مدرن پست ارسطوي
نقد داستان در دگرديسي
آشوب سالهاي
تبار علوي تازه ائتلافهاي
مدرن پست ارسطوي
گفتماني معناي به هم و خاص تاريخي دوره معناي همبه را پستمدرنيته نويسنده
ميبيند خاص
مدرنيته پست سياست
بوريمر گيبينز ، .جانآر:نوشته
انصاري منصور:ترجمه
پاييز 1381 نو ، گام:ناشر
تومان صفحه ، 2000 296
يكي در بحث به همدلانه شيوهاي برگرفتن با است شده منتشر گذشته هفته در كه كتاب اين
كه تاملي قابل و عجيب علاقه همه با ايران ، در تنها نه كه ميپردازد پستمدرنيته وجوه از
فرعي عنوان كه كتاب.ميشود پرداخته آن به كمتر هم دنيا در بلكه شده ، پيدا حوزه اين به
ميگويد ، نويسنده كه طور همان دارد خود بر نيز را "معاصر سياست و فرهنگ بر درآمدي"
كتاب.ميبيند خاص گفتماني معناي به هم و خاص تاريخي دوره معناي به هم را پستمدرنيته
دست روايت حوزه اين مهم منابع از استفاده با است شده منتشر (1999) اخير سالهاي در كه
نويسنده "ميافتد؟ سياست براي اتفاقي چه مدرن پست عصر در" كه ميدهد دست به اين از اولي
با را آن كه است داده دست به مقدمه در آن فصلهاي چون و چند و كتاب محتواي از مجملي شرح
.ميخوانيم هم
***
پستمدرنيته در سياست عنوان ما نظر به ولي.است مدرنيته پست سياست حاضر كتاب عنوان
چه پستمدرن عصر در كه است اين ما بررسي مورد عمده مسئله زيرا است روشنتر و ساده
رضايت كامل بهطور جهاتي از نيز مدرنيته پست در سياست عنوان ميافتد؟ سياست براي اتفاقي
را مدرنيته پست در سياست كه باورند اين بر نويسندگان برخي چون نميكند جلب را ما
و پستمدرنيسم مانند مفاهيمي درباره تفكر و پستمدرنيته چيستي درباره تامل بدون ميتوان
همين به و نيست امكانپذير چيزي چنين ما نظر به.كرد تحليل و مطالعه پستمدرنيزاسيون
.برگزيدهايم را پستمدرنيته سياست عنوان دليل
روابط و اعمال نيروها ، با خاص تاريخي دوره معناي به تنها نه پستمدرنيته ما نظر از
خاصي گفتمان معناي به همچنين بلكه - كرد خواهيم تحليل كتاب اين در ما آنچه - است خاصي
و است آن درباره تحقيق و جهان به نگريستن خاص شيوه معناي به پستمدرنيته.هست نيز
همچنين و ميكنيم فكر و ميدانيم آنچه ميان زدن پيوند براي است خاصي شيوه همچنين
.كنيم بيان و منتقل زبان طريق از را چيزها اين ميتوانيم كه شيوهاي
از بيشتر معنايي آن با ارتباط در و مدرنيته پست در سياست تحليل ما نظر از بنابراين
سياست در شدن درگير معناي به ضرورتا و دارد كلمه دقيق معناي به سياست تحليل
.است شده برگزيده عنواني چنين رو اين از.هست نيز پستمدرنيته
پست گفتمانهاي تحليل با را خود كار ما:است گرفته شكل حاضر كتاب ساختار اساس ، همين بر
چشمانداز فصل اين در(اول فصل) ميكنيم آغاز مدرنيزاسيون پست و پستمدرنيسم مدرنيته ،
در سياست تحليل به سپس.ميكنيم ارائه خواننده به را گفتمانها درباره خودمان انتخابي
در سياست دادن قرار بدون نميتوان ميدانيم كه همچنان اما.ميپردازيم پستمدرنيته دوره
استفاده سياست از مردم كه روشهايي و سياست عمل روش از درستي درك به بزرگتر چارچوبي
خاص حوزه داراي سياست:است بافت و متن به توجه نيازمند كاري چنين.آمد نائل ميكنند ،
حوزه سياست چه اگر حتي اين ، وجود با.است خود خاص منطق بر مبتني و - سياسي جامعه - خود
فني اجتماعي ، اقتصادي ، حوزههاي با مثلا ديگر ، حوزههاي با هنوز ميدهد ، تشكيل را خاصي
تشكيل را پستمدرنيته ساختارهاي يكديگر با ساختارها اين همه و است مرتبط فرهنگي و
ايفا روزمره زندگي در مردم براي خاصي بسيار نقشهاي سياست ترتيب ، همين به.ميدهند
روزمره زندگي كليتر چارچوب در را آنها بايد نقشها اين فهم و درك براي اما ميكند ،
اين بر بايد اول وهله در ;كرد تحليل معناداري بهطور ميتوان را نقشها اين.داد قرار
انتخاب به دست روزمره زندگي در و ميكنند عمل چگونه عموما مردم كه كرد تاكيد مسئله
انتخاب الگوهاي اين با چگونه سياست كه كرد تاكيد مسئله اين بر آن از پس و ميزنند
.ميشود سازگار
كليتر ويژگيهاي از برخي طرح به سياست ، جزييات به پرداختن از قبل معنا اين به
بحث مدرنيته پست در عمده فرآيندهاي از.(پنجم و دوم فصول) پرداخت خواهيم پستمدرنيته
.ميفهمند را روزمره زندگي چگونه مردم پستمدرن عصر در كه كرد خواهيم تحليل و كرد خواهيم
در سياست كه بپردازيم بحث به بافتي و زمينه درباره تا كرد خواهيم تلاش كاري چنين براي
در سياست چگونه دهيم نشان تا كرد خواهيم تلاش همچنين اما.ميكند عمل آن درون
طريق از ما بنابراين ، ميشود هماهنگ روزمره زندگي ديگر كردارهاي با پستمدرنيته
سياسي امر بين سنتي مرزبنديهاي بحث ،(Contextualization) كردن بافتاري يا شدن زمينهاي
در پستمدرنيته كلان فرآيندهاي با را خود بحثبرد خواهيم سوال زير را غيرسياسي امر و
پستمدرنيته مفهوم و شدن جهاني درباره بحث به عمدتا فصل اين در.ميكنيم شروع دوم فصل
رسانههاي نقش درباره بحث به سوم فصل درميپردازيم بيسازمان سرمايهداري مثابه به
فصول در.است خرد و كلان سطح ميان پلي فصل اين.پرداخت خواهيم پستمدرنيته در همگاني
در زندگي سبك و فردي هويت درباره و ميرويم خرد سطح سراغ به مشخص بهطور بعد
.ميكنيم بحث پستمدرنيته
تحليل به نخست.ميپردازيم پستمدرنيته در سياست درباره بحث به بعدي فصل سه در
استفاده آن از روزمره زندگي در و ميكند عمل سياست ، در كه كرد خواهيم اشاره روشهايي
حال در پستمدرنيته در روشها اين چگونه كه ميكنيم بررسي نيز را مسئله اين و ميشود
به سپس ما.است نوين اجتماعي جنبشهاي بر خاص تاكيد اينجا در.است دگرگوني و تغيير
.كرد خواهيم بحث پستمدرن ترقيخواهانه قوه درباره سرانجام ، .ميپردازيم دولت نقش مسئله
با.[ميكند پيدا شكلي چه سياست] ميافتد؟ سياست سر بر اتفاقي چه پستمدرنيته ، عصر در
.ميرسد پايان به كتاب پستمدرن دوران در سياست علم آينده درباره گفتار پي
پست مفهوم گرفتن كار به از كه شد خواهد آشنا استدلالي دو با خواننده كتاب اين در
.پرداختهايم - نظري - دليل نخستين درباره بحث به اين از پيش ما.ميكنند حمايت مدرنيته
معاصر جوامع معتقديم ما.دارد وجود مفهوم اين گرفتن كار به براي نيز تجربي دليلي اما
به زيادي ميزان به جوامع اين.ناميد پستمدرن جوامع معناداري بهطور ميتوان را غربي
بهطور شدن جهاني و شدن ارتباطي فرآيندهاي.ميگيرند شكل جديد عوامل از مجموعهاي واسطه
پيچيده ، فزايندهاي بهطور معاصر (سرمايهداري) جوامع و ميشوند مهم فزايندهاي
.نيست مدرنيته با كامل گسست معناي به اين البته.ميشوند پيشبيني غيرقابل و بيسازمان
دوره و است (palimsest) چندلايه داستاني تاريخ ميكند ، حسناستدلال [ايهاب] كه همچنان
گستره ، رفته هم روي اين ، وجود با.است پستمدرن و مدرن سنتي ، ويژگيهاي داراي همزمان ما
و مدرنيته جاي به ميدهيم ترجيح ما كه است يافته افزايش حد آن تا نيروها تعداد و سرعت
روشها پيدايش موجب عوامل اين.كنيم صحبت پستمدرنيزاسيون و پستمدرنيته از مدرنيزاسيون
جديدي مشكلات نيز و جديد فرصتهاي و امكانات و ميشوند روزمره زندگي در جديد شيوههاي و
.ميآورند وجود به را
در كردن احساس و كردن عمل جديد شيوههاي براي مادي شرايط ساختاري ، تغييرات ما نظر به
مفهوم ميكنيم ارائه وضعيت اين توصيف در ما كه كليدي مفهوم.ميكنند خلق را پستمدرنيته
.است (باوري بيانگر) اكسپرسيويسم
كه ميكند منتقل را "احساسي ساختار" ديگر مفاهيم از بهتر مفهوم اين كه ميكنيم فكر ما
بين پيچيده تعامل در اكسپرسيويسماست پستمدرنيته در مردم اهداف و خواستها مشخصه
حال در قبل از سريعتر روزمره زندگي.مييابد توسعه (agency) كارگزاري و ساختاري عوامل
روشهاي و ميشوند ساخته نو از آنان "خودهاي" همچنين و مردم زندگي سبكهاي.است تغيير
خود نفوذ كهن سنتهاي وقتي ، "فرهنگي رهايي" دوره در.ميگيرند شكل نو از بديع و جديد
بر را "خود" مسئوليت بايد فزايندهاي بهطور مردم ميدهند ، دست از مردم زندگي بر را
و مردم براي اما.است دشوار و وحشتناك بسيار آنها براي مسئوليت احساس اين و گيرند عهده
و آموزش طريق از) دارند ذهني و مادي منابع كه كساني و ميكنند اطمينان احساس كه افرادي
ابراز براي فرصتهايي معاصر مدرن پست جامعه ،(فرهنگي شبكههاي به داشتن تعلق و تربيت
.است نبوده تصور قابل هرگز آن از قبل كه مينهد اختيار در خود
و خودها با مردم.دارند همخواني سياست درون در تغييرات با روزمره زندگي در تغييرات اين
كه ميبينند حوزهاي عنوان به را سياست (بيانگرباورانه) اكسپرسيويستي زندگي سبكهاي
روزمره زندگي از جداي انتزاعي چيزي سياست.دارد ارتباط خودشان شخصي زندگي با ضرورتا
با تقابل در وضوح به خود ابراز) است بلاواسطه كنش همين و خود ابراز همين سياست ;نيست
سنتي احزاب از بيشتر جديد اجتماعي جنبشهاي با بيشتر سياست (.نميگيرد قرار جمعي علايق
بهطور پستمدرن مردم كه صورت همين به.ميبخشند معنا احساس پستمدرن مردم به
بهطور همچنين دارند ، تعلق روزمره زندگي در مختلف شبكههاي از تعدادي به فزايندهاي
در آنها ميان در دائما و دارند تعلق سياسي گروهبنديهاي از تعدادي به فزايندهاي
بحث كه همچنان مسئله اينميشوند خارج سپس و ميشوند گروهبنديها اين وارد و حركتند
.ميآورد وجود به دولت براي را توجهي جالب وضعيت خود نوبه به كرد خواهيم
مسائل به صورت همين به و ميگيرد كمك متفاوتي بسيار منابع و رشتهها از كتاب اين
روش واقعا ميكنيم ، بحث گفتار پي در كه همچنان اين ، وجود با.ميكند توجه متفاوتي
است شده ديده تدارك افرادي براي حاضر كتاب.ندارد وجود مفهوم نوع اين تحليل براي ديگري
و تحصيل فرهنگي مطالعات و اجتماعي نظريه سياسي ، نظريه سياسي ، علوم حوزههاي در كه
علاقهمند بيشتر ما تحليلهاي برخي به است ممكن خوانندگان از برخي.ميكنند مطالعه
كتاب خوانندگان اكثر اميدواريم اين ، وجود با.ما ديگر تحليلهاي به ديگر افراد و باشند
وجود نكتههايي.بخوانند هم پشتسر صورت به آخر فصل تا اول فصل از خطي شيوه به را حاضر
روايت و هدف جهت ، اين از.شوند بيان روشن و ساده امكان حد سر تا داريم دوست ما كه دارد
دو بين بغرنج و پيچيده رابطه گواه خود وضعيتي چنين.پستمدرن تا است مدرن احتمالا كتاب
نويسندگاني وضعيت در گنگي و ابهام موجب صورت همين به كه است "پستمدرن" و "مدرن" مفهوم
.ميپردازند مفاهيم اين درباره بحث به كه ميشود
نقد داستان در دگرديسي
نجاتي محمد علي
.شد منتشر حميديان سعيد دكتر اثر "دگرديسي داستان" كتاب انتظار مدتها از پس سرانجام
انتقادي اثر يك تاليف براي كه دربايستي زمينههاي و علمي داشتههاي منظر از تنها اگر
عرصه در عطفي نقطه اثر اين شك بدون بپردازيم اثر اين تورق و مواجهه به است لازم
تدريس ، سال نتيجه 30 "دگرديسي داستان".است اخير دهههاي در نقدنويسي و "نيماپژوهي"
عرصه در فزونتر پژوهشي البته صد و نيما معاصر ، شعر زمينه در مولف مطالعه و پژوهش
ژورناليسم و شبه يك كتابسازيهاي بازار آشفته اين چهدر اگر.است فارسي كلاسيك ادبيات
از پس ، اينك مييابد توسعه كهقارچگونه مطبوعات و روزنامهها ادبي صفحات در ادبي منحط
به كه مكتوباتي در آخوندزاده فتحعلي ميرزا كلنل كه زماني از سال هشتاد به قريب گذشت
در آن توسعه لزوم و "كرتيكا" نام به فني وجود از و ميفرستاد ايران در همفكرانش
ادبيات عرصه نظريهپردازان و نقدنويسان ميگفت ، سخن ايران اجتماعي و ادبي عرصههاي
و نقدنويسي شكوفايي دوره يك از پس كه چرا.ترند عقب نامبرده از هم فارسي ، نيمگامي
بوده انحطاط قرين همواره مقوله اين و 40 ، و 30 دهههاي 20 در انتقادي _ ادبي پژوهشهاي
.است
فراتر هم دست يك انگشتان از عددشان كه ديگري محدود تعداد و دگرديسي داستان مولف
اوج دورهاي در كه هستند اساتيدي تربيتشدگان البته و بازماندگان زمره در نميرود
بازار آشفته در معالاسف و شدند موجب را آكادميك و علمي انتقادي ، پژوهشهاي و نقدنويسي
به است علمي ارزش و استعداد نوع هر كشنده كه فعلي دانشگاهي _ آموزشي ابتر و بيمار نظام
بود مطمئن بايد.بود خواهيم آموزشي رسمي عرصههاي از هم محدود تعداد اين خروج شاهد زودي
پرويز بهار ، ملكالشعراي چون كساني آثار از بخشي حتي فيالمثل كه اساتيدي شدن جايگزين
فرزاد ، مسعود غني ، قاسم مينوي ، مجتبي همايي ، جلال فروزانفر ، بديعالزمان خانلري ، ناتل
كرده قرائت هم "روزنامهوار" حتي را ديگر بسياري و زرينكوب عبدالحسين هدايت ، صادق
و دانشگاهي فعلي محيط كه اين مسلم قدر.نيست متصور بعيد چشماندازي در حتي باشند
.نيست مهم اين نويدبخش غيردانشگاهي
كه كتابهايي.است ناميموني روند چنين حكايتگر خود نيما پيرامون نقدنويسي عرصه به نظري
محاق در و ميگذرند چاپ ماشين سنگين چرخهاي زير از شبه يك و ميشوند فراهم شبه يك
اشكال به كه نيما ماخذشناسي مجموعه.است فرايند اين حاصل ميروند ، فرو غبار و فراموشي
تدوين ، و گردآوري تحشيه ، و تصحيح اشعار ، برگزيده نقد مقاله ، بررسي ، و تحليل از اعم مختلف
در اما ميشود بالغ عنوان صدها به است شده منتشر تاكنون امثالهم ، و اسناد و زندگينامه
مورد كتاب به ميتوان ميان آن از كه شمارند ، اندك بسيار توجه درخور آثار همه ، اين ميان
و آثار خلال در منتقدان و اساتيد از برخي اشارات و نامداريان تقيپور نوشتههاي بحث ،
گردآوري ، زمينه در طاهباز سيروس تلاشهاي كه است بديهي.كرد اشاره عموميتر ، نوشتههاي
در فعاليتها مهمترين جمله از نيمايوشيج دستنوشتههاي و آثار پيراستن و ويرايش چاپ ،
كتاب مقاله ، مقدمهنويسي ، مانند مختلف انحاي به تاكنون كه كساني جمله از.است نيما عرصه
.كرد اشاره عناوين اين به ميتوان نوشتهاند يوشيج نيما درباره آثاري و مطالب گردآوري و
"اشعار منتخبات" نام به خود آنتولوژي در را نيما از اشعاري بار نخستين كه) هشترودي ضياء
عطايي جنتي اسماعيل ،(گذاشت نيما سر بر را خود پژوهشي زندگي كه) طاهباز ، سيروس(داد جاي
كنگره مقالات مجموعه ناشر) ايران در يونسكو ملي كميسيون ،(نيما آثار گردآورنده اولين)
محمد احمد ، آل جلال شاملو ، احمد بالاخره و (يوشيج نيما تولد سالگرد يكصدمين بزرگداشت
عبدالعلي حقوقي ، محمد ترابي ، ضياءالدين نامداريان ، تقيپور آيتي ، عبدالحميد معين ،
افراد بالاخره...و مختاري محمد ناصي ، احمد ثروت ، منصور ثالث ، اخوان مهدي دستغيب ،
.امثالهم و شاعر ناشر ، خبرنگار ، تا گرفته وكيل و وزير از مختلفي
نيمايوشيج و معاصر نقد عرصه در كه اثري واپسين حميديان سعيد دكتر تاليف دگرديسي داستان
است ، بحث مورد زمينه در تاليفات بنياديترين و جديترين از يكي ترديد بدون شده نوشته
واقع به تاليف ، بلكه است ، نگرفته دست به را قلم قبلي فرضهاي پيش با اثر نويسنده كه چرا
محسوب اثر مثبت ويژگيهاي از موضوع اين و شده تعيين پيش از و خودي به خود است نتيجهاي
چندان رويكرد كه است اين بر تصور را خواننده اثر بخشهاي از برخي در كه جايي تا ميشود ،
است شده پرداخته نيمايي رمانتيسم به كه بخشي نخستين صفحات ويژه به ندارد نيما به مثبتي
است انتقادي واقعگرايانه نگاه سر از فرايندي چنين كه ميدهد نشان بعدي صفحات مطالعه اما
.ميشود محسوب نقد آفات از ستايشگرانه موضعگيري كه چنان است ، ادبي نقد ضروريات از كه
ادبيات عرصههاي به مولف اشراف ميشود محسوب اثر اين ديگر ويژگيهاي جمله از كه آنچه
ضعف نقاط از مسئله همين اتفاقا و است توامان بهطور نيما از بعد شعر فارسي كلاسيك
مولف تعبير به.است شده نوشته نو شعر بررسي و نقد حوزه در اخير دهههاي در كه است آثاري
شده باعث عمدتا "شاخه و برگ از التذاذ براي تلاش و تنه و ريشه كردن فراموش" نوع اين
با همراه دركي آن ، (اصيل اما) فرعي شاخههاي حتي و نيمايي نو شعر ژانر عميق درك كه است
مورد اثر در اما.باشد ناقصالخلقه موجودي ميشود تصور و ترسيم كه آنچه و بوده اعوجاج
پارسي سخن زيباييشناسانه معيارهاي از بهرهگيري و درست ارجاعات با مولف بررسي
كه عمدهاي سرپلهاي روشمندانه شكلي به و كرده كشف را موجود عمدتا و صحيح رهيافتهاي
نشان ميكند ، وصل مدرن ادبيات و ادبي مدرنيسم به سنتي ادبيات و ادبي سنت از را نيما
علاوه اما ميطلبد را ديگرگونه مجالي اثر اين تحليل و بررسي كه پيداست ناگفته.ميدهد
ملاحظه قابل موارد بر بايد هم را كتاب تقسيمبندي نوع و اثر ساختار گفته ، پيش موارد بر
او فكري تحول و دگرديسي روال و نيما تحليل در اثر جديد رويكرد واقع در.افزود كتاب
تقسيمبندي بر مبتني عمدتا شده نوشته نيما درباره تاكنون كه آثاري.است جديد كاملا
فرايند "دگرديسي داستان" در.است محوري مبحثي و مشخص پيشفرض يك بر متكي يا ادواري
او خروج و ورود براساس بلكه اشعار تاريخيت مبناي بر نه نيما شعري و ادبي فكري ، تحولات
:از عبارتند كه است شعري مكاتب و جريانها از يكي ساحت به او دورشدن و نزديك يا
اين از يك هر بررسي خلال در ".نيمايي سمبوليسم" و "نيمايي رئاليسم" ،"نيمايي رمانتيسم"
در) جريانها اين از يك هر ماهيت از عميقي حال عين در و نو مباحث و اطلاعات عناوين ،
نه و "جريان" يك عنوان به عناوين اين از يك هر از ضرورتا فارسي نو شعر و ايران
يك هر شاكله محتوايي و شكلي عناصر و ابزار آنها پيشه و (برد نام بايد "مكتب" فيالمثل
شده ذكر دقيقي مباحث و تازه نكات فارسي ، شعر گذشته در آن "ادبي تاريخ" پيشينه بالاخره و
نيما ، دستنوشتههاي زندگي آثار ، از درستي نمونههاي و ارجاعات فاكتها ، حال عين دراست
حجيمتر براي كه را ايجاز به گرايش اين اگر كهاست شده ارائه اختصار و ايجاز نهايت در
ديگر ديدگاهي از نينگاريم اثر براي نقصاني نظرگاهي ، از است شده اتخاذ كتاب نشدن
به وزين اثر اين اجمالي معرفي در حال هر به.آورد شمار به آن براي قوتي نقطه ميبايست
قابل آثاري انتشار شاهد همچنان نقدنويسي عرصه در كه اميدوارم و ميكنم بسنده مقدار همين
.باشيم دانشگاهي صاحبنظران جانب از ويژه به نو شعر زمينه در ملاحظه
آشوب سالهاي
گورباچف سالهاي حاكمان ، محكومان ،
.ني نشر فكوهي ، ناصر تبلهايم ، شارل ،(مجلد سه)
بتلهايم شارل "محكومان" و "حاكمان" كتاب دو ترجمه ناشر اين.است كرده جالبي كار نشرني
دو و مختلف جنبه دو واقع در كتاب دو اين.است كرده منتشر را روس محقق و نويسنده
دهقانان ، ) محكومان احوال بررسي به نخست جلد.استالينيسماند از متفاوت چشمانداز
آنها كه سرمايهاي انباشت ميكردند ، تحمل آنان كه گستردهاي دهشت و سركوب كارگران ،
اختصاص تا 1941 سالهاي 1930 شوروي در (انباشت اين ويژه بحرانهاي و بودند قربانياش
دهه در ايدئولوژي اين تحول و آنها ايدئولوژي حاكمان ، به مربوط مسائل هم دوم جلد و دارد
سياست و حزب نقش آن ، شدن تشكيل و تاريخي شرايط جديد ، طبقه حيات و موجوديت شكلهاي 30 ،
.ميكند بررسي را شوروي بينالمللي
مقدمه در مترجماست گرفته نام گورباچف سالهاي كه دارد هم سومي جلد مجموعه اين اما
هنوز شوروي كه بود رسيده پايان به زماني كتاب دو اين ترجمه كه است آورده محكومان كتاب
خود ، ويژه تاريخي چارچوب در ميتوانستند كتابها و بود نشده وارد پروسترويكا فرايند درون
بود افزوده آن بر برژنف دوره درباره نويسنده كه موخرهاي با استالين دوره بررسي يعني
و انداخت تاخير به را كتابها انتشار ايران ، در چاپ مشكلات اماكند پيدا كامل صورتي
با سرانجام و قرارداد تحتالشعاع را شوروي مسائل كل چنان مدت اين در پروسترويكا روند
ناكامل جديد بحثي طرح ارائه بدون آنها نشر كه رسيد پايان به بزرگ قدرت اين فروپاشي
.مينمود
افزودن با است خواسته او از و گرفته تماس بتلهايم با مترجم كه است دليل همين به گويا
گويا كند ، كاملتر را كتابها آن ، از ناشي دگرگونيهاي و پروسترويكا درباره تحليل
و انديشمندانه تحليل كوتاه پيشگفتار يك بر علاوه و ميپذيرد را توصيه اين هم نويسنده
زبان به بار اولين براي مذكور متن كه اين جالب.ميافزايد كتابها بر هم كاملي بسيار
در مستقل كتابي صورت به و نام همين با ديگر وقت چند تا احتمالا و ميشود چاپ فارسي
از نيز بتلهايم خود سوم ، جلد مقدمه در مترجم گزارش طبق گويا.رسيد خواهد چاپ به فرانسه
عنوان با كه بوده سوم جلد همان هم استقبال اين حاصل و كرده استقبال تكملهاي چنين نگارش
از پس نويسنده كه اين جالب.است شده منتشر "پروسترويكا يا سوم انقلاب:گورباچف سالهاي"
به موخره انتشار براي خودش قصد از را او تا ميگيرد تماس مترجم با كتاب نگارش از سال يك
كه آنجا از منتهي ، .كند اجازه كسب مترجم از انتشار براي و كند آگاه مستقل كتابي صورت
نويسنده به مترجم نداشته ، وجود هم كپيرايتي و است نبوده كار در ايراني ناشري گويا
مترجم وعده كه است دليل همين بهدارد را نوشتهاش از استفادهاي هرگونه حق كه ميگويد
و نميشود محقق فرانسوي ، نسخه انتشار از پيش كتاب سوم جلد انتشار براي دوم ، جلد در
و فرانسوي زبان به بار ، اول بوده ، شده نگاشته فارسي زبان به ترجمه براي اصل در كه كتابي
.ميشود منتشر ايتاليايي
از دريافتهايي اكتبر 1917 ، ابتداي همان از:است آورده كتابش مقدمه در نويسنده
"سرمايهداري انقلاب" سوي به [شوروي] واجتماعي اقتصادي تحولات دادن سوق در سوسياليسم
حدي تا ميكوشيد هنوز سرمايهداري انقلاب اين سال 1929 ، تا وجود اين با.داشت دخالت
.بگذارد باقي گيرد ، پيش را تعاوني راه ميتوانست ظاهرا كه دهقاني انقلاب براي هم جايي
كه سياسي _ اجتماعي تازه كشمكشهاي بروز هنگام به و بيست دهه اواخر در دورنما اين اما
مناسبات اخير انقلابشد رها كرد ، هموار استاليني انقلاب يا دوم انقلاب بر را راه
اعتقاد نويسنده كه است ترتيب همين به.داد گسترش آنها نهايي نقطه تا را استثمارگرانه
جهت در انقلابي نخست:است كرده صاف پيدرپي انقلاب دو براي را راه اكتبر قيام دارد
پوشش تحت كه انقلابي بعد ، به سال 1929 از سپس و دهقانان شركت با دولتي سرمايهداري
همين.كرد مستقر را سرمايهداري از افراطي شكلي زمينه بلشويك حزب رهبري به و سوسياليسم
به را استثمارگرانهاي مناسبات توانست سرانجام كه بود استاليني رهبري ضرب به دوم انقلاب
تروري و خفقان بهاي به چند هر محدود ، زماني مدت در كه چندان كند ، تحميل روس مردم
.سازد ميسر را خارقالعادهاي سرمايهاي انباشت بيسابقه ،
علوم دانشكده انسانشناسي گروه علمي هيات عضو و استاديار فكوهي ناصر كتابها مترجم
.است تهران دانشگاه اجتماعي
تبار علوي تازه ائتلافهاي
:است گفته گذاشته ميان در او با آفتاب نشريه كه سوالاتي از يكي به پاسخ در تبار علوي
تنشهاي با مقابله خود اجتماعي تكيهگاه تقويت براي مردمسالاري طرفداران من نظر به"
اقتصادي سياستگذاري خاص الگوي يك از بايستي مردمسالاري ، به گذر فرايند در موجود احتمالي
خود در و شدن حاشيهاي از مردم اساسي نيازهاي تامين با آن در كه الگويينمايند پيروي
واگذار سياستهاي كه است اين من گمان.نمايد جلوگيري جامعه محروم و فقير اقشار فرورفتن
در محروم اقشار كردن رها و اجتماعي خودجوش نظمهاي به محصولات توزيع و منابع تخصيص كردن
در سياست از خروج و شدن حاشيهاي گسترش به ميانمدت در اقتصادي نابرابر چانهزنيهاي
بسيج به كه مردمسالاري طرفداران نفع به البته كار اين.ميگردد منجر محروم اقشار ميان
روشنتر بيان به.بود نخواهد دارند ، نياز خود طرحهاي پيشبرد براي اجتماعي نيروهاي همه
ما ايدئولوژيك گرايش و داريم آرماني چه ما اينكه از مستقل مدت ، ميان و كوتاهمدت در
"رفاهي" اقتصادي سياستهاي تا مينمايد ملزم را ما نيز مردمسالاري براي مصلحتسنجي چيست ،
تبار علوي ".كنيم دنبال توسعه ، حال در كشور يك دغدغههاي با و ما مقياس در البته را ،
دهد نشان جهانيان به ميتواند كه است كرده اشاره قدرتمندي ائتلاف به مصاحبه اين در
.ساخت خواهد مسالمتجو مردمسالاري يك كشور اين از ايران ، درونزاي و تدريجي تحولات
اين در.است خرداد دوم جبهه نوسازي براي گامي تازه ، ائتلافهاي تبار علوي مصاحبه عنوان
.است پرداخته آن ماهيت و وحي مسئله به مقالات از يكي در پيمان حبيبالله آفتاب ، شماره
شهودي فهم پيامبري كه ادعا اين و وحياني تجربه رخداد باب در مقدماتي ذكر از پس پيمان
اشاره وحياني تجربه شرطهاي پيش به است ، آيات صورت به آنها ابلاغ و ثابت و محكم اصول
بررسي را وحي مقوله جاودانگي سر وحياني ، معرفت شكلگيري مراحل تحليل از پس و ميكند
.ميكند
با است مقالهاي اولي.است يافته اختصاص سروش به هم شماره اين مقالات از مقاله دو اما
سروش است معتقد رحماني.رحماني تقي از تعاملي يا تقابلي عقلانيت با دين نسبت عنوان
:است گذاشته پشتسر را فكري تحول دوران چهار تاكنون
بسط و قبض از قبل دوره - 1
بسط و قبض دوره - 2
ايدئولوژي نقد دوره - 3
.اعتزال مكتب تجديد دوران - 4
نمايان سخنراني يك قالب در تنها سروشي تفكر متاخر و جديد دوره كه است معتقد البته او
.است نرسيده قبلي دورانهاي پختگي به هنوز و شده
چنان كه است اين سروش ويژگيهاي از داشت توجه بايد كه كرده اشاره رحماني البته
چيز همه و است نداده رخ انديشگياش دوره حال و گذشته در تغييري هيچ كهگويي مينويسد
از هراس خاطر به درجايي سروش رحماني نظر به.است بوده هم با ارتباط در و پيوسته
است دليل همين به.ميگذرد نيز ديني باور كردن معقول پروسه خير از دين شدن ايدئولوژيك
مسئله كامل حل به هنوز دين و عقل حوزه كامل تفكيك با درواقع سروش رحماني گفته به كه
كند كمك سروش به اعتزال مكتب دقيق طرح كه است اميدوار رحماني البته و است نيامده نايل
بهره جوامع پيشبرد براي هماهنگ قالبي در دو هر از و كند جمع ديرينش معبود دو ميان كه
.بگيرد
نويسنده.آفتاب هفدهم شماره در سروش مدني جامعه مقاله به است پاسخي واقع در دوم مقاله
در كه است محققاني از آفتاب پاورقي شهادت به كه است داعينژاد سيدمحمدعلي مقاله اين
نشريات مطالب به پاسخگويي به قم علميه حوزه عالي شوراي فرهنگي پژوهشهاي و مطالعات مركز
فقه و اخلاق ميان ارتباط حوزه در سروش نظر نقد مقاله اين نگارش از او قصد.ميپردازند
دشمن را آن و است نياورده جاي به را فقه حق مورد اين در سروش است معتقد او.است دين در
نظر بهكند ارائه اين از صائبتر نظري ميتوانست كه صورتي در كرده ، قلمداد اخلاق
مانعي و ميشود تمام جامعه اخلاق سود به سروش ، نظر برخلاف فقه ، بر فقها تاكيد نويسنده ،
.نيست اخلاق راه سر بر
:اجباري راي سفيد ، راي آزاد ، انتخابات:از عبارتند آفتاب شماره اين ديگر مقالات از برخي
صلاحيت تشخيص مسئله و ايران اساسي حقوق ;تاجزاده مصطفي و يزدي ابراهيم گفتوگوي
حذف پاسخبه ;ابوزيد حامد با گفتوگو:روشنفكري و نوزايي گفتمان فروكاست ;داوطلبان
.پيران پرويز:ايران شرايط به نگاهي با شهري اجتماعي جنبش ;شبل محمد:مرتد مجازات
|