ميميرد هم دريا
نبودي كوك تو عزيز كارگردان
هنر حاشيه
ميميرد هم دريا
2_ فرمانآرا بهمن با گفتوگو
ترافيك و باراني روز آن در كه شنيدم زماني درست را اين.شد توقيف آب روي خانهاي فيلم
دوم قسمت صفحهبندي براي را روزنامه دفتر تا ميرداماد بودم شده مجبور جردن ، وحشتناك
هم آن فيلم درباره كارگردان اين صحبتهاي نميدانم.بيايم پياده آرا فرمان با گفتوگو
آب روي خانه كه ندارم ترديد اما است مهم روزنامه خوانندگان براي حد چه تا توقيف از بعد
.دارد گفتن براي هم ديگري حرفهاي خان بهمن.است بهانه يك تنها
قرآن آيه چهار منبخواهند از اينكه تصور ميكردم عمر ايران در هم ديگر سال شصت من اگر
نميكردم بردارم فيلمم از را
اكبري مينا
به.است مشابه تقريبا آب روي خانهاي با كافور ، بوي در روايت ساختمان من نظر به *
يا شخصيت يك وسيله به كه گرفته شكل روايت خرده تعدادي براساس دو هر ساختار ديگر عبارت
در شما رويكرد.بوده موفقتر كافور بوي در البته كه ميشود داده ربط هم به مركزي ماجراي
ميگيرد؟ نشات كجا از ساختاري چنين آمدن وجود به
نميشد معمولي ساختارهاي با زياد كه گرفتند سرچشمه جايي از كدام هر فيلم دو اين داستان
فيلم اتمام از بعد كه كرديم درست پازلي يك ما كافور بوي مورد در.كرد روايت را آن
را فيلم كلي تصوير هم كنار پازلها اين چيدن با او و ميدارد وا فكر به را تماشاگر
با آن كردن تعريف امكان باشد داشته آخر و وسط اول ، كه سرراست داستان يك با.ببيند
كه ميدهد من به را امكان اين روش اين.نداشت وجود ميكرد عنوان فيلم كه را مسائلي
يك صورت به را آن ميشود حتي و ايستاده خيابان كنار و مرده بچهاش كه زني آن از مثلا
ما ميكند احساس تماشاگر كه اين عليرغم و بگذرم دقيقه از 4 بعد درآورد مستقل فيلم
مسير در كه باشد تصاويري از يكي آن ندهيمو انجام را كار اين ميرويم او سراغ مجددا
سرچشمه نو رمان از بدانيم ، را كردن روايت گونه اين فرمت بخواهيم اگر اما.ميشود گم
را سوررئال و رئال سبك دو كه بود اين ما سعي تمام آب روي خانهاي مورد در اما.ميگيرد
جامعه در كه مسائلي همه اين كنار از نميتوانستيم حال عين در ولي دهيم پيوند هم به
دادن نشان براي باشيم آينهاي كه بود اين قصدم اصل دربرويم كنار راحت ميافتد اتفاق
كه است چيزي اين ميشود تمام سنگين عدهاي براي اگر هستند ، تلخ اگر حالا ;حقايق اين
از بعضي به نسبت راسخي اخلاقي اعتقادات كه هستم آدمي شخصا ، منميدهد نمايش آينه
.دارم زندگي در مسائل
اعتقاداتم اين به كردم انتخاب آب روي خانهاي سپيدهبخت دكتر براي كه هم را شخصيتي
انسان نظر از ولي دارد شيكي و مرفه زندگي است ، موفق مالي لحاظ از او مثلا كه برميگشت
همسرش ، مثل داشته ارتباط آنها با كه زناني لحاظ از هم.باشد آسوده نتوانسته بودن
رفته فرو لجن در گلو تا اخلاقي لحاظ از كه است آدمي او.فرزندش و پدر با هم و منشياش
و است گسترده خداوند بخشندگي كه ميگويد من به من اخلاقي اعتقادات اوصاف اين با.است
و ميزند قدم خانه راهروهاي در سكانسي در بخت سپيده دكتر.نيست بازيافت بدون روحي هيچ
فضا يك در را او تنهايي گستردگي تماشاگر تا ميكند روشن را خانهاش چراغهاي تمامي
برگردد ميتواند او پس ميكند گريه شده گرفته آسمان از كه تابلويي مقابل در بعد و ببيند
كه ميدهم سوق مسيري به را او من بنابراين.است آمده كج را راه ميكند احساس كه جايي به
او كه برميخورد قرآني حافظ به فيلم اواسط در و دارد فرشته يك با تماسي فيلم ابتداي در
.است برده كما به را او خودش زندگي مشكلات و تناقضات هم
بيپناهي و فقر وجود با كه خانوادهاي دارد ، ايدز كه دختري به آب روي خانهاي در ما
اشاره...و كرده نزديك او به را خود مردي ثروت خاطر كهبه منشياي دارد ، فرزند يازده
راه دارد آب روي خانهاي يك بيسكان ، كشتي يك بگوييم كه برسيم نقطهاي به تا ميكنيم
.برسد آنها سكنه داد به بايد كسي راه اين در ميرود ، را خودش
اين شما و است ريا و پنهانكاري آب ، روي خانهاي فيلم موضوع گفتيد خودتان كه طور همان *
تحليل نميتواند فيلم من نظر به اما درآورديد نمايش به فيلم جوانب تمامي در را رياكاري
عمق در توانسته حد چه تا آب روي خانهاي ميكنيد فكر شما.دهد ارائه ريشهداري و عميق
.بيابد كرده مطرح كه سوالي براي جوابي و كند رسوخ جامعه پلشتي
را ميشود روايت فيلم در كه داستانهايي از كدام هر دنبال ميخواستيم ما اگر ببينيد
من را كار اين چرا اما.شود مستقل فيلمي كه داشت را اين بضاعت كنيم ريشهيابي و بگيريم
.نيست ريشهيابي من كار چون نكردم
ندارد وجود پيچيده معضلات همه اين براي كلي جواب يك اصولا چوناست سوال طرح من كار
آنها جلوي قضايا اين آمار و ميبينند را مسائل اين همه كه نيز دولتمردان هم همين براي
لحاظ به كه هستيم مملكتي ما.بكنند اولويتبندي چگونه كه نميدانند ميشود گذاشته
كسب درآمد توريست از دلار ميليارد و 50 سالي 40 كه داريم را اين امكان طبيعي و تاريخي
خاطر به ;دارد را آن امكان است جزيره يك كه قبرس اما نميتواند ايران چرا ولي كنيم
ماه كه 11 انگليسي توريست آن مثلا آيا.مانده باقي نشده حل كه است فرهنگيمان معضلات
.ببنديم را او پاي و دست ما بايد كند تفريح ميخواهد ماه يك و كرده كار سال در
ميخواهيد شما كه اثري تماشاگر روي مسائل ، كردن طرح با آب روي خانهاي ميكنيد فكر *
گذاشت؟ خواهد
آب روي خانهاي با پنجاه پنجاه صورت به تقريبا ديدهاند را فيلم تاكنون كه آنهايي
نگران بايد كردند تعريف اثرت از همه اگر بونوئل لوئيس قول به و بودند مخالف يا موافق
به هم با گروه دو فيلم سر اگر اما باش نگران باز كردند تكذيب را اثرت همه اگر باشي ،
به و است زده تلنگر يك گروهها همه به فيلم اين.باشي موفق توانستي تو برخاستند چالش
را آنها نونهالي خانم سكانس همان است ممكن درآيد عمومي اكران به اگر اصولا من نظر
اين اكران از بعد ميآيد يادمبريزد هم به را آنها پسر و پدر جدل بعضيها و كند منقلب
بيتا كه طالقاني خانم سكانس توانست نخواهند هرگز كه گفت من به نفر يك جشنواره در فيلم
.كند فراموش را است آن نقش در مشايخي كه لطيفيان دكتر يا ميكند بازي فرهي
اين بودن مستقل طوري يك اما شود آويزان آن به تماشاگر كه ندارد چيزي فرهي بيتا سكانس
درماني شيمي كه را سرطانش ميكند ، بزرگ تنهايي به احتمالا كه فرزندي همراه به را خانم
را دوربين اگر ميكنم فكر.ميدهد نشان را نميبازد را خود كه دكتر با ارتباطش و ميكند
يا و عاطفي راه يك مثلا آخر در و بروم مسئله عمق به كه باشد اين قصدم و بردارم
يك در اگر شما.ميكند جلوه غيرواقعيتر خيلي اين.بدهم پيشنهاد آن براي غيرعاطفي
اين از تا پانزده شما دارد واحد سه آن طبقه هر كه ميكنيد زندگي طبقه آپارتمان 5
خانهها اين در كه نميدانيد ولي ميشويد رد آنها جلوي از هم روز هرداريد داستانها
.ببينيد را آن از كوچكي نماهاي است ممكن ولي است خبري چه
است؟ كوچك نماهاي همين آب ، روي خانهاي مثل فيلمي در روايتها خرده اين پس *
ميبينيم روز در كه كوچكي تصاوير اين از يك هر به ما كه بگويم ميخواهم دقيقا من.بله
اگر.ميكنيم فراموش ميشود آن جايگزين تصاويري ديگر روزهاي در اينكه دليل به اكثرا و
شايد.هستيم آن جزء هم ما كه ميكنيم زندگي كلاژي چه داخل ما كه ميبينيم كنيم تعمق كمي
ولي ببينيد كلوزآپ كلوزآپ ، سري يك كلاژ اين در شما من آخر فيلم دو اين به اول نگاه در
خواهيد شاهد آن واقعي شمايل و شكل تمام با را كلاژ كلي تصوير گرفتيد فاصله آن از وقتي
هر ما ميگفتند و كردند تماشا را فيلم مرتبه كه 6 بودند كساني كافور بوي فيلم سر و بود
براي خصوصي اكران يك كه هم پيش وقت چند.كرديم پيدا آن در را جديدي چيز ديديم كه بار
ميز روي شما كه نديدم قبلي دفعه من:گفت و آمد من پيش شخصي يك گذاشتم آب روي خانهاي
اين.است سرش پشت تنگ توي ماهي يك با ايران نقشه يا گذاشتيد شاهلير كتاب انتظامي آقاي
لير شاه اينكهميرسد كشفياتي يك به تماشاگر فيلم ، ديدن بار هر در كه است جالب برايم
خانه به كلي اعتراض يك ميكند سفر اطلس با كه كسينيست پيرمرد آن ميز روي بيخود
ساختار چون.شده تحميل ما به هاتداگ و همبرگر مثل.نيست ما فرهنگ جزء كه دارد سالمندان
بالاتري سن كه عزيزاني براي جايي ديگر شدهايم آپارتماني ما شده عوض ايرانيها زندگي
.نداريم خانه در دارند
فيلم دو در خردهروايت همه اين از استفاده علل درباره بسياري توضيحات شما راستش *
ديگر اينكه از نگران ;نگرانيد شما اينكه ;ميگويد ديگري چيز من احساس اما داديد اخيرتان
كه باشد فيلمي آخرين اين شايد اينكه از ترس و كنيد تصوير را داستانهايتان نتوانيد
...باشد درست احساس اين چقدر نميدانم ميكند ، پيدا نمايش اجازه
ساختن فرصت من ديگر چقدر اينكه.من سن كنيد ، اضافه احساستان اين به هم ديگري چيز يك
ما نگاه جوانيميساختم فيلم ديگري جور داشتم سال نوزده من اگر كه نيست ترديدي.دارم
و احساسات وقتي و دارم بسياري جوان دوستان من.ميكند عوض فيلمسازي به نسبت هم را
ما كار ميشوم نگران ميبينند سفيد و سياه را چيز همه اينكه و ميبينم را آنها هيجانات
چيز همه بلكه ندارد وجود سفيدي و سياه كه دهيم نشان آنها به تجربه با كه است اين
را كردن نگاه نوع باز اما شاهديم را نفر يك زندگي بعدم سناريوي در البته.است خاكستري
وقتي چوننيست آگاه زندگي در موفقيتش اين به بوده موفق خيلي كه نفر يك.ميكنم عوض
نمايان را خودش بيشتر ميدهد آزارمان كه چيزهايي آن ميماند خاطراتمان روي سالها غبار
را داستانيام شخصيت سناريو ، اين در من.ميكنيم حس را زندگي و شادي لحظاتي تا ميكند
سفر اين كه است درستنبوده بد هم چيز همه شود متوجه و كند عوض را مسيرش كه ميدهم هول
ميشناسند مرا كه كساني.نيست اين از بيشتر ما سهم اما است كوتاه جهان كل عمر به نسبت
دارد وجود تلخي اين فيلمسازيام در چرا اما نيستم تلخي آدم اصلا من كه ميدانند
پيدا من درون در كه است جوششي ايننميروم كار سراغ قبلي طرح با من اينكه به برميگردد
من ماشين عقب و كرده بغل را مردهاش بچه كافور ، بوي از سكانسي در كه خانمي آن ميشود ،
زماني سخت بسيار زمستان يك در.افتاد اتفاق من براي پيش سال كه 35 است واقعيتي نشسته ،
يك و شد من ماشين سوار خانم اين ميشدم رد ظفر خيابان در كودكان بيمارستان جلوي از كه
در كافور بوي سناريوي در فرجامي بهمن كه روزي يك و ماند من ذهن پس ولي كرد خراب مرا روز
كمي مقدار يك هم آخر كار اين در.ميشود پيدا خانم اين سروكله است رانندگي حال در ماشين
واقع به آن تصوير از قصدم و بودم آن شاهد خودم جامعه در كه اتفاقاتي و است شخصي فيلم از
.برويم كجا به ميخواهيم اجتماع اين در.ببينيد بياييد آقايان بگويم كه بود اين
تحليلهاي پايان اين درباره كه ميرسد پايان به اجتماعي _ مذهبي كنايه يك با فيلم *
مانده ، شما ذهن در اتفاقي يا جايي از نيز پايان اين آيادارد وجود متناقض گاه و گوناگون
در كه كرده مجبور را شما سال سي از بعد مرده فرزند زن آن از كه خاطرهاي همان مثل
را شخصيتي روزه چند ميتواند قرآن حافظ كودك يك چطور.بگيريد نظر در برايش جايي فيلمتان
دهد؟ نجات چندشبه رفته فرو لجن در گلو تا سالها طول در كه
قصد اما.كردم اشاره آن به نيز ديگر جايي در كه برميگردد خداوند بخشندگي همان به اين
را جهان مذاهب اگر هستيم آب روي ما همه نباشد اجتماع در اخلاق اگر بگويم كه بود اين من
.است خوب زنا نميگويد مذهبي هيچ.ميزنند حرف يك همهشان بكنيم نگاه تاريخ طول تمام در
براي همه و است يكي مذاهب همه سرچشمه كه باشيم معتقد اگر.است اخلاقي امر يك كشتن يا
برايمان اصول اين كردن عملي در ترديدي ديگر شدهاند ذكر مختلف ادوار در اجتماعي اخلاق
دوزخ و جهنم از مردم حالا.بماند ميكنيم برداشت را آن از چقدر ما اينكه.نميماند باقي
در.برود بين از هم ترس اين كه روزي به واي دارد را شمايل و شكل اين جامعه ميترسند ،
مطرح موجود اجتماع اين زخمي و متناقض فرد يك بهعنوان را دكتر من آب روي خانهاي فيلم
كرده شخصيتي به تبديل را آن ديده همسرش و پدر از كه آسيبي اما ندارد مالي مشكل كه كردم
عمل آن در را منشياش رحم عمد به شايد كه مياندازد شك به فيلم طول در را ما حتي كه
از وحشتناك هيولايي اصل در.باشد آزادتر روابطش در او و نشود بچهدار او تا كرده خارج
.سلطانآباد ميرود برميگردد و ميماند يادش محمدي خانم چشمان آدم همين اما ساختيم ، آن
به پسرش.نبوده خودش پدر به نسبت بهتري پدر هم او كه ميكند اعتراف پدرش نزد آدم همين
ميبيند را قرآن حافظ پسر وقتي ولي.دادي جاخالي عاطفي مسائل در هميشه تو ميگويد او
برميگردد طالقاني خانم و "ميكند اذيت منو كه دارد وجود قضيه اين تو چيزي يك":ميگويد
دستت ميگويد دكتر به وقتي و "نشو مذهبي من واسه ديگه تو توروخدا":ميگويد دكتر به و
از اون.ميكند باز سر كوركه ، نيست چيزي كه ميدهد جواب بهش زخمه ميگويد اون و شده چي
پسر كه زماني پايان دراست واقف آن به طالقاني خانم كه ميكند صحبت اخلاقي چرك يك
به كه را بچهاي پسر اينكه اول.ميدهد انجام كار دو ميبيند را مهاجمين دكتر و ميآيد
كه هم بعد.است قرآن حافظ پسربچه نجات فكر به خودش از قبل يعني ميكند پنهان آورده خانه
بچه پسر اما نميشود گفته كلامي هيچ بگويد ، چيزي ميخواهد آخر لحظات در و رسيده قتل به
كه ميكنند فكر و ميشوند داخل مهاجمين وقتي فيلم اصلي ورسيون در و توام با من ميگويد
بقره سوره از چهارآيه خواندن به ميكند شروع پسربچه اين ميگويد ، پسربچه به چيزي دكتر
دكتر سر پشت سياه پرده و ميكند شدن سفيد به شروع پرده آيات ، اين خواندن شروع با كه
الان.است چيزي يك بافتن حال در زماني خانم كه ميرسيم فيلم آخر شات به و ميرود عقبتر
حالي در.ندارد معنايي سياه پرده رفتن كنار و سفيدي اين آمدن شده حذف آيه چهار اين وقتي
براي بودن مذهبي به ميكنند تظاهر كه آنهايي كه دارد را مضمون اين آيه چهار آن معني كه
.آنهاست انتظار در بزرگ عذابي و فريفتهاند را خودشان اصل در واقعي ، مومنين دادن فريب
سال شصت من اگر اما.نميدانم داده را آن حذف دستور كه برخورده كسي چه به آيه اين حالا
از را قرآن آيه چهار بخواهند مسلمان عنوان به من از اينكه تصور ميكردم عمر هم ديگر
قصدم من و ميشود آن از گوناگوني تفسيرهاي كه داستان انتهاي در.نميكردم بردارم فيلمم
كه كرده تصادف فرشته با دكتر كه فيلم شروع به برميگرداند را ما بشوم آنها وارد كه نيست
فرشته يك دكتر كه دارد خبر قرآن حافظ دليل همين به شخصيتاند يك فرشته با پسربچه اصل در
نيا بيرون جايت از نكردم صدايت كه زماني تا ميگويد پسربچه به دكتر كه زماني و كرده زير
بود اين قصدم من.ميآيد بيرون آنجا از قرآن حافظ ;خدا اي ميزند فرياد مرگ لحظه در و
.است نزديكي همين خدا.نيستيم تنها هم لحظاتمان تنهاترين در ما بگويم كه
ميشود بود سينما كلي مسائل درباره كه مصاحبه اول بخش به مربوط بيشتر سوال اين چه گر *
ساختيد فقيد گلشيري آثار براساس را موفقتان اقتباسي كار دو شما كه بدانم ميخواستم اما
عدم علت ميكنيد فكر.گفتهايد بارها فصيح اسماعيل آثار از اقتباس به علاقهتان از و
و بودند موفق آثار اين اغلب كه حالي در چيست ، ايران سينماي در ادبي اقتباس سنت يك وجود
بكشند؟ بيرون آب از را خود گليم توانستند حدودي تا هم گيشه در
كار از را لازم آگاهي آن ما نويسندگان اينكه اول.دارد وجود عمده دليل دو من نظر به
در.بيايد پرده روي بايد نوشتند كه داستاني واو به واو كه ميكنند فكر.ندارند سينما
.داشت را ديد اين و آگاهي اين گلشيري مرحوم.است متفاوت كاملا مديوم دو اينها كه حالي
شدن فيلمنامه براي داستان اين گفتم او به و خواندم را احتجاب شازده سناريوي من وقتي
قبول شود روانتر سينما مخاطب براي و شود كم آن متعدد فلاشبكهاي و پيچيدگيها از بايد
نويسندگان بيشتر را گلشيري هوشنگ درك اين.داديم انجام اتفاق به را كار اين ما كه كرد
هم دولتآبادي و ميزند حرف سري يك كيميايي ،"خاك" فيلم سر هنوز اينكه كما.ندارند
سينماگر به اقتباس اجازه وقتي كند قبول بايد نويسنده حال هر به.دارد را خودش حرفهاي
اكثرا اينكه دوم است قضيه جنبه يك اين.شود قائل او براي هم حقوقي بايد ميدهد
در بدهند نويسنده به اثر حقوق براي هم پولي سناريو بر علاوه نيستند حاضر تهيهكنندگان
آن به جديدا من كه چيزي ديگر طرف از و است متداول دنيا جاي همه اتفاق اين كه حالي
نه و ميشناسند را كهن ادبيات نه.ندارند ادبي سواد آنقدر ما جوان فيلمسازان برخوردم
خودت تو اينكه يعني مولف سينماي ميكنند فكر اكثرا.ميكنند دنبال را معاصر ادبيات
.خواندي جايي يك قبلا كه داستاني يا ديدي قبل شب كه فيلمي روي از حالا بنويسي فيلمنامه
چيزي شما واقع در چون.است افتاده اتفاق ما مملكت در متاسفانه كه است تفسيري اشتباه اين
يادم.است راهحلش اين ميكنند فكر.كردي كپي چيز تا چند روي از بلكه نكردي تاليف را
اجازه كه گفتم او به من بسازد فيلمي ترقي خانم از داستاني روي از ميخواست دوستي ميآيد
گفت شد؟ چي خب پرسيدم او از وقتي مدتي از بعد.ميگيرم برايش ترقي خانم از را كار اين
به دست مسائل اين.ميشود درست ميدهم ، تغيير را داستان جاي چند نيست ، كار اين به نيازي
.باشيم نداشته اقتباسي سينماي ما تا داده هم دست
ميان اين از كه دادم ارشاد به مجوز براي فيلمنامه ده من كه بگويم بايد خودم مورد در
و _ جاويد كهن ، باده زمستان 62 ، _ فصيح داستانهاي از تا سه.بود اقتباسي سناريو چهار
و نكردم رها را اقتباس كار من.گلشيري هوشنگ از روشن دست تاريك ، دست نام به داستان يك
وجودم در سالها اين در كه است تغييراتي دليل به نوشتم خودم را اخير فيلمنامه دو اگر
هم امروز اگر همه اين با ولي بگويم دارم قصد نزدم سال شصت كه حرفهايي بالاخره.ميبينم
خواهم آن صرف را عمرم از سال سه ميدانم اينكه وجود با شود تصويب زمستان 62 فيلمنامه
.داد خواهم انجام را كار اين عشق با كرد
نبودي كوك تو عزيز كارگردان
"نيستم كوك من عزيزم" فيلم به نگاهي
صداقت نيما
جهان سينماي در را آن نمونههاي كه دارد مدنظر را كلاسيكي الگوي "نيستم كوك من عزيزم"
و ميزند خطايي به دست مالي مشكلات خاطر به كه مردي حكايت:كرد جستوجو ميتوان فراوان
اين كلاسيك نمونههاي جز.ميآورد وجود به او در تغييراتي تازه عشق يك طليعه ميان اين
و يافت ميتوان را داستاني طرح چنين از فراواني نمونههاي هم فيلمفارسيها در قصه ، نوع
نازل و دمدستي نمونههاي به فيلمنامه سطح در لااقل نيستم كوك من عزيزم اينكه عجيب
توانايي عدم ميرسد ، ذهن به فيلم تماشاي از پس كه چيزي مهمترين كه چرا ;است نزديكتر
تركيب از غريبي ملغمه با نتيجه در.است قصه پيشبرد و شخصيتها پرداخت در فيلمنامهنويس
كه يابد خاتمه تراژدي نفع به چيز همه رفتهرفته است قرار كه هستيم روبهرو تراژدي و طنز
اينكه ضمن (!كند خودكشي سرانجام اصلي شخصيت نميدهد اجازه سانسور كه چرا) نمييابد
نيست ، طولاني چندان فيلم اينكه رغم به.ندارد يكدستي و درست پرداخت هيچوجه به فيلمنامه
و ندارد درستي ريتم كه اين مهمتر و ميرسد نظر به كشدار و طولاني بسيار اما
دير بسيار فيلم اصلي زن شخصيت ورود مثلا.نيستند دقيق و موقع به داستان گرهافكنيهاي
ابتدا از كه شخصيت ديگر سوي از.ميشود فاش او هويت زود خيلي سويي از و ميافتد اتفاق
اصلا و ميدهد هويت تغيير پذيرشي قابل غير به زود خيلي ميشناختيم تبهكار عنوان به
بقيه رابا وضعيت همين اينكه ضمن.ميماند گنگ كاملا او شخصيت مورد در قصه پيچهاي
احساسات و عكسالعملها غالب و مينمايد ناپخته كاملا رويا شخصيت:داريم هم شخصيتها
از بخشي فيلمهايي چنين در كه _ وظيفه و عشق تقابل معروف مايه و ميمانند نيمهكاره او
نشده مطرح كاملا هنوز و نميرسد جايي به اصلا اينجا _ ميبرند پيش خوبي به را داستان
دستگاه پاي او گريه اضافي و طولاني صحنه رغم به سرانجام زن كه چرا ميرود ، حاشيه به
و ميآورد زبان بر وظيفه به راجع را معمول شعارهاي همان آخر صحنه در _ پسر كامپيوتر
.است فيلم شخصيت گنگترين پولدار مرد شخصيت ديگر سوي ازميرود كنار ساده خيلي سرانجام
از.نميداند او رفتار با را تكليفش تماشاگر بالاخره و منفي نه و دارد مثبتي جنبه نه او
صحنه سرانجام و ميشود تبديل سوال علامت يك به كل به كه است (آئيش) سرهنگ شخصيت بدتر آن
جز.هستند پولدار مرد اين فرمان به گوش و دستپرورده نظامي نيروهاي تمام گويي كه نهايي
به و ميرسد نظر به تصنعي كاملا (كرده دامگذاري خود پليس كه) قصه پيچ اصلا اين
.نيست باور قابل هيچوجه
نظر به ساده بسيار اول وهله در پليسي و حادثهاي معمايي ، سينماي نوع فيلمنامه نوشتن
مختلف فيلمهاي در بارها و هستند مشخص آن تشكيلدهنده اجزاي و عناصر كه چرا ميرسد
ميكند ثابت سادگي به كه است فيلمسازي نمونه هيچكاك آلفرد شايد اما.شدهاند تكرار
درست پرداخت نتيجه در فقط و هستند جنبه مهمترين جزئيات فيلمنامههايي چنين در اتفاقا
از فيلم وگرنه كند همذاتپنداري اصلي شخصيت با ميتواند تماشاگر كه شخصيتهاست و وقايع
هستند بيهويت كاملا شخصيتها اما ، "نيستم كوك من عزيزم" در.است شكست به محكوم پيش
نوع در كارگردان عمد احتمالا و _ حركاتش و پرستويي تكراري بازي كه اصلي شخصيت جمله از)
هيچ هم وقايع و دليل چه به نيست معلوم و ;كرده فنيزاده پرويز به شبيه را او _ گريم
از پس خصوص به تماشاگر نتيجه در.نميافتند اتفاق باوري قابل و منطقي شكل به كدام
سادهلوح بسيار را او كه ميكند گمان و ميشود سردرگمي دچار فيلم گرهگشاييهاي
كه _ او تنهايي لحظات و اصلي شخصيت در نهفته غم نوع حتي دليل همين به.پنداشتهاند
تماشاگر كردن همراه در را لازم كاركرد عنوان هيچ به _ باشند فيلم قوت نقطه ميتوانستند
موفق بسيار طنز صحنههاي خلق در لااقل قبلي فيلم دو يكي در هنرمند اينكه عجيب.ندارند
و معمولي سطحي در چيزي.آمده در كار از خوب صحنه چند حتي از دريغ اينجا اما مينمود ،
ميشوند اجرا سرد بسيار گاه فيلم كمدي اتفاقات.ميشود برگزار آن از پايينتر بسيار گاه
در مثلا كه كنيد نگاه.ميكند خراب پيش از بيش را كار آخرش كار چند از بدتر پرستويي و
هيجاني اوج و ميشود برگزار سطحي چيز همه معتمدآريا با پرستويي رودررويي نهايي صحنه
و سردستي ديالوگهاي با بكشد دوش به را فيلم از مهمي بخش است قرار كه (كلايماكس) فيلم
آن از چقدر (لحظات برخي در معتمدآريا جز به بازيگري ، چه و كارگرداني چه) ضعيف اجرايي
(حزنانگيز و احساسي موسيقياي بر تاكيد با) داشته را انتظارش كارگردان كه غريبي تاثير
بدون ميآيد ، بيرون سينما سالن از كامل خيال آرامش با و راحتي به تماشاگر و است دور
مشابه ونمونههاي _ اصلي شخصيت براي دلسوزياي يا همذاتپنداري احساس كوچكترين اينكه
در شخصيتي چنين حال و حس از پرستويي اجراي كه كنيد دقت صحنه همين درباشد داشته _ آن
نقاشي تازهاش همكار براي پرستويي كه كمدياي صحنه برعكس يا است دور چقدر خاص لحظه اين
به توجه با بعدا اصلا كه):است تصنعي چيز همه چقدر ميدهد ، نشان را پولدار مرد خانه
و بيمعني چقدر است ، پليس همكار بلكه سادهلوح ، خلافكار يك نه مرد ، ميفهميم اينكه
در هنرمند گويا ميكند ، رهنمون نكته يك به را ما دلايل اين همه (.ميكند جلوه غيرمنطقي
!است نبوده كوك زياد فيلم اين ساخت حين
هنر حاشيه
وحشي توتفرنگيهاي *
ساخته وحشي توتفرنگيهاي فيلم است قرار سينما 4 برنامه فيلم نمايش ادامه در هفته اين
نيست شكي اثر اين بودن شاهكار درباره.آيد در نمايش به سوئدي كارگردان برگمن اينگمار
چند تلويزيون ديد بايد آن در زن شخصيت چند پررنگ حضور و فيلم ساختار به توجه با اما
بعد كه است دانشگاه استاد يك درباره فيلم اين.داد خواهد نمايش را فيلم اين از دقيقه
.ميكند مرور را خود خاطرات و برميگردد زادگاهش به سالها از
نگفت را بله قرمزي كلاه *
فطر عيد مدرسي مجيد تهيهكنندگي و طهماسب ايرج كارگرداني به سروناز و قرمزي كلاه فيلم
سروناز و قرمزي كلاه فيلم كه بود قرار سينما ، و فيلم سايت خبرنگار گزارش به.نشد اكران
تهران فلسطين سينما مركزيت با تهران آزاد سينماهاي گروه در فطر سعيد عيد با همزمان
فيلم اين نشدن اكران باعث اخير هفته چند در اتفاقاتي بروز اما.كند آغاز را خود اكران
تهران سينمايي معاونت فني كارشناسان خبرنگاران ، گزارشهاي براساساست شده فطر عيد در
را سينما اين مديران و گرفتهاند فلسطين سينما سهگانه سالنهاي از فني ايراد چندين
كه حالي در.كنند برطرف را شده مطرح نواقص سينما اين افتتاح از قبل كه كردهاند مجبور
بودند قرمزي كلاه فيلم با و فطر عيد در سينما اين افتتاح درصدد فلسطين سينما مديران
كردن برطرف و ماه بهمن تا و بيندازند تاخير به را سينما افتتاح فعلا كه شدند مجبور
مدرسي برادران و فيلم صحرا هم ، ديگر سوي از.كنند صبر سهگانه سالنهاي نواقص
عزيزم زرد ، رز فيلم چهار با سينمايي گروههاي همه اينكه به توجه با (فيلم تهيهكنندگان)
براي آزادي گروه عملا و بستهاند قرارداد آب روي خانهاي و سيندرلا نيستم ، كوك من
تعويق به را فيلم اكران گرفتهاند تصميم نداشت ، وجود سروناز و قرمزي كلاه اكران
.بيندازند
نيز فيلم اين نويسنده و كارگردان بازيگر ، طهماسب ايرج كه است اين ديگر توجه قابل نكته
نسل براي قرمزي كلاه شخصيت كه رسيد نتيجه اين به شده انجام رايزنيهاي و مشورت پي در
كلاه با كودكان بيشتر آشنايي براي و است ناشناختهاي تقريبا شخصيت ايراني كودكان امروز
كلاه شخصيت با جديد تلويزيوني مجموعه يك سيما اول شبكه براي دارد قصد فيلم صحرا قرمزي ،
خواهد توليد مرحله وارد زودي به قرمزي كلاه و طهماسب محوريت با مجموعه اين.بسازد قرمزي
آثار روي را خود توليدي فعاليتهاي شيرينيفروش دختر موفقيت از پس مدرسي برادران.شد
فيلم اكران زمان بهترين كه رسيدهاند نتيجه اين به آنها.كردهاند متمركز جبلي و طهماسب
اكران برمبناي تاكنون فيلم صحرا تصميم.است رفته دست از عملا سال 81 در قرمزي كلاه
.است سال 82 تابستان يا نوروز عيد با همزمان سروناز و قرمزي كلاه فيلم
تهران در موتور 1000 *
.شد مجدد اكران تهران سينماي در هفته اين موتور 1000 و..عشق نان ، فيلم
همچنين و نمايش تنظيم صنفي شوراي عضو و سينما خانه مديره هيات عضو داوودي ابوالحسن
عصرجديد ، استقلال ، سينماي در 5 را جاري سال طي آن دوم اكران فيلم اين عامل تهيهكننده
فيلم اين اكران پايان هنگام در كه ميشود گفته.است كرده آغاز پيام و ميلاد تهران ،
تا فيلم و نشده محقق موتور 1000 و..عشق نان ، براي تابستان در سينماها كففروش هنوز
اكران براي را فيلم اين داوودي اما ميفروخته ، كففروش از بالاتر اكران روزهاي آخرين
فروش بتواند شايد فعلي اكران كه ميرسد نظر به هماكنون.برداشت سينماها پرده از دوم
.ببرد بالاتر (طهماسب ايرج) شيرينيفروش دختر فروش ركورد از را فيلم اين
قبادي زندگي از هرتسوگ ورنر روايت *
.ميسازد قبادي بهمن درباره فيلمي هرتسوگ ورنر كارگرداني با.سي.بي.بي تلويزيوني شبكه
واشنگتن ايالت در واقع تولنز لنز شركت مديران از يكي رايت رنه مژفيلم دفتر گزارش به
ساخت درصدد شركت اين همكاري با.سي.بي.بي تلويزيوني شبكه كرد آمريكااعلام ديسي
فيلم اين كارگردان گزارش بنابراين.است ايراني جوان فيلمساز قبادي بهمن زندگي از فيلمي
طي اين از قبل فيلمساز اينبود خواهد آلماني مشهور كارگردان هرتسوگ ورنر مستند
بهترين از يكي را اسبها مستي براي زماني پستفيلم واشنگتن روزنامه در مقالهاي
داده نمايش سي40.بي.بي شبكه از گذشته ماه قبادي اول فيلم.بود دانسته اخير دهه فيلمهاي
Jeon-Ju بينالمللي جشنواره سفارش به بلندي نيمه فيلم تدارك در روزها اين قبادي.شد
.است جنوبي كره براي
|