هر چند قياس فوتبال ايران و فرانسه با توجه به سطح كيفي بالاتر فوتبال اروپا كار چندان درستي نباشد، اما شايد بتوان گفت از نظر باشگاهي در حال حاضر شباهتهاي كلي ميان اين دو كشور آسيايي و اروپايي وجود دارد.
فوتبال فرانسه را در رده باشگاهي هر چند نمي توان تهي از مقامهاي باشگاهي اروپا دانست، اما تك افتخارات باشگاههاي فرانسوي از جمله المپيك مارسي را نمي توان افتخار زيادي براي فوتبال معتبر فرانسه دانست.
اما از لحاظ افتخارات ملي رسيدن به نيمه نهايي جام هاي جهاني ۱۹۸۲ و ۱۹۸۶ و قهرماني در جام ملت هاي ۱۹۸۴ و ۲۰۰۰ به ويژه فتح جام جهاني ۱۹۹۸ پرونده فوتبال اين كشور را در رده ملي وزين و پربار ساخته است. بازيكناني كه به همراه تيم ملي فرانسه به پيروزيهاي مورد اشاره رسيده اند ابتدا محصول باشگاههاي نه چندان متمول كشور فرانسه بوده اند كه به محض زدن جرقه اي، توسط باشگاههاي بزرگ و ثروتمند اروپايي شكار شده اند و بازيكناني نظير: ميشل پلاتيني، ديديه دشان، ژان پيرپاپن، زين الدين زيدان ،تيري هانري، ترزه گه، پيرس، تورام، پاتريك ويه را ، ليزارازو و... كه در هنگام بازگشت به تيم ملي فرانسه و در هنگام بازيهاي ملي با تلاشي بي نظير، تعصب و جديت قابل تحسين به قله فوتبال اروپا و جهان رسيدند.
اگرچه با خروج استعدادهاي ناب فوتبال فرانسه باشگاههاي اين كشور از ستاره خالي شده است و اين روند كماكان ادامه دارد ولي اين ناكامي باشگاهي در سطح اروپا با افتخارات تيم ملي فوتبال فرانسه كم رنگ شده است.
حال آنكه در فوتبال ما با به يغما رفتن نخبگان ما به وسيله باشگاههاي ساير كشورها و علي الخصوص متمولين همسايه، شاهد جريحه دار شدن غرورمان توسط باشگاههايي نظير العين امارات و پاختاكور ازبكستان بوديم.
نخبگاني كه در صورت حضور در تركيب تيم هاي باشگاهي ما به طور قطع و يقين عبور از سد تيم هاي فوق برايمان هموار مي شد.
حاضر شباهتهاي كلي ميان اين دو كشور آسيايي و اروپايي وجود دارد.
سر بي كلاه باشگاههاي فوتبال كشورمان در آ سيا بي شباهت به باشگاههاي فرانسوي نيست ولي افتخارات تيم ملي فرانسه كجا وافتخارات تيم ملي ايران كجا؟
افتخاراتي نظير قهرماني بازيهاي آسيايي پكن، بانكوك و يا همين بوسان.
اميدواريم با الگو قراردادن فوتبال فرانسه و با بهره گيري كامل از لژيونرهاي فوتبالمان و با جان و دل بازي كردن بازيكنان شاغل در خارج از كشورمان در زمان حضور در تيم ملي به افتخارات اصلي و مهم تري از قبيل: قهرماني جام ملت هاي آسيا،همچنين حضور در جام جهاني به همراه رسيدن به المپيك آتن دست پيدا كنيم.
بزرگان با تعصب
و ياكوچولوهاي به ظاهر حرفه اي
كاري به گذشته هاي دور نداريم، كاري به اين كار نداريم كه بازيكنان آماتور گذشته با عشق حتي بار مالي باشگاههاي خود را نيز به دوش مي كشيدند. اكنون از فوتبال حرفه اي سخن مي گوييم كه نقش آفرينان آن و بازيكنان شاغل در آن جزو پردرآمدترين ورزشكاران جهانند(يا حداقل در كشور خود). اما آيا از اين فوتبال فقط همين يك جنبه آن را بايستي ببينيم يا اينكه نيمه ديگر ليوان را هم دريابيم، در فوتبال حرفه اي كه باتيستوتايي را ديده ايم كه سالهاي سال به عشق رنگ بنفش فيورنتينا در آن تيم توپ مي زند و پس از گشودن دروازه آن تيم در هنگامه حضور در آ س رم اشك مي ريخت و يا روبرتو باجويي را كه با وجود آن مصدوميت وحشتناك از پاي نمي نشيند و معادلات پزشكي درباره زمان درمان خود را به هم مي ريزد تا به تيم ملي ايتاليا برسد و اين چنين در قلب آتزوري ها جا باز مي كند. فرناندو ردوندويي را كه اعلام مي كند من مصدوم بوده ام و براي آث ميلان بازي نكرده ام در نتيجه باشگاه هم نبايد دستمزد مرا تمام و كمال پرداخت كند. چون حق من نيست.از فابرتيزيو راوانلي كه به خاطر خدمات باشگاه و حقوق گزافي كه طي چند سال اخير از داربي كانتي دريافت كرده و اعلام مي دارد سال آينده مجاني در اين تيم بازي مي كند و يا فوتباليست هاي به ظاهر حرفه اي خودمان مثل كريم باقري و يا علي موسوي را ديده ايم كه ... غير از اين تا بوده بازيكنان بزرگ هميشه ياد و خاطره باشگاهها و تيمهاي خاستگاه خود را هيچگاه فراموش نكرده اند و هميشه نه تنها عليه آن نبوده اند بلكه از خاطره آن باشگاه به نيكي ياد كرده اند.
حاضر شباهتهاي كلي ميان اين دو كشور آسيايي و اروپايي وجود دارد.
چون پيشرفت هاي خود را مديون آن دانسته اند و منتي بر آن تيم نداشته اند كه بابت فروش آنها پولي نصيب باشگاه متبوع خود نموده اند. ناگفته پيداست كه اين معامله اي بوده است كه هر دو طرف از آن بهره كافي را برده اند.
لازم مي دانيم به امثال اين بازيكنان يادآور شويم فاصله طويل زمين هاي خاكي با لژيونر شدن را باشگاههاي داخلي كوتاه كرده اند. پس بدانيم كه رسم بزرگي اين نيست.
استقلال و كمبود بازيكن
استقلال پرافتخارترين باشگاه ايران در سطح آسيا اين روزها حال و روز خوشي ندارد.رسانه هاي گروهي و كارشناسان اهل فن هر كدام نسخه اي براي تيمار اين بيمار سرشناس تجويز مي كنند. از ناتواني كخ سرمربي آلماني اين تيم در هدايت اين تيم گرفته تا نبود كمك مربي ايراني توانا در كنار كخ و يا حتي نحوه اصلاح موهاي سر فوتباليست هاي اين تيم و همچنين كلاً سپردن اين تيم به يك مربي وطني و... بر آن شديم تا از زاويه ديگري آبي پوشان را بررسي كنيم. استقلال شايد مشكلات زيادي از قبيل مسائل مطروحه را داشته باشد ولي دليل اصلي ناكامي هاي استقلال فقر بازيكن توانا و خلاق در تمامي خطوط زمين است. شايد اين اظهار نظر بر خلاف نظر بسياري از كارشناسان باشد ولي اين كمبود را با مرور بازيكنان استقلال ثابت مي كنيم:
۱- از درون دروازه شروع مي كنيم هادي طباطبايي دروازه بان ثابت استقلال شوت گير خوبي است هر چند كه اين تخصص طباطبايي با دفع دو ضرب شليك حريفان زمينه را براي ريباند توپهاي برگشتي جهت استفاده مهاجمان حريف مهيا مي سازد و در عين حال هنوز هم ضعف خود را در خروج از دروازه و توپهاي هوايي و ارسالي از جناحين برطرف نكرده است.
۲- در خط دفاعي استقلال هم بازيكناني را مي بينيم كه بسيار كند و اشباع شده هستند. هاشمي نسب، خرمگاه، بختياري زاده و حتي پاشازاده تازه احياء شده كداميك شايستگي حضور در تيم ملي ايران را در حال حاضر با حضور مدافعان جوان و پرقدرتي همچون كاملي مفرد، نصرتي، عزيززاده ، انصاريان و...دارند. گواه اين مسئله گلي است كه خط دفاعي استقلال در بازيهاي آسيايي دريافت كرد.
۳- خط مياني استقلال هم سواي نيكبخت واحدي كه او هم با آن عليرضا نيكبخت واحدي مقدماتي جام جهاني ۲۰۰۲ بسيار فاصله دارد بقيه هافبك هايش هيچ كدام در مقايسه با هافبك هايي نظير: ايمان مبعلي،كاويانپور، نكونام، نويدكيا و مهدي شيري و... نمي توانند ادعايي براي پوشيدن پيراهن ملي داشته باشند. اين يك واقعيت است كه خط مياني استقلال فاقد فانتزي و تكنيك و همين طور بازيكن بازيساز و پاسور و حتي فيزيكي و جنگنده است.
۴- خط حمله استقلال هم روي كاكل يك فوتباليست خوب به نام علي سامره مي چرخد، سامره اي كه بدون هافبك هاي خلاق و پاسور كاري از پيش نمي برد. در ميان مهاجمان فعلي استقلال هم بازيكنان گل نزن و خشك و همچنين ضعيف تر از حد و اندازه هاي استقلال به چشم مي خورد و صد البته رسول خطيبي ديگر بازيكن قابل اتكاي اين تيم هم حق حضور در نيم فصل دوم ليگ برتر را ندارد و عملاً جايگاهي در تيم استقلال نمي تواند داشته باشد.
در انتها ضمن تأييد حركت فتح الله زاده در حمايت از رولند كخ و ايجاد تغيير و تحول اساسي در فصل آينده در بين بازيكنان اين تيم اميدواريم اين حرفها صرفاً شعار نباشد
مرگ فوتبال زيبا
بدون ترديد ديدني ترين و مهيج ترين صحنه در ورزش فوتبال همانا فروريختن دروازه ها و ثبت گل مي باشد.
بعد از گل با هيجان ترين و شايد تماشاگر پسند ترين واژه در فوتبال واژه دريبل باشد زماني كه يك فوتباليست با استفاده از حركات بدني و تكنيكي بازيكن مقابل را از پيش روبرداشته و به سمت دروازه حريف حركت مي كند لحظه اي بديع خلق مي شود كه شور خاصي را به فوتبالدوستان مي بخشد.
چنين به نظر مي رسد كه در فوتبال امروز دنيا و ابتداي قرن بيست و يكم چشمه فوتباليست هاي دريبل زن در حال خشكيدن مي باشد و ما تماشاگران به نسبت گذشته كمتر شاهد دريبل هاي تماشايي و زيبا هستيم. بازيكنان غرق شده در تاكتيك هاي پيچيده و فوتبال درگيرانه و سرعتي حال حاضر جهان دريبل زدن را فراموش كرده اند، هر چند بازيكناني نظير لوئيز فيگو و يا زيدان و يا سانتياگو سولاري و رايان گيگز و معدود نفرات ديگري در جهان فوتبال به عنوان فوتباليست دريبل زن مطرح هستند ولي اين فوتباليست ها به هيچ عنوان قابل مقايسه با دريبل زن هاي قهار دهه هاي گذشته نيستند.
دردهه پنجاه ميلادي استانلي ماتيوس انگليسي با ابداع نوعي از دريبل با استفاده از حركات گول زننده بدني تماشاگران انگليسي را به وجد آورد. در همين دهه آلفردو دي استفانو آرژانتيني با دريبل هاي سرعتي از سمت راست رئال مادريد سمت چپ تيم هاي مقابل را به اتوبان تبديل مي كرد و همين طور فرانس پوشكاش چپ پايي كه گرفتن توپ از اين مجاري امري سخت و مشكل مي نمود و يا ريموند كوپاي فرانسوي كه به عنوان يك هافبك هجومي دريبل هاي ويرانگري را از عمق دفاع حريفان شكل مي داد.
در دهه شصت سلطان دريبل تاريخ فوتبال يعني گارينشا يكه تازي مي كرد. بازيكني با پاهاي پرانتزي كه واژه پا به توپ مختص به او بود و مدافعان محال بود بدون خطا بتوانند توپ را از او بگيرند. شايد اگر آن پايان ناخوش و غيراخلاقي در زندگي اين فوتباليست بوجود نيامده بود هم اكنون نامي همرديف په له، بكن بائر، كرويف و... در تاريخ فوتبال دنيا داشت.
در همين دهه توستائو چپ پاي برزيلي هم مطرح بود. گل فراموش نشدني په له به ايتاليا در فينال جام جهاني ۷۰ محصول حركت چرخشي استثنايي و بدن فريبنده اين بازيكن تكنيكي و دريبل زن بود.
همچنين جرج بست بازيكن بي مثال منچستر يونايتد و خود ادمون آرانتس دوناسيمنتو په له به همراه لوئي سوارز چپ پاي استثنايي اينترميلان هم جزو دريبل زنان مطرح دهه شصت به حساب مي آمدند.
در دهه هفتاد به فوتباليستي به نام گرابوفسكي برمي خوريم .هافبك راست تيم ملي آلمان در جام جهاني ۱۹۷۴ كه سمت راست آلمان با دريبل هاي تماشايي اين بازيكن نقطه آغاز حملات وحشتناك آلمان بود و همين طور يوهان كرويف فوتباليست افسانه اي هلند كه قادر به حمل توپ با هر دوپاي چپ و راست با سرعت مافوق تصور بود، نكته بارز دريبلينگ يوهان كبير سرعت بالا در هنگام حمل توپ بود. در اواخر دهه هفتاد اسوالدوآرديلس آرژانتيني دريبل منحصر به فرد ي به نمايش گذاشت كه در فوتبال ما از آن به نام شنگول و منگول ياد مي شود .حركتي كه از پشت سر با قراردادن توپ بين پشت پاي راست و ساق پاي چپ و بلند كردن توپ به هوا و عبور توپ از روي سر خود آرديلس و مدافع مقابل انجام گرفت و همه را به تحسين واداشت و دهه هشتاد را هم شايد بتوان دهه دريبل زنان نامي اسم گذاشت. ليت بارسكي آلماني كه او هم با پاهاي پرانتزي درست مانند گارينشا و به نوعي مي توان گفت نزديك ترين گزينه به گارينشا بود. در مورد ليت بارسكي گفته مي شود قادر است داخل يك باجه تلفن هر كسي را دريبل بزند. برنوكنتي هافبك چپ ايتاليايي و آس رم بازيكني بود كه تماشاگران از ديدن دريبل هايش حظ وافر مي بردند. پائولوفر تره پرتغالي هم جزو دريبل زنان مطرح دهه هشتاد بود. هافبك چپ آتلتيكو مادريد توپ را به زيبايي جلو مي برد و عبور توپ از بين پاهاي مدافعان را شگرد داشت. آلن ژيرس فرانسوي هم يك بازيكن تكنيكي بود كه مثل آب خوردن حريفان را جا مي گذاشت.
حاضر شباهتهاي كلي ميان اين دو كشور آسيايي و اروپايي وجود دارد.
و بالاخره مي رسيم به برترين و تكنيكي ترين و تاريخي ترين فوتباليست قرن يعني ديه گو آرماندو مارادونا، كافي است فقط بهترين گل تاريخ جام جهاني يعني گل مارادونا به انگلستان و پيتر شيلتون معروف در جام جهاني ۸۶ را به خاطر بياوريم تا مفهوم دريبلينگ به معناي تمام آن برايمان تعريف شود و حتي فتوكپي همان گل را در آن جام به بلژيكي ها نيز تقديم كرد.
در دهه نود هم دريبل زن هاي قهاري همچون انزوشيفو، دراگان استويكوويچ، روبرتو باجو، روبرتو دونادوني، جان بارنز صحنه هاي تماشايي خلق كردند. از جمله دريبل تماشايي جان بارنز در ورزشگاه غول پيكر ماراكاناي برزيل و جا گذاشتن يكي پس از ديگري بازيكنان برزيلي و گشودن دروازه تيم ملي برزيل بود. ولي بدون شك دريبل زن ترين بازيكن اين دهه كريس وادل انگليسي بود. چپ پايي جادوگر كه در سمت راست قرار مي گرفت و در المپيك مارسي و تيم ملي انگلستان غوغايي به پا كرد.
ولي اكنون ما فوتبالدوستان كمتر شاهد دريبل زنان قهار گذشته هستيم. قحط الرجال دريبل در جايي به چشم مي خورد كه احتمالاً فيگوي پرتغالي و دنيلسون برزيلي شايد آخرين بازمانده هاي نسل دريبل زنان جادويي در فوتبال باشند.
مهدي خرمي