي گويي كه رنجهايي.است كردستان
.بود متصور نميتوان
از و داشته خوانندگي آرزوي كه ميرزا پيشين همسران از يكي "هناره" فيلم اين داستان در
زن صداي كه چرا _ شود آوازخوان ايران در نميتوانسته چون بوده بهرهمند خوبي صداي
در اما.بپوشاند عمل جامه خود آرزوي به آنجا در تا رفته عراق كردستان به _ است غيرمجاز
همسر و زيبايي بلكه خود صداي تنها نه شيميايي بمباران اثر در هناره عراق كردستان
كردستان از ديدارش براي كه ميرساند پيغام ميرزا به و ميدهد دست از نيز را خود نوازنده
مسير اين كردن طي توانايي و است سالمند خود كه ميرزابرود عراق كردستان به ايران
هناره كه دروغي گفتن با ندارد هناره به رسيدن براي را سرد و پربرف كوههاي و صعبالعبور
خواننده و نوازنده خود كه برات و عوده پسرانش مسئله كردن ناموسي با و است من همسر هنوز
.ميكند خود همراه سفر اين در را هستند موسيقي گروه يك
آوازخواني و موسيقي بودن غيرمجاز چون مسائلي قبادي بهمن فيلم ظاهري و سطحي لايههاي در
.هستند چندم دست موضوعهايي حال هر به كه ميكند مطرح را ناموسي تعصبات و ايران در زنان
پسرانش و ميرزا سفر در تماشاگر و است سفرنامه يك مادريام سرزمين آوازهاي حقيقت در اما
و سفر اين.ميشود آشنا كردستان مردم زندگي مشقتهاي و مصائب با هناره به رسيدن براي
مردم گويي كه رنجهايي.آدمي رنجهاي نمايش براي هستند بهانههايي آن در مستتر موسيقي
.گرفتهاند خو و كرده عادت آن به كردستان
دربهدري ، و سيار كار و زندگي پايانناپذير ، و هميشگي بمبارانهاي و جنگها سفر اين در
عدم جادهها ، شكستناپذير راهزنهاي عراق ، كردستان در دختران و زنان دستهجمعي گورهاي
.است شده كشيده تصوير به ديگر بيشمار مصائب و قاچاق امنيت ،
كه همچنان كند تلطيف كمي را فيلم تلخيهاي موسيقي و طنز با كرده سعي قبادي بهمن اگرچه
و طنز از تلفيقي "مادريام سرزمين آوازهاي" فيلم اگرچه و ميكنند چنين خود كردستان مردم
مشكلات حل آن تبع به و كرد مردم مشكلات كردن مطرح فيلم اصلي حديث و حرف اما است تراژدي
بهمن مادري سرزمين غمانگيز داستانهاي حقيقت در مادريام سرزمين آوازهاي.است آنها
.است قبادي
گامي باشد نپرداخته سياهي و بدبختي به شدن جهاني و جشنوارهاي انگيزه به فيلم اين اگر
.ميشود محسوب قبادي بهمن براي جلو به
فيلم اين و دادهاند تغيير "عراق در گمشدهاي" به را آن نام فيلم اروپايي پخشكنندگان
نام بسا چه.شده گذاشته عموم نمايش به اروپايي كشورهاي برخي در هماكنون جديد نام با
از عراق و آمريكا جنگ مسئله و جهان روز موضوع با هماهنگي دليل به "عراق در گمشدهاي"
.باشد شده انتخاب آن بيشتر فروش براي فيلم پخشكنندگان جانب
|