ممنوع سينتيسايزر ورود
روزمره زندگي جادوي
روبرو از زندگي
سيما نقد
ممنوع سينتيسايزر ورود
ايران در آذربايجان موسيقي استادان ردپاي
مقدم مهدي _ نجمي عليرضا
عمومي زبان موسيقي است پرواز براي بالي نميشناسدو مرزي اصيل موسيقي
است آن لهجه در ايراني و موسيقيآذري دو فاصله دنياستمثلا ملتهاي تمام
است ناچيزي بسيار تفاوت اين و
تالار در را پربينندهاي اجراهاي پيش ماه آذربايجان كشور موسيقي بنام استادان از گروهي
مسلماف مهلت استاد.داشتند تبريز در خصوصي اجراي يك و اروميه زنجان ، تهران ، وحدت
از (خواننده) بابايف عارف استاد و (كمانچه نوازنده) علياف هابيل استاد ،(تار نوازنده)
ماهور مقامهاي برنامهها اين در كه هستند دنيا در آذري موسيقي شده شناخته استادان جمله
.كردند اجرا...و جوجهلريم نبي ، قاچاق كوراوغلي ، بزرگ ترانه از قسمتي گوشههايش ، و
اينباره در علياف هابيل و داشتند ، خوشايندي احساس ايرانيان استقبال از استادان اين
صحنه روي خود تماشاگران چشم مقابل در ايران در كه است كسي هنرمند خوشبختترين:گفت
.ميميرد
تار
علاقه سالگي هفت از و گشود دنيا به چشم متوسط خانواده يك در سال 1954 در مسلماف مهلت
را او كه ميكرد آرزو هميشه پدرش.بود نقاره سازش اولين و كرد پيدا موسيقي به شديدي
ثبتنام موسيقي مدرسه در سالگي ده از را مهلت منظور همين به و ببيند تارنواز استاد
ساله دوره 5 اين از بعد.كرد شروع "تار" ساز با را نوازندگي صفر از دوباره او و كردند ،
كنسرواتوار بزرگترين در و آموخت را مقام داشت ، تار اختصاصي مدرسه كه آصف ميرزا نزد
مسلماف.ميشود مشغول تدريس و فراگيري امر به سال اينجا 15 در شد ، پذيرفته آذربايجان
آصف بزرگ مدرسه و زيبا هنرهاي دولتي دانشگاه استاد و ملي كنسرواتوار معلم حاضر حال در
بيش كه است _ خانوف باكي احمد _ آذربايجان تلويزيون و راديو اركستر رهبر همچنين وي.است
.دارد قدمت سال از 70
كساني آنكه براي ميداند بزرگ موفقيت يك را خانوف باكي احمد اركستر در حضورش مسلماف
احراز كلاسيك موسيقي زمينه در بالايي موفقيت كه ميشوند انتخاب اركستر اين براي
.كردهاند
اما دارد خاصي طرفداران آذربايجان در سايزر سينتي با بازاري و كوچه موسيقي آنكه با
خواهند دفاع موسيقي واقعي صاحبان از آگاهي با مردم كه دارد اميد همچنان مسلماف مهلت
زنده همگان ياد در هميشه براي آذري فولكلور فرهنگ ميراثداران بهعنوان آنها و كرد
ژانرهاي از دارند ، غربي ريشه كه...و بلوز جاز ، پاپ ، موسيقي وي نظر از.ماند خواهند
.ندارند سطحينگرانه و جلف موسيقي با ارتباطي اصلا كه هستند دفاع قابل و مستقل
در تالاري در پا پيش ، سال چند دنيا سراسر در آذري موسيقي اجراهاي ادامه در مسلماف
سازهاي و سايزر سينتي ورود":كردهاند حك سردرش بر كه ميگذارد هلند آمستردام
"!ممنوع الكترونيكي
كشورهاي عربي ، كشورهاي تايلند ، آمريكا ، كه است داشته اجرا دنيا كشور در 40 تاكنون او
بيشتر جا همه از.بودهاند آذري موسيقي پذيراي كشورهاي جمله از...و اسكانديناوي
هيچوجه به آنها آنكه با داشتهاند ، ابراز آذري موسيقي به را خود علاقهمندي فرانسويها
مفهوم گويي كه شدهاند موسيقي اين مسحور و محو چنان اما.ندارند آذري زبان با قرابتي
موسيقيهاي در غربي دوئت چند در مسلماف مهلتكردهاند درك خوبي به هم را غزلها
رهبري زمينه اين در را اركستر چندين و كرده شركت تار نوازنده بهعنوان غرب و شرق تلفيقي
بدهند نشان علاقه تلفيقها اين به موسيقي حرفهايهاي اگر كه است معتقد او.است كرده
خواهند ميل و حيف را موسيقيها نوع اين مبتديها اما كرد خواهند ارائه را شايستهاي اثر
كردند خلق را اثري قارايف فرج فرزندش و آذري بزرگ هنرمند قارايف ، قارا:ميگويد و كرد
در انجيل از غربيها كه گونه همان ميشد ، خوانده نيز قرآن از آياتي تار نوازندگي ضمن كه
اما بازماند فكر اين انجام از قارايف مرحوم.بردهاند زيادي بهره خود موسيقي آثار
.برآمد شوشتر مقام در موسيقي اين اجراي پس از تمرين سال يك از پس فرزندش
اين و ميزند را اول حرف آذربايجان در رايج موسيقي ميان در آذري محلي موسيقي هم هنوز
واسطه به تاكنون البته و كرده طي را تكامل و ترقي مدارج مردمي هنرمندان خود توسط موسيقي
.است شده نگهداري و حفظ مردم روحي نيازهاي ساختن برآورده
امكان اين آذري هنرمندان براي دليل همين به و دارد ، اكتاو و 5/2 پرده آذربايجان 22 تار
...و پاگانيني و باخ بتهوون ، موتسارت ، كلاسيك موسيقي انواع تار با كه است آمده وجود به
.بنوازند
چرا كه داشت مسئولين از را گلايه اين اما رفت خوش خاطرات با ايران در حضورش از مسلماف
موسيقي محصولات از ايران مردم نبايد چرا و شود تدريس آكادميك صورت به آذري موسيقي نبايد
؟...چرا و كنند استفاده آذربايجان كشور
كمانچه
كمانچه فراگيري خودسرانه كودكي همان از دنيا در كمانچه نوازنده بهترين علياف ، هابيل
ميدادند پيشنهاد او به كه است بوده دوروبريها مخالفتهاي رغم به اين و كرده آغاز را
خدايي لطف را سازنوازياش از مردم بردن لذت علياف ، .باشد نانآوري پيشه دنبال به تا
فرامرز بهويژه ايران موسيقي بزرگ استادان با و آمده ايران به پيش سالها او.ميداند
در تاكنون همچنين.است گذاشته اجرا به را مشتركي كنسرتهاي ناهيد حسن و شجريان پايور ،
خود به هم را معتبري جوايز و عناوين و داشته اجرا دنيا سراسر در زيادي فستيوالهاي
.است داده اختصاص
زبان موسيقي.است پرواز براي بالي و نميشناسد مرزي اصيل ، موسيقي است ، معتقد علياف
اين و است آن لهجه در ايراني و آذري موسيقي دو فاصله مثلا دنياست ، ملتهاي تمام عمومي
دارد دوستانهاي رابطه او با كه آذري نوازنده تنها ايران در.است ناچيزي بسيار تفاوت
بديعي ، حبيبالله مرحوم شهناز ، تجويدي ، شجريان ، او ، علاوهبر و است بوده سليمي مرحوم
و نميدانم فارسي من:ميافزايد اينباره در وي.بودهاند دوستانش...و موسوي كسايي ،
فارسي به شجريانميكنيم صحبت هم با موسيقي با ما اما نياموختهاند تركي آنها
ميكنم درك را آوازش و ميشوم واله صدايش شنيدن از اما نميفهمم را زبانش من و ميخواند
.ميكند اقناع مرا كه است ملودي اين ندارم ، نيازي شعرش كلمات فهميدن به و
وقتي فعلي سفر درهستند ويولن نوازندگان بزرگترين از ياحقي و تجويدي:ميگويد علياف
كه گفتم او به و شوم حالش جوياي تا گرفتم تماس او با است ، بيمار تجويدي استاد فهميدم
است بهتر پس هستم ، مسافر من كه گفت وي.كنيد تقسيم من با را آلامتان و درد دارم دوست
مفاخر از تجويدي.شدم متاثر بسيار من.ببرم خود با تا دهيد من به را غصههايتان شما
.است جهان موسيقي
خود دلخواه به نميتواند كس هيچ و است مردم همه به متعلق مقام علياف هابيل ديدگاه از
در كه همانطور.هستيم مقامها اين ميراثداران ما:ميگويد و كند ايجاد تغييري آن در
شيوه كدام هر و دارند فعاليت مقامي موسيقي زمينه در كه هستند زيادي موسيقيدانان ايران
هنرمندان به متعلق موسيقي.نميزنند لطمهاي مقام به يك هيچ اما دارند هم را خود خاص
ميشوند ما جايگزين ديگر اشخاص فردا و هستيم ما امروز بودهاند ، هنرمنداني ديروز نيست ،
آن بر بايد خودشان و است مردم به متعلق موسيقي.است مقام است باقي كه آنچه ولي...و
.كنند نو را آن و باشند داشته نظارت
آواز
موسيقي انتقال كه است معتقد است ، بنامي خواننده و موسيقي پروفسور كه بابايف عارف
لذت آن حفظ و خواندن و شنيدن از مردم بنابراين است بوده سينه به سينه آذري فولكلور
اين سختي به توجه با كه است بشري بزرگ ميراثهاي جمله از آذري مقامهاي.ميبرند
او.برآمدهاند آن موفقيتآميز اجراي پس از برجسته استادان از اندك عدهاي مقامها
تلاش تمام و است آذربايجان كنسرواتوار آواز گروه رئيس و موسيقي آكادمي استاد هماكنون
بابايف.است كرده مردمي و محلي موسيقي شدن پررنگتر به معطوف سالها اين در را خود
داشته زيادي اجراهاي...و عربي كشورهاي ايتاليا ، فرانسه ، آمريكا ، كشورهاي در تاكنون
كپنهاگ در مثلا.است بوده همراه تماشاچيان مساعد و مشتاقانه نظر با آنها همه كه
حال در باكو در بابايف انگار و كردهاند ، وي آوازخواني از تصوري از دور استقبال دانمارك
.هستند آذريزبان همگي كه تبريز در يا زنجان در يا است بوده اجرا
و زنده موسيقيهاي با دنيا مردم همه بنابراين و است حسي كاملا دنيا در موسيقي درك
پتانسيلهاي به توجه با هم آذري موسيقي و ميكنند ، برقرار را لازم حسي ارتباط توانمند
.مييابد را خود خاص شنونده و خواهان دنيا از گوشهاي هر در موجود
روزمره زندگي جادوي
توكلي شهريار عكس نمايشگاه به نگاهي
معيري يلدا
.دانست مربوط ايران عكاسي نظريهپرداز و متفكر دسته به توان مي را توكلي شهريار
و نقد جلسات سخنرانيها ، آكادميك ، مراكز در عموما ولي نيست زياد تعدادشان كه دستهاي
بگويم را اين بايد.ديد را آنها ميتوان عكاسيباشد ، تئوريك كهمسائل هرجا و بررسي
و روز تئوريهاي با ايران عكاسان از شاخه اين آشنايي و شده ذكر پارامترهاي دليل به كه
انتظار دسته ، اين نمايشگاه از بازديد هنگام توان مي جهان ، هنر در شده طرح مهم بحثهاي
هنري عكاسي به گرايش علت به معمولا گروه ، اين كه چرا داشت را متفاوتتري كارهاي
طريق از عكسها در خود نظريههاي و ذهنيتها بيان دنبال به بيشتر ،Finephotography
نورپردازي ، چاپ ، شيوه در نظرهايي اعمال يا و خود خاص شيوه به آن آراستن و صحنه ميزانسن
مشخصتري و فرديتر عكسهاي سمت به را كهعكسها چيزهايي خلاصه.هستند...و قاب
.ميكند هدايت
،Luric تغزلي و شاعرانه فضاهاي نوعي به بيشتر خود ، پيشين نمايشگاههاي در توكلي شهريار
توكلي توسط نوعي به بودن ديد در هميشه و بودن روزمره ضمن كه فضايي بود ، پرداخته
.بود شده آشناييزدايي
كه ميبينيد عكس قاب عدد نوزده اينجا در.است ديگري چيز قضيه اما ، نمايشگاه اين در
قسمتهايي (عكس چند از غير به) يكسان نورهايي و پسزمينه با و هستند مربع قطع در همگي
.ميدهند نشان را توكلي خانواده روزمره زندگي از
در او عكسهاي قطع كه بود اين شد ، جالب برايم توكلي كارهاي با مواجهه در كه چيزي اولين
كرده چاپ قبلي نمايشگاه از كه مجموعهاي همينطور و قبلي نمايشگاههاي و نمايشگاه اين
:گفت كردم ، سوال مربع كادر به علاقه به راجع او از وقتي است ، مربع دعوت كارت حتي و است
جور يك حقيقت در يعني ميكند ، محدود را سوژه مربع كادر ميكنم فكر ولي نميدونم ، "
اين در توكلي ميكنم فكر شخصا نيست ، حالت اين ديگر كادرهاي در ولي ميدهد او به تمركزي
در كه بعدي و فرمي نوآوريهاي و جلوهها از خيلي از موضوع به دلبستگي دليل به نمايشگاه
ناظر يك حد در كرده سعي و است كرده نظر صرف بود ، پرداخته آنها به قبلي نمايشگاههاي
در من":ميگويد ميگذارم ، ميان در او با را مسئله اين وقتي.بماند باقي سوم
و ميآيد اول كه است سوژه هميشه است ، نبوده اول وهله در برايم فرم هم قبلي نمايشگاههاي
".ميآورد خود با هم را خودش خاص فرم بعد
حالا ولي است ، بوده جذاب عكاسان براي تاريخ طول در هميشه آدمها به پرداختن اصولا
.گيرد صورت عكس در آدمها به پرداختن در ساختشكني نوعي كه رسيده اين زمان واقعا
.هستند زندگي روزمره امور به پرداختن حال در هستند ، توكلي عكسهاي در كه آدمهايي
وجه كه چيزي ولي ،...و كردن صحبت و نشستن هم دور خوردن ، انار كردن ، بازي مثل كارهايي
خلا ، مثل فضايي هستند ، آن در آدمها اين همگي كه است زمينهاي پس تيرگي آنهاست ، مميزه
معمولا كه - خود زندگاني ويژه محيط از آدمها تا شده سبب متنزع و مجرد بسيار فضا اين
قرار ذهني فضاي يك در و شده جدا _ ميشوند شناخته آن وسيله به و آن با زيادي حدود تا
من":گفت كردم سوال مسئله اين به راجع او از وقتي.است توكلي ذهن ساخته كه فضايي بگيرند
در گرفتن قرار با ولي هستند بياهميت ميافتند ، روزمره زندگي در كه اتفاقاتي ميكنم فكر
حال".ميشود مشخص جادويشان حقيقت در و ميكنند پيدا اهميت نوعي به زمينهاي ، چنين
ويژه و ذهني فضاي اين با ميتواند چگونه مخاطب فرد كه است ، اين ميآيد پيش كه مسئلهاي
در كند؟ قرار بر ارتباط است ، شده هم خصوصيتر خانوادهاش بودن موضوع دليل به كه توكلي
مخاطب توسط بايد كه است قسمت و بخش كدام چيست؟ آثار اين با برخورد در مخاطب سهم حقيقت
ذهنم و بود من همراه همواره ، پروژه اين ابتداي از دغدغه اين":ميگويد توكلي شود؟ كامل
البته بعضيها ميكند؟ برخورد چگونه آثار اين با مخاطب كه بود كرده مشغول خود به را
".است نمايشگاهي هر ويژگي واين !نه هم بعضيها و بودند كرده برقرار ارتباط خيلي
خارجي نمونه.است رفته كار به بسيار مردم از عكاسي در كه است مسئلهاي پسزمينه ، مسئله
پروژه پيش سال چند كه است راستاني محسن ما براي آن وطني نمونه و ريچارداودون آن شاخص
يا و ويژه فرمهاييبود كرده كار ايران در اجتماعي مختلف تيپهاي از را ايراني خانواده
عكس موضوع و سوژه به است خواسته او خود كه طور همان كه شده سبب توكلي كار در بديع
عكسهاي در ايراني خانواده يك با ارتباط در را تازهاي و جديد چيز بكوشيم و شويم متمركز
ديگر و است خانواده مقوله به تازهاي نگاه دنبال به امروز نسل حقيقت در.يابيم در او
باقي صميميت و صفا آن از هم زيادي چيز امروز البته كه _ ايراني خانواده صميميت و صفا
كه گفت من نگاه اين با ارتباط در البته توكلي شهريار.ندارد جذابيتي برايش _ است نمانده
جالب برايشان واقعا و ميآمدند كه بودند جوانها از خيلي و !است نگاه نوع يك هم اين
آدمها اين دادن ازدست خاطر به چون من و است شخصي خيلي عكسها اين كه اين ضمن.بود
سوال او از وقتي" "بسپارم خاطر به را چهرههايشان و آنها عكس با كردم سعي ميترسيدم ،
كه است نكرده خلق Conceptual اثر يك ، عكاسي جاي به چرا و است كرده عكاسي چرا كه ميكنم
چون خب":ميگويد ،"باشد بيشتر آن در مخاطب مشاركت هم و كند منتقل بهتر را ايدهاش هم
اين ذات در نبودن ماندني اين و است مانا غير (Conceptual) مفهومي هنر شاخههاي تمام
.است بوده آدمها اين كردن جاودانه هدفم گفتم قبلا كه طور همان هم من و است هنر از شاخه
چرا نميشود ، محسوب موفقي پروژه چندان كه ميبينيم عكسهايي در حالا را توكلي شهريار
خود كه طور همان اگر حتي ميخورد ، شكست بكنيم را بحثاش بخواهيم كه نظري حيطه هر در كه
دريابيم ، را خانواده يك حضور صميميت و روزمرگيها بخواهيم ميورزد اصرار و ميخواهد او
به و عكسها در پسرها و مردها آشكار حضور.ميشود امر اين تحقق از مانع عكسها كم تعداد
است شده سبب را مردانه فضاي نوعي به است زيادشنامعلوم حضور دليل _ كه توكلي خود خصوص
زنان حضور نحوه دادن نشان مورد در موجود هميشه سانسورهاي برگردن ميشود را اين البته كه
!انداخت خانوادهها در
ما.باشيم داشته مشاركت توكلي شهريار كارهاي در ميخواهد دلمان كه اين كلام مخلص و
.باشيم منفعلي و بيخاصيت مخاطب نداريم دوست
مالكي سعيد:عكس_ يف بابا علياف ، عارف هابيل اف ، مسلم مهلت:چپ به راست از
روبرو از زندگي
"پيشته" نمايش بر يادداشتي
فرزانه سام
پيشته:نمايش نام
سليمانپور رامين:كارگردان و طراح نويسنه ،
اقبالنژاد آناهيتا:بازيگر
شهر تئاتر شماره 2 سالن:نمايش محل
زمان19
با دير خيلي كه است كارهايي آن از "پيشته" نمايش 1
دقيقهاي چند ميشود ، كار اين به موفق اينكه از بعد و ميكند برقرار ارتباط تماشاگر
نمايش آن از را خود راه مخاطب اثر منطق و طبيعت به بنا بعد و ميبرد خود با را تماشاگر
ميافتد؟ اتفاق چيزي چنين چطور و چرا.ميكند جدا
خودي به هركدام كه شده تشكيل اجزايي از پيشته 2
سبب شدنشان چيده هم كنار و صحنه المانهاي تعدد اما.هستند ساده المانهايي خود
ناخودآگاه در اين بر علاوه.دهد تمييز هم از را آنها نتواند ابتدا در مخاطب كه ميشود
.است المانها اين بين طنزآلود و منطقي ربط يك كردن پيدا دنبال به تماشاگر
خاطر به بودن طنز ربط دنبال به اما ماست ذهني طبيعت خاطر به گشتن منطقي ربط دنبال به
در تنها كه ميآوريم خاطر به ما و.شدهاند جمع هم كنار كه است بيربط چيزهاي آن همه
هم كارگردان البته)بگيرند قرار هم كنار نامربوطي چيزهاي چنين اين ديدهايم طنز آثار
(.دارد مردم خنداندن به زيادي تمايل
از عبارتند "پيشته" در برده نام المانهاي 3
نمايش داستان زن ، زندگي داستان الكترونيك ، موسيقيهاي و لايت و فولكلور موسيقيهاي
.تعادل نداشتن و برنامه اجراي بازيساز ، حركتهاي كردن ، تمرين
با تماشاگر اول برخورد در را نمايش ميتوانست المانها اين از هركدام گرفتن قرار مركز
سعي صحنه هر در نويسنده و كارگردان نميدهد ، روي اتفاقي چنين اما كند ، راحتپذيرتر آن
.ببرند جلو را خود كار المانها اين از تا چند دادن قرار هم كنار با ميكنند
داستان اما ميگيرد خود به خواندن آواز فيگور بازيگر نمايش نخست صحنه در مثال براي
تكه پرتاب با و ميكند طي را صحنه عرض و طول بازيساز ميكند ، تعريف را (زن) خود زندگي
اينها بين بايد تماشاگر مقام در كه هستيد شما حال.ميزند هم به را تعادل خود چوبهاي
.برداريد را هست شما پسند مورد آنچه و بگرديد
ميشوند شكسته درهم المانها اين لحظه به لحظه 4
را مخاطب حواس و ميگذارد كنار را قضايا باقي كه است زن زندگي داستان اين آخر دست اما
.ميكند جلب خود به
از.ميكند همذاتپنداري زن پردرد زندگي داستان با مخاطب و است گذشته نيمه از نمايش
اما.ميكشاند ناكجاآباد به را مخاطب حواس نمايش لحظه به لحظه شدن شكسته بعد به اينجا
نتيجهشان تنها شكستها پس اين از و.نميرود "پيشته" ناكجاآباد به است عاقل مخاطب
تكان به وادار را خود مخاطب كارگردان كه است لحظه اين از و.است مخاطب كردن بيتاب
اين بر علاوه ميريزد فرو حال است شده برقرار دير كه ارتباطي وميكند صندلي روي خوردن
اتفاقهايي بودن تكراري بگذارد ، ناتمام است مجبور شكست هر در را زندگياش داستان زن كه
چگونگي به انديشيدن شايد.ميدهد دست از را خود تازگي كمكم ميدهد روي شكست هر در كه
تا كنند پيدا آنها براي بهتري راهحل تا ميكرد كمك كارگردان و نويسنده به شكستها اين
.كند اضافه كار جذابيت به بلكه نشود تماشاگر ملال باعث بخشها اين تكرار
آدم يك زندگي گرفتن قرار هم كنار اينها همه با 5
.است قشنگي تركيب صحنه بيتعادلي همه آن با دارد را عشق و نان و نام غم كه امروزي
او سر روي ساز بازي آنگاه ميكند صحبت شوهرش و خود غمگنانه رابطه از زني كنيد تصور
.بريزد فرو زن تكان اولين با تا ميسازد چوبها تكه از بنايي
با تنها را او و ميكرد پاك زن داستان از را كلمهها نويسنده بعد به لحظهاي از ايكاش
دارد شدن شروع به نياز زن زندگي داستان.ميداد قرار تماشاگر روبهروي مصوتها و صوتها
.نيست داستان كلمه به كلمه واگويه به نيازي زياد و ميسازد را داستان خود مخاطب اما
هم جلوتر از نميشنويم ، را زن صداي ديگر ما موسيقي گرفتن شدت با آخر در كه همانطور
.بسازيم ذهن در را آن خودمان تا نشنويم را او كلمات ميتوانستيم
سيما نقد
موفق آدم جين يك
"هم كنار در" سريال به نگاهي
آشفته رضا
.ميشود پخش سيما يك شبكه از شبها يكشنبه كه است طنزي سريال عنوان "هم كنار در"
در كه هستند سريال اين هنري كارگردان اويسي ، فتحعلي و تلويزيوني كارگردان فروتن ، مسعود
رامين ،(بهارلو) مهينترابي مهرانه ،(امجد استاد) اويسي ،(ركنآبادي) شكيبايي خسرو آن
مهندس) ارجمند برزو ،(منصوري) گرجستاني سيروس ،(فرخي) صديق اميرحسين ،(جلال) ناصرنصير
.دارند بازي...و (جهاندوست) دولتآبادي شراره ،(نكيسا
از خارج است ، شده پخش كه قسمتي سه اين در "هم كنار در" كه گفت خوشبينانه نگاه با بايد
.سازد مطرح را نقدي قابل و جدي مسائل ميخواهد رايج كليشههاي
بهرهوري نهايت پدرش كار محل از تا است آن بر است ، كرده فوت وكيلش پدر كه ركنآبادي
متقاضي افراد كه ميكند اعلام اطلاعيهاي طي بنابراين ببرد ، را كاري و اقتصادي
آنجا از اما.شوند مستقر آنجا در طرفين قبولي از پس و كنند ديدن محل اين از ميتوانند
متقاعد را همه زيركانه او است ، ركنآبادي انتظار حد از بيش متقاضي افراد تعداد كه
ما بين اين در اما.باشند داشته فعاليت اشتراكي بهطور بتوانند محل اين در كه ميسازد
همين كه هستيم روبهرو (زياد بدهيهاي با آدمي) پسر ركنآبادي از هم ديگري چهره با
طنزگونه انفعالات و فعل زمينهساز كه ميسازد مطرح را جالبي تناقضات شخصيت دوگانگي
.بود خواهد
جريانات با شدن رودررو براي را سريال آدمهاي محدود مكاني موقعيت اين ديگر سوي از
داشت خواهند غريبي واكنشهاي و كنش يكديگر به نسبت همه بنابراين.ميكند ترغيب گوناگون
در موجود كمديهاي و طنزها از رنگينتر و سنگين مراتب به را قضيه طنز واقع در كه
معرفي بر بسيار تاكيد علت به سريال ريتم البته.ساخت خواهد متجلي كشورمان تلويزيون
مطمئنا نشود ، جبران بعدي قسمتهاي در نقص اين اگر كه ميآيد نظر به كند خيلي شخصيتها
رسم به تا كرد خواهند غور سريال اين در پرحوصله و خاص تماشاچي عده يك فقط مرور به
قرار عام اقبال مورد سريال شكل اين با وگرنه.بكشند بيرون ماست از را مو نقادانه طنزهاي
را بحثها و نكتهها ظريفترين و دقيقترين تلويزيون كه است آن بهتر و گرفت ، نخواهد
بهخصوص.شود برده هنري اثر يك از معنايي بهره همگاني بهطور تا بسازد مردم عموم براي
ديگر مقوله هر از بيشتر ميتواند رفتارها و امور اصلاح جريان در كه طنز سريالهاي
نه طنز سريالهاي با امروز ما كه ميكند جلوه مهمتر زماني نكته اين.باشد تاثيرگذار
!هستيم گريبان به دست جدي چندان
منتظر بايد حالا و است ، كرده ايجاد را طنز موقعيتهاي ابراز زمينه تاكنون "هم كنار در"
برخواهند طنز مجموعه يك اجراي پس از چگونه مجرب و كارآزموده هنرپيشه جين دو يك كه بود
،(كودكي يادداشتهاي) گرجستاني ،(سبز خانه مجموعه در) شكيبايي اين از پيش البته.آمد
مهينترابي مهرانه ،(شرح بدون) اويسي فتحعلي (كنكوريها پشت و پلاك 14) ناصرنصير رامين
و داشتهاند چشمگيري موفقيتهاي (تهران 11 رنو) صديق اميرحسين (همسايهها و سبز خانه)
دو يك كه است اين مردم انتظار آنكه براي.شد خواهد آنان گروهي كار شدن سخت باعث همين
.باشند داشته حضور كوچك قاب در هميشه از موفقتر بار اين موفق و خوب هنرپيشه جين
پرونده در را بزرگي و كوچك تجربيات تاكنون تلويزيوني كارگردان بهعنوان هم فروتن مسعود
و دكوپاژ از تلويزيوني كارگردان بهعنوان هم مجموعه اين در است ، كرده ثبت كارياش
حركت و متن بازيها ، كمي اگر البته و است ، نبوده غافل موثر و دراماتيك ميزانسنهاي
اجرا زيرين لايههاي در ناخواسته هم مناسب ريتم وقت آن شود حاضر حال از تندتر دوربين
.شد خواهد پيدا
بيشتر اگر كه كردهاند مطرح را جالبي نكات تاكنون آن گسترش و فكر لحاظ به هم نويسندگان
تاكنون كه بود خواهد اين از بيش اثر كلي اعتبار و لطافت بدهند ، نشان توجه طنز زبان به
.ديدهايم
مجموعه در را اخير سالهاي نقشهاي زيباترين از يكي كه اويسي فتحعلي حضور نماند ناگفته
دست آن از او.باشد موثر بازيها جهتدهي در ميتواند است ، كرده ايفا "شرح بدون" طنز
در را پرارزشي مفاهيم نگاهها و لحنها تغيير حركات ، جزييترين با كه است بازيگراني
خواهناخواه هم ديگران در اويسي نكتهسنجيهاي بنابراين ميكند ، ابراز تلويزيوني نماهاي
.كردهاند پيروي قاعده اين از بازيگران تاكنون و كرد ، خواهد نفوذ
از پويايي و تكاپو با تا است درصدد درشت و ريز حركات و ميميكها با مدام شكيبايي مثلا
..و است شده بهرهمند مدام ظريفنگري اين از هم گرجستانيبرآيد ركنآبادي نقش اجراي پس
شمارههاي به را مجموعه اين نقد و است سريال يك معرفي حد در ما داوري و قضاوت اينجا تا
خاصي روال چه سريال اين موقعيتها و شخصيتها معرفي از پس ببينيم تا ميكنيم موكول بعدي
!كرد خواهد پرهيز رايج غلط الگوهاي از حد چه تا و كرد ، خواهد دنبال را
|