دوشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۸۱
شماره ۳۰۰۲- March, 10, 2003
هنر
Front Page

با رضا شيرمرز، مترجم كمدي هاي يونان و روم باستان
كمدي الاغ ها
003955.jpg

كمدي هاي يونان و روم باستان، از جمله كمبودهايي بود كه سال ها در پس تئاتر ايران زمين حس مي شد تا اين كه در سال ۸۰ به همت و ترجمه رضا شيرمرز كمدي لجباز مناندر به بازار كتاب آمد و پس از آن ۵ كمدي از آريستوفان و ۲۰ كمدي از پلوتوس در سه جلد در سال ۸۱ براي علاقه مندان ترجمه شد. دكتر عطاءالله كوپال، مدرس تئاتر و ويراستار ترجمه هاي شيرمرز درباره اين مترجم فعال و جوان در مقدمه كتاب كمدي لجباز مي نويسد: گاه گويي كساني اساسا براي گذاردن كاري سترگ به جهان گام نهاده اند. رضا شيرمرز، از آن زمره است. در تيرماه ۱۳۵۳ در تهران به دنيا آمده و در دانشگاه بين المللي C.O.E در تهران در رشته كارشناسي مديريت بيمه تحصيل كرده است. شوق عظيم او به تئاتر سبب شد كه به ترجمه نمايشنامه روي بياورد و اينك، همزمان با چاپ اين كتاب، تمام آثار آريستوفان نمايشنامه نويس قرن پنجم قبل از ميلاد و همچنين آثار پلوتوس و ترنس، كمدي نويسان قرن هاي دوم و سوم قبل از ميلاد در روم باستان را به فارسي برگردانده است. جديت رضا شيرمرز در كار ترجمه نمايشنامه، بي ترديد بر تئاتر سرزمين ما تاثيري شگرف بر جا
رضا آشفته
003960.jpg

رضا شيرمرز بر حسب اتفاق دچار مترجمي متن هاي نمايشي شده است. البته علاقه اش به تئاتر از دوران كودكي بوده است، در نوجواني هم به نمايشنامه خواني و كارهاي تئاتري علاقه مندي نشان مي داده است. اما هيچ وقت به نوشتن فكر نكرده بود، تا در دوران سربازي با سرويسي كه به منزل مي رفت و هميشه از جلوي تئاتر شهر رد مي شد، يك روز از سرويس پياده مي شود تا به كتابخانه يا مركز اسنادي در آن جا سري بزند. او در كتابخانه تئاتر شهر عضو شد، با اين قصد كه فقط نمايشنامه بخواند. چون در آن جا نمايشنامه هاي مختلفي بود كه به آن ها دسترسي نداشت. همچنين كتابخانه بخش لاتيني داشت كه او جذب كتاب هاي لاتين شد. بعد از اين كه يك سري آثار را خواند، چشمش به آثار اوريپيد افتاد. چون از قبل با آثار اوريپيد آشنا بود، تصميم گرفت كه برخي از آن ها را به فارسي ترجمه كند. اوريپيد ۱۲ نمايشنامه دارد كه ۶ تا از آن ها تاكنون ترجمه شده است. «ايفي ژني در توديس» را براي اولين بار ترجمه كرد كه متاسفانه اين نسخه به همراه ترجمه اش را از او دزديدند! بعد از آن ديگر سراغ تراژدي نرفت و تا آن موقع ۳ تا از نمايشنامه هاي اشيل را ترجمه كرده بود كه هنوز هم هست.
در ده سال پيش شيرمرز با آثار «آريستوفان» آشنا شده بود، اما در آن موقع چون توانايي و تسلطي بر زبان مبدا و مقصد نداشت، از ترجمه آن ها بنا به توصيه يكي از اساتيدش چشم پوشيد. او كه گرايش خاصي نسبت به كمدي در خود حس مي كرده است، تصميم مي گيرد كه فقط كمدي ترجمه كند و به نظرش دوران ما نياز اساسي به كمدي دارد.
آريستوفان
003975.jpg

اكثر آثار آريستوفان پس از ۲۵۰۰ سال در قرن بيستم با دراماتورژي مدرن در اروپا اجرا شده است. اين نمايشنامه ها ريشه تمامي كمدي ها در تاريخ درام نويسي هستند. شيرمرز معتقد است كه اگر قرار باشد ما كمدي را بشناسيم بايد به تمامي اين متن ها دسترسي داشته باشيم. آريستوفان از جمله كساني است كه تاثير شگرفي در اين قرن بر افرادي مثل «برنارد شاو» گذاشته است. آريستو فان در دوره هاي بعد از خود بسيار تاثيرگذاري اي بوده است. بعد از او مناندر از چنين قدرت تاثيرگذاري برخوردار هست. او كسي است كه تمام قواعد كمدي پيش از خود را بر هم مي ريزد. آريستوفان به گونه اي ايده آليسم تمايل دارد اما مناندر اين ايده آليسم را مي شكند و به رئاليسم در كمدي نويسي دست پيدا مي كند. در شخصيت هاي مناندر ديگر از شخصيت هاي كاريكاتوري آريستوفان، اشراف طبقه بالا و سياستمداران دوران جنگ پلوپنزي كه همه جا را ويران مي كردند، ديگر خبري نيست.
از مناندر هفت كمدي باقي مانده كه شيرمرز همه آن ها را ترجمه كرده است. لجباز، حكميت، دختري از ساموس، دختر گيس بريده و. . . كه به زودي چاپ و در اختيار علاقه مندان قرار خواهد گرفت. البته لجباز به تنهايي توسط نشر حوزه هنري منتشر شده است. در واقع مناندر از آسمان آريستوفان دل كند و به ميان آدم هاي روستايي و گاهي شهري پا گذاشت. او سعي كرد كه در متن هايش روابط انساني را نشان بدهد. مناندر خيلي به اخلاقيات معتقد است، طوري كه ركاكت آثار آريستوفان را در آثارش نمي بينيم. اما آريستوفان يك فيلسوف و اديب تندرو، نيش دار و كنايه زن است كه به شدت از شرايط اجتماع منزجر است. چرا كه اطرافش آرامش نيست. جنگ پلوپنزي همه چيز را ويران كرده و عصر طلايي (پريكلس) يونان را به قهقرا برده است. آريستوفان مي بيند كه يونان با عظمت و دموكراتيك در شرف مرگ است. البته آريستوفان بجا تشخيص داده است كه از منظر ايده آليسم وارد دنياي متن هايش شود چون فساد، فقر و جنگ تمام مردم را تحت فشار قرار داده است. مستبداني كه در آن زمان بر يونان حكومت مي كنند، مردم را به شدت تحت فشار قرار مي دهند. به همين خاطر يك دفعه كمدي نويس سياسي اي مثل آريستوفان در آن فضا ظهور مي كند و اوريپيد تراژدي نويس را در اكثر آثارش تمسخر مي كند. او به تراژدي معتقد نيست، چون اين دوره نياز اساسي به كمدي دارد. نقد آريستوفان از مثلث تراژدي نويسان بزرگ يونان ـ اشيل، سوفكل و اوريپيد - تيزبينانه است. او به اشيل خيلي احترام مي گذارد و در كمدي «قورباغه ها» كه اولين نقد ادبي تاريخ است، آثار اين سه تراژدي نويس را نقد مي كند و طي يك دسته بندي كه ارائه مي كند اشيل را در مقام اول قرار مي دهد. اين انتخاب به جهت ساختار زباني شاعرانه اي است كه به زبان آريستوفان هم نزديك مي نمايد. يك جور همذات پنداري بين آريستوفان و اشيل وجود دارد. از نظر او دوم سوفكل و سوم اوريپيد است. البته در گوشه هايي از اين كمدي آريستوفان از اوريپيد هم گاهي دفاع، تمجيد و قدرداني مي كند، ولي بيشتر آريستوفان با اوريپيد به اين خاطر مشكل دارد كه اوريپيد در اكثر آثارش زن را موجودي پست، حقير و كوچك نشان مي دهد. اين دليل اصلي ستيز آريستوفان و اوريپيد است. او در كمدي هاي ديگرش ـ آرخاني ها، سلحشوران و. . . به اوريپيد حمله مي كند، گاهي مادرش را هم مسخره مي كند، چون مادر اوريپيد سبزي فروش بوده است، هر جايي كه آريستوفان از سبزي صحبت مي كند، به اوريپيد طعنه مي زند.
پس از آن كه ده سال جنگ هاي پلوپنزي تمام مي شود، او به سمت كمدي ميانه روي مي آورد. يعني از فرم ستيزه جو و پرخاشگر فاصله مي گيرد و به سمت كمدي متعارف تر و رئاليستي سوق پيدا مي كند. شناختن زمانه (فرزند زمان خويشتن بودن) از ويژگي هاي آريستوفان است.
پلوتوس و ترنس
003980.jpg

پس از كمدي ميانه (آريستوفان با سه نمايشنامه پاياني خودش اين شيوه را به كمال مي رساند) و مناندر ظهور مي كند كه پدر كمدي نو به شمار مي آيد. او رئاليسم را در كمدي پايه گذاري مي كند. بعد نوبت به پلوتوس در روم باستان مي رسد كه او از كمدي نويس هايي مانند اينوس و مناندر تاثير پذيرفته است. از پلوتوس ۲۰ نمايشنامه باقي مانده كه نوعي اقتباس خلاقانه در جهت رسيدن به يك كمدي نو، اوريژينال و اصيل رومي هست. پلوتوس در خيلي از موارد دو يا سه اثر مناندر را تركيب كرده و نمايشنامه اي جديد آفريده است. اما در سبك و سياق كمدي نويسي همان سبك مناندر را ادامه مي دهد اگر چه پلوتوس از حالت فاخر و خيلي انديشمندانه مناندر فاصله مي گيرد. او بيشتر با مردم طبقات پايين سر و كار دارد و به لحاظ تكنيك درام نويسي شايد يك مقدار از مناندر فاصله مي گيرد. فاصله نه به معناي تفاوت، بلكه به اين معنا كه كيفيت آثارش نسبت به مناندر پايين تر مي آيد. خيلي جالب است كه ريشه هاي سياه بازي ايراني و كمديا دلارته ايتاليايي و انواع ژانرهاي نمايش كمدي در همين آثار پلوتوس و ترنس (كمدي روم باستان) يافت مي شود. رضا شيرمرز قصد دارد كه در آينده در همين زمينه يك كار پژوهشي انجام دهد و به صورت تطبيقي ريشه هاي سياه بازي را پيدا كند. از اين جهت آثار پلوتوس خيلي براي ما مهم هستند چون با تك تك شاخص هاي سياه بازي ايراني قابل تطبيق هستند. اگر در سياه بازي حاجي و سروناز هست در آن جا ارباب و يك معشوقه هست. بعدها شكسپير، بن جانسن و مولير از آثار پلوتوس اقتباس مي كنند. شكسپير كمدي اشتباهات را به اقتباس از كمدي الاغ هاي پلوتوس مي نگارد، اما لايه هاي ديگري به آثار پلوتوس اضافه مي كند. او همچنين شخصيت ها و موقعيت ها را كمي پيچيده تر مي كند. شيرمرز مي گويد كه ما ناچاريم به آثار به جاي مانده از يونان و روم باستان نگاه كرده و آن ها را ترجمه و كار كنيم و درباره آن ها پژوهش انجام بدهيم تا به سيستم جديدي از تئاتر دست پيدا كنيم. با توجه به داشته هاي خودمان كه عليرغم نظر خيلي ها داشته هاي كمي هم نيست، طي همين چند سال اخير تئاتر ما حركت هايي كرده است. از آخوندزاده و تبريزي تا بزرگاني مثل رادي، بيضايي و سمندريان و ديگران كه داشته هاي ما هستند و با تكيه بر تجربيات آن ها و رجوع به كمدي ها و تراژدي هاي يوناني و رومي به سبك و سياق خاصي در زمينه تئاتر برسيم.
ترنس پس از پلوتوس وارد عرصه كمدي نويسي مي شود و با او تفاوت هاي اندكي دارد. مثلا لحن ترنس نسبت به پلوتوس فاخر است، پلوتوس باز ركاكت خاص آريستوفان را با خودش دارد. ترنس در زمينه طنزپردازي هم به گونه اي طنز جدي دست پيدا كرده است. اين طنز به سمتي مي رود كه بن جانسن و شكسپير را كاملا متاثر ساخته است. ترنس ادامه دهنده راه مناندر و پلوتوس است، اما يك جور حالت فاخر در ساختار زباني، در نوع كمدي و در موقعيت هاي كمدي ايجاد مي كند. ترنس ۶ نمايشنامه دارد كه به نام هاي آندريا، مادرزن، خود آزار، خواجه، فورميو و برادران هستند و لحن فاخر در تمامي آن ها موج مي زند. بعدها همين لحن فاخر در آثار شكسپير به وجود آمده است. براي آن كه شكسپير در كمدي هايش ركاكت زيادي ندارد. شيرمرز معتقد است در ترجمه هايي كه از آثار شكسپير شده است، به جنبه هاي ادبيت آن بها داده شده، و كمتر به قابليت اجرايي آن فكر شده است.
شيرمرز در ترجمه هايش به دو نكته توجه خاصي داشته است. اول اين كه به قابليت اجرايي توجه داشته و دوم اين كه هدفش اين بوده كه زبان نمايش به فارسي نزديك و منطبق شود و در اين باره مي گويد: اين نكات دو سد بزرگ است كه در مقابل مترجم قرار دارد. واژگان بايد روي صحنه توسط بازيگران جان بگيرند، و اگر در جايي تصنعي عمل بشود تماشاگر زود پي خواهد برد. در واقع مترجم نمايشنامه را دوباره نويسي مي كند و خيلي از تئوريسين ها معتقدند كه مترجم خلق هم مي كند. اين تجربه اي است كه من خيلي كم به آن دست پيدا كرده ام. مترجم بايد به انديشه ها، سبك و سياق هاي نمايشنامه نويسي، روابط انساني حاكم در نمايشنامه، عناصر مختلف درام و. . . خودش را نزديك كند و بعد دست به ترجمه بزند. فكر مي كنم كه اگر به ترجمه هاي من از آثار مناندر، پلوتوس، آريستوفان و ديگران دقت كنيد، تفاوت آثار آنان را خواهيد ديد. تفاوت لحن، شخصيت پردازي، نوع ديالوگ نويسي و. . . قابل تمييز هست. شيرمرز هيچ تعمدي در اين كه كتاب هايش توسط سه انتشارات مختلف (نشر حوزه هنري ـ لجباز مناندر، انتشارات نمايش ـ آثار آريستوفان و نشر قطره ـ مجموعه ۳ جلدي آثار پلوتوس) در آمده، نداشته است. همچنين هيچ ناشري براي او مشكلي ايجاد نكرده است. او از همراهي و همكاري دكتر عطاءالله كوپال، اصغر همت، دكتر قطب الدين صادقي، اكبر رادي، نادر برهاني مرند متشكر است. براي آن كه همدلي آنان باعث شد كه شيرمرز با دلگرمي به ترجمه و چاپ آثار اين بزرگان مشغول باشد. شيرمرز در آينده نزديك ۱۵۰ تك پرده اي كمدي مدرن را ترجمه و در اختيار علاقه مندان قرار خواهد داد. همچنين او ترجمه آثار بن جانسن، ويليام كانگريب، آريستو، سامرست موام، ترنس رايتگان و. . . در برنامه كاري اش قرار داده است. در پايان مي توان متذكر شد كه اين مترجم سختكوش روزي هفده ساعت از وقت خود را براي ترجمه اين آثار صرف مي كند و اين تنها علاقه او است تا با اين حركت بتواند در تحول هنر تئاتر در كشورمان موثر باشد.

نگاهي به نمايش پچ پچه هاي پشت خط نبرد به كارگرداني عليرضا نادري
به عكسي خيره مانده ايم
003985.jpg

روزبه حسيني
۱ - چرا كه نمي خواستند كه بميرند يا پيش از آن كه مرده باشند بار معصيتي بر دوش كشيده باشند. آنهايي كه نه از ترس - كه در شجاعت بهترين بودند - كه از براي دل هاي تنگشان براي بازگشت و آغوش هاي تنگ و تنهاي چشم به راهشان، دلتنگند و دل در بازگشت دارند و چرا كه نمي خواستند، نمي خواستند، نمي خواستند كه بميرند. عليرضا آن آدم توي قصه هاي «نادري»، تنهاترين آدمي است كه تنهايي از دل هر كسي مي گيرد و بر جان تنهاي خود زخم مي زند.
همه را به نشاط و شادي مي اندازد و قصه همه را از زبان او مي شنويم و اوست كه آخر و اول همه قصه ها به او ختم مي شود. اما براي يك بار تنها و فقط همين يك بار، دل نگران است و دل به بازگشت دارد چرا كه همين يك بار نمي خواسته، نمي خواسته، نمي خواسته كه بميرد.
۲ - پشت خط نبرد، هفت نفر، نه! هشت نفري هستند كه خود را، دل خود را پچ پچه مي كنند، شايد پشت اين خط هزاران پچ پچ دل هايي بوده است كه نشنيديم و در گوش زمان گم شده؛ اما اين خط با ساير خط ها كمي فرق دارد. انگار نادري هر آدمي را از خطي يا پشت خطي آورده كنار هفت، هشت نفر ديگر كه هر كدام مي خواهند خطي را باز گويند و هم بنويسند كه شبيه خط خيلي ها است اما باز با ديگران اين «خط نبرد» فرق دارد. نمايش، نمايش آدم ها است با افكارشان؛ اگر قصه مي گويند و به ظاهر قصه اي هست، مثل هر «خط» ديگري كه قصه اي دارد هر شبش، حالا هم چند شب و صبح تلخ و شيريني پشت اين خط نبرد كه همه پچ پچه اي است «پشت خط نبرد». مي تواند زودتر پايان يابد، مي تواند كوتاه و بلند شود و مي تواند تا قيام قيامت ادامه پيدا كند.
۳ - قرار است آدم هاي اين نمايش با مجموعه اي از بيانيه ها به سطح شخصيت هاي نمايشي برسند، اما گاه حرافي هم حدي دارد و حوصله تماشاگر هم قدري كه احترام به آن بر هر نمايشگري واجب است. به اعتقاد من آدم هاي اين نمايش همان اندازه اي هستند و بايد باشند كه «عليرضا» اداي آنها را درمي آورد.
شايد اين قدر پرحرفي لازم نباشد. قرار نيست هر كس بيايد و بگويد من اينم! مي دانم كه «پشت خط نبرد» وعظ و گفت وگو و اختلافات بسيار بوده است، ولي اگر قرار است ما تمام اين پچ پچه ها را بشنويم هشت سالي لااقل طول مي كشد، تازه هشت سال تنها پشت «يك» خط نبرد!
۴ - قصه براي پايان نوشته نمي شود چون پايان از آغازش معلوم بوده است. اين وسط ها قصه اي نيست مگر همه چيز براي زنده كردن آدم هاي توي يك عكس، توي يك خاطره يك بغض. قصه اول و آخري ندارد، اين وسط ها «عليرضا» هم پيدايش مي شود و بخشي از قصه را او بازگو مي كند. اما عليرضا تنها يك شخصيت در يك نمايش نيست. عليرضا همه آدم ها به تنهايي است. همه آن آدم هايي كه همه چيز را مي دانستند و از آن مي گريختند براي رسيدن به يك لحظه يك لبخند تلخ حتي اگر؛ كه اگر آوازي هم مي خواند براي آن است كه همرديفانش از صداي خمپاره ها نترسند. او نماينده يك نسل نيست، سمبل چيزي يا حرفي يا كساني نيست. عليرضا همه هستي واژه «نسل» است؛ عليرضا با تمام شجاعت و دل تنگش كه توي عكس نباشد و بي بغض خاطره اي؛ چرا كه نمي خواسته، نمي خواسته، نمي خواسته كه بميرد.

نگاه منتقد
ده نمايش برگزيده
003965.jpg

رضا كوچك زاده
«ده نمايشنامه برگزيده» عنوان نظرسنجي است كه از اهالي تئاتر خواسته شده تا ده نمايشنامه برگزيده خود را از ميان متون نمايشي ايران از آغاز تاكنون بگويند. اين نظرسنجي با توضيحي مبني بر معيارها و دلايل انتخاب از سوي انتخاب شدگان همراه نيست. از آنجا كه پاسخ دهندگان از صاحب نظران تئاتر هستند، اين نظرسنجي مي تواند مجالي براي گام هاي بعدي در اين زمينه باشد. در اين شماره نظر عليرضا نادري؛ نمايشنامه نويس و كارگردان را مي خوانيد:
• • •
صداقت بي ارزش، عزيزتر از فريب هايي است كه ما را وراي خودمان مي كشاند.
پوشكين
كاش مي شد چنين پرسشي را به فرصتي فراخ تر موكول مي كرديد تا آنچه ما پاسخ مي كنيم بهره اي از پژوهش نصفه و نيمه هر كدام از ما را داشته باشد.
در اين وانفسا كه اگر از بنده يا شما اسممان را كه چهل سال است به آن خوگريم بپرسند، با كمي تعلل و تامل و تاخير پاسخ مي دهيم؛ پس اين پرسش سترگ را چرا مي كنيد كه آدم روز روشن مجبور شود «ببافد» و «رديف كند» و خوانده و نخوانده چيزكي بگويد يا بنويسد؟!
حسن كار اينجاست كه عده اي، هم خودشان هم نوشته هاشان «حكم فال حافظ» دارند و به هر بختي جورند و ناجوري ندارند و آدم زرنگ هم كه اينجا كم نيست، فورا ده تا از همان ها را رديف مي كند. دليل، منطق و مدرك هم كه نخواسته ايد اما نه. . . ! مي شود مطمئن شد كه شما كار عبثي را آغاز نكرده ايد و براي اثبات انگيزه خود - انگيزه مهم خود - ترتيبي دهيد تا برخي از اين آثار برگزيده در نشريه تان مورد تجزيه و تحليل انتخاب كنندگانشان قرار بگيرند.
با پوزش از مقدمه فوق، ارزيابي خود را از آثاري كه خوانده ام ارائه مي كنم. در اين ارزيابي سعي شده ترتيب نگارش آثار لحاظ شود.
۱ - «حكايت ملا ابراهيم خليل كيمياگر» كه گويا اولين نمايشنامه خارجي - ايراني است كه در تهران و از دارالطباعه دولتي بيرون مي آيد. نوشته فتحعلي آخوندزاده پسر كدخداي خامنه تبريز - مترجم ميرزا جعفر قرچه داغي - سال ۱۲۴۹. علت انتخاب چون اولين قدم است و اولين ارائه شكلي به نام نمايشنامه است و به كارگيري زبان مردمي و عاميانه و ساده و آشنا در آن بي سابقه ترين اقدام است. . . آغاز كردن راهي كه هيچ رونده اي در آن نرفته دشوار و به ظاهر ناممكن مي نمايد و او كه به گفته خودش نمي خواسته سال هاي زندگي را به اين كار سپري سازد، قصدش [همين قدر اندازه و نمونه دادن و باني كار شدن] بوده شايسته ستايش است و اين ستايش هرگز معايب آثار او را مستور نمي كند و نبايد...
۲ - [حكومت زمان خان] اولين نمايشنامه اي كه به انتقادي جدي از [ حكومت] با زبان ساده دست مي زند، روشنگر عقايد و انديشه هاي نويسنده اش [ميرزا آقا تبريزي] انتشار نمايشنامه هاي اين مرد تا اوان مشروطيت [حدود چهل سال پس از نوشتن] امكان پذير نيست.
۳ - [گزارش مردم گريز] عجب نباشد، بله. اين نمايشنامه، نه برگرداني دقيق بلكه اقتباسي است ضعيف از (ميز شروپ مولير) اما آنچه به آن ارزش مي دهد كوشش مردي است براي شناساندن مولير به مردم ايران، نخستين نمايشنامه اي است كه به فارسي ترجمه شده است. [ميرزا حبيب اصفهاني] ۱۲۴۶ ش.
۴ - شيدوش و ناهيد [ابوالحسن فروغي] نخستين درام منظوم ايران، آغاز راهي در درام نويسي منظوم كه هيچ گاه به جد پي گرفته نشد، جز به وسيله ميرزاده عشقي كه نخستين درام منظومي كه به صحنه برد «خرابه هاي مداين» بود.
۵ - ايده آل پيرمرد دهقان (سه تابلو از مريم) ميرزاده عشقي، حاصل شوريدگي ها و هيجانات جواني شورشي و رمانتيك، انهدام يك ايده آل، مرگ يك انقلاب.
۶ - جعفرخان از فرنگ آمده، حسن مقدم.
هشداردهنده موج تقليد سطحي و غربي نمايي تازه به دوران رسيده ها، پوست انارخوراي ديروز كه نان و تپاله طرشتي را فرق نمي گذاشتند و حالا با يك تك پا اونور آب رفتن و برگشتن بيا و ببين!
۶ - [رضا كمال شهرزاد] نام اثري از او را ذكر نمي كنم و به ذكر مهم ترين خصوصيات آثارش بسنده مي كنم.
او «زبان» را به مثابه عنصري نمايشي براي «نخستين» بار به كار بست و «زن» را هم براي «نخستين» بار به عنوان شخصيت اصلي نمايشنامه هايش از محاق فراموشي به مجال ظهور آورد. و اين دو كاركرد او بي سابقه ترين كارهاي اوست.
• • •
اين هفت نفر تعلق به دوران هاي ناصري، انقلاب، استبداد صغير، جنگ اول، پيش و پس از كودتا دارند.
به طور كلي اين نمايشنامه ها بافتي ضعيف و سست، نابسامان و به لحاظ علمي و منطقي به خصوص در آثار انتقادي حتي قابل بحث نيستند اما به اعتقاد من آنچه مي تواند و بايد از نقطه نظر امروز به آثار برشمرده ارزش بدهد نخست: شخصيت نويسندگان.
پس: محتوا
و سپس: ارزش بي ترديد قابليت ارجاع آنها است.
از نسل بزرگان دوران هاي تودرتو، تا انقلاب سه نمايشنامه نويس مهم در اين دوران طولاني همچون سه پيكره خودنمايي مي كنند و سايرين شايد ميوه هاي سايه پرورده اي باشند:رادي، بيضايي، ساعدي (روانش آرام).
حجم فراوان آثار اين سه تن «نخست» اينان را از ديگران جدا مي كند كه اگر آنان جرقه اي زده اند اينان - اين سه تن - آتش ها افروخته اند، «پس» گزينش بهترين آثار هر كدامشان نه امري محال كه دشوار مي نمايد اما از
بيضايي: مرگ يزدگرد و فتحنامه كلات
رادي: پلكان
ساعدي: دعوت
را بسيار برتر ديده ام.
و از هم نسلان محترم «محمد چرمشير» و «محمد رحمانيان» برخلاف تمام آنچه مشوقان، بي دلهره و دلواپسي شايع كرده اند من معتقدم: اين دو هنوز بهترين آثارشان را ننوشته اند گو اينكه خودشان «بهترينند».

حاشيه هنر

• جشن عروسك ها در دهلي نو
با آنكه ايران پيشنهاددهنده جشن نمايش عروسكي است، اين جشن امسال در دهلي نو برگزار مي شود. جواد ذوالفقاري مدرس و كارگردان نمايش عروسكي و مشاور اتحاديه جهاني نمايشگران عروسكي يونيما در گفت وگو با ايسنا گفت: يونسكو نوروز را به علت معناي زيبايي، فلسفي و اسطوره اي اش بهترين عيد بين كشورها معرفي كرده است و پيشنهاد روز جهاني نمايش عروسكي در نخستين روز فروردين ماه تأييدي است بر اين نكته كه سنت هاي ما تا چه حد منطقي، زيبا و درست است و اين را بايد به جهانيان معرفي كرد.
اين كارگردان و مدرس نمايش عروسكي تصريح كرد: از آنجا كه اين پيشنهاد را من به عنوان يك ايراني در كنگره ماگدبورگ آلمان در سال ۶۹ ارائه دادم و اين خبر به تمام جهان مخابره شده است، همين امر طبيعتا موجب شده نمايش عروسكي ما بهتر در جهان معرفي شود. وي با اظهار اميدواري از اينكه روزي اين جشن در ايران برگزار شود، گفت: برگزاري جشن در دهلي نو البته به اين معنا نيست كه اين جشن تنها در آنجا برگزار شود. هيأت اجرايي اتحاديه جهاني نمايش عروسكي (يونيما) نشست ساليانه اش را مصادف با اين روز برگزار مي كند كه به طور همزمان در دهلي نو جشنواره عروسكي هم برگزار مي شود.

• پيام دبير كل
003970.jpg

مارگاتا نيكولسكو دبير كل يونيما به مناسبت تصويب روز جهاني نمايش عروسكي پيامي بدين شرح داده است: سال ،۱۳۶۹ همزمان با هجدهمين كنگره يونيما در ماگدبورگ به پيشنهاد جواد ذوالفقاري از مركز ملي ايراني يونيما انتخاب روز جهاني نمايش عروسكي مورد تصويب قرار گرفت. در بحث هاي سرشار از نشاط، كوشش شد (براي انتخاب آن روز) بهترين انتخاب صورت گيرد. نيمكره شمالي ـ نيمكره جنوبي؟ آيا در برهه اي از سال كه خورشيد زمين را گرمايي مطبوع مي بخشد، براي تمام هنرمندان جهان مناسب ترين است؟ دوست عزيز ما، دوي پودامحي، نايب رئيس يونيما و دبير كميسيون آسيا ـ اقيانوسيه در نشست مشاوران آتلانتا در پايان ژوئيه ۲۰۰۲ (همزمان با نشست ساليانه هيأت اجرايي يونيما) پيشنهادش را تكميل كرد. ما پيشنهاد او را به رأي گذاشتيم و دعوتش را پذيرفتيم. در نتيجه روز جهاني عروسكي هر سال اول فروردين برگزار مي شود. ما مي خواهيم اين روز لحظه اي خاص براي تحكيم اهداف يونيما، سازش براي رسيدن به آرمان هاي صلح طلبانه، تقويت و بسط انسان دوستي و روحيه تبادل و مشاركت فرهنگ و تمدن ها باشد. اين روز مناسبتي است لباسي نو بپوشيم و توجه جوامع هنري جهاني، تمام نهادها و همه مردم را به نمايش عروسكي جلب كنيم، به آفرينندگي ها و آفرينش هايش. تمام جشن ها با مراسمي كه ما آيين مي ناميمش آغاز خواهد شد. آنچه در برنامه هاي اين روز متجلي مي شود، با يك پيام جهاني شروع مي شود كه از سوي شخصيت هنري يا مقامي كه از روحيه و فعاليت هاي هنري و فرهنگي برخوردار است و بر اهميت نقشي كه آنان در تحول انساني و جامعه اي كه مي سازند، آگاهي دارند ارائه خواهد شد.

• تقدير از شهردار مشهد
دكتر مجيد شريف خدايي به خاطر حمايت هاي مالي و معنوي شهرداري مشهد از يك گروه تئاتر خصوصي، از مهندس نوروزي شهردار مشهد، تقدير و تشكر كرد. شريف خدايي طي نامه اي رسمي از مهندس نوروزي به خاطر تامين امكانات براي تشكل خصوصي «خانه نمايش مشهد» كه گروه تئاتر سيمرغ آن را مي گرداند تشكر كرد. اين گروه از سال ۱۳۶۴ به منظور فعاليت جدي، مستمر و هدفمند در عرصه هنرهاي نمايشي شكل گرفت كه زير نظر هيأت مديره اداره مي شود. خانه نمايش مشهد كه اولين مركز خصوصي توليد و اجراي دائمي تئاتر در استان خراسان است در زمينه توليد و اجراي تئاتر و تئاتر عروسكي فعاليت دارد. همچنين همكاري با گروه هاي حرفه اي، دانشجويي و دانش آموزي، برگزاري مسابقات عكاسي، گردآوري كتاب هاي تخصصي تئاتر، تله تئاتر، پوستر و بروشور نمايش ها از ديگر فعاليت هاي خانه نمايش است كه مهم ترين فعاليت گروه سيمرغ محسوب مي شود. محمد برومند مدير خانه نمايش مشهد و سرپرست گروه تئاتر سيمرغ در سال ۱۳۶۹ به عنوان مسئول فعال ترين گروه تئاتر در شهرستان ها از سوي كميته ملي تئاتر وابسته به يونسكو و مركز هنرهاي نمايشي معرفي و تقدير شد. لازم به ذكر است كه حدود چهار سال پيش از سوي شهرداري مشهد يك انباري در پارك ملت اين شهر با شرايط مناسبي به گروه سيمرغ اجاره داده شد كه پس از بازسازي توسط اين گروه، خانه نمايش مشهد نام گرفت اما پس از مدتي با پايان گرفتن مدت اجاره تخليه شد و چندي پيش با مساعدت هاي شهرداري و شهردار مشهد يك آمفي تئاتر سر باز با ظرفيت يك هزار نفر در پارك وحدت مشهد در اختيار اين گروه قرار گرفت و اين امر باعث بازگشايي خانه نمايش مشهد شد. محمد برومند اعلام كرد با رايزني هاي انجام شده با رئيس مركز هنرهاي نمايشي و شهرداري مشهد احتمالا اولين جشنواره تئاتر مذهبي سال آينده در خانه نمايش مشهد برگزار خواهد شد.

• باغ ملي در نشر سالي
كورش اسدي نويسنده مجموعه داستان پوكه باز اخيرا مجموعه داستاني زير چاپ دارد به نام «باغ ملي» كه نشر سالي آن منتشر مي كند. كورش اسدي نگاهي جدي به داستان كوتاه دارد و در اغلب داستان هايش فضاهاي بكري را تجربه مي كند.

در صفحه ادبيات روزشنبه ۱۶/۱۲/۸۱ نام اميرحسن چهل تن اشتباه درج شده بود كه از اين نويسنده گرامي بدين وسيله عذرخواهي مي كنيم.

|  اقتصاد  |   ايران  |   جهان  |   علم  |   فرهنگ   |   ورزش  |
|  هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |