پيش درآمد: ساخت و ساز و نوسازي شهرهاي قديمي اگر بر مبناي توسعه پايدار، حفظ معماري در خور و شهروندمداري نباشد، زندگي شهرنشينان را دستخوش مشكلات بي شماري مي كند. در سرزمين پهناور ما، ميراث هاي ارزشمند و رشك برانگيزي از معماري كهن به جاي مانده است كه خود ثروت عظيمي به حساب مي آيند، مشروط بر آنكه صنعت گردشگري برپايه خرد و آگاهي به كار گرفته شود و اسير سليقه هاي متلون نگردد. نگرش صرف اقتصادي به ساخت و ساز شهري مي تواند پيامدهاي فاجعه باري داشته باشد. فشردگي بناها، كمبود فضاي شهري و سوءاستفاده از فضا به زيان مردم و به سود برخي دست اندركاران ساخت و ساز از مسايل بغرنجي است كه بر كلان شهر تهران سايه افكنده است. كرج در همسايگي تهران نيز با همين مشكلات رو در روست و روند تخريب باغ ها، تجاوز به حريم رودخانه كرج و برآمدن بناهاي در هم تنيده و ناهنجار، توسعه عنان گسيخته را بر اين شهر كه روزگاري از لحاظ آب و هوا و ساختار شهري زبانزد بود، تحميل كرده است.
|
|
اگر در ساخت و ساز شهري ما، شهروند مداري و ظرافت هاي حساس معماري كه با روح و زندگي آدمي درآميخته، ديده نشود، تهديدهايي كه اكنون متوجه معماري كهن و ارزشمند اصفهان است، ابعاد گسترده تري در سراسر كشور پيدا مي كند. مقاله حاضر، معماري را از زواياي گوناگون بررسي كرده است.
پيش از هر چيز و هر كس برويد سر وقت معمار! معماران متخصصان ساختمان سازي هستند. كلمه «آرشيتكت» در زبان يوناني به معناي «سر كارگر» است و قاعدتا نبايدبه يك معمار بر بخورد اگر او را «اوسا بنا» بنامند! از معمار بايد انتظار داشت كه در ساخت ساختمان هاي «خوب»، «دوست داشتني»، «به صرفه»، «بادوام»، «راحت» و «زيبا» استاد باشد. البته اين توضيح چندان گويا نيست، چون هر كدام از اين واژه ها را مي توان به صورتهاي مختلف تعبير كرد. كار معمار تبيين اين كيفيت ها و به بيان بهتر، پرداختن به جنبه هاي «كمي» ساختمان به منظور حصول نتايج كيفي است. خيلي پيش آمده كه از من پرسيده اند: «شما در رشته تان چه كار مي كنيد؟ مگر ساختمان را مهندسان عمران(راه و ساختمان) نمي سازند؟» اگر ما با كم و كيف و روال كار يك حرفه آشنايي بيشتري داشته باشيم مي توانيم از اهل آن حرفه چيزهاي بيشتري و مناسب تري بخواهيم و خدمات بهتري دريافت كنيم. پس ابتدا ببينيم معمار چه مي كند و صلاحيت حرفه اي او در چه حيطه اي است.
معماري اندكي «علم» است، قدري «هنر» و بسياري «تجربه» . معماري با احساس نياز به ساخت يك ساختمان شروع مي شود. معماران نقشه ساختمان را مي كشند و تعيين مي كنند چه چيزي بايد كجا و چگونه باشد. كجا در، كجا پنجره و كجا ديوار باشد. لوله ها از كجا رد شوند، ستونها كجا باشند. مهندسان سازه(مهندسان محاسب) محاسبه مي كنند كه قطر اين ستونها و ديگر خصوصيات آن چگونه باشد. چگونگي تأسيسات ساختمان(تأسيسات مربوط به سرمايش، گرمايش، تهويه، لوله كشي هاي آب و گاز و فاضلاب) نيز با مهندسان تأسيسات (مكانيك) است. در واقع كار اين مهندسان بيشتر «كمي» است؛ و بنابر اين كارشان «دقيق »تر، «رياضي»تر، «قاعده مند»تر و «تك بعدي» تر است. در مقابل معماران با «كيفيت» ساختمان سرو كار دارند و در نتيجه طراحي آنهاست كه ساختمان، مفيد يا غيرقابل استفاده، با روح يا خفه، روشن يا دلگير، آرام يا پرتنش و... از كار درمي آيد. به همين دليل معمار همواره در رأس گروه طراحي است. بخشي از حرفه معماري عبارت از «ساماندهي» است؛ ساماندهي و چيدمان فضاهاي ساختمان يا به بيان ديگر: «چي كجا باشد؟» بخشي ديگر «برنامه ريزي» است: تعيين نكاتي نظير اين كه هر فضايي چه ابعادي داشته باشد، چند نفر در چه ساعاتي از اين فضا استفاده مي كنند، اين فضا چه عملكردي دارد و چگونه مي توان اين عملكرد را بهبود بخشيد. (مثال ساده اي را در اين زمينه مي توان ذكر كرد: آشپزخانه اي كه اندكي نامتناسب طراحي شده باشد آقا يا خانمي را كه در آن به پخت و پز مي پردازد وادار مي سازد در طول هفته كيلومترها در آشپزخانه بيشتر راه برود!) و نهايتا بخشي نيز در اين حرفه وجود دارد كه به اصطلاح «هنري» است و عبارت است از كنترل چگونگي تأثير بيرون و درون ساختمان بر احساسات و روان انسان. (اين تعريف به نظر من گوياتر از تعاريفي است كه بر پايه «زيبايي» بنا شده اند.) يك ساختمان احساس شكوه و عظمت را القا مي كند و ساختماني ديگر فضايي صميمي و خودماني و دنج مي آفريند. فرانك لويد رايت، معمار معروف آمريكايي گفته است: «زن و شوهري را كه با عشق ازدواج كرده باشند به من بدهيد، قول مي دهم خانه اي برايشان طراحي كنم كه پس از شش ماه از هم جدا شوند!»
|
|
معماران فقط «خانه» طراحي نمي كنند. كارخانه ها ، بيمارستانها، فرودگاهها، هتلها، موزه ها، فروشگاهها، مغازه ها، ورزشگاهها، مجتمع ها و...، حتي فضاهاي باز نظير پاركها و محوطه ها هم معمار لازم دارند و توسط معماران طراحي مي شوند. معماري با حيطه طراحي صنعتي، طراحي داخلي، طراحي منظر و طراحي شهري پيوسته است و در واقع اينها مقياسهاي گوناگون مبحث «طراحي» هستند: در يك تعبير بسيار سردستي، طراحي يك شيء به منظور توليد انبوه را مي توان «طراحي صنعتي» دانست و طراحي جزئيات دروني ساختمان را مي توان «طراحي داخلي» ناميد. به همين ترتيب طراحي ساختمانها را «معماري»، طراحي فضاي باز را «طراحي منظر» و طراحي شكل شهر را «طراحي شهري» مي دانيم. در همه اينها «طراحي يك چيز براي استفاده انسان» مدنظر است. و مقصود از لفظ «طراحي» نيز اين است كه از ميان هزاران حالتي كه يك شيء مي تواند داشته باشد آن حالتي را انتخاب كنيم كه خواسته هاي مختلفي را برآورده مي كند. اين خواسته ها و ملاحظات برحسب مورد ممكن است «صرفه اقتصادي»، «توليد انبوه و آسان»، «زيبايي»، «راحتي استفاده»، «دوام» و... باشد.
اين «ملاحظات» را شما تعيين مي كنيد و معمار در طراحي اعمال مي كند؛ اما او خود نيز با اين ملاحظات آشنا است . كساني كه مي خواهند ساختماني را بسازند معمولا هنگامي به سراغ معماران مي روند كه زمين شان را خريده و تصميمشان را در مورد چگونگي پروژه گرفته باشند. اما حتي در اين مورد هم معمار مي تواند پيشنهادهاي ارزنده اي را ارائه كند. معمار، علاوه بر خدمات مهندسي، به نوعي مشاور حقوقي و مالي شما نيز هست و قرار است با دانش خويش در فن «ساخت ساختمانهاي خوب» به شما خدمت كند. بي دليل نيست كه شركتهاي طراحي مهندسي، «مهندسان مشاور» ناميده مي شوند.
هر چه معمار از خواستهاي شما بيشتر آگاه باشد بهتر مي تواند آنها را به كار ببندد. معماران نيز به مانند پزشكان بايد شنوندگان خوبي باشند؛ معماري كه كارفرماي خويش و نيازهاي او را به درستي نشناسد مسلما نمي تواند طراحي موفقيت آميزي انجام دهد. شما بايد جلسه يا جلسه هايي را به گفتگو با معمار خود بگذرانيد و براي او دقيقا توضيح دهيد كه چه مي خواهيد. آنچه را كه در مرحله طراحي به سادگي بر روي كاغذ مي توان تغيير داد خطاست كه در هنگام اجراي ساختمان با هزينه بيشتر و تبعات بسيار تغيير دهيد.
در اينجا نكته اي هست كه بيشتر كارفرمايان به آن توجهي ندارند. كار معمار برقراري نوعي مصالحه ميان عوامل مختلف است؛ عواملي كه چون از يك جنس نيستند، عرصه را بر يكديگر تنگ مي كنند. از آنجايي كه يك ساختمان خوب، يك ارگانيسم به هم پيوسته است، با تغيير يك جزء ساير اجزاي آن نيز تغيير مي كنند. مثلا يك پنجره نه تنها نور يك اتاق را تأمين مي كند بلكه جزيي از نماي بيروني ساختمان نيز هست. با تغيير مكان اين پنجره، هم نور اتاق عوض مي شود، هم منظره پنجره و هم نماي بيروني. همواره نمي توان تمامي شرايط را كاملا ارضا كرد و اين كه چه چيزي بايد فداي چه بشود بستگي به اولويت هاي كارفرما(كه شما باشيد!) دارد. هنگامي كه كارفرما در ميانه كار طراحي نظر خويش را عوض مي كند در واقع تمامي زحمات پيشين معمار را به دور مي ريزد و در نتيجه معمار بايد يا تمامي طرح را عوض كند و يا با طرحي ناساز بسازد. پس چاره چيست؟ به نظر مي رسد كه راه حلي بينابين وجود داشته باشد: معماران در طراحي غالبا روند مشخصي را دنبال مي كنند. اين روند معمولا از كليات شروع شده و به تدريج به جزئيات مي رسد. لازم است كه معمار در مراحل مختلف طراحي، كار خويش را به كارفرما نشان دهد و تأييد او را خواستار شود. اگر كارفرمايي ساختماني دو طبقه بخواهد و معمار ساختماني سه طبقه در نظر گرفته باشد، ديگر بيهوده است كه درباره جزئيات نماي ساختمان بحث شود! با تغيير كليات، مسلما جزئيات تغيير مي كنند اما عكس اين قضيه هميشه صادق نيست. شما مي توانيد در ابتدا چند ايده كلي از معمار خود بخواهيد. اين كار براي او زحمتي ندارد و شما را قادر مي سازد تا از ميان چند گزينه يكي را انتخاب كنيد. به تدريج كه طرح او شكل مي گيرد مي توانيد در چند مقطع طرح را كنترل كنيد. با اين حال، نظارت بيش از حد نيز نتيجه عكس به بار مي آورد. بهتر است معمار خود را با دقت بيشتري انتخاب كنيد تا اينكه او را واداريد شيوه خود را تغيير دهد. كيفيت كار يك معمار را مي توانيد از روي پروژه هايي كه پيشتر انجام داده است قضاوت كنيد. از طرف ديگر، كارفرما نيز نبايد پس از تأييد كليات و گذر از مراحل ابتدايي، خواستار تغييراتي در مراحل پيشين شود. اين عمل در واقع به طراحي مجدد پروژه مي انجامد، گويي معمار زحمت انجام دو پروژه متفاوت را بر خود هموار كرده باشد.
بسياري از كارفرمايان تا وقتي كه نقشه اي تكميل شده را پيش روي خود نبينند نمي توانند ساختمان را تصور كنند و در نتيجه قادر نيستند در مراحل اوليه طراحي اظهار نظر كنند. عده اي ديگر غالبا خواستهاي خود را در قالب عبارات كيفي بيان مي كنند و تصور روشني از واقعيت سه بعدي ساختماني كه مي خواهند ندارند. اين افراد پس از ديدن طرح نهايي ناگهان ناخرسندي خود را اظهار مي كنند. برخي نيز راه حلهاي فيزيكي نادرستي در ذهن دارند كه برآورنده مقصود آنها نيست؛ مثلا بسياري از مردم صرفا آشپزخانه اي «بزرگ» مي خواهند و فراموش مي كنند كه بزرگي آشپزخانه لزوما به معناي راحتي آن نيست. براي معماران آسان ترا ست كه راه حل هاي فيزيكي را مستقيما ازكارفرما بگيرند و در طرح بگنجانند (مثلا يك آشپزخانه بزرگ ناراحت طراحي كنند(!)) چرا كه به اين ترتيب پيشاپيش رضايت كارفرما را جلب كرده اند؛ اما معمار خوب كسي است كه مي كوشد كارفرما را متقاعد كند كه صلاح او در چيست. شما همواره براي شنيدن نظر تخصصي به پيش متخصص مي رويد نه براي گرفتن تأييد. بيشتر ساختمان هاي خوب، ساختمان هايي هستند كه كارفرمايي خوب داشته اند؛ كارفرمايي كه معمار خوبي را برگزيده و سپس به توانايي او اعتماد كرده است. اكثر پروژه هاي جسورانه، ناشي از جسارت كارفرمايان در پذيرفتن پيشنهادهاي تازه و مخاطره آميز است، كه البته پاداش خود را نيز مي گيرند.
باوند بهپور