همه جوامع بايد راههايي را بيابند تا مانع از آن شوند كه اعضاي آن يكديگر را بكشند يا به هم آسيب برسانند. همه مردم رفتار پرخاشگرانه را تا اندازه اي كنترل مي كنند ولي از لحاظ ارزشي كه براي آن قايلند و ميزان محدود كردن آن با هم فرق دارند.
براي مثال، در ميان قبايل سرخپوست آمريكايي، كومانچي ها و آپاچي ها كودكانشان را جنگجو بار مي آورند و حال آنكه هوپيها و زوني ها به فرزندانشان صلح جويي و رفتار غيرپرخاشگرانه مي آموزند. اصولاً در فرهنگ آمريكايي براي پرخاشگري و سرسختي ارزش قائلند.
تعاريف پرخاشگري
روان شناساني كه اعتقادات نظري متفاوتي دارند در مورد چگونگي تعريف پرخاشگري اساساً با هم توافق ندارند. موضوع اصلي اين است كه آيا بايد پرخاشگري را براساس پيامدهاي قابل ديدن آن تعريف كنيم يا براساس مقاصد شخصي كه آن را نشان مي دهد. گروهي پرخاشگري را رفتاري مي دانند كه به ديگران آسيب مي رساند يا بالقوه مي تواند آسيب برساند. پرخاشگري ممكن است بدني باشد (زدن- لگد زدن- گاز گرفتن) يا لفظي (فرياد زدن، رنجاندن) يا به صورت تجاوز به حقوق ديگران (چيزي را به زور گرفتن) نقطه قوت اين تعريف عيني بودن آن است: به رفتار قابل مشاهده اطلاق مي شود. نقطه ضعف آن اين است كه شامل بسياري از رفتارهايي است كه ممكن است به طور معمول پرخاشگري تلقي نشود.
پرخاشگري وسيله اي رفتاري است در جهت رسيدن به هدفي، پرخاشگري خصمانه رفتاري است در جهت آسيب رساندن به ديگران، بيشتر پرخاشگريهاي بين كودكان كوچك از نوع وسيله اي است. اين نوع پرخاشگري به خاطر متعلقات است. كودكان از يكديگر اسباب بازي مي قاپند، يكديگر را هل مي دهند تا با اسباب بازي اي كه مي خواهند بازي كنند. به ندرت اتفاق مي افتد كه بخواهند به كسي آسيب برسانند يا از روي عصبانيت دست به پرخاشگري بزنند.
پرخاشگري را بايد از جرأت ورزي متمايز دانست. جرأت ورزي، دفاع از حقوق يا متعلقات (مانند ممانعت كودك از اين كه كسي به اسباب بازي اش دست نزند) يا بيان اميال و آرزوها را برمي گيرد. مردم معمولاً شخص با جرأت را پرخاشگر مي دانند. در صورتي كه كسي كه از حق خود دفاع مي كند جرأتمند است نه پرخاشگر.
تغييرات رشدي
كودكان در ۱۲ ماهگي وقتي با هم هستند شروع به ابراز رفتار پرخاشگرانه وسيله اي مي كنند رفتار پرخاشگرانه آنان غالباً به خاطر اسباب بازي و متعلقات ديگر است و در ارتباط با همسالان ابراز مي شود. كودكان گاهي اوقات به والدين و كودكان بزرگتر حمله ور مي شوند، ولي اين گونه پرخاشگري در مقايسه با پرخاشگري، همسالان نسبتاً نادر است. كودكان همچنان كه به سالهاي پيش از مدرسه و مدرسه نزديك مي شوند، كمتر دست به اعمال پرخاشگرانه مي زنند و در نوع پرخاشگري آنان هم تغييراتي ايجاد مي شود. يعني وقتي كه پرخاشگري ابراز مي شود غالباً خصمانه است و كمتر وسيله اي است. به اين معنا كه كودكان براي به دست آوردن هدفهاي وسيله اي كمتر مستقيماً از حربه هاي جسماني استفاده مي كنند. ولي وقتي كه به كسي حمله لفظي يا بدني مي كنند بيبشتر امكان دارد كه با قصدي خصمانه اين كار را كرده باشند. پرخاشگري لفظي، دست كم در سالهاي قبل از مدرسه افزايش مي يابد.
ثبات پرخاشگري
هرچند كه سطح پرخاشگري كودكان از موقعيتي به موقعيت ديگر فرق مي كند ولي كودكان از لحاظ تداوم رفتار پرخاشگرانه در طول زمان با هم فرق دارند. كودكاني كه در سالهاي اوليه به شدت پرخاشگرند به احتمال زياد در جواني و بزرگسالي هم پرخاشگر خواهند بود و كودكاني كه پرخاشگر نيستند به احتمال زياد در بزرگسالي هم پرخاشگر نخواهند بود.
بعضي از مطالعات نشان مي دهد كه ثبات پرخاشگري دخترها در طول زمان كمتر از پسرهاست و چند مطالعه ديگر نشان داده است كه دخترها و پسرها از اين لحاظ تفاوتي ندارند. البته كودكان به هنگامي كه با وقايع تنش زا مثل جدايي پدر و مادر يا به دنيا آمدن كودكي جديد ربه رو مي شوند بيشتر پرخاشگر مي شوند، ولي پرخاشگري شديدي كه بيش از چند ماه به طول انجامد غالباً حاكي از تداوم داشتن اين الگوي رفتار است. پرخاشگري در حد معمول كمتر جاي نگراني دارد. بخصوص در سالهاي پيش از مدرسه شايد اين اندازه پرخاشگري صرفاً نشان دهنده اين باشد كه كودك مي خواهد انواع مختلف كنش متقابل اجتماعي را داشته باشد.
ادراك مقاصد ديگران و رفتار پرخاشگرانه
كودكان در مورد پرخاشگري ديگران برحسب اينكه آن را عمدي يا تصادفي بدانند قضاوتهاي متفاوتي مي كنند. مطالعه اي كه پسرهاي بسيار پرخاشگر را با پسرهاي غيرپرخاشگر مقايسه مي كند نشان مي دهد كه پسرهاي پرخاشگر احتمالاً از مقاصد ديگران دركي متفاوت از پسرهاي غيرپرخاشگر دارند. براساس درجه بندي معلمان و همسالان تعدادي از پسرها در كلاسهاي دوم، چهارم، ششم به عنوان بسيار پرخاشگر يا غيرپرخاشگر طبقه بندي شدند. سپس اين عده در موقعيتي آزمايشي مشاهده شدند كه به آنان براي جور كردن قطعات پازل جايزه اي تعلق مي گرفت. قرار بر اين شد كه وقتي كه قسمتي از پازل كامل شد پسر بچه ديگري (كه همدست آزمايشگر) بود آن را به هم بزند. درحالت اول، پسر بچه آن را عمداً بهم زد، در حالت دوم طوري بهم زد كه تصادفي جلوه كند و در حالت سوم انگيزه هاي پسر بچه مبهم بود. كودكان مورد آزمايش اين امكان را داشتند كه با خراب كردن پازل اين كودك «تلافي» كنند. كودكان پرخاشگر و غيرپرخاشگر وقتي كه احساس كردند كه اين كودك عمداً خرابكاري كرده تلافي كردند و وقتي كه ديدند عملش غيرعمدي بوده تلافي نكردند، ولي واكنش آنان به انگيزه هاي مبهم متفاوت بود. وقتي كه انگيزه هاي اين كودك نامشهود بود پسر بچه هاي پرخاشگر تلافي كردند و طوري واكنش نشان دادند كه گويي اين كودك عمداً اين كار را كرده است. كودكان غير پرخاشگر تلافي نكردند و طوري عمل كردند كه گويي اعمال او غيرعمدي بوده است.
تفاوتهاي جنسيتي
پسرها پرخاشگرتر از دخترها هستند. اين تفاوت در غالب فرهنگها و تقريباً در همه سنين و نيز در غالب حيوانات ديده مي شود. پسرها بيش از دخترها پرخاشگري بدني و لفظي دارند. از سال دوم زندگي اين تفاوتها آشكار مي شود. براساس مطالعات مشاهده اي در مورد كودكان نوپاي بين سنين ۱ تا ۳ سال تفاوتهاي جنسيتي از لحاظ تعداد پرخاشگري بعداز ۱۸ ماهگي ظاهر مي شود و قبل از آن اثري از آن نيست. پسرها بخصوص به هنگامي كه به آنان حمله اي مي شود يا كسي مخل كارهايشان مي شود تلافي مي كنند. در يك مطالعه مشاهده اي در مورد كودكان پيش از مدرسه پسرها فقط اندكي بيش از دخترها مورد حمله قرار گرفتند، ولي دو برابر دخترها تلافي كردند. شايد اينكه پسر بچه بالقوه پرخاشگر است يا مي تواند آن را بياموزد علتي فيزيولوژيك داشته باشد. براي مثال پسران ۱ تا ۳ ساله در كلاسهاي پيش از دبستان از طرف بزرگسالان و همسالان بيش از دخترها به خاطر پرخاشگري مورد توجه قرار گرفتند. اين توجه گاهي مثبت بود (لبخند زدن، ملحق شدن به بازي كودكان) و گاهي تا حدودي منفي (متوقف كردن كودك يا سر كودك را با چيزي گرم كردن). توجه نشان دادن به رفتار كودك، به هر نحوي كه باشد، بيش از بي توجهي به آن باعث تشويق رفتار مي شود.
الگوي خانواده و پرخاشگري
والدين كودكان به شدت پرخاشگر غالباً به هنگام اعمال قواعد و معيارها خشونت دارند و پرخاشگرند. يكي از پيچيده ترين و جامع ترين روشهايي كه براي درك پرخاشگري در خانواده به كار رفته تحقيق جرالد پاترسون و همكارانش در مركز يادگيري اجتماعي ارگان بوده است. آنان براي مطالعه الگوهاي كنش متقابل خانوادگي در خانه و مدرسه و ارتباط آن با مشكلات رفتاري كودكان مشاهدات مستقيمي انجام داده اند. افراد مورد مطالعه از خانواده هايي بودند كه به دليل مشكلات رفتاري مثل پرخاشگري، دزدي و ساير رفتارهاي ضد اجتماعي فرزند يا فرزندانشان به درمانگاه رجوع كرده بوند.
وقتي كه واكنش خشونت آميزي بروز مي كند ساير اعضاي خانواده كاري مي كند كه باعث دامن زدن به رفتار پرخاشگرانه مي شوند. براي مثال، برادري بر سر خواهرش فرياد مي زند، خواهر بر سر او فرياد مي زند و ناسزايي به او مي گويد. در اين موقع برادرش او را كتك مي زند و اين ماجرا ادامه مي يابد. تمام اينها نشان مي دهد كه والدين مي توانند در پاداش دادن و تنبيه كردن فرزندانشان رفتار باثباتي داشته باشند و با استفاده از راههاي مؤثر بدون اينكه با تنبيه شديد همراه باشد پرخاشگري كودكان را كنترل كنندو بازآموزي كودكان در دوراني نسبتاً كوتاه ميسر است.
در آخر بايد گفت تلويزيون نيز منبع ديگري است كه كودكان بخصوص پسرها از طريق آن رفتار پرخاشگرانه را مي آموزند. به طور مثال: خشونت ضد ارزشهاي آمريكايي تلقي مي شود، پرخاشگري به عنوان يكي از وسايل رسيدن به هدف تشويق مي شود. در برنامه هاي تلويزيوني كه يكي از وسايل انتقال چنين ارزشهاي اجتماعي به كودكان است، به طور متوسط در هر ساعت پنج يا شش بار خشونت بدني نمايش داده مي شود. رفتار پرخاشگرانه شخصيتهاي تلويزيوني غالباً تقويت مي شود: قهرمان اين برنامه ها به همان اندازه پرخاشگرند كه ضد قهرمانها. در مطالعه اي كودكان چهار ساله به هنگام بازي آزاد در مهد كودك به مدت ۳ هفته مورد مشاهده قرار گرفتند و از لحاظ رفتار پرخاشگرانه به دو گروه بالاي متوسط و زير متوسط طبقه بندي شدند. درطول چهار هفته بعد اين كودكان به گروههايي تقسيم شدند كه در مهد كودك به مدت نيم ساعت يا برنامه پرخاشگرانه (مثل «بت من» و «سوپرمن») يا فيلمهاي معمولي و يا برنامه هاي جامعه پسند مي ديدند. كودكاني كه از اول از لحاظ پرخاشگري در حد بالاي متوسط بودند در مدت بازي آزاد و بعداز ديدن برنامه پرخاشگرانه از خود پرخاشگري بيشتري نشان دادند تا كودكان مشابهي كه برنامه هاي معمولي را ديده بودند. دو گروه از كودكاني كه از لحاظ پرخاشگري زير متوسط بودند و هر كدام يكي از اين برنامه ها را ديده بودند واكنششان با هم فرقي نداشت. اين الگوهاي رفتاري تا دو هفته بعد از پايان گرفتن تماشاي اين برنامه ها همچنان ادامه داشت. كودكاني كه مستعد پرخاشگري هستند با ديدن خشونت از تلويزيون پرخاشگرتر مي شوند.
منبع: كتاب رشد و شخصيت كودك
تأليف: پاول هنري ماسن،جروم كيگان، آلتا كارول هوستون،جان جين وي كانجر
ترجمه: حميده لمسه چي