بداقبالي يهوديان فلاشه زماني آشكارتر شد كه دولت اسرائيل از جذب تعداد بيشتري از آنها سر باز زد و اجازه نداد تا اقوام و نزديكان ايشان كه در اردوگاه هاي آديس آبابا در بدترين شرايط به سر مي بردند به اسرائيل مهاجرت كنند برخي از آنها ۱۸ سال بود كه انتظار مي كشيدند
آمال شحادة
ترجمه: محمدعلي عسگري
ليئور، پنج سال دارد. او در شهر الخضيره متولد شده است. پدر و مادرش هيجده سال پيش به اين شهر هجرت كرده و برشناسنامه هايشان به وضوح نوشته شده كه آنها يهودي هستند. اما اين ها به درد آن كودك نمي خورد. وقتي پدرش او را برد تا در كلاس اول مدرسه ثبت نام كند، با اين امر مخالفت شد. اول بهانه آوردند كه جا براي ثبت نام او ندارند. اما پس از اصرار و پافشاري پدر، علت اصلي و واقعي توضيح داده شد: «موقعيت هاي اختصاص داده شده به يهوديان اتيوپيايي محدود است و بيشتر از آن نمي توانيم بپذيريم.» مرد، متوجه قضيه نمي شد. همسرش را با خود به مدرسه آورد تا با صراحت بيشتر موضوع را براي آنها توضيح دهند: «وزارت معارف براي ما يك حد معيني را مقرر كرده و از آن بيشتر نمي توانيم بپذيريم.» معلوم شد وزارتخانه مذكور سيستمي را برقرار كرده كه طبق آن تعداد يهوديان اتيوپيايي الاصل در هيچ مدرسه اي نبايد بيش از دو درصد محصلان باشند.
والدين ليئور تصميم گرفتند از حق خود كوتاه نيامده و تا آخر به اين نبرد ادامه دهند. پس به دادگاه عالي اسرائيل شكايت كردند. اما در آنجا ضربه بزرگ تري در انتظارشان بود. زيرا دريافتند كه نژادپرستي در اينجا ديگر از قبيل همان حرف هاي مدرسه نيست بلكه يك سياست كلي و دولتي در سطح بالاست. دادگاه به صراحت والدين را با خبر ساخت كه علت عدم پذيرش ثبت نام فرزندشان (ليئور) به اين خاطر بوده است كه او به طايفه اي عقب مانده از يهوديان تعلق دارد. چون «قدرت فراگيري يهوديان اتيوپيايي الاصل پايين است»! برق پدر ليئور را گرفت هيچ كلمه مناسبي براي توصيف اين نژادپرستي پيدا نكرد. هر چند دادگاه، وزارت معارف را مجبور كرد تا به قضيه اين كودك رسيدگي كند و او را در مدرسه الخضيره ثبت نام نمايد. اما موضع رسمي دولت در مورد يهوديان فلاشه، زخمي عميق را بر جان آن دو و بر روحيه تمام يهوديان اتيوپيايي مقيم اسرائيل پديد آورد.
اين برخورد، اولين يا آخرين نوع از برخوردهاي نژادپرستانه بر ضد آنها در اسرائيل نبوده و نيست. بلكه صفحه اي بود كه بر صفحات يك «كتاب سياه» افزوده مي شد و بر زندگي آنها از زماني كه به قول اسرائيلي ها از «زندگي فقيرانه و پر از بيماري خود در اتيوپي» به اصطلاح نجات يافته بودند تاكنون تاثير مي گذاشت. فلاشه ها با خود تكرار مي كنند: «آنها شخصيت ما را جريحه دار مي كنند»! پدر ليئور مي افزايد: «ما در اتيوپي در جهنم زندگي مي كرديم اما زندگي ما شبيه زندگي اكثر آفريقايي ها بود. هرگز در معرض برخوردهاي نژادپرستانه قرار نداشتيم و احساس تحقير و ذلت نمي كرديم. هر چه در مورد ديگران اتفاق مي افتاد، در مورد ما هم اتفاق مي افتاد. اما اينجا ما از مشكلاتي رنج مي بريم كه علت اصلي آن به خاطر پوست سياه مان است.»
رنج و مشكلات يهوديان آفريقايي به خاطر سياست هاي دولت اسرائيل و از سال ۱۹۸۵ شروع شد. آن زمان هيچ يهودي سياه پوستي در دولت عبري به سر نمي برد. حتي كسي باور نمي كرد كه يهوديان غير از نژاد سفيد هم وجود داشته باشند. اما اسرائيل احتياج به يهودي داشت. به خاطر جنگ لبنان و پيامدهاي آن اوضاع خراب گشته و مهاجرت يهوديان از اتيوپي را ايجاب مي كرد. پژوهشگران به خاطر افزايش روند جمعيتي زنگ خطر را به صدا در آورده بودند چون ميزان جمعيت اعراب ساكن اسرائيل (فلسطيني هاي ۱۹۴۸) روز به روز بيشتر مي شد. از آن پس طي عملياتي مخفيانه موسوم به «عمليات موشيه» چهل هزار يهودي از اتيوپي به اسرائيل كوچانده شدند. دولت هاي اتيوپي و سودان نيز به سازمان هاي اطلاعاتي اسرائيل و نيروهاي كوماندو و هوايي كمك كردند تا يهوديان فلاشه از اردوگاه هاي فقيرانه در نزديكي آديس آبابا به اراضي سودان و از آنجا به اسرائيل كوچ داده شوند.
|
|
يهوديان اتيوپيايي الاصل از اين مهاجرت به طور وصف ناپذيري خوشحال بودند. احساس مي كردند اسرائيل آنها را از فقر و بدبختي و امراض نجات داده و آنها وطني تازه براي خود پيدا كرده اند. به محض آنكه هواپيماها آنها را در «سرزميني موعود» بر زمين نشاند بر زمين بوسه زده و سجده كردند. همه چيز بر وفق مراد آنها بود: خانه اي كوچك (كه در اسرائيل مايه ننگ حساب مي شود ولي بسيار بهتر از خانه هاي آنها در اتيوپي بود)، سبد مواد مصرفي (اعم از مواد غذايي و بهداشتي و مصارف روزانه)، تحصيل زبان عربي و ديانت يهود. هر چه از آنها خواسته مي شد بدون اعتراض مي پذيرفتند و انجام مي دادند. سال ها گذشت تا اين كه حقيقتي بر آنها آشكار شد. درست است كه از لحاظ معيشتي آنها زندگي بهتري نسبت به گذشته پيدا كرده اند، يعني از جهت لباس، مسكن، غذا و خدمات بهداشتي اما در اسرائيل با مشكلات تازه اي مواجه شدند كه در گذشته برايشان سابقه نداشت. رفته رفته اظهارات نژادپرستانه را با آواز بلندتري مي شنيدند. مثل آنكه «بدن هايشان بوي بد» مي دهد. يا ترديد در مورد اين كه آنها ممكن است «مبتلا به ايدز» باشند. امتناع از ديدار با آنها يا برقرار كردن روابطي دوستانه با سياهان و در پي آن شنيدن دشنام هايي چون «سياه بدبو» يا «سياه عقب مانده» و غيره.
يهوديان اتيوپيايي الاصل احساس كردند در جامعه اسرائيل بيگانه اند و يهودي بودن آنها هيچ سودي ندارد. بخش بزرگي از يهوديان اسرائيل به صراحت به آنها مي گويند: «شما به درد نمي خوريد.» در محل هاي زيادي از اسكان آنها سر باز مي زنند و مناطقي كه آنها ساكن بودند ترقي نكرد و حتي قيمت خانه ها ارزان تر شد. چون يهوديان سفيدپوست از آن جا مهاجرت كردند و رفتند تا در محل ها يا شهرهاي ديگر ساكن شوند. بداقبالي يهوديان فلاشه زماني آشكارتر شد كه دولت اسرائيل از جذب تعداد بيشتري از آنها سر باز زد و اجازه نداد تا اقوام و نزديكان آنها كه در اردوگاه هاي آديس آبابا انتظار مي كشيدند به اسرائيل مهاجرت كنند. براساس آمارها، آنجا هنوز ۱۲ هزار يهودي فلاشه انتظار مي كشيدند تا هواپيماي «العال» بيايد و آنها را به اسرائيل منتقل كند. بعضي از آنها حتي هيجده سال است كه انتظار مي كشند.
اوج تحقير
امروزه تعداد يهوديان اتيوپيايي الاصل ساكن اسرائيل به ۸۶ هزار نفر مي رسد. سال هاي اخير جز از طريق زادوولد طبيعي بر تعداد آنها هيچ افزوده نشده است. زيرا دولت به بهانه غيريهودي بودن از جذب بقيه يهوديان فلاشه امتناع كرد. اين مسئله خشم اكثر يهوديان سياه پوست را در پي داشت و آن را يك نژادپرستي آشكار و رسوا تلقي كردند. چون اكثر كساني كه انتظار داشتند آنها را به اسرائيل منتقل كنند روابطي خويشاوندي داشتند. آنها مي گفتند چطور اسرائيل مي تواند يك ميليون روسي را منتقل كند كه حتي در يهودي بودن نيمي از آنها ترديد است (زيرا حدود ۳۰۰ هزار نفر آنها رسماً اعتراف كرده اند كه مسلمان يا مسيحي يا سكولار هستند و هنوز يهودي نشده اند) و قادر به انتقال آنان نيست؟! نتيجه گيري طبيعي آنها اين است كه اسرائيل آنها را فقط به خاطر رنگ سياه شان نمي خواهد. بعدها ديدند كه حتي نوع برخورد روحانيون يهودي با آنها متفاوت تر از برخوردشان با يهوديان روسي و يا غيره است.
(بورياگال) تحقيري را كه يهوديان نسبت به فلاشه ها روا داشتند و او به چشم ديده اين گونه حكايت مي كند: «فضاي عجيبي بود. حدود ۳۰ نفر در اتاق كوچكي در مقر رهبري اين شهرك (كريات گات) در جنوب جمع شده بودند. مرد و زن هايي بين ۶۰ تا ۶۰ ساله. همه ازدواج كرده و فرزند و نوه هايي داشتند. با اين همه آنها را آورده بودند تا از نو مراسمي را براي ازدواج آنها ترتيب دهند. با اين بهانه كه ازدواج قبلي آنها شرعاً يهودي نبوده است. بنابراين بايد از نو يك بار ديگر ازدواج مي كردند و اين يك مسئله اجباري بود. چون كسي كه اين مراسم را پشت سر نمي گذاشت نمي توانست اسرائيلي شود و بايد اسرائيل را ترك و دوباره به آفريقا يا هر جاي ديگري بر مي گشت.»
حدود ۱۶ هزار مرد اتيوپيايي در معرض چنان تحقيرهايي قرار گرفته اند. در حالي كه هرگز چنين تحقيرهايي متوجه يهوديان روسي يا هر يهودي ديگري نمي شد كه از كشور ديگري آمده باشد. يك عضو سابق كنيست به نام (اديسو سالا) كه يكي از رهبران يهوديان اتيوپيايي الاصل ساكن اسرائيل است مي گويد: «اين جنايت بزرگي است كه روحانيون يهود مرتكب مي شوند. كاري زشت و عقب مانده است و تحقير و توهيني بزرگي را نسبت به يك انسان اتيوپياپي آن هم فقط به خاطر رنگ پوستش روا مي دارند. آنها طوري از ما حرف مي زنند كه گويي بيسواد و عقب مانده ايم. در حقيقت اين ها دولت اسرائيل را در رديف يكي از دولت هاي عقب مانده جهان سوم نشان مي دهند.»
واكنش: انفجار
اينك پرسشي كه به ذهن متبادر مي شود اين است كه يهوديان اتيوپيايي الاصل به اين گونه تحقيرها و يا برخوردهاي نژادپرستانه چگونه پاسخ مي دهند؟ در آغاز، براي مدت بيش از ده سال آنها سكوت كردند. با خود مي گفتند: خدا اين سرنوشت را براي آنان مقرر كرده است. اما رفته رفته شروع كردند با صداي خفيف شكايت كنند. آنها مي ترسند و نخستين عامل ترس آنها هم به خاطر رزق و روزيشان است. چون ۴۰ درصد از مردان و ۹۰ درصد از زنان آنها بيكارند و كمك هاي دولتي دريافت مي كنند. آنها مي ترسند كه اين منبع درآمد قطع شود. ولي اين كار راضي شان نمي كند و بنابراين در جست و جوي راه حلي هستند. بعضي معتقدند كه اين خشم روزي منفجر خواهد شد و آن وقت حادثه اي بي نظير را در كشور به وجود خواهد آورد. «بله، وضعيت ما مثل انباري از باروت است كه آتش در زير آن روشن كرده اند» سالا با گفتن اين حرف نسل جوان سياهان را در متن جامعه اسرائيل به ياد مي آورد كه از بدو تولد احساس مي كنند در اين جامعه غريب اند. وي مي افزايد: «آنها احساس مي كنند از ملت و دين خود رانده شده اند و همين خشم شديدي را در بين آنها پديده آورده است.» اين وضعيت پليس اسرائيل را هم نگران كرده است، چون به نظرش جوانان اتيوپيايي ساكن اسرائيل از نظر گستره جرائم خطرناك ترين بخش از جوانان محسوب مي شوند. آمارهاي پليس نشان مي دهد كه در سال ۲۰۰۲ چهار هزار پرونده براي جوانان اتيوپيايي الاصل تشكيل شده است. طي هفت سال گذشته تعداد اين پرونده ها حداقل دو برابر شده است. اين از ۳۱ درصد در مجموع جوانان در سال ۱۹۹۵ به ۶۵ درصد در امسال رسيده است و اين روند همچنان افزايش دارد. دانشمندان جامعه شناس اين آمارها را براساس دو علت تحليل مي كنند: يكي تنگدستي اقتصادي و ديگري احساس بيگانگي و خشم حاصل از آن. جامعه شناسان تاكيد دارند كه روزي اين خشم به انفجار خواهد رسيد. زيرا دولت نه تنها فكري براي مقابله با اين مشكل نمي كند بلكه حتي درصدد لغو بودجه هايي است كه گاه براي برطرف كردن اين شرايط تصويب مي شود.
الوسط