سه شنبه ۲۰ خرداد ۱۳۸۲ - شماره ۳۰۷۲- June, 10, 2003
صعود تيم ملي المپيك به مرحله بعد
صبح اميد
فقدان مسائل حاشيه اي پيرامون مربيان و بازيكنان تيم اميد عامل مهمي براي تحقق برنامه هاي پيش بيني شده از سوي كادر فني و سرپرستي بود
014955.jpg
امين ساكت
بعدازظهر شنبه پس از پايان بازي تيم المپيك ايران و ازبكستان، محمد مايلي كهن در حالي كه گاهي اوقات سنگيني پاي گچ گرفته اش را فراموش مي كرد، پيروزي تيم اميد را به همه مردم ايران تبريك گفت. اين ديدار نخستين مسابقه رسمي پس از ديدار نهايي بازي هاي آسيايي بوسان بود كه از نظر مردم و كارشناسان مي گذشت. در واقع همه آنهايي كه فكر مي كردند تيم ازبكستان به دليل ضعف مفرط بازي رفت را واگذار كرده، فرصت مناسبي براي تمركز بيشتر روي دو حريف پيدا كردند. در دقايق ابتدايي بازي در شرايطي كه هنوز بسياري از تماشاگران مشغول تماشاي زيبايي استاديوم نونوار شده آزادي بودند، ازبك ها در يك غافلگيري دفاعي توانستند با يك ضربه پنالتي از ميزبان پرشور و حرارت پيش بيفتند. اما راه طولاني طي شده توسط محمد مايلي كهن، محمد احمدزاده و نادر فريادشيران براي ايجاد هماهنگي بين بازيكنان جوان تيم اميد باعث شد تا در فاصله كوتاهي اضطراب و نگراني از بين برود. رفته رفته با هماهنگي بيشتر بازيكنان حاضر در زمين، تيم ايران به تمام نقاط زمين سيطره يافت و توانست به اشكال مختلف دروازه ازبك هاي نگون بخت را بگشايد.

حملات چندمنظوره
تعدد تاكتيك هاي كارساز در امر گلزني تيم ملي مي تواند ناشي از دو مسئله باشد. يا تيم اميد ايران با تمرينات مكرر توانسته به اين مرز از هماهنگي برسد و اين قابليت را دارد كه در برابر ساير تيم هاي آسيايي هم روند متنوع گلزني را طي كند و يا اينكه ضعف مفرط خط دفاعي ازبك ها و دستپاچگي آنها در جبران گل هاي خورده باشد تا شكاف هاي متعددي در خط دفاعي آنها پيش بيايد. پاسخ اين مسئله به دليل برگزار نكردن بازي هاي تداركاتي و نديدن بازي قبلي تيم اميد در ازبكستان به درستي روشن نيست، اما آن چه مسلم است اين است كه براي شناخت بيشتر، تيم اميد بايد حتماً ديدارهاي تداركاتي مناسبي برگزار كند. ديدارهايي با تيم هاي قدرتمند كه از هر حيث محك خوبي براي سنجيدن عيار تك تك بازيكنان و در نهايت شرايط تيمي باشد. با نگاهي به سي دقيقه نخست بازي مي توان به اين نكته ظريف رسيد كه خط دفاع تيم اميد نيازمند هماهنگي و توانايي بيشتر است. با اينكه هر سه مدافع اين خط تجربه كافي را در بازي هاي ليگ به دست آورده اند، اما به نظر مي آيد هنوز احتياج به يكدستي و بازي خواني بيشتري نسبت به هم دارند. به هر حال فدراسيون فوتبال بايد فارغ از شادماني هاي معمول پس از برد پرگل در برابر ازبكستان در فكر دعوت از تيم هاي معتبرتر باشد. بي ترديد حريفان تيم اميد ايران در مرحله آتي سخت تر و جاه طلب تر هستند.

فقدان شخصيت بارز تيمي
به نظر مي رسد مهم ترين مسئله اي كه در مورد تيم اميد مي توان به آن اشاره كرد كمبود شخصيت ملي و پرستيژ بين المللي است. اين طور كه از ظواهر امر پيداست، تيم اميد هنوز جايگاه خود را از نظر موقعيت ملي و مردمي به درستي درك نكرده است. اصولاً مي بايست تيم هاي ملي هر كشوري داراي درجه والايي از احترام و شأن و شوكت باشند. اما در تيم المپيك ايران هنوز نشانه هاي روشني از غرور ملي پيدا نشده است. لباس هاي رسمي بازيكنان بيرون از ميدان مسابقه برازنده يك تيم ملي نيست و ظاهراً كسي به اهميت آراسته بودن بازيكنان توجهي نكرده است. از سوي ديگر رفتار تماشاگران در روز مسابقه با ازبكستان نشان مي دهد كه انگار تيم اميد قرار نيست از سوي بسياري جدي تلقي شود. اگرچه حضور تماشاگران در روز شنبه به ظاهر تمريني براي بازي دربي پايتخت به نظر مي آمد اما بي ترديد شخصيت نه چندان قوي تيم اميد نيز دليل ديگري براي جدي نگرفتن اين تيم بود.
موفقيت در سكوت
به جرأت مي توان گفت كه حجم بالاي اخبار درگيري و ناكامي در دو باشگاه بزرگ و مشهور تهراني از دلايل موفقيت تيم اميد در مرحله اول مسابقات بود. در حالي كه تمام حواس مطبوعات و رسانه هاي سمج و خرده گير به درگيري هاي حوزه مديريتي استقلال و پرسپوليس بود و حجم وسيعي از تيترها و مطالب روزنامه ها به جنگ زرگري بين بازيكنان استقلال و پرسپوليس با مربيان و مديرانشان مي گذشت، تمرينات تيم اميد با گروهي از بازيكنان عمدتاً غيرآبي و قرمز در آرامش برگزار مي شد. به عبارت ديگر مي توان گفت كه فقدان مسائل حاشيه اي پيرامون مربيان و بازيكنان تيم اميد، عامل مهمي براي تحقق برنامه هاي پيش بيني شده از سوي كادر فني و سرپرستي بود. اين مسئله در حالي رخ داد كه سرمربي تيم المپيك در دوره هاي قبلي تصدي اش در تيم هاي فوتبال با مطبوعات به جاهاي باريكي رسيده بود. اين بار محمد مايلي كهن فقط در ابتداي كار با حجم كمي از منتقدان انتصابش روبه رو شد و پس از مدت كمي اين حملات كاملاً فروكش كرد. از طرف ديگر حضور محمد احمدزاده مربي اسبق ملوان بندرانزلي در كنار نادر فرياد شيران نيز عامل مهمي براي دور ماندن از شرايط جنجالي در تيم اميد بود. اين دو نفر كه دستياران اصلي مايلي كهن هستند سابقه روشني در هدايت جوانان بي ادعا و پرمايه دارند.
شلاق ليگ برتر
بازي خوب و همه پسند تيم اميد در برابر ازبكستان يكي از ثمرات بي چون و چراي ليگ برتر بود. بالا رفتن انگيزه هاي قهرماني در تيم هاي شهرستاني، قهرماني تيم سپاهان و خارج شدن از سيستم دوقطبي سال هاي گذشته تاثير مثبتي بر عملكرد بازيكنان تيم اميد گذاشته بود. با اينكه مسابقات ليگ برتر ايران در هفته هاي پاياني به سر مي برد و قاعدتاً تصور مي شود كه بازيكنان خسته تر از نيمه هاي فصل باشند، اما رقابت نزديك تمامي تيم هاي ليگ باعث شده كه انرژي و توان مضاعفي در جسم بازيكنان ايجاد شود و آثار مثبت بدنسازي هاي موفق تا اين مرحله باقي بماند. بالا رفتن سطح كيفي مسابقات ليگ باعث شده تا بازيكنان تيم اميد اين بار بدون حضور سه مهره كليدي بزرگسال كه در بوسان در كنار جوان ترها بودند، همان طراوت و شادابي را حفظ كند.
اين بار نبودن يحيي گل محمدي و حتي عليرضا واحدي نيكبخت حس نشد و وظيفه بازي گرداني را بازيكنان ديگر مثل ايمان محبعلي متحمل شدند. در خط حمله نيز بازيكنان اميد بسيار خوب ظاهر شدند و گل هايي به ثمر رساندند كه مدت ها بود در فوتبال ايران ديده نمي شد. به هر حال تيم المپيك ايران اين بار با اميدواري بيشتر قصد دارد تا نوار طولاني ناكامي در مرحله مقدماتي را قطع كرده و بتواند پس از گذشتن حدود ۵ سال از حضور ايران در جام جهاني، قدم به يكي ديگر از عرصه هاي تاريخي در ورزش جهان بگذارد. اين تيم بيش از هر چيز به حمايت همه جانبه نياز دارد. حمايتي كه نه از سر رفع تكليف و انجام وظيفه، بلكه از روي درايت و سياستمداري مي بايست انجام شود. اميدواريم روزي برسد كه تيتر بزنيم؛ «تيم اميد ايران به دروازه هاي آتن رسيد. »

خاطرات اولين نابيناي فاتح اورست
صعود تاريك
014975.jpg
با وجود اينكه نزديك به دو هفته از پنجاهمين سالگرد صعود تاريخي قله اورست توسط ادموند هيلاري و تنزينگ نپالي مي گذرد، اما همچنان واگويه هاي خاطرات فاتحان ديگر بلندترين قله در بام دنيا ادامه دارد. اين بار اريك وايهنماير# اولين فاتح نابيناي اورست از صعودش مي گويد. كسي كه وقتي به بلنداي قله اورست رسيد نمي توانست جهان را زير پايش نظاره كند. كسي كه در تاريكي مطلق به خورشيد نزديك شد.
•••
چند سال بعد از اينكه من در سن ۱۳ سالگي نابينا شدم، كتاب بريلي را راجع به صعود ادموند هيلاري و تنزينگ نورگي به قله اورست روانه بازار نمودم. در اين كتاب، من با ترس و رغبت، دو پيشقدم را تجسم كردم كه فقط ۶۰ متر پايين تر از نوك قله در انتهاي يك سطح صخره اي عمودي به ارتفاع ۱۲ متر، كه بعدها قدمگاه هيلاري ناميده شد ايستاده اند، در حالي كه نوميدانه آرزو مي كنند كه اي كاش بتوانند از آن بالا بروند. در سال ۱۹۵۳ هنوز فاصله زيادي تا پيدايش كوهنوردي مدرن وجود داشت. لباس ها و چادرهاي قديمي، دماهاي بسيار پايين اورست را غيرقابل تحمل و مرگ آور مي ساخت. كپسول هاي اكسيژن، سه برابر سنگين تر از كپسول هاي امروزي بودند. بيماري هاي مهلك ارتفاع، كه در آن زمان شناخت چنداني در مورد آنها وجود نداشت، باعث مي شد تا مغزها متورم شده و شش ها پر از آب شوند. از آن جايي كه فرستنده هاي كوچك راديويي تا آن زمان اختراع نشده بودند، تا وقتي كه هيلاري و تنزينگ تا فاصله چند صد متري اقامتگاه مدرن مركزي پايين نيامده بودند، هيچ كس از صعود آن دو به قله خبردار نشده بود و وقتي هيلاري دو انگشتش را به علامت پيروزي بالا برد، جهان تازه فهميد كه بالاخره اورست فتح شد.
در طول ۵۰ سال پس از وقوع آن رويداد مهم، كوهنوردان درجه يك از سرتاسر جهان در نقطه اي بر روي دامنه هاي اورست جمع مي شدند تا شانس خود را براي ثبت اولين ركوردها در اين زمينه بيازمايند. در سال ،۱۹۶۸ صعود رينهولد مسنر بدون استفاده از اكسيژن ذخيره، اين عقيده رايج را كه مدت زمان صرف شده بدون اكسيژن مصنوعي در ارتفاع بالاتر از ۶۹۰۰ متر ـ در «منطقه مرگ» - باعث خواهد شد تا آسيب هاي جبران ناپذيري به مغز وارد آيد، زير سوال برد. در سال ،۲۰۰۰ بابو چيري معروف ترين شرپا، فاصله ميان اقامتگاه مركزي تا قله اورست را در مدتي كمتر از ۱۶ ساعت طي كرد. در سال ۲۰۰۱ نوبت به من رسيد. اگر چه اورست بر روي نقشه از نوك قله تا اقامتگاه مركزي رسم شده است، اما من اين گونه حس مي كردم كه در خطه اي بي انتها (و بدون نقشه) گام بر مي دارم. بيشتر كارشناسان جهان اين گونه تصور مي كردند كه يك شخص نابينا بر روي بلندترين قله جهان كاري از پيش نخواهد برد، به ويژه آنكه چندي پيش از آن هشت كوهنورد در اثر وقوع يك طوفان مهيب كه هم اينك از آن به عنوان «مصيبت ۱۹۹۶» ياد مي شود، مرده بودند. اما من ۱۶ سال وقت صرف كرده بودم تا ياد بگيرم كه چگونه راهم را بر روي يك ناحيه كوهستاني با استفاده از تيشه هاي يخ زده و ديرك هاي دراز پيدا كنم. نهايتاً من به اين نتيجه رسيدم كه وقتي انتظارات ساير مردم به سدهايي در مقابل تو تبديل مي شود، بهترين كاري كه مي توان انجام داد، اين است كه با تمام وجود بر آنها فائق آيي.
پيش از آن، اعتراضات فراواني وجود داشت كه من قادر به پاسخگويي و مقاومت در برابر آنها نبودم، تا اينكه من به كوهي نظير Khumbu Icefall رفتم. ۶۰۹ متر سنگ هاي يخي در هم تنيده ـ بعضي به اندازه توپ هاي بيسبال و بعضي ديگر به بزرگي ساختمان هاي بلند ـ كه دائماً در حال انهدام بودند؛ زيرا يخ دائماً منبسط و منقبض مي شد. همان طوري كه من در ميان پيچ و خم هاي كوه در حال حركت بودم، توانستم صداي ستون هاي عظيم يخ را كه زوزه كشان در حال خرد شدن و سرازير شدن به طرف پايين (بر روي سر ما) بودند، بشنوم. دقايقي بعد، نخستين سفر من همراه شد با يك سقوط رعب آور و وحشتناك در ميان يك گردنه پوشيده از يخ كه من به مدت ۱۳ ساعت در آنجا به دام افتادم، واقعه اي كه مي توان آن را بدترين كابوس يك شخص نابينا قلمداد كرد. هيچ دو قدمي كه بر مي داشتم، شبيه يكديگر نبودند، به طوري كه من با حركات زيگزاگ و مارپيچ از روي پل هاي باريك برفي عبور مي كردم و از فراز شكاف هاي عميق به روي سنگ هاي پوشيده از برفي كه مدام در حال جابه جايي بودند، مي پريدم. سرانجام، با كمك ساير اعضاي تيم، من اين كار را در ميان اين توده عظيم يخ ۱۰ بار انجام دادم، در حالي كه بروز هر اشتباه يا يك لغزش كوچك از جانب من باعث شد تا مسافتي به طول زماني ۵ ساعت را به طرف پايين سقوط كنم.
من همچنين در مورد اينكه نحوه عملكردم در ارتفاع بالاتر از ۶۹۰۰ متر؛جايي كه مغز تا حد نامعيني رشد مي كند و فقط يك گام ديگر تا ثبت يك كوشش ماندگار و تاريخي باقيمانده است،نگران بودم چگونه خواهد بود. من از اين مي ترسيدم كه ناتواني در بهره گيري از قوه تفكر و در عين حال محروميت دائمي از موهبت بينايي، تركيب بد و فوق العاده عذاب آوري را به وجود آورد (كه تحمل آن از عهده من خارج باشد) با اين حال، ارتفاع فوق العاده زياد كوه باعث كند شدن حركت ساير اعضاي تيم شد، به طوري كه من عملاً وقت بيشتري داشتم تا تيشه ام را بر زمين بكوبم و گام هاي محكم تري را در برف خيس خورده كوه فرود آورم. روي قدمگاه هيلاري، من سرانجام سرشت حقيقي وجود خود را حس كردم. دقيقاً شبيه توصيف شخصي هيلاري، من خودم را با يك گوه در يك شكاف عميق نگه داشته بودم، در حالي كه دست هاي پوشيده ام به دقت، دستگيره ها (آويزها) را نشانه رفته بودند، يكي از چكمه هاي چنگك دارم صخره را مي شكافت و ديگري در يك لايه قطور يخه گير مي كرد. ۴۰ دقيقه بعد، زماني كه مغزم به ندرت در خدمت جسمم بود و من احساسي شبيه به اين را داشتم كه در حال فشار آوردن به لايه هاي خيس بتن كه با آنستزيا (Anesthesia) مخلوط شده اند، مي باشم، هم تيمي ام «كريس موريس» ماسكش را پايين آورد، دست هايش را دور من حلقه كرد و با صدايي گرفته در گوشم گفت: «اريك من فكر مي كنم كه تو تا دقايقي ديگر بربام جهان خواهي ايستاد. »
بسياري از كوهنوردان با دليل و مدرك ثابت مي كنند كه فتح قله اورست، چيزي بيش از انجام يك كار سخت و طاقت فرسا در زمانه خود نبوده است و صف هاي طويل كوهنوردان كه در انتظار صدور مجوز براي صعود به اين قله هستند، آن را تا حد يك محيط خاطره انگيز و قديمي تنزل داده است. در روزگار هيلاري، تيم هاي متشكل از كوهنوردان درجه يك توسط مجامع بانفوذي همچون انجمن جغرافياشناسي سلطنتي دستچين مي شدند. امروزه، يك سياح (جهانگرد) با وزني بيش از حد مجاز و پولي بيش از تجربه و يك شخص بدقواره نابينا و ناشناس، دسترسي يكساني (به اين كوه) دارند. دروازه ورود به دامنه هاي اورست بر روي همگان گشوده است و برخي منتقدين از مرگ ماجراجويي هاي بزرگ سخن به ميان مي آورند. اما تاريخچه اورست، تاريخچه جهان مدرن است، با تمام رجزخواني ها و دشنام هايش ـ و فرصت هاي بي نظير براي سعي و كوشش بشر. درباره من مي توان گفت كه همان ماجراجويي عظيمي كه توسط كوهنوردان نخبه و استثنايي پايه ريزي شد، عيناً پنجاه سال بعد توسط يك شخص نابينا و بدقواره به شكل ديگري تكرار شد. ما نمي توانيم گامي به سوي عقب برداريم و كوهستان را مسدود نماييم، زيرا اين عقب نشيني، بزرگ ترين موهبت الهي نسل جديد، يعني آزادي يك فرد براي انتخاب مسير شخصي اش، را به ورطه نابودي خواهد كشاند.
پي نوشت:
اريك وايهنماير، نويسنده كتاب Touch the top of the world (بام جهان را لمس كنيد)، بلندترين قلل هر هفت قاره جهان را فتح كرده است.

لوتار ماتئوس در سكانس دوم زندگي
لذت موفقيت در بلگراد
014965.jpg
لوتار ماتئوس ستاره بين المللي و بازيكن سابق بايرن مونيخ آلمان كه اندكي قبل از كريسمس سال جاري ميلادي به عنوان مربي به تيم اف كي پارتيزان بلگراد پيوست، اكنون اولين عنوان پيروزمندانه تيم اش در مسابقات صربستان ـ مونته نگرو كه هجدهمين عنوان قهرماني اين تيم در اين مسابقات است را جشن گرفته است. شايد قهرماني با تيم پارتيزان بلگراد در ليگ كشور صربستان ـ مونته نگرو قابل مقايسه با قهرماني هاي ماتئوس در تيم ملي آلمان نباشد اما قطعاً براي شروع مرحله دوم زندگي لوتار بد نيست. حتي اگر همقطاران ماتئوس اين موفقيت را چندان جدي نگيرند خود لوتار از اين قهرماني شادمان است. شايد هم روزگاري برسد كه ماتئوس از نظر مربيگري همسان قيصر بكن باوئر تلقي شود.
ماتئوس در حالي كه پيش از اين يك بار در ماه ژانويه در مصاحبه اي با سايت يوفا شركت جسته بود اين بار هنگامي كه تصور داشت بلگراد را براي پشت سر گذاشتن تعطيلات تابستاني ترك كند در مصاحبه اي ديگر كه بر عملكرد او در موقعيت جديدش در پايتخت يوگسلاوي متمركز شده بود، شركت جست.
•••
• اكنون كه براي اولين بار به عنوان يك مربي تيم تان را به پيروزي رهنمون كرده ايد چه احساسي داريد؟
احساسي شگفت آور و عجيب دارم. به عنوان يك بازيكن به پيروزي هاي بزرگي در تيم هاي مختلف يا به همراه تيم ملي آلمان دست يافته بودم اما اين عنوان قهرماني چيز ديگري است. تجربيات جديد هميشه جايگاه خاصي در زندگي افراد دارند و اين عنوان قهرماني مهم به همين سياق ارزشي خاص براي من دارد. پيروزي اي كه نه با عرق ريختن در لباس ورزش و در ميانه زمين فوتبال كه از روي نيمكت به دست آمد.
• آيا اينكه اين عنوان را به طور مشترك با ليوبيسا تومبا كويچ كه رهبري تيم پارتيزان بلگراد را برعهده دارد در نيم فصل اول كسب كرديد شما را ناراحت نكرده است؟
نه، به هيچ عنوان. اول آنكه تومبا كويچ نامي معتبر و احترام برانگيز در دنياي فوتبال است و حضور او در پارتيزان بلگراد امروز هم كاملاً احساس مي شود. علاوه بر اين مي دانستم با توجه به اينكه من كارم را از ماه ژانويه شروع كرده بودم، نبايد انتظار پيروزي قطعي و كاملي داشته باشم. فوتبال ورزشي جمعي است و دستيابي به پيروزي تابع علل و عوامل بسياري است. انتظاري بيش از اين نداشتم و اين نتيجه را قابل قبول مي دانم.
• ديدگاه شما در مورد پارتيزان چيست؟
پارتيزان را به هيچ عنوان تيمي كه در سطحي پايين تر از تيم هاي پيشرو اروپايي است نمي دانم البته به استثناي چند تيم خاص كه در جايگاهي برتر قرار دارند. در بلگراد همه امكانات لازم براي ارائه دادن كاري خوب فراهم است. استاديوم ورزشي پارتيزان را مي توان به تمام معنا با بايرن قياس كرد. هشت زمين بازي، هتل و مركز بدنسازي مجموعه تمامي نيازهاي ما را برآورده مي كند.
• زندگي در صربستان را چه طور ارزيابي مي كنيد؟ آيا با اين شرايط خود را وفق داده ايد؟
كاملاً. صرب ها مردمي خونگرم، دوست داشتني و ميهمان نواز هستند. همه مي خواهند به شما كمك كنند تا در اينجا احساس راحتي كنيد. بلگراد شهر زيبايي است، يكي از زيباترين شهرهايي كه تاكنون ديده ام. غذا عالي است و مردم اينجا فوتبال را دوست دارند.
• نظرتان در مورد كيفيت فوتبال صربستان ـ مونته نگرو چيست؟
مسابقات قهرماني صربستان - مونته نگرو جالب بود. من اطلاع چنداني در مورد رقباي خود نداشتم اما اكنون مي توانم بگويم پتانسيل فوتبال در اينجا در سطح بالايي است. كاهش تعداد تيم هاي شركت كننده در اين رقابت ها به شانزده تيم ،افزايش بيش از پيش كيفيت بازي ها را در پي خواهد داشت. تيم هايي مثل كرونا، زوزدا، اوبيليچ، سوتي يسكا و ژلزنيك هر يك توان و پتانسيل لازم براي اينكه تيمي موفق باشند را دارند. حتي قبل از آنكه به بلگراد بيايم مي دانستم صربستان و مونته نگرو بستري از ذكاوت است.
• گفته مي شد قرار است مربي گري تيم اف كا اوسترياوين را بر عهده گيريد، آيا اين شايعات صحت دارد؟
نه. اين قسم مطالب زاييده ذهنيت و شايعه محض است. من با اين تيم هيچ مذاكره اي نداشته ام و قصد ترك پارتيزان را ندارم. از دوره قرارداد من يك سال ديگر مانده است و من تمامي توان خود را بر دور مقدماتي مسابقات قهرماني يوفا متمركز كرده ام. مي خواهم به روياهاي پارتيزان جامه عمل بپوشانم و امكان حضور در آن رقابت ها را فراهم آورم.
• تحقق اين هدف، مستلزم تقويت تيم تان است. چند نام مثل اسون شوئر دروازه بان سابق بايرن مونيخ عنوان شده است. . .
شايعه، شايعه، شايعه. واقعيت اين است شوئر در چند جلسه تمريني پارتيزان شركت كرد و من كاملاً با توانمندي هاي او آشنا هستم. اين مهم است كه در هر پست ما دو بازيكن خوب داشته باشيم. تيم پارتيزان اكنون هم تيم قدري است اما داشتن چند بازيكن با تجربه مي تواند خوب باشد.
• براي فصل بعد چه آرزوها و اهدافي در سر داريد؟
قبل از هر چيز مي خواهيم از دور مقدماتي جام يوفا صعود كنيم. اين هدف آن چنان بزرگ است كه در حال حاضر به هيچ چيز ديگري فكر نمي كنم.
منبع: Uefa

حاشيه ورزش
• قهرماني آرژانتين و حسرت ايران
014960.jpg

اگرچه پرونده مسابقات جذاب و ديدني فوتسال جام KL مالزي در نهايت با قهرماني آرژانتين، نايب قهرماني برزيل و مقام سومي ايران به پايان رسيد، اما باز هم شرايطي پيش نيامد كه بازيكنان با لياقت فوتسال ايران يك قهرماني بين المللي را كسب كنند. بي ترديد وقتي آرژانتين توانست برزيل سرسخت و پرمدعا را در فينال شكست دهد اين تصور در ذهن بازيكنان و حتي علاقه مندان ايراني به وجود آمد كه چرا تيم ما در آخرين لحظات بازي نيمه پاياني مغلوب آرژانتين شد. درصورت به دست آمدن پيروزي در برابر آرژانتين پيروزي بر برزيل دور از دسترس نبود و مي شد تصور كرد كه قهرماني جام معتبري مثل KL مالزي به ايران لبخند بزند. با اين حال به نظر مي آيد تيم فوتسال ايران از اين تورنمنت تجارب بسيار باارزشي را به دست آورده باشد، كه يكي از آنها دعوت از تيم فوتسال بانوان مالزي است. اين اتفاق كه قرار است در حدود آبان ماه سال جاري برگزار شود قطعاً فرصت بسيار مناسبي براي اثبات توانايي هاي بازيكنان فوتسال در رده بانوان خواهد بود. بايد ديد بانوان تا چه حد مي توانند توانايي ها و موفقيت هاي مردان را تكرار كنند.


• اتوبوس ها از خواب بيدار شوند
خدا را شكر كه بالاخره پس از حدود يكسال ورزشگاه آزادي با شكل و شمايل جديد و البته آبرومند درهايش را به روي مسابقات فوتبال باشگاهي و ملي گشود تا نگراني هاي مقبول مديران باشگاهي و فدراسيون تا درصد زيادي كاهش يابد. اما ظاهراً بازسازي ورزشگاه آزادي با اينكه به مذاق اهالي فوتبال خوش آمده، ممكن است موجب ناراحتي مديران شركت واحد شود.
اينطور كه پيداست بهمن وزيري رئيس مجموعه ورزشي آزادي از توقف بي ضابطه اتوبوس هاي شركت واحد در پاركينگ هاي ورزشگاه احساس ناراحتي كرده است. شركت واحد كه سال ها مسئوليت جابه جايي مسافران پردردسر ورزشگاه آزادي را به دوش كشيده حالا بايد به فكر توقفگاه جديدي براي اتوبوس هايش باشد. فكر مي كنيد براي جا دادن ۳۰۰ تا ۴۰۰ اتوبوسي كه در حال حاضر شب ها در ضلع شمالي ورزشگاه آزادي جا خوش مي كنند چقدر فضا نياز است؟
014970.jpg

• مارتين بالاي سر غول ها
مسابقات رالي جهاني تحت عنوان WRC با پايان يافتن مرحله آكروپليس يونان به انتظار آغاز مرحله بعدي نشست. در مرحله آكروپليس يونان در مجموع اتفاقات جالبي افتاد كه تصور آن نمي رفت. برخلاف شروع فصل ماركوس گرون هولم فنلاندي باز هم ناكام ماند و در مواجهه با حريفان شكست را پذيرفت. كارلوس ساينز اسپانيايي و ريچارد برنز انگليسي هم در نهايت مقهور هنرنمايي ماركو مارتين استونيايي شدند. ماركو مارتين راننده تيم فورد توانست در كوهپايه هاي يونان هدايت دقيق تري را به نمايش بگذارد و در نهايت قهرماني را از روزهاي گرم سپري شده در يونان سوغات ببرد. مارتين در آخرين روز مسابقه يونان توانست بالاتر از كارلوس ساينز و پيتر سولبرگ از تيم سوبارو را پشت سر بگذارد. در پله چهارم نيز ريچارد برنز قرار گرفت.
014980.jpg

• جام جهاني خروس ها
با توجه به سابقه صدساله فوتبال در زمين هاي سبز مخملي ديگر هيچ كس از برگزاري جام جهاني در اين رشته تعجبي نمي كند. حتي ورزش هاي خشونت باري چون بوكس يا كاراته نيز كاملاً عادي شده. اما تصديق بفرماييد كه مسابقات جام جهاني خروس هاي جنگي در سانتا دومينگوي جمهوري دومنيكن از جمله رقابت هاي عجيب و غريب است كه البته بيشتر به عرصه ورزش در حيوانات مربوط مي شود. به هر حال وقتي دو خروس براي مبارزه مربي دارند و عده اي هم براي تماشا جمع مي شوند رقابت خودبه خود ورزشي مي شود.

• بهترين گلزن هلند
گل دوم تيم هلند در مقابل بلاروس علاوه بر به ارمغان آوردن صدرنشيني گروه سوم مرحله مقدماتي جام ملت هاي اروپا باعث شد كه پاتريك كلايورت صاحب ركورد جديدي از تعداد گل هاي ملي در هلند شود. كلايورت با اين گل ركورد ۳۶ گل دنيس برگ كمپ را شكست و از اين پس ديگران بايد به فكر شكستن ركورد او باشند. رقباي آتي او احتمالاً يكي از اين ها خواهد بود: روي ماكاي، رود فان نيستلروي، دنيس برگ كمپ و جيمي فلويد هاسل بينك.

ورزش
اقتصاد
انديشه
ايران
جهان
هنر
|  اقتصاد  |  انديشه  |  ايران  |  جهان  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |