جدي مرگهاي شوخي جنايتهاي
رماننويسي و ما
نوبل شانه به شانه
نميماند كه نامي بر مقدمه
جدي مرگهاي شوخي جنايتهاي
لنگرودي شمس شعر و زندگي به نگاهي
عابدي احسان
شد ، سروده او زندگي مختلف مقاطع در كه لنگرودي ، شمس اشعار براساس بخواهيم اگر
اول تصوير.ميشويم مواجه يكديگر با متفاوت فضاي سه با كلي طور به كنيم تصويرسازي
ظاهرا.خون...و بيقراري هيجان ، التهاب ، از پر ميدهد ، قرار برابرمان در را دنيايي
بشري معضلات تمام حلوفصل درصدد طنزي هيچ بدون جوان ، لنگرودي شمس تصوير ، اين پرداز ايده
.كند فدا را خود سر ميشود حاضر است ، سهل كه زندان تحمل پاك هدف اين به رسيدن براي و است
بايد عدالت برقراري براي معتقدند كه است آرمانگرايي و پرشور جوانان ايدهآل تصوير اين
ميرسد نظر به.دارد اختصاص تلخي و اندوه آن پيامد و شكست موضوع به دوم تصوير.داد خون
اين به و گذاشته سر پشت را بسياري نشيبهاي تصوير اين ايده به رسيدن براي لنگرودي شمس
دوم تصوير.نيست ميسر ميكرده ، فكر كه سادگي آن به آرزوهايش ، تحقق كه است رسيده نكته
بر حالا و.ميبينند رفته باد بر را خود آرمانهاي كه ميشود واقع كساني خوشايند نيز
.است انسانها ابدي زندان پليد دنياي كه باورند اين
تصوير اين.گرفت خواهد قرار كار روشنايي ، دستمايه روياي تغزل ، موضوع تصوير آخرين در
با توام و عاشقانه دنيا به نگاهشان.نميگيرند جدي را مسائل اغلب كه است آدمهايي مطلوب
چيزي چه و آورده باد كلان پول يك مثل شده ، نصيبشان مجاني زندگي يك كه معتقدند.است طنز
لنگرودي ، شمس كنيم؟ظاهرا باور را تصوير سه اين از يك كدام بايد حالا.اين از بهتر
باورشان ديگر ميگيرد ، طنز به را اول تصوير دو كه چرا ;پذيرفته را آخر تصوير اين خود ،
چپ گرايش دو هر نرودا و ريتسوس":ميگويد شمس.او زيركي و است نرودا عاشق الان.ندارد
اما.كشيد زجر خوشباورانه خود عمر آخر تا جواني اول از ريتسوس كه تفاوت اين با داشتند ،
زندان روانه را ريتسوس ميخورد ، تكان آب از آب اگر.كرد زندگي مردمش كنار عاشقانه نرودا
ريتسوس كه هم آنقدرها زندگي ، .اروپايي كشورهاي در شيلي سفير ميشد نرودا اما ميكردند ،
بهتر پس بدهيم ، تغيير را دنيا نميتوانيم وقت هيچ ما ;نيست تلخ و پيچيده ميكرد ، فكر
".باشيم خودمان تغيير فكر به است
پدرش.شد متولد لنگرود شهرستان در سال 1329 ماه آبان جمعه 26 روز لنگرودي شمس محمدتقي
و مذهبي فضايي در شمس رو ، اين از.هست و بوده شاعري و شعر اهل حال عين در و روحاني
سپس.ميرساند پايان به رياضيات رشته در را خود دبيرستاني تحصيلات.ميكند رشد فرهنگي
فارغالتحصيل آخر در و ميرود آن بازرگاني عالي مدرسه و رشت شهر به تحصيل ادامه براي
.ميشود اقتصاد رشته
آغاز غزل ، و قصيده همچون كلاسيك ، اشعار با نوجواني سنين از را شاعري لنگرودي شمس
و تصويري رمانتيك ، فضاي.ميشود آشنا توللي فريدون اشعار با سالگي شانزده در.ميكند
پا پشت كلاسيك شعر به ديگر كه ميكند ايجاد جذابيت شمس براي قدري به توللي اشعار رنگين
بلم:بود كارون شعر خواندم ، توللي از كه شعري اولين":بود شده توللي شيفته او.ميزند
خودمان روزمره زندگي از ميديدمرفت همي كارون سر بر نرمي به / سبكبال قويي چون آرام
".ميكند صحبت
اينها ، از بعد.ميشود آشنا كارو و كسرايي سياوش نادرپور ، نادر با راه ادامه در شمس
اتمام از پس و سال 1354 در.ميشناسد را شاملو دانشجويي دوره در و ميخواند را فروغ شعر
محافل جذب سريع خيلي سياسي گرايشات دليل به و ميكند عزيمت پايتخت به خود ، تحصيلات
به روشنفكران عمومي گرايش و بودند شده فعال چريكي جنبشهاي زمان آن در.ميشود روشنفكري
.ميداد مسير تغيير آرامآرام جريان ، اين از متاثر نيز ، شعر.بود چپ جريان و جنبشها اين
خوش كسي كمتر ذائقه به ديگر سپهري و فروغ شاملو ، اشعار مثل نابي شعرهاي":ميگويد شمس
اشعار اصلي خوانندگان كه سياسي ، روشنفكران نظر دربود چريكي شعرهاي دوره دوره ، .ميآمد
شمس ".باشد دشنه و خون از پر و برانگيزاننده و صريح كه بود ارزشمند وقتي شعر بودند ، نو
باور در و ميكند شركت سياسي ميتينگهاي در.است هيجانزده.ميكشد نفس فضا اين در جوان
كه ،"تشنگي رفتار" شعر مجموعه.ميپروراند آدمها و دنيا معضلات حل براي فرمولهايي خود
او.سالهاست آن در او افكار و واقعي زندگي تجلي شد ، منتشر لنگرودي شمس از سال 1355 در
قيدوبندهاي و بستگيها از فارغ بودم ، كرده پيدا لرواري بود آزاد زندگي":ميگويد
كليسا سلطه زير از كه بود اروپا رمانتيك دوران شاعران احساس مثل داشتم كه حسي.خانواده
".دايره روي بريزند ميگذرد ، ذهنشان در كه را چه هر ميخواهند حالا و آمدهاند بيرون
به نداشت ، پي در آن شاعر براي را چنداني توفيق مجموع در ،"تشنگي رفتار" شعر ، مجموعه
از بود مستقيمي تقليد بود گرفته كار به مجموعه اين اشعار براي شمس كه زباني آنكه خصوص
سال 1363 در "دنيا مهتابي در" عنوان با لنگرودي شمس شعر مجموعه دومينشاملو شعري زبان
معاصر تاريخ رويدادهاي مهمترين با است برابر مجموعه دو اين انتشار فاصله.ميشود منتشر
زندان سال يك شصت ، دهه اوايل در چپ جنبش شكست.جنگ و داخلي درگيريهاي انقلاب ، ايران ،
مشمول "دنيا مهتابي در" مجموعه اشعار بيشتر كه ميآورد دنبال به لنگرودي شمس براي را
.است "شكست" حقيقي مفهوم بر شاعر تامل نمايانگر يك هر كه اشعاري ;ميشود زماني مقطع اين
كه است آن اشعار در مستتر آرامش "تشنگي رفتار" با "دنيا مهتابي در" مجموعه تفاوت ديگر
از فارغ شاعر ، انگار.ميگيرد قرار شاعر اول كتاب هيجانزده فضاي با تقابل در
اين نيز اثر نام.است آن نظارهگر و ايستاده دنيا فراز بر بار اين پيشين ، بيقراريهاي
در":ميداند زندگي بر خود درنگ حاصل را آرامش اين شمس.ميكند تقويت بيشتر را گمان
خيلي كه ميكردم فكر موقع آن تا.رسيد نظرم به قبل از جديتر خيلي زندگي بودم ، كه زندان
چيز زندان واقعيت اما.كرد نزديك داشتم كه ذهنياي ايدهآل آن به را دنيا ميتوان ساده
آن.ميبرم سر به زندان در الان كه هستم من خود همين واقعيت ديدم.داد ياد من به ديگري
خاكستر" شعر مجموعه سال 1365 در لنگرودي شمس"بوده وهم همه ميكردم تصور گذشته در چه
كه بلند ، شعر يك بر مشتمل است مجموعهاي "بانو و خاكستر".ميكند منتشر را "بانو و
از آكنده مجموعه اين اشعار.كوتاه شعر شانزده همراه به شده ، گرفته آن نام از كتاب عنوان
سياه رمانتيسم به شاعر گفت ، ميتوان كه گونهاي به ;است اندوهگينانه و تلخ تصاوير
.است تلخي كتاب بانو و خاكستر":است مخالف آن با لنگرودي شمس كه نظري ;كرده پيدا اعتقاد
كاركرد اوهام و تخيل رمانتيسم در.نكرده حركت رمانتيسم سوي به اما ميپذيرم ، را حرف اين
".ندارد آن از گريزي و است واقعيت بر منطبق مجموعه اين اشعار كه حالي در دارد ، بيشتري
مرثيهخواني شدهاش كشته فرزند سوگ در كه است مادري حكايت "بانو و خاكستر" بلند شعر
اين بر مانوس بسيار واژههاي انتخاب با نيز شاعر و دارد ساده و خطي روايتي شعر.ميكند
.ميرود ميان از سادگي اين شعر كردن آهنگين منظور به لحظاتي در چه اگر افزوده ، سادگي
"ناپيدا جشن" نام با را خود مجموعه چهارمين لنگرودي شمس سال 1367 ، در و بعد سال دو
مجموعه كوتاه شعرهاي با آن شعري زبان و مضامين نزديكي سبب به ناپيدا جشن.ميكند منتشر
قطعي كتاب اين انتشار با كه نكتهاي اما.است بررسي قابل راستا همان در "بانو و خاكستر"
و واقعيتها بيان براي شاعران ديگر اگر.است ناب طبيعت به شاعر گرايش رسيد ، نظر به
خلق ديگر فضايي شمس ميكشند ، تصوير به را شهر خيابانهاي و كوچهها مردم روز زندگي
به فضا آن براساس و جنگل ، دريا ، كوه ، مثل طبيعت ناب تصاوير از آكنده فضايي ميكند ،
.ميپردازد واقعيات بازسازي
ميگذرد دنياچه در نميدانم نميدانم ديگر من
ماهي حداكثر ما.نيستم قاطع ديگر من
اقيانوس دل در هستيم فيلسوفي كيلكاي |
|
اخير دهه سه در كه اشعاري _ او اشعار تمام در ميتوان را لنگرودي شمس تجريدي نگاه اين
پاسخ شمس شده؟ موجب را ويژگي اين كشور شمال در شاعر زندگي آيا.يافت _ شدهاند سروده
آن و داد مثبت پاسخ شما سوال به منتقدي بار يك.نميدانم را آن دقيق علت خودم":ميدهد
خيلي گذشتههاي به مسئله اين دليل شايدكرد اشتباه كه ميكنم فكر اما.كرد تاييد را
سال دو كه شدم مجبور و شد مشكلي دچار من راست پاي زمان آن.بازگردد من كودكي زمان و دور
را آنها بازي صداي اما نداشتم ، را محل بچههاي با بازي اجازه.كنم استراحت رختخواب در
بودم شده خيالپرور من.ميدادم ادامه را بازي اين خودم تخيل در بعد و ميشنيدم كوچه در
من خانواده متوجه شايد آن ديگر دليل.ميكردم برقرار ارتباط زندگي با تخيل طريق از و
هيچ توليدي مناسبات در.ميدادند انجام ديگري كسان را ما خانواده كارهاي تمام.باشد
كه داشتيم هم املاك و پول مقداري.ميخواندم درس هم من و بود روحاني پدرم نداشتيم نقشي
ارتباط جامعه با سال ساليان من نظر اين ازميكرديم زندگي راحتي به آنها طريق از
ذات چه اگر بنابراينآن بطن در نه و بودم زندگي حاشيه در نوعي به و نداشتم مستقيمي
قصيده"".است بوده بيرون از قضايا به نگاهم هميشه اما دارد ، وجود من اشعار در زندگي
توفيق ميشود ، منتشر سال 1369 در كه لنگرودي ، شمس شعر كتاب پنجمين ،"چاك چاك لبخند
نو شعر معروفترينهاي شمار در را شمس كه گونهاي به ميآورد همراه به او براي را بزرگي
يكي:است بخش سه بر مشتمل "چاكچاك لبخند قصيده" شعر دفتر.ميدهد قرار شصت دهه در
منظومه در.شمس كوتاه اشعار از مجموعهاي ديگر ، بخش دو و "چاك چاك لبخند قصيده" منظومه
روايت مشخص بهطور داستاني هيچ "بانو و خاكستر" بلند شعر برخلاف "چاك چاك لبخند قصيده"
با كه يكديگر با مرتبط فضاهايي با پراكنده تصاوير از است مجموعهاي منظومه ايننميشود
در ريشه نيز آن مضمون.ميكند خلق را داستاني پازل يك قطعات مانند هم ، كنار نشستن
نگاه خود سلول ديوار چهار به نااميدانه كه حالي در راوي ، .دارد زندان از شاعر تجربيات
ذهنش از يك به يك تصاوير.ميپردازد بيرون دنياي در گذار و گشت به رويا طريق از ميكند ،
اين.ميشوند يادآور را آدمي بودن عبث و زمانه جبر نوعي به هريك و ميكنند عبور
:ميگويد شمسميشود محسوب شعر اصلي كليد زندان ، كوچك سلول و هستي مفاهيم يكسانسازي
سلول اين مساحت اتفاقي خيلي.داشت مساحت مربع متر چهار و بيست بودم آن در كه سلولي"
و بيست عدد اين كه شدم متوجه كردم ، فكر كه بعد.كرد تداعي ذهنم در را زمان بودن بسته
كار از ساعت چند و / مانده سالم ساعت دو و صد:باشد ميتواند هستي از خوبي استعاره چهار
دقيقه هر كه / ميشود كوچك آنقدر متري چهار و بيست حجمي در / دنيا / وقتي اما / مانده ،
چند يا / ويران ساعت دو و صد / كرد خواهد تفاوت چه / ميگردي جهان گرد بر بار ، هزاران
براي شعر كتاب انتشار در را طولاني رخوتي "چاك چاك لبخند قصيده" مجموعه"سالم ساعت
مجموعه انتشار با و انجاميد طول به سال ده كه رخوتي ;دارد همراه به لنگرودي شمس
دارد ، شاعر جهانبيني در تحول از خبر كتاب اينرسيد پايان به "چوبي بلبل براي نتهايي"
با را زندگي شاعر.نيست شكست تلخي از اثري شمس شعر در ديگر.او زندگي در است عطفي نقطه
آنها براي كه را خود گذشته مفاهيم زيباترينميكند تقديسش و پذيرفته زيروبمهايش همه
كتاب ميتوان مجموع در.ندارد اعتقاد مبارزه به اصلا.ميگيرد تمسخر به ميكرد ، مبارزه
سرشار و روشن تصاويري همراه به عاشقانه كاملا مجموعهاي را "چوبي بلبل براي نتهايي"
به":ميدهد پاسخ شمس چيست؟ از ناشي درجهاي هشتاد و صد گردش اين اما.دانست زندگي از
در همهجانبه فروپاشيهاي و سال 70 از بعد.گذشت من بر قرني سالها اين در شاملو ، قول
يافتن من مشغله.هستم من خود نيست ، جهان كند تغيير بايد كه چيزي آن ديدم جهان ،
چيزي چه دنبال به آدمها ما چيست؟ جهان چيست؟ آدمي كه شد سوالات اين براي پاسخهايي
در را وهم يك خيال ، يك اينكه يا باشيم دنبالش به كه دارد وجود چيزي آيا اصلا ميگرديم؟
ميتواند الزاما خيال اين تحقق آيا و ميدويم؟ آن پي در و پروراندهايم خودمان ذهن
آن از پس اما.بود سياسي و اجتماعي مسائل من دغدغه سال 70 از قبل تا باشد؟ سعادتآور
بلبل براي نتهايي ;است مسئله اين گوياي نيز شعرم آخرين نام.شد هستيشناسي دغدغهام
خلق ديگر ، عبارتي به و بخواند آواز نيست قرار كه بلبلي براي مينويسم نتهايي يعني چوبي
.كردهام پيدا گرايش بوديسم به كه گفتند من به خيليها ".نيستم منتظرش كه چيزي براي شعر
گرايش چيزي هيچ به من كه حالي در.ديدند من كلام در را ايراني عرفان هم ديگر خيليهاي
تاثير سپهري كه نميكنم كتمان چه اگرخودم دل به كردم ، رجوع خودم به بيشتر.نكردم پيدا
اين كه ميكنم تعجب من و ميزند موج سپهري شعرهاي در عظيم درك اين.گذاشت من بر زيادي
دچار اصلا شعرهايش.رسيد مسائل اين به چگونه سالها آن استبدادزده جامعه در شاعر
بر چه سال ده اين در كه ميپرسند من از خيليها.نيست احمقانه شرقي عرفان يا پوچ بوديسم
خود احاطه در نيز را من زندگي گذشت ، همه زندگي بر كه روزگاري همين بگويم بايد.گذشت تو
اما.ميكند بازگو را منتقدان همه سخنان شمس".ندارم باورش ديگر الان اما.بود گرفته
ميگذرد او پيرامون آنچه و جهان به نسبت لنگرودي شمس ;ميگذارد ناگفته را آنها از يكي
درك يك اين":ميگويد انتقاد اين به پاسخ در او.باخته را قافيه انگار.است بيتفاوت
ديگر پستمدرنيسم؟ از نحلهاي نميگويند چرا اصلا بشوم؟ متهم بيتفاوتي به چرا.است
هيتلر يكي خورده ، پيوند مخوف چهره دو با بيستم قرن در تاريخ.ندارد وجود من براي قطعيتي
خوب ، كرد خواهند بهتر را جهان كه بودند مدعي نيز آدمها اين دو هر.استالين ديگري و
اينها به كاري كنم؟ بحث نفر دو اين درباره بتوانم آن براساس كه دارم معياري و متر چه من
شوخي بچهها:ميگويد آلماني شاعر فريد ، اريش.كردند جنايت دو هر كه ميدانم فقطندارم
جهان در من مسئله الان.ميميرند جدي جدي قورباغهها ميزنند ، سنگ قورباغهها به شوخي
جدي جدي هم عدهاي و.ميبرند پيش جهان در را خود جنايتهاي شوخي شوخي عدهاي ;است اين
سازنده نيروي و كوتاه عمر كه است احمقانه خيلي اين.نيست بيتفاوتي من مسئله.ميميرند
چه دنيا در نميدانمنميدانم ديگر من.ميدانم كه بكنم اين اثبات مشغول را خودم
."اقيانوس دل در هستيم فيلسوفي كيلكاي ماهي حداكثر ما.نيستم قاطع
ديگر منميگذرد
رماننويسي و ما
قنبري شانتال
نداريم حرفهاي رماننويس سويي از.است غريبي و پيچيده وضعيت ايران در نويسي رمان وضعيت
يك سال 1964 در يعني ;پيش سالها.ميكنيم گله خوب رمانهاي نبود از مدام ديگر سوي از و
"واقعي رمان" بگويند تا خواست رمان خواننده دهها و كرد برگزار نظرسنجي يك فرانسوي مجله
گفته خواننده دهها آن كه چرا ;بود تامل قابل شدت به نظرسنجي نتيجه.است رماني چگونه
موقعيتهاي باشد ، داشته ماجرايي و كند روايت را داستاني كه است واقعي رماني بودند
اين كه نكتهاي آخرين.بيافريند قهرمان و كند ترسيم را شخصيتها كند ، طرح را گوناگوني
مهمي نكته اين."باشد سرنوشت يك اوديسه بايد رمان":است جالب هم بودند گفته خوانندگان
يك آفرينش براي كه است اين ديگر مهم مسئله.ميشود توجه آن به كمتر بدبختانه كه است
قرن تفكرات به ربطي مسئله اين البته.بشناسد را خود روزگار بايد نويس رمان رمان ،
نويس رمان كه چيزي.ندارد نقاشي تابلوي يك مانند آن بودن وفادار و رمان درباره نوزدهمي
كه آورند فراهم را فرصتي بايد رمان يك صفحههاياست همذاتپنداري كند توجه آن به بايد
شخصيتهاي با زندگي خود ، مكان و زمان از گرفتن فاصله با خواننده تا باشد خلوت يك حكم در
وارد خواننده ميشود باعث خلاء همين و است خلاء يك مانند چيزي چنينكند آغاز را رمان
نويسنده يك.ميرود حاشيه به واقعي دنياي كه است زماني چنين در.شود رمان خيالي دنياي
دنياهاي تنوع تنگنا اين با و رفته بين از ما روزمره دنياي دايره كه بود گفته فرانسوي
در دنياها اين از كه تصويري اما نزديكاند و دور ناشناخته دنياهاي.ميشود برملا ديگر
وقايعي كه است اين واقعيت.ميكند القا ما به را ناشناخته چهرههايي ميشود ارائه رمان
كار به فضا و زمان تاروپود در كه است ما اعمال جوهر همان ميدهد رخ رمانها در كه
زمينه ناگهان به قبيل ، اين از چيزهايي و جابهجاشدگيها تناسبها ، طريق از و شده گذاشته
اين از ما رمانهاي چرا كه نوشت خواهم بعدي يادداشت در.ميدهند بسط و شرح را انساني
.نشدهاند مطرح جهان در دليل همين به چرا و هستند دور ويژگيها
است مرده ادبيات
ادبيات" نام به مقالهاي ميلادي پنجاه دهه سالهاي در آمريكايي ، نويسنده ميلر ، هنري
آن در ميلر.كرد آمريكا ادبيات نثار را دشنامها بدترين و رساند چاپ به را "است مرده
سرچشمه كتاب با نشر و حشر و تجربه از آمريكايي نويسندگان نوشتههاي كه كرد ادعا مقاله
تجربههاي و غريب و عجيب برخوردهاي پربار ، خاطرات از لبريز آثارشان و نميگيرد
همه.نميآيد حساب به خوبي تحليلگر ولي است خوبي نويسنده ميلر هنري.نيست تكاندهنده
.ميآيد ميلر خاص روحيه از ميخورد چشم به خواندني و كوتاه مقاله آن در كه غرضي
با نميتواند مسلما دارد ، دوست آمريكا از بيشتر را اروپا است معترف خودش كه نويسندهاي
نويسندگان آمريكا نيز سالها آن در كه است اين واقعيت.كند نگاه آمريكا ادبيات به محبت
از بيش شايد برخوردها اين البتهبود عجيب برخوردهاي از پر داستانهايشان كه داشت خوبي
زمينه اين در مثال مهمترين.ميآمد زندگي تجربه از بيايد كتاب با نشر و حشر از آنكه
زندگي كردن دنبال اهل اگر.است "دريا و پيرمرد" نام به همينگوي ارنست فوقالعاده رمان
حتما بخوانيد ، مينويسند نويسندگان درباره كه را زندگينامههايي و باشيد نويسندگان
.ميداده اختصاص كار اين به را زماني و است داشته زيادي علاقه ماهيگيري به ميدانيد
همينگوي تجربه از دربيايد ، كتابها دل از آنكه از بيشتر بسيار "دريا و پيرمرد" بنابراين
گاهي و ميشود ديده هم ما نويسندگان بين در متاسفانه ميلر هنري نگاه نوع.است شده ناشي
.ميشود حيرت مايه كه ميآورند زبان به ادبيات درباره را حرفهايي چنان نويسندگان اين
است ديگري مثال هم "دشت ناتور" يعني سلينجر.دي.جي فوقالعاده رمان كه است اين راست
شده نوشته "فين هكلبري سرگذشت" گرته بر هرچند "دشت ناتور".ميلر حرفهاي كردن نقض براي
از عجيبتر تجربههايي چه واقعااست آمريكايي پنجاه دهه نوجوان يك اوديسه اما
روشنفكري آفت اما است خوبي نويسنده ميلر هنري يافت؟ ميتوان "كالفيلد هولدن" تجربههاي
;است خوبي داستاننويس كه اندازه همان به.ميكند غوغا غيرداستانياش حرفهاي در
ميلر كه وبيراههايي بد و دشنامها همه ميكنم فكر.ميآيد حساب به بدي نظريهپرداز
را آمريكايي چيز هر كه فرهنگي:ميآيد آمريكايي ضد فرهنگ يك از كرده آمريكا ادبيات نثار
سر به فرهنگ اين عمر كه كرد قبول بايد اما.ميداند خوب را اروپايي چيز هر و ميكند نفي
يك گرفتنش ناديده هرگونه و است غالب فرهنگ هنر ، و ادبيات عرصه در آمريكايي فرهنگ.آمده
بهتر دارند دشمني آمريكا ادبيات با هنوز كه ما نويسنده دوستان.است عمدي بستن چشم جور
!ميگذرد باد و برق سرعت به زمان كه چرا ;كنند پيدا خود براي چارهاي راه است
نوبل شانه به شانه
بوكر ادبي بنياد فعاليت نحوه بر نظري
امرايي اميلي
براي هميشه كه ميرود شمار به جهان ادبي جايزههاي معروفترين از يكي بوكر جايزه
رمان بهترين به ساله هر است ، داشته همراه به را زيادي اعتبار خود شانس خوش برندههاي
تعلق شود چاپ انگليس سابق مستعمرات و المنافع مشترك كشورهاي در كه زبان ، انگليسي
سال در كه "كيپ جاناتان" فرهيخته ناشر ماشلر تام همت به اصل در بوكر جايزهميگيرد
بود ناشري موقع آن در بوكر.گرفت شكل رفت (Booker Brothers) بوكر برادران سراغ به 1968
جايزه اينداشت اختيار در را هاير جورجت آگاتاكريستي ، همچون پرآوازهاي مولفان كه
درصدي كه شد اين بر قرار و كرد صحبت بوكر با ماشلر تام.گرفت شكل گنكور جايزه تحتتاثير
پا صادقانه":كه ميآورد ياد به ماشلر تام.دهند اختصاص جايزهاي به را فروش از كوچك
ديديم و ميگذارد جاي به را خود اثر كه نميكشد طولي جايزه اين بودم معتقد و گذاشتم پيش
.بود ملاقات آن حاصل زبان انگليسي داستاني ادبيات براي بوكر جايزه ".شد چنين اين كه
هنگام تا سال 1975 از كه بود جايزه حاميان از بوكر مديرعامل و رئيس كين سرمايكل
اين حاميان به هم صنعتيمان گروه.بود بوكر عامل مدير و رئيس در 1993 بازنشستگياش
معتبر شركتهاي از و است شده تاسيس قبل سال كه 200 گروه اين.است پيوسته جايزه
اين به كتابخواني فرهنگ اعتلاي راستاي در و است لندن سهام بورس در فعال سرمايهگذاري
شهروندان قلم به رمان كه ميشوند پذيرفته رقابت براي كتابهايي تنها.است پيوسته جريان
يا داستان مجموعه.باشد كامل بايد رمان.باشد ايرلند جمهوري يا مشتركالمنافع كشورهاي
كتابهاي.باشد زنده اثر انتشار زمان در بايد نويسنده.نيست طرح قابل كوتاه رمان
.نميشود پذيرفته باشد مولف خود آن ناشر كه كتابي يا و انگليسي زبان به شده ترجمه
به شود تهيه مسابقه داوران براي آن از نسخه هفت كه شرط اين با تنها اينترنتي كتابهاي
نهايي مرحله به كتاب راهيابي صورت در كه شود متعهد بايد هم ناشر مييابند ، راه داوري
موسسه اين به ميتوانند را كتاب دو حداكثر بريتانايي ناشران.كند تهيه را آن چاپي نسخه
.باشد شده منتشر بعد سال اكتبر تا 30 سال هر اكتبر اول از بايد كتاب اين كه كنند معرفي
و بود جايزه برنده كتاباش ديگري ناشر توسط قبل سال ده طي كه نويسندهاي آثار علاوه به
حتي و آن برندگان و بوكر جايزه.ميشود پذيرفته هم داشته حضور نهايي ليست در ناماش يا
جايزه شايد.ميشوند برخوردار زيادي شهرت از و راهيافتهاند نهايي فهرست به كه كساني
گورديمر ، نادين به ميتوان آن نمونههاي از دانست ادبيات نوبل بر مقدمهاي بتوان را بوكر
.كرد اشاره گولدينگ ويليام و نايپل.س.و
هيچ.ميشوند جايزه برنده آتي سالهاي در مييابند راه نهايي فهرست در كه كساني اغلب
يك به بار يك براي فقط كه گنكور جايزه برخلاف.ندارد وجود مسابقه در شركت براي محدوديتي
براي اتفاق اين كه داد نويسنده يك به ميتوان بار چند را بوكر جايزه ميشود اعطا نفر
در 2 ميتواند ناشر هر.داد رخ ترينيدايي نايپلس.و و استراليايي نويسنده كري پيتر
كتاب عنوان هر.كند ارسال موسسه به را خود انتشار دست در كتاب از 5 فهرستي سال هر ژوئيه
.باشد همراه است لغت از 250 كمتر كه آن متن از خلاصهاي با بايد
از يك هر از نسخه دو.گردد تحويل جايزه امناي هيات به بايد كتاب هر از نسخه هفت
داده قرارداد طرف صحافي تحويل ناشر طرف از مييابد راه نهايي فهرست به كه كتابهايي
داوران هيات.شود داده تحويل دوباره طلاكوب ، حروف و شده صحافي چرمي جلد با تا ميشود
جايزه براي طرح قابل كه آن براي كتاب هرميگيرد شكل جايزه مديريت كميته انتخاب با
براي نهايي ليست مرحله در تا كند نقدي كمك استرلينگ ليره بايد 3000 آن ناشر:باشد
چاپ و نشريات در برنده كتاب تبليغ براي استرلينگ ليره حداقل 1000.شود خرج كتاب تبليغ
.است لازم تبليغاتي پوستر
و اسناد.ندارد ديگر جايزههاي در شدن برنده با منافاتي بوكر رقابت عرصه به ورود
بعد سال اكتبر در جايزه و ميشود آغاز نوامبر ماه از ساله هر جايزه نام ثبت مقررات
به جايزه.ميشود اعطا برنده به كه است استرلينگ ليره جايزه 20هزار مبلغ.ميشود اعلام
تهيه مسئول داوراناست نفر يك فقط كه ميگيرد تعلق داوران هيات ديد از رمان بهترين
به ورود براي كتاب هر.مييابند تقليل نفره شش ليست به سرانجام كه هستند اوليه فهرست
ليره بر 1000 علاوه نهايي ليست به راهيافتگان.دارد نياز راي يك به حداقل نفره ليست 6
طي ميكنند دريافت خود كتاب از چرمي جلد با شده صحافي نسخه يك و نقدي جايزه استرلينگ
.ميشود خاصي توجه شدهاند جهاني جوايز برنده كه كتابهايي به ما كشور در اخير سالهاي
اختصاص خود به را جايزه اين كانادايي خوششانس جوان (Yann Martel) مارتل يان نيز امسال
به "مارتل يان" نام كانادايي نويسنده سه ميان از نهايي برنده اعلام از قبل امسال.داد
و كرد اعلام اشتباه را آن داوران هيات بعد اما شد ، اعلام موسسه اين سايت در برنده عنوان
اثر (Life of Pie) كتاب به جايزه بنياد اين مسئولين طرف از رسمي صورت به بعد روز چند
به بوكر داوران هيات اعتماد بر است دليلي تنها او دوباره انتخاب كه گرفت تعلق مارتل يان
باغوحش در غيرمعمول شيوه به كه است هندي پسركي زندگي داستان "پي زندگي".رايشان صحت
گرفتار كشتي اما ميكند ، مهاجرت كانادا به خانوادهاش همراه به پي پدر.ميشود بزرگ
گورخري كفتار ، كنار در را خود و مييابد نجات پي ميان اين از اما.ميشود اقيانوس توفان
معتقد اومييابد نجات انتها در او.مييابد پاركر ريچارد نام به بنگالي ببر و پاشكسته
و اسلام و بودا اديان در بنيادين مطالعهاي به دست كتاب اين نگاشتن از قبل كه است
باعث و ميكند عمل خوب رمان يك مانند خوب دين يك":ميگويد استمارتل زده مسيحيت
در اما داشت هند به كه سفري طي او".كند تجديدنظر خود بودن لائيك در انسان كه ميشود
كه ديدم را مردي هندوستان پاندشيري شهر در":ميگويد مارتل.شد نوميدي دچار نيز آنجا
داستان آن در پي بياورم ، ايمان خدا به من كه كند بازگو من براي را داستاني ميخواست
".داشت حضور
زمان آن:ميگويد او ميزند پي خلق به دست و مييابد را خود داستان شخصيت هند در مارتل
.بودم خورده شكست من و داشتند ضعيف شدت به فروشي من پيشين كتاب دو و بودم چندساله و سي
در رمان از اعظمي قسمت دفعه يك و كردم فكر بود كرده تعريف برايم مرد كه موضوعي به مدتي
كنم استفاده آبي اسب يا فيل يك از ببر جاي به ميخواستم ابتدا در من.گرفت شكل ذهنام
تا "پي زندگي".بدهم گياهخوار آبي اسب خورد به ميتوانم چه من اقيانوس وسط ديدم اما
.ميشود منتشر زبان انگليسي مترجمين از يكي توسط ديگر وقت چند
نميماند كه نامي بر مقدمه
آزرم محمد
به و نماييم آشكار را آن غريبه وجوه ميكنيم سعي مدام و ميزنيم حرف شعر درباره وقتي
است ممكن درآيد ، خواندن به و شود تبديل آشنا امري به تا كنيم واردش خود فردي شناخت حوزه
بنابراين.ميكنند مشخص را شعر و ما بين نسبت تنها كه دهيم نسبت آن به را مولفههايي
يك جايگاه در و عنوان به ما از يك هر براي كه ميكنيم نگاه شعر به چشماندازي از همواره
يادآور بارها كه طور همان و جا همين تا پس.باشد شدن معنا و دريافت قابل خواننده ،
از خود شناخت از فقط ميكنيم ، صحبت كلي امر يك حكم در شعر از كه هنگامي حتي شدهايم ،
يك.باشد نميتواند و نيست جزيي امر يك از بيش چيزي است بديهي كه ميزنيم حرف شعر
همواره كلي امر يك عنوان به شعر ديگر ، بيان بهديگر بسيار چشماندازهاي بين چشمانداز
چنين چون كنيم حاضرش نميتوانيم كه خاطر اين به نه هم آن است ، غايب ما گفتههاي در
وجه هيچ به چشمانداز ، اين و كلي امر اين كه خاطر اين به نيافتهايم ، را چشماندازي
.ندارند وجود
چشمانداز از است ممكن تازه كه خود شده شناخته و آشنا چشمانداز جز به بكوشيم اگر حال ،
هر به و نباشيم آن خوانش به قادر كه را آنچه هر كند ، جلوه ناشناس و غريبه ما براي ديگري
خلاصه نام يك و كلمه يك عنوان ، يك تحت ميشود ، ناميده شعر ديگر ، چشماندازهاي از صورت
همين و بيابيم ناشناس و غريبه شعرهاي اين بين مشتركي ويژگيهاي كه اميد اين به كنيم ،
فقط اين كه دارد وجود امكان اين هميشه باشد ، شعرها اين دادن جلوه يكسان براي دستآويزي
شعرهاي و كنيم مشخص گرفتهايم قرار آن در كه را چشماندازي ماندن ثابت و بودن ساكن
.باشند مانده باقي خواننده ، عنوان به ما از يك هر فردي شناخت حوزه از بيرون همچنان غريبه
از بسياري و مطبوعات از برخي در حاضر حال در ميتوان را اينچنيني كوششهايي
تعريف به قادر كه كلمهاي با تا ميكوشند است مدتها.كرد مشاهده شعري ، گردهماييهاي
جمله از دليل هر به كه را شعرهايي تكليف دقيقا و قطعا نيستند ، آن از دقيقي و قطعي
نامگذاريهايي جمله از "پستمدرنيستي شعرهاي" عنوان.كنند روشن نميفهمند ، نخواندن ،
كار به شعرهايي شدن معنا و دريافت جريان سادهسازي براي سادهانگاري روي از كه است
رسمي شعر گفتمان كه آنچه يا فارسي معاصر شعر مسلط و معمول چشمانداز از كه ميرود
از كاري شعر مفاهيم و شعر زبان در اغتشاش جز و دارند شباهت هم به همه ميشود ، ناميده
نامگذار فهم چگونگي نشانگر چيز ، هر از بيش نامگذاري ، اين همه اين با.برنميآيد آنها
تركيباتي ديگر و "پستمدرنيسم" و "شعر" مفاهيم به آن از كه است چشماندازي و جايگاه و
حرفهاي و باشيد داشته جا همين تا را بحث.ميشود نگاه شده ، ساخته مفهوم اين از كه
تئاتر نوع نامگذاري درباره را تئاتر كارگردان و نمايشنامهنويس و منتقد "يونسكو اوژن"
بخشي تنها كه گفتوگو اين.بخوانيد ديگر كارگردانهاي و نمايشنامهنويسان از بعضي و او
صورت ايران تئاتر كارگردانهاي با و تهران در قبل دهه سه به نزديك ميخوانيد ، را آن از
و بزنند ما تئاتر نوع به برچسبي نبودند قادر چون گفتهام ، بارها كه طور همان":گرفته1
آلبر" ،"سارتر پل ژان" حضور با روزها آن ضمن در و كنند ، توجيه و تعريف و بفهمند را آن
نظرش به "اسلن مارتن" مناسب همين به خب بود ، روز باب "پوچي" موضوع "باتاي هانري" ،"كامو
.گذاشت ما كار بر ميتوان كه است اسمي مناسبترين "پوچي تئاتر" عنوان كه شد متوجه و رسيد
"سوررئاليسم" از كه بود تئاتري ميكرد ، "آدامف" و ميكردم من كه كاري من ، نظر به ولي
سالهاي در را نمايشنامهها اين ما اگر و ميشد زاييده
عنوان ما ، مكتب به بود ، شده كارگرداني زمان آن در آثار اين و بوديم نوشته 1935- 1930
سالهاي 1940 در ما آثار اگر و ميشد داده "نئوسوررئاليست" تئاتر يا "سوررئاليست تئاتر"
سالهاي 1950 ، در ولي ميگرفت "دروني تجربه تئاتر" عنوان ميآمد ، صحنه روي به 1938-
احساسات با هماهنگ و نظر مورد كه بود "پوچي تئاتر" شد داده تشخيص مناسب كه عنواني تنها
".بود دوره آن مردم
كه سالها آن در تئاتر پيراموني فضاي كه دريافت ميتوان يونسكو گفتههاي در دقت با
دنبال به و نام حتي كه گذاشته آن بر اثري چنان ناميد ، هم تئاتر پيرامتن را آن ميتوان
وضعيت چه اگر نيز ايران در امروز.است كرده تعيين هم را شدناش معنا و فهميدن چگونه آن
اما نيست ، هم شده پذيرفته و گفت سخن شعر مكتب از نميتوان كه است گونهاي به شعر گفتمان
نظر به كه است ، آشكار آنچنان انديشهاي و فكري فضاي و گفتمانها اين پيرامتن تاثير
.كنيم دقت ميشود ، تحميل مينمايند ، غريبه كه شعرهايي به كه نامي در است لازم ميرسد
باشد ، شعر فضاي پيرامتن از ناشي و نيايد دست به چشماندازي هر از شعرها هستي از كه نامي
چشماندازها تغيير خود با همراه زمان تغيير كه چرا.كند تغيير زمان ، تغيير با است ممكن
ميناميم شعر هستي آنچه چه ، اگر.داشت خواهد دنبال به را خواندنها و پيراموني فضاهاي و
شعر درون به نگاهي دستكم ولي است هستي اين به ناظر كه ميشود بيان چشماندازي از خود
را پيرامتن همان يا پيراموني متنهاي تاثير كمتر و - نباشد هم درون از نگاهي اگر - است
پستمدرن ميكنند ، تصور گونه اين يا و نميفهمند كه را آنچه هر كه آنهايي.بردارد در
كه بدانند بايد است ، بيرون آنها آشنايي چشمانداز از كه را شعرهايي جمله از مينامند ،
غريبه ، شعرهاي اين كردن آشنا جاي به و ميشود تبديل خود ضد عملي به ناميدن اين خود
غيرقطعي مفاهيم داراي عنوان اين خود كه چرا.داد خواهد جلوه مرموز و مبهم را آنها بيشتر
بودن غريبه خاطر به كه شعرهايي هم آن شعر ، دنبال به شدن افزوده با كه است متناقضي و
.ميدهد سرايت شعر به را مفاهيم همين شدهاند ، ناميده اينگونه
اين در كه است تناقضي بارزترين سبكي ويژگي يا و مكتب يك به پستمدرن مفهوم تقليل
.گفت خواهيم سخن آن از بعدها امكان صورت در و ميآيد چشم به نامگذاري
:پينوشت
شهريور 1371 و مرداد شماره 9 نو نگاه كر - 1
|