دوشنبه ۵ خرداد ۱۳۸۲ - شماره ۳۰۶۰- May, 26, 2003
درآمدي بر تبيين فيزيولوژيك يائسگي
كمال زندگي
نرخ تهي شدن تخمدان ممكن است در دوره پاياني نزديك به يائسگي شتاب پيدا كند و اين شايد بازتاب افزايش سطح FSH باشد كه مشخصه تحليل رفتن ذخاير تخمداني است
012995.jpg
پيتر اليسون
ترجمه: كاوه فيض اللهي
مانند تمام پديده هاي زيستي، توقف نهايي كار تخمدان در زنان سالخورده، هم نيازمند يك تبيين نزديك (مكانيكي) و هم يك تبيين بنيادي (كاركردي) است. از نظر تبيين نزديك، يائسگي نتيجه تهي شدن منابع تخمدان از فوليكول (ساختاري مجزا در تخمدان كه سلول جنسي ماده را در بر مي گيرد ـ م) و تخمك است. اين تهي شدن در انسان نخستين بار توسط اريك بلاك (E.Block) و طي معاينه بافت شناختي تخمدان قربانيان مرگ تصادفي نشان داده شد و به تازگي در بررسي هاي بافت شناسي تخمدان افرادي كه داوطلبانه تحت عمل تخمدان برداري قرار گرفته اند، ثابت شده است. توليد هورمون محرك غدد جنسي توسط هيپوفيز، در صورت نبود فوليكول هايي كه با توليد استراديول به آن پاسخ دهند، توسط بازخورد منفي مهار نشده و منجر به نوسانات پردامنه هر دو هورمون FSH و LH در زنان يائسه مي شود. (هيپوفيز غده اي است درون ريز كه توسط ساقه كوتاهي به هيپوتالاموس متصل مي شود. استراديول نوعي هورمون استروژن است كه از تخمدان ترشح شده و مسئول گسترش و بقاي صفات ثانويه جنسي ماده، مانند زير بودن صدا، كم مويي و غيره و يك سري اعمال ديگر است. FSH و LH نيز دو مورد از هورمون هاي هيپوفيز هستند كه در جنس ماده روي فعاليت هاي تخمدان تأثير مي گذارند ـ م). ارتباط افزايش ناگهاني اين هورمون هاي محرك تخمدان با احساس «گر گرفتگي» كه بسياري از زنان طي دوران گذار يائسگي تجربه مي كنند معلوم شده و مي توان آن را با ثبت دقيق دماي پوست و داخل بدن مستند كرد. اين واقعيت كه اين الگوي فعاليت هيپوفيزي را مي توان با استفاده از استروئيدهاي مصنوعي تصحيح كرد و اين واقعيت كه مي توان با تخمك هاي اهدايي، زن يائسه را با موفقيت آبستن كرد، به وضوح نشان مي دهند كه علت نزديك يائسگي نه تغيير در فعاليت هيپوتالاموس يا هيپوفيز، بلكه از كارافتادگي تخمدان است. تهي شدن تخمدان به نوبه خود پيامد تلفيق دو ويژگي ديگر است: منع محدود ائوسيت (سلولي كه در نتيجه تقسيم ميوز در نهايت تخمك را پديد خواهد آورد ـ م) و طول عمر زياد. موجودي گامت هاي (سلول هاي جنسي) يك زن تا پايان عمرش، در ثلث دوم دوران تكوين جنيني خودش تعيين مي شود و از آن به بعد تكثير ميوزي در دودمان سلول هاي زايشي متوقف مي شود. هر يك از چندين ميليون سلول زايشي ابتدايي كه ائوگوني ناميده شده و در آن مقطع وجود دارند توسط لايه اي از سلول هاي دانه دار پوشانده مي شوند. ائوگوني ها نخستين مراحل تقسيم ميوزي اول را آغاز كرده و سپس وارد مرحله وقفه تكويني مي شوند. از آن لحظه به بعد ديگر هرگز چيزي به موجودي فوليكولي افزوده نمي شود، بلكه در عوض با روندي ثابث و تصاعدي رو به زوال مي رود. هر ماه تعدادي فوليكول هاي باقي مانده، همانطور كه افزايش فعاليت متابوليك از جانب سلول هاي دانه دار نشان مي دهد، استراحتگاه خويش را ترك كرده و در يك مسير تكويني به پيش مي روند كه به تخمك گذاري يا تحليل (مرگ سلولي) منتهي مي شود. به نظر مي رسد كه فرآيند ترك استراحتگاه، خود مستقل از فعاليت محور هيپوتالاموس ـ هيپوفيز ـ تخمدان است، چرا كه پيوسته و بدون توجه به وضعيت فرد از نظر بلوغ يا توليد مثل، طي دوران كودكي، بارداري و شيردهي و نيز طي دوره هاي فعاليت هاي چرخه اي تخمدان رخ مي دهد. يك زن به هنگام رسيدن به سن بلوغ توليد مثلي تنها ۶۵ درصد از موجودي گامتي را كه در لحظه تولد با آن به دنيا مي آيد حفظ مي كند. اين در حالي است كه موجودي گامتي يك زن به هنگام تولد، خود تنها ۳۳ درصد از حداكثر موجودي است كه در ثلث دوم آبستني به آن دست يافته بود. در سن چهل سالگي او كمتر از ۲ درصد آن حداكثر موجودي را دارا است. شواهدي كه به تازگي به دست آمده اند نشان مي دهند كه نرخ تهي شدن تخمدان ممكن است در دوره پاياني نزديك به يائسگي شتاب پيدا كند، و اين شايد بازتاب افزايش سطح FSH باشد كه مشخصه تحليل رفتن ذخاير تخمداني است. در اين زمان موجودي فوليكولي تخمدان ممكن است كمتر از آن باشد كه بتواند چرخه هاي منظم را تأمين كند. اگر، همانطور كه محتمل به نظر مي آيد، فرايندهاي جذب كه در انتخاب فوليكول غالب به اوج خود مي رسند تا حدي بر اساس كيفيت گامت انتخاب كنند، آنگاه افزايش تصاعدي فراواني تخمك هاي نامرغوب كه در اواخر زندگي توليدمثلي پديد مي آيند ممكن است تا حدي پيامد كاهش خزانه گامت هايي باشد كه از ميان آنها انتخاب مي شود.
به عنوان نقطه مقابل الگوي انساني، علت ناكامي توليدمثلي در موش هاي آزمايشگاهي را در نظر بگيريد. ماده هاي چند نژاد از اين موش ها اگر به قدر كافي زنده نگه داشته شوند اغلب دچار توقف در چرخه توليد مثلي مي شوند، اما در مورد آنها به نظر مي رسد كه علت به جاي آنكه تخمداني باشد، هيپوتالاموسي است. ظاهراً قرارگيري مداوم در معرض سطوح بالاي استروژن به صورت دوره اي منجر به حساسيت زدايي تدريجي از هيپوتالاموس موش مي شود، به طوري كه براي ايجاد يك پاسخ بازخوردي مثبت به طور موثر سطوح بالاتري از استروئيدهاي تخمداني لازم است. در مورد موش هاي وحشي، معمولاً زندگي آنقدر كوتاه است كه موجودي فوليكولي هرگز كم نمي آيد. اما هنگامي كه تحت شرايط آزمايشگاهي زندگي طولاني مي شود، اين فرآيند تدريجي آنچنان موجب كاهش حساسيت به بازخورد استروژن در هيپوتالاموس مي شود كه بازخورد مثبت ناشي از افزايش ناگهاني هورمون هاي محرك غدد جنسي براي راه اندازي تخمك گذاري ديگر امكان پذير نيست. اثبات اين واقعيت كه تخمدان مسئول اين وضعيت نيست با آزمايش هاي پيوندي انجام شده است، به اين ترتيب كه تخمدان موش هاي جوان به بدن موش هاي پير پيوند زده شد و بالعكس. چرخه فعاليت تخمدان هاي جوان هنگامي كه با يك محور هيپوتالاموس ـ هيپوفيز پير جفت شدند متوقف شد، در حالي كه تخمدان هاي پير هنگامي كه با محور هيپوتالاموس ـ هيپوفيز جوان جفت مي شوند دوباره چرخه فعاليتشان را از سر مي گيرند. پس اگر موجودي گامت هاي ماده به طور پيوسته يا متناوب پر مي شد، يا اگر طول عمر زنان به طور قابل ملاحظه اي كوتاه تر بود، احتمالاً يائسگي در انسان رخ نمي داد. مواردي شبيه به اين شرايط فرضي را به آساني مي توان يافت. مردان مثال خوبي براي مورد نخست هستند. موجودي گامتي آنها پيوسته احيا مي شود چرا كه تكثير ميوزي در سلول هاي زايشي نر در تمام طول زندگي يك مرد ادامه مي يابد. در نتيجه گرچه توان توليدمثلي نر به طور عام و كاركرد بيضه به طور خاص با افزايش سن كاهش مي يابد، اما اين وضعيت در روندي مشابه با الگوي پيري عمومي بدن حاصل مي شود و اصلاً شباهتي به الگوي توقف مستقل و زودهنگامي كه كاركرد تخمداني ماده نشان مي دهد ندارد.
بسياري از پستانداران ديگر را مي توان در تأييد امكان دوم مثال زد. روند تهي شدن تخمدان در مورد رات، گاو و ميمون رزوس به اثبات رسيده است. در تمام اين موارد اتمام ذخاير فوليكولي در سني نزديك به حداكثر طول عمر مشاهده شده در جمعيت هاي وحشي همان گونه يا گونه هاي خويشاوند قابل پيش بيني است. احتمالاً تمام پستانداران اگر به قدر كافي عمر كنند مي توانند يائسه شوند زيرا موجودي فوليكولي شان محدود است. با اين حال يائسگي در طبيعت ممكن است با توجه به انطباق نزديك عمر توليدمثلي با عمر جانور در بسياري از گونه ها نسبتاً نادر باشد.
Harvard U.P. Ellison, P. 2001. On Fertile Ground.

بچه آب
013015.jpg
ريچلي كراپو
ترجمه: طاهره رنجبر
به عنوان بخشي از تحقيقات انسان شناختي ام، مدتي را به زندگي در ميان شوشون هاي غربي ساكن منطقه حفاظت شده «راك واتر» در نوادا سپري كردم. هنگامي كه آنجا بودم روي الگوهاي اجتماعي در كاربرد زبان شوشوني كار مي كردم و مشغول جمع آوري اطلاعات درباره فرهنگ شوشون بودم. در آن ميان شوشون ها، گاهي درباره باورهاي مذهبي - سنتي شان با من صحبت مي كردند. اما از محيط طبيعي اطراف خود از جمله گياهان آن و جانوران گوناگوني كه ساكن منطقه زندگي شان يعني صحراي «حوضه بزرگ» بودند نيز حرف مي زدند. در ميان داستان هايي كه جمع آوري كردم تعدادي درباره موجودي بود كه در انگليسي معمولاً به «بچه آب» ترجمه مي شود.
بچه آب يك موجود غيرعادي است كه گفته مي شود در آب چشمه ها و رودخانه ها زندگي مي كند و علاوه بر اينكه به شكل و اندازه بچه انسان است، صدايي دارد كه به طور مرموزي شبيه به صداي گريه بچه انسان است. گذشته از اين عادت هاي بسيار وحشتناكتري نيز دارد. براي مثال معروف است كه بچه آب ها بچه انسان را اگر بدون توجه كنار آب رها شود مي دزدند. گاهي جاي يك نوزاد را مي گيرند و با گريه مادر را به خود جلب مي كنند. اگر مادري سعي كند با در آغوش گرفتن بچه آب،آرامش كند، او با دندان هاي تيزش خود را به سينه آن زن خواهد چسباند و آنقدر از بدنش خون مي مكد تا بميرد.
نخست تمايل داشتم كه اين داستان ها درباره بچه آب را در قالب بخشي جالب از دين سنتي شوشون ها درك كنم و آنها را به عنوان چيزي شبيه به باورهاي عاميانه غربي در مورد دراكولا طبقه بندي كنم. اگرچه پيروان فرقه هاي غربي رايج عموما امروزه ديگر به دراكولا اعتقادي ندارند، اما وجود خون آشام ها - انسان هاي نمرده اي كه مي توانند از گور برخيزند و براي نوشيدن خون انسان هاي ديگر به آنها حمله كنند - به عنوان يك باور عاميانه مذهبي در اروپاي شرقي طي قرن هيجدهم به طور گسترده اي پذيرفته شده بود.
اما رده بندي بچه آب به عنوان يكي از باورهاي مذهبي شوشون ها موضوع ساده اي نبود. به يك دليل و آن اين كه شوشون هايي كه درباره بچه آب با من صحبت كرده بودند همگي منكر فراطبيعي بودن اين موجودات بودند. زبان شوشوني براي داستان هاي مذهبي نام متفاوتي دارد. اين داستان ها «ايساپايپه ناناتوونته» يا داستان هاي كايوت (گرگ كوچك اندام آمريكاي شمالي) ناميده مي شوند. گرچه موجود فراطبيعي كايوت در بسياري از داستان هاي كايوت حضور برجسته اي دارد اين عنوان در مورد تمام داستان هاي مذهبي حتي آنهايي كه كايوت در آن ظاهر نمي شود نيز به كار مي رود و شوشون ها هم عقيده اند: داستان هاي مربوط به بچه آب از داستان هاي كايوت نيستند. آنهايي كه درباره بچه آب با من حرف مي زدند مصر بودند كه آنها جانوراني عادي نظير گوركن، گرگ يا شيركوهي هستند.
مورد بچه آب مشكل چگونگي تشخيص مسائل مذهبي در فرهنگ هاي ديگر را به تصوير مي كشد. آيا كسي كه مي خواهد كتابي درباره فرهنگ شوشون بنويسد بايد مبحث بچه آب را در فصل مربوط به دين شوشون بياورد يا در فصل مربوط به اين كه شوشون ها چگونه موجودات زنده زيستگاه بياباني شان را رده بندي مي كنند؟ در مورد نخست بچه آب زيرمجموعه ويژه اي از باورهاي مذهبي را تشكيل خواهد داد يعني آنهايي كه جزء «داستان هاي كايوت» نيستند. در اين نوع رده بندي بچه آب، بايد از اين ايده دفاع كنيم كه طبقه اي از باورهاي مذهبي در ميان شوشون ها وجود دارد كه آنها خودشان آن را بخشي از دين خود نمي دانند.
در چنين موردي قطعاً به عهده ما خواهد بود كه ثابت كنيم چرا بايد اعتقاد به بچه آب را به عنوان يك باور مذهبي طبقه بندي كرد. از سوي ديگر اگر همان طور كه شوشون ها ادعا مي كنند بپذيريم كه بچه آب به جاي آنكه به قلمرو كايوت تعلق داشته باشد جانوري معمولي است مي توانيم از بچه آب به عنوان بخشي از باورهاي عاميانه شوشون ها درباره قلمرو جانوران بحث كنيم و در ضمن اشاره كنيم كه تاكنون هرگز چنين جانوري به طور علمي ثبت نشده است.
Religion. Crapo, R.2003. Anthropology Of
McGraw-Hill

پرورشگاه متروك
013025.jpg
ترجمه: زينب همتي
جنيني كه دوران رشد و نمو خود را به جاي زهدان در جگر مادرش گذرانده بود هفته پيش با سلامت كامل به دنيا آمد. گزارش ها از آفريقاي جنوبي حاكي از آن است كه نلاهلا (Nhlah)، كه به زبان زلو (سياهپوستان زولو در استان ناتال در آفريقاي جنوبي زندگي مي كنند) به معناي يمن و بهروزي است، چهارمين نوزادي است كه تاكنون با اين شيوه بارداري، به صورت سالم و زنده به دنيا آمده است.
روي هم رفته تاكنون ۱۴ مورد مستند از رشد و نمو جنين بدين شيوه گزارش شده است. نلاهلا هفته پيش، پس از آنكه متخصصين يك عمل جراحي سخت را بر روي جگر مادرش انجام دادند به دنيا آمد.
او پس از تولد علي رغم اينكه داراي وزن طبيعي بود (حدوداً ۸/۲ كيلوگرم) در حباب اكسيژن قرار گرفت وليكن ۲ روز بعد قادر بود كه بدون نياز به حباب اكسيژن به راحتي تنفس كند. پزشكان معتقدند كه نلاهلا و مادر ۲۰ ساله اش كه اولين زايمانش به طور طبيعي بوده است هر دو در وضعيت بسيار خوبي قرار دارند. پروفسور جك كريگ (J.Krige) كه در به دنيا آمدن نلاهلا نقش به سزايي داشته مي گويد: «نلاهلا يك نوزاد واقعي است. او در واقع يك نوزاد شگفت انگيز است. »

خطرات
هنگامي كه اسپرم و تخمك درون لوله فالوپ لقاح يافته و سلول تخم را تشكيل مي دهند اين سلول تخم به طور طبيعي درون لوله فالوپ به سمت زهدان حركت كرده و نهايتاً در آنجا جايگزين شده و رشد مي يابد. وليكن گاهي اوقات، جنين به جاي ديواره زهدان، درون لوله فالوپ جايگزين شده و بدين ترتيب يك بارداري اكتوپيك استاندارد شكل مي گيرد.
در مواردي - حدوداً ۱ بارداري در ميان ۱۰۰ هزار بارداري صورت گرفته - تخم لقاح يافته از لوله فالوپ بيرون افتاده و مي تواند در هر نقطه اي از حفره شكمي جايگزين شود. در موارد بسيار نادري، مثل همين مورد، جنين خود را به جگر كه يك منبع بسيار غني از خون است، متصل مي كند. جنين به علت اينكه در داخل جفت قرار دارد زنده باقي مي ماند. وليكن با توجه به اينكه ديگر از حمايت معمولي زهدان برخوردار نيست، در معرض خطر بسيار زيادي قرار دارد. در بسياري از بارداري هايي كه در خارج از رحم صورت مي گيرد جنين ظرف چند هفته از پاي درآمده و مي ميرد.

روزنه اميد
در اين مورد، پزشكان تنها زماني متوجه شدند كه جنين در درون جگر در حال تكوين است كه اسكني را از حفره شكمي مادر او تهيه كردند.
پزشكان تصور مي كردند كه خانم سوآئيتا (Cwayita) در هفته آخر حاملگي خود به سر مي برد اما پس از انجام اسكن متوجه شدند كه رحم او خالي است. سوآئيتا بلافاصله به بيمارستان گروت شور در كيپ تاون انتقال داده شد. دكتر بروس هوارد ( B.Howard) گفت: «ما مي دانستيم كه بارداري خانم سوآئيتا از نوع بارداري خارج رحمي است اما تا قبل از شروع عمل هرگز تصور نمي كرديم كه جنين درون جگر رشد و تكوين يافته است. » پزشكان در محل اتصال كيسه آمنيوني به خارج جگر متوجه روزنه كوچكي شده و از اين طريق توانستند نوزاد را به دنيا بياورند. پزشكان مي بايست جفت و كيسه آمنيوني را متصل به جگر باقي مي گذاشتند چرا كه در صورت خروج هر يك از آنها، سلامت مادر نوزاد به خطر مي افتاد. پزشكان احتمال مي دادند كه بعدها آنها جذب بدن مادر خواهند شد.
پروفسور جيمز والكر (J.Walker) از انجمن بارداري اكتوپيك بريتانيا معتقد است كه بارداري هايي كه در حفره شكمي صورت مي گيرند بسيار خطرناك هستند. او مي گويد: «در بارداري هاي خارج رحمي، خطر بسياري مادر را تهديد مي كند. از هر ۲۰۰ زني كه داراي بارداري خارج رحمي هستند يكي از آنها جان خود را به هنگام زايمان از دست مي دهد. تنها خطري كه در اين موارد جنين را تهديد مي كند اين است كه از حمايت ديواره عضلاني رحم مادر برخوردار نيست. »
B.B.C

نگاه دانشمند
همه جا مثل زمين ـ۲
نيل دوگراس تايسون
012990.jpg

ترجمه: سليمان فرهاديان
جهانشمولي قوانين فيزيكي خاطرنشان مي سازد كه اگر روزي روي سطح سياره اي با تمدن هوشمند و پيشرفته فرود آييم، شاهد خواهيم بود همان قوانيني كه ما در سياره زمين كشف كرده و بارها مورد امتحان قرار داده ايم، در آنجا هم حاكم است، حتي اگر اين موجودات هوشمند داراي باورهاي اجتماعي و سياسي مغاير با باورهاي ما باشند. بنابراين، اگر بخواهيد با اين موجودات هوشمند گفت وگو كنيد، مطمئن باشيد كه آنها به زبان انگليسي، فرانسه يا چيني سخن نمي گويند. نمي دانيد حركات دست آنها ـ البته اگر دستي داشته باشند، كه تكان دهند ـ علامت جنگ است يا بايد آن را به عنوان نشانه اي از صلح طلبي آنان تلقي كرد. پس بهتر است كه اميدوار باشيد تا با استفاده از زبان علم بتوانيد با آنها ارتباط برقرار كنيد.
البته چنين تلاش هايي پيش از اين با استفاده از تنها فضاپيماهايي كه از سرعت كافي براي گريز از كشش گرانشي منظومه شمسي برخوردار بودند، يعني پايونير ۱۰ و ۱۱ و وويجر ۱ و ۲ صورت گرفته است. همه اين چهار فضاپيما لوحي طلايي را حمل مي كردند كه روي آنها تصاوير و نمادهاي متعدد علمي حك شده بود كه از جمله آنها مي توان به موقعيت خورشيد در كهكشان راه شيري و ساختار اتمي هيدروژن اشاره كرد. وويجر علاوه بر اين ها صداهاي ضبط شده بسياري از زمين را با خود حمل مي كرد. از جمله اين صداهاي ضبط شده مي توان به ضربان قلب انسان، آوازهاي وال و منتخب موسيقي از بتهوون گرفته تا چاك بري اشاره كرد.
از آن جايي كه اين هدايا باعث انساني شدن ماهيت پيام ها شده اند، معلوم نيست كه در گوش موجودات فرازميني معني خاصي را القا كنند. فرض مي كنيم اين موجودات داراي گوش هم هستند. نمايشي كه مدتي كوتاه پس از پرتاب وويجر به اجرا درآمد و برخوردي طنزآميز با اين برنامه داشت مورد علاقه من است. در اين برنامه نشان داده مي شد كه موجودات هوشمند كه پيام فضاپيما را دريافت كرده بودند، بشر را مورد خطاب قرار داده و يكسره فرياد مي زدند: «چاك بري، دوباره دوباره».
013040.jpg

علم نه تنها به واسطه جهانشمولي قوانين فيزيكي بلكه به علت وجود و استمرار ثابت هاي فيزيكي توسعه مي يابد. همان طور كه پيش از اين نيز اشاره كرديم ثابت ساختار ظريف الگوي طيفي ايجاد شده به وسيله عناصر را كنترل مي كند. ثابت گرانش كه دانشمندان آن را با G مي شناسند، معادله نيوتن را قادر مي سازد كه ميزان دقيق نيروي گرانشي را محاسبه كند. مقدار G براي گستره وسيعي از مواد مورد آزمايش قرار گرفته است. به روش رياضي مي توان اثبات كرد كه ميزان درخشندگي يك ستاره شديداً به مقدار اين كميت بستگي دارد. به عبارت ديگر مقدار G در گذشته حتي اگر به ميزان بسيار جزيي تغيير مي كرد، تغييرات ميزان انرژي ساطع شده از خورشيد، بسيار بيشتر از آن چيزي بود كه گزارشات زيست شناختي، اقليم شناختي يا زمين شناختي بيانگر آن است. در حقيقت تاكنون هيچ ثابت اساسي وابسته به زمان يا وابسته به مكان شناخته نشده است، تمام اين ثابت ها واقعاً ثابت هستند. در بين تمام ثابت هاي فيزيكي، شايد سرعت نور از همه آنها معروف تر باشد. هر چقدر كه موتور وسيله نقليه شما پرقدرت باشد هيچ وقت نمي توانيد از يك پرتو نور پيشي بگيريد. چرا نمي توان؟ زيرا هيچ كدام از آزمايشاتي كه تاكنون صورت گرفته مويد اين نكته نبوده است كه جسمي بتواند از سرعت نور فزوني گيرد، در عين حال قوانين شناخته شده فيزيكي بيانگر اين نكته است و آن را اثبات مي كند. مي دانم كه اين گفته ممكن است كوته فكرانه به نظر برسد. درست است، بسياري از پيش گويي هاي غلط كه ادعاي علمي بودن داشتند، در حقيقت ابتكار و خلاقيت مهندسان را دست كم گرفته بودند: «هيچ گاه نمي توانيم پرواز كنيم. »، «انجام پروازهاي تجاري هيچ گاه ممكن نخواهد شد». «هيچ وقت نمي توانيم سريع تر از سرعت صوت پرواز كنيم. »، هيچ وقت نمي توانيم اتم را بشكافيم. »، «هيچ وقت نمي توانيم به ماه دسترسي پيدا كنيم. » شايد شما هم بعضي از اين عبارت ها را شنيده باشيد اما چيزي كه در همه اين پيشگويي ها مشترك است اين است كه هيچ قانون فيزيكي شناخته شده اي اين ادعاها را تاييد نمي كند. از طرف ديگر، ادعاي «هيچ گاه نمي توانيم از سرعت نور پيشي گيريم» در ماهيت با ساير پيشگويي ها تفاوت دارد. اين ادعا از قوانين فيزيكي كه بارها مورد آزمايش قرار گرفته است ناشي مي شود. بله مسافرين آينده كه بين ستاره ها در حال ترددند در تابلوهاي راهنما مي خوانند: «حداكثر سرعت، سرعت نور؛ اين فقط يك پيشنهاد خوب نيست بلكه قانون است. » نكته خوبي كه در مورد قوانين فيزيكي وجود دارد اين است كه براي ضمانت اجرا به مجريان قانون نياز ندارند.
دسته ديگر از واقعيت هاي جهاني قانون هاي بقا هستند. در حيطه اين قانون ها، مقادير اندازه گيري شده بدون تغيير باقي مي مانند. سه تا از مهم ترين اين قوانين عبارتند از قانون بقاي جرم و انرژي، قانون بقاي اندازه حركت خطي و زاويه اي و اندازه حركت خطي و قانوني بقاي بار الكتريكي. اين قوانين همه جا مصداق دارند، از قلمرو فيزيك ذرات گرفته تا ساختار بزرگ مقياس جهان.
Natural History,Nov.2000

حاشيه علم
• حيوانات متفكر
013010.jpg

حاميان رفاه حيوانات مي گويند كه برخي حيوانات به طرقي كه شباهت هايي به انسان دارد فكر مي كنند و از احساسات برخوردارند. اين افراد مي گويند كه نشانه هاي از خود گذشتگي در حيوانات مشاهده مي شود به طوري كه برخي از آنها بدون توجه به منافع خود، به كمك ساير حيوانات مي شتابند. حيواناتي كه به صورت جمعي زندگي مي كنند اغلب به شيوه هايي كه يادآور رفتار انسان است علائمي از خصوصيات اخلاقي به نمايش مي گذارند. اين گروه مي گويند كه مدارك علمي براي ثابت كردن ادعاي خود دارند و اين امر مي تواند پيامدهاي گسترده اي براي استفاده از حيوانات داشته باشد. اين گروه مي افزايند براي حيوانات زندگي در داخل جمع، نيازمند پايبندي به يك رشته مقررات اخلاقي و رفتاري است. اكثر حيواناتي كه در جمع زندگي مي كنند كدهاي اخلاقي مشابه انسان به نمايش مي گذارند. جانورشناساني كه زندگي حرفه اي خود را، چه از طريق مشاهده يا آزمايش تجربي توانايي هاي ذهني، صرف مطالعه درباره رفتار حيوانات كرده اند معتقدند كه بسياري از جانوران از احساسات و قوه تفكر برخوردارند.

• شناسايي ويروس سارز در حيوانات وحشي
دانشمندان چيني اعتقاد دارند كه بررسي هاي علمي ثابت مي كند ويروس بيماري سارز مشابه ويروس هايي است كه در حيوانات وحشي همچون راكون كشف شده است. اين دانشمندان معتقدند كه ويروس هاي مشابه ويروس سارز در نمونه هاي آزمايشگاهي كه از اين حيوانات وحشي به دست آمده مشاهده شده و آزمايش ها ثابت مي كند كه اين ويروس ها مشابه ويروس انساني سارز هستند. به گفته اين دانشمندان نتيجه بررسي هاي ژنتيكي نشان مي دهد ۹۹ درصد از ويروس هاي يافت شده در حيوان وحشي ياد شده ساختاري مشابه ساختار ويروس انساني سارز دارند و اين كشف مي تواند براي مهار بيماري سارز بسيار موثر واقع شود. دانشمندان چيني همچنين ۱۰ نفر از فروشندگان اين حيوان را مورد آزمايش قرار داده و دريافته اند بدن ۵ تن از آنها آنتي بادي هايي توليد كرده كه به هنگام آلودگي بدن به سارز توليد مي شود. نتيجه آزمايش ها بيانگر آن است كه ويروس سارز در حيوانات وحشي مي تواند به كساني كه با آنها ارتباط نزديك دارند منتقل شود. دانشمندان اعتقاد دارند كه اين كشف آنان را براي يافتن منشا ويروس و چگونگي شيوع آن كمك مي كند.

• رشد تصاعدي شخصيت
013000.jpg

يك رشته تحقيقات تازه نشان مي دهد كه مردم با افزايش سن مهربان تر و گشاده دست تر مي شوند. محققان در آمريكا دريافته اند كه شخصيت افراد با گذشت زمان تغيير يافته و در اكثر موارد بهبود مي يابد. اين يافته با نتايج يك مطالعه ديگر، دال بر اينكه شخصيت افراد عمدتاً با پا گذاشتن به سن ۳۰ سالگي تثبيت شده و پس از آن تغيير نمي كند، در تضاد است. برخي دانشمندان معتقدند كه به دلايل ژنتيكي، خصوصيات شخصيتي انسان در اوايل دوره بلوغ تثبيت مي شود. اما مطالعه اخير دلالت بر نتايج متفاوتي دارد. محققان دريافته اند كه انسان با افزايش سن، به ويژه در فاصله ۲۰ تا ۳۰ سالگي، وظيفه شناس تر مي شود. در عمل، اين بدان معني است كه مردم با گذر عمر منظم تر و منضبط تر مي شوند. علاوه بر اين محققان متوجه شدند كه اضطراب زنان با افزايش سن كاهش پيدا مي كند اما در مردان ثابت مي ماند. اين نشان مي دهد كه شخصيت زنان با افزايش سن ثبات بيشتري مي يابد. اين مطالعه همچنين روشن ساخت كه با افزايش سن از گشادگي فكر و صراحت مردان و زنان كاسته مي شود. علاوه بر اين با افزايش سن از درون گرايي زنان كاسته مي شود اما مردها در اين زمينه تغييري نمي كنند.

• پا به پاي عوامل ژنتيكي
013020.jpg

تحقيقات جديد نشان مي دهد كه خصوصيات ژنتيكي افراد به همراه فرهنگ و عادات زندگي مي توانند احتمال ابتلاي افراد به بيماري آلزايمر را افزايش دهند. محققان معتقدند علي رغم اينكه از مدت ها پيش نقش تعيين كننده عوامل ژنتيكي در ابتلاي افراد به بيماري آلزايمر مشخص شده است اما تحقيقات جديد نشان مي دهد كه شيوه زندگي و رژيم غذايي افراد مي تواند در فعال كردن اين عوامل ژنتيكي تاثير بگذارد. به گفته دكتر هاگ هاندري از مركز تحقيقات بيماري آلزايمر آمريكا، مقايسه نسبت افراد مبتلا به اين بيماري در ميان ساكنان غرب آفريقا و آمريكاييان آفريقايي تبار ساكن اينديانا پليس نشان دهنده ارتباط متقابل عادات فردي و عوامل ژنتيكي در زمينه افزايش احتمال ابتلا به آلزايمر است. وي گفت كه به رغم شباهت ژنتيكي ساكنان غرب آفريقا و آمريكاييان آفريقايي تبار ساكن اينديانا پليس، ميزان ابتلا به بيماري آلزايمر در آمريكاييان آفريقايي تبار بسيار بيشتر است و اين نشان مي دهد در ميان افرادي كه از لحاظ ژنتيكي به يك ميزان مستعد ابتلا به بيماري هستند عادات فردي همچون رژيم غذايي با كلسترول بالا مي تواند خطر ابتلا را افزايش دهد.

علم
ادبيات
اقتصاد
ايران
جهان
ورزش
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  ايران  |  جهان  |  علم  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |