زبان آموزي دانش آموزان اول دبستان در مناطق غيرفارس زبان
|
|
اشاره: دو زبانگي، يكي از مهم ترين مسايل موجود در نظام آموزشي ايران است. وجود بسياري از مناطق و استانهاي دوزبانه در كشور كه زبان رايج در خانواده ها و جامعه با زبان رسمي آموزش و پرورش در آنها متفاوت است، آموزش زبان فارسي در اين مناطق را با مشكل مواجه كرده است و نتايج برخي از پژوهش ها، بر آموزش الفبا و آغاز زبان آموزي در اين مناطق به زبان محلي و ادامه آموزش زبان فارسي در امتداد آن تأكيد مي ورزند، موردي كه تجربه برخي كشورهاي چند زبانه جهان نيز، آن را تأييد مي كند. در مورد دوزبانگي تاكنون پژوهش هاي فراواني در ايران به عمل آمده،ولي تاكنون استفاده عملي از نتايج پژوهش ها آغاز نشده است.
آن چه در پي مي آيد خلاصه پژوهشي است كه توسط فريده عصاره و با نظارت «مؤسسه پژوهشي و برنامه ريزي درسي و نوآوري هاي آموزشي» تحت عنوان «بررسي مسايل و مشكلات زبان آموزي دانش آموزان پايه اول در مناطق دوزبانه» انجام پذيرفته است. تعمق در نتايج اين پژوهش و نقد آن مي تواند راه كارهاي اجرايي متعددي را درباره آموزش زبان در مناطق غيرفارس زبان، فراروي مسئولان آموزشي كشورمان قرار دهد. منتظر دريافت نظريات صاحب نظران درباره اين پژوهش هستيم.
هدف از اجراي اين پژوهش، شناسايي مسايل و مشكلات زبان آموزي كودكان پايه اول در مناطق دوزبانه و ارائه يك الگوي زبان آموزي براي آنان است. پرسش هاي طرح شده در پژوهش، عبارتند از:
۱- مشكلات دركي و شنيداري كودكان پايه اول ابتدايي در مناطق دوزبانه چيست؟
۲- مشكلات گفتاري كودكان پايه اول ابتدايي در مناطق دوزبانه چيست؟
۳- مشكلات خوانداري كودكان پايه اول ابتدايي در مناطق دوزبانه چيست؟
۴- مشكلات نوشتاري كودكان پايه اول ابتدايي در مناطق دوزبانه چيست؟
۵- مشكلات غيرزباني كودكان پايه اول ابتدايي در مناطق دوزبانه چيست؟
براي دست يابي به پاسخ سؤالات پژوهش، اطلاعاتي از طريق پرسش نامه، مصاحبه با دانش آموزان و مشاهده رفتارهاي زباني آنان جمع آوري گرديد. در پرسش نامه ۱۲۰ نفر از آموزگاران پايه اول در مناطق ترك و عرب، مشكلات زباني در چهار ماه مهر، آبان، آذر و دي از طريق پرسش نامه و مشكلات غيرزباني كودكان را نيز مشخص كرده اند. پاره اي از عملكردهاي زباني دانش آموزان در ۱۲ كلاس از مناطق ترك و عرب زبان از طريق مصاحبه و مشاهده در سه نوبت مهر، آبان و آذرماه به دست آمده است. اطلاعات زباني به دست آمده از پژوهش با نتايجي كه از مقايسه ساختار دو زبان تركي و عربي با زبان فارسي به دست آمده، مقايسه شده است.
چكيده اي از نتايج پژوهش
الف) يافته هاي زباني
۱- درك شنيدار
دانش آموزان پايه اول در مناطق دوزبانه در درك زبان شفاهي فارسي دچار مشكل هستند. در نتيجه نمي توانند به خوبي در چرخه آموزش قرار گيرند و با برنامه درسي مرتبط گردند. اين مشكلات در دو ماه شروع سال تحصيلي يعني مهر و آبان شدت بيشتري دارد ولي در ماه هاي بعد كاهش مي يابد. به اين خاطر آموزگاران در اين دو ماه مجبورند از گويش محلي براي تفهيم درس، به ميزان بيشتري استفاده كنند. آن ها به دليل كمي درك زبان فارسي در برابر سؤال ها و دستورالعمل ها بازخورد مناسبي از خود نشان نمي دهند و گفته هاي معمولي و يا مرتبط با برنامه درسي را به خوبي متوجه نمي شوند.
۲- گفتار
در مشكلات تلفظي دانش آموزان، تلفظ هاي با لهجه محلي، نمود بيشتري دارد كه برخي از اين تلفظ ها را مي توان به وجوه افتراق نظام آوايي زبان آن ها با زبان فارسي نسبت داد.
در ميان وجود مشكلات مرتبط با عناصر صرفي زبان فارسي، به كارگيري اسم ها با صحت بيشتر براي كودكان مناطق دوزبانه همراه است و آنان اسم هاي ساده، ذات، عام و خاص را بهتر به كار مي برند. در ميان گفته هاي آنان اسامي مركب و معني به ندرت ديده مي شود. بيشترين مشكل ساختواژه اي را مي توان به ويژه در ميان عرب زبانان، به صرف فعل نسبت داد. در جمله هاي گفتاري آنان در بيش تر مواقع فعل با فاعل مطابقت ندارد و فعل ها را در زمان ها و وجوه نامناسب به كار مي برند. ضماير متصل نيز در افعال داراي خطاست و ضماير را كه جانشين اسم مي كنند از ميان ساختواژه ها، قيدها و صفت ها در گفتار دانش آموزان از بسامد كمتري برخوردار است. آن ها در به كارگيري قيد زمان، كيفيت و حالت دچار ضعف هستند، گاه ترك زبان ها قيدها را در جاي مناسب جمله به كار نمي برند و در ميان صفت ها، صفت هاي بياني بيش تر از صفت هاي ديگر در گفتارشان يافت مي شود. به طور كلي در گفتار آنان، ساختواژه هاي ساده تر، عام تر، ملموس تر كه از وجه اشتراكي با زبانشان نيز برخوردار است، بيشتر به چشم مي خورد. دانش آموزان در به كارگيري جنبه هاي پيچيده تر هر كدام از ساختواژه ها كم توان ترند.
جمله هاي گفتاري دانش آموزان بيشتر كوتاه و از تعداد محدودي واژه تشكيل شده است. اين واژه ها بيشتر اجزاي اصلي جمله را تشكيل مي دهند. در جمله هاي آنان قيدها و صفات كمتر است، تركيبات اضافي و وصفي در جمله هاي آنان به ندرت يافت مي شود، افعال با فاعل مطابقت كمتري دارد. به طور كلي جمله هاي تلگرافي فاقد حروف اضافه و ربط همراه با اشتباه هاي نحوي ديگر از قبيل عدم رعايت روابط هم نشيني در جملات و عدم رعايت زمان جمله در گفتار آنان به ويژه در مهر و آبان به وفور يافت مي شود. جمله ها بيشتر با زبان نوشتاري، قالبي و در بسياري موارد متأثر از افراد همكلاسي هاست.
در مهر و آبان، دانش آموزان در برابر سؤال به عناوين مختلف بازخورد نامناسب را براي پاسخگويي به سؤال ها از خود نشان مي دهند به طوري كه بهت زدگي، گريه، سكوت، ارائه پاسخ هاي نامربوط و تكرار پاسخ هاي دانش آموزان ديگر در ميان بازخوردهاي آنان ديده مي شود، ولي از آذرماه به بعد پاسخگويي به سؤال ها وضعيت متعادل تري پيدا مي كند. روي هم رفته آنها در پاسخگويي به سؤال ها و ارائه توضيح هاي خود درباره چيزي با حداقل تعداد كلمه ها و جمله ها براي رساندن منظور خود بسنده مي كنند. آن ها در شرح دادن درباره موضوعي كم توانند، جمله هاي متوالي گفتاري آن ها درباره موضوعي همراه با مكث هاي نسبتا طولاني و در بسياري موارد فاقد هماهنگي دستوري است. به دليل اين كه دوزبانگي اين كودكان، از نوع مركب نامتوازن، ناپايدار و مصنوعي است و بيشتر در مدرسه اتفاق مي افتد.
دانش و كنش زباني آن ها در زبان فارسي ضعيف است؛ آن ها نه در روساخت و نه در ژرف ساخت زبان به حد متعادل نمي رسند. كاربرد زبان فارسي در اين كودكان بيشتر منحصر به محيط مدرسه است و از اين زبان در محيط خانه و كوچه استفاده اي نمي كنند. استفاده از اين زبان در مدرسه نيز حداقل است و بيشتر در مواجه شدن با برنامه درسي از اين زبان استفاده مي كنند. در نتيجه، همان حداقل گفتار آن ها هم، ناقص و قالبي است.
۳- خواندار
مشكلات خوانداري دريافت شده از پژوهش را در چند دسته زير مي توان قرار داد:
برخي از مشكلات خوانداري مربوط به آماده نبودن دانش آموزان براي خواندن است كه به مرحله پيش از مهارت خواندن مربوط مي شود. دسته اي ديگر از مشكلات خواندن را به كم تواني دانش آموزان در مرزگشايي مي توان نسبت داد كه به شناختن حروف و يا عدم توفيق در مرزگشايي كلمه ها است، نمود مي كند. پاره اي ديگر مربوط به كمي آشنايي آنان به علايم زبر زنجيري است كه منجر به به كار نبردن ضرباهنگ درست خواندن است. پاره اي ديگر از مشكلات خوانداري به كمي درك و فهم و حصول معنا در فرايند خواندن مربوط است. كمي درك و فهم مطالب خواندني، در بسياري مواقع معلم را مجبور به ترجمه به زبان محلي مي كند. اشكالات تلفظي كندخواني به صورت مكث و توقف هاي زياد نيز در حين خواندن به وفور در آنان يافت مي شود.
۴- نوشتار
برخي از مشكلات نوشتاري دانش آموزان، به عدم آمادگي دست آنان براي شروع نوشتن مربوط است كه معمولا آموزش آن ها در قبل از شروع نوشتن نمادهاي نوشتاري زبان ضروري است. پاره اي ديگر كه املايي است، يا به دليل عدم تشخيص مناسب حروف، حذف حروف، جابه جايي آن ها و يا اشكال در نقطه گذاري و عدم رعايت تعداد دندانه ها، عدم حفظ فاصله ها، از حفظ نويسي و آينه نويسي، وارونه نويسي و... است. كم تواني نيز در نوشتن جمله هايي درباره يك واژه، يك موضوع و يا يك شيء بسيار مشهود است. جمله نويسي هاي آنان چه از حيث ساختار و پيام آن دچار اشكالاتي است. تعداد كلمه ها در جمله هاي آنان بسيار محدود است.
ب) مشكلات غيرزباني
اطلاعات به دست آمده از اين بخش در پژوهش مرتبط با مشكلات برنامه آموزشي و مشكلات اجتماعي و فرهنگي بومي و محلي است. مشكلاتي از قبيل نامتناسب بودن كتاب درسي با ويژگي هاي ذهني كودكان و ويژگي هاي بومي آن مناطق و نيز عدم جذابيت آن و مشكلات ديگر مربوط به كمبود امكانات تجهيزات آموزشي از قبيل نامناسب بودن فضاي آموزشي و نبود وسايل ديداري- شنيداري و يا محتواهاي كمك آموزشي به منظور كمك به آموزش برنامه زبان آموزي است. فقدان دوره يك ساله پيش دبستان براي بسياري از كودكان مناطق دوزبانه از عوامل مهم پديد آورنده مشكلات زبان آموزي است.
اطلاعات ديگري كه مبني بر مشكلات اجتماعي، فرهنگي و محلي مناطق دوزبانه است، نيز به نوعي مي توانند در تحقق نيافتن اهداف آموزش زبان فارسي موثر باشند، مانند تعصب خانواده ها نسبت به زبان محلي خود و بازداري فرزندان از استفاده زبان فارسي در منزل كه اين امر فرهنگ گرايش به استفاده از زبان محلي را در مدرسه نيز حاكم كرده است. استفاده از كانال هاي تلويزيوني كشورهاي هم مرز و همزبان و كمي استفاده از برنامه هاي تلويزيوني به زبان فارسي و نيز بهره مند نبودن از راديو و تلويزيون در تعدادي از خانواده ها، از مرتبط كردن كودكان با زبان فارسي كاسته است. مسايل ديگري از قبيل پايين بودن سطح فرهنگي، اقتصادي و بيسوادي خانواده نيز خود به خود مي توانند از عوامل اثر گذار باشند.
براساس يافته هاي پژوهش، مي توان چنين نتيجه گيري كرد كه مشكلات ناشي از پيشرفت زبان آموزي و يا به عبارتي افت هاي تحصيلي كودكان در مناطق دوزبانه را مي توان هم به دليل نامتناسب بودن برنامه هاي درسي و هم به دليل نبود دوره هاي طولاني مدت پيش دبستان و پاره اي را نيز ناشي از مسايل فرهنگي وبومي دانست.
نتايج ديگر
۱- زبان فارسي از لحاظ ساخت آوايي، صرفي، نحوي با زبان تركي و عربي داراي وجوه افتراق و اشتراكاتي است. به نظر مي رسد وجوه افتراق بين دو زبان، عاملي براي ايجاد مشكلات آموزش زبان فارسي باشد.
۲- به نظر مي رسد برخي از مشكلات يافته هاي پژوهشي يعني زباني، فقط مختص به كودكان مناطق دوزبانه نباشد، زيرا پژوهشگر با استفاده از تجارب آموزشي خود با كودكان يك زبانه پايه اول و با مطالعه اي در سطح محدود (از طريق دانش آموزان پايه اول ابتدايي فارسي زبان و معلمان) به اين نتيجه رسيد كه برخي از ويژگي هاي به كارگيري زباني، مانند كاربرد بيشتر ساخت هاي ساده زبان و يا برخي از مشكلات گفتاري مانند كودكانه گويي و يا عاميانه گويي در ميان كودكان فارسي زبان كم و بيش نيز رايج است. اين وجه اشتراك در بين مشكلات مربوط به خواندن و نوشتن در ميان اين دو دسته كودك يك زبانه و دوزبانه بيشتر است. دليل اين امر را مي توان ناشي از كمي دانش و كنش اين دو دسته كودك درباره دو مهارت خواندن و نوشتن دانست. هرچند كه شدت و حدت اين مشكلات به يك نسبت نمي تواند باشد. به هر حال دو مهارت نامبرده براي كودكان يك زبانه فارسي زبان و دوزبانه جديدالورود مي باشند و استفاده كمتر از ساخت هاي پيچيده زبان نيز به دليل محدوديت شناختي كودكان است. هرچند اين امر پژوهش در يك سطح وسيع تر و با دقت نظر بيشتر را مي طلبد.
|