روشنگري آسمان در آزادي پرواز
فرهنگ اجزاء پيوستگي
فرهنگ حاشيه
پارسيان افق
روشنگري آسمان در آزادي پرواز
نخست بخش
در كه است اتريشيالاصل فقيد و شهير فيلسوف پوپر كارل از مقالهاي ميآيد پي در آنچه
به - همچنان نوشتار اين در شده مطرح مباحث كه ميرسد نظر به اما است ، شده نوشته 1958
درباره" مقاله اهميت.برانگيزند تامل و داشته سرزندگي و موضوعيت - ما جامعه براي ويژه
كل كه است ذكر به لازم.است پوپر سياست فلسفه اصلي مباني بر آن شمول و سادگي "آزادي
در ديگري مترجم سوي از شده ، گرفته آن از مقاله اين كه ،"است مسئله حل زندگي تمام" كتاب
.است ترجمه دست
پوپر كارل
عربستاني مهرداد:ترجمه
از پيش دوران به كه فرانسه و سوئيس اتريش ، آلپ كوههاي رشته در انسان سكنيگزيني از ما
كه مردمي چگونه كه كنيم توجه موضوع اين به بايد اما.ميدانيم كمي چيز برميگردد ، تاريخ
آلپ مرتفع كوههاي وحشي و عبور غيرقابل درههاي سمت به ميكردند ، دامپروري و كشاورزي
و سخت هستي يك به ميتوانستند تلاششان درجه منتها در آنچه با كه جايي يعني ;كردند حركت
كه است اين توضيح محتملترين.كردند زندگي به شروع نو از بيافزايند ، پرخطر و كممايه
انقياد به را غيرمسكون و مزروع غير سرزمينهاي در نامعلوم و نامتعين زندگي يك مردم اين
را آزادي آنها خطر ، و تعين عدم عليرغم.دادند ترجيح قدرتمندتر همسايگان دست به
تيرولي و سوئيسي سنت كه كنم سرگرم انديشه اين با را خودم دارم دوست اغلب من.برگزيدند
در تاريخ از پيش سكنيگزيني روزهاي آن به ويژه به آزادي ، (ايتاليا شمال و اتريش غرب)
.ميگردد باز سوئيس
يعني سوئيس ، و بريتانيا كه است توجه قابل و و جالب واقعيت يك اين صورت هر در
دفاع براي آمادگي و آزادي به عشق نظر از امروزه معاصر ، اروپاي دموكراسيهاي قديميترين
سياسي ، خاستگاههاي نظر از ويژه به ديگر جوانب بسياري از زيرا.هستند هم شبيه آن ، از
از مفهومي مرهون را خود ظهور بريتانيايي دموكراسي.متفاوتاند اساسا دموكراسي دو اين
پروتستان ، ذهنيت مرهون توسعه ، بعدي مراحل در و بالا سطح اشراف نزد در استقلال و غرور
سياسي و مذهبي بزرگ مناقشات نتايج از كه است مذهبي toleration رواداري و شخصي وجدان
فردگرايي و استقلال و غرور از نه سوئيس دموكراسي.بودهاند پيوريتن انقلاب به مربوط
اين.شد منتج كوهستان كشاورزان فردگرايي و استقلال غرور ، از بلكه بالا ، سطح اشراف
ارزشي سنتي نظامهاي و سنتي نهادهاي آمدن پديد به متفاوت كاملا سنتهاي و سرآغازها
توقع زندگي از تيرولي يا سوئيسي يك كه آنچه ميكنم فكر.شدهاند منجر متفاوتي كاملا
تفاوت.دارد توقع زندگي از بريتانيايي يك كه است چيزي آن از متفاوت بسيار عموما دارد
اين اما ;است آموزشي نظامهاي در تفاوت بر مبتني حدي تا احتمالا ارزشي نظامهاي در
و تاريخي تخالف آن در ريشه عميقا خود آموزشي نظامهاي در تفاوت كه است جالب بسيار
امتيازي آموزش ، حاضر ، قرن همين تا انگلستان در.كردم اشاره آنها به كه دارد اجتماعياي
و شهري ساكنان نه يعني بود ، - اربابان و عمده مالكان - زمينداران و اشراف براي
.ميكردند زندگي (شهر از خارج) املاك در كه بزرگ زمينداران بلكه متوسط طبقه شهروندان
و غيررسمي ، و غيردولتي علماي همچنين آنها از.بودند فرهنگ حاملان خانوادهها اين
سياستمداران ، مثل بالاتر مشاغل اعضاي و (مبتكر و متنفذ آماتورهاي غالبا) دانشمندان
اروپا قاره در فرهنگ عمده حاملان برعكس ، .آمدند پديد نظامي افسران و قضات روحانيون ،
چيزهايي فرهنگ و آموزش.آمدند پديد شهري بورژوازي از عمدتا آنها ;بودند شهرها ساكنان
اكتساب خود براي را آنها شخص كه بودند چيزهايي آنها ببرد ، ارث به را آنها كسي كه نبودند
از نمادي و وسيله بلكه نبودند اجتماعي ارثي موقعيت از نمادي فرهنگ و آموزش.ميكرد
همچنين - موضوع اين.بودند دانش واسطه به خود رهاسازي از نمادي و وسيله و اجتماعي ، ترقي
امتداد از نوعي بريتانيا در فقر عليه بر پيروزمندانه ستيز چرا كه اين بر است توضيحي
به شهر مردم و اشراف تمايل آن در كه ستيزي يعني - بود متفاوت سطحي در مذهبي ستيزهاي
ملهم اتريش و سوئيس در فقر عليه بر ستيز كه حالي در - داشت قاطع نقشي آن در مذهبي وجدان
كارشناس)پستالازي وسيع ديدگاه با (البته) بود ، دانش واسطه به خود رهاسازي مفهوم از
هم عميق ، تفاوتهاي اين وجود با.آموزش به نسبت (و 19 قرن 18 سوئيسي پرورش و آموزش
آنها از قيمتي هر به بايد كه دارند وجود ارزشهايي كه ميدانند سوئيس هم و بريتانيا
كه آموختهاند دو هر و است فردي آزادي و فردي استقلال ارزشها اين راس در و كرد ، دفاع
اگر حتي باشد آماده كار اين براي هميشه بايد شخص كه اين و كرد ، مبارزه آزادي براي بايد
ميجنگيد ، آزادي براي تنهايي به بريتانيا كه زماني در 1940 ، .باشد ناچيز پيروزي احتمال
و خون از بهتر چيزي نميتوانم من":گفت او.نداد پيروزي وعده بريتانياييها به چرچيل
.داد را جنگ به ادامه جرات بريتانياييها به كلمات آن ".دهم وعده شما به را اشك
آشكارا كه دشمني عليه بر حتي - دارد وجود ستيز براي سنتي قطعيت يك تنها نيز سوئيس در
در را خود آزادي ساخت قادر را سوئيس كه - سوم رايش هابسبورگهااخيرا مثل است ، برتر
تعامل اين ما ، عزيز آليپاخ باشكوه محيط كه ميترسم.دارد نگاه دوم جهاني جنگ طول
كمي را من آغازين كلمات سخت ، كار و مادري سرزمين به عشق طبيعت ، و انسان دست شگفتانگيز
و احساساتي كلمات اين ناچارم ميكنم احساس بنابراين.باشد كرده رومانتيك و احساساتي
- فلسفه در رومانتيسيسم بهخصوص - رومانتيسيسم عليه كه دومي مقدمه با را رومانتيك
.كنم شروع اعتراف يك با را دوم مقدمه اين دارم دوست من.كنم جبران است ، شده جهتگيري
در.باشيد نداشته قطعي يقين ميگويم سخن دربارهاش آنچه به كه است مهم بسيار من براي
همكاران از بسياري خلاف بر.كنيد برخورد آن با شكاكيت منتهاي با ميدهم ترجيح واقع
فلسفه در جديدي مجاري منادي و كند ، سفر جديد راههاي در كه نيستم راهبري من فلسفيام ،
است مد از خارج كاملا كه فلسفهاي به كه قديمي سبك به تماما هستم فيلسوفي من.باشد
عنوان به من.روشنگري عقلگراييو دوران گذشته ، بسيار دوراني فلسفه يعني:دارم اعتقاد
درست دارم ، اعتقاد دانش واسطه به انسان رهاسازي به روشنگري ، و عقلگرايي كوشنده آخرين
پستالازي كه گونه آن يا بود معتقد پيشتر روشنگري ، فيلسوف بزرگترين كانت كه طور همان
من كه بگويم واضح كاملا ميخواهم بنابراين ، .برد كار به فقر عليه بر جنگ براي را دانش
تلقي خطا و گذشته تاريخ پيش ، سال حدود 150 از قبلا كه ميدهم ارائه را ديدگاههايي
به [die Aufklarungl روشنگري با رومانتيسيسم كه بود سال 1800 از قبل كمي چون.شدهاند
"كشيدن سرك" عنوان
"خاكروبه" يا Kehricht به اشارهاي Aufklaricht عنوان به يا صرف ، [Aufk Larerei]
از فلسفه اين به هنوز كه هستم زمانها اين از عقبتر چنان من بدبختانه اما.كرد معارضه
- رومانتيسيسم فلسفه نميتوانم من عقبماندگي ، اين دليل به.چسبيدهام مهجور و افتاده مد
از غير چيزي را هگل و شلينگ فيخته ، يعني آلمان ، ايدهآليسم رهبر سه فلسفههاي ويژه به
تاكنون كه اخلاقياي و عقلاني بلاي بزرگترين ;بدانم اخلاقي و عقلاني فاجعهاي
اخلاقي ، و عقلاني فاجعه اين من نظر به.شدهاند مبتلا آن به اروپايي و آلماني روشنفكران
اين.مييابد گسترش اتمي ابر يك چون هم هنوز كه داشت بيبركنندهاي و ويرانگر اثر
نادرستكاري دوران" را آن كتابش در قبل سال چند هايدن كنراد كه كرد ايجاد را چيزي فاجعه
.ناميد "اخلاقي و عقلاني
فرهنگ اجزاء پيوستگي
بارنارد فردريك
بشيريه حميد:ترجمه
انجام شيوههاي و رسوم باورها ، از اندوختهاي معناي به نه نيز سنت مفهوم همينسان ، به
سنت و پرورش و آموزش.نسلهاست بين معاني انتقال مستمر فرايند با معادل بلكه امور ،
در تكوين حال در و پديد نو نيرويي منزله به هم و جامعه فرآورده عنوان به هم را فرهنگ
منجر زندگي از مشتركي اشكال يا الگوها به پرورش و آموزش كه گونهاي به برميگيرند ،
.شدهاند "الگو" سنت ، طريق از شدن نهادينه از كمتري يا بيشتر درجات موجب به كه ميشود
به تحول مراحل تقسيم از حال اين با اما كرد ، مخالفت خطي پيشرفت انديشه با هردر چه اگر
انديشه مخالف ، قطبهاي انديشه جاي به وي رو ، اين از.داشت اكراه نيز جداگانه شق دو
يكديگر مخالف گرايشهاي تجسم ديگر پيشرفت و سنت مفهوم ، اين در.كشيد پيش را همكنشي
به تغيير ، دقيقتر عبارت به يا پيشرفت.ميآورند وجود به را واحدي پيوستار بلكه و نبوده
يك پيوستار از بخشي نيز توسعه و تحول بنابراين و ميشود تبديل سنت لاينفك و ذاتي مشخصه
مستلزم تنها نه و ;ميشود تلقي آن شكل تغيير براي وسيلهاي همزمان و معين فرهنگ
.دارند اشاره آينده به كه است جديدي هدفهاي به نيازمند همچنين بلكه تاريخي پيشايندهاي
پرورش و آموزش فرايندهاي ذاتي را تنش و همستيزي هردر چند هر اينكه ، ديگر ذكر قابل نكته
.ميكرد انكار را فرهنگ يك درون در كامل گسستگي امكان تمام صراحت با اما ميدانست ، سنت و
كامل تغيير معناي به تحول از بتوان مشكل زيرا.داد نشان بسياري زيركي مورد اين در او
سرانجام ، و.كند بروز هويت درباره جدي مسائلي بيآنكه آورد ، ميان به سخن تمامعيار يا
مثابه به سنت از وي تعبير و نامكرر فرايندي عنوان به جامعهپذيري از هردر تحليل
تغيير روند توضيح براي كوششي هرگونه كه است موضوع اين بيانگر آشكارا ديالكتيك ، پيوستاري
آنها دو هر جوابگوي نتواند كه نظريهاي.برعكس و است ماندگاري مفهوم شناسايي مستلزم
.بود نخواهد يك هيچ جوابگوي باشد ،
فرهنگ حاشيه
ديه تساوي فتواي *
و زن ديه تساوي درباره قانوني گذراندن و كردن آماده براي مجلس زن نمايندگان كه است چندي
فتواهاي گرفتن براي كوشش از است زنان فراكسيون رئيس كه راكعي خانم.تلاشاند در مرد
دادن جناتي و معرفت آقاي فعاليت اين شروع از پس چندي.بود داده خبر اينباره در جديد
كه كسي تنها و (ص 3 آذر جمعه 15 همشهري ، ك.ر) كردند تكذيب را ديه تساوي باب در راي
خبرنگار پاسخ در ظاهرا صانعي آقاي.است بوده صانعي آقاي داده تساوي به راي تاكنون
برابري به قايل كه اينجانب نظر به "است؟ مرد ديه نصف زن ديه چرا" پاسخ":است گفته ايرنا
اردبيلي مقدس همانند مدقق و محقق فقيهي...ندارد وجهي هستم مرد و زن ديه مساوات و
حضرت بابالعلم كنار در اشرف نجف در تقريبا ، قبل سال پانصد حدود در قدسسره
به كه خود ارزشمند و سنگين و گرانقدر كتاب در المصلين صلوات افضل عليه اميرالمومنين
و كرده رد را ديه بودن نصف بر روايت وجود اصل شده نامگذاري البرهان و مجمعالفائده
(ص 11 آذر اسلامي 17 جمهوري) "عليه مااطلعت نص او اجماع فكانه اعرفه فما:فرموده
بر نقدي" عنوان با كه است مقالهاي قالب در و اسلامي جمهوري روزنامه از فوق قول نقل
اين در اشكوري حسيني سيدعلي آقاياست شده چاپ "زن ديه درباره صانعي آيتالله نظر نقطه
نقل شيوه دانستن مخدوش و اردبيلي مقدس از صانعي آقاي نقل به گرفتن ايراد علاوهبر مقاله
البته.است كرده صحبت زن ديه بودن نصف باب در روايت ده حدود وجود از مكررا صانعي ، آقاي
آورده وسائلالشيعه از نقل به و (ع)صادق امام از روايتها اين از يكي تنها اشكوري آقاي
دلالت كه روايتي كه شود گفته اگر..":است كرده اشاره آن بودن مناقشه محل به خود كه
محمدبنعيسيبنعبيد سندش در زيرا است مناقشه مورد سند نظر از است مرد نصف زن ديه دارد
اينكه باز و نپذيرفتهاند را اشكال اين "فن اهل" كه گفته سپس البته "...دارد قرار
و صحيحه روايات آنها ميان در كه است روايت ده از بيش نيست روايت اين به منحصر" روايات
آن در روايت چندين كه ايشان متن در گفتيم كه طور همان همه اين با ".دارند وجود معتبره
تكذيبيه در هم معرفت آقاي.نشده "معتبره و صحيحه روايات" ديگر به اشارهاي است شده نقل
وسايلالشيعه روايت همين كه نيست مشخص و كردهاند اشاره (ع)صادق امام از روايتي به خود
.دارند نظر ديگري روايت به يا است
هم و كردهاند تاكيد زن ديه بودن نصف بر "فريقين اجماع" به معرفت آقاي هم ديگر ، طرف از
كه است معتقد كرده انتقاد اينباره در صانعي آقاي نظرات از كه "سخن پرتو" هفتهنامه
.است "سني و شيعه از اعم اسلام بزرگ علماي همه نظر مخالف" مرد و زن ديه تساوي
آقاي كه زن ديه بودن نصف راي قوت دادن نشان براي كه است جالب آنرو از اظهارنظرها اين
بين در كه كاري ;ميشود ارجاع سنت اهل نظر به خوانده اسلام "قطعي احكام" از را آن معرفت
.نيست معمول چندان شيعه علماي آقايان
حديثي يكي:دارد فقهي مستند دو سنت اهل امام چهار راي ظاهرا كه گفت بايد اينباره در
بودن نصف و ميشود نقل (مدينه از خارج در) عمالشان از يكي به خطاب (ص)اكرم رسول از كه
پيامبر شخص از شده نقل حديث تنها ظاهرا كه را ، حديث اين ;ميكنند استنباط آن از را ديه
صحاح در بعدا كه طوري به نميدانند چندانقوي است ، اينباره در شيعه و سني از (ص)اكرم
.است نشده نقل هم معتبر سنن و
ظاهرا ميكند فراهم ايشان حكم براي را اصلي دليل كه سنت اهل امامان حكم ديگر مرجع
شركت به سنت اهل ظاهرا اينكه وجود با.است زن ديه بودن نصف حكم بر راشدين خلفاي اجماع
نقل آن به استناد براي "طريقي" شيعه علماي گويا دارند نظر اجماع اين در (ع)علي امام
در سني و شيعه كه فقهياي ادله قوت ميزان به توجه با و اوصاف اين با.نميكنند
اجتماعي موقعيت و خونبها درباره كه حكم اين پيرامون مباحثه باب آوردهاند اينباره
.است باز همچنان ميكند قضاوت مسلمانان از نيمي
پارسيان افق
حيدرينيا صادق
دست به آشور ، با نبرد در پيروزي و ايران فلات داخلي مدعيان بر غلبه با ماد پادشاهي
با.فروپاشيد بود ، گرفته شكل كه سرعتي همان با فرايند اين اما.يافت واقعي تجسم هوخشتره
بيان پيشين بخشهاي در.رسيد پادشاهي به (ضحاك /آژيدهاك) آستياگ فرزندش هوخشتره ، مرگ
هر ماد امراي و قبايل سران و گرفت شكل شورايي نظامي بر مبتني ماد سياسي ساختار كه شد
هوخشتره ، دست در امور از بسياري تمركز و ماد قدرت گسترش باداشتند سهمي قدرت در كدام
ماد غلبه از پسدادند دست از را خود گذشته اعتبار و نفوذ قدرت صاحبان از بخشي ناگزير
ماد جامعه به آشور پادشاهان ميراث انتقال.گرفت خود به بيشتري سرعت روند اين آشور ، بر
و بود آسماني پادشاهي بيانگر انديشه عرصه در ميراث اين.نبود بيتاثير فرايند اين در
بدون.داشت دنبال به را برق و زرق پر و عظيم كاخهاي در پادشاهان مطلقه حكومت عمل در
مرگ از پس.مينمود رويايي و وسوسهانگيز ماد پادشاهان براي ساختاري چنين مشاهده شك
بدست ثروت از بهرهگيري با ماد ، گذشته به توجه بدون آستياگ او فرزند و جانشين هوخشتره ،
.كرد ايجاد وسيع شكارگاههاي و باشكوه درباري خود براي آشوري ، نظام از تقليد به و آمده
بدو در ماد مردمانگذشت تنعم و صلح به بيشتر پدرش دوران برخلاف وي پادشاهي دوران
عنوان به را او و زدند حلقه ديااكو پيرامون عدالت مساله بر تاكيد با ماد دولت پيدايش
.گشت مشهور انگيزي وحشت بيرحمي و غرور به نياكانش برخلاف آستياگ.برگزيدند برخود داور
او پادشاهي براي تهديدي و شدند قدرتمند اندكي نيز پارس حاكمان او ، سلطنت با زمان هم
.درآورد پارس حاكم كمبوجيه ، عقد به را ماندانا خود دختر آستياگ رو اين از.گرديدند محسوب
داستانهاي برپايه.داد پايان ماد دولت عمر به بعدها كه شد فرزندي وصلت اين حاصل
.بكشد را شيرخوار كودك اين داد دستور (هارپاك) دستيارش نزديكترين به آستياگ گوناگون ،
انجام را فرمانش كه داد اطمينان آستياگ به كرد سرپيچي دستور اين از وي آنكه عليرغم
را هارپاك ضيافت يك در است ، مانده زنده نوهاش شد متوجه آستياگ كه بعد سالهااست داده
در و بود شده كشته آستياگ دستور به پنهاني كه خويش پسر گوشت از نادانسته كه كرد وادار
ضحاك افسانه با بيارتباط باره اين در هرودوت روايت شايد.بخورد بود گرديده طبخ طعامي
توسط شانهاش مارهاي غذادادن و ضحاك توسط جوانان كشتن داستان زيرا.نباشد شاهنامه در
آن در هارپاك كه چند هر.نيست پدر به او گوشت خوراندن و فرزند كشتن به بيشباهت آنها
.كرد ايفا بسزايي نقش آستياگ سرنگوني در بعدها ولي نداد نشان خود از واكنشي هيچ زمان
احساس پارس در كوروش نوهاش ناحيه از وي آستياگ ، حكومت از سال پنج و سي گذشت از پس
پادشاه ، پيشگاه به رفتن از كوروش امتناع.فراخواند هگمتانه به را وي اينرو ازكرد خطر
سپاهيان و اميران منابع ، همه گواهي به.اوگرفت با نبرد به تصميم و برانگيخت را او خشم
هرچند.پيوستند كوروش سپاه به و زدند سرباز آستياگ با همكاري از كوروش با مقابله در ماد
به نگاهي با اما داشت زيادي تاثير هارپاك تحريك آستياگ ، عليه ماد سپاه عصيان در كه
حاكميت از قبايل روساي و مادي امراي كه دريافت ميتوان ماد دولت سياسي ساختار دگرگوني
پيش و آستياگ حكومت طول اگردر شايد.نبودند راضي خود گذشته نفوذ تضعيف و آستياگ مطلق
ميگرفت ، شكل مادها عليه خارجي قدرت يك ناحيه از ديگري تهديد ماد ، به كوروش حمله از
_ هارپاك ماد ، بر كوروش غلبه با.فروميپاشيد (كوروش پيروزي) م ق از 550 پيش ماد دولت
اين.شد تبديل كوروش سياسي مشاوران نزديكترين از يكي به _ ماد سياسي چهره نفوذترين با
ديگري شكل به بايد را آستياگ سرنگوني حقيقت درداد رخ نيز قدرت ديگر بخشهاي در اتفاق
زيرا.گرديد منتقل كوروش نوهاش به آستياگ فرمانروايي كه شد مدعي بتوان شايد.كرد تعبير
كه بود ميزاني به قدرت كانون در ماد سران حضور و مادها به هخامنشيان سياسي ساختار شباهت
تاريخ نگارش در آنكه جمله از.خواندهاند مادي را هخامنشيان متعددي موارد در يونانيان
.كردهاند ياد (مادي) "مدي جنگهاي" عنوان با آن از يونان ، و ايران طولاني جنگهاي
از ماد دربار آداب و سنتها با او آشنايي و مادي ، فرهنگ در كوروش كودكي دوران تربيت
و آداب در پارس و ماد جامعه.نبود بيتاثير مادها از پارسيان تقليد در مادرش ، طريق
از طايفهاي) مغان هخامنشيان دوران در شد سبب امر همين.داشتند واحدي منشا مذهبي عقايد
.بمانند باقي مذهبي امور راس در همچنان (برميآمدند آنها ميان از غالبا كاهنان كه ماد
وجود پارسها و مادها سياست و جامعه ساختار بين كه فراواني نزديكي و شباهت وجود با
دگرگونيهايي دچار هخامنشي دوران در سياسي ساختار كه كرد تاكيد نكته اين بر بايد داشت ،
دو سوي به ايران ، فلات در خود قدرت تحكيم از پس كوروش.گرديد عمل و انديشه عرصه در
ورود.كرد مغلوب را دو هر نبردهايي در و شتافت ليديه و بابل يعني غرب ، در قدرت مدعي
بين با ايرانيان پيش از بيش آشنايي آشور ، امپراتوري بقاياي آخرين تسخير و بابل به كوروش
برجاي فراواني تاثير پارسيان هنر و انديشه در بعدها آشنايي اين.داشت درپي را النهرين
به كه است باستان جهان يادگارهاي مهمترين از يكي بابل در كوروش فرامين استوانه.نهاد
منشور اين جزئيات آينده ، نوشتار در.ميكند بيان را سياست عرصه در كوروش انديشه روشني
.شد خواهد بررسي هخامنشيان حكومت در قدرت ساختار شكلگيري آن درپي و تاريخي
تيتر يك درباره توضيح
تيتر به نسبت بود شده چاپ آذر يكشنبه 17 روز در او با همشهري مصاحبه كه باباسعيدي گل
.كرد اعتراض گفتوگو براي انتخابي
مربوط مصاحبه كليت با را آن سعيدي اما بود شده برگزيده سعيدي آقاي جملات از تيتر البته
انتخاب تحريريه اعضاي سوي از مصاحبهها خصوصا مطالب تيتر كه است واضح.نميدانست
.نميگذارد مصاحبهشونده عهده به مسئوليتي و ميشود
|