برتر نسل آخرين
"هوا در لنگ" يك ماجراي
رسانه در عيد
بيمعما
برتر نسل آخرين
نواحي موسيقي وضعيت از گزارشي
رسولي مرضيه
جشنواره اين برگزاري از هدف
از جلوگيري و منطقه هر اصالت بر مبتني اجرايي بلكه نواحي موسيقي از جديد اجرايي نه
است موسيقي اين نابودي
پايان از بعد كه بود شده قرار.ميگفت سخن خودش براي انگار جاويد هوشنگ.نبود هيچكس
بار يك هفته دو هر شد ، برگزار تهران در جاري ماه آبان كه آئيني موسيقي جشنواره دومين
اين حالا و شود برپا مختلف نقاط از آئيني موسيقي نوازندگان حضور با موسيقي پژوهش جلسات
از كه بودند نشسته جاويد هوشنگ تماشاي به صندليهايش و رودكي سالن كه بود جلسه دومين
.ميكرد صحبت "ساز با روايتگري و حكايتگري من"
از و كرد گلايه برنامه اين به قبلي موافقتهاي عليرغم ارشاد وزارت بيتوجهي از او
را مختلف گروههاي كنسرت خبر ميدهد ترجيح تنها كه موسيقي مركز عمومي روابط اطلاعرساني
.بفرستد مطبوعات به
تشكيل نگذارد ، محل كسي و نشود درست اوضاع كه وقتي تا گفت آئيني موسيقي جشنواره دبير
".ميگذرد چه موسيقي در نميدانم واقعا من":كرد عنوان مستاصل و ميشود متوقف جلسات
فيشبرداري خراسان در را موسيقايي آهنگ و مقام چهارصد از بيشتر كه توحدي كليمالله
متعجب و آمده تهران به برنامه اين در موسيقي اجراي براي هم مينوازد دوتار و است كرده
:هستيم نگران مختلف مناطق بومي موسيقي و محلي سازهاي نابودي از همه اين چرا پس كه بود
حالي در.است تالار صندليهاي و ما خود آن مخاطبان كه ميكنيم اجرا برنامهاي تهران در"
اين با آشنايي براي همگان و برسد مردم اطلاع به وسيع تبليغات با برنامه اين بايد كه
".شوند حاضر اجرا محل در گرانقدر ميراث
هيچ سوي به بلند گامي
جشنوارهاي.ميشود آغاز كرمان در نواحي موسيقي جشنواره چهارمين ديگر هفته دو يكي تا
با اينكه و داد را آن شدن بينالمللي وعده موسيقي مركز رئيس مرادخاني علي گذشته ، سال كه
به او.ميشود برداشته ايران محلي موسيقي احياي و حفظ براي بلندتر گامي كار اين
آئيني موسيقي پژوهشي نشستهاي تشكيل كه حالي در دارد ، علاقه چيز همه كردن بينالمللي
موسيقي هنرمندان دعوت براي بودجه ندادن اختصاص دليل به كارش دفتر از پايينتر طبقه چهار
نواحي موسيقي شدن شناخته از او و است شده خفه نطفه در نامناسب ، اطلاعرساني و محلي
موسيقي اين به جهان سطح در استادان و پژوهشگران خاص توجه و فرهنگ صاحب كشورهاي در ايران
(ماه 1381 دي خبرنگاران ، با گفتوگو).ميگويد سخن
نواحي موسيقي نوازندگان يكبار سالي حداقل كه كرده را خود تلاش تمام درويشي محمدرضا
كوششي در او.كنند اجرا كنسرت و شوند جمع دورهم بتوانند كرمان جشنواره در ايران مختلف
آن جلد نخستين كه كرده تدوين را "ايران سازهاي دايرالمعارف" جلدي ده مجموعه ساله 19
.كرد خود آن از را جهان سازشناسي كتاب بهترين جايزه و آمد بازار به گذشته سال
اجرايي بلكه نواحي موسيقي از جديد اجرايي نه را جشنواره اين برگزاري از هدف درويشي
نسل آخرين شاهد حالا":ميداند موسيقي اين نابودي از جلوگيري و منطقه هر اصالت بر مبتني
و آنها از سراغي كسي ديگر درگذشتشان از بعد كه هستيم محلي سازهاي از بعضي نوازندگان از
نبود صورت در كردهاند ، حفظ اكنون تا سينه به سينه آنان كه موسيقينميگيرد سازشان
".شنيد را نامش موزهها در بايد تنها و ميرود بين از حمايت
در شدهاند دعوت مختلف مناطق از كه پيشكسوتي نوازندگان شب هر جشنواره برگزاري زمان در
هتل مختلف طبقات در اتاقهايشان به كه هنگامي و ميكنند اجرا موسيقي استقرار ، محل هتل
.ميآيد سازشان صداي هنوز ميروند
متن كنار در حاشيهاي
ساسان قول به.ميراند حاشيه به را اجراها اين كه دارد هم مسابقهاي بخش جشنواره اين
.است شده اشتباه مسابقه با جشنواره گويا - موسيقي پژوهشگر - فاطمي
هويت و تعريف اين كه حالي در ندارد ، معني مسابقه بدون جشنواره ايران در ميرسد نظر به"
مادام.جشنواره نه گذاشت مسابقه را مراسم اين نام بايد اول صورت در چون است ، غيرمنطقي
براي ميتوان ديگري نام چه ميشود ، دادن جايزه و داوري صرف جشنواره هزينه و وقت تمام كه
نيستيم ، كامل اجراي و كنسرت يك شاهد حتي خودمان جشنوارههاي در داشت؟ نظر در مراسم اين
(نواحي موسيقي جشنواره سومين بولتن با گفتوگو) ".اختتاميه يا افتتاحيه مراسم در مگر
فعاليتهاي ساير كنار در مجموعه يك عنوان به دارد نظر در ايران نواحي موسيقي جشنواره
ايران نواحي موسيقي مختلف حوزههاي در بيشتري تمركز با پس اين از كشور فرهنگي و پژوهشي
جشنواره برگزاري نيايد ، كار به پژوهشها اين كه زماني تا اما.دهد ادامه خود حركت به
نفره تيمي 10 همينطور ، هم جشنواره براي پژوهشي تيم راهاندازي ندارد ، فايدهاي هيچ
است قرار.ميشوند جمع دورهم جشنواره برگزاري زمان سال هر كه جوان پژوهشگران از متشكل
كنند تحقيق مشخص محورهايي با خاص موضوعهايي به راجع جمعي صورت به دهند ، ارائه مقاله
ديگر سال و ميروند ميشود تمام كه جشنواره اما.هستند هم دائمي پژوهشگاه ايجاد خواستار
.ميشود پيدايشان دوباره
ضبط و ثبت به كه دارند اعتقاد جشنواره اين مسئولان اگر":ميگويد كيانينژاد محمدعلي
پيش ايران نواحي موسيقي آيا پرسيد ، آنها از بايد ميپردازند ، كشور مختلف نواحي موسيقي
است؟ نشده گردآوري محققان توسط اين از
را ايران مختلف مناطق موسيقي آواهاي كه سالهاست مجد فوزيه خانم و مسعوديه دكتر مرحوم
اين ضبط و ثبت كاركردهاند جمعآوري روستاها افتادهترين دور و كورهها ده از حتي
آرشيو كامل صورت به هم نغمات اين تمامبرميگردد انقلاب از قبل سالهاي به الحان
خود كه پيرنياكان داريوش و ".است موجود ارشاد وزارت و سيما و صدا آرشيو در كه شدهاند
از كشورمان مختلف نواحي موسيقي اگر":ميكند عنوان بود ، پارسال جشنواره داوران از يكي
رسوخ رسانهها عمق در تلويزيون و راديو اين از پيش تا كه است دليل اين به نرفته ، بين
از پيش تا كه دليل اين به.نميشد نواخته محلي سازهاي جاي به سينتيسايزر و بود نكرده
".است بوده بسته جامعهاي ما ، جامعه اين
انتظار نبايد و نيست بسته جامعهاي ايران ، امروز جامعه ديگر كرد ، نميشود كاري واقعا
موسيقي آرشيوهاي در آنچه به ما.بمانند باقي ابد تا نخورده دست نواحي موسيقي كه داشت
كه نداريم هم زيادي آهنگسازان نميگيريم ، كار به را آنها و نميكنيم اكتفا داريم
موزهاي.نداريم ساز دائمي نمايشگاه.باشند داشته كارهايشان در ملوديها اين از برداشتي
جاويد هوشنگ و باشند كرده گردآوري آن در را ايران مختلف مناطق سازهاي كه ندارد وجود
كه روز چند هر دارد تمايل موسيقي مركز.نكند صحبت تماشاگر بدون سالني در ميدهد ترجيح
دعوت ايران به را گروههايي فرانسه از بمانند ، ايران در اركسترش و چكناواريان لوريس شده
چون ميدهد ، ترجيح آئيني موسيقي بار يك هفته دو نشستهاي برگزاري بر را اين و كند
.است بيشتر خيلي حتما ميدهند ، موسيقي مركز به برنامهها قبيل آن كه پرستيژي
.است معروفي عباس كتاب از برگرفته تيتر *
"هوا در لنگ" يك ماجراي
توسلي هما
ابراهيم از اوليهاي طرح براساس بيرنگ بيژن و رسام مسعود ساخته است فيلمي سيندرلا"
سنخيتي گونه هيچ.بود گذشته سال جملههاي شگفتانگيزترين از يكي جمله اين ".حاتميكيا
پشت را معادله اين _ !زوركي _ فتق و رتق جنجالهاي.نداشت وجود معادله اين طرف دو ميان
.است اكران روي فيلم ، حالامانديم فيلم تماشاي منتظر و گذاشتيم سر
جوان پسر و دختر.ميشود شروع تهران دودآلود تصاوير بر راديو صداي با سيندرلا
بدل و رد را زير ديالوگهاي و ميگشايند هم از را بازوها فانتزي سرووضعي با ژوليدهاي
:ميكنند
بودي؟ كجا ميخواست دلت _
.قصهها تو _
بودي؟ كي _
.سيندرلا _
طنزآميز تكههاي شكل همين به.بيرنگ و رسام سريالهاي خاص طنز يادآور ;نيست بدي شروع
را جوان دو معرفي ديالوگها.ميرسد سيندرلا خانه در به صحنه و مييابد ادامه ديالوگها
بهعنوان ".هستند خوشبختي اما فقير كرده عقد شوهر و زن رضي و گلي":ميكنند كاملتر
اما.ميشود آغاز سفر.برسانند صاحبش به را مجسمهاي نفر دو اين ميشود قرار قصه ، شروع
شروع براي لازم اطلاعات عنوان به نكته سه دو همين انتقال براي كه است اين اساسي نكته
رسيدن تا سفر اطلاعات ، مقدار همين با و ميگذرد فيلم از ساعت ربع يك حدود در زماني قصه ،
قصه اما رسيده نيمه به فيلم.ميكند پيدا ادامه ديگر ساعت نيم حدود چيزي مقصد به
.نشده شروع هنوز سيندرلا
.نميشود محسوب ايرادي خود خودي به داستان ، نبودن محوري يا بودن كمرنگ كه است واضح
كردن رها براي تمهيدي هنوز روايي ، سير بودن محو وجود با كه اينجاست در سيندرلا ايراد
مثل آشكاري نشانههاي ارائه برعكس ، بلكه.نرفته كار به "قصه" كردن دنبال از تماشاگر ذهن
ناخودآگاه رضي ، و گلي نداشتن خانه خصوص به و.. ،"كفش لنگه" ،"شاهزاده" ،"سيندرلا"
يافتن فعال ، صورت به مخاطب ، .ميشود سيندرلا وقصه فيلم ميان رابطهاي آمدن وجود به باعث
(قصر همان) بزرگ خانه آن به را مجسمه وقتي كه طوري.ميكشد انتظار را روايي شباهتهاي
قرار خانه اين حالا و شده برآورده _ بالاخره _ انتظارش ميكند احساس تماشاگر ميرسانند ،
روايي سير از خانه آن بلافاصله شدن حذف دليل همين به.باشد داشته فيلم در مهمي نقش است
.ميكند سرخوردگي نوعي ايجاد
يا _ عنصر بايد لزوما باشد نداشته فيلم در محوري نقش داستان است قرار اگر علاوه به
و ميزانسن مثل سبكي عناصر فقط عناصر اينكنند پر را داستان خالي جاي ديگري _ عناصر
حال هر به هم گريز داستان روايت.نميشود شامل را متفاوت و خاص فضاسازيهاي و نورپردازي
قصر صحنه تا فيلم ابتداي از سيندرلا ، دراست تعريفي قابل و منسجم روايي ساختار نيازمند
شكل به بامزه _ !گيريم _ ديالوگهاي چيدن فيلمنامه فعاليت تنها (بزرگ خانه همان)
اسلپ شوخيهاي سري يك اضافه به تشخيص ، قابل ريتم هيچگونه بدون تكرارشونده و مسلسلوار
اتفاقي تا كند ، تغيير چيزي تا است منتظر مدام تماشاگر.است شده نخنما حد از بيش استيك
.بيفتد
يعني قصر كردن ترك از پس بلافاصله رضي ماشين !شدن "هوا در لنگ" زمانبندي ، نظر از
است اوليه جنجالآفرين ايده همان نكته اين ظاهرا ، .ميافتد اتفاق فيلم نيمه در تقريبا
كردن عوض لحن حدسي ، چنين براي دليل بارزترين.ميداده تشكيل را حاتميكيا طرح اساس كه
.است جدي به كمدي از فيلم بيمنطق و ناگهاني
را همديگر شرايط ، غمگينترين و بحرانيترين در حتي بعد به جا اين از كه) رضي و گلي
به يشان"هوا در لنگ" ماشين همان با ميخواهند (!ميكنند خطاب "شاهزاده" و "سيندرلا"
جنجاليترين به تبديل را دو آن ممكن شكل سهلانگارانهترين به موضوع ، همين.برسند خانه
كنايههاي براي بهانهاي ممكن شكل بيمنطقترين به و ميكند (!روز همان) روز موضوع
از تازهاي ديدگاه به رضي و گلي شكل ، اين به است قرار مثلا.ميشود آن و اين به سياسي
كفش و قصر بدون بودن خوشبخت كه بفهمند و برسند خوشبختي از جديدي تعريف و جامعه
!نميشود ميسر پاشنهبلند
و ميگذرند "هوا در لنگ" ماشين كنار از جورواجور آدمهاي وقتي كه اينجاست جالب
جا همه از بيخبر و مظلوم رضي و گلي ميكنند ، ابراز كنايي شديدا لحني با را حرفهايشان
ديگر ، ماشينهاي همه برعكس كه) سفيدي پاترول سرنشين.ميدهند را جوابشان لحن همان با هم
رضي و گلي از و !ميزند گفتوگو از حرف (!ميشود داده نشان (هوا؟ در لنگ) كج زاويه با
او به !چشم در اشكي و گلو در بغضي با گلي.كنند اعتماد او به هم باز كه ميخواهد
(مضمون به نقل) "!رفاه آوردن وجود به براي فرصت ;ميدهيم فرصت بهت هم باز":ميگويد
به رسيدن كافي شرط داشتن "ناب ايده" ميكنند خيال هنوز بعضيها.هميشگي مشكل همان باز
يك انتقال براي بهانهاي صرفا ايده ، اين كه ميگيرد شكل آنجا فاجعه و است خوب فيلم يك
غرق دودش در را درشت و ريز بچههاي و ميگذرد راهآهن كنار از رضي ماشين.باشد "حرف"
پليس اعتراض جواب در گلي !وي پارك چهاراه وليعصر ، خيابان به سرپايين نماي.كاتميكند
خونهاش به كه جوري اين بره؟ راه نميتونه باشه هوا در پا يكي اگه":كه ميدهد سخن داد
بامزه !"داد تكونم بدجوري حرفات":ميگويد متفكرانه حالتي با جوابش در پليس و "نميرسه
مال ژيان":ميپرسد رضي از كسيميشود پيدا زياد فيلم در هم حرفها همين متناقض اينكه ،
پيشنهاد گلي و رضي به قصر شاهزاده و سيندرلا "چشه؟ ژيان مگه":ميدهد جواب رضي و "كيه؟
"!ميكنيد اشتباه ما مورد در شما":ميدهد پاسخ رضي و ميدهند را بزرگي خانه سرايداري
انجام به هنر ارزش كه باشيم درگير وسطايي قرون باور اين با بايد كي تا نيست معلوم
يك واقعي ارزشهاي شناختن جاي به كي تا.است عميق و والا مضامين انتقال در محتومش رسالت
.بپوشانيم گنده هاي"پيام" برق و زرق زير را نابلديهايمان و بيقوارگي هنري ، مديوم
ظرفيتهايشان حد بايد بيرنگ و رسام.هم مردم خنداندن و ;ندارد ايرادي هيچ ساختن سريال
.نشده متولد هنوز او سيندرلاي كه باشد مطمئن بايد حاتميكيا و بشناسند را
رسانه در عيد
فطر عيدسعيد در تلويزيوني برنامههاي به نگاهي
كمانگري بابك
گرايش بالطبع شد ، فطر سعيد عيد به منتهي كه زماني خاص دوره به توجه با گذشته هفته
هر طنز ، جنگهاي و برنامهها كل در بود طنز فيلمهاي و برنامهها به مختلف شبكههاي
آن در هم خلاقيتي و ابتكار هيچ معمول طبق و ميشوند پخش و توليد روزهايي چنين در ساله
جشن هميشه مانند را خود تولد سالروز نهمين شبكه 3 ، بين اين در.نميشود برده كار به
هم را كس هيچ و كرد تشكر سريالها سازندگان و مديران و دستاندركاران همه از و گرفت
شبكه اين مديران وقت هيچ تمجيد و تعريف همه اين پس درنكرد دعوت خود از انتقاد براي
را خود مختلف برنامههاي و دهند تشكيل ميزگردي يك شده هم يكبار براي سال ، در نخواستند
برتربيني خود حس عدم و نقد پذيرش ظرفيت به نياز كار اين كه اين چه بگذارند ، نقد بوته در
نوشته رمق جشنها اينگونه مورد در نظر و بحث نميرود ، كار اين به هم اميدي هيچ كه دارد
.نميگذارد برجا حسرت جز چيزي و ميگيرد را
پخش داد روي تلويزيون در هفته آخر روز دو در كه اتفاقي عجيبترين و غيرمنتظرهترين اما
و سهشنبه كه كساني.بود مختلف شبكههاي از آمريكا سينماي پرفروش سينمايي فيلمهاي
و پفك و چيپس انواع رفتن رژه از پس ميكردند توجه شبكه 2 بازرگاني آگهيهاي به چهارشنبه
شگفتانگيزي تصاوير با همراه غريبي و عجيب آنونس ناگهان مردم ، چشم جلو از موتورسيكلت
.كرد شگفتزده را كردهاند عادت تلويزيون روزمره برنامههاي به كه كساني كه شد پخش
دعوت حلقهها ارباب افسانه ديدن به را همه و ميزد جادو و حلقه از حرف آنونس گوينده
آن آكادمي اعضاي همچنين و بود آمريكا سينماي امسال پرفروش فيلم حلقهها اربابميكرد
قابل تعديل و جرح با است دقيقه حدود 160 كه فيلم زمان.برگزيدهاند امسال اسكار براي را
به دلها بر را حسرت اين و شد پخش شبكه 2 از متوالي شب دو در قبل فيلمهاي به نسبت قبول
فيلمي خريداريكنند ، سينماها در اكران براي را آن نتوانستند مسئولان چرا كه گذاشت جاي
وسعت در كه ميشد جلوهگر وقتي خاص ، تصويري جلوههاي و افكتها و تصاوير عظمت آن با كه
ضمن در و تخيلي علمي فيلمهاي اينگونه پخش ادامه در.درآيد نمايش به نقرهاي پرده
از فيلم گرچه درآمد ، نمايش به هريپاتر فيلم تهران شبكه از عيد ، روز ظهر در پرفروش ،
كل در ولي است ساختاري ضعف دچار حلقهها ارباب مقابل در و است برخوردار زيادي ضعف نقاط
كرد تشويق را رسانه اين بايد و است غنيمتي هم باز تلويزيون از آثار اينگونه پخش
سانسور كمترين با و ندارند قرمز خطوط رعايت لحاظ از هم مشكلي هيچ كه فراواني تافيلمهاي
.بگذارد نمايش به را هستند پخش قابل
فيلمها اين معروف موسيقي كه است اين فيلم دو اين پخش با رابطه در توجه قابل نكته اما
بودن جدا فيلمها ، اين موسيقي پخش عدم علت ميرسد نظر به و نشد پخش ما تلويزيون از
همچنين.ميكند تحميل تلويزيون بر زيادي هزينه كه است فيلم كپيرايت با موسيقي كپيرايت
كه شود پخش عيد شب در تهران شبكه از Sneakers اصلي نام با كلاهبرداري فيلم بود قرار
عليه انتقادي فيلم يك و است آن اصلي بازيگر ردفورد رابرت كه فيلم اين تا نشد فرصت گويا
.درآيد نمايش به مردم براي ميشود محسوب آمريكا بر حاكم امپرياليستي نظام
پرويز بازي با و اسعديان همايون كارگرداني به شوخي تكراري فيلم عيد شب در يك شبكه
شبها پنجشنبه يك ، شبكه كه جا آن از.كرد پخش را معتمدآريا فاطمه و رضايي حبيب پرستويي ،
كه _ شوخي نمايش هم باز ميداد ، نشان را مختلف شبكههاي چندم دست و تكراري فيلمهاي
بينندگان حق در عيد شب در شبكه اين كه بود بزرگي لطف _ بود شده پخش بار يك تنها تاكنون
روز ظهر بود قرار سيما و صدا ارگان جامجم ، روزنامه گفته به كه حالي در.بود داشته روا
و شد عوض برنامهها معمول ، طبق ولي كند پخش را "نبود يكي بود يكي" فيلم يك ، شبكه عيد
يكي و نداشت عيد روز يك براي مناسبتي هيچ فيلم اين.درآمد نمايش به "ژري و مكس" فيلم
فيلم نبود يكي بود يكي گرچه آمد ، گرفتار يك ، شبكه بد انتخابهاي چنبره در نبود يكي بود
پررنگتر جبلي حميد حضور با و ميزند موج فيلم لابهلاي در كه طنزي ولي نيست خوبي خيلي
كه دهد آشتي شبكه اين با را يك شبكه از ناراضي تماشاگران حدودي تا ميخواست شده ،
قبلي دورههاي فيلمهاي هفتهها ، كه سينما 4 ولي.گرفتند خود از را فرصت اين مسئولان ،
اين ميكرد نااميد كاملا را علاقهمندان داشت كمكم و بود كرده پخش را برنامهها اين
باز را خود رفته دست از آبروي توانست لومت سيدني جنجالي ساخته شبكه فيلم پخش با هفته
چند با كه ميشود محسوب آمريكا سينماي سال 1976 ساختههاي مهمترين از يكي شبكه ، .يابد
مقايسه سگي بعدازظهر و شرق سريعالسير قطار در قتل مانند كارگردان همين معتبر فيلم
.ميشود
كه اين بدون و بود ويژهبرنامه و جشن مايههاي با بيشتر عيدفطر ، برنامههاي حال هر به
دمدستيترين و آسانترين انتخاب با و معمول طبق شود داده آن برگزاري نحوه در تغييري
.شد پخش و توليد شيوه ،
بيمعما
"بيدار و خواب" پليسي سريال به نگاهي
آشفته رضا
كه است فخيمزاده مهدي بازيگري و كارگرداني نويسندگي ، به پليسي سريالي "بيدار و خواب"
شبكه 1 از كه است شده تلويزيوني برنامههاي پربينندهترين از يكي به تبديل روزها اين
حوصله با كه هستند خاص و عام قشر دو هر از بينندگان اين كه نماند ناگفته.ميشود پخش
فخيمزاده اينكه.شدهاند فرازونشيب از پر مجموعه اين جريانات تعقيبكننده پيگير
در محكمي دلايل حتما و است ، بزرگ موفقيت يك كند ، جذب سريال ديدن براي را همه توانسته
.است موجود موفقيت اين پس
داستان يعني ميگيرند ، شكل پيچيده و قوي معماهاي طرح برپايه عموما پليسي مجموعههاي
پايان و ميانه ابتدا ، روند ديگر ، عبارت بهميرسد ابتدا به پايان در و آغاز پايان از
خواهد همراه پيچيده و عجيب كشف يك با معما اين طراحي و ميشود ، معكوس مجموعهها اين در
تام بستگي معما همين گسترش و طرح به هم مجموعهاي هر قوت و گيرايي ميزان البته و بود ،
بصري ، لحاظ به آن ارزش باشد ، همراه پيچيدهتر گرهگشايي و گرهافكني با معما چه هر.دارد
است ، كرده پرهيز كلي به قاعده اين از فخيمزاده امامينمايد موفق تعليق و ريتم ايجاد
موقعيت يك ايجاد پي در مدام او.است داشته توجه حادثهپردازي و اكشن به معما از بيشتر و
،"معما" حذف با يعني.است پليسي كارهاي درخور ريتمي برقراري براي هيجان و پرالتهاب
و بصري عناصر از زيباييشناسانه و هنري سير اين در و است ، مجموعه گرداننده "اكشن"
هم كنار از و پركشش ، سكانسهاي به پلانها تكتك از مجموع در تا نميكند غفلت شنيداري
تعابير اين با.آيد وجود به دنبالهدار و پيوسته هم به فصلهاي آنها گرفتن قرار
به تماشاگرش از كافي شناخت و تسلط با او.است نرفته خطا به مخاطب جذب در فخيمزاده
رهيافتهاي از شناخت اين در و دارد ، هنرمندانه و دقيق توجه عاطفياش و ذهني خاستگاه
.آيد نظر به ارضاكننده چيز همه تا ميبرد را كافي بهره هم روانشناسانه و جامعهشناسانه
شرايط تمام وقتي و ميكند ، جلوه ناباور و ذهن از دور شخصيتي و اتفاق كمتر مجموعه اين در
نفع به هم نتيجه ميكند ، پيدا همخواني است ، شنيدني و ديدني واقعي دنياي در كه آنچه با
پي در مجموعه اين در فخيمزادهبود خواهد "تماشاگر _ هنري اثر" رويارويي اين طرف دو هر
است ، كرده اتكا باور قابل سطحي به مفاهيم از بيشتر شايد نيست ، وزين و سنگين مفاهيم القاي
دريافت دنبال به آنجا در كه برميگردد تماشاچي به ديگر اين باشد ، چيزي هم اگر عمق در و
استتيك رعايت با توام سرگرمكنندگي با سطح همان در چيز همه وگرنه.باشد خاصي مفاهيم
چشمپوشي آن از ما سريالهاي اكثر در كه نكتهاي مهمترين.مينمايد كافي و لازم هنري
گنده حرفهاي كنند ، القا را برترش نوع از بودن داعيه تقدير هر به آنكه براي و ميشود ،
در كه شويم دور حاشيهپردازي اين از...و ميگذارند آدمها دهان در زور با را گنده ،
دست آن از فخيمزادهشويم نزديكتر "بيدار و خواب" موفقيت دلايل به ميخواهيم اصل
كمتر.دارد جذاب و مطلوب بازيهاي اجراي بر بسياري تاكيد كه است سختگيري كارگردانهاي
آن ، واقعي معناي به بازيگر ، كمبود با چند هر دارد ، لغزش جسارت او كارهاي در هنرپيشهاي
ناخواسته لغزشهاي همين متاسفانه و ميآورند در سري هم او كارهاي در آدمها اين از برخي
و ندارد ، لغزشها اين پذيرش جز چارهاي كارگرداني هيچ كه ميكنند ، پياده كار بستر در را
پذيرشهاي نوع اين به وادار را توليدكنندگان كه است سريالسازي غلط رويه خاطر به اين
مطرح بازيگري در پديده يك بهعنوان نونهالي رويا مجموعه اين در اما.ميكند اشتباه
كافور ، بوي و آب روي خانهاي ،(مخملباف) خوبان عروسي با اينها از پيش او البته ميشود ،
و است ، رسانيده ظهور منصه به را بودن پديده اين از رگههايي (فرمانآرا بهمن) ياس عطر
داشته بازيگري هنر والاي ارزشهاي خودنمايي براي كافي فرصت آنكه علت به بيدار و خواب در
با جاني زن يك ارائه و نقش در او.ميشود منحصربهفرد و جذاب چهرهاي به تبديل است ،
با و است ، نكرده فروگذاري دفاعي قابل نگاه و حركت هيچ از پيشبيني غيرقابل تيزهوشيهاي
نفع به مجموع در بازيها ارزش كه واميدارد تحرك به خود پيرامون طوري را مهرهها حضورش
ارزش برنده برگ اين نبودن با شايد شود ، حذف مجموعه از نونهالي اگر.شد خواهد تمام سريال
ميآورند شانس تصويري آثار اوقات گاهي و است ، اثبات قابل گفته اين !شود كاسته اثر فعلي
از كه برميگردد فخيمزاده زيركي به اين و مييابند ، در مطلوب حد در را خود آدمهاي كه
از ظرافت با هم دهقاننسب حبيب.نميگذرد راحتي به بازيگران درست هدايتهاي و انتخابها
در ضدقهرمان مقابل نقطه بهعنوان تا ميبرد ، را لازم بهره بدن و دست حركات و نگاهها
و نقش دو اين همترازي از حالا كند ، وجود ابراز خلاقانه طور به پليس دستگاه به جهتدهي
از هم بقيه..است شده آماده دراماتيك چالشهاي ايجاد براي ترازو كفه دو بازيگرانش
خود هنر اثبات پي در مدام هم صادقي محمد و حكيمي دانيال نبودهاند ، مستثني قاعده اين
زيباييشناسانه اعتبار با را پلانها خود ناشناختگي تمام با هم ديگر چهرههاي و هستند ،
بنابراين.نيست بازيگري اصول از خارج هم فخيمزاده حضور حتي و كردهاند ، رنگآميزي
لباس ، صحنه ، گروه.ميكند ابراز اعلا حد در را خود توانايي بازيگرداني در فخيمزاده
در تا كردهاند ، محض تبعيت دكوپاژ ظريف دقتهاي از هم فيلمبرداري و نورپردازي گريم ،
نمونه همين.شود گرفته كار به تصويري و دراماتيك ميزانسنهاي شكلدهي در چيز همه نهايت
ايراني دافعه از پر و كشدار سريالهاي توليدكنندگان گروه براي آموزشي درسي شايد موفق
و دراماتيك اصول رعايت به اصلا و هستند ، بيبهره هم نكات جزييترين از كه باشد ،
چيز همه گرفتن سرسري روند اين با واقع در نميدارند ، مبذول هم را اندكي توجه تصويرسازي
.بود خواهد همراه غريبي دافعه با نتيجه و ندارند ، مدنظر را خود مخاطب پيشاپيش
|