حقيقت و خرد
دوم بخش _ يقين هاي سرچشمه
كننده متقاعد و روشن كاملا شيوهاي به كه باشد صادقي مقدمههاي داراي بايد استدلالي هر
آن هر براي استدلال اين پس.نامند سالم استدلال را استدلال گونه آنبينجامد نتيجه به
است صادق نيز نتيجه كه ميسازد آشكار ميپذيرد را مقدمات كه كس
را چيزي بودن درست كه است استنتاجي برهان.است برهان اعتقاد يك براي دليل نوع قويترين
درباره بعدي بخش درميروند شمار به استدلال از خاصي نوع برهانها.ميدهد نشان
برهانهاي يعني برهانها ، نوع چشمگيرترين حاضر حال در اما.ميشود بحث برهان و استدلال
.گيريد نظر در رياضياترا در موجود
توجه و آوريد نظر در را زوج عدد دو.ميكنيم ذكر را سادهاي رياضي برهان اينجا در
دو زوجي عدد هر.ميآوريد دست به عددي چه يكديگر به عدد دو آن افزودن از پس كه كنيد
عدد دو اين جمع حاصل اين ، بنابر.(ميشود زوج دليل همين به و)بود خواهد ديگري عدد برابر
.است زوج هميشه زوج عدد دو جمع حاصل كه بگيريم نتيجه ميتوانيم پس.بود خواهد زوج هم جمع
آن باره اين در مهم نكته اما.است ساده بسيار حقيقتي درباره ساده بسيار برهاني اين
.ميكند ايجاد خود نهايي نتيجهگيري براي كنندهاي متقاعد كاملا حالت برهان كه است
ميدانيد و زوجاست هميشه ، زوج عدد دو جمع حاصل كه ميدانيد بفهميد ، را برهان كه وقتي
.داريد ديگري چيز هر به كه اطميناني مثل باشيد ، مطمئن كاملا امر اين به ميتوانيد كه
شده ياد مثال اندازه به كه است برهانهايي از آكنده رياضيات
به معمولا اما.دشوارترند و طولانيتر آنها از بسياري البته).كنندهاند متقاعد
.(نيستند مثال اين از پيچيدهتر كه ميشوند تقسيم مرحلههايي
يقيني براي رياضي برهان قابليتهاي تاثير تحت فيلسوفان تاكنون ، فلسفه پيدايش آغاز از
برهانها -بود هندسه عمدتا رياضيات فلسفه ، آغازين روزگاران در)بودهاند امور ساختن
فلسفه و رياضيات پس ، آن از.بودند هندسي شكلهاي ديگر و مثلثها درباره حقايقي به مربوط
رياضيات (.بودهاند رياضيدانان بزرگ فيلسوفان از برخي و رفتهاند پيش يكديگر با همپاي
حقايق درباره آيا.ميكند ثابت را هندسي شكلهاي و اعداد چون اموري به مربوط حقايق
داشت؟ برهانهايي ميتوان نيز اخلاق و دين علم ، به مربوط
هيچ جاي كه رسانيد اثبات به طوري ميتوان را بنيادي حقايق از بعضي كه نظر اين
و دارد عقل قدرت به زياد ايماني خردگرايي ، .ميشود ناميده خرد نباشد آنها در شبههاي
اخلاقيات ، و دين دربارهعلم ، .ميداند يقيني اعتقادات از برخي عمده منشا را عقل
امكانپذير كاملا نكته اين تصور مثلا:متفاوتند يكديگر با اينها.دارد وجود خردگرايي
ثابت نتوان چه اگر دهد نشانمان را اخلاقيات صحيح نظام ميتواند تنهايي به عقل كه است
.چيست علمي موضوعهاي از يك هر درباره حقيقت كه كرد
حقيقت به را ما ميتواند عقل كه است عقيده اين بر مبتني موضوع هر به مربوط گرايي خرد
است استوار نظر اين اساس بر آن شديد واقعا نوع از خردگرايي.كند هدايت موضوع آن درباره
آنچه هر و اخلاق علم ، :حقيقتي گونه هر -حقيقت اسرار از ميتواند تنهايي به عقل كه
بتوانيم مثلا كه ، اين كردن باور است سخت بسيار اما.بردارد پرده -بشناسيم بتوانيم
يا بپردازيم آزمايش به باشيم ناگزير بيآنكه بورزيم علم استدلال و انديشيدن با صرفا
عقل ميان رابطه شود توجه آن به اينجا در است لازم كه چيزهايي از يكي.آوريم گرد اطلاعات
حواس از استفاده با تجربه ، طريق از كه است اطلاعاتي انواع همه شامل گواهي.است گواهي و
و علم ، در آزمايشها و مشاهدات نتايج بر است مشتمل گواهي پس.ميآوريم دست به خود
.ميگيرند فرا خويش پيرامون جهان ادراك با روز هر مردم كه چيزهايي
حقيقت به بردن پي راه ميتواند عقل نيروي آيا يابد؟ توفيق ميتواند خردگرايي آيا
چه عقل كه اين به بردن پي جهت در گام نخستين بنماياند؟ ما به را اخلاق و جهان درباره
.بينديشيم استدلال و برهان درباره عميقتر اندكي كه است آن بكند ميتواند
استدلال
كنيد فرض.دارد وجود متعدد راههاي معتقديد بدان كه چيزي كسيبه كردن متقاعد براي
و "دارد شاخ گاو ماده" كه ميگوييد شما.باشيد داشته نظر اختلاف گاو درباره كسي با
كارهايي از يكي "ندارد شاخ گاو ماده ولي دارد شاخ گاو نره نه ، " كه ميدهد پاسخ دوستتان
شاخداري گاو ماده و بگيريد را دوستتان دست كه است اين بكنيد ميتوانيد موقع آن در كه
او كه كنيد تكرار صميميتي و ايمان چنان با را خود دعوي كه است آن ديگر كار.دهيد نشانش
تضمين.دهد تغيير را عقيدهاش و بپذيرد گاو درباره صاحبنظري مرجع منزله به را شما
.(سرسختند و لجوج آدمها برخي)باشد نتيجهبخش كار دو اين از يك هيچ كه كرد نميتوان
برايش كه است اين.نيست مرافعه و دعوا كار اين از منظوراست استدلال با ديگر راه
سعي است ممكن.سازيد شريك اعتقادتان در را وي كه بگوييد چيزهايي او به و بياوريد دليل
شاخ به گاوها نره و است ، شكارگر جانوران برابر در دفاع براي وسيلهاي شاخ":بگوييد كنيد
تعجبآور اين بنابر گاوها ، ماده مثل كنند ، دفاع گوسالههايشان و خود از تا دارند نياز
سپتامبر كه جزيرهاي در را رودي آيا":يا ".باشند داشته شاخ گاوها ماده فقط اگر است
ميكني فكر.بود "گاو شاخ رود" اسمش "ميآوري؟ ياد به بوديم رفته گردش به آن در گذشته
"گذاشتهاند؟ رود آن روي شوخي براي را اسم اين كه
با استدلال.دارند نام استدلال ميگوييد او به كردنش متقاعد براي كه چيزهايي
براي وسيلهاي شاخ كه اين:بپذيرد را آنها او اميدواريد كه ميشود آغاز پيشفرضهايي
ادامه آنجا تا پيشفرضها اين.رفتهايد گردش به "گاو شاخ رود" در كه اين و ;است دفاع
را او ميكوشيد كه نتيجهاي بينجامد ، -دارند شاخ نر گاوهاي كه -نتيجهاي به كه مييابند
كه است پيشفرضهايي يافتن همانا استدلالي هر بنيادي طرح پس.كنيد پذيرفتنش به وادار
طرف مايليد كه بينجامد نتيجهاي به گام ، به گام سپس ، و بپذيرد را آنها ديگر شخص
بسياري درباره شما كه بود نخواهد نتيجهبخش صورتي در كار اين.كند قبول را آن مقابلتان
آنها در طرف دو هر كه پيشفرضهايي برايشان نتوانيد و باشيد داشته اختلافنظر چيزها از
ديگري شخص كه بود نخواهد بخش نتيجه صورتي در نيز و كنيد پيدا باشند داشته عقيده اشتراك
مشتركي زمينه وجود مستلزم موثري استدلال هر اين بنابر).نپذيرد را شما نتيجهگيري نحوه
استدلال اين طريق از اعتقاداتش است نظر در كه شخصي و ميكند استدلال كه شخصي ميان است
.(پذيرد تغيير
كه ترتيب اين به دارند ، متعارف معيار با روشي استدلال هر نگارش براي فيلسوفان
را استدلال از مراحلي آنها زير در و مينويسند بالا در را مقدمات به مرسوم پيشفرضها ،
:مثلا.ميكنند بيان "پس"يا "اين بنابر" كلمههاي ذكر از پس ميانجامند ، نتيجه به كه
.آمد خواهد پيش دردسري باشد ، آنجا در هنوز اليس و بيايد مهماني به جورج اگر
.آمد خواهد ساعت 10 در جورج
.رفت نخواهد آنجا از ساعت 11 تا اليس
.آمد خواهد پيش دردسري پس
يا
.توكيو در يا سانفرانسيسكو در يا است نيويورك در يا مارتا
.برود "جهاني تجارت مركز" به كه است قرار باشد ، نيويورك در اگر
.برود "امپراتوري كاخ" به است قرار باشد ، توكيو در اگر
.است نرفته جهاني تجارت مركز به او
.است نرفته امپراتوري كاخ به او
.است سانفرانسيسكو در اين بنابر
يا چارچوب نشاندهنده معمولا زيرا).بناميد كالبدي صورت را استدلال نگارش نحوه اين
جزئيات از بسياري لذا كند استدلال موضعي از دفاع براي ميكوشد شخص آن در كه است قالبي
ساختن روشنتر صورت ، اين به استدلالها نگارش از منظور (.ميافزايد آن به هم را ديگر
ساده ، موارد در.ميشود حاصل آنها از چگونه نتيجه و چيستند مقدمات:است استدلال شكل
الگو ساختن روشن براي آنها نگارش شيوه اين شده ، ياد استدلال دو از استدلال نخستين مانند
.نباشد كافي است ممكن شيوه اين دوم ، استدلال مثل پيچيدهتر ، موارد در امااست كافي
روشهايي با آنان.نميكنند عرضه صورت اين به را استدلالها واقعي زندگي در مردم
را آنچه و ميانگارند مسلم را آنچه و ميپردازند گفتوگو به يكديگر با رسمي كمتر خيلي
استدلالي فلسفه در ما اين بنابر.ميسازند فهم قابل نحوي به و رسانند اثبات به ميكوشند
تا مينويسيم نو از را آن و ميكنيم تلقي رسمي كمتر بسيار نحوي به ميشود عرضه كه را
از بعضي ترتيب كه ميرود احتمال كار اين اجراي درسازيم روشنتر است جريان در را آنچه
.شوند افزوده بخشهايي اوقات ، گاهي يا حذف بخشهايي است ممكن و پذيرد تغيير بخشها
:كند استدلال زير صورت به كسي است ممكن اين بنابر
كه است اين منظورم.شد خواهند يكديگر جانشين همواره ناهمسازان و همسازان نسلهاي
كه انعطافناپذير ، و ثابت بسيار عقايدي با دارند وجود محافظهكاري مردم ابتدا
سپس.من بزرگ پدر و مادربزرگ مثل.ميآورند بار مقرراتي و خشك خيلي را فرزندانشان
فرزندان كه چنان شوريد ، خواهند ضدشان بر حتما نسل ، آن مردم فرزندان يعني آنان ، فرزندان
كه ميكنند سعي و ميشوند تبديل دوآتشهاي ناهمسازيهاي انواع به و ميكنند چنين هميشه
آنها البته.سازند جانشين را ديگر نوع زندگي سبكهاي و ديگر نوع از اعتقاداتي
فرزندان اماخواهندآورد بار سهلانگار و بار و بيبند سبكي به را فرزندانشان
فرزندان ، اين پس.ميشود تنش بروز موجب فرزندان و آنان بين امر همين و اقتدارند خواستار
صورت به جريان اين و شد خواهند محافظهكار دوباره بشورند ، والدينشان ضد بر كه هنگامي
.داشت خواهد ادامه پيوسته دايرهاي
بيان غيررسمي گفته صورت به كه پيشفرضهايي چگونه كه باشيد داشته توجه همچنين
كه هستند فرضهايي پيش معمولا اينها.شدهاند بيان كالبدي صورت به صريحا نشدهاند
ضد ناهمسازي اينكه مثل ميانگارد ، بديهي حد از بيش را مطلب بيان ميكند استدلال كه شخصي
بديهي حد از بيش بيانش" كه ميكنيد بيان را چيزي شما كه اوقات گاهي اما).است همسازي
كه چيزهايي از تعدادي و (نيست بديهي روي هيچ به مسلما كه ميبريد پي "ميشود انگاشته
اين به (گوينده خود بزرگ مادر و بزرگ پدر فكر طرز مانند)بودهاند غيررسمي بيان شكل به
استدلال يك عنوان به آن قوت و استحكام به كه شدهاند حذف كالبدي استدلال از دليل
.ندارند ارتباطي
كاملا استدلال كه است آن داشت توجه بدان بايد مثال اين در كه نكتهاي مهمترين
به كه رسمي و راه دو يعني دارد ، وجود مساله دو استدلال اين مورد در.نيست متقاعدكننده
دو اين كه است آن در مطلب اهميت.نسازد متقاعد را كسي استدلال است ممكن آنها اعتبار
فرزندان.نيستند صادق ظاهرا مقدمات كه است آن نخست مسالهدارند فرق يكديگر با مساله
را مخالف فكرهاي طرز همواره ميكنند شورش كه هم وقتي و برنميدارند شورش به سر گاهي
كه معلومنيست باشند ، صادق مقدمات اگر حتي كه است اين دوم مساله.نميپذيرند
.باشد كاذب نتيجه اگر حتي باشند ، صادق است ممكن مقدمات.شود حاصل آنها از اي نتيجه
فرزندشان و ناهمسازان هم و باشند داشته وجود همسازان هم زمان يك در كه كنيد فرض مثلا
.كنند ازدواج يكديگر با مردم اين از تعدادي كه كنيد فرض.باشند همساز و ناهمساز ترتيب به
اينها داشت؟ خواهند فكرهائي طرز چه فرزندان اين و آمد خواهند بار چگونه فرزندنشان
.باشند صادق مقدمات كه آن ولو ميسازد كاذب را نتيجه كه باشند طرحي جزء است ممكن
شيوهاي به كه باشد صادقي مقدمههاي داراي بايد استدلالي هر مطلوب ، كمال برطبق
.نامند سالم استدلال را استدلال گونه آن.بينجامند نتيجه به كننده متقاعد و روشن كاملا
صادق نيز نتيجه كه ميسازد آشكار ميپذيرد را مقدمات كه كس آن هر براي استدلال اين پس
نباشند ، صادق مقدمهها هم اگر.است دشوار غالبا مطلوب كمال اين شدن برآورده اما.است
مقدمهها هرگاه كه دهد نشان ميتواند هم باز يعني.باشد معتبر ميتواند باز استدلال
از برخي اما معتبرند ، سالم استدلالهاي پسهمه ).بود خواهد صادق نيز نتيجه باشند صادق
است سالم نه ناهمسازان و همسازان مورد در استدلالبالا(نيستند سالم معتبر استدلالهاي
.است منطق ميكند بررسي را معتبر استدلال كه فلسفه از قسمت آن.معتبر ونه
مورتون ادم:نوشته
محمدي فريبرز:ترجمه
|