دوشنبه ۱۹خرداد ۱۳۸۲- سا ل يازدهم - شماره ۳۰۷۱ - jun . 9, 2003
خانه ، شهر و تعهد معمار
017715.jpg
شهرهاي گذشته از حد معيني بيشتر رشد نمي كردند و با طبيعت اطرافشان در يك حالت تعادل بودند و انسان به تدريج خود را با آن تطبيق داده بود، چون سرعت تحول در اطراف چندان نبود.
معمار ايراني در گذشته براساس ذوق، خلاقيت و تعهد خود و با بهره گيري از عناصر معماري، تنوع بافت ها و گذرها، ورودي خانه ها و سكوهاي نشيمن طرفين آن، هشتي ها، رواق ها، پنجره هاي مشبك فرم دار، بادگير، باغچه، آبنما...، در كار خلق يك مجموعه هماهنگ، صميمي، زنده و عملكردي، كوشا بود. بازار، حمام، فضاهاي عبادي،  حكومتي، قهوه خانه و ... مورد نياز ساكنان در ميان محله و در يك بافت سنجيده طراحي شده بود. كوي و برزن به ارتباطات عاطفي، عادات سنتي،  فكري و شيوه هاي زندگي ساكنان خود ارج نهاده و آن را تسهيل مي نمود.
در اين شهرها يكي از عميق ترين احتياجات بشر كه همانا ارتباط با ساير انسانها، طبيعت و آزادي و لذت راه رفتن هست، فراهم بود. فرد در مسير حركت ناظر چشم اندازهايي با تصاوير مواج و احجام آشنا و دلپذير بود. چيزي كه امروز با گسترش بي رويه شهرها و نوع ساخت و سازها و عدم پيش بيني و تأمين فضاهاي مناسب و كافي عمومي زيستي فراهم نيست.
منازل مسكوني نيز در گذشته با وروديهاي دعوت كننده و ارتباط مناسب با محيط اطراف، نور، آب و هوا، سرما و گرما با طراحي نقش هاي هندسي، بازي هاي هنرمندانه با آجر، گچ بري ها و فرم هاي تزئيني در ديوار، سقف، پنجره سنجيده طراحي و تزئين مي شد و در داخل بنا اورسي ها (پنجره ها) نورهاي ملايم و مطبوع را جلوه گر مي  نمود،  به طوري كه فضاهاي داخلي احساس يك محيط خصوصي و پناهگاه را تداعي مي بخشيد.
معمار متعهد واقع گرا مي دانست چگونه بايد به «نياز» جامعه خود پاسخ دهد، او معيارها و مقتضيات و احوال مردم خود را با ذهنيت و محرك هاي دروني لمس كرده و فكر خود را با عمل عجين مي نمود و عشق بود كه بسياري از خلاقيت هاي هنري را ايجاد مي  كرد، در نهايت معمار از سر تواضع با ذكر نامش در گوشه اي از بنا پاداش خود را مي گرفته و ضمناً  تعهد و پيام خود را يادآوري مي نمود.
شهرهاي امروز به دليل ابعاد بزرگشان، استفاده از تكنولوژي هاي جديد، ساختمان هاي بلند، تكرار عناصر معماري، نقش پراهميت وسائل نقليه، گرايش به ايجاد ابعاد گسترده،  پيچيدگي و بسيط شدن فضاها، عدم توجه به فضاهاي زيستي عمومي، متأسفانه آزادي و لذت راه رفتن را از ساكنان خود دريغ نموده است.
تلخ ترين تنهايي براي انسان شهرنشين اين است كه همواره در ميان ساخته هاي پيچيده و عظيم اجتماعي و معماري زندگي كند و در جدايي روان بسر برد. منازل مسكوني هم كه در آن به سر مي بريم نيز متأسفانه براي زندگي بد و نامناسب است، به طوري كه احساس يك محيط خصوصي و مكاني كه انسان در آن احساس آسايش كند را به مخاطره انداخته است، افراد غالباً با آن دلبستگي ندارند.
متأسفانه غالب ساختمانها با كيفيت فني پايين و توسط گروه هاي غيرمتخصص و فاقد صلاحيت حرفه اي طراحي و ساخته مي شود. بسياري از طراحان نيز در موقعيت ها و شرايط متفاوت طرح هاي گذشته خود را تكرار كرده و يا از ساخته ديگر طراحان ايراني و خارجي اقتباس و يا كپيه برداري مي نمايند و چه بسا سلايق نابهنجار برخي مالكين نيز در ساخت و سازها دخيل است. بسياري از طراحان و سازندگان نيز با عدم توجه به نياز و عملكردهاي واقعي ساكنان و با طراحي فيگورهاي خشن و زرق و برق هاي عوام فريبانه وتكراري، متأسفانه در كار بي اعتبار كردن ارزشها، زدودن هويت هاي فردي و از خود بيگانگي هستند.
معماري نمي بايست بدنبال وسائل ارتباط جمعي در تلاش ساخت فرهنگ توده باشد، طرح  هاي كليشه اي و تكراري بايد به كناري نهاده شود، حتي اگر خانه و آپارتمان مستقيماً  براي مصرف كننده خاص طراحي نمي شود، مي بايست با توجه به موقعيت هاي شهري و اندازه واحد مسكوني آن قدر در آنها تنوع طراحي و بداعت به كار برده شود و از ويژگي هاي متفاوتي برخوردار باشد كه هر فرد متناسب و به مقتضاي حال و احوال خود بتواند انتخاب ويژه اي داشته باشد و با افزودن عناصر غيرثابت ديگر اشياء مورد علاقه و يادگارهاي شخصي خود آن را متناسب و هماهنگ با خواسته و حال خود تكميل نمايند.
معماري برخلاف نقاشي، پيكره سازي هرگز نمي تواند انتزاعي باشد، مي بايست بازتابي از آگاهي اجتماعي زمانه و پاسخ عملي به ارزش ها و ويژگي هاي خاص افراد باشد، زيرا معماري عرصه اي است كه در آن مقابله و مواجهه زنده رخ مي دهد و معمار مي بايست با نبض جامعه خود حركت كند.
فضا كالبدي است كه يك شيء يا حجم آن را خلق مي كند و وجود يك فرم به سادگي فضاي اطرافش را تعريف مي كند، فرم هاي پيچيده و متعدد فضاي بسيط تر و پيچيده تري بوجود مي آورند، ابداع اين نيست كه ساختمان يا فضايي طراحي شود متفاوت با آن چه كه هست، بلكه ابداع فرآيند ذهني است كه به كيفيت هاي جديد متعالي دست مي يابد.
طراحي معماري ظريف، متعادل و هماهنگ با محيط كه مقصد آن تجسم خواسته ها و آرزوهاي «انسان ايراني» باشد بايد تعريف و پي ريزي شود، اين بررسي ها مسئوليت  دانشگاهها و مراجع تحقيقي و تخصصي است.
عليرغم اين كه معماران همواره از مسئوليتشان در قبال ساماندهي فضاهاي زيستي جامعه صحبت مي كنند و اين كه همچون آموزگاران و پزشكان نسبت به مردم تعهد دارند، عملاً به مسئوليت خطير خود توجه چنداني نشان نمي دهند، متأسفانه در كشور ما نقش معمار به عنوان تخصصي كه مي بايست كليه فعاليت ها و تخصص هاي كار ساخت و ساز را برنامه ريزي و هدايت كند به رسميت شناخته نشده است.
متأسفانه دانشگاهها در كار تحقيقي و آموزشي خود نسبت به شناخت نيازها و خواسته هاي عاطفي و هويت «انسان ايراني» و همچنين آشنايي معماران و مردم با معماري بومي ايران توجه چنداني نشان نمي دهد و وسائل ارتباط جمعي نيز به رشد آگاهي هاي عمومي نسبت به اصول و زمينه هاي معماري كمتر اقدام مي نمايند.
براي ساماندهي فضاهاي زيستي و ايجاد  آرماني خلاق و ديدي نو نسبت به محيط زندگي، برنامه ريزان كشور، دانشگاهها، مسئولين شهري مي بايست بهاي لازم را به اين مهم بدهند، همچنين سرمايه گذاري بيشتري جهت طراحي فضاهاي عمومي زندگي در شهرها را فراهم نمايند (پياده روهاي مناسب، پارك و فضاهاي سبز و درياچه، فضاهاي بازي كودكان، خانه فرهنگ و هنر، خانه جوانان، موزه ها و ...)
برنامه ريزان شهري، مجامع صنفي و تخصصي مي بايست با تدوين ضوابط، ارزشيابي و تعيين صلاحيت عوامل فني و اجرايي ساختمان موجباتي فراهم نمايند كه كار طراحي و نظارت ساختمان توسط گروههاي غيرمتخصص و تجربي انجام نشود.
با آگاهي جامعه و سامان دادن به محيط و هدايت و بسترسازي معماري توسط برنامه ريزان و نهادهاي دولتي، دانشگاه ها، مجامع صنفي و تخصصي، شهرداريها مي توان فضاي زيست مطبوع تري خلق نمود و لذت زندگي دوباره در شهر و خانه را فراهم نمود.
در اين شرايط متأسفانه برنامه ريزان دولتي نه تنها به اين مسئوليت خود توجه نشان نمي دهند بلكه نادانسته در راه تخريب آن گام برمي دارند. براي نمونه، سؤالي كه غالباً  مطرح مي شود اين است كه چرا ساختمانها عموماً  به صورت «مكعب» طراحي مي شوند؟ زيرا براساس مقررات شهرسازي ساخت بنا در حداكثر ۶۰% زمين در ۵ يا ۳ طبقه و حداكثر ۳۰۰% يا ۱۸۰% مي بايست ساخته شود. طبعاً مالكين نيز به دنبال تأمين حداكثر بهره وري از زمين مي باشند، متأسفانه اين غريزه طبيعي انساني مورد توجه برنامه ريزان شهري قرار نگرفته است. لذا ساختمان در ۶۰% سطح زمين و در طبقات عيناً تكرار مي شود و بدين ترتيب طراحان امكان طراحي آزاد براي ساخت حجم هاي متنوع و بروز خلاقيت هاي چشم  نواز را ندارند و ذوق و سليقه خود را منحصراً در سطح نماي ساختمان و بازي با خط، رنگ، فرم پنجره، شيشه رنگي و رفلكس، نرده و ساير المان هاي ظاهري ... نشان مي  دهند.
براي رفع اين نقيصه پيشنهاد مي شود به جاي ساخت ۳۰۰% و ۱۸۰% در ۵ و ۳ طبقه، همان ميزان تراكم در ۶ و ۴ طبقه ساخته شود. در آن صورت امكان طراحي طبقات در ابعاد و انداز هاي متفاوت وجود دارد و مي توان تركيبي از فضاهاي پر و خالي، سايه روشن هاي مطبوع و حتي احجام مجسمه وار و نمادين با ميدان ديد چند لايه بوجود آورد. بدين ترتيب با تجلي ذوق و هنر طراحان، با غناي بصري بيشتري در شهرها مواجه خواهيم شد و در آن صورت شهر به مثابه يك فضاي زنده و پويا تحول خواهد يافت.
نعمت مشاور

چشم اندازهاي شهر و حقوق مردم
017710.jpg
مردمي كه شهر را براي سكونت انتخاب كرده اند، حق دارند از چشم اندازهاي زيبا و  آرامبخش برخوردار باشند. به همين دليل، اروپاييان كه نخستين شهرهاي مدرن را ساختند، بعد از آزمون و خطاي طولاني سرانجام به اين نتيجه رسيده اند كه بايد چشم اندازهاي شهري را به عنوان بخشي از حقوق شهروندان، سازگار با فرهنگ و آداب مردم و براي آرامش آنها حفظ كنند، بنابراين شهرداري ها در شهرهايي مثل پاريس، لندن، برلين، كپنهاگ، وين و ديگر پايتخت هاي اروپايي، مسئوليت نماها و چشم اندازها را برعهده گرفتند و حسب تصميم انجمن هاي شهر كه منتخب شهروندان مي باشند، مردم نيز به اين مقررات تمكين كرده اند.
بر اين اساس يك شهروند وقتي مجوز براي ساخت يك بنا دريافت مي كند كه الزامات قانوني شهرداري مبني بر حفظ حقوق ديگر شهروندان را رعايت كرده باشد و هنگامي كه يك ساختمان احداث شد اين كارشناسان شهرداري اند كه درباره نوع و رنگ نماي آن ساختمان تصميم مي گيرند. وضعيت حدود و ارتفاع بنا هم كه پيش از اين مرحله طبق مقررات تعيين شده است. به كارگيري اين مقررات پيشرفته است كه در شهرهاي كهن اروپايي با قدمت چندصدساله، چشم انداز آزاردهنده و مغاير با حقوق مردم كمتر ديده مي شود. در فرهنگ ملي و ديني ما نيز بر رعايت چنين حقوقي تأكيد شده است، اما متأسفانه روند توسعه شهر تهران و ساخت و ساز بناها در طول ۱۵ سال اخير، توأم با نوعي آشفتگي بوده است.
ذكر يك يك موارد ناهماهنگي ها و نابهنجاري ها در اينجا مقدور نيست، اما نگاهي به چشم اندازهاي شهر تهران، ناهماهنگي بناها از لحاظ ارتفاع، نما، نوع پوشش نما و مكان يابي هاي نادرست خود گواه بر اين مدعاست. صدرالله يعقوبي

شهر
اجتماعي زنان
اجتماعي
اقتصادي
انديشه
خارجي
سياسي
شهري
علمي فرهنگي
ورزش
ورزش جهان
صفحه آخر
همشهري اقتصادي
همشهري جهان
|  اجتماعي زنان   |   اجتماعي   |   اقتصادي   |   انديشه   |   خارجي   |   سياسي   |   شهر   |   شهري   |  
|  علمي فرهنگي   |   ورزش   |   ورزش جهان   |   صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |