شنبه ۳ اسفند ۱۳۸۱ - شماره ۲۹۸۶- Feb, 22, 2003
گمشده اي در سينماي ايران
معلوم نيست كه چرا نماگرهاي اقتصاد سينماي ايران از كار افتاده اند و هنوز توان اين صنعت صرف فيلم هايي براي نديدن مي شود دست دولت مانع كاركرد مكانيسم عرضه و تقاضا در ساخت فرهنگ ايران مي شود
001730.jpg
نفس عميق ساخته پرويز شهبازي برنده سيمرغ بهترين فيلمنامه در جشنواره ۲۱
اميرحسين مهدوي
شايد اگر گدار در ايران بود و مي خواست درباره جشنواره بيست و يكم فيلم فجر اظهار نظر كند باز هم تكرار مي كرد «اين شيرازه است كه كتاب را نگه مي دارد نه جلد».
مؤتمن كارگردان شب هاي روشن هم تأويل زيبايي از اين عبارت درباره سينماي ايران دارد: من با فيلمسازاني كه براي پسند تماشاگر فيلم مي سازند مشكلي ندارم. حتي فيلم هاي الوند و فرهنگ را هم با علاقه مي بينم. چرا كه آنها كار مهمي انجام مي دهند. چون سينماي ايران به چنين فيلم هايي احتياج دارد تا چرخه اقتصادي اش بچرخد، امابه تهيه كنندگان اين آثار پيشنهاد مي كنم از سود اين فيلم ها كمي پول هم به فيلمسازاني مثل من بدهند تا فيلم هايي اين گونه بسازيم.
سينماي ايران تيتر اول خود را گم كرده و بين جلد و شيرازه معلق است. سينمايي كه يك بار با كثرت توليدات مبتذل و مقطعي ديگر با سياست هاي نخبه گرايانه به ركود گراييد. سال ۱۳۵۶ سينماي ايران كه تماما به بازار سپرده شد به ورشكستگي كامل رسيد. ذائقه تماشاگران در فضاي درهاي باز فيلمفارسي را تاب نياورد و خيلي زودتر از ديگر كشورهاي منطقه مغلوب سينماي آمريكا شد. در ايران اين سياست زودتر از تركيه و سوريه و كشورهاي حاشيه خليج فارس جواب داد اما تحولات ۵۶ فرصت تحمل بار ورشكستگي را به سينماي ايران نداد. بديلي به نام سينماي دولتي وارد شد و با ضربان مصنوعي قلب خط توليد فيلم را زنده نگه داشت. اما سينماي هدايت شده يا تا ابد هدايت مي شود و يا خارج از فضاي گلخانه اي زمين گير مي شود.
نه به عمق ۵۶ اما سياست سال هاي پاياني دهه ۶۰ هم به نتيجه بهتري نرسيد. تا اينكه از سال ۶۶ گرچه رقابت با خارجي هنوز با معيارهاي نظارتي همخواني نداشت اما رقابت در داخل با اعطاي استقلال نسبي به تعاوني هاي توليد و توزيع فيلم كم كم رنگ گرفت. از آن زمان تاكنون سينما در حال تعليق و انتخاب به سر مي برد. انتخابي كه شايد در نهايت به حرف مؤتمن ختم شود. اما سينماي ايران لخت و سردرگم از انتخاب سرباز مي زند. اولين دوره دهه سوم جشنواره فيلم فجر نمايي از اين سردرگمي است. سينمايي كه نه نخبه گرايانه نه تماشاگرپسند كه به غايت ناديدني است. شايد مخرج مشترك برداشت عموم تماشاگران جشنواره امسال همين نكته باشد. نزديك به نيمي از فيلم هاي مسابقه سينماي ايران در دو لبه ابتذال و بي اعتنايي به مخاطب تماشاگران مخاطبان را ناراضي از سالن بدرقه كردند.
برآيند سليقه تماشاگران طي چند سال گذشته آماري از فيلم هايي را فاش مي سازد كه منتقد از آن نمي نالد و تماشاگر كم از آن لذت مي برد.
رشد آموزش عمومي، درصد سواد و جمعيت شهرنشين ركورد فروش را به فيلم هايي بخشيده كه اين دو خصلت را داشته باشند. در ۵ سال گذشته كمتر اثري از تبار «فيلمفارسي» در ميان فيلم پرفروش جاي گرفت. كلاه قرمزي، قرمز، نان و عشق و موتور ،۱۰۰۰ دختر شيريني فروش، شوكران، دختري با كفش هاي كتاني، من ترانه ۱۵ سال دارم، زير پوست شهر و. . . كارهايي بودند كه عليرغم فروش بالا استقبال منتقدين را هم با خود داشتند. اما آمار فيلم هاي پذيرفته شده در بخش مسابقه جشنواره بيست و يكم نشان مي دهد توليدكنندگان سينماي ايران سازگاري چنداني با سليقه مخاطب ايراني ندارند. گرچه ۲۲ فيلم حاضر از صافي هيأت انتخاب گذشته بودند و ارزيابي كل توليدات ۸۱ ميسر نبود اما حضور فيلم هايي چون دنيا، دوشيزه، نغمه و سوسن خوش قدم نشان مي دهد كه هيأت انتخاب براي پر كردن سقف ۲۲ فيلم بخش مسابقه در مضيقه بوده و ناچار شده اند آثاري با صفت ابتذال را هم بپذيرند. اين ۴ انتخاب تكليف فيلم هاي راه نيافته به بخش مسابقه را روشن مي كند. بررسي آماري به اين ۴ فيلم سهمي معادل ۱۸ درصد آثار بخش مسابقه را مي دهد. اما نقطه عطف جشنواره امسال حدود ۲۲ درصد توليدات بودند كه ژانر جديدي را تشكيل مي دادند كه در شمار فيلم هاي خوش ساخت و پرفروش سال هاي گذشته و در فهرست آثار خاصي كه به قول مؤتمن از سرريز فيلم هاي پرفروش براي مخاطب خاص ساخته مي شوند قرار نمي گيرند.
زيستن، رأي باز، خاموشي دريا، بهشت جاي ديگري است و كولي با تعريف تقريبا جا افتاده فيلم جشنواره اي هم نسبتي ندارند. معلوم نيست اين فيلم ها براي چه ساخته شده اند. آثاري ساكن و بي حركت كه با مايه هاي رئاليستي «فيلم جشنواره اي» بيگانه و از حداقل كشش روايي نيز بي بهره اند. فيلمي كه نتواند تماشاگر جشنواره را ۹۰ دقيقه روي صندلي نگه دارد و مخاطب خاص هم اعتنايي به آن نكند فقط در ساختار حمايتي و سوبسيدي سينماي ايران مجال ساخت مي يابد.
۴ فيلم (۱۸ درصد) از مسابقه سينماي ايران هم سهم فيلم هايي است كه گرچه آمار سال هاي گذشته نمايي روشن از فروش آنها ترسيم نمي كند اما ساخت اين آثار تفكربرانگيز و باب ميل مخاطب روشنفكر با وجود هزينه غالبا اندكشان مي تواند نتيجه روند تخصيص صحيح سرمايه در سينما باشد. چه آنكه اگر توليدات استاندارد بدنه سينما بتواند سود كافي را نصيب اين صنعت كند، سينما مي تواند علاقه مندان خاص خود را هم راضي كند. مانند انساني كه تا درآمدي حداقلي براي تأمين معيشت نداشته باشد نمي تواند كالاي فرهنگي را به سبد مصرف خود اضافه كند. شب هاي روشن، نامه هاي باد، نفس عميق و اينجا چراغي روشن است فيلم هاي ارزشمندي بودند كه گرچه پيش بيني درآمد بالايي براي آنها نمي شود، اما مي توان به فروش نسبي آنها اميدوار بود و آن را به حساب ارتقاي سليقه مخاطب نوشت. اما اصل و بدنه سينما متأسفانه سهمي بيش از ۳۶ درصد از ۲۲ فيلم مسابقه نداشت. يعني از حدود ۵۰ فيلم توليد شده تنها ۸ اثر فيلم هايي بودند كه در گروه فيلم هاي خوش ساخت پرمخاطب جاي مي گيرند. روز كارنامه، عشق فيلم، فرش باد، ديوانه اي از قفس پريد، واكنش پنجم، رقص در غبار، گاهي به آسمان نگاه كن و صورتي آثاري هستند كه با استفاده از بازيگران نامي، سير دراماتيك جذاب و مختصات تكنيكي استاندارد خاص و عام را به سينما خواهند كشاند. اما اين «گونه» كه مي بايد حرف اصلي و «متن» سينماي ايران باشد تا هم دخل و خرج اين صنعت به تعادل برسد و هم شتاب سير ابتذال را مهار كند سهمي به مراتب كمتر از آنچه بايد به خود اختصاص داده است. تماشاگران در دهه گذشته همراهي خود را با اين روند اثبات كرده اند. آنها امسال هم مونس و بي همتا و همكلاسي را نديدند و ۴۳۶ ميليون تومان خرج ارتفاع پست كردند. اما معلوم نيست كه چرا نماگرهاي اقتصاد سينماي ايران از كار افتاده اند و هنوز توان اين صنعت صرف فيلم هايي براي نديدن مي شود. دست دولت مانع كاركرد مكانيسم عرضه و تقاضا در ساخت فرهنگ ايران مي شود.
تعداد عناوين كتاب و مطبوعات هر سال با رشد و شمارگان آنها با كاهش روبه رو هستند. ده روزنامه صبح كشور روي هم يكصد هزار نسخه مي فروشند. سالي ۵۰ فيلم توليد مي شود كه مخاطبان اغلب آنها را نمي خواهند و حاضر نيستند هزينه توليدشان را بپردازند و هزاران عنوان كتاب منتشر مي شود كه هركدام ۳ هزار نفر خواننده دارند. قانون ظروف مرتبط در عرصه فرهنگ هم عمل مي كند.

نشست و گفت وگو با نظام الدين كيائي
صدا، روح فيلم است
001745.jpg
نمايي از فيلم دونده
محمد بهمن زياري
بعد از نمايش فيلم «آب، باد، خاك» ساخته امير نادري، نظام الدين كيائي درباره اين فيلم و تجربياتش با نادري و همچنين در مورد وضعيت صدا در سينماي ايران صحبت كرد. نوشته زير چكيده اي است از سخنراني او و پرسش و پاسخ دانشجويان دانشگاه سوره. گرداننده اين نشست زاون قوكاسيان بود.
•••
نادري و سينماي نادري
در ابتدا بايد بگويم كه رشته من كارگرداني است و علت روي آوردن من به صدا اين بود كه در سينماي ايران كمبود آن را حس مي كردم. چون قبل از انقلاب سينماي ايران سينماي «قصه» بود و همين طور سينماي «دوبله»، ولي در مورد سينماي نادري من معتقدم مرز بين سينماي گذشته و امروز فيلم «دونده» است و خوشبختانه فيلم «آب باد خاك» هم بعد از دونده ساخته شده است. سينماي ايران مديون امير نادري است. در شرايطي اين فيلم ساخته شد كه سينماي ايران ناشناخته بود و كشور ايران را جز به اسم جنگ نمي شناختند.
اما فيلم دونده با كسب جوايز اول جهاني در چند جشنواره سينمايي، سينماي ايران را سرزبان ها انداخت.
صداي آب باد خاك
در مورد صداي آب باد خاك، تا به حال هيچگاه صحبت نشده است. صداي اين فيلم اگر چه صداي سرصحنه است اما صداي سرصحنه از نوع ابتكار است. در اين فيلم هيچ گاه صدابرداري همزمان ممكن نبود. براي به وجود آوردن صداي باد و غبار، ماشين ها و پنكه هاي زيادي كار مي كردند. براي همين ضبط صداي پاي پسر بچه ممكن نبود. ما به ناچار به چابهار رفتيم ـ به همراه بازيگر و همان بيل و سطل بازيگر ـ و باد هم كه مي وزيد. در حقيقت اين صدا دوبله نشد بلكه سر صحنه «بازي» شد. مثلا نادري در چابهار يكي از بچه كولي هاي آن جا را دزديد و فرار كرد دويست سيصد متر آن طرف تر، بچه را رها كرد و به من گفت صداي گريه بچه را بگير. نمي شود باور كرد كه نادري در زمينه موسيقي و نقاشي اطلاعات داشته باشد با آن حركات و رفتاري كه داشت اما با استفاده از موسيقي سمفوني پنج بتهوون شايد مي خواست يك بيانيه بين المللي ارائه كند شايد اين كه؛ فكرش و فيلمش متعلق به سينماي جهان است. هر يك از دو فيلم دونده و آب باد خاك جايگاهي خاص از نظر صدا دارند. دونده حديث دانستن و يافتن است و آب باد خاك حديث احترام به سرزمين است و تلاش براي معاش!
چرا نادري به آمريكا رفت؟
او ۸ ماه رفت و آمد تا با كمك تلويزيون فيلم دونده را بسازد اما نشد تا اين كه به كانون پرورش فكري رفت و قرار شد بهروز غريب پور براي نادري فيلمنامه دونده را بنويسد كه نوشت اما نادري فيلم خودش را ساخت. بعدها همان مسئولين كه مخالفت مي كردند گفتند اين فيلم اسلامي ترين فيلم است. او به استراليا دعوت شد و از آن جا به آمريكا رفت. البته اين آمريكا رفتن او ريشه اي انساني داشت. نادري در اين دنيا هيچ كس را نداشت فقط يك برادر بيمار داشت كه او هم عيالوار بود. و اين نادري بود كه به آن ها رسيدگي مي كرد. نادري از آن جا كه خانه نداشت و يك شب خانه مرحوم حاتمي و يك شب خانه بيضايي مي خوابيد دو دختر برادرش را به آمريكا فرستاد و پانسيون كرد و بعد هم براي ديدن آن ها رفت و آن جا ماند. او البته از كساني كه سينماي ايران را در آن سال ها رهبري مي كردند رنجيد.
سينماي دوبله واقع گرا نيست
در زماني كه صدا نبود براي بيان يك موضوع صوتي خيلي بايد با حركت و تاكيد بيش از حد، موضوع را نشان مي دادند مثلا براي همين بازي چاپلين اغراق آميز است. امروزه صدا، فيلم را به سكانس هايي تقسيم كرده كه شبيه زندگي است. از طرفي دلنشيني و جذابيت بازيگرها به خاطر صداي آن ها است و مهم تر اين كه اتفاقات صوتي ديگري كه در فيلم رخ مي دهد باعث واقعي جلوه كردن فيلم مي شود.
براي همين سينماي دوبله واقع گرا نيست و با سينماي سرصحنه فرق دارد بايد سر صحنه صدابرداري صداقت رعايت شود. خوشبختانه در سينماي امروز ما نوع صداي سرصحنه متداول است و صدا در سينماي ايران شكل خوبي پيدا كرده است اگر چه متاسفانه ما امكانات پيشرفته اي مثل استريو يا سيستم دالبي را نداريم در خارج از كشور فيلم ها بيشتر در استوديو ساخته مي شوند براي همين صداي يك فندك را مي شود ضبط كرد ولي مثلا در تهران چنين صداهايي را ضبط كردن سخت است. صدابرداري سر صحنه درست مثل لباسي كه دوخته مي شود ولي اتو ندارد است. در صداگذاري است كه صدا اتو مي شود و جلوه مي يابد.
سرصحنه همه پلان ها صداي يكساني ندارند چون مكان هاي يكسان و موضوعات يكساني ندارند اما يك چيز بايد يكسان باشد و آن زير صداي يكسان و مشابه در سراسر فيلم است. من خودم موقع فيلمبرداري صداقت را رعايت مي كنم چون معتقدم صدا بايد در خدمت تصوير كارگردان باشد و اگر چه خودم را مرد اول صدا در سينماي ايران مي دانم اما از امير نادري آموختم كه چگونه از تكنيكي كه نخوانده ام استفاده كنم.

نگاه منتقد
دردسرسازان پرمخاطب
001740.jpg
مهرداد فريد
مهرداد فريد در بيست و يكمين جشنواره فيلم فجر به عنوان يكي از داوران بخش مسابقه سينماي ايراني حضور داشت.او سردبير مجله فيلم نگار و يكي از نويسندگان با سابقه سينمايي است. يادداشت او درباره جشنواره از اين رو كه او هم روزنامه نگاري منتقد و داور جشنواره بيست و يكم فجر بوده حايز اهميت است.
•••
جشنواره بيست و يكم فيلم فجر خاتمه يافته و اينك كه كمي از آن فاصله گرفته ايم مي توانيم در مورد آن بنويسيم. اگر تاكنون مي گفتيم اين جشنواره ويتريني از سينماي ايران است، اكنون با ديدن فيلم هاي حاضر در آن و اخباري كه از فيلم هاي غايب داريم بايد اين ادعا را كنار بگذاريم. به هر حال مي دانيم كه تعدادي از فيلم ها از سوي هيأت انتخاب پذيرفته نشده اند (البته اين حق هر جشنواره اي است كه برخي از فيلم ها را نپذيرد) و تعدادي ديگر خودخواسته در جشنواره شركت نكردند. البته بگذريم كه اصولا عده اي از فيلمسازان مجرب به هر دليل موفق به ساخت فيلم نشدند و يا اگر شدند به خاطر طولاني بودن فرآيند توليد از جشنواره جا ماندند و شايد برخي هم تعمدا مراحل فني كارشان را كش دادند تا به جشنواره نرسند! اين حرف ها البته كمي خاله زنكي است. مهم اين است كه با توجه به شرايط موجود ملاك هاي شركت دادن يا ندادن فيلم ها در جشنواره را بازشناسي كنيم و از آن به برخي از مشكلات فعلي سينماي ايران پي ببريم.
سوال اين است؛ اگر شما صاحب فيلمي بوديد، در چه صورتي آن را در اختيار جشنواره اي چون فجر قرار مي داديد؟ اجازه بدهيد قبل از هر چيز فيلم هاي سينمايي را برحسب بازخوردهاي سياسي و اجتماعي روز تقسيم بندي كنيم. شايد اين تقسيم بندي در نگاه اول كمي عجيب به نظر رسد اما شرايط روز آن چنان عجيب هست كه اين گونه تقسيم بندي ها را اقتضا كند:
۱. اگر از حساسيت هاي موجود در جامعه اي كه در آن زندگي مي كنيم، اطلاع داشته باشيم و ضمنا صاحب فيلمي هم باشيم در اين صورت اگر فيلم مان پرمخاطب بي دردسر باشد، ترجيح خواهيم داد كه آن را به جشنواره فجر ارائه ندهيم. زيرا با توجه به اكران هاي متعدد در جشنواره، هزاران نفر فيلممان را خواهند ديد بدون آنكه ريالي دستمان را بگيرد. ضمن آنكه اين گونه فيلم ها به خاطر آنكه حاوي هيچ گونه جسارتي نيست، مورد تشويق داوران جشنواره نيز قرار نخواهد گرفت!
۲. اگر فيلممان پرمخاطب دردسرساز باشد، در اين صورت نيز به صلاح نيست كه آن را به جشنواره ارائه كنيم. زيرا مي دانيم كه مورد اعتراض گروه هاي معترض قرار خواهد گرفت و در مطبوعات منفي بين نيز انعكاس خوبي پيدا نخواهد كرد و حتي ممكن است زمينه ساز چند شكايت در قوه قضاييه شود! اما اگر چنين فيلمي به جشنواره ارائه نشود، در زمان اكران عمومي اش احتمال موفقيت بيشتري خواهد داشت. زيرا هياهوها و شكايت هاي احتمالي تا به ثمر رسيدنش يك ماهي طول خواهد كشيد. در طول اين يك ماه فيلم فروش خود را خواهد كرد و هياهوهاي اوليه حتي به فروش آن شتاب خواهد داد!
۳. اگر فيلم مان كم مخاطب دردسرساز بود، در اين صورت ترجيح خواهيم داد آن را در جشنواره شركت دهيم. زيرا مي دانيم كه چنين فيلمي در زمان اكران عمومي نياز به هياهو دارد تا كمي بفروشد. پس ايجاد پيش زمينه اي براي هياهو براي فيلم مفيد است. براي چنين پيش زمينه اي چه چيزي بهتر از جشنواره فجر! چنين فيلمي در هر مرحله اي از نمايش بازماند، چندان لطمه اقتصادي به فيلم نخواهد خورد و حتي اين موضوع براي مطرح شدن فيلمساز و فيلم در افكار عمومي و خصوصا آن سوي آب ها بسيار مفيد خواهد بود.
۴. بالاخره اگر فيلم مان ويژگي كم مخاطبي و بي دردسري را داشت، در اين صورت هم ترجيح خواهيم داد كه آن را حتما به جشنواره فيلم فجر ارائه دهيم به اميد آنكه منتقدان و يا نمايندگان جشنواره هاي خارجي آن را بپسندند كه اگر نپسندند بهتر است در همان لحظه كاملا فاتحه فيلم را براي هميشه بخوانيم. زيرا نه مخاطب عام آن را پسنديده و نه مخاطب خاص.
البته ويژگي پرمخاطب بودن و يا دردسرساز بودن هر دو نسبي است و ممكن است شدت و ضعف داشته باشند و يا در مرحله كارشناسي درست تشخيص داده نشوند، به خاطر همين نسبي بودن هميشه خطا در برآورد وجود دارد. با تمام اين اوصاف پرمشكل ترين فيلم هاي سينماي ايران فيلم هايي هستند كه پرمخاطب و دردسرساز به حساب مي آيند. هرچند به نظر نگارنده بخش عمده اي از اين فيلم ها، نياز سينماي ايران به حساب مي آيند! پرواضح است كه صرفا دردسرساز بودن به معناي عبور اين فيلم ها از خطوط قرمزي كه مورد توافق جمعي افكار عمومي است، نيست. بايد ديد مسئولين جديد سينماي كشور كه با انرژي بالايي در عرصه سينماي ايران حاضر شده اند، براي چنين فيلم هايي چه سياست و برنامه اي خواهند داشت؟! به هر حال اين فيلم ها احتمالا باب ميل گروه هاي خارج از سينما نخواهد بود و ممكن است دردسرهاي فراواني را ايجاد كنند. آيا عبور دادن اين فيلم ها از مرحله اكران عمومي به سلامت برگزار خواهد شد؟

حاشيه هنر
•خواهر ديوانه من
001725.jpg

حنا مخملباف فيلمي به نام «خواهر ديوانه من» را در كابل ساخت. حنا در پاييز ۱۳۸۱ دو ماه در افغانستان بود. او فيلمسازي خواهرش را بهانه اي ساخت تا در پي او كه براي يافتن بازيگر به هر خانه اي در كابل سر مي زد، برود و به راز وحشت و ترس مزمن زن افغان راه يابد. حاصل دوماه ماندن حنا در كابل فيلمي است با نام موقت «خواهر ديوانه من».

• يك جشنواره يك شهر
چهارمين جشنواره موضوعي فيلم هاي اجتماعي از ۴ تا ۶ اسفندماه در شهر آبادان برگزار مي شود. اين جشنواره كه توسط اداره كل فرهنگ و ارشاد اسلامي خوزستان و با همكاري استانداري آن استان و دفتر برنامه ريزي و پيگيري جشنواره هاي موضوعي بنياد سينمايي فارابي در شهر آبادان بر پا مي گردد با توجه به آثاري كه با مضامين اجتماعي امضا مي كند و حضور بزرگان سينماي ايران به يكي از مهم ترين جشنواره هاي سينمايي در ايران تبديل شده است.در اين دوره ۱۴ فيلم اجتماعي به بخش مسابقه راه پيدا كردند كه از مهم ترين آنها مي توان به بماني (داريوش مهرجويي)،نفس عميق (پرويز شهبازي)، واكنش پنجم (تهمينه ميلاني)، صورتي (فريدون جيراني) اشاره كرد. هيأت داوران اين جشنواره متشكل از سعيد پورصميمي، جواد طوسي، كيانوش عياري، اصغر هاشمي و دكتر جلال ستاري است.

• بهمن فرمان آرا مكتوب شد
001735.jpg

به تازگي از رضا رستگار و سعيد عقيقي كه جزء منتقدان با سابقه سينماي ايران محسوب مي شوند كتابي با نام بهمن فرمان آرا، زندگي و آثار منتشر شده است. اين كتاب در چهار بخش به كارنامه هنري بهمن فرمان آرا پرداخته است. اين چهار بخش عبارتند از: سه دهه با بهمن فرمان آرا پنج فيلم، پنج روايت گفت وگو با بهمن فرمان آرا و فيلمنامه خانه اي روي آب.

• اديسه دريايي داد به آخر رسيد
اديسه دريايي سيف الله داد به پايان رسيد. فيلم اديسه دريايي يك مستند درباره حمل و نصب سكوي ۶ هزار تني SP1 است. داد در گفت وگويي با خبرنگار سينمايي توسعه درباره رويكرد به سينماي مستند بعد از فيلم داستاني بازمانده گفته است: مسلما فيلم داستاني هم خواهم ساخت. به هر حال فيلمساز وقتي موضوع خاصي توجه اش را جلب كرد، فرقي نمي كند به شكل مستند يا داستاني اين فيلم را مي سازد.

هنر
ادبيات
اقتصاد
ايران
جهان
علم
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  ايران  |  جهان  |  علم  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |