سرودهاند را دروغ اين كه كساني
ممتد فاجعه تا جهل از
فاشيست ضد شاعر و مبارز نقاش ،
مدرن جهان شدن خوار
سرودهاند را دروغ اين كه كساني
قباني نزار آثار در عرب شعر
زينلي محمدحسين
هويت و تجسم بدون شده فراموش تاريخ يك با است دنيايي قباني نگاه در عرب جهان
ميكوبد خود صورتملت به شعر شلاق با او را همه اين شهامتو و جسارت بدون
زندگي
هم زمين مارس 1923 يعني 21 آمدم دنيا به قديم ، دمشق خانههاي از خانهاي در كه روزي"
روز يك در مادرم و زمين.خود سبز چمدان كردن باز آماده بهار و بود ديگر ولادتي حال در
".آوردند دنيا به را خود فرزندان زمان يك در و شدند حامله
و شدنش شاعر مورد در اما.ميكند نقل را آمدنش دنيا به داستان گونه اين قباني نزار
شدن پيشه شاعر براي دليل بهترين ميتواند كس هر بودن عرب كه است معتقد پديده اين چرايي
آن با را خود موي و ميكنند تنفس را شعر كه ميداند ملتي از را خود او.گردد محسوب وي
دنيا به وقتي نوزادان همه آنها ميان در كه ملتي.ميكنند تن بر را شعر و ميزنند شانه
به جوان شاعر اين مورد در بايد كه را آنچه اما.دارد وجود شعر چربي شيرشان در ميآيند
دچار را وي اجتماع و وي نخست ، روز از گويي كه اوست شعر چگونگي گذاشت ، سوال و جستوجو
.است كرده تنش و التهاب
شعر كتاب اولين سال 1944 در يعني عرب ، ادبيات تكراري و روزمره صفحات ميان در كه هنگامي
دمشق ادبي ، و سنتي جامعه رسيد ، چاپ به توجيبياش ، پول با هم آن و نسخه در 300 تنها او ،
محكومي به را خود روز آن وضعيت او.شوريد ساله جوانك 21 اين بديع گستاخي عليه بر مصر و
نخستين كه پيداست خاطراتش لابهلاي از و ميكند تشبيه دارد قرار سنگسار آستانه در كه
در وياست كرده پرتاب او سوي به عليالطنطاوي شيخ بيرحمانه ، مراسم اين در نيز را سنگ
اين را است "ليالسمرا قالت" معروف دفتر همان كه قباني شعر كتاب اولين چاپ الرساله مجله
.است گفته تسليت عرب ادبي جامعه به گونه
نازكي كاغذ آن دور تا دور و دارد ظريف و زيبا جلدي كه شده چاپ كوچكي كتاب دمشق در"
كتاب اين.ميپيچند شكلات جعبه دور عروسي مجالس در كه كاغذهايي همان مانند پيچيدهاند ،
خستگي از را مردم ميخواسته آن نويسنده كه چرا ادبي ، اختراعات و ابداعات از است پر
".است كرده معاف نصب از را مفعول و رفع از را فاعل دليل همين به و درآورد
بيان در قباني جسارت واميداشت ، عكسالعمل به را ديگران آنچه.نبود ماجرا همه اين ، اما
كمفروشي و دروغ بدون و صادقانه بايد شاعر كه بود معتقد قباني بود عاشقانهاي مضامين
شعر وي ديگر سوي از.است نداده انجام را خود رسالت والا كند هديه مردم به را خود شعرهاي
بود شفاف و قد تمام آيينهاي او براي شعر.ميدانست شاعر زندگي واقعي اما لطيف بيان را
شاعر او ، نگاه در.ببرد شاعر روان و روح اعماق و زندگي درون به را مردم ميبايست كه
رو اين از دهد ، قرار خود خواننده اختيار در كاست و بيكم را خود خوديت كه دارد وظيفه
.مينمود معرفي خويش شغل اقتضاي را ويژگي اين و ميدانست آسيبپذير بسيار را خود
عشق
از بعد.رفت پيش تعالي و تكامل به رو زندگي ، بحبوحه در او ، خود مانند قباني نزار شعر
از دورهاي به گذراند ، عاطفي روابط ترسيم و عاشقانه تغزل در را جواني سالهاي اينكه
او.بنگرد فلسفي و عارفانه نگاهي يا محبوب ، و عشق به توانست آن سايه در كه رسيد بلوغ
مشهورترين با و مينامند "زن شاعر" و "عشق شاعر" مرا كه ميشنيدم وقتي ابتدا ميگويد
القاب و صفات اين از اكنون اما ميباليدم ، خود به ميكنند ، مقايسهام عاشقپيشه ، شاعران
.يافت ميتوان خوبي به "الفنجان قارئ" شعر در را ادبي و شخصيتي تحول اين.ميشود چندشم
و شكست و برشمرده آدمي براي تغيير غيرقابل و حتمي سرنوشت را عشق شعر ، اين در وي
.ميداند شده تعيين پيش از سرنوشت همين جزء نيز را مكرر نرسيدنهاي
زن
آمد ، پديد عشق پيرامون قباني نزار انديشه و شعر در كه نظرياي تغييرات موازات به...
نخست حرف قباني شعر فرهنگ در زنگشت اساسي تحولات دستخوش نيز زن به وي نگاه نوع و نگرش
درباره زيادي شعرهاياست بوده مهم وي براي موجود اين ظاهر ابتدا در اما است ميزده را
و نشست عاشقانه بازيهاي نظر بزم به بارها خود شعر دفاتر در و سرود موضوعات اين تك تك
مسافرتهاي و گذشت وي بر سالها.ميخواند فرا ميهماني اين به نيز را ديگران بيپروا ،
انديشههاي و افكار فرهنگها ، با داشت كه عربيتي تمام با را او آمد پيش برايش كه زيادي
.ساخت آشنا گوناگوني
قباني كارهاي ميان در ديدگاه و تفكر نوع اين از نمادي بتوان شايد را "حمقا امرء" شعر
براي ميخواند احمق يك را خود شدهاي افسون سادگي يا زيركي با كه زني اثر اين در.دانست
هر اما مينويسد زنانه دلواپسيهاي از پر نامهاي باشد مرد جنس همانا كه خود برتر جنس
در قباني.ميكند سرزنش دارد وجود نگاهش جديد نوع در كه گستاخياي خاطر به را خود لحظه
شده كه هم بار يك براي و ميدهد قرار جدي نقد مورد را زن به نسبت شرقي ديدگاه شعر ، اين
و بودن انسان ميان ميتواند آيا كه ببيند تا ميگذارد ناراضي شرقي زن يك جاي به را خود
خود كه جايگاهي.كند برقرار رابطهاي بودند ، كرده ترسيم زنان براي حال به تا كه جايگاهي
.است كرده استفاده آن از يا و داشته نقش آن ترسيم در يا شرقي مرد يك عنوان به نيز او
پيش گامي چند هم باز آورده روي نوشتن به و كرده جرات شعر اين در كه زني بالاخره اما
.كند فكر كامل انسان يك مانند شده كه هم لحظه چند براي كه ميدهد اجازه خود به و ميرود
هستند مردان تنها او موطن در ديگر سوي از.ميكند فكر شرقي يك مانند و است شرقي او اما
كمكم دليل همين به و كنند فكر كامل انسان يك مانند و استقلال پناه در ميتوانند كه
خود حس يك از متاثر كه ميشود موجب و ميگيرد فرا را زن وجود سراسر اضطراب و دلشوره
كه تنبيهي و عذاب گونه هر مستحق را خويشتن نوعي ، و كلان مازوخيسم نوع يك و كوچكبيني
.دهد در تن آن به و دانسته ميكند انتخابش مرد جنس البته
از كه دارد توقع مرد برتر جنس از كار آخر در "احمق زن" شعر قهرمان يعني حكايت اين زن
سادگي نوع يك يا زيركي هم باز اما.كند تعجب بيهوده سخن و مهملبافي و گستاخي همه اين
تبرئه را خود دانسته گزافهسرايي همه اين دليل را حماقت و ميشتابد او ياري به جبري
جهان در وي جايگاه زن ، از تازهاي شكل ترسيم دنبال به قباني نزار اين از بعد.ميكند
از بلندي ليست "الموسوعي جسدها و المرئه" زيباي شعر در سپس وي.اوست ارزشهاي و خلقت
شبرو دزد يك توسط زن پنهان دارايي همه آن سرقت به و ميكند فهرست را زن ذاتي داراييهاي
دو تنها را آن كه شعر اين در وي.ميكند اشاره "تاريخ مرد" يعني انساني مفاهيم راهزن و
كرده ، متهم پيدرپي نداشتنهاي به را مرد است سروده سال 1996 در يعني مرگش از قبل سال
دروغ ، به دارد ، دست در را جهان مديريت سال هزاران كه موجودي قوي ، موجود اين كه است مدعي
:ميدهد نسبت خود به را انساني ثروتهاي تمام
...سرودهاند را دروغ اين كه كساني"
...قبيلهاند مردان
...كردهاند احتكار را تاريخ نگارش كه كساني
...را بهشت اهل اسامي نگارش و
...را زمين كه كساني
.كردهاند خود آن از..نيز را زن و...را فرهنگ..را ثروت...را سياست
اعراب
ذاتا كه عرب يكسو ازگشت مواجه دوسويه برخوردي با عربي جوامع در قباني نزار شعر حضور
كه نميدانست ديگر سوي از و بود زبردست و توانا شاعر اين شيفته است ، شاعري و شعر بنده
را اعراب هميشه خود سياسي شعر در قبانيكند تحمل بايد چگونه را او شعر نيش و كلام زهر
نكبتبارترين به را خود شرافت و آزادي گويي كه ميكند تشبيه شده مسخ و خوابزده ملتي به
عليرغم عرب جهان همچنين.فروختهاند ديدهاند ، تدارك برايشان ديگران كه زندگياي نوع
.است سپرده نيستي و مرگ به تن پيش ساليان كه ميماند جهاني به وي براي آن گستردگي و وسعت
جسارت بدون.هويت و تجسم بدون شده ، فراموش تاريخ يك با است دنيايي وي نگاه در عرب جهان
.ميكوبد خود ملت صورت به شعر شلاق با او را همه اين و شهامت و
اين در.ميكند ابراز "وفاالعرب؟ يعلنون متي" شعر در را عرب جهان از خود دلزدگي نهايت
هم راه اين در وي اما كند رسم را است عرب جهان همان كه خود وطن نقشه ميخواهد كودكي شعر
.نمييابد رسم براي چيزي هم و ميشود منع سرزمين اين اهالي سوي از
و سهل شعر لطافت و ادبيات شكوه و زيبايي كنار از آساني به نميتوانستند هنري جوامع اما
خواندن بر خوانندگان برخي و بود شعر كامل نمونه ادبي محافل در اشعارش.بگذرند ممتنعش
.داشتند اصرار شعرهايش
كشورهاي از برخي و او ميان كه بود دوستي گام اولين عربي رسانههاي در شاعر ، مرگ خبر
تمام با باشند يافته را شاعر اين تازه گويي عربي تلويزيوني كانالهايشد برداشته عربي
پيش از بيش كاظمالساهر مانند خوانندگان از برخي و پرداختند او از تجليل به خود امكانات
.ديدند خود كارهاي پيشرفت مايه را شعرهايش
تنگ او بر را زندگي عرصه و برنجاند را او كه نبود چيزي وي با عربي دولتهاي دشمني
كرده تحقير آتشينش كلمات شلاق با را خود قبيله و قوم خود مرگ از پيش سالها او.نمايد
.ميچشيد خود بود ، ريخته آنها كام به كه را تنبهي زهر از كمي بايد اكنون و بود
اسطورهشكني و ابداع
سنتي شدت به جامعه براي قبولشان كه ابداعاتي.ناميد جسارتها و ابداعات مرد بايد را او
و تازه نگرش نوع با شايد قباني نزار وجود در ابداع است مينموده دشوار و سخت كاري عرب
بوده شعر اين آن ، دنبال به و باشد شده آغاز محلهاش و مردم و كشور و دنيا به متفاوتش
گستاخي از پر نگاه ديگر سوي از.است نموده رخ او مقابل در تازهاي جلوههاي با كه است
.ميبخشيد تازهاي استحكام و قوام را او شعر پاگير ، و دست و دروغين اسطورههاي به او
ندبه ، ديوار داوود ، ستاره موعود ، سرزمين.است كاري و پرقدرت سلاحي يهود براي اسطوره
و بهرهكشي با سياستبازان كه هستند اسطورههايي تماما دريا ، شكستن و موسي عصاي تورات ،
.ميبرند سود آنها از نابهجا استفادههاي
و مييابد دست خود پراكنده ملت اتحاد به سو يك از مذهبي ، آموزههاي اين احيا با يهود
.ميدارد نگاه باز را خود كارانه جنايت اعمال تمامي تفسير و توجيه راه هميشه ديگر سوي از
به خونريزي و قتل و ميشوند تطهير آسماني و مقدس فرهنگ اين در فاشيستي اعمال و افكار
.ميشود تبديل ستودني و پاك عبادتي
را تبر تمام شجاعت با و ميزند دست يهود بتهاي شكستن به ميان اين در اما قباني نزار
.ميكند تشويق جهاد اين به نيز را ديگران و گذاشته خود دوش بر
پاكي كه اسطورههايي.است داشته نگاه شعرش براي را خود اسطورههاي قباني نزار اما
و خوابزده ملت يك براي را گستاخي زشتي نه و رشادت زيبايي و تجاوز دنائت نه و مقاومت
.ميآورد ارمغان به بيرمق
بسيار مذهب ، سني شاعر يك براي ميكنند ، خلق را "جنوب سمفوني" زيباي شعر كه اسطورههايي
.مينمايند كارا و مترقيانه
ممتد فاجعه تا جهل از
كاداره اسماعيل ;اثر ،"شكسته آوريل" رمان بر يادداشتي
شيرزادي فرزام
مجموعه نخستين نداشت ، سن سال هجده از بيش كه زماني و سال 1954 به "كاداره اسماعيل"
به روسيه از كه هنگامي بعد ، سال چند.كرد منتشر "جواني شعرهاي" عنوان با را شعرهايش
زماني كوتاه.داد انتشار "من قرن" نام به را خود شعرهاي از ديگري مجموعه برگشت ، آلباني
نوآور ، و جوان رماننويس يك عنوان به را خود ادبي مقام شاعري ، كار به ادامه عين در بعد ،
.رساند اثبات به "آفتابي موتيفهاي" و "ميانديشند؟ چه به كوهها" نامهاي با اثر دو با
عنوان با را خود بزرگ رمان نخستين بسيار ، وقت صرف از پس كه هنگامي بعد ، سال دو يكي
فرانسه در ابتدا رمان اين.يافت دست جهاني شهرت به كرد ، منتشر و نوشت "مرده ارتش ژنرال"
حضور و ظهور از خبر و شد برگردانده بينالمللي زبان چند به كوتاهي مدت ظرف و شد منتشر
غني فرهنگ به ريشهاي و دروني رويكرد ضمن انديشهاش ، و نگاه عمق كه داد نويسندهاي
.ميكند جستوجو جهان جاي هر در و جغرافيا هر در را بشري معناهاي گسترده افقهاي آلباني ،
كشيده كشورش دور به نفوذناپذير ظاهرا اما ناديدني ديواري كه زماني در كاداره اسماعيل
رابطه دولتي و كشور كمتر با تقريبا سياسي انزواي و تنهايي نوعي در آلباني و بود شده
در.رسانيد چاپ به "باران طبلهاي" عنوان با را ديگري رمان داشت ، تفاهمآميز و متعارف
بر ميلادي نوزدهم قرن در بيك اسكندر رهبري به آلباني استقلالطلبانه مبارزات رمان اين
رمان سال 1971 در سپس كاداره ، اسماعيل.بود حماسييافته بازتابي بيگانه ، اشغالگران ضد
شهر در خود كودكي دوران وصف و شرح به آن در كه كرد منتشر را "سنگي شهر رويدادهاي"
سخن ادامه در آنچه.بود پرداخته دوم جنگ وقايع از ناشي شوربختيهاي هنگام به و زادگاهش
و است برگردانده فارسي به را آن صفوي قاسم كه "شكسته آوريل" رمان بر است تاملي ميآيد ،
.است آلبانيايي داستاننويس اين برجسته آثار از يكي بيگمان
موقعيت رمان شكسته ، آوريل
;دانست موقعيت بر متكي رمان ميتوان را "شكسته آوريل" كلي ، تقسيمبندي نوعي پايه بر
قانون نوعي بيترحم سنگيني كه هستند موقعيتي اسير رمان اين در اشيا حتي و آدمها چون
و مسلط "موقعيت" اينجا.ميورزد اصرار آن تداوم بر و است آورده وجود به ديرباز از بدوي
تخطي كوچكترين و نميدهد آدمها به "شخصيت" ابراز براي را مجال و امكان كمترين مستولي
را موضوعيت هرگونه و برآمده وسطايي قرون منجمد ذهنيتهاي اعماق از كه قواعدي و عرف از
"شكسته آوريل" ماجراهاي و حادثه وقوع مكان.ميشود مرگ و طرد و وهن موجب داده ، دست از
خاموشي كه سرزميني ;است آلباني بلند فلاتهاي از گرفته مه غالبا و سرد و محصور سرزميني
به را انساني ادراك و ميكند پيچيده را مكان و زمان ساده و منطقي درك آن در كوهها
كوهنشينان بر موقعيت سلطه جلوه خشنترين غمبار ، عرصه براين.ميكشاند توهم مرزهاي
آيين ، اين طبق.ميشود خلاصه پايانناپذير خونخواهي و انتقامجويي آيين در روستايي ،
و علت نسل ، چند عمر طيشدن و ساليان گذشت با شايد كه - متخاصم خانواده دو از جوان افراد
به شخصي ، انگيزه بيهيچ و نفرت و كينه هيچ بدون - بردهاند ياد از را خصومت بيهوده دليل
از ساله شش و بيست جواني كه ميشود شروع جايي از داستان ;ميكشند را يكديگر گلوله ضرب
پرت دهكدهاي از بيرون مارس ، ماه سرد روز يك غروب در ،"گيورگ" نام به ،"برشيا" خانواده
خانواده از "زف" نام به ديگر جواني و مينشيند كمين به آلباني شمالي فلاتهاي از افتاده
پيش مدتي چون است ، خونخواهي قتل اين محمل.ميكشد تفنگش گلوله ضرب به را "كيك كريه"
چرخه اين آغاز.است رسيده قتل به "كيك كريه" خانواده از جوان مردي توسط گيورگ برادر
به "كيك كريه" و "برشيا" خانواده دو براي وقفهناپذير ظاهرا و شوم خونخواهي و منحوس
پس بلافاصله كه است "گيورگ" اين حالا.پوچ تصادف يك به برميگردد ، پيش سال هشتاد هفتاد ،
آستين بر سياه نواري بايد خون ، قانون حكم به فلات ، كذايي قانون حكم به قتل ، ارتكاب از
مخاصمه ديگر طرف گلوله هدف خود نوبه به "قرباني _ قاتل" يك عنوان به تا بدوزد لباسش
كيك كريه خانواده از ساعته چهار و بيست مهلت يك او براي ابتدا دهكده پيران.بگيرد قرار
.آوريل ميانه تا مارس اواسط از يعني ;ميشود داده ماهه يك فرصتي او به بعد و ميگيرند
دنبال را او سايه به سايه مقتول خانواده از كسي مقرر ، مهلت از پس كه ميداند گيورگ
.كند شليك او قلب يا سر سوي به تا كرد خواهد
شكسته آوريل معنايي چند دلالتهاي
از ديگري ، برجسته رمان و داستان هر چون نيز "شكسته آوريل" نمايشي ساختار لحاظ به
نظرگاه يا ديد زاويه.است بهرهمند خود الزامهاي به پايبند اما متحرك نظرگاه ظرفيتهاي
گرفته كار به سنجيدگي با نويسنده سوي از چنان رمان كلي طرح ضرورتهاي به بنا شخص سوم
خواننده نگاه در داستان ، اشخاص از يك هر بيروني و دروني چشماندازهاي مجموع كه است شده
خود هستيشناسي خاص نوع براساس كاداره ، اسماعيل اين ، بر علاوهميشود زنده نيز مخاطب و
هر تصوير ، هر ارائه خلال در كه نحوي به است ، يافته توفيق موقعيتها القاي و فضا خلق در
تاويل ، قلمرو در گذشته ، اين از.ميشود دريافت و كشف نظر مورد معناي توقف ، هر و حركت
كه رمان آغاز به رجوع با.است برخوردار معنايي چند دلالتهاي از "شكسته آوريل" رمان
به را "كيك كريه زف" بالاخره تا مينشيند كمين به مارس ماه هفدهم روز غروب در "گيورگ"
هنگام به و جاده در گيورگ كه داستان پايبندي بر تامل با و بكشد تفنگش گلوله ضرب
اثر دايرهوار ساخت ميگيرد ، قرار ديگري تفنگ گلوله هدف آوريل ماه هفدهم روز شامگاهان
به نقش هندسي انگاره نوعي القاي با ضمنا و ميگيرد شناختي زيبايي معناي خود ، خودي به
است مفهومي لايه چند داراي رمان كل گذشته ، اين از.ميكند ايفا را خود معناآفريني تلويح
بار فاجعه ساحت سو يك از - كند نتيجهگيري و داوري مستقيما كه آن بدون - نويسنده و
گسترده ، شوم سايههاي آن بر يكسره بدوي ، قانوني نوعي سلطه كه موقعيتي در را مرگ و زندگي
با ديگر سوي از.است كرده تبديل مخاطب و خواننده آزاد انديشيدن و تخيل براي زمينهاي به
اما كهن مضمون يك از بهرهگيري با و انساني عواطف و مناسبات پيچيده عمق بر سنجيده درنگي
جايگاه سزاوارترين در و برده پيش به كرده ، آغاز را پرتپش و زنده داستاني پرجاذبه ، و قوي
.است رسانده پايان به خود ، خلاق كار هدفهاي و قالب با هماهنگ و ممكن مقطع و
ضدفاشيست شاعر و مبارز نقاش ،
آلبرتي رافائل تولد سال صدمين بهمناسبت
پادييا.آ
مولايي رامين:ترجمه
اسپانيا كشور ي"ماريا سانتا د پوئر ال" ساحلي شهر در دسامبر 1902 در 16 آلبرتي رافائل
و رنگارنگ دوران كرد ، مهاجرت مادريد به خانوادهاش كه سالگي ، چهارده تا و شد متولد
نقاشي شيفته ابتدا در كه اوساخت سپري زيبا و كوچك شهر همان در را كودكياش پرخاطره
از نسخهبرداري مكان ارزندهترين عنوان به را مادريد در "پرادو" موزه چندي از پس بود ،
مينشست موزه مختلف گالريهاي در روز هر.كرد كشف "گويا د فرانسيسكو" چون بزرگاني آثار
هنوز كه بود حالي در اين و برميداشت كپي آنها از گويا تابلوهاي رنگ و نور جذبه غرق و
نمايشگاههاي در شركت با كه بود دوران همين در.بود نگرفته هم را متوسطهاش ديپلم
سال در.ساخت مطرح پايتخت هنري محافل در سبك صاحب نقاشي عنوان به را خود نام دستهجمعي
پرشور آغازي اين !گفت او براي شعري و گرفت دست به قلم ناگهان پدرش مرگ جريان در 1920 ،
او اينكه از ديگر حتي و بود آورده رو شاعري به شگرفي طرز به او.بود شاعري عمر يك براي
.ميشد ناخشنود بشناسند ، نقاش هنرمندي عنوان به را
نامشان بعد سالها كه گشت جواناني با او آشنايي محل مادريد در "دانشجويان اقامتگاه"
لوركا ، گارسيا فدريكو:گرفت درخشيدن جهان و اسپانيا هنر و ادب عرصه تارك بر او با همراه
هسته كه بودند جوان هنرمندان همين...و آلئيخاندره بيسنته بونوئل ، لوئيس دالي ، سالوادور
.كردند پايهريزي را "نسل 27" ادبي نهضت اوليه
نام با بعدا كه "خشكي و دريا" خود شعر اولين با سال 1925 در جوان آلبرتي رافائل
اثر چهل از يكي عنوان به جديد قرن آغاز در اكنون و - رسيد چاپ به "خشكي در دريانورد"
اسپانيايي ديگر شاعر "ديهگو خراردو" همراه - است شده انتخاب بيستم قرن برگزيده ادبي
تمامي در اكنون:بود يافته دست خواستهاش به او.شد "ادبيات ملي جايزه" دريافت به موفق
يك عنوان به را او زبان اسپانيايي كشورهاي ديگر نيز و اسپانيا ادبي و هنري انجمنهاي
:نام به ميرساند چاپ به ديگري اثر او موفقيت ، اين از پس!ميشناختند تمامعيار شاعر
وادي به ميشود ، منتشر سال 1929 در كه ،"فرشتگان درباره" با آلبرتي."شببو گل طلوع"
.مينهد گام رمانتيك بوي و رنگ با سوررئاليستي
مردم مبارزات گرفتن اوج با.است شاعر سوي از مردم ميان به گذاشتن پا سالهاي سي ، دهه
قرار ايشان كنار در مردمي و جوان شاعري عنوان به آلبرتي حاكم ، ديكتاتوري و سلطنت عليه
كمونيست حزب عضويت به سال 1931 ، در.ميكند تقديم آزادي و مردم به را خود شعر و ميگيرد
به اروپايي كشور چند و شوروي جماهير اتحاد به سفر دوره يك از پس و درميآيد اسپانيا
چند انتشار به سالها همين در اوميكنند منتشر را "اكتبر" ادبي مجله همسرش ، همراهي
به مادريد از مدافعين صف به اسپانيا داخلي جنگ آغاز با.ميزند دست آوانگارد نمايشنامه
در مستقر "فاشيست ضد روشنفكران اتحاديه" دبيري به و ميپيوندد آزادي تپنده قلب عنوان
به شروع دوران اين در همميشود انتخاب فرانكو ژنرال فاشيست نيروهاي محاصره تحت شهر
درختزار" عنوان تحت سال 1942 در را آن جلد اولين كه كتابي ميكند ، خود خاطرات نگارش
و داد ادامه خود خاطرات نوشتن به هم بعد سالهاي در او.ميكند منتشر مكزيك در "گمشده
از پس آلبرتي.است دست در سال 1985 تا تولد از وي خاطرات جلدي چهار مجموعه حاضر حال در
فرانسه به همسرش اتفاق به سال 1939 در آزاديخواهان شكست و فرانكو توسط مادريد تصرف
او هموطن نقاش پيكاسو پابلو و او ميان پايداري و عميق دوستي كه بود پاريس در و گريخت
پابلو" با آلبرتيها شهر اين در همماند برقرار نقاش عمر پايان تا كه آمد وجود به
.بودند همسايه سن ، رود ساحل در واقع ساختماني در "ماتيلده" همسرش و "نرودا
همسرش و آلبرتي دوم ، جهاني جنگ درگير فرانسه در ويشي حكومت برقراري با مدتي از پس
به "آيتانا" دخترش فرزند تنها كه جايي شدند ، آرژانتين به عزيمت و پاريس ترك به مجبور
ميان":جمله از ساخت ، منتشر بسياري آثار آرژانتين در تبعيدش دوران طول در او.آمد دنيا
هم و كرد مكان نقل "رم" به سال 1963 در وي."پانادرو خوآن نغمههاي" و "خنجر و ميخك گل
مرگ از پس آلبرتي رافائل.رساند چاپ به را "رهگذران براي خطر رم ، " شعر دفتر آنجا
به تبعيد در زندگي سال به 40 نزديك از بعد و سال 1977 در "فرانكو" اسپانيا ديكتاتور
به زادگاهش مردم سوي از اسپانيا كمونيست حزب نماينده عنوان به و بازگشت خود موطن
جايزه معتبرترين سال 1983 ، در.داد استعفا خود سمت از بعد اندكي ولي يافت راه پارلمان
شاعر يگانه اين اما.شد اعطا وي به "سروانتس جايزه" يعني زبان اسپانيايي كشورهاي ادبي
از چشم زادگاهش شهر در تازه قرن تحويل آستانه در اسپانيا نسل 27 از بازمانده بلندآوازه
و حيات زمان در چه زبان ، اسپانيايي بلندمرتبه شاعر اين جاويدان ترانههاي.فروبست دنيا
به بارها و بارها آمريكا و اروپا معروف اركسترهاي و بنام خوانندگان توسط آن ، از بعد چه
شاعر ، اين تولد سال يكصدمين با مصادف - آذر 25- جاري سال دسامبر درآمدهاند160 اجرا
و اسپانيا دولت سوي از مناسبت همين به است ، آزادي راه مبارز و نمايشنامهنويس نقاش ،
بخشي شاعر كه كشورهايي نيز و اسپانيا در گستردهاي بزرگداشت مراسم آلبرتي رافائل بنياد
معتبر روزنامه.است شده ديده تدارك كرده ، سپري آنجا در را سالهاش چهل تبعيد دوران از
فهرست 40 در را آلبرتي رافائل سروده "خشكي در دريانورد" كتاب اسپانيا چاپ "پائيس ال"
.است آورده بيستم قرن ادبي برگزيده اثر
مدرن جهان شدن خوار
هاوكز آثارجان و زندگي به نگاهي
برادبري مالكوم
وقفيپور شهريار:ترجمه
مدنظر "ارجاعپذيري" و "بازنمايي" اصول از گسستي مثابه به را ادبيات در مدرنيسم عموما
و بحرانها و دوم جهاني جنگ از پس داستان صراحتا گسست اين [آمريكا در] ميدهند ، قرار
به مربوط بحرانهاي و دوم جهاني جنگ كه نيست ترديدي.ميشود شامل را اضطرابهايش
براي و آورد وارد شصت دهه داستان به شديد ضربهاي بود ، آن از ناشي كه تعهد ، و بازنمايي
هاوكز جان آثار در مورد اين.كرد فراهم آبشخوري مدرن ، ناواقعيت از آن موضوعات و مضامين
در آمبولانس راننده بهعنوان جنگ خلال در كه است متاخر سوررئاليستي او.است مشهود
.كرد خدمت آلمان و ايتاليا
تا از 1914 پيچيدهاي زماني مقياس در كه كرد منتشر را "آدمخوار" رمان سال 1949 ، در
رمان مشغله.است نازي آلمان در تماميتطلبي آمدن بر رواني روند درگير و ميگذرد 1945
;ميگريزند بزرگ اروپاي "ديوانهخانه" از كه است افرادي بر نازيسم رشد ضربه و تاثير
ول جنگ از پس بينظمي آدمخوار جهان در اروپا بيخانماني لميزرع زمينهاي در كه كساني
سوررئاليستهاي كنار در گذاردهاند ، تاثير او بر كه كساني ، ميان در هاوكز خود.ميگردند
در اواست برده نام آمريكا گوتيك ادبيات سنت از (وسلين آمون لوتر خصوصا) فرانسوي
خونسردي ، كيفيت نوعي" چون عناصري است ، داده تشخيص را ثابتي عناصر سوررئال داستان
درون در كه بالقوه شكست و شناعت عظمت با رويارويي در بيرحمانه قطعيت و بياعتنايي
همان در يا ميبخشد خشونت نوعي افشا و بيان اين به و دارد وجود اطرافمان جهان و خودمان
نكته اين بر حال ، عين در او ، ميكند حفظ را زبان زيباييهاي و سخرهآميز روحيه حال ،
اين كارگيري به يا) گروتسك اقتصاد و است تاريخي دنيايي او آثار دنياي كه ميكند تاكيد
.دارد ريشه "مدرن جهان خوارشده و بيروح منظره" در (عناصر
اروپاي و ايتاليا در را ،(در 1954 دو هر) "بوف" و "قبر بر غاز" رمانش ، دو محل هاوكز
و فاشيستي ميراث كه ميدهد نشان را ضربهاي كه حالي در ميدهد ، قرار جنگ از ويران
(1951) "سوسك لنگ" چه اگر.است گذاشته تاثير نوشتارش بر جنگ از پس فروريخته دورنماي
هاوكز (1961) "ليمو تركه" در و داراست را عقيم دورنماي همان هم باز است ، آمريكايي رماني
يعني آن ، از پس و جنگ زمان در انگلستان به بازميگردد ، ويران اروپاي از ديگر صحنهاي به
داستانهاي و بريتانيايي كارآگاهي قصههاي خلال از ليكن بود ، نديده هرگز هاوكز كه جايي
ساختمانهاي با را صحنه اين بود قادر طريق اين از و بود بسته دل آن به گرين گراهام
.بينبارد اتفاقي خشونتهاي و تبهكاري باندهاي رقابت بمباران ، از فروريخته
قرابت از گوتيك دنياهاي _ هست نيز خيالي ليكن است ، تاريخي هاوكز آثار چشمانداز چه اگر
اين واقع در.ميكنند آشكار را خويش ابداعي يا داستاني و خيالي ماهيت و ميشوند تهي
گونهاي به كه ميشوند زاده نويسندهاي روان از و ميكنند آغاز خيال و آگاهي از رمانها
رمانها شخصيتهاي خود ميان كه رواني ميدهد ، قرار اكتشاف مورد را ميل و خشونت خودآگاه ،
و مناظر در (ego) نفس گوتيك ، آثار بيشتر نظير هم هاوكز آثار در.است شده پخش نيز
مركزيترين كه تصاويري و استعارياند هم و غريب هم كه مناظري ميشود ، حل اجتماعي تصاوير
بندگي ، و اقتدار كردن ، قرباني و نيرو:ميكنند منعكس را شخص خود دلمشغوليهاي و مضامين
را خيالي منظرهاي هاوكز داستانهاي و رمانها.يكدست شهواني آگاهي جهان و نفس جهان ،
_ بيابانها و جزاير زندانها ، و تيمارستانها آوار ، و مرگ منازعه ، و جنگ از ميدهد شكل
.ميشوند ادغام درهم بيروني ترس يا اضطراب و دروني وحشت و رعب كه مكانهايي يعني
روياهاي و اميال از را خود حدود و سوبژكتيواند و ذهني فضايي داراي شدت به هاوكز آثار
نظير اول ، همان از هاوكز ، رمانهاي.ميدهند بسط واقعي تاريخي دنياي مشغوليات تا مولف
با آورده ، در كنترل تحت را كلامي ساختارهاي شدت به بارتلمي ، دونالد يا بارت جان آثار
و خيال بصيرانه اكتشاف نوع يك به و روياگونهاند ، و بيشكل تقريبا بازدارنده ، پاياني
زندگي شده كنترل شديدا يا توتاليتر دنيايي در غالبا آثارش شخصيتهايميمانند تخيل
"آدمخوار" درمييابند رهايي مرگ يا اروتيسيسم در نيروها ديگر واسطه به ليكن ميكنند ،
شصت ، دهه در.است كتاب ثقل نقطه خيالهايش كه است زيزندورف نازي مركزي چهرههاي از يكي
پوست" راوي.شد شبيه بيشتر روانكاوي متون به رمانهايش شدند ، مشهورتر هاوكز آثار وقتي
افسانهاي جزاير از يكي در كه است دريايي نيروي سابق ستوان يك اسكيپر ، ،(1964) "دوم
به ارجاعات از سرشار كه ميگويد دخترش خودكشي مورد در قصهاي و است مانده تنها كارائيب
مرگ ، " ،(1971) "خوني پرتقالهاي" يعني را ، بعدياش رمان سه هاوكز.است يونان اساطير
دلمشغول سهگانهاي":ميدهد توضيح اينگونه را ،(1976) "بدل" و (1974) "مسافر و خواب
دارند اروتيك شديدا محتوايي رمان سه اين."ابسورد امر و خيالپردازي اسطوره ، جنسيت ، با
سال 1980 ، دراست (Self) نفس بيمعنايي يا مرگ با مواجهه اصليشان مضمون ضمن در و
اخيرش ، شخصيت باجذبهترين است ، ووست كنراد قصه كه كرد منتشر را "اشتياق هنرمند" هاوكز
شرقي اروپاي زندان و آهن از پر شهرهاي از يكي در و است كرده زنداني را خود كه مردي
استخوان و پوست با را رهايي دوروبرش ، زنهاي عليه خشونت اعمال طريق از و ميكند زندگي
"آلاسكا در پوست تجارت ماجراجويان" 1982 ،"باكره" _ جديدترش كتابهاي.ميكند تجربه
.ميپردازند جنسيت مقوله و اروتيك حدود به مستقيما _ (1988) Whistle Jacket و 1985
او كه است معنادار و مهم اشارهاي اين ليكن است ، مهم مدرنش سوررئاليسم دليل به هاوكز
آنجا مديون داستانهايش خصوصا كه جايي در يعني ميكند ، زندگي فرانسه در اوقات بيشتر
مشخصههاي تا است معروف سوررئاليستي سنت با ارتباط خاطر به بيشتر رو همين از شايد است ،
.آثارش پستمدرن
|