ميشويد نابود ندانيد زياد
همينگوي تاثيرگذار ژورناليسم
بيگانه
شخصيت از تهي
ميشويد نابود ندانيد زياد
استون رابرت با سالن مجله گفتوگو
ابطحي سالومه:ترجمه
به او مادر.كرد سپري را پررنجي كودكي دوران و شد متولد "بروكلين" شهر در استون رابرت
يتيمخانه در را سالگياش تا 8 سنين 5 بين "استون رابرت" و بود مبتلا "شيزوفرني" بيماري
كه است نوشته ويتنام جنگ درباره رماني اوكرد خدمت دريايي نيروي در بعدها و شد بزرگ
آن روي از بعدها كه بود "سگي سربازان" رمان اين نام.است شده كتاب ملي جايزه برنده
هنري و ادبي اثر به تبديل و شد ساخته "ميآورد؟ بند را باران كسي چه" نام به فيلمي
درباره كه جديدش ، كتاب"گينزبرگ آلن مرگ" تجارباش ، از او مصاحبه اين در.گشت جاودانه
سگي سربازان ،(1967) آينهاي سالن.ميكند صحبت است ، جامعه بر موادمخدر و الكل اثرات
.هستند او آثار جمله از (1985) نور فرزندان ،(1977) خورشيد طلوع براي پرچمي ،(1973)
و من وجود به داستان قدر آن چون نيست سازگار من روحيه با شخص راوياول از استفاده
ميكند سلب من از را آسودگي كه ميشود نزديك من زندگي
حرفهاي پارانوئيد1 يك شما كه گفت شما درباره "كيسي كن" وقتي داد دست بهتان احساسي چه*
مييابد؟ اهريمني نيروهاي ساده شيرين بيسكويت يك پشت كه كسي هستيد ،
من مورد در ميخواهد دلش كه است چيزي اين و است افسانهپرداز "كيسي" ميدانيد خوب
و ميكند تبديل دنبالهدار سريال يك شخصيتهاي به ذهناش در را دوستانش تمام او.بگويد
نويسندگان نسبت به من كه است اين دليلاش كه ميكنم فكر.پارانوئيد يك:است اين من نقش
مردي عنوان به مرا دارد دوست او و دارم مسائل به نسبت تارتري و تيره ديدگاه خود معاصر
.ميبرد سر به سوءظن و بدگماني در هميشه و است سرش بالاي ابري هميشه كه بكشد تصوير به
مسئله اين شايد و ديدم نيويورك در را "كيسي" كه هستم كساني اولين جزو من ميكنم فكر
.باشد داشته او اظهارنظر در تاثيري
چيست؟ وي درباره نظرتان ميشناسيد ، را او شما.كرد فوت "گينزبرگ آلن" پيش وقت چند *
كه بود دهه 50 اواخر از تقريبا را اوشدم شوكه بسيار شنيدم را مرگش خبر كه زماني
صميمي دوست وقت هيچ ما.نميشناختم كاملا را او دهه 60 اوايل تا چه اگر ميشناختم ،
اگر.ميزديم گپ و ميايستاديم ميديديم را همديگر خيابان در وقتي اوقات بعضي و نبوديم
گذشته سال عرض 70 در واقعي مومن و مسيحي تنها گفت بتوان شايد اما نبود ، مسيحي آلن چه
را كار اين و خواند جهنم فرشته درباره شعري كه ديدم را او روز يك.بود نترس و شجاع.بود
واقعي كاهن يك خصوصيات.باشد معذب كه اين بدون ميداد ، انجام مسيحي زيادي عده حضور در
تمامعيار كاهن و معلم يك اما باشد ، نبوده خود نسل شاعر بزرگترين كه است ممكن داشت ، را
از وقت هيچ مثلا نميكرد ، تلاشي هيچ مردم ميان در محبوبيت آوردن دست به براي او.بود
كامل اعتقاد پرهيزكاري و تقدس به اونكرد استفاده محبوبيت براي رسانهها غوغاي و جنجال
و برداشت مخالفت علم آمريكا مردم عشرتطلبي و خودپسندي عليه مقتضي زمان در و داشت
اين و ميكنند حمله عقايدش و او به هم هنوز رفته ما ميان از او كه اكنون و كرد اعتراض
.دلتنگم بسيار او با دوباره بودن براي است چندشآور بسيار من نظر به كار
و خاص زندگي شما اينكه به توجه با و كرديم صحبت "گينزبرگ" و "كيسي" مورد در كه حالا*
حوادث وقوع صحنه در نويسندگان حضور.بپرسم سوالي ميخواهم داشتهايد ، پرماجرايي نسبتا
دارد؟ اهميت اندازه چه تا
قرني گذشت كه قرني.دارد او هدف و نويسنده خود به بستگي كاملا مسئله اين من نظر به
حدي تا و بود شانس به مربوط حدي تا زندگي حوادث صحنه در بودن و بود پربار و جالب بسيار
.ميگشتم ماجرا و حادثه دنبال به كه خودم خواست به مربوط
"نيويورك روزانه اخبار" روزنامه براي كردن كار مشغول كردم ترك را دريايي نيروي وقتي
ميكرديم زندگي "سرو" اسم به رستوراني كافه در ما همه و بود ده يك در من كار محل.شدم
او با بعدها من كه زني.دهيم نشان آنجا ساكن را خود ميكرديم سعي سماجت با حداقل يا
در را ما زندگي حوادث و تقدير دست و بود "فيگارو" نام به كافهاي پيشخدمت كردم ، ازدواج
او كار محل اتفاقا و ميكرد پذيرايي مشتريان از كافه در من همسر.داد قرار هم كنار
گيل" من جا همان.ميآمدند شعرخواني براي ديگر عدهاي و "گينزبرگ" كه بود جايي همان
زمان همان در درست و كردم ملاقات را دوره آن شاعران از بسياري و "برمزر ري" و "سورنتينو
.بودند غيرمترقبه نعمتهايي من براي اينها همه.شدم استنفورد دانشگاه به ورود به موفق
مطمئن اما بوده ، مفيد بسيار بسيار برايم كردهام تجربه و ديدهام من آنچه نظرم به
ميتواند نويسنده يك كه رسيده نظرم به هميشه.خير يا بود هم ضروري آيا كه نيستم
آن از بيش بسيار دانستههايش حال عين در و باشد داشته را زندگيها دنجترين و خلوتترين
شما سويي از اما.خيال زائيده است چيزي داستان.است لازم نوشتن براي كه باشد چيزي
شما كردن تجربه و دانستن زياد چون كنيد ، تجربه زياد خيلي و بدانيد زياد خيلي نميتوانيد
.ميكند نابود را
را خودتان زندگي قصه هنوز اين وجود با اما داشتهايد ، مرموزي و غريب و عجيب زندگي شما *
اين است ، آگاهانه كار اين آيانداريد شخص اول راوي داستانهايتان در حتي ننوشتهايد ،
نكنيد؟ وارد داستانهايتان در را خودتان حال شرح كه
آن از.ندارد هم ايرادي هيچنيست متجانس من روحيه با چندان شخص اول راوي از استفاده
"بزرگ گتسبي" و "ديك موبي":افتادم آمريكا داستاني آثار بزرگترين ياد.نميكنم انتقاد
سازگار من روحيه با كار اين اما.است شده استفاده شخص اول راوي از آثار اين دوي هر در
سلب من از را آسودگي كه ميشود نزديك من زندگي و من وجود به داستان قدر آن چون ;نيست
به محدود فقط را او وظيفه بشوم ، شخص اول راوي از استفاده به مجبور زماني اگر و.ميكند
.ميكنم داستان حوادث مشاهده و نقد
شما خود زندگي داستان تقريبا ،"بخشش فقدان" نام با جديدتان مجموعه داستانهاي از يكي*
و نديده گاه هيچ را پدرش ميگذراند ، يتيمخانه در را زندگياش شما مانند كه پسري".است
".است مبتلا "شيزوفرني" بيماري به مادرش
از واقعا من.ميكشد تصوير به مرا خود زندگي حدودي تا كه باشد داستاني تنها اين شايد
كاربرد موارد از يكي ميكنم فكر هميشه چونميكنم اجتناب زندگيام حال شرح نوشتن
از يكي گريختن و كردن فرار من براي و ميدهد شما به را فرار امكان كه است اين داستان
خودم حال شرح غيرمستقيم نه و مستقيم بهطور نه وقت هيچ بنابراين.است داستاننويس اهداف
را كتاب وقتي كه كنم فكر.است استثنا داستان اين.درنياوردهام تحرير رشته به را
ديالوگهاي داستان اين.بدهيد تشخيص راحتي به داستانها بقيه با را آن فرق ميبينيد
حقيقي بيش و كم ماجرايش كه گفت ميشود.است مثل و حكايت يك به شبيه بيشتر و دارد كمتري
.شدهاند زاييده تجربه از است شده آورده آن در كه مطالبي تمام تقريبا و است
آن به شما كه حسي با شده سوءاستفاده او از يتيمخانه در است داستان اين در كه پسري*
ميشود باعث كه است دريايي نيروي در كار تنها.ميشود بزرگ ميگوييد "هميشگي انقباض"
است؟ افتاده هم شما براي اتفاقي چنين آيا.شود تعديل وي حالت اين
كه كساني باشيد داشته انتظار لحظه هر و كنيد زندگي يتيمخانهاي در سال شما 12 اگر
...برسانند آسيب شما به ميكند دلگير را شما وجودشان
.بوستون كافههاي در قديميتان دوستان هم شايد*
مشت احمق يك مثل اما نداشتم را آنها جانب از خوردن ضربه انتظار.قديمي دوستان بله ،
خارج خودم خط از هميشه نوجوانيام تا بودم ساله شش يا پنج كه زماني از بلهبودم خورده
دريايي ، نيروي محاسن از يكي و ميزد ضربه من به كسي ميشدم خارج خط از كه بار هر و بودم
.نزدند ضربه من به كه بود اين پيوستم ، آن به دبيرستان اتمام از پس و سالگي سن 17 در كه
در زندگي.ميكنند كاري انجام به مجبور را شما ارعاب و تهديد با و ميكشند فرياد سرتان
ضربه شما به آنها امااست وحشتناك كابوس يك مثل درست نظامي تعليمات اردوگاه يك
ضربه پذيرش براي هميشگي آمادگي و انقباض حالت آن از وقت چند از بعد بنابرايننميزنند
.كردم پيدا نجات
و شده طرد هستند ، شكاك و بدگمان راندهشدههايي شما داستانهاي شخصيتهاي از بسياري *
دقيقا.ميشود استفاده موادمخدر از آن در كه دارند تعلق فرهنگي به آنها.شده رانده
حال در پيرترها و معتاد جوانترها.ميشوند ديده نيز شما جديد كتاب در شخصيتهايي چنين
شما براي را داستان شخصيتهاي جذابيت مسئله اين آيا.موادمخدر و الكل اهريمن با جنگ
ميكند؟ بيشتر
مسئله اينداشتهاند موادمخدر و الكل به اعتياد مشكل كه ميشناسم را زيادي آدمهاي من
حالا.است فراگير مسئله يك كه ميشود مواد اين سوي به خاص نسل يك گرايش به مربوط بيشتر
را سختي زندگي ديدهام من كه آدمهايي از بسياري.نويسنده چه باشد ، ماهيگير آدم اين چه
پيش كمتر.ميآمدند كنار اعتياد مسئله با چگونه آنها كه نميدانم واقعاگذراندهاند
و سالم مردم از بسياري حتي باشد داشته زندگي در خوشي پايان آنها از كسي كه ميآيد
.نميگذرانند را خوشي زندگي ديگر نيز غيرمعتاد
اقيانوس يك بستر با را دنيا آن در كه انداخت قبليتان كتاب ياد مرا شما حرف اين*
مردم.ميشويد غرق آن در كه است جايي ظالم ، و است سرد دنيا كه گفتيد و كردهايد مقايسه
واقعيت حرف اين شما نظر از ميكنم فكر من البته خواندهاند ، منفي را شما ديدگاه اين
.باشد زندگي
براي و پايدار و گرم است دنيايي ميخواهم من كه دنيايي.است ناكاملي دنياي ما دنياي
هيچ آن مسائل چون ;نميبخشم را زندگي وقت هيچ من.كرد پيدا راهحل ميتوان آن سختيهاي
از بسياري حال هر در اما.برسد نظر به بچهگانه من حرف اين شايد.نيستند شدني حل وقت
و ميدهند دست از زندگيشان در را چيزي آنها.ميكنند زندگي در شكست و باخت احساس مردم
.هستند جايگزين موادمخدر و الكل معمولا و بيابند آن براي جايگزيني ميكنند سعي
كوتاه داستان نوشتن آينده در آيا.است كوتاهتان داستاني مجموعه اولين اثرتان ، آخرين*
ميدهيد؟ ادامه را
غربي آثار بهترين از داشتم احترام و شگفتي حس كوتاه داستان مقابل در هميشه من
شك داستان نوع اين نوشتن در هميشه من و هستند "همينگوي" و "جويس" كوتاه داستانهاي
آب از خوب وقتي اما.باشد ايدهآلام و مطلوب كه باشد چيزي ميخواستم چون ;داشتم
كوتاه داستان هم باز ميخواهد دلماست سخت خيلي اما.است قشنگي بسيار كار درميآيد ،
.نيستند قوي هم چندان حاضرم مجموعه كوتاه داستانهاي كه ميدانم و بنويسم
:پينوشت
.بدگماني - سوءظن جنون دچار.1
همينگوي تاثيرگذار ژورناليسم
5- رئاليسم خاستگاه
كابلي پل
محمديسرشت مريم:ترجمه
كنند ، پنهان خواننده نگاه از را ها"صدا" يا ديالوگها ميكوشند كه روايتهايي بررسي با
به كه روايتهايي از دسته آن اين ، بر افزون.ميشود آشكار روايت مورد در مهمي حقايق
روايت "عينيت" افزايش پي در شايد و كنند محو را راوي مزاحم صداي تا ميكنند تلاش خصوص
چون متفاوتي آثار آن نمونه كه اروپايي ، رئاليسم.ميكنند تكرار را راوي عمل گويي هستند ،
عمل براي كه بود وقايع "عيني" نمايش پي در تنها نه است ، اليوت جورج يا استاندال آثار
اواخر رئاليسم اما.ميشد قائل بسياري اهميت اجتماعي روابط در آن نقش و فرد خردمندانه
فيلسوف و منتقد (931828) تين هيپوليت نظريات چون تازهاي نظريات تاثير تحت نوزدهم قرن
.شد ديگري شاخصههاي متوجه فرانسه ، در فرانسوي ،
براي خود "اثباتگرايانه" ادبي تئوري و فلسفي تاريخي ، روانشناختي ، نظريات در "تين"
را محيط و وراثت هميشگي تاثير نظريات اين در او نميشد ، قائل چنداني اهميت فرد عقلانيت
نظريات تاثير نتيجه "ناتوراليسم" به معروف جنبش به نگاهي با.ميداد نشان بشر زندگي در
.است سبك اين نمونه زولا منتقدانه آثار و رمانها.ديد چشم به وضوح به ميتوان را تين
مجموعهاي) "Les-Rougon-Macqart" شاهكار رمانهاي مجموعه خلق با زولا سال 1870 ، اوايل
او كه داد نشان هستند ، پرجمعيت خانواده يك سرنوشت مورد در همگي كه ،(رمان شامل 20
در و بكشد تصوير به جزئيات تمام ذكر با را اجتماعي واقعيات دارد علاقه آنكه علاوهبر
كه دهد نشان خواننده به را مسئله اين بود مايل باشد ، وفادار كاملا واقعيات به حال عين
در مثلا است ، مشخص كاملا محيط يك در فرد عمل و انساني روابط معلول وقايع چگونه
سليقه اختلاف خاطر به كه ميدهد نشان زولا مجموعه ، اين رمان مهمترين (1885) ژرمينال
دو هر كه ميدهد نشان او.ميافتاد تفرقه معادن اتحاديه در پرولتاريا و بورژوا طبقه
زندگي بقاي و ميشوند استخراج معدن از كه منابعي ;هستند طبيعي منابع نفوذ تحت گروه
و اجتماعي مرموز نيروهاي تسلط ناتوراليسم تعريف ، بنابرايناست وابسته آن به صنعتي
جلوه زائد را راوي صداي گويي كه نيروهايي ميدهد ، نشان شخصيتها صداي بر را طبيعي
نمايش گزارشگر يك بهعنوان را او و ميكنند ساقط قدرت از را راوي اينكه يا ميدهند
.ميدهند
براي دو هر از كه هستند ، خاصي خيلي اصطلاحات "ناتوراليسم" و "رئاليسم" آنكه وجود با
گفتمان در كه ناتوراليسمي و رئاليسم با ارتباطي هيچ و ميكنيم استفاده روايت شناخت
پي در يك هر كه دارد اهميت خود نوبه به نيز مسئله اين اما ندارند ، ميروند كار به فلسفي
در را مهمي نكته است ، رئاليسم تكامليافته شكل كه ناتوراليسم ، .هستند متفاوتي اهداف
متحده ايالات نوپاي ادبي جامعه در ناتوراليسم كه زماني خصوص به كرد ، آشكار روايت مورد
رمانها خصوص به رئاليستي روايتهاي مطالعه با آمريكاييها نوزدهم ، قرن اواخر.شد مطرح
دنبال را رئاليستي جريانهاي (آمريكايي نويسنده 19201837) "هوول دين ويليام" نقدهاي و
اما _ ميشد نگاشته پيشرفتهاي رئاليستي آثار نيز اروپا در آن با همزمان كه _ ميكردند
خاص نام و گرويدند روايت فرمهاي از ديگري فرم به آمريكاييها دوره ، اين از پس
ماشين و ميشد صنعتي شتاب با جامعه كه عصري در.نهادند آن بر را "آمريكايي ناتوراليسم"
و ميكرد استثمار را انسان بيشتر و بيشتر سرمايهداري اينرو از و ميگرفت را انسان جاي
همتاي با هماهنگ ،"آمريكايي ناتوراليسم" ميكردند ، مهاجرت دستهدسته پيش از بيش مردم
را عامي انسان متعالي احساسات بود مايل اينكه نخست.بود كار دو انجام درصدد اروپايياش ،
عامل دو و ميكند زندگي حيوان همچون و دارد كوتاهي عمر اغلب كه انساني ;بكشد تصوير به
به.است بيخبر وجودشان از اغلب فرد كه عاملي دو ميدهد ، شكل را او زندگي محيط و وراثت
كولي ، مالكوم از نقل) ".بود اشرافيت برابر در طغيان" نوعي زندگي خشن واقعيات كشيدن تصوير
به ناتوراليست ، نويسنده نوريس ، فرانك اظهارنظر اينباره در (1989_ آمريكا ادبي منتقد
در رئاليسم":ميكند اعلام شده منسوخ را رئاليسم قديمي سبكهاي كه زماني است ، يادماندني
پيادهروي در زدن قدم تراژدي است ، شكسته فنجان يك ماجراي است ، بياهميت موضوعات مورد
ديدار يك براي جايي به دعوت ماجراي بعدازظهر ، در است ديداري هيجان است ، بلوك يك پايين
صورت به را انسان واقعي احساسات كه بود اين پي در ناتوراليسم اينكه دوم ".است
ميكرد ، ارائه ي"شفاف" سبك با را نثر بايد نويسنده كار اين براي و دهد نشان بيطرفانهاي
و كند پرهيز نثر در نظري اظهار هر از يا ترفند هرگونه بردن كار به از كه معنا اين به
دوم هدف كه نبود اين در ترديدي.باشد "سبك بدون" يا "ضدسبك" بايد او نثر اين بر افزون
پست" آثار دوره در بعدها اما.شود مواجه شكست با حقارتآميزي گونه به ناتوراليستها
همينگوي ، ارنست آثار به توجه با منتقدان ، اكثر نظر بعد ، به دهه 1920 از ،"ناتوراليستي
را بيرون دنياي نه" كه باشد گونهاي به بايد نويسنده سبك كه بود اين آمريكايي ، نويسنده
ستايش جهت آن از همينگوي روايتهاي از ".كند خيانت درون دنياي به نه و كند تحريف
موجزانهترين به را خيالي و واقعي دنياي توانسته كه است گونهاي به او نثر كه ميكنند
از يكي.بكشد تصوير به راوي ، مزاحم صداي كردن محو با همچنين و اطنابي بيهيچ ممكن ، شيوه
كه است حقيقتي اين و.بود ژورناليستي قوانين روش ، اين آمدن وجود به در تاثيرگذار عوامل
كه كرد آغاز زماني را داستاننويسي همينگوي كه آنجا از دارد ، را شدن عنوان ارزش
روزنامه براي همچنان زندگياش پايان تا و بود كار به مشغول روزنامهنگار يك بهعنوان
"بياحساس" سبك ضمن در ژورناليسم اما.مينگاشت مطلب
بعدها بود ، همينگوي آثار سبك كه سبك اين ميكرد ، ترويج را معنايي با سبك ،(tough style)
.گذاشت آمريكايي روايت بر عميقي تاثير
بيگانه
بيستم قرن برگزيده اثر
مولايي رامين:ترجمه
قرن برگزيده آثار"ادبيات ضيافت به دعوت" نام به ستوني در روزها اين الپاييس روزنامه
ستون همين در نيز ما هفته اين از.ميكند معرفي خود مخاطبان و خوانندگان به را بيستم
.ميكنيم معرفي را آثار اين
و بود تنگدست خانوادهاي فرزند دومينشد متولد الجزاير در سال 1913 به كامو آلبر
در كامو.درگذشت Marne در و اول جهاني جنگ جريان در پدرش كه بود نشده سالش يك هنوز
را او كه "ژرمان لويي":شود آشنا برجسته استادي با كه داشت را توفيق اين الجزيره مدرسه
سخنراني متن بعد ، سال كامو 34.داد ياري Liceo در تحصيلاتش ادامه جهت بورس ، گرفتن در
.داد اختصاص استادش همين به سال 1957 ادبي نوبل جايزه دريافت هنگام در را خود
به يكسال از بيش كمي مدت آن در كه الجزاير ، كمونيست حزب از كنارهگيري با همزمان
در و شد كار مشغول روزنامهنگار بهعنوان و فارغالتحصيل دانشگاه از بود ، مشغول فعاليت
همكاري به شد ، شناخته "اكيپ دل تئاتر" نام به بعدها كه ،"تراوال دو تئاتر" با ضمن
.پرداخت
در كه توفيقي آورد ، دست به فراواني اعتبار و توفيق دوم جهاني جنگ خلال در كامو آلبر
بولتن ،"كومبا" سردبيري سمت عهدهداري بعد و "بيگانه" رمان انتشار واسطه به اول درجه
روزنامه صورت به متفقين پيروزي دنبال به كه نشريهاي بود ، شده نصيبش فرانسه مقاومت جبهه
.شد منتشر
در او سوي از "كومبا" روزنامه ترك راستيها ، از چه و چپيها از چه او سياسي سرخوردگي
والاي جايگاه از دفاع در را بيانيهاي انتشار ،"طاعون" رمانش دومين انتشار و سال 1947
چپ جناح حملات سختترين (1951) "معترض انسان" وي بلند مقاله چاپ.شد سبب برادري و انسان
بعد سال پنج.داشت همراه به خود با را پلسارتر ژان چون او قديمي دوستان و ماركسيست
به شيوههاي از تمسخرآميز و شديد انتقاد به آن در كه "سقوط":ساخت منتشر را ديگري رمان
هنگامي در 1957 ، .پرداخت لائيك اومانيستهاي تفكر و اخلاق لذتجويانه و خودمحورانه غايت
بر ژانويه 1960 در بعد اندي و سال دو و شد اهدا وي به ادبي نوبل داشت ، سال تنها 44 كه
.درگذشت رانندگي سانحه اثر
بيستم قرن ادبيات برگزيده اثر از 40 يكي "بيگانه"
سال ادبي نوبل صاحب و فرانسوي نمايشنامهنويس و مقالهنويس رماننويس ، روزنامهنگار ،
گذشته قرن فرهنگي و ادبي شخصيتهاي جذابترين و تاثيرگذارترين از يكي كامو ، آلبر.1957
ضدنازي ، تندروي مبارز:اوست ذاتي بيآلايشي و صداقت بيانگر همگي كامو آثار و زندگي.است
نكرد ، چشمپوشي انسان اساسي حقوق از دفاع در لحظهاي كه تمجيدي قابل نازكطبع انسان
نظريهاي ارائه مدعي آن واسطه به بيآنكه مسائل تحليل در قوي روشنبيني ويژگي با متفكري
غالب ، و معمول رويه كه سالهايي در توتاليتر انديشههاي سرسخت منتقد و باشد بينقص
رابطه در كامو حيات هنگام به "ساواتر فرناندو"بود نگرش اين صاحبان با همراهي و تاييد
كه است شناختي بردارنده در مقاله اين":ميگويد او "1951_ معترض انسان" مقاله با
طغيان در انسانها جوهر و جان:نيستند حذفش به قادر فردا بسا اي و ما زمانه رويدادهاي
در طغيان و اعتراض اين كه شرط آن به.. ميشود ، متبلور كه است موجود وضع برعليه
منفور و كريه بيعدالتي.نگيرد قرار دارند ، آن پيشبرد در سعي كه انسانيتي همان برابر
آن جرم شريك به بدل زود يا دير و نيست آن زدودن به قادر شقاوت و زور حربه اما است
".ميگردد
خويش باور و تصوير ساخت ، منتشر سال 1942 به را آن كه "بيگانه" خود رمان اولين در كامو
و ممكن بار چند هر سعي در انسان حق از بيآنكه و داد نشان داستان قالب در جهان از را
مضحكي و پوچي تبيين و تصوير به بپوشد چشم رقمخوردهاش سرانجام افسون شكستن در او لازم
اندوه و ضدتجاوز بيانيههاي مشهورترين بهعنوان ميتوان "بيگانه" ازپرداخت او زندگي
با آتشين شوقي و شور با كامو شد ، منتشر در 1942 رمان اين وقتي.كرد ياد گذشته قرن مرگ
با جنگ و انسانها حقوق از دفاع ميان تقابلي او ديدگاه در.ميكرد همكاري مقاومت جبهه
من.بود جا همين چيز همه نميانديشيدم ، سو آن به من".نداشت وجود آلمان تجاوز شوم عفريت
".نيستم متنفر آن خود از كمتر تجاوز كانونهاي و سنتها از كه بودم دريافته همچنين
شخصيت از تهي
هلر آثارجوزف و زندگي به نگاهي
برادبري مالكوم
وقفيپور شهريار:ترجمه
نيز هلر جوزف داستان شد ، آغاز دوم جهاني جنگ به عكسالعمل با هاوكز جان داستان اگر
و قدرتمندترين از يكي *"22_ ماده" رمان كه طوري به داد ، انجام را عملي چنين
كرد ، آغاز سال 1953 از را كتاب اين هلر.است دهه 19960 ابتداي رمانهاي مشخصهدارترين
با خوبي به كه رسيد چاپ به سال 1961 در كندي جمهوري رياست سالهاي بحراني فضاي در ليكن
زمانهاي در آمريكايي خلبانان از گروهي چهرهنگاري كتاب اين.آمد در جور سالها آن فضاي
ماموريتهاي از بيپايان مجموعهاي گروه اين ;است ايتاليا در جنگ تحت و جاهل ، فاسد ،
Ironic) كنايي پوچگرايي.ميدهند انجام واضحي دليل هيچ بدون را بمباران و انفجار
و متاخر تواين ملويل ، آثار در موضوع اين) نبود آمريكا داستان در جديد امري (nihilism
تحت كه است جهاني به مستقيم پاسخي ملر ، هواي و حال و صدا ليكن ،(دارد حضور وست ناتانائل
جنگ.بود شده آغاز آمريكا سرد جنگ آن در كه جهاني ;است نظامي سيستمهاي و بنيادها تسلط
و ميكند عمل "22_ ماده" براساس كه است همگاني و دستهجمعي سرمايهداري از شكلي مدرن
در "22_ ماده" براساس.است نظام بردن پيش براي منطق تماميت از يافته سازمان انحرافي
كه گرفت كناره جنگ در اجباري خدمت از ميشود وقتي تنها متحده ، ايالات ارتش هوايي نيروي
دهد ، انصراف جنگيدن وظيفه از ميگيرد تصميم كسي وقتي ليكن ;باشد شده اثبات شخص جنون
;عقل سلامت جنون ، و است جنون عقل سلامت كه است دنيايي كنوني جهان.است سالم و عاقل حتما
را سياه طنز هم ابسوردي و پوچ قاعده چنين انساني ، ماشين و است ماشيني انسان كه جايي
.را "22_ ماده" كتاب ساختار هم و ميشود سبب
فاسدي ايدئولوژيك نظام كه جايي است ، شده تبديل جنگ سازمان ماشين به انسان كه جهاني در
درد ، ميتواند واكنش تنها ميجنگد ، خود مثل ديگري نظام عليه ايدئولوژياي گونه هيچ بدون
به تنها جنگ ندارد ، وجود علتي و دليل گونه هيچ.باشد پوچگرايي طنز و طعنهآميز بينظمي
مرگآوري نيروهاي دشمنان.فرهنگ يا اخلاق خاطر به نه ميدهد ، رخ سازمان و تكنولوژي خاطر
و است بيدليل و شايع امري مرگ ;ميروند طفره جنگ از نه و ميجنگند واقعا نه كه هستند
شدهاند طراحي دليل اين به كه اموري ميكنند ، هدايت را ارتش غريب و عجيب افكار و امور
روح" كه هنگامي و ;ميشود ناپديد تمامي به هوش و خرد.شوند اجرا بيمعنا كنشهاي تا
يوساريان ، كاپيتان كتاب ، قهرمان كه است هنري بقا ".ميشود بدل زباله به انسان بگريزد ،
.جنگاند اين درگير كشور تا شصت پنجاه حالا" كه ميانديشد چنين او.ميكند دنبال
".ندارند را مردن ارزش هم همراه به كشورها اين زياد تعداد مطمئنا
طبيعتزدايي مورد در كتابي شصت ، دهه رمانهاي از بسياري نظير نيز "22_ ماده"
رماني چنين.ميدهد رخ مرگ و سرمايهداري نظامي ، سازمان جامعه ، توسط كه است نظاممندي
اين كه چرا ;است قصهگويي سنت خود از مجزا لحني يا مشابه طبيعتزدايي نوعي نيازمند هم
جايي ميشوند ، تهي شخصيت از انسانها و اشيا آن در كه ميكند خلق را جهاني سياه مضحكه
انساني وجود كه جايي و ميكند تجاوز واقعيت به (Surreality) فراواقعي امر و توهم كه
فراهم تسكين براي ابزاري هم كمدي و مضحكه حال هر به.نيست خويش پوچ نقش كاركرد جز چيزي
امري و دارد وجود يهودي طنز در كه است تسليم همراه عذاب از حسي ملازم پوچي.ميآورند
فضاي و آمريكا سرد دوران از چهرهنگارياي تلويحا هلر كتاب.است آن مديون هلر كه است
مستقيما ،(1974) "داد رخ چيزي" بعدياش ، رمان در هلر.ميدهد ارائه آن استرنجلاوي دكتر
ميكند ، كار مدرن موسسهاي در كه است سلوكوم باب كتاب ضدقهرمان.ميپردازد موضوع اين به
.ميترسد بقيه از كس هر كه جايي
كوچك پسري ميخواهم شدم ، بزرگ وقتي" است معصوميت آرزومند يوساريان نظير نيز سلوكوم
خوب" رمان در گلد بروس.است آزادي جستوجوي براي قدرت فاقد يوساريان ، از بيش ليكن ،"باشم
رمان سنت از تجليلي هم كه است كتابي رمان اين.دارد حالتي چنين نيز (1979) "گلد مثل
يهوديان دوم نسل از دانشگاه استاد يك گلد.است آن (پارودي) نقيضه هم و يهودي _ آمريكايي
درباره دعوتي به داده ، دست از اخلاقي گذشته با را ارتباطش گسترده گونه به كه است مهاجر
كه طور همان كه ، حالي در ميدهد ، مثبت جواب "آمريكا در يهودي تجربه" مورد در سخنراني
به اروپا در شد ، آغاز روند اين كه وقتي نميداند ، آن از چيزي هيچ ميكند ، اشاره پدرش
مشحون كه جهاني ميگذراند ، هفتاد دهه غيريهودي جهان در را زندگياش او.بود نيامده دنيا
22_ ماده دنياي همچنان هم ، رمان اين حال هر دراست الواطها و زناكاران بيكارهها ، از
ليبرالهاي ;ندارد چنداني وقت يهوديها براي كس هيچ ليكن شده متوقف ضديهوديگري ;است
و آتشين اخطار" موضوع درگير هم گلد خود ;هستند جديد محافظهكار انديشههاي نگران قديمي
ميگذارد ، نمايش به را تاريخي و اجتماعي انحطاطي رمان دو هر.است "صليبي جنگهاي سكون
در كه گونه همان شده ، روايت يهودي نگرش در خصوصا كه شده خلق خدايي دست به كه جهاني
.ميشود داده نشان (1984) "ميداند خدا" رمان
:پينوشت
به هم معنا اين كه ميدهد ، هم را دردسر و گرفتاري معناي عامه اصطلاحات در C22ateh-
.م.است 22_ ماده همان رمان ، عنوان از منظور چه اگر است ، داستان مضامين از يكي نوعي
|