سه شنبه ۲۰ خرداد ۱۳۸۲
شماره ۳۰۷۲- June, 10, 2003
جهان
Front Page

واقعيت دموكراسي اعراب
بيشتر حاكمان كشورهاي عربي تلاش مي كنند پارلمان خود را دموكراتيك نشان دهند تنها به اين دليل كه دامنه فعاليت قدرتمندترين نيروي سياسي جامعه و به عبارتي اسلام گرايان ميانه رو را محدود كنند
014830.jpg
ترجمه: اكبر حسيني كيا
به نظر مي رسد جنگ همچنان تداوم داشته باشد. در حالي كه بيش از يك ماه از پيروزي بوش بر صدام حسين مي گذرد در يك حمله انتحاري در شهر رياض عربستان به اندازه مجموع تلفات نيروهاي آمريكايي در جنگ عراق، كشته مي شوند. بسياري اين اقدام تروريستي را به افراطيون اسلامگرا نسبت مي دهند. گروه هاي تندرويي كه مبارزه با آمريكا و هم پيمانانش را جنگي مقدس مي دانند. اما حالا كه تصرف افغانستان و عراق نتوانسته دامنه فعاليت تروريست ها را محدود كند چه بايد كرد؟
سياستمداران آمريكايي ادعا مي كنند كه پادزهر آن را ديري است كه يافته اند. آنچه اكنون به عنوان داروي شفابخش خاورميانه از آزمايشگاه هاي آمريكا سر در آورده، «دموكراسي» نام دارد. اين در حالي است كه از هنگامه تقسيم امپراتوري عثماني ميان بريتانيا و فرانسه در جنگ اول جهاني تاكنون هيچ ابرقدرتي خود را محق تحول آفريني آن هم با چنين ابعاد گسترده اي در اين نقطه از جهان نمي دانسته است. اما حال كه همه چيز دگرگون شده است، آيا مي توان گفت درمان پديده ترور تنها از طريق «آزادي» مسير است و بس؟ گرچه بسياري در اروپاي غربي فرياد برآورده اند كه برقراري دموكراسي در كشورهايي كه آمادگي نوزايي و روشنگري را ندارند راه به جايي نمي برد، اما گويا بعضي گوش ها شنوايي خود را از دست داده اند. شايد به زعم آمريكايي ها چون اين خيرخواهان نيرويي در عراق ندارند شايسته طرح ايده هاي بهتر نيستند.
به هر روي امروز سوال هاي اساسي بسياري مطرح است كه بايد براي آنها پاسخي شايسته يافت: اصولاً منظور از برقراري دموكراسي چيست؟ آيا اين فرايند الزاماً با انتخابات آغاز مي شود؟ چشم انداز پروژه ايجاد يك حكومت دموكراتيك در خاورميانه چگونه است؟ بنا بر اظهار موسسه آمريكايي «فريدام هاوس» از مجموع ۱۹۲ كشور جهان در ۱۲۰ كشور نظام مردم سالاري همراه با انتخابات آزاد حاكم است. يكي از اين به اصطلاح كشورهاي دموكراتيك روسيه است، جايي كه بسياري از مردگان در كنار زندگان واقعي به نفع رياست جمهوري ولاديمير پوتين راي مي دادند. اوكراين نيز نمونه گوياي ديگري است. در اين كشور همدستان رئيس جمهور براي كسب اكثريت آرا قتل را كاري مباح برمي شمارند. البته جهان عرب هم با حكومت استبدادي مزين به دموكراسي الوان بيگانه نيست. در برخي كشورهاي عربي، عمر انتخابات به آغاز تاسيس حكومت هاي ملي آنها باز مي گردد. مصري ها در فاصله سال هاي ۱۹۲۳ تا ۱۹۵۲ هفده بار در پاي صندوق هاي راي حاضر شدند كه در بيشتر موارد زير نفوذ بريتانيا و به منظور تحديد قدرت پادشاه و احزاب كوچك تر حزب ناسيوناليستي «وفد» برنده انتخابات اعلام مي شد. جالب آنكه هرگاه مردم مطابق ميل استعمار پير رفتار نمي كردند با ترفندي خاص قانون انتخابات تغيير مي كرد. شگفت آورتر اينكه آنچه پيشتر در مصر به محك آزمون گذاشته شد اكنون با هدف جلوگيري از نفوذ اسلامگرايان در اردن پياده مي شود.
در اين رابطه يك استاد آمريكايي علوم سياسي در ميانه دهه ۹۰ تفسيري ارائه داد كه به اعتقاد او برگزاري انتخابات در نظام هاي دموكراتيك ليبرال و غيرليبرال چيزي جز يك كالاي تزئيني نيست. تنها تفاوت ميان اين دو گونه حكومتي در بنيان ساختار حاكميتي آنها نهفته است. در يك نظام دموكراتيك ليبرال دادگاه ها مستقل و آزاد هستند و قانون اساسي و ساير قوانين آن به گونه اي است كه از هر نوع خودكامگي دولتي جلوگيري كرده و آن را تحت تعقيب و مجازات قرار مي دهد. حال آنكه در نظام هاي دموكراتيك غيرليبرال و به عبارتي حكومت هاي استبدادي جهان عرب اين اهرم حمايتي وجود ندارد. پس اين سخن آنجا كه مي گويد «اول برقراري نظم و بعد آزادي» كاملاً مصداق مي يابد. نبود انضباط در يك نظام حكومتي آزادي را به همان سويي سوق مي دهد كه در عراق شاهديم و شكي در آن نيست. پس گفت وگوي ميان آمريكا و اعراب در جاهاي ديگري چون حقوق اجتماعي و حقوق خانواده بايد صورت گيرد. زيرا در اين موارد بين ارزش هاي اسلامي و حقوق بشر جهاني اختلاف هاي فاحشي وجود دارد. با اين حال اسلامگرايان خاصه سران قبايل و خاندان هاي بزرگ به دقت مراقب هستند تا جايگاه آنها و آداب و رسوم قومي شان در نتيجه قوانين وارداتي از بين نروند. دموكراسي، اين پديده مورد اتفاق همگان به واقع كالايي شگفت انگيز است. اما آيا در مورد تساوي حقوق زن و مرد نيز اجماع كامل وجود دارد؟ بنا بر ادعاي روزنامه آمريكايي «فارن پاليسي» ۸۲ درصد شهروندان كشورهاي غربي معتقدند كه در اين جوامع فرصت هاي برابر فراروي مردان و زنان قرار دارد، حال آنكه اين رقم در كشورهاي اسلامي تنها ۵۵ درصد است. از سوي ديگر بيشتر حاكمان كشورهاي عربي تلاش مي كنند پارلمان خود را دموكراتيك نشان دهند تنها به اين دليل كه دامنه فعاليت قدرتمندترين نيروي سياسي جامعه و به عبارتي اسلام گرايان ميانه رو را محدود كنند. غافل از اينكه دوران احساسات ناسيوناليستي پان عربيست هايي چون جمال عبدالناصر و صدام حسين سپري گشته و اسلام مي رود تا جايگزين افكار و انديشه هاي سكولار شود. اسلامي كه با منافع غرب و قدرت هاي سياسي قانون گريزي كه در راه موفقيت اسلام گرايان مانع تراشي مي كنند، در تقابل قرار دارد. اين حكومت ها گرچه راه هاي مختلفي را براي سركوب نهضت هاي اسلامي در پيش گرفته اند اما نتيجه حاصل همواره مشابه است. اعمال ترفندهاي خاص انتخاباتي در اردن، ممنوعيت فعاليت هاي حزبي در مصر و يا دخالت نظاميان در الجزاير تنها و تنها با هدف جلوگيري از حكومت اكثريت يا حتي ورود آنها به پارلمان صورت مي گيرد.از اين رو اسلام گرايان ميانه رو نسبت به حاكمان پوست كلفت خاندان هاي قدرتمند مانع مهمي در راه اجراي دموكراسي به شمار نمي آيند. اسلام گرايان در بسياري از كشورهاي عربي به جاي ايجاد يك قبيله واحد، احزاب نظام مندي را بنيان نهاده اند. در مصر گروه هاي اسلامي در پي آنند تا در يك نظام دموكراتيك اسلامي حقوقي برابر براي اقليت قبطي مسيحي در نظر بگيرند. در اردن اسلام گرايان تنها حزبي هستند كه در تشكيلات خود بخشي را به زنان اختصاص داده اند. اين همه در حالي است كه اين گروه هاي ميانه رو در هيچ يك از ارتباط هاي معمول با سازمان هاي غربي شركت داده نمي شوند. علت آن هم وحشت رژيم هاي عرب نسبت به ريشه دواندن اين نهضت ها و سياستي است كه براي هرچه بيشتر منزوي كردن آنها در پيش گرفته اند. البته غرب هم چندان تمايلي به اين گروه ها ندارد. پرواضح است كه هيچ نظام مردم سالاري بدون رأي دهندگان اميدوار پا نخواهد گرفت. بايد توجه داشت كه آمريكا و اروپا در آينده نيز از گفت وگو با اسلام گرايان بر سر مباحثي چون دولت قانوني، راهكار اسلام و غرب براي دموكراسي و نظاير آن اجتناب خواهند كرد. انتخابات به هيچ رو نقطه آغازين پروسه مردم سالاري نيست. دموكراسي يعني تلاش، كوشش و انضباط. و اسلام بحق در آموزه هاي خود از اين سه واژه زير عنوان جهاد ياد كرده است. اين جهاد با مفهوم جنگ مسلحانه آن بسيار تفاوت دارد. جهاد براي برقراري دموكراسي برخلاف جهاد براي نبرد مسلحانه بسيار بر نظر اكثريت متكي است.
دي سايت

گفت وگوي اشپيگل با اتال بيهاري واجپايي
نوبت مذاكره
014845.jpg

ترجمه: عباس فتاح زاده
كشور هندوستان با بيش از يك ميليارد نفر جمعيت امروز قدرتي بزرگ در جنوب آسيا محسوب مي شود. اتال بيهاري واجپايي، نخست وزير اين كشور، در طول دوران زمامداري خويش با اتفاقات قابل توجهي روبه رو بوده است. اختلافات هند و پاكستان در كنار تحولات عظيمي كه پس از حوادث يازده سپتامبر اتفاق افتاده اند واجپايي را با شرايطي پيچيده مواجه ساخت، شرايطي كه كمتر سياستمداري مي تواند بي توجه از كنار آنها بگذرد. واجپايي اخيراً در گفت وگويي با اشپيگل به اظهارنظر پيرامون شانس هاي آشتي با پاكستان، تروريسم و لزوم حضور قوي سازمان ملل پس از لشكركشي آمريكا به عراق پرداخته است.
• • •
• آقاي نخست وزير، تا همين يك سال پيش شما معتقد بوديد كه زمان «نبرد سرنوشت ساز» بر سر كشمير فرا رسيده است. اما حالا با پاكستان، دشمن خونين خويش، پيرامون صلح گفت وگو مي كنيد. در اين فاصله چه اتفاقي افتاده كه شاهد چرخش مذكور هستيم؟
در گذشته هم همين هدفي را كه امروز داريم، دنبال مي كرديم. ما بايد معضل مناقشه كشمير را حل كنيم. طبيعي است ترجيح مي دهيم اگر ممكن باشد اين كار به شيوه صلح آميز صورت گيرد.
• ترس از بروز يك جنگ جديد چنان زياد بود كه عملكرد ماه گذشته شما همه را شگفت زده و غافلگير كرد. شما دوباره به سوي پاكستان «دست دوستي» دراز كرديد.
نبايد كسي از اين وضعيت تعجب كند. من چند بار تاكيد كرده ام كه ما خواهان صلح با پاكستان هستيم و سعي مي كنيم با اين كشور همكاري هاي دوستانه داشته باشيم. براي اينكه دقيقاً به چنين هدفي دست پيدا كنيم من شخصاً در فوريه ۱۹۹۹ با اتوبوس به شهر لاهور سفر كردم. دو سال بعد از آن هم پرويز مشرف را به آگرا دعوت كردم. تازه اين كار در شرايطي صورت گرفت كه جو موجود به دليل نبردهاي شديدي كه در جريان بود، مسموم شده بود. شرايط جغرافيايي دو كشور خود به تنهايي داشتن روابط خوب ميان هندوستان و پاكستان را اجتناب ناپذير مي كند. البته ما تنها زماني مي توانيم برنده شرايط حاكم باشيم كه ديگر خود را با رويارويي بي معني خسته نكنيم.
• حرف هاي درگوشي شما با مشرف خيلي سروصدا به پا كرد. اما حتي ما هم به عنوان صرفاً يك ناظر نمي توانيم به اين اقدامات پرسروصدا اعتماد كنيم.
مردم كشمير براي كسب حق برگزاري انتخابات مجبور شدند خشونت بي حد و حصري را تحمل كنند. در پاييز سال گذشته آنها به صورت دموكراتيك دولت جديدي را انتخاب كردند و بدين ترتيب تروريسم را نفي كردند. وقتي من در كشمير در مقابل آنان حاضر شدم برايم روشن شد كه وظيفه دارم روند صلح را مجدداً از سر بگيرم. روند صلح بايد مردم اين سرزمين بحران زده را از خشونت و تروريسم نجات دهد و راهي را براي پيشرفت اقتصادي كشمير بگشايد.
• ارتش هند ادعا مي كند كه پاكستان هنوز هم تروريست ها را سراغ هند مي فرستد. چطور است كه شما با اين شرايط باز هم به دنبال يك راه حل صلح آميز هستيد؟
درست به همين خاطر كه اميدوارم از اين طريق تروريسمي كه از مرزهاي ما عبور مي كند، متوقف و نابود شود. پيش شرط چنين كاري پديد آمدن امكان گفت وگوهاي جديد است.
• آيا پيشنهاد صلح شما به اين دليل مطرح شده كه دريافته ايد ژنرال مشرف واقعاً با تروريست ها مقابله مي كند؟ آيا اصلاً به اين نتيجه نرسيده ايد كه تروريست ها تحت كنترل مشرف نيستند؟
اگر منظور از اعمال تروريستي فقط برخي مبارزه هاي انفجاري و ناگهاني باشد، بايد بگويم كه تروريست ها به هيچ عنوان قادر نيستند اعمال تروريستي خويش را عليه مردمي كه از هر خشونتي سير و بيزارند و به دنبال بالا بردن سطح زندگي خويش هستند، ادامه بدهند. متاسفانه براي ما روشن شده كه تروريست ها در كشمير ارتباط هايي با يك كشور ديگر دارند.
• خوب حالا چه بايد كرد؟ آيا مشرف همكاري هاي لازم را صورت مي دهد يا خير؟
به نظر مي رسد پاكستان فعاليت گروه هاي راديكال مجاهدين كشمير را ممنوع كرده است. اگر چنين حدسي درست باشد و نتايجي ملموس و واقعي از آن منتج شود، بايد از آن استقبال كرد. اما بايد گام هاي بعدي هم برداشته شوند.
• آيا فكر مي كنيد شخص پرويز مشرف قابل اعتماد است؟
من خودم را متقاعد كرده ام كه با او مذاكره كنم.
• هندوستان تاكنون هر گونه ميانجي گري خارجي را رد كرده است. با اين حال سياستمداران آمريكايي بين دهلي نو و اسلام آباد در رفت و آمد هستند. همين اخيراً ريچارد آرميتاژ، معاون وزير خارجه آمريكا، به منطقه آمد. آمريكا در جريان مناقشه پاكستان و هند چه نقشي ايفا مي كند؟
در عصر جهاني سازي و زماني كه دنيا روز به روز همگرايي بيشتري پيدا مي كند، طبيعي است كه جامعه بين المللي از تشنج ميان هند و پاكستان نگران باشد. مضاف بر اين ما با آمريكا در چارچوب ائتلاف بين المللي ضدتروريسم شريك هستيم. براي آنكه بتوانيم مبارزه مذكور را فراگير كنيم بايد يكديگر را مورد حمايت قرار دهيم.
لذا ايالات متحده نيز در مناقشه ما نقش دارد و ما هم واشنگتن را تشويق مي كنيم كه نقش خود را موثرتر كند. البته در مورد موضوعاتي كه صرفاً به هندوستان يا پاكستان مربوط مي شود، آمريكا حضوري ندارد. فكر مي كنم واشنگتن هم چنين چيزي را درك كرده و پذيرفته است.
• شما در بدو امر قصد داريد ارتباط هاي روزمره و عادي را با پاكستان بهبود ببخشيد؛ در زمينه هايي مثل روابط تجاري، حمل و نقل و تبادلات فرهنگي. اما مهم ترين موضوع در مناقشه كشمير يعني بحث بر سر مالكيت اين سرزمين، با استفاده از روش مذكور حل نمي شود.
پس از سال ها تشنج و بي اعتمادي متقابل ديدگاه هاي دو كشور نسبت به يكديگر بد و سازش ناپذيرانه شده است. اما حل مشكل كشمير نيازمند سازش هايي جدي است. لذا ابتدا بايد اعتمادسازي شود. از جمله كارهايي كه براي اعتمادسازي مي تواند صورت گيرد بهبود همكاري هاي اقتصادي و فراهم آوردن امكان ارتباط مردم دو كشور است. وقتي خود مردم هند و پاكستان پي ببرند كه همكاري مسالمت آميز مزايايي نيز براي آنان دارد، بسيار بيشتر از امروز مايل خواهند بود كه راه حل هايي خلاقانه براي مشكلات مهم و محوري پيدا شود.
• اسلام آباد پيشنهاد كرده است كه دو كشور كل زرادخانه هاي هسته اي خويش را كنار بگذارند. آيا فكر مي كنيد اين پيشنهاد خود به تنهايي به اندازه كافي مثمرثمر نيست؟
موضوع خلع سلاح هسته اي موضوعي است كه به منطقه اي بسيار فراتر از منطقه ما مربوط مي شود. چنين موضوعي تنها به هندوستان، پاكستان و يا حتي جنوب آسيا محدود نمي شود. لذا نمي توان آن را در قالب گفت وگوهايي صرفاً ميان دو كشور بررسي كرد. فراموش هم نكنيد كه در دكترين هسته اي هند تصريح شده ما هيچ وقت حق نداريم اولين حمله را انجام دهيم.
• شما گفته ايد كه دكترين هسته اي هند آخرين بخش در ابتكار عملتان براي صلح است. اگر ابتكار عمل شما در زمينه صلح به شكست بيانجامد چه خواهيد كرد؟
در چنان صورتي شكست خود را پذيرفته و به بازنشستگي مي روم.
• آيا جنگ در عراق و افغانستان كه آمريكا آنها را تحت نام جنگ عليه تروريسم صورت داد، هندوستان را نيز تغيير داده است؟
در حال حاضر مي توانيم ببينيم كه چگونه پس از جنگ سرد يك نظام جديد جهاني شكل مي گيرد. وقايع يازده سپتامبر ۲۰۰۱ ثابت كردند كه تروريسم مي تواند به همه جا حمله كند. لذا جوامع دموكراتيك كه هدف اين حملات هستند بايد تلاش هاي خويش را به صورت مشترك و مرتبط با هم صورت دهند. يكي ديگر از زمينه هاي توسعه و رشد، جست وجو به دنبال ساختارهاي چندقطبي براي همكاري هاي بين المللي است. بايد مراكز مختلف قدرت تصميمات مشتركي اتخاذ كنند كه در آنها منافع مشروع و نگراني هاي تك تك كشورها لحاظ شده باشد. به عنوان مثال جنوب آسيا را در نظر بگيريد. هندوستان به هيچ عنوان در جنوب آسيا ادعاي ابرقدرتي ندارد. ما هيچ وقت سعي نمي كنيم كه به كشورهايي مثل سري لانكا و نپال نسخه هايي اجباري را براي حل مناقشاتشان تجويز كنيم.
• به نظر مي رسد جنگ عراق ثابت كرد كه ما در دنيايي تك قطبي زندگي مي كنيم، دنيايي كه در آن تنها يك ابرقدرت تصميم مي گيرد. چنين نيست؟
قبل از شروع جنگ عراق، هندوستان دائماً بر اهميت سازمان ملل و شوراي امنيت تاكيد مي كرد. صحيح آن بود كه در سازمان ملل طرحي خوب براي خلع سلاح عراق تهيه مي شد. من شخصاً نامه هايي به سران دولت هاي پنج عضو دائم شوراي امنيت نوشتم و پيشنهاد كردم كه به عنوان آخرين چاره اجلاس سران براي دستيابي به طرح فوق الذكر تشكيل شود. اما چنين اجلاسي تشكيل نشد و ما بسيار نااميد شديم.
• آيا از زمان آغاز جنگ عراق تاكنون جايگاه سازمان ملل آسيب ديده است؟
خير. سازمان ملل در ايجاد نظام جديد و چندقطبي جهاني همچنان نقش مهمي ايفا خواهد كرد. مثال عراق را در نظر بگيريد. ما خوشحاليم كه مشكلات اين كشور مجدداً در شوراي امنيت مورد بررسي قرار مي گيرد. در آنجا در مورد نحوه كمك هاي بشردوستانه، پايان تحريم ها، ساختار سياسي پس از جنگ و همچنين بازسازي اقتصاد عراق تصميم گيري هايي صورت مي گيرد.
• در اروپا اين نگراني تشديد پيدا مي كند كه در هندوستان اصول گرايان هندو قدرت خويش را گسترش دهند. در گذشته هم وقايع خونيني را ناشي از عملكرد آنها شاهد بوده ايم.
مفاهيمي نظير اصول گرايي هندو حاكي از مبالغه اي گستاخانه است و براساس تفاسير كليشه اي مطرح مي شود. در هر جامعه دموكراتيك ممكن است كه از حق آزادي بيان بعضي مواقع برداشت هايي افراطي شود. نبايد برخي احزاب را به دليل حضور كم رنگ برخي از گروه هاي حاشيه اي در آنها محكوم كرد. مضاف بر اين نمي توان كل يك كشور را به سبب بروز حوادثي معدود متهم كرد.
• شما به سن ۶۸ سالگي رسيده ايد.آيا در انتخابات بعدي حضور خواهيد داشت؟
به هيچ وجه عاقلانه نيست در مورد چنين موضوعاتي به پيش بيني ها توجه و اتكا كنيد.

حاشيه جهان

• كورت شارف به جاي ترايچكه
چندي پيش بيش از ۳۰۰۰ نفر كه در همايش عظيم كليساهاي كاتوليك و پروتستان، براي وحدت و همگرايي بيشتر در برلين شركت كرده بودند، طوماري را امضا كردند كه در آن از دولت آلمان خواسته شده بود كه اقداماتي براي تغيير نام «خيابان ترايچكه» به «خيابان كورت شارف» انجام دهد. در همين ارتباط يوهانس تسرگر سخنگوي جمعيت مسيح خدمات صلح آميز كه تنظيم كننده طومار هستند، ابراز اميدواري كرد كه اين خواسته مورد پذيرش اعضاي حزب دموكرات مسيحي و اعضاي فراكسيون حزب دموكرات آزاد در منطقه (شتگ ليتس ـ تسالن دورف) كه مرجع رسيدگي به اين تقاضا هستند قرار گرفته و بالاخره به تغيير نام اين خيابان بينجامد. علت اصرار اين گروه براي تغيير نام خيابان آن است كه ترايچكه يادآور دوران يهودي ستيزي زمان هيتلر است. در همين راستا در يكي از برنامه هايي كه در چارچوب همايش وحدت و همگرايي دو جريان بزرگ مسيحي يعني كاتوليك ها و پروتستان ها در برلين برگزار شده بود، ولفگانگ ويپرمن، پروفسور تاريخ دانشگاه برلين، اين امر را كه هنوز نام هاينريش فون ترايچكه ضد يهود تنفرانگيز و تاثيرگذار به واسطه خياباني ياد مي شود رسوايي بزرگ براي آلماني ها خواند. هاينريش فون ترايچكه يكي از موثرترين و با نفوذترين مورخان آلماني اواخر قرن نوزدهم محسوب مي شود. او زماني طولاني عضو راشيستاگ بوده و با نوشته هاي ضد يهودي خود مانند «يهوديان شوربختي ما هستند» امروزه به عنوان راهگشاي يهودي ستيزي به ويژه در ميان عوام ارزيابي مي شود. به نوشته روزنامه دويچه وله اينك يوهان مولر گاتسورك نماينده ناحيه مزبور و عضو حزب سبزها از، پتر شريدر سناتور امور عمران و آباداني شهر برلين و عضو حزب سوسيال دموكرات آلمان درخواست كرده تا نام اين خيابان را به خيابان كورت شارف تغيير دهد. كورت شارف اسقف شهر برلين در سال ۲۰۰۰ ميلادي بود. جوانان عضو كليساي پاتموس كه كورت شارف از سال ۱۹۶۳ با آن رابطه اي تنگاتنگ داشت و در دهمين سالروز مرگ او، خواستار تغيير نام خيابان ترايچكه شده اند. تاكنون تغيير نام خيابان مزبور در درجه اول با مقاومت سياستمداران پيشگفته روبه رو شده و اين خواست با شكست مواجه شده بود.
014840.jpg

• تظاهرات هنگ كنگ عليه چين
چندي پيش هنگ كنگ شاهد تظاهرات ده ها هزار نفر بود تا ياد كساني را كه در كشتار ميدان صلح آسماني جان باختند گرامي بدارند. در خود جمهوري خلق چين به پا داشتن هر گونه مراسمي هنوز ناممكن است زيرا گراميداشت چهارم ژوئن از سوي رهبري جديد چين هم تابو به شمار مي رود. متعاقب ماجراي چهارم ژوئن بسياري از كارشناسان مسائل چين، از فروپاشي سيستم كمونيستي در اين سرزمين سخن راندند و اين در حالي است كه پس از گذشت چهارده سال، جمهوري خلق چين در كمال شگفتي به رغم همه تابوهاي موجود هنوز پابرجاست. مردم هنگ كنگ اما اين بار قصد داشتند اعتراض خود را به آن وقايع هر چه بيشتر ابراز كنند اگر چه چيني هاي ناراضي هنوز هم توان چنين برخوردهايي را ندارند.
014850.jpg

• مرگ رهبر كمونيست اسرائيل
رهبر حزب كمونيست اسرائيل درگذشت. ميروويلنر كه سال هاي سال رهبري حزب كمونيست اسرائيل را به عهده داشت در بيمارستاني كه ۴ سال اخير را در آن مي گذراند درگذشت. ويلنر ۸۴ سال داشت. او آخرين رهبر باقيمانده از نسل رهبراني بود كه در سال ۱۹۴۸ معاهده استقلال اسرائيل را امضا كرده بودند. ويلنر ۱۲ بار از سوي حزب كمونيست به عنوان نماينده پارلمان اسرائيل انتخاب شده بود. او كه تا زمان مرگش دست از اصول و عقايد استالينيست كمونيستي اش برنداشت از قوي ترين و مصرترين مدافعان تشكيل دولت مستقل فلسطين و اسرائيلي بود.
014855.jpg

• مساجد خانگي ترك ها
در حالي كه هنوز بحث بر سر صدور مجوز براي بنيانگذاري مساجد در خانه هاي تركيه و تشكيل مساجد خانوادگي و محلي در اين كشور از سوي دولت وجود دارد برخي خانواده هاي ترك خانه هايشان را به مسجدي براي همسايگان و خويشاوندان تبديل كرده اند. اين امر در راستاي ششمين پيش نويس لايحه اصلاحات قوانين اساسي در تركيه براي پيوستن به اتحاديه اروپا صورت مي گيرد و براساس يكي از تبصره هاي اين لايحه كلمه مسجد در مورد اماكن مذهبي به كلمه عبادتگاه تغيير يافته و علاوه بر اينكه از اين راه حقوق تمام اقليت هاي ديني در نظر گرفته مي شود هر مكاني نيز مي تواند به عنوان عبادتگاه تلقي شود. اكنون در خيابان ها و كوچه هاي استانبول شهر توريستي تركيه به سردر برخي منازل و آپارتمان ها تابلوي پارك در مقابل مسجد ممنوع است نصب شده حال آنكه اين مسجد خانه اي كوچك بيش نيست. برخي از آپارتمان نشين ها در مقابل زنگ آدرس مسجد و ساختمان را نوشته اند مثلاً مسجد طبقه هفتم پلاك ۲۳. دكتر زكريا بياض استاد الهيات دانشگاه مارمارا در اين باره مي گويد: «اين گونه قوانين خلاف اصول ديني و اسلامي است. افراد نمي توانند مسجد شخصي داشته باشند. » وي سپس با اشاره به اينكه عبادت پنهاني و دور از انظار درست نيست مي افزايد كه اين قوانين مي تواند راهگشاي برخي فسادها به نام دين و عبادت باشد.

نگاه سياستمدار
يك جانبه گرايي نوين
014835.jpg

جوزف اس.ناي*
پس از جنگ عراق چه كسي بر جهان حكومت خواهد كرد؟ نظم نوين جهاني بر كدام يك از مباني حقوقي و سياسي مبتني خواهد بود؟ آيا ايالات متحده آمريكا خود به تنهايي سياست جهاني را تعيين خواهد كرد؟ آيا قدرت در آينده به ويژه بر محور برتري هاي نظامي استوار خواهد بود؟ نقش حقوق بين الملل و سازمان ملل در اين ميان چيست؟ اين پرسش ها و سوالاتي مشابه از چندي قبل فكر انديشمندان و كارشناسان را كاملاً به خود مشغول ساخته است. جنگ در عراق نشان داد كه سياست خارجي ايالات متحده پس از يازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ به طرز نگران كننده اي تغيير كرده است. برخي از نو محافظه كاران دولت جورج بوش با شروع به كار خود در ابتداي سال ۲۰۰۱ ميلادي فكر سرنگوني رژيم عراق را در سر مي پروراندند. آنها موفق شدند پس از گذشت تنها هشت ماه از حكومت خود مسئله عراق را به موضوع روز سياسي جهان مبدل سازند. حوادث يازدهم سپتامبر فرصتي طلايي براي اين گروه شد تا سياست هاي خود در قبال عراق را به مورد اجرا درآورند. اما متاسفانه فشارهاي آنها موجب شد تا استراتژي امنيتي جديد بوش به اشتباه در جايي كه نبايد آزموده شود به محك آزمون درآيد.
وقتي جورج بوش در ژانويه سال ۲۰۰۱ به قدرت رسيد در تبيين سياست خارجي خود آن را «واقع بينانه» ارزيابي كرد. او قصد داشت بر روي قدرت هاي بزرگي چون چين و روسيه متمركز شود تا انرژي خود را صرف كشورهايي كوچك و كمتر توسعه يافته كند، از اين پس چين «رقيب راهبردي» آمريكا و نه «شريك استراتژيك» اين كشور به شمار مي آمد و روسيه نيز كشوري بود كه بايد در مقابلش رفتاري انعطاف ناپذير اتخاذ نمود. اين سياست تا سپتامبر ۲۰۰۲ بر همين منوال بود تا اينكه در اين سال دولت بوش طرح «استراتژي جديد امنيت ملي» را ارائه داد كه بر اساس آن «آنچه تهديدي براي ايالات متحده به شمار مي آيد نه ارتش ها و ناوهاي جنگي كه تكنولوژي هاي مخرب در اختيار تعداد محدودي كشور است. پس امروز قدرت هاي بزرگ و به نوعي رقباي استراتژيك به طور مشترك از يك سو در خطر هستند: قدرت هاي تروريستي هرج و مرج طلب. » گرچه بدين ترتيب بخش بزرگي از كهنه سياست جهاني همچنان به حيات خويش ادامه داد اما انتقادهاي زيادي نيز بر اين طرح وارد شد. به واقع اين سند بيشتر از آنكه توصيه «هر كه بامش بيش، برفش بيشتر» تئودور روزولت را دنبال كند، موضع برتري جويانه آمريكا را به جهانيان نشان داد. هر چند ايالات متحده بدون ترديد همچنان قدرت اول جهان باقي خواهد ماند اما اين مسئله نبايد هيچگاه مستمسكي براي تحقير و سرزنش ديگران باشد. از نظر برخي افراد واقع بين وعده تحقق دموكراسي وآزادي در عراق و ديگر كشورها از سوي نو محافظه كاران آمريكايي اقدامي خطرناك و نامحدود قلمداد مي شود. به نظر مي رسد اين نقشه ها ريشه در سنت وودرو ويلسون داشته و با افكار و انديشه هاي طيف سياسي راستگرا همخوان باشند تا با ايده هاي چپگرايان. به علاوه اينكه بي توجهي نهادهاي بين المللي و سازمان ملل به استمدادطلبي آمريكا براي همكاري و ائتلاف در جنگ عراق در همين راستا قابل ارزيابي است. هر چند تز «دفاع پيشگيرانه از خويش» نيز در نوع خود بدعتي جديد و خطرناك در امر قضا به شمار مي آيد.
بايد گفت راهبرد جديد ايالات متحده واكنشي است به تغيير و تحولاتي كه حوادث ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ در عرصه سياست جهاني پديد آورد. امروزه روز جهاني سازي ديگر يك پديده صرف اقتصادي نيست. در نتيجه اين پديده نوين مرزهاي آمريكا كه زماني به واسطه بُعد مسافت و قرار گرفتن بين دو اقيانوس بزرگ از تعرض قدرت هاي بزرگ و مطرح مصون بود، كاملاً درهم نورديده شده است و مسئله تروريسم ابعاد مختلف اين توسعه و پيشرفت را به شدت تحت تاثير خويش قرار داده است. در اين ميان بسياري از اروپاييان به حق بر اين نكته اشاره دارند كه تروريسم پديده جديدي نيست. آنها چند دهه با اين معضل دست به گريبان بوده اند بدون اينكه آسيبي جدي از اين محل متوجه نظام هاي دموكراتيك آنها شده باشد، بي ترديد با پيشرفت هاي تكنولوژيك، تروريست ها نيز در دهه هاي اخير توانسته اند تجديد سازمان كنند كه اين روند همچنان ادامه دارد. اگر در قرن بيستم افراد شروري چون هيتلر و استالين به مدد دستگاه حكومتي مقتدر خود ميليون ها انسان بي گناه را به كام مرگ كشاندند، تروريست هاي قرن بيست و يك سلاح هاي كشتارجمعي در اختيار دارند. البته اين نيروي ويرانگر و كشنده بيشتر در بين گروه هاي شورشي و افرادي مشخص پراكنده است. به واقع اين «خصوصي سازي جنگ ها» خود به مفهوم چرخش و تحولي عظيم در عرصه سياست جهاني است. بيم و نگراني از حمايت كشورهايي چون عراق و كره شمالي از اين دست گروه هاي تروريستي بوش پسر را به اين نتيجه رساند كه گريزي جز اعلام استراتژي جديد نيست. البته دولت آمريكا در اجراي استراتژي جديد خود به نوعي دچار سردرگمي شد و اختلاف و تنش ميان نومحافظه كاران و گروه هاي امپرياليستي يك جانبه نگر از يكسو و نيروهاي واقع گراي سنتي و چندجانبه نگر از ديگرسو به نهايت خود رسيد. تا اينكه وقايع يازدهم سپتامبر آغازي شد براي طرح همكاري هاي چندجانبه، كنگره آمريكا سرانجام با پرداخت بدهي هاي معوقه دولت به سازمان ملل موافقت كرد و پرزيدنت بوش با هيجاني مثال زدني ضرورت «ائتلاف بين المللي بر ضد تروريسم» را مطرح ساخت.
ادامه دارد
دي سايت
* جوزف اس. ناي: معاون وزير دفاع در دولت بيل كلينتون و رئيس كنوني دانشكده كندي دانشگاه هاروارد.

|  اقتصاد  |   انديشه  |   ايران  |   جهان  |   ورزش  |   هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |