كمدي هاي يونان و روم باستان، از جمله كمبودهايي بود كه سال ها در پس تئاتر ايران زمين حس مي شد تا اين كه در سال ۸۰ به همت و ترجمه رضا شيرمرز كمدي لجباز مناندر به بازار كتاب آمد و پس از آن ۵ كمدي از آريستوفان و ۲۰ كمدي از پلوتوس در سه جلد در سال ۸۱ براي علاقه مندان ترجمه شد. دكتر عطاءالله كوپال، مدرس تئاتر و ويراستار ترجمه هاي شيرمرز درباره اين مترجم فعال و جوان در مقدمه كتاب كمدي لجباز مي نويسد: گاه گويي كساني اساسا براي گذاردن كاري سترگ به جهان گام نهاده اند. رضا شيرمرز، از آن زمره است. در تيرماه ۱۳۵۳ در تهران به دنيا آمده و در دانشگاه بين المللي C.O.E در تهران در رشته كارشناسي مديريت بيمه تحصيل كرده است. شوق عظيم او به تئاتر سبب شد كه به ترجمه نمايشنامه روي بياورد و اينك، همزمان با چاپ اين كتاب، تمام آثار آريستوفان نمايشنامه نويس قرن پنجم قبل از ميلاد و همچنين آثار پلوتوس و ترنس، كمدي نويسان قرن هاي دوم و سوم قبل از ميلاد در روم باستان را به فارسي برگردانده است. جديت رضا شيرمرز در كار ترجمه نمايشنامه، بي ترديد بر تئاتر سرزمين ما تاثيري شگرف بر جا
رضا آشفته
|
|
رضا شيرمرز بر حسب اتفاق دچار مترجمي متن هاي نمايشي شده است. البته علاقه اش به تئاتر از دوران كودكي بوده است، در نوجواني هم به نمايشنامه خواني و كارهاي تئاتري علاقه مندي نشان مي داده است. اما هيچ وقت به نوشتن فكر نكرده بود، تا در دوران سربازي با سرويسي كه به منزل مي رفت و هميشه از جلوي تئاتر شهر رد مي شد، يك روز از سرويس پياده مي شود تا به كتابخانه يا مركز اسنادي در آن جا سري بزند. او در كتابخانه تئاتر شهر عضو شد، با اين قصد كه فقط نمايشنامه بخواند. چون در آن جا نمايشنامه هاي مختلفي بود كه به آن ها دسترسي نداشت. همچنين كتابخانه بخش لاتيني داشت كه او جذب كتاب هاي لاتين شد. بعد از اين كه يك سري آثار را خواند، چشمش به آثار اوريپيد افتاد. چون از قبل با آثار اوريپيد آشنا بود، تصميم گرفت كه برخي از آن ها را به فارسي ترجمه كند. اوريپيد ۱۲ نمايشنامه دارد كه ۶ تا از آن ها تاكنون ترجمه شده است. «ايفي ژني در توديس» را براي اولين بار ترجمه كرد كه متاسفانه اين نسخه به همراه ترجمه اش را از او دزديدند! بعد از آن ديگر سراغ تراژدي نرفت و تا آن موقع ۳ تا از نمايشنامه هاي اشيل را ترجمه كرده بود كه هنوز هم هست.
در ده سال پيش شيرمرز با آثار «آريستوفان» آشنا شده بود، اما در آن موقع چون توانايي و تسلطي بر زبان مبدا و مقصد نداشت، از ترجمه آن ها بنا به توصيه يكي از اساتيدش چشم پوشيد. او كه گرايش خاصي نسبت به كمدي در خود حس مي كرده است، تصميم مي گيرد كه فقط كمدي ترجمه كند و به نظرش دوران ما نياز اساسي به كمدي دارد.
آريستوفان
اكثر آثار آريستوفان پس از ۲۵۰۰ سال در قرن بيستم با دراماتورژي مدرن در اروپا اجرا شده است. اين نمايشنامه ها ريشه تمامي كمدي ها در تاريخ درام نويسي هستند. شيرمرز معتقد است كه اگر قرار باشد ما كمدي را بشناسيم بايد به تمامي اين متن ها دسترسي داشته باشيم. آريستوفان از جمله كساني است كه تاثير شگرفي در اين قرن بر افرادي مثل «برنارد شاو» گذاشته است. آريستو فان در دوره هاي بعد از خود بسيار تاثيرگذاري اي بوده است. بعد از او مناندر از چنين قدرت تاثيرگذاري برخوردار هست. او كسي است كه تمام قواعد كمدي پيش از خود را بر هم مي ريزد. آريستوفان به گونه اي ايده آليسم تمايل دارد اما مناندر اين ايده آليسم را مي شكند و به رئاليسم در كمدي نويسي دست پيدا مي كند. در شخصيت هاي مناندر ديگر از شخصيت هاي كاريكاتوري آريستوفان، اشراف طبقه بالا و سياستمداران دوران جنگ پلوپنزي كه همه جا را ويران مي كردند، ديگر خبري نيست.
از مناندر هفت كمدي باقي مانده كه شيرمرز همه آن ها را ترجمه كرده است. لجباز، حكميت، دختري از ساموس، دختر گيس بريده و. . . كه به زودي چاپ و در اختيار علاقه مندان قرار خواهد گرفت. البته لجباز به تنهايي توسط نشر حوزه هنري منتشر شده است. در واقع مناندر از آسمان آريستوفان دل كند و به ميان آدم هاي روستايي و گاهي شهري پا گذاشت. او سعي كرد كه در متن هايش روابط انساني را نشان بدهد. مناندر خيلي به اخلاقيات معتقد است، طوري كه ركاكت آثار آريستوفان را در آثارش نمي بينيم. اما آريستوفان يك فيلسوف و اديب تندرو، نيش دار و كنايه زن است كه به شدت از شرايط اجتماع منزجر است. چرا كه اطرافش آرامش نيست. جنگ پلوپنزي همه چيز را ويران كرده و عصر طلايي (پريكلس) يونان را به قهقرا برده است. آريستوفان مي بيند كه يونان با عظمت و دموكراتيك در شرف مرگ است. البته آريستوفان بجا تشخيص داده است كه از منظر ايده آليسم وارد دنياي متن هايش شود چون فساد، فقر و جنگ تمام مردم را تحت فشار قرار داده است. مستبداني كه در آن زمان بر يونان حكومت مي كنند، مردم را به شدت تحت فشار قرار مي دهند. به همين خاطر يك دفعه كمدي نويس سياسي اي مثل آريستوفان در آن فضا ظهور مي كند و اوريپيد تراژدي نويس را در اكثر آثارش تمسخر مي كند. او به تراژدي معتقد نيست، چون اين دوره نياز اساسي به كمدي دارد. نقد آريستوفان از مثلث تراژدي نويسان بزرگ يونان ـ اشيل، سوفكل و اوريپيد - تيزبينانه است. او به اشيل خيلي احترام مي گذارد و در كمدي «قورباغه ها» كه اولين نقد ادبي تاريخ است، آثار اين سه تراژدي نويس را نقد مي كند و طي يك دسته بندي كه ارائه مي كند اشيل را در مقام اول قرار مي دهد. اين انتخاب به جهت ساختار زباني شاعرانه اي است كه به زبان آريستوفان هم نزديك مي نمايد. يك جور همذات پنداري بين آريستوفان و اشيل وجود دارد. از نظر او دوم سوفكل و سوم اوريپيد است. البته در گوشه هايي از اين كمدي آريستوفان از اوريپيد هم گاهي دفاع، تمجيد و قدرداني مي كند، ولي بيشتر آريستوفان با اوريپيد به اين خاطر مشكل دارد كه اوريپيد در اكثر آثارش زن را موجودي پست، حقير و كوچك نشان مي دهد. اين دليل اصلي ستيز آريستوفان و اوريپيد است. او در كمدي هاي ديگرش ـ آرخاني ها، سلحشوران و. . . به اوريپيد حمله مي كند، گاهي مادرش را هم مسخره مي كند، چون مادر اوريپيد سبزي فروش بوده است، هر جايي كه آريستوفان از سبزي صحبت مي كند، به اوريپيد طعنه مي زند.
پس از آن كه ده سال جنگ هاي پلوپنزي تمام مي شود، او به سمت كمدي ميانه روي مي آورد. يعني از فرم ستيزه جو و پرخاشگر فاصله مي گيرد و به سمت كمدي متعارف تر و رئاليستي سوق پيدا مي كند. شناختن زمانه (فرزند زمان خويشتن بودن) از ويژگي هاي آريستوفان است.
پلوتوس و ترنس
|
|
پس از كمدي ميانه (آريستوفان با سه نمايشنامه پاياني خودش اين شيوه را به كمال مي رساند) و مناندر ظهور مي كند كه پدر كمدي نو به شمار مي آيد. او رئاليسم را در كمدي پايه گذاري مي كند. بعد نوبت به پلوتوس در روم باستان مي رسد كه او از كمدي نويس هايي مانند اينوس و مناندر تاثير پذيرفته است. از پلوتوس ۲۰ نمايشنامه باقي مانده كه نوعي اقتباس خلاقانه در جهت رسيدن به يك كمدي نو، اوريژينال و اصيل رومي هست. پلوتوس در خيلي از موارد دو يا سه اثر مناندر را تركيب كرده و نمايشنامه اي جديد آفريده است. اما در سبك و سياق كمدي نويسي همان سبك مناندر را ادامه مي دهد اگر چه پلوتوس از حالت فاخر و خيلي انديشمندانه مناندر فاصله مي گيرد. او بيشتر با مردم طبقات پايين سر و كار دارد و به لحاظ تكنيك درام نويسي شايد يك مقدار از مناندر فاصله مي گيرد. فاصله نه به معناي تفاوت، بلكه به اين معنا كه كيفيت آثارش نسبت به مناندر پايين تر مي آيد. خيلي جالب است كه ريشه هاي سياه بازي ايراني و كمديا دلارته ايتاليايي و انواع ژانرهاي نمايش كمدي در همين آثار پلوتوس و ترنس (كمدي روم باستان) يافت مي شود. رضا شيرمرز قصد دارد كه در آينده در همين زمينه يك كار پژوهشي انجام دهد و به صورت تطبيقي ريشه هاي سياه بازي را پيدا كند. از اين جهت آثار پلوتوس خيلي براي ما مهم هستند چون با تك تك شاخص هاي سياه بازي ايراني قابل تطبيق هستند. اگر در سياه بازي حاجي و سروناز هست در آن جا ارباب و يك معشوقه هست. بعدها شكسپير، بن جانسن و مولير از آثار پلوتوس اقتباس مي كنند. شكسپير كمدي اشتباهات را به اقتباس از كمدي الاغ هاي پلوتوس مي نگارد، اما لايه هاي ديگري به آثار پلوتوس اضافه مي كند. او همچنين شخصيت ها و موقعيت ها را كمي پيچيده تر مي كند. شيرمرز مي گويد كه ما ناچاريم به آثار به جاي مانده از يونان و روم باستان نگاه كرده و آن ها را ترجمه و كار كنيم و درباره آن ها پژوهش انجام بدهيم تا به سيستم جديدي از تئاتر دست پيدا كنيم. با توجه به داشته هاي خودمان كه عليرغم نظر خيلي ها داشته هاي كمي هم نيست، طي همين چند سال اخير تئاتر ما حركت هايي كرده است. از آخوندزاده و تبريزي تا بزرگاني مثل رادي، بيضايي و سمندريان و ديگران كه داشته هاي ما هستند و با تكيه بر تجربيات آن ها و رجوع به كمدي ها و تراژدي هاي يوناني و رومي به سبك و سياق خاصي در زمينه تئاتر برسيم.
ترنس پس از پلوتوس وارد عرصه كمدي نويسي مي شود و با او تفاوت هاي اندكي دارد. مثلا لحن ترنس نسبت به پلوتوس فاخر است، پلوتوس باز ركاكت خاص آريستوفان را با خودش دارد. ترنس در زمينه طنزپردازي هم به گونه اي طنز جدي دست پيدا كرده است. اين طنز به سمتي مي رود كه بن جانسن و شكسپير را كاملا متاثر ساخته است. ترنس ادامه دهنده راه مناندر و پلوتوس است، اما يك جور حالت فاخر در ساختار زباني، در نوع كمدي و در موقعيت هاي كمدي ايجاد مي كند. ترنس ۶ نمايشنامه دارد كه به نام هاي آندريا، مادرزن، خود آزار، خواجه، فورميو و برادران هستند و لحن فاخر در تمامي آن ها موج مي زند. بعدها همين لحن فاخر در آثار شكسپير به وجود آمده است. براي آن كه شكسپير در كمدي هايش ركاكت زيادي ندارد. شيرمرز معتقد است در ترجمه هايي كه از آثار شكسپير شده است، به جنبه هاي ادبيت آن بها داده شده، و كمتر به قابليت اجرايي آن فكر شده است.
شيرمرز در ترجمه هايش به دو نكته توجه خاصي داشته است. اول اين كه به قابليت اجرايي توجه داشته و دوم اين كه هدفش اين بوده كه زبان نمايش به فارسي نزديك و منطبق شود و در اين باره مي گويد: اين نكات دو سد بزرگ است كه در مقابل مترجم قرار دارد. واژگان بايد روي صحنه توسط بازيگران جان بگيرند، و اگر در جايي تصنعي عمل بشود تماشاگر زود پي خواهد برد. در واقع مترجم نمايشنامه را دوباره نويسي مي كند و خيلي از تئوريسين ها معتقدند كه مترجم خلق هم مي كند. اين تجربه اي است كه من خيلي كم به آن دست پيدا كرده ام. مترجم بايد به انديشه ها، سبك و سياق هاي نمايشنامه نويسي، روابط انساني حاكم در نمايشنامه، عناصر مختلف درام و. . . خودش را نزديك كند و بعد دست به ترجمه بزند. فكر مي كنم كه اگر به ترجمه هاي من از آثار مناندر، پلوتوس، آريستوفان و ديگران دقت كنيد، تفاوت آثار آنان را خواهيد ديد. تفاوت لحن، شخصيت پردازي، نوع ديالوگ نويسي و. . . قابل تمييز هست. شيرمرز هيچ تعمدي در اين كه كتاب هايش توسط سه انتشارات مختلف (نشر حوزه هنري ـ لجباز مناندر، انتشارات نمايش ـ آثار آريستوفان و نشر قطره ـ مجموعه ۳ جلدي آثار پلوتوس) در آمده، نداشته است. همچنين هيچ ناشري براي او مشكلي ايجاد نكرده است. او از همراهي و همكاري دكتر عطاءالله كوپال، اصغر همت، دكتر قطب الدين صادقي، اكبر رادي، نادر برهاني مرند متشكر است. براي آن كه همدلي آنان باعث شد كه شيرمرز با دلگرمي به ترجمه و چاپ آثار اين بزرگان مشغول باشد. شيرمرز در آينده نزديك ۱۵۰ تك پرده اي كمدي مدرن را ترجمه و در اختيار علاقه مندان قرار خواهد داد. همچنين او ترجمه آثار بن جانسن، ويليام كانگريب، آريستو، سامرست موام، ترنس رايتگان و. . . در برنامه كاري اش قرار داده است. در پايان مي توان متذكر شد كه اين مترجم سختكوش روزي هفده ساعت از وقت خود را براي ترجمه اين آثار صرف مي كند و اين تنها علاقه او است تا با اين حركت بتواند در تحول هنر تئاتر در كشورمان موثر باشد.