شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۳۸۲- سا ل يازدهم - شماره ۳۰۴۵ - May .10, 2003
انديشه
Front Page

تازه هاي انديشه
013330.jpg
كارل ماركس
زندگي و ديدگاههاي او
نويسنده: دكتر مرتضي محيط / ناشر: اختران / ويراستار: حسن مرتضوي / نوبت چاپ: اول ۱۳۸۲ / شمارگان: ۳۰۰۰ نسخه / بها: ۴۲۰۰ تومان
امروزه در ايران ترجمه و نگارش آثاري درباره ماركس و يا انديشه ماركسيستي رونق بسياري دارد. اين مسئله بي شك نشان از علاقه به شناخت درست و دقيق انديشه غربي دارد.
كتاب حاضر زندگي و آثار كارل ماركس را تا اوايل سال ۱۸۴۸ دربرمي گيرد. هدف از اين كتاب آن بوده است كه ضمن دنبال كردن ديدگاه ماركس و تكامل آن در مراحل گوناگون فعاليت سياسي اش از طريق نقل وسيع بخش هاي اصلي نوشته هاي او به زندگاني خصوصي او هم اشاره كند.
به قول مك للن: «تظاهر به انعكاس تصويري بي طرفانه از زندگي هر كس كاري ناممكن است چه رسد به زندگي ماركس.» با اين همه نويسنده كوشيده تا اين نقص را هرچه كم رنگ تر نمايد.
مقدمات سياست
نويسنده: استيون تانسي / مترجم: هرمز همايون پور / ناشر: ني / نوبت چاپ: اول - ۱۳۸۱ / شمارگان: ۱۶۵۰ نسخه / بها: ۲۵۰۰ تومان.
كتاب مقدمات سياست با بياني روشن و استدلالي شامل اين مطالب است. معرفي زمينه هاي اصلي سياست، توضيح انديشه ها و اصطلاحات پايه اي، جدول ها و حواشي گويا براي ارائه تعريف هاي مختصر و آمار و ارقام لازم، مثال و نمونه هاي فراوان از جوامع مختلف در سراسر گيتي، منابع و مآخذ سودمند اخير در باب سياست و انديشه ها و فعاليتهاي سياسي.
استيون دي. تانسي، نويسنده كتاب، استاد درسهاي سياست و نظام هاي ارتباطي در دانشگاه بورنماث انگلستان است و اين كتاب را به صورتي نگاشته تا علاوه بر دانشجويان رشته هاي علوم سياسي و اجتماعي براي خوانندگان عمومي نيز قابل استفاده و روشنگر باشد.
لنين و لنينيسم
نويسنده: ديويد شوب / ترجمه از: محمد رفيعي مهرآبادي / انتشارات: بهجت / نوبت چاپ: اول - ۱۳۸۱ / شمارگان: دو هزار نسخه / بها: ۳۷۰۰۰ ريال
ولاديمير ايليچ اوليانوف (لنين) چهره اي سرشناس و برجسته در تاريخ سياسي - اجتماعي قرن بيستم و رهبر انقلاب سوسياليستي انقلاب اكتبر ۱۹۱۷ است. درباره لنين اظهارات گاه متضادي شده است. از يك سو كمونيست ها و ماركسيستهاي ارتدوكس به او وجهه اي مقدس بخشيده و آموزه هاي وي را چونان كتابي مقدس قرار داده اند و از ديگر سو برخي از انديشمندان ليبرال از وي چهره اي مستبد و خشن معرفي كرده اند. اما به هر روي، لنين را بايد مانند هر متفكر ديگري در بستر جريانات اجتماعي و فكري زمانه اش گذارد و آنگاه از وي چهره اي مطابق با آن ترسيم كرد.لنين بي شك آموزه ها و انديشه هاي اجتماعي و سياسي ماركس را شكلي عملي بخشيد.
نويسنده كتاب حاضر، ديويد شوب كه خود در جنبش سوسيال دمكرات روسيه عضويت داشت و در انقلاب ۱۹۰۵ روسيه شركت كرده بود، در اين كتاب كوشيده تا به شرح زندگاني لنين و چگونگي شكل گيري انديشه هاي وي بپردازد و از اين طريق شخصيت وي را تحليل كند.

آرمان كمنيوس
اتحاد علم و دين
كمنيوس در مورد طرح دانش عمومي يا فراگير اضافه مي كند كه هر مرحله از علم مجموعه كاملي از معارف را شامل شود
013320.jpg

به طوري كه اين مجموعه به نوبه خود مقدمه يك مرحله جديد عالي تر و عميق تر و وسيع تر مي باشد
سالي كه مونتني (۱۵۹۲) چشم از جهان فروبست، در نيونيز(Niewniz) موراوي كودكي به دنيا آمد كه بعدها وي ژان آموس كمنيوس ناميده شد و به اين اسم شناخته مي شد. كمنيوس پيرو مذهب پروتستان و عضو فرقه اي به نام «برادران مراوي» بود. پيروان اين فرقه از تعليمات جان هوس (Huss ۱۴۱۵-۱۳۶۹) كه زندگاني ساده و بازگشت به تعليمات انجيل را تعليم مي داد بهره مي گرفتند. هوس كه از پيروان واي كليف و از پيشروان مارتين لوتر بود از سوي كليساي كاتوليك محكوم و سوزانده شد. مشرب اين اقليت تصوفي بود كه روبه سوي مسيحيت داشت و مستلزم فداكاري كامل نسبت به آرمانهاي مذهبي بود.
كمنيوس پس از گذرانيدن دوره تحصيلات عالي به جاي پرداختن به شغل كشيشي به تعليم و تربيت پرداخت. پس از بازگشت به موراوي مدير مدرسه شد و در فولنك پيشوايي يك كليسا را پذيرفت اما نهضت بوهم و شروع جنگ هاي سي ساله، سرآغاز گرفتاري هاي او شد، از خانه اش گريخت و زن و فرزندانش را گم كرد و سرگردان در كشورهاي مختلف شد. در اين سالها به نوشتن درباره ضرورت اتحاد دين با مسائل غير ديني ادامه داد. او را از بوهم تبعيد كردند و ناچار به لژنو(Leszno) در لهستان رفت. از آن زمان به مطالعه آثار بيكن و كامپانلا مشغول شد. با اين حال كارهايي از اين نوع را پله هايي براي رسيدن به مسائل بسيار مهمتر دانست. او مي خواست در دانش انسان و تعليم و تربيت اصلاحات بنيادي ايجاد كند. «و به همين خاطر است كه در تاريخ تعليم و تربيت جهان عموماً  و تعليم و تربيت غرب خصوصاً «پدر تعليم و تربيت نوين» لقب گرفته است. در كتاب «هنر بزرگ معلمي» انديشه هاي كلي فراوان است ولي آرزوي كمنيوس اتحاد علم و انسان از بعد دانش فراگير(Pansophy) بود، اگرچه وي در عصر خود تنها كسي نيست كه به فكر تشكيل يك علم فراگير افتاده باشد. در اين دوره چنين تمايلي رواج داشت. انگيزه اي نظير انديشه كمنيوس دكارت را بر آن داشت كه در مارس ۱۶۲۶ به مرسن عبارتي به اين شرح بنويسد: «براي اين كه از مطالبي كه قصد دارم به چاپ رسانم باخبر شده باشيد چهار كتاب به زبان فرانسه خواهد بود كه عنوان كلي آن چنين است: «طرح يك دانش عمومي كه قادر باشد طبيعت آدمي را به عالي ترين درجه كمال ارتقا بخشد.» اين اتحاد سرآغاز انديشه او(كمنيوس) در بعد بين المللي بود، زيرا ايجاد چنين اتحادي در علم و تبديل آن به يك سيستم، جز از طريق همكاري همگاني پيرامون انديشه هاي موجود امكان پذير نبود، لذا از آن زمان تمام تلاش خود را براي همكاري در معيار بسيار وسيع مبذول داشت.
اگر چه به نظر پياژه «ادعاي اينكه در نويسنده ۳۰۰ سال پيش نوگرايي ببينيم و يا او را نوگرا ببينيم و يا اين كه مباني روندهاي كنوني يا جديد انديشه را در او مي يابيم كار ساده و خطرناكي است.» اما ماندگار بودن سئوالات و دغدغه هاي وي است كه او را چهره اي جهاني ساخته است نه پاسخ هايش. شاهد اين مدعا چهارصدمين سالگرد تولد وي كه مصادف با سال ۱۹۹۲ است، مي باشد. در اين سال گردهمايي ها، همايش ها، سخنراني ها و آثار منتشره فراواني است كه در سطح جهان براي ولادت او تشكيل و انتشار يافت. پياژه كه خود در سال ۱۹۵۷ مدير دفتر بين المللي تعليم و تربيت بود نوشته اي با عنوان «اهميت ژان آموس كمنيوس در عصر ما» كه مقدمه اي بر يك مجموعه منتخب بود ، داشت.
متافيزيك كمنيوس بين اسكولاستيسم(Scholastism) ارسطويي و مكانيكاليسم قرن هفدهم قرار مي گيرد. تأثيرات انديشه فرانسيس بيكن را در افكار او مي توان يافت، اما به قول پياژه اگر از منظر تجربه گرايي به آن بنگريم نبايد براي ارتباط آشكار بيش از حد تاكيد كرد، كمنيوس آشكارا به زبان ارسطو سخن مي گويد، اما مرتباً سعي دارد مفاهيم پيشرفت و ظهور را به جاي سلسله مراتب لايتغير بنشاند و پيرامون انديشه توازن يا هماهنگي در ميان حوزه هاي مهم فكري سير كند. دغدغه  اصلي كمنيوس در آراي متفكران آن دوره نيز نمود پيدا كرده بود، از جمله «سر توماس مور» در «مدينه فاضله» جامعه اي را مجسم مي كرد كه در آن تربيت را گرامي مي شمردند و مالكيت اختصاصي نداشتند. كامپانلا در «شهر آفتاب» نظامي را براي تعليمات توصيه مي كند كه انساني تر و پيشروتر باشد. جان والنتين آندريا در «شهر مسيحي» درباره يك كشور جمهور آرماني صحبت كرده است كه در آن صحبت گرامي شمرده مي شد و تربيت براي همه بود. فرانسيس بيكن نيز در «آتلانتيس نو» در باره يك كشور جمهوري علمي سخن مي گفت.
با وجود اختلافاتي كه در شيوه تفكر قرن هفدهم و قرن بيست و بيست و يكم وجود دارد، بدون شك مي توان «كمنيوس را يكي از پيشگامان انديشه هاي اصيل روانشناسي رشد و بنيانگذار نظام تعليمات گام به گام متناسب با رشد شاگردان دانست». اين سخن اخير نقل قول از پياژه است كسي كه خود از چهره هاي درخشان روانشناسي ژنتيك معاصر است و درحالي اين سخن را مي گويد كه در فاصله زماني ۳۰۰ سال از او قرار گرفته است. با وجود دوگانگي هايي كه در مقاله وي به چشم مي خورد، اما خود پياژه در پايان متذكر مي شود كه شايستگي بزرگ اين متخصص برجسته تعليم و تربيت اين واقعيت است كه يك سلسله مسائل تازه را عنوان كرده است. نظريه ها ممكن است از صحنه خارج شوند اما مسائل باقي مي مانند.
توصيف و نقد ژان پياژه در مورد كمنيوس اگر چه منصفانه و دقيق است اما نبايد اين نكته را از نظر دور داشت كه وي از منظر روانشناسي ژنتيك كمنيوس را توصيف و نقد مي كند، اما همانگونه كه گفته شد اهميت كمنيوس نه به خاطر اين است كه از پيشگامان روانشناسي رشد محسوب مي شود و نه به خاطر اصول تعليم و تربيتي كه وضع مي كند است بلكه درخشش چهره او در طرح اين مسأله است. به همين دليل است كه پياژه در موخره مقاله اش مي نويسد كه حتي نظريه هاي ناقص يا نادقيق نيز در طول تاريخ علم و فن شناسي (تكنولوژي) اهميت تعيين كننده داشته، زيرا مسائل تازه اي را عنوان مي كنند، اگر از اين زاويه نگاه كنيم اهميتي ندارد كه ايده هاي تعليم و تربيتي كمنيوس و آراء او در زمينه رشد ذهني و عقلي از نظريه نوافلاطوني در خصوص «بازگشت»  و يا از ديگر منابع فلسفي اقتباس شده است، نكته اساسي و بسيار مهم اين است كه با توجه به اين امر به عنوان پايه فعاليت انسان و در توازي با پيشرفت ظاهري طبيعت، تعداد زيادي مسأله جديد براي عصر خودش عنوان مي كند. رشد عقلي، مباني روانشناختي روش هاي تدريس، ارتباط مدرسه و جامعه، لزوم تدوين و انسجام بخشي متون درسي و سازمان اداري آموزش و پرورش و بالاخره سازمان بين المللي تحقيق و تربيت. و ما مي توانيم ملاحظه كنيم كه همه اين مسائل امروزي هستند بخصوص مسأله اخير يعني «سازمان بين الملل تحقيق و تربيت».
كمنيوس در مورد طرح دانش عمومي يا فراگير اضافه مي كند كه هر مرحله از علم مجموعه كاملي از معارف را شامل شود به طوري كه اين مجموعه به نوبه خود مقدمه يك مرحله جديد عالي تر و عميق تر و وسيع تر مي باشد. بنابراين توسعه معلومات به صورت دواير متحدالمركز ايجاب مي كند كه پرورش فكر با تعليم اصول ابتدايي كه براي كسب معارف كلي و عمومي ضرورت دارد آغاز شود. همانگونه كه در عبارات پيشين اشاره شد دكارت نيز چنين دغدغه اي را در سر داشت، اما آرمان كمنيوس از خواست دكارت فراتر بود چرا كه كمنيوس سوداي يگانگي و وحدت فرقه هاي گوناگون مسيحي و گاه حتي يگانگي اديان گوناگون را داشت. اما «گويي نمي دانست كه يكي از هدف هاي دكارت وارهانيدن فلسفه از وابستگي الهيات است. در ديدار و گفت وگويي چهارساعته كه در خانه دكارت در هلند با وي داشت طرح خود را با او در ميان گذاشت ولي دكارت با گفتن اين كه چنين كاري به هم آميختن نارواي فلسفه و الهيات است از تأييد آن خودداري كرد».
كمنيوس بر آن بود كه راه برآوردن اين آرزو، پديد آوردن دانشي يگانه و آموزش آن به همگان است. اين دانش فراگير كه با كوشش گروهي از پژوهندگان و كارآگاهان پديد تواند آمد بايد بر سه بنياد استوار گردد. نخست علم و روش تجربي بدان سان كه بيكن پيشنهاد كرده بود. دوم خرد كه بنياد فلسفه است و آنجا كه تجربه كافي نيست بايد از آن ياري خواست. سوم، حقيقت آشكار شده در دين (وحي) كه كمنيوس آن را برترين معيار مي دانست.
كمنيوس تصور مي كرد كه اين معارف مختلف با توجه به روابط متقابل خود مطرح شوند و يك كل به هم پيوسته و مجموعه اي متجانس تشكيل مي دهند. در نظر كمنيوس تنها دانش عمومي كه وي خود را مبتكر آن مي داند مي تواند پيشرفت اخلاقي، هوشي و معنوي انسان را كه متدرجاً  روبه تعالي است تسريع و از اين راه كم كم نزديك شدن او را به قللي كه به انوار الهي منور گشته است ممكن سازد. او اين سه قوه روان را كه نام برده شد اين گونه تبيين مي كند: «قوه مدركه كه مشاهده مي كند و بين اشياء فرق مي گذارد، اراده كه خواست آن برانتخاب است و حافظه كه مكتسبات هوش و اراده را براي آينده گردآوري و نگهداري مي كند، كمنيوس غالباً اين قوه سوم را وجدان (conscientia) مي نامد. براي او وجدان همان عاطفه يعني تأثر روان است اما جاي ديگر اين قوه را فاعله خوانده يعني آن قوه و روان را كه واسطه هوش و حواس است و اراده نيز تصديق كرده است اجرا مي نمايد.» اين سه قوه به هم پيوسته و جدا نشدني اند. روش تربيتي وي نيز هدفي جز تعادل اين سه قوه ندارد. دنباله اين انديشه را اينگونه پي مي گيرد كه معرفت اوليه معرفت حسي است و اين تجربه را آموزشگاه طبيعت مي نامد. مدرسه پيشرفته تر ديگر آموزشگاه «مابعدالطبيعه» است در اين مدرسه معلمان ديگر در خارج از ما نيستند بلكه در درون ما هستند. اينجا تنها عقل است كه ما را رهبري تواند كرد. پس نوبت مدرسه سوم مي رسد كه كمنيوس آن را «فوق طبيعت» ناميد. معلم خداوند است و بس. بدين ترتيب كمنيوس سه درجه تشخيص مي دهد: احساس يا حقيقت عالم طبيعت، وجدان يا حقيقت اخلاقي، خدا يا حقيقت روحاني.
در خطوط فكري و روش آموزشي وي بينش كل گرايانه و جهاني او را به سادگي مي توان ديد چرا كه پرورش حواس را نيز براي همين و در جهت همين آرمان مي خواهد. پرورش حواس حائز اهميت خاصي است زيرا اشياء بلاواسطه مستقيماً برروي آن سه قوه تأثير مي گذارند. اما استفاده اي كه كمنيوس از آن در حوزه تعليم و تربيت مي نمايد ابتكار جالبي است و اين ايده او كه معلم بايد هر شيء به حواسي كه متناسب آن است عرضه شود، ارزنده ترين دستورالعمل كار خود به شمار آورد: «بنابر اين بايد حواس را هدايت كرد و روابط متقابل آنها را گسترش داد چنانچه مانند مثالي كه خود وي مي آورد: كودكاني كه زنگي را مشاهده مي كنند اگر به آن دست بزنند، آن را به حركت در آورند و صداي آن را بشنوند معرفت شان نسبت به آن دقيق تر خواهد بود.» براين اساس او اضافه مي كند كه تعليم و تربيت انباشتن ذهن دانش آموز از عقايد ديگران و از مفاهيم ساخته و پرداخته نيست بلكه پرورش هوش، تعقل و قضاوت اوست به نحوي كه بتواند شخصاً انديشه كند. واضح است كه هراس كمنيوس از اينگونه انباشتن هاي غيرضروري ايجاد شدن كثرت در احوال شاگرد و عاجز ماندن در رسيدن به طرح كلي و وحدت است. وي معتقد است وقتي همه معارف بدين ترتيب تعليم داده شود هوش و ادراك خودبه خود بيدار مي شود.
013325.jpg

معلم مطلوب از نظر كمنيوس كسي است كه «هرچه بيشتر» تعليم يافته باشد. به كمك شخصيت جذاب خويش اعتماد دانش  آموزان و اولياي آنان را به خود جلب كند، زندگي خصوصي او الگوي اخلاق، سادگي، فروتني، نظم و ترتيب باشد. براي شغل خود آن قدر ارزش قائل شود كه آن را وسيله اي براي رسيدن به مشاغل پردرآمد قرار ندهد و از امنيت مالي وي از سوي دولت اطمينان بايد حاصل كرد. بنابر اين تأمين نيروي انساني شايسته و علاقمند به امر بسيار مهم معلمي اولين گام او در جهت حركت به سوي هدف هايش مي باشد.
تفاوت كمنيوس با ديگر متفكران خانه نشين هم عصر خودش اين است كه خطر مي كند و عملاً وارد ميدان تحقق آمال خود مي شود. شاگرد، معلم و جامعه مطلوب وي انسان هاي مهذب وپيراسته اي هستند چرا كه آنها را دعوت به تقوا كرده است شاگردانش هرگز چيزي را نينديشيده نمي پرسند، بدون تأمل و تفكر باور نمي كنند، آنچه را درستيش برايشان مسلم است انجام مي دهند و پرهيزكارانه داوري مي كنند. او شاگردان را با اين عبارات دعوت به پرهيزكاري و تقوا مي كند: «هيچكسي نبايد همه خواهش هاي خود را برآورده سازد، حواس و نيروهاي خود را فرسوده كند نبايد به هوس هاي ديگران تسليم شد و خود را تابع احساسات ديگران كرد نبايد به تحميل نيروي خارجي تن در داد همه افراد بايد وسيله خوشبخت زيستن را كه در وجود آنان نهفته است درك كنند».
هدف وي از نگارش كتاب ديداكتيك بزرگ و در حدود چهل اثر تربيتي ديگر آن بود كه تعليم و تربيت جوانان كشور خويش را كه در اثر جنگ سي ساله به شدت آسيب ديده بود اصلاح كند اما در عين حال كه همواره جانب ميهن دوستي را داشت فكر وي به موطن خود، بوهم محدود نماند. احساس وحدت خواهانه او سراسر عالم بشريت را در برمي گرفت و همواره در انديشه بيدار كردن عقل اجتماعي آدميان و در طلب «روش  عامي» كه در كليه زمينه ها امكان اصلاح و دگرگوني مطلوب را فراهم سازد بود. در يكي از آخرين آثار خود به نام «بيدارباش همگاني» - اثري كه به دانشمندان، حكام، سياستمداران و روحانيان اروپا و سراسر جهان اهدا شده است- ملل اروپايي را به صورت مهيجي به تفاهم بين المللي دعوت مي كند تا زمينه را براي برقراري صلح بين تمام ملل جهان فراهم آورد. به عقيده كمنيوس يكي از عوامل مهمي كه مانع از تفاهم كامل ملل مختلف و انتشار حقايق علمي است تفاوت زبانهاست به همين جهت پيشنهاد مي كند كه «زباني بين المللي» تشكيل شود. چنانچه قبل از وي ويوس و بيكن و بعد از وي لايپ نيتس نيز همين را پيشنهاد مي كنند.
وي اعلام مي كند كه تمام افراد بشر زاييده يك روح و همه آنان اعضاي متساوي الحقوقي  مي باشند. چه چيز مانع از آن است كه به كمك قوانيني كه عادلانه وضع و يكسان اجرا مي شود در سايه جمهوري واحدي گرد هم آيند او دريك «هيأت علمي جهاني» را پيشنهاد مي كند كه سازمان علمي واحدي با شركت كليه دانشمندان جهان تشكيل شود. مقدس ترين وظيفه  چنين مجمعي چيزي جز نجات بشريت نتواند بود. يافته هاي چنين  هيأتي متوجه بهره برداري در راه تأمين صلاح و سعادت كليه آدميان است.
آرزوهاي كمنيوس در پديد آوردن دانش فراگير همانند آرزوهاي سياسي او براي هم كيشان و هم ميهنانش برآورده نشد و نه تنها از همراهي و همكاري مؤثري برخوردار نشد، بلكه حتي يادداشت ها و نوشته هايش در يك جنگ مذهبي به آتش كشيده شد. با وصف اينكه نوشته هايش با وجود اهميت آنها نزديك به دو قرن به فراموشي سپرده شد اما انديشمندان تربيتي بعد از وي در پي افكندن اصل هاي نوين تعليم و تربيت از ايده هاي تربيتي وي بهره هاي بسيار بردند. ولي به هرحال دست و پنجه نرم كردن وي در جهت تحقق اهداف و آرمان هاي خود هم از جهت تاريخ علم و فلسفه به طور اعم و هم از منظر تاريخ تعليم و تربيت بسيار آموزنده است. اگر به ملخص كلام ژان پياژه برگرديم، جواب هايي كه كمنيوس براي سؤال هاي خود يافت تنها از جهت آموزنده بودن اهميت دارد نه از جهت امروزي بودن. اما طرح سؤال هاي وي و دغدغه هاي وي كه آرمان دانش فراگيرpansophia))و زبان بين المللي به منظور نزديك كردن مردم جهان را در سر مي پروراند سؤالاتي امروزي نيز هست.
صلح جهاني،  زبان جهاني، آموزشگاه هاي جهاني، دانش و دانشگاه جهاني دغدغه هاي امروزي نيز هستند. در انديشه كمنيوس اين موضوعات با ميهن دوستي مغايرتي ندارد و به سادگي با هم يكي مي شوند.
لايپ نيتس كه كمنيوس را «مرد بين المللي» لقب داده است، در چكامه اش در رثاي كمنيوس اينگونه مي سرايد: «زماني خواهد آمد كه انبوه مردمان خيرخواه، سر تعظيم در برابرت فرود خواهند آورد و نه فقط از آثار تو بلكه از آرزوها و آمال تو به عظمت ياد خواهند كرد».
رمضان برخورداري

|   اجتماعي    |    اقتصادي    |    آموزشي    |    انديشه    |    خارجي    |    سياسي    |
|   شهري    |    علمي فرهنگي    |    محيط زيست    |    ورزش    |    ورزش جهان    |    صفحه آخر    |

|    صفحه اول    |    آرشيو    |    شناسنامه    |    بازگشت    |