اشاره:
اين مقاله چكيده اي است از مطالب عمومي و نسبتاً جامع در قالب مديريت خرده سيستم هاي جامعه امروز ما كه در وضعيت كنوني مسأله راهبردي بوده و توجه به آن از سوي مسئولين امر قطعاً گام مهمي در جهت حركت به سوي اصلاحات ساختاري وتوسعه همه جانبه و شكوفايي جامعه مي باشد. بي شك مشاهده نارسايي ها، آشفتگي ها و عقب ماندگي ها منظره اي آزاردهنده و تصويري تألم بار دار.د نارسايي ها و مشكلات كنوني كه امروز گريبانگير جامعه ما شده واقعيتي انكارناپذير است كه شايد خيلي ها حتي تحمل شنيدن شرح واقعه آن را نيز نداشته باشند و كساني نيز هستند كه به خاطر ملاحظات گوناگون همواره سعي در عادي جلوه دادن آن دارند. واقعيت امر آن است كه كشور ما خواسته يا ناخواسته گرفتار مشكلات و مسايل گوناگوني است كه اكثريت جامعه عملاً با آن دست و پنجه نرم مي كنند. اين مشكلات عمدتاً و اساساً به مديريت هاي غلط مربوط مي شود. به طور قابل مشاهده در بسياري از موارد مديريت سازمانها، ارگانها، شركت هاي دولتي و خصوصي، كارگاهها مديريت پروژه هاي مختلف كوچك و بزرگ و زيربنايي، عمراني، علمي، تحقيقاتي و فرهنگي و مديريت اجتماعي، شهري، حمل و نقل، آموزشي، مديريت ارتباطات در سطح داخلي و خارجي كشور، مديريت اقتصادي، تصميم گيري و هدايت اقتصادي، مديريت قراردادها و مذاكرات و حتي مديريت خانواده ها (اگر خانواده را جامعه كوچك فرض كنيم) و غيره داراي ضعف ها و كاستي هاي عمده اي است كه نشان از عدم وجود مديران آشنا به اصول و علم مديريت و طرز تلقي اشتباه از نقش ها و توانايي ها و عملكردها و دامنه تأثيرات تصميم هاي مديران بر ابعاد مختلف زندگي فردي و اجتماعي انسانها دارد كه نياز جدي به يك بازنگري اساسي دارد. متأسفانه چيزي كه اين روزها زياد ديده و شنيده مي شود فرافكني نتايج عملكرد سوء از سوي بعضي از مديران بخشهاي مختلف و شانه خالي كردن از مسئوليت عملكرد اجتماعي خود و عدم اعتراف به وجود يك نقص به نام ضعف مديريتي مي باشد غافل از اين كه فرافكني و بغرنج كردن مسايل هيچ دردي را دوا نكرده بلكه باعث افزايش مشكلات و بالارفتن هزينه ها مي شود. بدون شك وضعيت امروز نتيجه و ثمره كار سيستم هاي مديريتي ناكار آمد و بيمار است كه يقيناً علت و معلول مناسبي براي هم هستند. البته بر خلاف برداشتهاي احتمالي بعضي خوانندگان هدف از اين مقاله فقط تلاش در جهت اصلاح نظام مديريتي در سطح خرده سيستم هاي جامعه از طريق تجزيه و تحليل علمي و منطقي است چرا كه در طول سالهاي پس از انقلاب اسلامي در كشور مسايل حاشيه اي و جنجالهاي بي اساس بسياري به وجود آمد كه نه تنها هيچ مشكلي را از جامعه حل نكرد بلكه ضربات و آسيب هاي بسياري را به پيكره نورسته آن وارد كرد.
در حركت به سوي دروازه توسعه مدتي است كه بحث و مجادله درباره واژه هاي اساسي آن مانند توسعه پايدار ، توسعه اقتصادي، اصلاح ساختاري، خصوصي سازي و... از سوي متصديان و مسئولين مطرح مي شود. صرف نظر از علل آن، عامل اساسي كه در فرآيند توسعه پايدار به فراموشي سپرده شده است اهميت به نقش مديريت صحيح به عنوان يكي از عوامل ساختاري و توليدي و همچنين يكي از ضرورت هاي توسعه پايدار است .از آنجايي كه هسته توسعه جوامع وجود سازمانها و ارگانهاي كارآمد و ثمربخش در آنهاست عوامل و متغيرهاي ساختاري در شاخص هاي عمده مانند كارآيي، بهره وري و اثربخشي و رضايت افراد و پيشرفت سازمان تأثيرات عمده اي دارند. ساختار صحيح در عين حال كه منافع و فرصت هاي زيادي را براي سازمانها به ارمغان مي آورد از بروز موانع و مشكلات اساسي نيز پيشگيري مي كند، مديريت صحيح عامل اساسي و ساختاري مهمي است كه ابعاد گسترده و پيچيده اي هم دارد و مي تواند با استفاده از روشهاي تجزيه و تحليل علمي و صحيح و تعريف و طراحي ساختار درست براي سازمان و مجموعه ضمن جلوگيري از به هدررفتن منابع، سرمنشأ تحولات اساسي در دستيابي به اهداف و بهره وري و حداكثر مطلوبيت نيز باشد.
به دليل عدم وجود مديران آشنا به مسايلي ساختاري عليرغم اهميت اين موضوع و به دلايل مختلف ديگر معمولاً متصديان و مديران فعلي براي حل مسايل و مشكلات مختلف به راه حلهاي سطحي و زودگذر اكتفا كرده و كمتر خود را درگير مسايل ساختاري و اساسي مي نمايد. به عنوان مثال استفاده از داروي مسكن هر چند كه درد بيمار را براي مدت كوتاهي تسكين مي دهد ولي چه بسا كه براي سلامتي وي مضر باشد بخصوص اگر به مدت طولاني نيز از آن استفاده شود همين طور ارائه راه حلهاي سطحي جهت مشكلات عمده براي سلامتي هر مجموعه به لحاظ اتلاف منابع و افزايش هزينه و همچنين ناديده گرفتن اثرات مخرب آن و رسيدن به مرحله غيرقابل كنترل، بسيار مضر خواهد بود. همچنين متأسفانه مشاهده مي شود كه افراد حتي خصوصاً تحصيل كردگان به هنگام مواجهه با مشكلات تنها حلقه آخر زنجيره عوامل بوجود آورنده آ ن را مورد توجه قرار مي دهند ولي اگر واقع بينانه به مسأله نگاه كنند متوجه خواهند شد كه وقوع يك مسأله، حادثه و رويداد در موارد بسياري حاصل همكاري و تعامل عاملهاي زيادي مي باشد. همانگونه كه يك كالاي ساده توليد شده حاصل فرايند بخشهاي مختلف يك شركت از قبيل تحقيق و توسعه، امور مالي، اداري، تداركات، قسمت توليد و قسمت ساختمان و مهندسي و تعامل موجود ميان آنها مي باشد وضعيت يك مسأله هم به همانگونه است كه در نگرش سيستمي مطرح مي باشد. در واقع تغيير و تحول مربوط به ساختار يك مجموعه يا سازمان چيزي است كه مديريت آن سازمان بايد به آ ن باور و اعتقاد داشته باشد و تا نگرش مديريت اصلاح نشود هيچ چيز قابل اصلاح نيست و هرگونه اقدام نيز از طريق وي امكانپذير بوده و در غير اين صورت هيچ فعاليتي در اين راستا ثمربخش نخواهد بود. چون براي بحث و بررسي در مورد مديريت زمينه ها و مقدمات زيادي لازم است و وارد شدن در آنها، فرصت و حوصله ويژه اي را مي طلبد. بنابراين در زير به مواردي مختصر در حد امكان اشاره شده و تعمق در زواياي مختلف موضوع به صورت تحليلي در صورت امكان متعاقباً انجام خواهد شد:
وضعيت فعلي مديريت در يك نگاه
|
|
اوضاع كنوني نظام اداري كشورمان به روشني گوياي يك واقعيت تلخ و با توجه به پديده هاي متأثر از آن مسأله اي اسفبار به نام ضعف مديريت است. چنانكه مديريت فعلي ما آميخته اي از سنت هاي غلط، سليقه ها، علايق، عقايد، القائات سياسي، احساسات و اولويت هاي شخصي است و كمتر كار عملي و علمي صورت مي گيرد و همانند بسياري از مقوله هاي ديگر سيستم مديريتي فعلي نيز از بعد گزينشي اصل بر رابطه به جاي ضابطه و تعهد به جاي تخصص است و غالباً افراد فاقد صلاحيت عهده دار پستها و مشاغل مي شوند به طوري كه سوءمديريت هم اكنون بسيار عينيت يافته و مصداق آن را در ميادين اقتصادي، اجتماعي، سياسي، آموزشي، فرهنگي و ورزشي و ...كشور به وضوح مي بينيم. هنوز در بسياري از سازمانهاي ما چهارچوب فعاليت مشخص و اهداف و مأموريت سازماني به درستي تعريف نشده است و اگر هم در مواردي تعريف شده صرفاً و استثنائاً براي آن سازمان خاص مي باشد و در كل آن سازمان با قسمت ها و سازمانهاي ديگر هماهنگ نيست و حتي فعاليتها گاه در جهت عكس يكديگر بوده و در نتيجه آن سازمان مفيد نيز كاري از پيش نمي برد و در نهايت مجبور است عمل صحيح خود را با اعمال ناصحيح ديگران هماهنگ كند و به اصطلاح خودش را همرنگ جماعت سازد و تصميم مديران به دليل عدم توانايي و قاطعيت و فقدان دانش مديريتي وي در حقيقت توسط اطرافيان و مشاورين مختلف گرفته مي شود و اين مسأله باعث چندگانگي در مديريت مي شود و وحدت فرماندهي را زير سؤال مي برد .مصداق اين موارد را مي توان با يك فرانگري درست و موشكافانه و بي طرفانه و نقادانه در بسياري از بخشها مشاهده كرد. زيانهاي واقعي كه از اين طريق بر سيستم تحميل مي شود آن قدر سنگين است كه شايد اصلاً نتوان آن را محاسبه كرد. منظور از زيانهاي واقعي زيانهايي است كه به منابع و اعتبارات گذشته، منابع فعلي و فرصت ها و منابع آينده وارد مي شود و بسيار فراتر از زيانهاي ظاهري و اسمي مي باشد. به طوري كه مشاهده مي شود تاكنون تعريف درستي از مديريت در كشور ما صورت نگرفته و نظام مديريتي مشخص و مدون نيز طراحي و تدوين نشده است و اين مقوله به اندازه قسمت ناچيزي از توجه و اهميت به رشته هاي ديگر كه سرنوشت آنها نيز به دست مديريت رقم مي خورد مورد توجه واقع نشده است. طراحي و برنامه ريزي استراتژيك صحيح كه روش درست پيمودن راه توسعه پايدار و جلوگيري از اتلاف بيهوده منابع و امكانات و فرصتها است انجام نگرفته و به نيروي انساني متخصص كه يكي از عوامل و فاكتورهاي استراتژيك ساختار توسعه گرا و گرانبهاترين و در مواردي كمياب ترين آنهاست توجهي نشده است (پديده شوم فرار مغزها نيز زائيده همين عدم توجهات است). افراد و تحصيل كردگان رشته هاي مديريت به جاي آن كه خودشان كارآفرين باشند دغدغه اشتغال دارند. حتي بعد از اشتغال نيز زمينه استفاده از حداقل اندوخته عملي آنها بوجود نمي آيد. بدين ترتيب در دانشگاهها و مؤسسات علمي اطلاعات مديريتي بوجود آمده و در محيط هاي كاري و عملي آن اطلاعات از بين مي رود و به جاي آن كه بيماري اقتصاد ما به دليل عمدتاً دولتي بودن آن كم كم با درمان خصوصي سازي بهبود يابد به دليل نبود مديران مجرب(كه خود دليل عمده عدم كارآيي خصوصي سازي تاكنون به شمار مي رود) همچنان با مشكلات عديده دست و پنجه نرم مي كند. به خصوص در شرايط فعلي كه نياز به مديران جهاني در فرايند جهاني شدن (GLOBALIZATION) بيشتر ضرورت پيدا مي كند. ساختار فعلي مديريت (حرفه مديريت) انگيزه كار و تلاش بيشتر در جهت ارتقاء و اعتلاي دانش مديريت و حتي علوم ديگر را از افراد مي گيرد و هر گونه اقدام در جهت بهبود اين وضعيت از مسير اصلي خود خارج شده و سر از مسائل و جنجال هاي نامربوط درمي آورد و تنها چيزي كه خسارت سنگين آن اصلاً محاسبه نمي شود سوء مديريت است اين مشكل تنها يكي از مشكلات پايه اي و اساسي كشور مي باشد به دليل ماهيت حرفه مديريت و اين كه مديران چارچوب ها را مشخص مي كنند و وظيفه ديگران حركت در محدوده آنها مي باشد دامنه تأثيرات و مشكلات ناشي از ضعف مديران در بلند مدت و در مقياس وسيعي گسترش يافته و اين مشكلات به سختي و با هزينه هاي گزاف قابل جبران و يا در مواردي غير قابل جبران مي باشد: ظاهر قضيه طوري است كه به طور مثال از نظر ما نقش يك پزشك جراح در نجات جان يك بيمار كه شرايط بحراني را مي گذراند از نقش يك مدير در قسمتهاي مختلف يك سازمان مهم تر است ولي بايد به اين نكته توجه كرد كه چه بسا يك تصميم اشتباه مدير جان و مال صدها و يا هزاران انسان را با خطر جدي مواجه كند بنابر اين اهميت توجه به اين مقوله به قدري است كه ساير مسائل را تحت الشعاع قرار مي دهد.
تعاريف و تعابير از مديريت
متأسفانه يكي از مشكلات ديگري كه در زمينه مديريت در كشور وجود دارد وجود مديران اسمي به جاي مديران واقعي و حرفه اي يا رئيس به جاي مدير است. اين دو واژه از جهات زيادي با هم تفاوت دارند و نيز با وجود پيدايش مكاتب مختلف مديريتي و تحرير كتابها و مقالات مختلف در اين زمينه و همچنين تأثير مديريت علمي در انقلاب صنعتي و فراصنعتي در سال هاي اخير هنوز مشاهده مي شود كه مديران بخش هاي مختلف كارشناساني(مهندسان) هستند كه در يك رشته فني خاصي تحصيل و تجربه داشته و علم مديريتي ندارند كه باعث تداخل وظيفه و گاه فعاليت نامربوط و عدم تخصصي شدن و آشفتگي امور گرديده است .اين مسئله نشان دهنده عدم تعريف درست و شناخت صحيح از مدير و مديريت در جامعه مي باشد. در دنياي امروز قلمرو مديريت از ساير رشته ها از هم جدا و مشخص گرديده است. علما و دانشمندان علم مديريتي به دليل فرا بعدي بودن و پيچيدگي و تخصصي بودن آن در بخش ها و سطوح مختلف از جمله اقتصادي، سياسي، فرهنگي و... و همچنين تأثيرات اولويت ها و سليقه ها و دانش در رشته هاي تخصصي تر خود تعاريف و تعابير مختلفي از انواع مديريت به صورت كلي و در مواردي هم جزيي ارائه كرده اند براي كساني كه اطلاعات پايه اي در زمينه مديريت ندارند و يا به دليل مقاصد و منافع شخصي و سياسي و يا موقعيت شغلي به آن اهميت نمي دهند. زمينه شناخت درست از اين علم و تعريف و طراحي شيوه هاي مديريتي براي بخش هاي مختلف و همچنين از اين فعاليت و مطالعه و انگيزش در جهت شكوفايي اين مقوله به درستي مورد توجه قرار نگرفته است. البته با توجه به ماهيت حرفه مديريت و عوامل مختلف تأثيرگذار در آن امكان تعريف مشخص و شناخت درست از آن و تعيين دامنه و نوع و چگونگي فعاليت ها و حدود اختيارات در سطوح مختلف و عينيت بخشيدن و تجسم عملكرد مدير به سهولت حرفه هاي ديگر نمي باشد. از نظر جايگاه علمي، مديريت در تقسيم بندي و طبقه بندي علوم مختلف بيشتر از آنچه كه در علوم انساني مطرح شده است مي توان گفت كه رابطه تنگاتنگ ميان علوم انساني و تجربي و حتي علوم ديگر دارد.
مديريت شايد به طور قطعي علم به حساب نيايد ولي از قوانين علمي به خصوص رياضي بيشترين استفاده را مي كند، مديريت جنبه ها و ابعاد گوناگون فرهنگي، سياسي، اقتصادي و اجتماعي و... دارد لذا نوع آن در فرهنگ ها و جوامع مختلف متقاوت است. بنابر اين در اينجا توضيح يك نكته ضروري به نظر مي رسد كه ما نبايد براي اصلاح مديريت صرفاً به تئوريها و نظريه هاي جوامع مختلف اكتفا كنيم بلكه براي بالا بردن كارآيي و اثربخشي آن ما بايد نظام مديريتي را خودمان طراحي و تدوين كنيم و در اين زمينه نسخه آماده و از پيش تعيين شده اي اصلاً وجود ندارد. به عنوان مثال يكي از ابعاد مهم مديريتي كه در اولويت سازي نيز اهميت زيادي دارد بعد فرهنگي آن است. مسأله اي كه در يك جامعه و فرهنگ براي مديريت از اولويت اول برخوردار است چه بسا در فرهنگ و جامعه ديگر آخرين گزينه انتخاب بوده و اهميت چنداني نداشته باشد. به هر حال براي هر واژه و اصطلاحي و يا هر موضوعي يك تعريف منطقي و صحيح كه حداقل چارچوب فعاليت را مشخص كند لازم است. تعاريف مختلفي با گرايش وظيفه اي براي مديريت از قبيل رهبري و هدايت كنترل و نظارت و برنامه ريزي امثال اينها و... وجود دارد ولي آنچه كه به عنوان هدف اصلي و كلي از واژه مديريت دنبال مي شود و بيشتر استنباط مي گردد تصميم گيري صحيح است و به جرأت مي توان گفت كه مديريت يعني تصميم گيري صحيح. بايد توجه كرد كه هر نوع تصميم نياز به اطلاعات مربوط به خود را دارد. پس يك مدير بايد داراي اطلاعات باشد ولي نوع اطلاعات و نحوه دسترسي به آنان جاي بحث دارد. به مقتضاي اين مقاله قابل ذكر است كه نوع اطلاعات مي تواند عمومي، نيمه تخصصي و تخصصي و حتي فوق تخصصي باشد. اطلاعات عمومي براي مواردي است كه مجموعه مورد بحث(نظر) از لحاظ مكاني و زماني محدود بوده و از روشهاي سنتي و تجربي صرف استفاده كند. در سازمان هاي امروزي كه بعضي از آنها حتي فعاليت هاي فرامرزي دارند و همچنين به دليل نوع فعاليت به عنوان مثال توليد يك كالاي استراتژيك و نيز مسائل پيرامون رقابت، هزينه و زمان، نياز به اطلاعات تخصصي اجتناب ناپذير مي باشد. اطلاعات تخصصي در مديريت مثلاً با گرايش اقتصادي و بازرگاني شامل اطلاعات مربوط به مديريت استراتژيك، مديريت منابع انساني، مديريت مالي، توليد، كنترل پروژه و تحقيق در عمليات، بازاريابي، مديريت سازمان، مديريت سيستم هاي اطلاعاتي و مديريت بهره وري و اطلاعات رياضي، آمار و حسابداري و برنامه ريزي استراتژيك و عملياتي و اطلاعات اقتصادي مي باشد كه هر كدام از اينها مقوله هاي گسترده اي هستند كه نياز به معرفي و توضيح بيشتر دارد و بحث درباره آن در اين مقاله مقدور نمي باشد.
رابطه مديريت با سياست
در مورد رابطه مديريت و سياست بايد گفت كه سياست يكي از جنبه ها و ابعاد گوناگون مديريتي مي باشد نه همه آن كه بحث آن نيز در رفتار سازماني مطرح شده است. با توجه به اين مسأله و اين كه مدير يك سازمان بايد منافع سازمان مورد نظر كه در رأس آن قرار دارد را تأمين كند نه منافع سياسي حزب يا گروه خاص را، در بسياري از موارد و مواقع در كشور ما مديريت كاملاً سياسي عمل مي كند يا از جنبه اي ديگر مديريت به عنوان ابزاري در دست سياستمداران براي اعمال نظر سياسي خويش مي باشد و اهميتي به جنبه هاي ديگر مديريت داده نمي شود. يك مدير خوب مي تواند سياستمدار خوبي هم باشد ولي يك سياستمدار خوب لزوماً يك مدير خوب نيست. سياست يك مفهوم انتزاعي است كه اثرات آن توسط يك مديريت خوب چه در بعد برنامه ريزي و چه بعد اجرايي مي تواند پياده شود. نكته اي كه در اين مورد بايد خيلي به آن توجه كرد اين است كه وزنه يا بار سياسي كه مدير به سياستها و تصميم هاي خود مي دهد در رشته هاي مختلف مديريتي اندازه هاي مختلف دارد. به طور مثال در مديريت اقتصادي كه مسأله ثبات از اهميت بسيار بالايي برخوردار است و سرنوشت رشد اقتصادي با مسأله ثبات به هم گره خورده است و سياست به دلايل مختلف به ويژه دلايل محيطي ناپايداريهاي زيادي دارد، اين وزنه بايد به حداقل ميزان خود برسد. به طور كلي هر چيزي بايد جاي مخصوص خود را داشته باشد.
يك مدير بايد آشنايي با سياست هم داشته باشد و اصول كلي آن را بشناسد ولي نبايد صرفاً كار سياسي انجام دهد و همه چيز را فداي مقاصد سياسي خويش سازد البته در صورتي ما مي توانيم اطمينان از رعايت اين اندازه ها توسط مديران داشته باشيم كه ضمانت اجرايي براي آن وجود داشته باشد، بدون وجود ضمانت اجرايي قوي براي رعايت اندازه ها بايد مسأله مديريت كاملاً از مسأله سياست جدا باشد و سازمان هاي سياسي و افراد در آن سازمان ها به عنوان سازمان هاي تأثيرگذارنده در مقوله فرهنگ و سياست عمده فعاليت داشته باشند.
راههاي پيشنهادي براي بهبود و توسعه مديريت در كشور
۱- تعيين جايگاه مشخص(سرفصل جداگانه) براي مديريت در بين علوم و فنون و حرفه ها و هنر، توضيح اين كه مديريت تمامي اين جنبه ها را دارا مي باشد.
۲- درك ضرورت توسعه مديريت و امكان سنجي آن و پرهيز جدي از روزمرگي در مديريت.
۳- براي مبارزه با سوِءمديريت و از بين بردن آن لازم است كه جايگزين آن يعني حسن تدبير يا مديريت صحيح پيدا شود.
۴- فعال كردن بخش تحقيق و پژوهش در زمينه ها و رشته هاي مديريتي و ايجاد بورس تحقيق و حفظ حقوق واقعي پژوهشگران.
۵- فراهم آوردن زمينه ارتباط نزديك بين مراكز آموزش و مراكز كاري و اشتغال، به طوري كه تحصيلكردگان مراكز آموزشي براي سازمان ها و صنعت به مثابه ماده اوليه براي كارخانه هاي توليدي باشند.
۶- افزايش كيفيت آموزش و ارتقاي سطح علمي دانش مديريت در دانشگاهها از طرق مختلف.
۷- جدا كردن مقوله سياست از مديريت در صورتي كه ضمانت اجرايي قوي براي رعايت اندازه هاي سياسي براي مديران وجود نداشته باشد.
۸- تبيين دقيق مباني تئوريك مديريتي و رابطه آن با سيستم حكومتي و ديني كشور.
۹- تشكيل جامعه مديران حرفه اي البته با مديريت صحيح و تشكيل يك كميته علمي تخصصي از برجستگان اين رشته و تدوين اصول و نظارت بر آن و تربيت مديران متخصص براي قسمت هاي مختلف.
۱۰- رسميت بخشيدن به مديريت در كشور از طريق تأسيس سازماني كه مسئوليت مديران را از نظر فني و تخصصي و تعهدي تأييد نمايد مانند سازمان حسابرسي براي حسابداران خبره.
۱۱- تقويت مالي فعالان در رشته هاي مديريتي جهت راه اندازي صنايع و كارگاه هاي كوچك توليدي و صنعتي و دفاتر بازرگاني و كمك به اشاعه روند علمي تجارت و اقتصاد و توليد در كشور.
۱۲- برگزاري آزمونهاي مديريتي در سطح ملي و بين المللي.
۱۳- تربيت مديراني كه براي جهاني شدن تخصص و آمادگي كافي داشته باشند.
۱۴- نوسازي در مديريت از طريق تدوين آزمونهاي شايستگي به صورت جامع و كاربردي براي مديران فعلي(رؤسا، فرماندهان و...) به طور كتبي، عملي و شفاهي و تشخيص مدير از غير مدير.
۱۵- تدوين دايره المعارف (فرهنگ جامع) مديريتي (مثلاً اطلاعاتي درباره معرفي مديران موفق و توضيح در مورد كارها و تصميمات انجام شده توسط آنها و جمع بندي نتايج حاصل از فعاليت آنها و كمك به شناسايي مديران واقعي).
۱۶- تدوين سياست هاي راهبردي از سوي دولت در مورد مديريت با توجه به اساسي بودن مسأله.
۱۷- احياي تفكر سيستمي در مديريت.
۱۸- ما مي توانيم مديريت را تلويحاً علوم در نظر بگيريم و از اين طريق بدون اين كه ضرري متوجه ما شود از مزاياي آن بهره ببريم.
۱۹- ضابطه مند كردن انتخاب مديران از طريق اعمال فرايند منطقي در گزينش(انتخاب استراتژيك) آموزش، ارتقاء و استفاده از افراد براي اداره قسمتهاي مختلف.
۲۰- توجه دقيق و اهميت به مسأله بازخور(Feed back) در مديريت از قبيل پيشنهادها، راه حل ها، واكنش ها و غيره به دليل آن كه بازخور يكي از واكنش هاي ارزان قيمت براي بسياري از بيماري هاي بالقوه مزمن سازمان هاست. در بسياري از موارد در كشور ما كانال هاي بازخور مسدود مي شود. ارزان ترين و بهترين راه جلوگيري از پيش آمدن بحران ها توجه دقيق به عنصر بازخور است.
۲۱- اگر مديريت را به عنوان يك تخصص شناختيم ديگر نبايد اداره بخش ها، دواير، ادارات و سازمان ها را به مديران اسمي واگذار كنيم.
۲۲- انتخاب بازرس مدير براي نقد مديران فعلي و نظارت مستمر و مداوم بر كار مديران در مقاطع زماني مختلف و ارتقاء و يا تنزيل مقام آنها.
۲۳- تعيين استانداردها و شاخص هاي لازم براي مديران و اعطاي گواهينامه و تأييديه براي واجدين اين استانداردها.
۲۴- كمك به عينيت يافتن يك انقلاب مديريت واقعي و تبيين آسيب هاي ساختار غلط مديريت براي جامعه.
۲۵- تقويت انجمن علوم مديريت ايران و كمك به تربيت مديران حرفه اي.
۲۶- تجزيه و تحليل ساختار فعلي مديريت در سطوح مختلف از طريق تشكيل كميته هاي تجزيه و تحليل توسط كارشناسان و تحليل گران طراز اول.
۲۷- كمك به تحقيق دموكراسي صنعتي .
۲۸- كاستن از حرفها و انجام كار عملي در اين زمينه(عمل گرايي) .
۲۹- انجام تبليغات در سطح ملي براي كمك به شناسايي و بهبود نگرش ها راجع به دانش مديريت.
۳۰- تدوين نظام نامه جامع مديريتي.
نتيجه گيري
زيانهاي سوء مديريت چيزي نيست كه آن را بتوان در يك مقاله چند صفحه اي (اينجا) گنجاند، بلكه جنبه هاي كوچكي از آن را براي اطلاع عمومي مي توان ذكر كرد. در موارد عنوان شده فوق ، ضمانت اجرايي در انجام و ثمربخش بودن آن موارد نيز مديريت صحيح مي باشد و بدون مديريت صحيح حتي با وجود بهترين راه ها هيچ انتظاري را جهت بهبود وضعيت تأمين و برآورده نمي كند. هميشه براي حل مسائل و مشكلات راه وجود دارد مشكلات مديريتي نيز از اين امر مستثني نيست بايد انديشه فقدان راه حل عملي براي حل مشكلات از بين برود. مخارج و هزينه هاي گوناگون كه براي اعمال نه چندان ضروري و شايسته مصرف مي شود اگر براي توسعه مديريت صرف شود مشكلات كنوني حل خواهد شد. در اينجا جمله بسيار ارزشمند ماتسوشيتا دانشمند ژاپني را يادآور مي شوم كه گفته است: «نخست انسان بساز كالاي خوب خودش ساخته مي شود» بر دانشجويان و پژوهشگران و كساني كه به نحوي با مسائل مديريتي سر و كار دارند نيز ضروري است كه از روزمرگي بپرهيزند و با استفاده از همان امكانات محدود خود را در راه تحقق يك مديريت پويا تلاش كنند و آن را توسعه دهند. كشور ما با پيشينه و استعداد خوب خود كه اهداف متعالي را نيز دنبال مي كند و پيام سعادت و بهروزي نه تنها براي ملت خويش بلكه براي تمامي بشريت همراه با صلح و دوستي و رفاه و آسايش در همه جوامع دارد مي تواند راه هاي پيشرفت و توسعه را تا رسيدن به قله هاي پيروزي و سرافرازي و سعادت طي كند.
نكته هايي از مديريت
۱- مديريت صحيح عامل ايجاد ثبات است.
۲- اقتصاد بيمار نتيجه مديريت بيمار است.
۳- تنها مديريت صحيح است كه مي تواند با تجزيه و تحليل درست و علمي خود به مسائل مديريتي پاسخگو باشد.
۴- نيروي انساني متخصص و در رأس آن مديريت عامل اصلي ساختاري و اصلاح ساختاري مي باشد.
۵- مديران حرفه اي تحليل گران و استراتژيست هاي خوبي هستند.
۶- تحقق عدالت چه فردي و چه اجتماعي بدون مديريت صحيح امكان پذير نيست.
۷- بعد سياسي يكي از ابعاد و مؤلفه هاي گوناگون مديريت است نه همه آن. متأسفانه در خيلي از موارد مديران ما سياسي عمل مي كنند.
۸- برنامه ريزي استراتژيك كه توسط مدير انجام مي شود يك تخصص است.
۹- مديريت يك فرايند و حتي يك سيستم است.
۱۰- مديريت صحيح نه يك نياز بلكه يك ضرورت است.
۱۱- مديران كارآمد و حرفه اي قطعاً پيروز ميدان جنگ با توسعه نيافتگي خواهندبود.
۱۲- ابزار توسعه پايدار فقط در دست مديريت صحيح است.
۱۳- راه توسعه و آباداني كشور از مديريت صحيح مي گذرد.
۱۴- توسعه نيافتگي در مديريت ريشه توسعه نيافتگي در تمامي زمينه ها است.
۱۵- راه خروج از بحران ها توجه به مديريت صحيح است.
۱۶- مدير تحليل گري است كه از طريق تحليل درست و علمي و منطقي تصميم مناسبي براي حل مسائل مديريتي اتخاذ كرده و آن را اجرا مي كند.
۱۷- مديريت صحيح كيفيت اداره امور را بالا مي برد.
۱۸- ايران امروز محتاج مديران حرفه اي است.
۱۹- مديريت صحيح يك نوع تكنولوژي پيشرفته است.
۲۰- مديريت صحيح قدرت پيش بيني و برنامه ريزي براي مسائل آينده را داراست.
تهيه كننده: حسين صديقي