بمب هاي خوشه اي هوشمند علاوه بر سيستم هدايت دقيق از ابزارهاي انفجار خود به خودي نيز سود مي برند كه از باقي ماندن مهمات عمل نكرده پس از حمله جلوگيري مي كند
|
|
گروه علم،كيوان فيض اللهي: بوش در هفدهم مارس ضرب الاجل ۴۸ ساعته اي براي صدام حسين تعيين كرد تا يا عراق را ترك كند يا اينكه ايالات متحده همراه با نيروهاي متحد عمليات نظامي گسترده اي عليه رژيم بغداد آغاز خواهد كرد. پايان اين ضرب الاجل به وقت آمريكا ساعت ۸ بعدازظهر بود كه سرانجام با يك ساعت و نيم تاخير عمليات جنگ خليج دوم در ساعت نه و سي دقيقه بعدازظهر نوزدهم مارس آغاز شد. به گزارش روزنامه واشنگتن پست پرزيدنت بوش فرمان جنگ را در ساعت شش و نيم بعدازظهر نوزدهم مارس امضا كرد. ساعت نه و سي و چهار دقيقه همان روز (پنج و سي و چهار دقيقه بامداد بيستم مارس به وقت بغداد) نيروهاي ايالات متحده و بريتانيا آتش جنگ را با شليك ۴۰ موشك كروز و دو فروند هواپيماي F-117 از هشتمين اسكادران جنگنده نيروي هوايي، شعله ور كردند. در اين عمليات موسوم به «شوك و وحشت» بايد حملات هوايي و موشكي آغازين با چنان قدرت و گستردگي انجام مي شد تا امكان هر گونه واكنش منطقي از نيروهاي عراقي سلب شود. كمتر از دو ساعت پس از پايان ضرب الاجل تعيين شده صداي آژير حملات هوايي در بغداد به گوش مي رسيد. كمي بعد پرزيدنت بوش در نطقي عمومي اعلام كرد نيروهاي متحد وارد مرحله آغازين عملياتي شدند كه به منظور خلع سلاح عراق، آزادي مردمش و دفاع از دنيا در برابر خطري بزرگ، انجام مي شود. اين عمليات براي نيروهاي انگليسي با اسم «عمليات هدفمند» و براي سربازان استراليايي با عنوان «عمليات قوش باز» مشخص شده بود. براساس گزارش پنتاگون اهداف نظامي عمليات آزادي عراق، لقبي كه آمريكايي ها به آن اطلاق مي كنند، به شرح زير است: نخست پايان بخشيدن به كار رژيم صدام حسين. دوم شناسايي، پاكسازي و نابودي سلاح هاي كشتارجمعي عراق. سوم جست وجو براي دستگيري و بيرون راندن تروريست ها از كشور. چهارم جمع آوري اطلاعات مربوط به شبكه هاي تروريستي. پنجم جمع آوري اطلاعات مشابه مربوط به شبكه جهاني سلاح هاي ممنوع كشتارجمعي. ششم پايان بخشيدن به تحريم ها و تحويل بلادرنگ كمك هاي بشردوستانه به آوارگان و نيازمندان. هفتم محافظت از منابع و ميدان هاي نفتي عراق و سرانجام كمك به مردم عراق براي ايجاد شرايط گذار به سوي تشكيل يك دولت مردمي. در عمليات آزادي عراق نيروي عمليات ويژه (گزارش كاملي از يكي از واحدهاي اين نيرو در روزنامه همشهري مورخ پنجم مرداد ۱۳۸۱ چاپ شد) بزرگ ترين عمليات خود پس از جنگ ويتنام را به نمايش گذاشتند.
در حالي كه بسياري از اين نيروهاي ويژه،آمريكايي هستند، بريتانيا و استراليا نيز سهم كوچكي در آن دارند. اين نيروها در شمال عراق نقشي حياتي ايفا كردند. در واقع نيروي عمليات ويژه مسئول حمله به شماري از اهداف مهم مثل فرودگاه، پايگاه هاي سلاح هاي كشتارجمعي و مراكز سرفرماندهي و نيز مهيا كردن شرايط براي ورود تيپ صد و هفتاد و سوم هوابرد به شمال عراق بود. در جنوب نيز نيروهاي ويژه علاوه بر كمك به نيروهاي عادي عهده دار انجام عمليات مشترك با برخي از عناصر شيعي بودند. براساس اظهارات مقامات ارشد نظامي آمريكا، نيروهاي عمليات ويژه در عراق شايد زير سايه بي توجهي قرار گرفتند اما سهم شان در اين جنگ از كماندوهاي هر يك از عمليات نظامي عادي در تاريخ ايالات متحده بيشتر است. به گفته سرلشكر استنلي مك كريستال (S.MCehrystal) معاون عمليات نيروهاي مشترك «ماموريت هاي نيروي عمليات ويژه در جنگ فعلي عراق گسترده تر از تمام عملياتي است كه تاكنون ديده ام. » وي مي افزايد سربازان عمليات ويژه با كردهاي مخالف صدام در شمال همكاري مي كنند. آنها تلاش مي كنند بيابان غربي عراق را از وجود موشك اندازهاي اسكاد كه مي توانند اسرائيل را هدف قرار دهند، پاك كنند.
همچنين بنا به اظهارات وي آنها مشغول انجام ماموريت هايي سري در اطراف بغداد هستند كه گفته مي شود قصد دارند تا دانشمندان هسته اي عراق را ترور كنند. قسمت دوم سريال جنگ خليج برخلاف ۱۲ سال پيش با هجوم آپاچي ها آغاز نشد اين بار موشك هاي كروز اولين گروه از مهاجمان بودند كه وارد خاك عراق شدند.
موشك هاي كروز تاماهوك از چهار كشتي جنگي دونالد كوك، ميليوس، بانكر هيل و كاوپنز و همچنين دو زيردريايي چين (Cheyene) و مونت پليه شليك شدند. تاماهوك يكي از انواع موشك هاي كروز است كه مي تواند در هر شرايط آب و هوايي براي اصابت به اهداف روي زمين، از كشتي يا زيردريايي شليك شود. پس از شليك BGM-109 ۵۶/۵ متري با وزني بين ۵/۱۱۹۲ تا ۱۴۴۰ كيلوگرم، يك پيشرانه جامد تا وقتي كه موتور توربوفن كوچك آن هدايت پرواز را به عهده گيرد، آن را به جلو خواهد برد. بنا به اظهارات كارشناسان، تاماهوك يكي از مقاوم ترين موشك ها است. به خاطر قطر كم و ارتفاع پايين پرواز، رهگيري اين موشك با رادار بسيار دشوار است. همچنين رديابي آن با استفاده از سنسورهاي حرارتي نيز آسان نخواهد بود، چرا كه حرارت توليد شده توسط موتور توربوفن آن بسيار كم است. اين سيستم نيز مشابه بسياري از موشك ها و بمب هاي امروزي به گيرنده GPS مجهز است. در مدل هاي پيشرفته آن سيستم هايي چون همبستگي نوري ديجيتالي مطابقت محل و كنترل زمان رسيدن به هدف نيز به چشم مي خورد. كلاهك اين موشك ۰۰۰/۴۰۰/۱ دلاري از نوع ۴۵۰ كيلوگرمي معمولي است. گفته مي شود در همان ساعات اوليه جنگ و پس از شليك موشك هاي كروز، دو يا چهار بمب GBU-27 نيز عليه اهدافي در بغداد مورد استفاده قرار گرفت. بمب هدايت شونده GBU-27 نسخه اي از بمب GBU-24 است كه به منظور استفاده در هواپيماي جنگنده پنهان F117 اصلاح شده است. مسئول پرتاب در هواپيما هدفي را با نشانه گير ليزري مشخص مي كند و سپس بمب به سوي نقطه اي از هدف كه انرژي ليزر را منعكس مي كند، هدايت مي شود. اين بمب براي مقابله با اهداف مستحكم به يك كلاهك ۹۰۰ كيلوگرمي رخنه گر مجهز شده است. از اين بمب در عمليات طوفان صحرا در سال ۱۹۹۰ نيز استفاده شد. بنا به اظهارات نيروي هوايي GBU-27 ۶۰ درصد از اهدافش را ويران مي كند. اين بمب به طور خاص براي سيستم پيشرفته نشانه روي و تعيين حركت هدف هواپيما F117 طراحي شده است. اين بمب ۲۵۰ كيلوگرم مهمات با قابليت انفجاري بالا حمل مي كند و مي تواند ۸/۱ متر در بتون مسلح نفوذ كند. هواپيمايF117 مي تواند دو بمب GBU-27 را در دو محفظه مجزا حمل كنند و قادر است هدفي به اندازه يك متر مربع را از فاصله ۶۵۰۰ متري مورد اصابت قرار دهد. قيمت هر كدام از اين بمب ها بين ۵۵ تا ۱۱۰ هزار دلار تخمين زده مي شود.
|
|
بنا به گفته مقامات رسمي نيروي هوايي اولين هواپيماهاي مهاجم در جنگ اخير F18/A هورنت ها بودند كه از ناو هواپيمابر USS Constellation برخاستند و قسمت هايي از بصره را بمباران كردند. ۱۴ ناو هواپيمابر ايالات متحده در سراسر جهان پراكنده هستند كه در مواقع لزوم از پايگاه هايشان به سوي ميادين جنگ رهسپار مي شوند. در واقع اين ناوها از نمادهاي قدرت ايالات متحده به شمار مي روند. تمامي ناوهاي هواپيمابر ارتش ايالات متحده در جنگ اخير از دو دسته نيميتس (CVN) و كيتي هاوك (CV) تشكيل شده اند. ناوهاي آبراهام لينكلن، تئودور روزولت، هري. اس. ترومن و نيميتس از دسته اول و ناوهاي كيتي هاوك و كانستليشن از دسته دوم هستند. تمامي اين ناوها از مشخصات عمومي يكساني مثل ظرفيت حمل ۸۵ هواپيما ۸۵۰/۳۳۲ متر طول و چهار آسانسور براي انتقال هواپيماها به باند پرواز، برخوردارند. همراه با هركدام از اين ناوها يك گروه رزمي متشكل از كشتي هاي جنگي و قايق هاي كوچك تر نيز وارد ميدان جنگ مي شود. يكي از رايج ترين هواپيماها كه بر عرشه ناوهاي نيروي دريايي ايالات متحده ديده مي شود، هواپيماي F18/A هورنت است. هورنت هواپيماي مافوق صوتي است كه در دو مدل تك نفره A و C و دو مدل دو نفره B و D طراحي شده است. اين هواپيما قادر است در تمام شرايط آب و هوايي مأموريت هايش را به خوبي انجام دهد و در حين عمليات سوخت گيري كند. اين هواپيماي چند مأموريته مي تواند هم از پايگاه هاي زميني و هم از ناوهاي هواپيمابر بلند شود. F18/A نقش هاي متعددي از جمله برتري هوايي، اسكورت هوايي، انهدام پدافند هوايي دشمن، شناسايي، كنترل هوايي پيشرو، پشتيباني هوايي نزديك و عميق و مأموريت هاي جست وجو در شب و روز در صحنه هاي جنگ ايفا مي كند. اين هواپيما به منظور جانشيني هواپيماهاي F-4 فانتوم نيروي هوايي ايالات متحده ساخته شد. هورنت ها اولين هواپيماي تاكتيكي هستند كه از قابليت نصب و حمل هر دو نوع موشك هوا به هوا و هوا به زمين برخوردارند.
ساعاتي پيش از اين حملات دامنه دار و شديد نيروهاي متحد، فعاليت نيروهاي عمليات ويژه در خاك عراق آغاز شده بود. آنها سعي كردند با نيروهاي مخالف صدام ارتباط برقرار كنند و در مورد اهدافي مثل موشك اندازهاي متحرك زمين به زمين، تحركات شخصيت هاي كليدي رهبري عراق و ميدان هاي نفتي اطلاعات به دست آورند. پس از حملات آغازين، هواپيماهاي نيروي متحد از ناو آبراهام لينكلن و ديگر ناوها در خليج فارس و درياي مديترانه به سوي بغداد حركت كردند. در پاسخ به حملات آغازين نيروهاي متحد، ارتش عراق اقدام به شليك سه موشك كروز CSSC-3 و دو موشك ابابيل كرد كه از اين تعداد يك موشك كروز در نزديكي كمپ كماندوهاي آمريكايي در كويت فرودآمد و هر دو موشك ابابيل نيز با موشك هاي پاتريوت PAC-3 منهدم شدند. سيستم توانايي پيشرفته پاتريوت با علامت اختصاري PAC-3 كه در جنگ اخير به كار رفته است، موشك زمين به هواي پيشرفته هدايت شونده اي است كه در سيستم دفاعي به كار مي رود. در واقع مدل PAC-3 نسبت به سيستم هاي پيشين پاتريوت به ميزان قابل توجهي ارتقا يافته است. با وجود رادارهاي پيشرفته و ايستگاه كنترل زميني، رهگير PAC-3 مي تواند محدوده اي هفت برابر بزرگ تر از پاتريوت هاي اوليه را تحت پوشش خود بگيرد. ارزيابي و آزمايش عملي ابتدايي اين سيستم در سال ۲۰۰۲ آغاز شد. در اوايل سال ۲۰۰۰ هزينه هركدام از موشك ها در حدود ۴ ميليون دلار بود كه تا سال ۲۰۰۲ اين رقم به نصف كاهش يافت. اگرچه موشك پاتريوت در سال ۱۹۹۰ از يك سيستم ضدهواپيما به ضدموشك ارتقا يافت اما در جنگ خليج اول از آن براي انهدام موشك هاي اسكاد عراقي استفاده شد. پس از پايان جنگ خليج اول سيستم پاتريوت همواره در جنوب غربي آسيا مستقر بود. در دومين روز جنگ حملات هوايي گسترده اي با استفاده از هواپيماهاي B-B1، B2 شبح پنهان، B52 دژ پرنده. F117 شاهين شب، F15 عقاب، F16 شاهين جنگنده و ساير هواپيماهاي نيروهاي متحد آغاز شد. همان روز يك فروند هواپيماي بدون سرنشين RQ-1 درنده، با استفاده از موشك (آتش جهنم AGM-114K (II پدافند هوايي متحرك عراق را نابود كرد. با پايان يافتن آن روز هر ۲۰ هواپيماي برخاسته از تئودور روزولت به عرشه ناو بازگشتند.
در مورد تعداد اين نيروها در جنگ اخير اطلاعات دقيقي وجود ندارد اما به گفته مقامات رسمي ارتش آمريكا تعداد آنها در حال حاضر بيشتر از هر جنگ ديگري است. البته با توجه به عملكرد فوق العاده اين نيروها در افغانستان، حضور پررنگ آنها در جنگ خليج دوم دور از انتظار نبود.
دوم آوريل نيروي هوايي آمريكا در جريان حمله به واحدهاي زرهي گارد جمهوري از سلاح مرگبار جديدي موسوم به بمب هاي خوشه اي هدايت دقيق استفاده كرد كه تنها در يك حمله دوازده خودروي نظامي را رديابي و ويران كرد. هواپيماهاي B52 شش بمب هدايت دقيق را به محلي بردند كه از آنها براي مقابله با يك ستون از تانك هاي گارد جمهوري كه در حال پيشروي به سوي سربازان آمريكايي بودند، استفاده شد. بمب هاي CBU-105 كه تنها شش سال پيش از اين ساخته شده بودند تاكنون هرگز در هيچ جنگي مورد استفاده قرار نگرفته بودند. در سوم آوريل مقامات رسمي مركز فرماندهي ايالات متحده استفاده از بمب هاي پيشرفته اي در روز گذشته را رسماً تاييد كرد. اما در مورد خسارات وارده يا محل فرود بمب ها هيچ گونه اطلاعاتي اعلام نكردند. هر كدام از اين بمب هايي كه عليه تانك هاي گارد جمهوري به كار رفت شامل ۱۰ بمب كوچك تر است كه بر فراز ميدان جنگ رها مي شوند. سپس بمب هاي كوچك تر بي درنگ چهار كلاهك ضدزرهي را آزاد مي كنند كه سنسورهاي مادون قرمز آن مي تواند محل اهداف را بر فراز منطقه اي به وسعت ۱۲۰ هزار متر مربع مشخص كند. گفته مي شود سنسورهاي CBU-105 حرارت موتور خودروها را حس و به سوي آنها حركت مي كند.
يكي ديگر از نكات جالب توجه در مورد اين بمب ها، تكنولوژي مقابله با باد است كه باعث مي شود در شرايط ناسازگار جوي و وزش باد نيز دقت بمب ها حفظ شود. اين بمباران در طول عمليات آزادي عراق به حدي دقيق و موفق بود كه تحسين مقامات وزارت دفاع آمريكا را برانگيخت. اخيراً اين سيستم ۳۵۴ هزار دلاري ارتقا يافته است تا بتواند از هواپيمايي در ارتفاع بالغ بر ۱۲ هزار متري به دقت رها شود. در خلال جنگ خليج سال ،۱۹۹۱ ۶۱۶۹۹ بمب خوشه اي از هوا رها يا از توپخانه و راكت اندازها شليك شد. تيم تحقيقاتي كويت هر ساله براي يافتن و نابودي ۲۴۰۰ عدد از بمب هاي عمل نكرده اقدام مي كند. به هر حال بمب هاي CBU-105 بدون اتخاذ چنين ريسكي عليه تانك هاي عراقي استفاده شدند. بمب هاي خوشه اي هوشمند علاوه بر سيستم هدايت دقيق از ابزارهاي انفجار خود به خودي نيز سود مي برند كه از باقي ماندن مهمات عمل نكرده پس از حمله جلوگيري مي كند.
با نگاهي موشكافانه به وقايع اين جنگ ۲۱ روزه، برتري نيروي ايالات متحده و متحدانش به روشني ديده مي شود و هر روز كه از آغاز جنگ پيش برويم با مقاومت كمتر نيروهاي عراقي مواجه مي شويم. اين مسئله سواي ابهاماتي مبني بر تباني صدام با مقامات آمريكايي سوالي را مطرح مي كند كه به راستي توان نظامي عراق چقدر بود؟ در ابتدا ارتش عراق در سال ۱۹۲۲ شكل گرفت و سپس با روي كار آمدن صدام حسين دچار تحولات فراواني شد. صدام با به خدمت گرفتن دو ميليون سرباز كه در بر گيرنده ۸۰ درصد از مردان بين ۱۸ تا ۳۴ ساله عراقي بود و نيز خريد مقادير فراوان جنگ افزار كه بخش عمده اي از اتحاد جماهير شوروي وارد شده بود، چهارمين ارتش زميني مقتدر جهان را تشكيل داد. اما در جنگ هاي پياپي به ويژه در جنگ خليج اول در سال ۱۹۹۱ بسياري از تجهيزات نظامي عراق نابود شدند و به ميزان قابل توجهي از توان دفاعي اين كشور كاسته شد. تحريم هاي اقتصادي پس از جنگ نيز مانع تجديد قواي عراق شد. به نظر مي رسد يكي ديگر از عواملي كه باعث شد تا ارتش عراق كمتر از آنچه بود نشان داده و توانايي آن را كاهش دهد عدم امكان استفاده در عراق از امكانات موشكي و نيروي هوايي اش بود. در واقع با وجود هفت ناو هواپيمابر ايالات متحده كه به نوعي خاك عراق را محاصره كردند و سيستم موشك هاي پاتريوت، امكان هرگونه مانور هوايي از ارتش عراق سلب شد و تنها دل به نيروي زميني اش بست. اما با حملات هوايي دامنه دار نيروهاي متحد كه به كمك تكنولوژي هاي مدرن با دقت بالايي انجام مي شد، نيروي زميني عراق نيز زمين گير شد. به هر حال اين عمليات موسوم به «شوك و وحشت» عملكرد نسبتاً خوبي داشت. در جنگ ويتنام نيروي هوايي ايالات متحده طي ۲۰ سال ميليون ها تن بمب بر سر دشمنان آمريكا فرو ريخت اما توفيقي به دست نيامد. نيكسون در اين باره مي گويد ما طي اين سال ها در خاك ويتنام تنها گودال هاي بي شماري حفر كرديم. با اينكه تفاوت فاحش مدت جنگ در ويتنام و جنگ خليج دوم به عوامل زيادي از جمله عدم وجود ابرقدرتي مثل اتحاد جماهير شوروي و بسياري مسائل سياسي و روابط بين المللي و نيز شرايط اقليمي بستگي دارد. اما يكي از دلايل، به كارگيري تكنولوژي در جنگ افزارها و توجه به اين نكته است كه تنها برتري در ميزان تسليحات ضامن پيروزي نيست. در واقع درصد اصابت موفق بمب ها و موشك ها به اهداف تعيين شده اهميت دارد. در آمارهاي مربوط به جنگ خليج اول نيز با درصد زيادي از بمب ها و موشك هاي عمل نكرده مواجه مي شويم كه اين مقدار نيز در جنگ اخير تا حد زيادي كاهش يافته است. با همه اين احوال در اين جنگ نيز شاهد خطاهايي در عملكرد جنگ افزارها از جمله حمله به مواضع خودي و اهداف غيرنظامي بوديم. در حقيقت اين خطاها جزء لاينفك اصول مهندسي در هر زمينه اي است. در طراحي و ساخت هر سيستمي عوامل بسياري از جمله محدوديت هاي ساخت، مواد اوليه و پديده هاي پيش بيني نشده وجود دارند كه باعث مي شود هيچ گاه به ضريب اطمينان ۱۰۰ درصد نرسيم. به هر حال اولين صحنه زشت جنگ در هزاره سوم از لحاظ تكنولوژي چشم گير بود. اما مطمئناً در جنگ هاي آينده با تكنولوژي هاي پيشرفته تري روبه رو خواهيم شد. يكي از سلاح هايي كه تا پيش از جنگ احتمال استفاده از آن مي رفت و به بحث داغ كارشناسان نظامي بدل شده بود.E-BOMB يا بمب الكترومغناطيسي بود. با اينكه در اين بمب از تكنولوژي خيلي پيچيده اي استفاده نشده است اما اساساً با آنچه تاكنون در صحنه هاي جنگ، ديده ايم متفاوت خواهد بود. اين بمب كه در رديف جنگ افزارهاي غيركشنده موازنه اي قرار مي گيرد، هيچ گونه تلفات جاني مستقيم به بار نخواهد آورد و تنها تكنولوژي، صنعت و تمدن كشوري را به ۲۰۰ سال قبل برمي گرداند. در واقع با انفجار اين بمب در هوا امواج الكترومغناطيسي منتشر مي شود كه تمامي سيستم هاي الكترونيكي و الكتريكي را از كار مي اندازد. با توجه به اينكه محدوده اثر اين جنگ افزار بسيار وسيع است، آينده فوق العاده ترسناكي را براي جنگ هاي بعدي به تصوير مي كشد. اساساً روند تكنولوژي در پيشرفت جنگ افزارها به سويي حركت مي كند تا تلفات جاني كمتري به بار آورد. اما اين به هيچ وجه به معني در امان ماندن نيست. از سوي ديگر بحث تسليحات هسته اي كه در دوران جنگ سرد اوج گرفت هنوز به شدت و با علاقه از سوي ارتش هاي قدرتمند جهان دنبال مي شود. خاصيت غيركشنده بودن در توسعه اين نوع از سلاح ها نيز مورد توجه قرار گرفته است. تحقيقات و آزمايش هاي اخير براي طراحي كلاهك هاي هسته اي رخنه گر كه براي انهدام انبارهاي زيرزميني طراحي شده اند شاهدي بر اين مدعاست. اين كلاهك ها به نوعي طراحي شده اند تا پس از نفوذ به عمق بيش از ۱۰۰ متر در زمين يا بتون مسلح، منفجر شوند تا به نوعي اثرات انفجار هسته اي زير زمين مدفون شود. اما دو نكته اين مسئله را تحت الشعاع قرار مي دهد. اول آنكه آيا تشعشعات هسته اي نيز زير خاك مدفون مي مانند و پيامدهاي زيست محيطي ويرانگر آن به سطح زمين نخواهد رسيد؟ و ديگر اينكه آيا اساساً مي توان كلاهكي با چنين توان نفوذي ساخت. اما نگراني ديگري كه از توسعه روزافزون جنگ افزارها ناشي مي شود اين است كه رهبران نظامي و طراحان اين جنگ افزارها در مواقعي كه تكنولوژي قادر به نجات جان افراد نيست چقدر به ويژگي غيركشنده بودن جنگ افزارها پايبند خواهند ماند.