انحصار طلبان مشكل اديان
|
|
* و به اعتقاد شما پيامدهاي حمله آمريكا به عراق در جهان اسلام چه خواهد بود؟
- فرق مي كند. متأسفانه خشم اغلب به اعمال خشونت آميز تبديل مي شود. خشم مي تواند به اقدامات وحشتناكي بيانجامد؛ ما رخدادهاي فاجعه انگيز تروريستي را كه در خلال چند سال اخير رخ داده است، ديده ايم. با فرض اينكه جنگ كوتاه باشد و تعداد اندكي كشته شوند و مردم عراق پس از آن بسيار شادمان شوند و دولت خوبي تشكيل شود كه فقط دست نشانده نباشد، بلكه دولتي اسلامي باشد و در عين حال آزادي بيشتري براي كردها و شيعيان وجود داشته باشد، در اين حالت خشم زيادي وجود نخواهد داشت.
اما اگر اين امر در نظر مسلمانان به معناي تضعيف بيشتر جهان اسلام باشد و اينكه همه بايد در يك جهت باشند، اگر نه در هم كوبيده خواهند شد، در اين صورت فكر مي كنم به تنها راه موجود براي افرادي منجر مي شود كه بسيار خشمگين هستند و هيچ دسترسي به ماجراهاي عادي براي بيان سياسي ندارند. يعني، خشونت، تروريسم، خرابكاري و خدا مي داند ديگر چه. اين وضع بسيار بي ثبات است، بسيار بي ثبات تر از آنكه مايليم فكر كنيم. من نمي گويم كه تمام اين چيزها ضرورتاً اتفاق خواهد افتاد، چرا كه شرايط بسياري وجود دارد، اما شكي نيست كه بشكه باروت خشكي وجود دارد كه يك جرقه كوچك مي تواند انفجار بسيار بزرگي ايجاد كند.
من اخيراً در خاورميانه و در مصر بودم و از ميزان خشم مردم عادي از وضعيت موجود متعجب شدم. مصري ها معمولاً افراد بسيار نرم خو و فرمان پذير و بسيار طرفدار غرب هستند. مصر قرن هاست كه ميزبان ديداركنندگان غربي است. حتي آنجا فكر مي كنم وضعيت بسيار بسيار دشوار است.
*مسلمانان از سراسر جهان مناسك حج و گردهمايي در مكه را آغاز خواهند كرد. با توجه به تنش هاي بين المللي و با توجه به احتمال جنگ، آيا امسال اين مراسم تفاوت خاصي دارد؟
- من پيام ها و تلفن هاي بسياري از كساني كه به حج مي روند و در واقع رفته اند، دريافت كرده ام. احساس بيم و هراس زيادي در آنها بود حتي با من مشورت مي كردند [ومي پرسيدند] «آيا بايد به حج برويم؟» «آيا نبايد به حج برويم؟» من به تمام آنان گفتم: «بله بايد برويد زيرا شما اين كار را براي خدا مي كنيد. حتي اگرقرار باشد بلايي بر سر شما بيايد، اين بخشي از حج است.» و همه حالا آنجا هستند، اما نگراني زيادي ، بيم زيادي و ابهام زيادي درمورد آنچه قرار است اتفاق بيفتد، وجود دارد و متأسفانه خشم زيادي وجود دارد. اين امر بد است. امسال سالي استثنايي براي حج است. اميدوارم ان شاء الله چيزي اتفاق نيفتد، يعني گروههاي تندرو در ميان دو يا سه ميليون نفري كه گرد هم آ مده اند، فاجعه پديد نياورند. فكر نمي كنم چنين اتفاقي بيفتد اما فكر مي كنم حج امسال به طور استثنايي بيمناك و هول انگيز باشد.
* تروريست هاي مسئول فجايع ۱۱سپتامبر كه باعث كشته شدن عده زيادي شدند، مسلماناني بودند كه ادعا داشتند به نام خدا عمل مي كنند. آيا آنان اصلاً از تعاليم اسلامي پيروي مي كردند؟
*- نه! در هر دين افرادي هستند كه داراي نوعي حس خود حق بيني كوركورانه هستند. وقتي اليور كرامول سر چارلز اول را قطع مي كرد، مي انديشيد كه در مقام يك مسيحي بسيار خوب عمل مي كند. كساني وجود دارند كه تفسير تنگ نظرانه و انحصاري از دين آنان را كور كرده است و در واقع اين افراد فكر مي كنند مفسران راستين اسلام هستند. اما اگر به كل جهان اسلام بنگريد، خاستگاه اين افراد حتي از نظر دين شناسي نوعي الحاد است. دوست ندارم ديگر از لفظ «الحاد» استفاده كنم، اما آنان در كناره طيف انديشه اسلامي هم سني و هم شيعي قرار دارند. آنها واقعاً به هيچ وجه مسلمان سنتي، راست كيش يا معمولي نيستند.
اين حقيقت كه گروههاي كوچكي هستند كه به خشونت متوسل مي شوند، البته منحصر به اسلام نيست. چنين پديده اي را همين الان در ميان هندوهاي گجرات در هند مي بينيد كه مرتكب كشتارهايي از بدترين شكل ممكن شده اند و در تاريخ مسيحيت نيز چنين چيزي را مي بينيد. مشكل اين افراد آن است كه آگاهانه مي كوشند از اسم «اسلام» براي هدف خود استفاده كنند. به جاي آنكه بگويند:«ما مسلماناني هستيم كه دست به اين كار زده ايم» آگاهانه مي كوشند از اين امر به عنوان نوعي ويژگي متمايز كننده استفاده كنند، مانند پروتستانها و كاتوليكهاي ايرلند. آنان به علت كيش پروتستان و كاتوليك مي جنگند، اما از انجيل به عنوان ويژگي متمايزكننده استفاده نمي كنند. مي كوشند از خشم جامعه اي بزرگتر بهره برداري كنند كه از وضع موجود بسيار ناخرسند و خشمگين است و مي كوشند بخشي از انرژي و پشتيباني را به نفع خود جلب كنند.
* اكنون چگونه جهان اسلام را بين تندرويان، نوگرايان و سنت گرايان تقسيم مي كنيد؟
- خوب! فكر مي كنم اگر كل جهان اسلام را در نظر بگيريد، كساني كه مسلمانان سنتي خوانده مي شوند- يعني كساني كه نه بنيادگرا هستند و نه اسلام گرا و نه تندرو در يك سوي طيف و نوگرايان و عرف گرايان متعصب در ديگر سوي طيف- هنوز حدود ۹۰ درصد جهان اسلام را تشكيل مي دهند. اين گروههاي كوچك زياد حرف مي زنند و سروصداي زيادي مي كنند، حتي در كشوري مدرن و عرفي مانند تركيه، اكثريت مردم، مسلمانان سنتي هستند،همچنين در مصر، ايران پاكستان، اندونزي، بنگلادش، يعني كشورهاي پرجمعيت مسلمان، اكثريت اعظم مسلمانان مسلمان سنتي هستند. از اين رو مي گويم حدود ۹۰ در صد جهان اسلام، بله.
* تعريف شما از باورها و اعمال يك مسلمان سنتي چيست؟
- باورها و اعمال يك مسلمان سنتي ريشه در قرآن و گفته ها و اعمال پيامبر دارد، يعني حديث كه در طول قرنها در مكاتب مختلف حقوق، الهيات و اخلاق، در تصوف و فلسفه نشو و نما پيدا كرده و در خلال ۱۴۰۰ سال گذشته شكوفا شده است. اين اسلام سنتي است.
- نوگرايان و تندروها از اين روند غالب منحرف شدند. روند غالب در خلال قرنها راكد بوده است. درست مانند درختي بزرگ تحولاتي رخ داده است اما به هر حال روند غالب كنده درخت بوده است و اعمال آن از طريق نوعي استمرار تاريخي با اصالت اسلام قابل شناسايي است. اين امر مانند كيش كاتوليك است كه از نسلي به نسل ديگر در كليساي كاتوليك داراي استمرار بوده است. مسلمانان سنتي نماينده اين استمرار هستند كه به منشاء و منبع اسلام رجوع مي كنند.
* در اين كشور پس از ۱۱ سپتامبر بسياري از افراد مي پرسند چرا مسلمانان سنتي و غالب به زبان نيامدند و افراطيون تروريست را محكوم نكردند و قدري از جاذبه آنان نكاستند. برخي اين كار را كرده اند، اما آيا مسلمانان سنتي مخالفت زيادي با خشن ترين افراطيون نشان داده اند؟
- به دليلي، رسانه هاي آمريكا هيچ وقت اين مخالفت ها را انعكاس نداده اند. برجسته ترين نمايندگان اسلام،رهبران و مفتي هاي مختلف كشورهاي بزرگ و مهم اسلامي، (سوريه، مغرب، پاكستان، ايران شيعي و اندونزي) رهبران بزرگترين احزاب سياسي اندونزي و مالزي همه اينها مخالفت قاطع و بسيار بسيار روشن خود را با تروريسم اعلام كرده اند. تعجب آور اين است كه اين واكنش بسيار اندك انعكاس يافت.
مخالفت اين افراد با تروريست ها و انحصار طلبان بسيار بيشتر از مخالفتي بوده است كه مسيحيان غالب در آمريكا با اشخاص افراطي نشان داده اند، يعني كساني كه مي كوشند چهره اي مهيب از اسلام ارائه دهند. صداي غالب پروتستان و كاتوليك عليه اين روند كجاست؛ پروتستانها و كاتوليكهايي كه بيش از ۵۰ سال است با مسلمانان در گفت وگو هستند؟ قدري مخالفت جسته و گريخته ابراز شده، اما از مخالفت موجود در جهان اسلام كمتر بوده است.
اخيراً با يكي از بزرگترين علماي مسلمان جهان اسلام صحبت مي كردم كه بسيار متعجب بود. او گفت: «ما همه آشكارا اعلام كرديم كه كشتن مردم بي گناه ضد قانون است. تروريسم خلاف قانون اسلامي است و هيچ كس آن را منعكس نمي كند. دائماً مي گويند: چرا كسي دم برنمي آورد؟ هيچ كس از ما مهمتر نيست. ما مراجع اصلي اسلام هستيم و اين به اندازه كافي منعكس نمي شود؟»
* به نظر شما دليل اين عدم بازتاب چيست؟
- به خاطر مصلحت سياسي. محافل خاصي در اين كشور هستند كه از دشمني بين اسلام و غرب بهره مي برند. در نتيجه صداي دوستي و وفاق آن چنان كه بايد مورد تأكيد قرار نمي گيرد. اين امر تأسف آور است.
* آيا منظور شما محافل سياسي در اين كشور است يا مذهبي؟ از چه كسي صحبت مي كنيد؟
- محافل سياسي- مذهبي كه ماهيت مذهبي دارند، اما داراي نيرو و نفوذ سياسي بسيار بسيار نيرومندي هستند.
* پت رابرتسون، جري فالول، فرانكلين گراهام و ساير مسيحيان انجيلي برجسته اي هستند كه اخيراً اسلام يا بخشي از آن را محكوم كرده اند. آيا شما به اين افراد اشاره مي كنيد؟
- بله، آنان به همراه برخي يهوديان افراطي، البته نه خيلي. من دوستان خاخام زيادي دارم كه از اين امر طرفداري نمي كنند، اما كساني هستند كه فكر مي كنند اگر كل جهان اسلام را بدنام كنند، اين كار به نفع سياسي آنان است و اين امر تأسف آور است. فكر نمي كنم به نفع سياسي آمريكا يا اسرائيل يا جهان اسلام باشد كه آتش كينه برافروخته شود.
* به نظر شما چرا برخي از رهبران مسيحي انجيلي محافظه كار اين كار را مي كنند؟
- وقتي به سابقه برخي از اين افراد نگاه كنيد، تا يك نسل پيش آنان بشدت افكار ضد يهودي داشتند. منظورم اين است كه برخي از گفته هاي حتي گراهام كه حالا منتشر شده است، بسيار تعجب آور است.
اما اوضاع تغيير مي كند و آنان متوجه مي شوند اين كار عاقبت ندارد. به نظر من آنان به دشمني نياز دارند كه نشان دهند: ما مسيحيان خوب هستيم. آ نان ملحد هستند وبي دين.
يا اين فكر كه«رستگاري از طريق من. به كليساي من بياييد تا رستگار شويد. بقيه ملعون هستند.» و «فردا مسيح خواهد آمد و فقط اين عده قليل برانگيخته خواهند شد و بقيه محكوم خواهند شد.» به نظر من اين گونه زدودن صفات انساني آن را برجسته مي كند.
نيز اگر بخواهم با شما صريح باشم، برخي ازاين افراد از اينكه پيروانشان درباره اسلام مطالعه كنند، مي ترسند، اين امرتأسف آور است. فكر مي كنم هر چه بيشتر مسلمانان درباره مسيحيت بخوانند و هر چه بيشتر مسيحيان درباره اسلام بخوانند، براي هر دو طرف بهتر است. اما فكر مي كنم ترس از اين كار وجود دارد.
* در برخي روايتهاي مسيحي از انجيل، مفهوم مبارزه نهايي خوبي و بدي، آخر الزمان و دومين ظهور عيسي وجود دارد. آيا اين امر اصلاً در محكوميت اسلام عاملي محسوب مي شود؟
- مي دانيد كه هزار سال پيش در جايي كه امروز مرز فرانسه با آلمان است، كتابي نوشته شد كه پيامبر اسلام را ضد مسيح(دجال) و پيدايش اسلام را نشانه پايان جهان خواند. اين امر در تاريخ مسيحيت چيز جديدي نيست. اين داستانهاي بسيار قديمي حالا براي موقعيتي تازه تجديد شده است. مسلماً اين انتظارات آخرالزماني و باورهاي مربوط به يك هزار سال حكومت مسيح در اين ميان نقش دارد. نه فقط در مسيحيت بلكه در اسلام و يهود صداهاي مربوط به ظهور منجي وجود دارد. از آنجايي كه در روزگار پرتلاطمي زندگي مي كنيم، البته باورهاي مربوط به آمدن يك منجي از آسمان براي نجات ما بسيار نيرومند شده است. آسانترين چيز آن است كه دين ديگر را بدنام كنيد. به نظرم اين كار بسيار بسيار خطرناك است.
يك بار از پيامبر اسلام پرسيدند:«دنيا چه وقت به پايان مي رسد؟» ايشان گفت:«فقط خدا مي داند و هر كس چيزي در اين باره بگويد دروغگو است.» اين توصيه اي است كه همه بايد به آن توجه كنيم، چه مسلمان باشيم، چه مسيحي يا غيره. بر اساس تعاليم مسيح، تلاش براي استفاده از اين مسئله براي مراسم دعاي روز يكشنبه و جمع آوري پول و تبليغ مسيح از تلويزيون مايه شرمساري است و كساني كه مدعي اند دانش آنان از كتاب وحي بيشتر از آني است كه تمام قديسان و خردمندان بزرگ مسيحيت در طول ۲۰۰۰ سال دريافته اند، قدري گزافه گويي مي كنند. آنان واقعاً از ناداني مردم سوءاستفاده مي كنند.
در جهان اسلام هم چنين وضعي وجود دارد. فكر نكنيد فقط مسيحيت اين حالت را دارد. از آن خبر نداريد. واعظاني در اينجا و آنجا هستند كه درباره به پايان رسيدن دنيا و غيره صحبت مي كنند.
* پس هم جهان اسلام و هم جهان مسيحيت مشكلي مشترك دارند كه به اعتقاد شما ناشي از جناحهاي محافظه كار افراطي آنهاست؟
- مسلماً. از كابرد لفظ «محافظه كار» بيزارم. قبلاً لفظ بسيار خوبي بود، اما نه به معناي جناحهاي افراطي. هم چنين دوست ندارم از لفظ «بنيادگرايي» استفاده كنم. ترجيح مي دهم از «انحصارطلب» استفاده كنم. حالا كه لغت بنيادگرايي را رئيس جمهوري به كار مي برد، به «انحصارطلب» روي آوريد. اما اين لغت هر چه باشد، وجه اشتراك ماست. قطعاً اين مشكل دوجانبه است. آن واعظي كه در عربستان سعودي يهوديان و مسيحيان را بدنام مي كند، عملاً تصويري آينه وار در گرجستان دارد كه شخصي ديگر مسلمانان را بدنام مي كند؛ فرقشان فقط اين است كه عربستان بسيار ثروتمند تر است. از تلويزيون برنامه هايي پخش مي شود كه همه مي بينند. آنان ندارند. فقط افرادي كه به مسجد مي روند، آن را مي شنوند اما اين دقيقاً همان چيز است.
* و بايد چه كاري براي علاج آن بكنيم؟
- اكثريت در اين دو دين با افراط گرايي همذات پنداري نمي كنند. بايد با هم روي اين موضوع كار كنند. موضوع اين نيست «كه من مسيحي هستم. با رفقاي مسيحي خودم مي گردم. تو مسلمان هستي با رفقاي مسلمان خودت بگرد.» بايد از حقيقت پيروي كرد. مهم همين است.
آنچه خداوند از ما مي خواهد، آنچه مسيح و پيامبر اسلام اگر اينجا بودند از ما مي خواستند، تأكيد بر آن عناصري از دين است كه مبتني بر دوستي و احترام دوجانبه است. مسيح گفت: «همسايه ات را دوست بدار.» آيات بسياري در قرآن وجود دارد كه در آن مسيحيان و يهوديان ستوده شده اند و بايد با آنان با مهرباني رفتار كرد. قرآن مي گويد: «هر كس به خدا ايمان دارد و واجد فضيلت است، پاداش خود را از خدا خواهد گرفت، چه مسلمان، مسيحي، يهودي يا غيره باشد »و حتي راه را براي اديان غير ابراهيمي مي گشايد.
بايد بر اين جنبه ها تأكيد كنيم و استقامت بورزيم. بايد استقامت بورزيم، آن قدر دلير باشيم كه در برابر اعضايي از جامعه ما كه تنگ نظر هستند، بايستيم. اين قبيل افراد واقعاً از رهگذر نوعي انحصارطلبي كوركورانه ما را در مسير تباهي و زيان قرار مي دهند و خدا مي داند به سوي آشوب و هر آنچه در آينده رخ دهد به پيش مي رانند.
ترجمه از : وحيد رضا نعيمي
ادامه دارد
|