نگرش انسان اعصار گذشته به مقوله زمان در شكل گيري و برگزاري جشن هايي نظير نوروز نقش مؤثري داشته است. بر همين اساس، زمان در ديدگاه انسان اعصار كهن به دو گونه مقدس و نامقدس بخش مي شد؛ زمان مقدس، آن بود كه صرف امور مقدس ايماني مي گشت و زمان نامقدس، آن بود كه در گذران امور عادي زندگي به كار مي رفت، اما زماني كه مقدس به شمار مي آمد، خود به چند گونه تقسيم مي شد: يكي زماني بود كه صرف به جاي آوردن شعائر ايماني مي شد از جمله نمازها و فراز خواندن سرودهاي ديني ديگر، زماني بود كه در طي آن، با تكرار بعضي اعمال كه در نمونه هاي كهن اسطوره اي وجود داشت، انسان اعصار كهن مي كوشيد با باز ساختن آن وقايع دور دست، كه توسط خدايان در آغاز خلقت انجام يافته و گاه توسط قهرمانان سلف در گذشته هاي دور و آغاز شكل گيري قوم و قبيله رخ داده بود، خود را با خدايان و قهرمانان افسانه اي خويش يگانه سازد و به اصل و منشأ خود بازگردد.
در اين گونه زمانهاي مقدس، معمولا نمايشهاي مذهبي و آييني به پا مي شد كه نمودار شاديها و گاه عزاداري بود و سرانجام زماني بود كه يادآور ريتم هاي كيهاني شمرده مي شد. مانند فرا رسيدن هلال ماه.
فصل بهار به عنوان يك ريتم كيهاني و طبيعي توجه انسان اعصار باستان را به خود جلب كرد. بشر آن روزگار براساس تجربه و غريزه آموخته بود كه نو شدن را بايد جشن بگيرد.
در واقع ستايش پديده هاي ريتميك و پديد آمدن آئين هاي سترگ وابسته به آنها، به سبب اعتقاد به وجود متافيزيك آنها براساس معتقدات ديني - ايماني انسان آن اعصار بود، از آنجا كه دين و اصولا اعتقاد به يك نيروي برتر ريشه در عمق وجود انسان دارد، تلقي جشنهاي مختلف به عنوان نوعي عبادت، دور از ذهن نخواهد بود.
حتي اگر واژه جشن را به طور دقيق تعريف كنيم، ملاحظه مي شود «يسنا» و «يسن» در فارسي دري به ترتيب دخيل از Yasna اوستايي و Yasn فارسي ميانه زرتشتي هستند و Yasna به معني ستايش است و حتي خود كلمه جشن، به معناي ستودن است. بنابراين ملاحظه مي شود جشنها از جمله جشن نوروز به نوعي از نياز فطري انسان به پرستش وجودي برتر ريشه گرفته اند.
از نظر اساطيري - تاريخي جشن نوروز بنا به گمان دكتر مهرداد بهار آييني پيش آريايي در ميان بوميان نجد ايران بوده است و آريايي ها به هنگام مهاجرت از دشت هاي اورارسي از جنوب روسيه فعلي به سوي نجد ايران با بخشي از باورها و آيين هاي بوميان اين سرزمين روبه رو شدند و آنها را در خود جذب كردند و با باورهاي خود آميختند كه يكي از آنها نوروز بود.
آيين هاي نوروزي در ميان اقوام و ملل ديگري از جمله بابليان، هيتيان، مصريان، يهوديان، مسيحيان و ... از ديرزمان وجود داشته است. اين آيين ها بيش از هر چيز با مراسم قرباني كردن و نو كردن هاي رمزي ارتباط داشته است. در آسياي غربي جشن سال نو جشن ازدواج مقدس الهه آب و خداي باروري بوده كه در اصل پيروزي ايزد آبهاي شيرين در كشتن غولهاي آبهاي شيرين بوده است. (هزاره سوم پيش از ميلاد)
ديگر اين كه ماه فروردين ماه فروهرها است. فروهرها گونه اي از روان آدمي يا نوعي همزاد آدميان هستند. هينلز مي گويد: همانگونه كه هر يك از آفريدگان مادي يك اصل مينوي دارند انسان نيز يك خود آسماني دارد كه فروشي يا فروهر اوست.
در ماه فروردين فروهرها به زمين مي آيند و در اطراف خانه و خانواده شان مي گردند، آنها دوست دارند افراد خانواده و خانه هايشان تميز و مرتب باشند تا براي آنها دعا و آرزوي بركت كنند. اگر فروهرها خانه و كاشانه شان را پاكيزه نبينند، ناراحت مي شوند و دعا و بركت از آن خانه ها و مردم، رخت مي بندد. از اين روست كه از هنگام آمدن بهار در فروردين ،چراغ خانه ها را روشن مي گذارند و يا در قديم مراسم آتش افروزي بر روي بام ها انجام مي دادند تا راه فروهر را روشن و تابناك كنند و يا حتي در پشت بام ها غذا مي گذاشتند.
اصولا مراسم و اعياد را به شخصيت هاي كهن و اسطوره اي نسبت مي دهند. نوروز مسلما عيد بومي مردم اين سرزمين بوده است، اما معمولا رسم بر اين بوده است كه اعياد را به فرمانرواياني كه محبوبيت داشته اند، نسبت مي داده اند و بدين روي به جمشيد نسبت داده شده است.
جمشيد در ايران قديم محبوبيت تام داشته است. در زمان او بنا به روايات، خوشبختي و خرمي بوده و بنا بر اسطوره ها، در دوران فرمانروايي جمشيد، نه پيري بود، نه مرگ و نه بيماري. جهان در عهد او گسترده شد. فريدون و شاهان ديگر پيشدادي، محبوبيت جمشيد را ندارند.
در تخت جمشيد در آغاز سال نو بهاري، مراسم عظيمي برگزار مي شد. در اين مراسم، شاه نمايندگان هر قوم و ملت را به حضور مي پذيرفت و هدايايي از سوي آنها دريافت مي كرد.
پس از بررسي خاستگاه جشن نوروز به صورت اجمالي آيين هاي آغاز سال را مورد ملاحظه قرار مي دهيم:
كاشتن سبزه و سبز كردن دانه هاي گياهي ،عملي رمزگونه از تجديد رويش و نو شدن در طبيعت است. در قديم روي ۱۲ ستون، به نشانه بروج دوازده گانه سال و در بعضي روايات آمده روي هفت ستون، به نشانه هفت امشاسپندان، دانه هاي گياهي مي كاشتند و بعد از رويش اين دانه ها و سبز شدن آنها گياهي را كه بهتر روييده بود براي رويش در آن سال استفاده مي كردند و بعد هم اين گياهان نمونه اي كاشته شده را با سبد يا ظروف آنها داخل آب مي انداختند كه بسيار با آيين سبزه به دور انداختن ما در روز سيزده بدر شباهت دارد.
از آيين هاي ديگر كه مربوط به درهم ريختن نظم اجتماعي است و در ميان اقوام بسياري عموميت داشته و در ايران هنوز هم آثار آن بازمانده است، جابه جا شدن ارباب و بنده با يكديگر است كه نشانه هاي كهن آن را از عهد تمدن بابل در دست داريم. اين آيين در زمان ما به نام ميرنوروزي معروف است، ميرنوروزي حكومتي پنج روزه دارد و بنابر آيين، به هنگام نوروز امير يا حاكم محل بر حسب ظاهر، از اميري يا حكومت مي افتاد و بر جاي وي امير يا حاكمي موقت مي نشاندند و اين شخص در چند روز، حكومتي صوري مي كرد و به عزل و نصب و توقيف و حبس و جريمه و مصادره مي پرداخت و سپس، چون حكومت پنج روزه اش به سر مي رسيد، حاكم اصلي به جاي خويش برمي گشت.
روز سيزدهم نوروز را هم باز در يك چرخش اساطيري پايان دوازده روز نماينده دوازده هزار سال آفرينش آيين زردشتي مي دانند كه در روز بعدش يك آشفتگي به وجود مي آيد كه به رستاخيز و نو شدني ديگر مي انجامد. سيزده نوروز با نوعي آشفتگي در ديدگاه هاي مسيحي (دروغ اول آوريل) منطبق شده است.
در ايران باستان جشن سوري نيز رايج بوده است، اما چهارشنبه را پس از دوره اسلامي به آن افزوده اند. زيرا روزهاي هفته در پيش از اسلام نام هاي ويژه خود را داشت، هر چند در متون مانوي از نظام شنبه اي سخن مي رود. برپايي آتش در اين روز نيز نوعي گرم شدن جهان و زدودن سرما و پژمردگي و بدي از تن بوده است. در قديم جشن هاي آتش كلا حالت جادويي داشته و بسيار بدوي بوده است. احتمالا چهارشنبه بودنش به علت چهار فصل سال است و سوري نيز به معناي سرخ است.
آخرين نكته درباره آيين هاي نوروزي، هفت سين است. دكتر مهرداد بهار هفت سين را در ارتباط با هفت سياره مي داند كه سرنوشت بشر دردست آنان شمرده مي شد و مسلما هفت سياره در امر تقدس عدد هفت مؤثر بوده است.
با آرزوي نوروزي زيبا و نو شدني حقيقي براي تمامي ايرانيان.
دكتر نازيا سادات ناصري