نويسنده: كاترين رومانو
مترجم: حميدرضا فاطمي پور
دانش آموزان پايه سوم و ششم مدرسه دالتون شهر نيويورك، همراه با دكتر نيل گلدبرگ كه يك باستان شناس است و در همان مكان اقامت دارد، عهده دار انجام دادن پژوهشي درباره يك دوره زماني شدند. گرچه نيل گلدبرگ هرگز به تدريس در خارج از محيط دانشگاه فكر نكرده بود، به اين كار بي ميل هم نبود. او گفت: «در آن زمان من و همسرم هنوز ازدواج نكرده بوديم و او معتقد بود كه دانشجوي دوره دكتري بودن، به معناي داشتن شغل نيست.» مسأله مهم تر اين بود كه احتمال پيدا كردن شغلي در رشته باستان شناسي در سطح دانشگاه بعيد به نظر مي رسيد. خوشبختانه درست در زماني كه او در حال نوشتن رساله دكتري خود در دانشگاه كلمبيا بود، مدير مدرسه دالتون شهر نيويورك، بر اساس نظام ابتكاري مجله معروف حرفه اي معلمان (PREK-12) با او تماس گرفت.
مدير مدرسه دالتون با هدف برگزاري يك دوره باستان شناسي براي دانش آموزان سال سوم، نيل گلدبرگ را در مقام معلم پاره وقت به خدمت گرفت. اكنون، پس از هجده سال، كار پاره وقت او به يك شغل آموزشي ثابت تبديل شده است و براي او، به منزله يكي از باستان شناساني كه در كادر آموزشي يك مدرسه ابتدايي جاي گرفته، موقعيت ويژه اي فراهم آورده است.
در حال حاضر، اين برنامه از آخرين هدف هايي كه مسئولان مدرسه دالتون براي آن متصور بودند، فراتر رفته است. نيل به كلاس هاي سوم و ششم، باستان شناسي درس مي دهد و همكارش دكتر ماري براون ، مسئول تدريس به كلاس ششم است . آقاي نيل براي برگزاري كلاس هاي باستان شناسي به مدارس ديگر هم كمك كرده است و معلم ديگر مدرسه دالتون، دكتر ميشله ماركوس كه كارشناس موزه داري و تاريخ شناس عرصه هنر است، در اين برنامه آموزشي به آنها كمك مي كند. اين خانم دكتر از امتيازهاي ويژه كاركنان موزه مركزي هنر برخوردار است. نيل مي گويد: «من با دوستاني كه به دانشگاه راه يافته اند و در آن جا تدريس مي كنند، گفت وگو كرده ام. آنها از تدريس راضي نيستند. از پژوهش لذت مي برند، اما از تدريس نه. در حالي كه رضايت بخش ترين جنبه كار من تدريس است.»
دادن آزادي بيشتر به دانش آموزان
در ماه دسامبر گذشته، در بازديد از مدرسه دالتون، با مشاهده نيل كه دانش آموزان كنجكاو كلاس ششم به دورش حلقه زده بودند، دريافتيم كه او در ابتدا اهداف برنامه را براي دانش آموزان بيان مي كند و آنها نيز با علاقه و هيجان به مطالب او درباره باستان شناسي گوش مي دهند. نيل براي ما توضيح داد: «باستان شناسي علمي غيرتجربي است؛ ما تنها قادر هستيم توضيحات عقلاني بدهيم و من فكر مي كنم اين مسأله باعث مي شود كه دانش آموزان واقعا آزادي بيشتري داشته باشند. آنها نگران درست پاسخ دادن يا دادن پاسخي كه من منتظر شنيدنش باشم، نيستند؛ بلكه پاسخي مي دهند كه بتوانند با دليل از آن دفاع كنند.»
|
|
در هجده سالي كه نيل در مقام باستان شناس در مدرسه دالتون فعاليت كرده است، شاهد «دفاعيات» عده زيادي از دانش آموزان كلاس سوم و ششم بوده است. يكي از آنها داستاني درباره كلاس هاي پايه سوم بود كه نيل در ابتداي فعاليت خود تدريس آنها را به عهده گرفته بود. دانش آموزان، ماكت شهر باستاني «كارثيج» را، كه نيل ساخته بود، حفاري مي كردند. چهار پسر مشغول بيرون آوردن سر يك مجسمه از زير خاك بودند. نيل شنيد كه آنها درباره تكه چوب سوخته اي كه در نزديكي مجسمه يافته بودند، بحث مي كردند؛ يكي معتقد بود كه چوب بخشي از ساختماني بوده كه مجسمه در آن جاي داشته است. ديگري اظهار مي داشت كه احتمالا چوب قسمتي از يك سكو بوده كه در آتش سوخته است. نيل افزود: «در حكم بخشي از كار حفاري، ما نيمي از وقت كلاس را به مطالعه ادبيات و اسطوره شناسي و هر چيزي كه به يافتن بافت مناسب كمك كند، اختصاص مي دهيم.» يكي ديگر از دانش آموزان هنگام حفاري تكه چوب را برداشت و گفت: «سطح اين چوب قبل از اين كه سوزانده شود، صاف و صيقلي بوده است. بنابر اين من فكر مي كنم بايد بخشي از بناي يك ساختمان باشد.»
نيل به شوخي گفت: «بسيار خوب، واقعيت اين است كه اين تكه چوب را من از كارگاه هنر آورده بودم. اما نكته جالب آن است كه دانش آموزان آن را به مثابه يك اثر باستاني واقعي مورد توجه قرار مي دهند. من فقط راه را به آنها نشان مي دهم؛ سپس خودشان غرق انجام دادن كار مي شوند.»
يك الگوي مطلوب
نيل و دكتر براون، كه مدير عامل سابق مؤسسه باستان شناسي آمريكا بود، كمي بعد از ورود به مدرسه دالتون حس كردند كه برگزاري كلاس باستاني شناسي براي دانش آموزان پايه ششم امكان پذير است. از زمان افزودن باستان شناسي به برنامه درسي، آنها شاهد موفقيت هاي چشمگير دانش آموزان در «نگارش تشريحي» برنامه كلاسي بوده اند؛ فعاليتي كه اين دانش آموزان به ندرت فرصت انجام دادن آن را پيدا مي كنند. نيل در اين باره گفت: «هدف ما از ابتدا تدريس درس باستاني شناسي به دانش آموزان بود؛ مثل: چگونه حفاري كنيد، اشياي دست ساز و مواد را رديابي كنيد و بعد به تحليل منطقي آنها بپردازيد. اما كار بسيار از اين فراتر رفت.»
بعد از اين كه دانش آموزان «شيء دست ساز» مورد نظر را يافتند، بايد آن را بررسي و مشاهدات خود را يادداشت كنند. نيل در اين باره گفت: «دانش آموزان براي بيان رويكرد خود، چگونگي نوشتن آن و طرح مسأله مورد بحث واقعا با موضوع ها كلنجار مي روند و اين بهترين الگو براي تدريس نگارش است.»
بخش ديگري از برنامه درسي كلاس ششم، كه با عنوان مطالعات اجتماعي ارائه مي شود، به دانش آموزان فرصت مي دهد با استفاده از نرم افزار «آركيو تايپ»، كه نيل و دكتر براون آن را طراحي كرده اند، يك حفاري واقعي باستان شناسي را شبيه سازي كنند. اين نرم افزار به اين صورت عمل مي كند: برنامه يك كل باستان شناختي را، كه به چهار بخش تقسيم شده است، نشان مي دهد. حفاري يكي از اين بخش ها به دانش آموزان محول مي شود. وظيفه آنها حفاري آن بخش، تهيه نقشه كامل مدرج و فهرست نويسي همه اشياي «كشف» شده است. بعد با توجه به مشاهدات انجام شده، به تحليل موقعيت و اتفاقاتي كه فكر مي كنند در آن جا رخ داده است، مي پردازند و درباره ارتباط اين بخش با سه بخش ديگر با يكديگر بحث مي كنند. سپس گزارشي درباره تمام بخش هاي در حال حفاري مي نويسند و دلايلي را بيان مي دارند كه ارتباط بين اشياي كشف شده و دوره يا كشوري كه حفاري در آن انجام شده است، را نشان مي دهند. اين فعاليت دانش آموزان را به چالش وا مي دارد.
از بخش هاي قابل توجه در بازديد از مدرسه اين بود كه يكي از دانش آموزان كلاس ششم با حوصله تمام، كار با نرم افزار آركيوتايپ را براي ما شرح داد. بعد اجازه داد كه از پشت سرش نظاره گر كشف بقاياي يك ابزار جنگي در بخش مربوط به او باشيم. او با اشاره به چيزهايي كه جمع آوري كرده بود، به ما گفت كه آنها قطعاتي از كلاه خودهاي باستاني هستند كه او شناسايي كرده است. ما واقعا تحت تأثير قرار گرفتيم.
حفاري بي وقفه
نيل در چه فرصتي مي تواند حفاري هاي باستان شناسي شبيه سازي شده را طراحي كند و بسازد؟ درست قبل از پايان كلاس ها در ماه ژانويه، نيل با معلم كلاس سوم ملاقات مي كند تا بتواند يك موقعيت حفاري خاص براي هر يك از كلاس هاي سوم طراحي كند. اين دو به اتفاق، طرح درسي را تهيه مي كنند كه با برنامه درسي هم خواني دارد. براي نمونه، در دوره گذشته دانش آموزان محلي را در شهر ونيز حفاري كردند. چون در درس تاريخ، درباره سفر ماركوپولو مطالعه كرده بودند. در كلاس ششم، همه دانش آموزان بايد تاريخ آشوري ها و يوناني ها را مطالعه كنند. بنابر اين دانش آموزان كلاس ششم با استفاده از برنامه آركيوتايپ ابتدا يك محل آشوري و بعد يك محل يوناني را حفاري مي كنند.
ميشله ماركوس با ارائه تصاويري ذهني در زمينه هنر به دانش آموزان در درك بهتر زندگي در دوراني كه موقعيت باستان شناسي به آن تعلق دارد، به بچه ها كمك مي كند. نيل نيز براي ساخت محل هاي حفاري، از اين تصاوير الهام مي گيرد. يكي از جاهايي كه نيل براي دانش آموزان ساخت، يك خانه هلندي بود. به همين سبب، ميشله تصاويري درباره هنر كشور هلند در قرن هفدهم ميلادي به دانش آموزان ارائه داد. يكي از تصاويري كه ميشله يافت، زناني را نشان مي داد كه گوشواره هاي مرواريد به گوش آويخته بودند. بنابر اين نمونه هاي بدلي اين گوشواره ها در ميان اقلامي قرار گرفت كه قرار بود دانش آموزان در خانه هلندي كشف كنند.
در تابستان، نيل اشيايي را براي پنج محلي كه در نظر داشت براي سال تحصيلي آينده بسازد، ابداع كرد. بعد اين اشيا را در جعبه هاي بزرگ حفاري قرار داد. وقتي دانش آموزان مشغول كار شدند، با استفاده از ابزارهاي واقعي باستان شناسي به كاوش پرداختند و با بيل و برس هاي گوناگون، اين اشيا را يافتند. نيل توضيح داد كه «در محل مربوط به كلاس سوم، احتياط بيشتري صورت مي گيرد؛ چرا بايد چيزي مورد نظر باشد كه دانش آموز به راحتي آن را شناسايي كند و باعث تشويق آنها به فعاليت بيشتر شود.»
هرج و مرج سازنده
در پايان بازديد از مدرسه دالتون، به كلاس دكتر براون رفتيم؛ جايي كه دانش آموزان كلاس ششم سرگرم آخرين مراحل كامل كردن گزارش هاي پژوهش خود بودند. نيل در ابتدا به ما گفته بود كه بهترين توصيف كلاس هاي باستان شناسي «هرج و مرج سازنده» است و ما بعد از مشاهده يكي از اين كلاس ها، نظر او را تأييد كرديم. گرچه اتاق آن قدر بزرگ نبود كه از ديد بچه ها پنهان بمانيم، آنها كوچك ترين توجهي به ما نداشتند و سخت مشغول كار بودند. بعضي از دانش آموزان در پشت ميز نشسته بودند و با نظم و ترتيب جزييات نمودارهاي بزرگي را كامل مي كردند. چند نفري، در حالي كه كتابي روي زانو قرار داده بودند، در گوشه اي از كلاس اطلاعات جمع آوري شده را مرور مي كردند. بقيه دور رايانه ها جمع شده بودند و درباره امكان كشف «آثار باستاني» بيشتر در يك محل خاص بحث مي كردند. نكته بسيار قابل توجه در اين صحنه كلي از كلاس، آن بود كه هر يك از دانش آموزان با جديت مشغول فعاليت بود و به كار ديگران با ديد احترام مي نگريست.
با برگزاري اين برنامه، مدرسه دالتون به مفاهيم بنيادي باستان شناسي و به كشف شگفت انگيزي دست يافته است كه حال و آينده را روشن، جذاب و الهام بخش مي سازد.